كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش 93/09/1
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد * * * نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده * * * به هر چه خاطره دارد از آن محل دارد
به یاد چایی شیرین کربلاییها * * * لبم حلاوت احلی من العسل دارد
چه ساختار قشنگی شکسته است خدا * * * درون قالب شش گوشه یک غزل دارد
بگو چه شد که من این قدر دوستت دارم * * * بگو محبت ما ریشه در ازل دارد
غلامتان به من آموخت در میانهی خون * * * که رو سیاهی ما نیز راه حل دارد
شریعتی: السلام علیک یا اباعبدالله سلام میگویم به بینندگان خوب برنامهی سمت خدا آرزو میکنم در هر کجا که هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم. حاج آقای میرباقری سلام علیکم و رحمة الله.
حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله خدمت شما و همهی بینندگان عزیز و همکاران گرامی عرض سلام و ادب دارم.
شریعتی: هفتهی گذشته نکات لطیف سورهی مبارکهی الم نشرح را شنیدید و نکات خیلی خوب و کاربردی بود این هفته هم ادامهی همان بحث و نگاه دوم به این سوره را خواهیم شنید.
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین. در جلسهی گذشته ترجمهی اجمالی سوره را عرض کردیم و یک رویکرد تربیتی که به این سوره است و نگاه تربیتی که نحوهی مواجهه ما را با مشکلات و ابتلائاتی که سر راه ما است و قهری است بخواهیم نخواهیم در مسیر به سوی خدای متعال قهرا رنجها است راه مواجهه ما با این رنجها و نتایج مثبت تحمل این رنجها را بیان میکرد استنادش به آیه هم تمام بود قابل استناد به ظواهر آیات بود این رویکرد. معنای دیگری که معمول مفسرین به آن پرداخته اند با کمی بسط شاید این باشد که از خود سوره پیداست از سیاق و مجموعه سوره که وجود مقدس نبی اکرم نسبت به یک ماموریت بزرگی که روی دوش شان است و نسبت به آینده نگرانی دارند آیندهای که دنیای اسلام با آن مواجهه است و مسئولیتی عظیمی که در این مسیر روی دوش حضرت است و باید حضرت انجام دهند یک نوعی احساس نگرانی دارند لذا خدای متعال در مقدمهی آن تکلیف عظیمی که میخواهد روی دوشش بگذارد «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ، وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَب« به ایشان یک اطمینان خاطری میدهند که این بار سنگین شما همین طوری که تا این جا به مقصد رسیده در آینده هم به مقصد خواهد رسید گویا در نگاه نبی اکرم دشواریهای آینده محسوس است حضرت محیط بر تاریخ هستند یعنی آن سختیهایی که در مسیر راه هدایت امت شان واقع میشود در مسیر راه اهل بیت واقع میشود حضرت سختیها را مشاهده میکنند و نگران این تکلیف عظیم اند خدای متعال میفرماید همان طور که گذشتهی شما همراه با سختیهای بزرگ بوده و این سختیها به نتیجه رسیده و این بار بزرگ از دوش شما برداشته شده در آینده هم همین طور خواهد بود با اعتماد به این گذشته بار آینده را هم با وسعت بردارید «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ، وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَب« این اجمال آن چیزی است که به نظر میآید از سیاق سوره معلوم است پنج شش آیهی اول مقدمهی تکلیفی است که روی دوش حضرت گذاشته میشود و حضرت احساس سنگینی و نگرانی دارند. قسمت اول سوره این است «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» نسبت به گذشتهی حضرت است « وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ، الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ، وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ» این چهار آیهی اول که پیامبر آیا به شما شرح صدر عطا نکردیم؟ این استفهام تقریری است یعنی قطعا شرح صدر دادیم و آن بار سنگینی که بر دوش شما سنگینی میکرد از دوش شما برداشتیم و رفعت ذکر به شما دادیم این سه چیزی که خدای متعال میفرماید عطا کردیم یکی شرح صدر یکی برداشتن بار سنگین از دوش شما و سبک کردن بار و سوم رفعت ذکر و بعد میفرماید «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» قطعا با سختیها گشایشی است که این به معنی همراهی باشد یا شاید ناظر به این نباشد. بعضی فرموده اند همراهی استفاده میشود اما علامه طباطبائی میفرماید مع نمیخواهد بگوید هم زمان یعنی کنار هر سختی یک آسایشی است ولو آن گشایش بعد از سختیها باشد ان مع العسر یسری دوم هم ناظر به گشایش دوم باشد ممکن هم است تاکید باشد خیلی به صراحت نمیتواند استفاده کرد احتمال سومی هم است که اولی ناظر به گشایش اول است دومی ناظر به تکلیف بعدی است که این احتمال احتمال خوبی است یعنی همان طور که در گذشتهها سختیها همراه با یسر بوده این تکلیفی که میخواهیم روی دوش شما بگذاریم و نگرانید درست است با سختیهایی همراه است اما فان مع العسر یسرا که یسری که در ادامهی راه حضرت است ظهور و رجعت است پس قسمت اول سوره ناظر به این است که باری روی دوش حضرت بوده بار سنگین و این بار برداشته شده یا به تعبیر علامه طباطبائی این بار به مقصد رسیده بار وقتی به مقصد میرسد از دوش انسان برداشته میشود به نتیجه رسیده است سختی که خدای متعال با شرح صدر برای نبی اکرم آسان کرده آن سختی چیست؟ آن سختی را همان طور که بیان کردند دو چیز است یکی تحمل بار نبوت است که حقیقت نبوت یک بار سنگینی است که روی دوش وجود مقدس نبی اکرم میآید بار امامت نبوت ولایت خلافت آن بار سنگینی است واقعا روی دوش حضرت آن مقداری که به ما میرسد و میتوانیم تحمل کنیم و باید برداریم در روایت نوشته علم ما ولایت ما کلام ما این قدر دشوار است که جز انبیا مرسل و ملائکه مقرب و بندگانی که خدا قلب شان را امتحان کرده و آماده شان کرده نمیتوانند این بار را بردارند اگر آن بهرهای که میخواهیم از علم امام ببریم نیاز به شرح صدر دارد و علم امام قابل تحمل نیست مگر کسی ریاضت بکشد نبی مرسلی شود ملک مقربی بشود یا عبد ممتحنی حالا اصل بار نبوت واقعا بسیار بار سنگینی است برداشتن اش کار آسانی نیست لذا فقط این بار روی دوش نبی اکرم میتواند این نبوت را بردارد بقیه انبیا برمیداشتند اما آن نبوت کلیهای که «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ» (سبأ/28) و نسبت به گذشته و آینده ایشان ماموریتی دارند أوَّلَ النَّبيين خَلْقًا، وآخِرَهُمْ بَعْثًا و اولین عهد را بستند و آخرین نبی مبعوث شدند یعنی کل جریان نبوت تحت هدایت ایشان است برداشتن بار هدایت کل مردم است خود این علم برداشتن اش و خود تحمل این حقایق دشواری دارد لذا در روایات است گاهی وقتی وحی به حضرت بود به خصوص در موقعی که حضرت جبرئیل با سیمای حقیقی میآمدند یا نه وقتی بدون حجاب جبرئیلی هم در کار نبود حال حضرت بسیار سنگین نبود که در روایات سنگینی حال حضرت تفسیر شده وقتی وحی بدون حجاب بوده ظاهر حضرت این قدر دگرگون میشد که حتی اگر سوار مرکب بودند این مرکب به زمین نزدیک میشد این آثار ظاهری بود در ذیل سورهی مدثر میدیدم مرحوم شهید مطهری تعبیر میکنند به انفجار عظیمی که در عالم بالا رخ میدهد و میخواهد در وجود پیامبر ظاهر شود در واقع حقیقت همین است درهایی از غیب الهی میخواهد گشوده شود و همهی این درها به روی نبی اکرم باز شود و همهی عالم از این جا هدایت شوند حالا اینهایی که میگوییم تشبیهات است حقیقت نبوت و وحی و باری که روی دوش حضرت و سنگینی هایش خیلی برای ما قابل تصور نیست هدایت کل عالم میخواهد روی دوش حضرت بیاید و این بار سنگینی است.
شریعتی: خود این بار نبوت که حضرت تحمل میکنند چطور برداشته شد؟
حاج آقا میرباقری: عرض خواهم کرد. یک معنای برداشته شدن که مرحوم علامه طباطبائی فرمودند که تا این جا ما این بار را به مقصد رساندیم ببینید دعوت شما جهان گیر شد نام شما رفعت پیدا کرد پس تا این جا کار پیش رفت موقعی که وجود مقدس نبی اکرم یک تنه در کنار کعبه این دعوت را شروع کردند و با همهی بتهای عالم مبارزه میکردند و با همهی شرک و بت پرستی که همهی عالم را گرفته بود مبارزه میکردند چه کسی باور میکرد که این یک دهان این یک صدا جهان گیر شود ما تا این جا کار را به مقصد رساندیم مانع دیگری هم دارد یعنی در روایات دارد که بعد میخوانم و توضیح میدهم حضرت وقتی وزیر شدند بار حضرت روی دوش امیرالمومنین رفت سبک شد بار و روایت را فریقین نقل کردند پس این چهرهی سنگینی بار نبوت است که روی دوش حضرت سنگینی میکرده حقیقتا خیلی بار سنگینی است هر کسی نمیتواند پیغمبر اولوالعزم شود در بین انبیا اولوالعزم کسی که محور است دینش بر همهی ادیان مهیمن است شخص خودش نبی همهی انبیا در عالم ارواح است برداشتن این نبوت بار سنگینی است و دومین سنگینی که است این است که این بار فقط این نیست که خود حضرت باری را بردارند باید دیگران را به مقصد برسانند ایشان به تعبیر دیگر عهده دار شفاعت هستند و میخواهند هدایت الهی توحید نبوت و انواری که به وجود ایشان عطا شده آن انوار را برسانند شفاعت هم یعنی هدایت این خیلی کار سختی است حضرت میخواهند قلوب مرده را زنده کنند همان طور که مرده زنده کردنی که حضرت عیسی زنده میفرمودند یک پرنده را در قالب گل خلق میکرد «وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ» (مائده/110) میدمید و طیر پرواز میکرد، به اذن خدا پرنده میشد و پرواز میکرد حالا بخواهیم در جانهای بدمند زنده بکنند بروند در عالم ملکوت و بالاتر ماموریت حضرت اجمالش این است که در اول قرآن در داستان خلقت حضرت آدم توضیح داده شده آن ماموریتی که باید همهی عالم ملکوت پشت سرش قرار بگیرند تواضع کنند سجده کنند فرمان بری کنند ماموریتی که همهی ملک در ذیل او قرار میگیرد دارد وقتی حضرت مبعوث شد در ادعیه و زیارات و دعای ندبه است روایات فراوانی دارد حضرت را خدای متعال با نام داران از جبرئیل میکلائیل حمایت کرده این کاری که نیازمند این است که صفوف ملائکه مقربین پشت سر حضرت قرار بگیرند بار ساده نیست توسعه و رشد اقتصادی نیست ماموریتی رفیع تر است بحث پر کردن شکمها و رساندن ارضاء شهوات و بسط ارضاء شهوات در عالم به وسیلهی توسعه نیست همان را هم میدانید رنجهای فراوان دارد خیلی کمرها زیرش خم شده ولی رسالت پیامبر این نیست او که نیاز ندارد عالم ملائکه دنبال سرهای آدم قرار بگیرد یک ماموریت عظیم است رساندن همهی انوار هدایت به قلوب مردم زنده و نورانی کردن این قلوب و سیر دادن این قلوب در این دنیا تا برزخ و قیامت و بعد قرآن به عهده حضرت است خیلی سنگین است ما میخواهیم یک فرزند خودمان را نماز خوان کنیم انسان خسته میشود نمیشود کار آسانی نیست پیامبر گرامی اسلام میخواهند همهی عالم را موحد کنند همهی موجوداتی که در فضای ظلمت هستند نورانی بکنند سنگینی این بار با توجه به دو چیز یکی دوستان خسته که همراه نیستند و حاضر نیستند این راه را بروند با حضرت که بارش هم روی دوش حضرت است یکی هم دشمنان کمربسته در مقابل حضرت که یکی اش ابلیس است شیاطین انس و جن که ابلیس هم دشمنی اش دشمنی ساده است در حد دنیا نیست نه ماموریت حضرت در این حد است نه دشمنی آنها کسی که 6 هزار سال عبادت کرده دو رکعت نمازش چهار هزار سال دارد در عالم ملائکه بوده و معلم ملائکه بوده تا آسمان چهارم رفته دشمنی هایش در حد دشمنیهای عالم طبیعت نیست یک دشمن سخت کمر بستهای که نشسته راه هدایت را ببندد «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» (اعراف/16) و حضرتی که میخواهند همهی مردم را به راه راست هدایت بفرمایند.
شریعتی: این که حضرت امیرالمومنین میفرمایند من را با تقوا و اینها کمک بکنید احتمالا به خاطر این است که یک بخشی از بار را ما از دوش حضرت برداریم دیگر.
حاج آقا میرباقری: یعنی ما لا اقل همراه شویم بار ما را که حضرت میکشند دیده اید یک موقع دست کودکی را آدم میگیرد میکشد اگر کودک رهوار است یک بار بارش را هم به آدم میاندازد میخواهد بگیرد استراحت بکند بخوابد یک موقعی هم اگر میبری ناراحت نیست و یک موقع وقتی هم بارش را به دوشت میاندازد و میبری اش غر میزند اذیت میکند میخواهد استراحت کند شما را هم نگاه بدارد مسافرت شما را هم نگاه بدارد مشکلات ما با حضرت به این شکل است ما بارمان را حضرت حاضر شده اند بردارند مشکل ما این است که ما حاضر نیستیم بارمان را بگذاریم روی دوش حضرت برویم اصلا حاضر نیستیم برویم. حضرت میخواهند ما را ببرند در روایت دیده اید این دعا مال طول عمر است در کتب ادعیه ذکر کرده اند اگر میخواهید عمرتان تا عصر ظهور طولانی شود به دنبال نمازها تعقیبات است دارد مضمونش این است که وجود مقدس نبی اکرم رسول صادق مصدق است از ناحیهی خدا خبر داده حدیث قدسی است تو فرمودهای من در هیچ چیزی به اندازهی قبض روح بندهی مومن تردد نمیکنم تردید نیست رفت و آمد است او سختش است من نمیخواهم او اذیت شود خدای متعال میخواهد ما را عروج بدهد سختمان است خدای متعال برای این که به ما لطف بکند این قدر رفت و برگشت میکند تا ما را آماده این کار بکند حالا حضرت میخواهند ما را ببرند ما هم آمادهی رفتن نیستیم میخواهیم برویم در این دنیا چه اتفاقی میکند برای حضرت؟ همراهی نکردن ما بار حضرت را سنگین میکند یکی هم دشمنی دشمنان کمربسته است نمیخواهند این بار به مقصد برسد شیطان میخواهد همه را جهنمی کند حضرت هم همه را بهشتی. بار سنگینی که روی دوش حضرت است اگر کسی معنی نبوت و رسالت را خوب تامل کند معلوم میشود خیلی بار سنگینی است دشمنان حضرت در حد این دنیا مبارزه نمیکنند در حد ملک عظیم و کبیر حضرت است. دو ملکی که به ائمه نسبت داده شده است یادم است یکی ملک کبیر است که در سورهی هل اتی آمده یک بار هم در قرآن آمده یکی هم ملک عظیم است ملک عظیم را روایت معنا کرده یعنی در مقامی هستند که اطاعت شان واجب است فقط اطاعت خدا واجب است این ملک مال خدا است که هر چه فرمان داد ما باید اطاعت کنیم هیچ موجود دیگری فرمانش نافذ نیست اهل بیت ملکی دارند خدا ملکی به آنها داده که فرمان شان نافذ است بزرگان باید معنا کنند ما را با خودش یکی کرده ولایت ما را ولایت خودش قرار داده« إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (مائده/55) یک ولایت بیشتر نیست اگر سه ولایت باشد دعوت به شرک است این میشود ملک عظیم کسی در مقامی باشد که امرش امر خدا باشد خیلی مقام بالایی است قابل تصور نیست یکی ملک کبیر است که در روایت توضیح داده شده که این ملک کبیر اصلش مال نبی اکرم است که همهی عالم ملائکه تحت فرمان ایشان هستند بدون اذن ایشان حرکت نمیکنند در روایت دارد هر ملکی میآید روی زمین اول سراغ معصوم میشود ماموریتش را عرضه میکند اجازه میگیرد میرود ملک کبیر یعنی این مال دوستان نبی اکرم و اهل بیت در بهشت است دوستان نبی اکرم و اهل بیت سورهی اهل بیت سورهی شفاعت است که به شفاعت اهل بیت به جایی میرسند که همه ملک کبیر پیدا میکنند ملائکه هم میخواهند وقتی ورود پیدا بکنند به ملک آنها اجازه میگیرند در دنیا شیاطین از ما اجازه نمیگیرند تا عمق روح ما میروند و میآیند هیچ اذنی برمیگردند ولی این قدر انسان در آن وادی ملک پیدا میکند که ملائکه حق ندارند در ظاهر مملکت بدون اجازه وارد شوند اصل این ملک کبیر مال نبی اکرم است شیطان سر این با حضرت دعوا میکند به تعبیر دیگر موضوع درگیری با حضرت «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ» (نساء/54) حضرت فرمود محسودون ما هستیم بقیه چیزی ندارند که به آن هدایت شود این ملک عظیم و کبیر و بقیهی چیزهایی که خدای متعال به وجود مقدس او و اهل بیت داده موضوع حسادت شیاطین و جنود انس و جن است حسادت است آنها میخواستند مقام مال آنها باشد قابل نبودند علامت قابل نبودن هم همین حسادت است و خدای متعال این ملک عظیم و کبیر را داده حضرت میخواهد بار رسالت را به مقصد برساند همه را وارد وادی ولایت الله بکند حاصل ملک عظیم حضرت است و مومنین را به مقامی برساند که عالم ملائکه هم تحت فرمان آنها قرار بگیرد به اندازهی ظرف خودشان این اثر ملک کبیر حضرت است. حضرت میخواهند همه را در ملک عظیم و کبیر بیاورند همه را به ولایت الله برسانند و مومن در مقامی قرار بگیرد و عالم ملائکه به یک معنا تحت نفوذش باشد این کار عظیم با دشمنی عظیمی مواجه است که ساده نیست که فقط سر دنیا با حضرت بجنگند خیلی عظیم تر است مسئله جریان درگیری ابلیس با نبی اکرم که محور درگیری است سر ملک دنیا نیست خیلی مسئله رفیع تر از این حرفها است حضرت یک چنین بار سنگینی را روی دوششان گذشته یک تنه فرموده کل عالم را هدایت کنید بت کده را ویران کنید خدای متعال میفرماید، ما به شما شرح صدر ندادیم که تحمل این بار سنگنین آسان شود که سنگینیها با شرح صدر آسان میشود و آن بار سنگین شما را از روی دوشتان برنداشتیم؟ یک معنایش این است که بار مقصد رسید با همهی سنگینیها فراگیری دعوت و کنار رفتن حجاب دشمنان و ظاهر شدن حقیقت دعوت و توحید و هدایت قلوب آن چیزی که شیطان و اولیا طاغوت مانع بودند نمیخواستند شما نور بتابید موانع کنار رفت دعوت شما واقع شد که وسعت از درگیری با حضرت هم ذیل آیهی نور و ظلمت ذیل آیهی بعد از آیت الکرسی توضیح داده شده که حضرت مشکات نور هستند آن طرف هم جریان ظلمات است این درگیری عظیم است در حدیث عقل و جهل دامنه اش را عرض کردیم در این دامنهی درگیری «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ، وَوَضَعْنَا عَنكَ وِزْرَكَ» آن باری که «أَنقَضَ ظَهْرَكَ» پشت شما را خسته کرده بود گویا شکسته بود یعنی کمرشکن بود سنگین بود این بار برداشتیم از روی دوش شما «وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ» این رفعت ذکر که ذکر شما را رفعت دادیم یک معنایش این است که در روایت هم آمده نام شما را بلند کردیم شما بلند آوازه شدید در عالم در بعضی روایات دارد هر کجا یاد من است یاد تو هم است نمونه اش در اذان است در تفسیر علی بن ابراهیم آمده هر وقت شهادت به توحید داده میشود در کنارش شهادت به نبوت نبی اکرم داده میشود دشمن هم با این رفعت ذکر مخالف بوده اگر این طور معنا کنیم که شما بلند آوازه شدید گویا حضرت نگران بودند از این که آوازهی حضرت جهان گیر شود میفرماید ما به شما رفعت ذکر دادیم بار را سبک کردیم بلند آوازه شدید وجود مقدس نبی اکرم نگران رفعت ذکر خودشان هستند؟ قطعا نه. ذیل این آیه «لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» (قصص/83) ما سرای آخرت را قرار دادیم برای کسانی که روی زمین دنبال برتری جویی و فساد نیستند و عاقبت مال متقیان است اینها متقی هستند کسانی که دنبال برتری جویی و فساد نیستند حضرت فرمودند این قدم اول در وادی تقوا است که انسان برتری جویی در زمین نداشته باشد وجود مقدس نبی اکرم که همهی مقامات را طی کرده اند به فکر رفعت ذکر خودشان نبودند پس دنبال چه بودند که خدای متعال میفرماید ما به شما رفعت ذکر دادیم اگر نبوت نبی اکرم و نام نبی اکرم رفعت پیدا کند توحید در عالم رفعت پیدا میکند طریق رفعت توحید رفعت ذکر حضرت است حضرت نگران این هستند که دعوت خودشان که دعوت به توحید است جهان گیر شود برای هر جامعهای نه فقط در آن دوران به اندازهای که ذکر نبی اکرم رفعت پیدا میکند توحید اقامه میشود میخواهید ببینید چقدر توحید اقامه شدید ببینید پیامبر در چه حدی عظمت دارد حتی در باطن خود انسان اگر کسی میخواهد ببیند چقدر توحید در باطن اش اقامه شده چقدر موحد است باید ببیند چقدر نام نبی اکرم در نظرش رفعت دارد به این اندازه این آدم موحد است تعظیم ایشان تعظیم خدا است خدای متعال اول قرآن فرموده که سجده بر ملائکه طریق قرب به خدای متعال است و خدای متعال میخواسته رفعت ذکر بدهد در عالم ملائکه خلیفه را در مقامی قرار بدهد که ملائکه سجده کنند ابلیس هم میخواست این اتفاق نیفتد پس رفعت ذکر حضرت مختلص به این عالم نیست در همهی کائنات رفعت ذکر دارد هر کجا به اندازهای که نام نبی اکرم رفعت پیدا میکند به همان اندازه توحید بر پا شده اصلا امکان ندارد توحید بدون نبی اکرم نه این که خدای متعال نمیتوانست این کار را بکند طریق احیا توحید و اقامهی توحید و رفعت نام خودش را نام انبیا و اولیا قرار داده آنها واسطه هستند میتوانست بدون نام آنها توحید به پا بکند لذا هر دلی به اندازهای که نبی اکرم در نظرش اهمیت دارد به همان اندازه موحد است اگر کسی نبی اکرم را یک آدمی میداند که عارف بوده ریاضت میکشیده او به همین اندازه موحد است بیشتر از این به دین نرسیده اگر کسی ائمه اهل بیت را در حد امام زادهای میشناسد که آدمهای خوبی بودند گناه نمیکردند یک علوی داشتند این به همان اندازه موحد است خیال نکند بیشتر از این به توحید برسد یک موقعی شاید عرض کردم که این تکبیراتی که اول زیارت جامعه آمده برای این نیست که ما در زیارت جامعه مبتلا به غلو نشویم برای این است که اصلا انسان تا کبریایی اهلی را در عظمت اهل بیت نبیند درکی از کبریایی الهی پیدا نمیکند همهی آن چه در زیارت جامعهی کبیره ذکر شده مظاهر کبریای الهی است . به اندازهای که امام را میشناسید کبریا و عظمت الهی را درک میکنید این طور نیست که امام در نزدش عظمت پیدا نکند خدا در نزدش عظمت پیدا کند این دروغ است این که بعضیها خیال میکنند آدم برای تعظیم خدای متعال اهل بیت را کوچک کند اهل بیت عبد خدا هستند ولی اگر کسی ائمه را در حد زیارت جامعهی کبیره نشناخت و عظمت ائمه در دلش رفعت پیدا نکرد او موحد نیست خدای متعال در نظرش رفعت ندارد و عکس آن که میگویند باید امام کوچک شود خدا بزرگ شود خیال میکنند رقابت است بین این دو کبریایی توجه ندارند کبریایی امام شعاع کبریای الهی است چیزی نیست جز کبریای خدا اگر میخواهی به کبریای الهی برسی باید از درک عظمت امام برسی به اندازهای که ذکر نبی اکرم و امام رفعت پیدا بکند چه در باطن چه در جامعه چه در تاریخ ذکر خدا رفعت پیدا میکند شیطان هم با همین مبارزه میکرده نمیخواسته نام حضرت رفیع باشد خیلیها میگفتند شما پیغمبری کتاب را آوردی آدرس را بده خودمان میرویم پیامبرشان را در حد یک نامه رسان میدانستند نامه را میگیریم خودمان راه خدا را میرویم در حالی که این نیست اینها موحد نمیشوند همان حسبنا الله کتاب الله میشوند.
شریعتی: خود حضرت طریق هستند یعنی چه؟
حاج آقا میرباقری: یعنی اصلا درک توحید از طریق درک انوار حضرت است امام صراط است مودت امام طریق سلوک است سلوک جز با درک عظمت امام و تعظیم او نمیشود مقام صلوات همین است از سرشت ما تا هدایت ما همه در صلوات خلاصه میشود صلوات تعظیم است اقرار به مقامات است به اندازهای که عظمت نبی اکرم در دلی تحقق پیدا میکند به همان اندازه آدم اهل صلوات میشود صلوات انسان به اندازهی تعظیم نبی اکرم در وجودش است لذا هر چه انسان بیشتر و بهتر صلوات بفرستد عظمت نبی اکرم و اهل بیتش در وجود انسان بیشتر میشود و این طریق عظمت توحید است پس حضرت دنبال نام خودشان نبودند که خدای متعال میفرماید ما شما را بلند آوازه کردیم دنبال رفعت نام الهی بودند و این از طریق رفعت ذکر خود حضرت برقرار میشود ما دعوت شما را به یک جایی رسانیدم که تا به حال اسمی از شما نبود کنار نام خدا نام پیامبر آمد. توحید هم این طور میآید بت پرستان را قرآن میگوید بپرسی آسمان را چه کسی آفریده میگویند خدا این که توحید نیست توحید آن چیزی است که خدا به پیامبر عطا کرده و پیامبر بخواهد به جامعه عطا بکند «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ یوحی إلَی أَنَّما إلهُکُمْ إِله واحِد» (کهف/110) همه مهمان این توحید هستند به اندازهای که شعاع توحید نبی اکرم در دلی بیفتد خدا شناس میشود روایت عجیبی است فرمود توحید و معرفت و عبادت خدا به ما واقع میشود و حضرت حجاب است بدون حجاب حضرت کسی موحد نمیشود عظمت حضرت عظمت الله است چیزی نیست حضرت که عظمتش در کنار عظمت خدا باشد لذا خدای متعال یک بت در عالم درست کرده؟ در مقابل رفعت خودش پیامبرش را رفعت داده خودش یک بت درست کرده میگوید این را نپرستید یا این که رفعت ذکر او اقامهی توحید است؟ به اندازهای که ذکر نبی اکرم در دلی رفعت پیدا میکند آن انسان موحد میشود کسی که تا نام نبی اکرم میآید کما این که در باب خدای متعال فرمود وقتی به یاد خدا میافتند قلب شان دگرگون میشود یاد نبی اکرم اگر دلی را دگرگون نکرد و در مقابل عظمت اش صلوات نفرستادیم مومن نیستیم صلوات یعنی تا نام نبی اکرم میآید دل باید دگرگون شود دگرگون شد خضوع کرد رفعت پیدا میکند.
شریعتی: خیلی ممنون ثواب تلاوت آیات امروز را هدیه میکنیم به روح ملکوتی حضرت نبی اکرم صفحهی 287 قرار امروز ما است آیات 50 تا 58 سورهی مبارکهی اسراء برمیگردیم در بخش بعدی به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قُلْ كُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا ﴿٥٠﴾ أَوْ خَلْقًا مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُءُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ قَرِيبًا ﴿٥١﴾ يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَتَظُنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا ﴿٥٢﴾ وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا ﴿٥٣﴾ رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا ﴿٥٤﴾ وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِمَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا ﴿٥٥﴾ قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنكُمْ وَلَا تَحْوِيلًا ﴿٥٦﴾ أُولَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا ﴿٥٧﴾ وَإِن مِّن قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِيدًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ﴿٥٨﴾
ترجمه:
بگو: [اینکه سهل و آسان است] شما سنگ شوید یا آهن، (۵۰) یا آفریده ای از آنچه در ذهنتان [حیات یافتنش] سخت و دشوار می آید [بدون تردید با آفرینشی جدید برانگیخته می شوید] بی درنگ خواهند گفت: چه کسی ما را بر می گرداند؟ بگو: همان کسی که اولین بار شما را آفرید. پس سرهای خود را [به عنوان ریشخند و استهزا] به سوی تو می جنبانند و می گویند: [این زنده شدن دوباره] چه زمانی خواهد بود؟ بگو: چه بسا نزدیک باشد. (۵۱) روزی که شما را [از میان گورها برای ورود به عرصه قیامت] فرا می خواند، پس [فرا خواندنش را] در حالی که او را سپاس و ستایش می گویید، اجابت می کنید، وگمان می برید که [در دنیا یا در برزخ] جز اندکی درنگ نکرده اید. (۵۲) و به بندگانم بگو: سخنی را که نیکوتر است، بگویند؛ زیرا شیطان میان آنان [به سبب سخنان زشت و بی منطق] دشمنی و نزاع می افکند، زیرا شیطان همواره برای انسان دشمنی آشکار است. (۵۳) پروردگارتان به شما داناتر است، اگر بخواهد شما را مورد رحمت قرار می دهد و اگر بخواهد عذابتان می کند. و ما تو را بر آنان نگهبان و کارساز نفرستاده ایم. (۵۴) و پروردگارت به هر که [و هر چه] در آسمان ها و زمین است، داناتر است. و به یقین برخی از پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم وبه داود زبور عطا کردیم. (۵۵) بگو: کسانی را که به جای خدا [معبودان خود] پنداشتید، [بخوانید تا بفهمید که] آنها نمی توانند آسیب و گزندی را از شما دفع کنند، و نه [آن را از شما به دیگری] انتقال دهند. (۵۶) کسانی [از فرشتگان، پریان و ارواح را] که آنان [به عنوان معبود] می پرستند [خود آنان برای رفع نیازمندی هایشان] به سوی پروردگارشان وسیله می جویند، تا کدامشان نزدیک تر باشد، و به رحمت او امید دارند، و از عذابش می ترسند؛ زیرا عذاب پروردگارت شایسته پرهیز است. (۵۷) هیچ شهری [از شهرهای یاغیان و مفسدان] نیست مگر آنکه آن را پیش از قیامت [به عذاب] نابود می کنیم یا به عذابی سخت دچار می سازیم. انجام این کار در کتاب [لوح محفوظ] نگاشته شده است. (۵۸)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: ان شاء الله زندگی همهمان منور به نور نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باشد خدمت شما هستیم پس رفعت ذکر نبی اکرم مسیر و طریقی است برای رسیدن به توحید.
حاج آقا میرباقری: بله خدای متعال میفرماید ما این بار سنگین را برداشتم و نبوت شما که مسیر تحقق هدف شما و توحید است این کار را کردیم در روایت دارد خدای متعال میفرماید هر گاه من ذکر میشوم تو هم ذکر میشوی از جمله در اذان. دشمنان توحید هم با همین مخالف اند با لا اله الا اللهی که نبی نباشد امام نباشد مخالف نیستند اتفاقا عرفان کم رنگ معنویت مبهمی که گوهر دین را با آن تعریف میشوند با بت پرستی و دنیا پرستی هم جمع میشود با الگوهای مادی تمدن مادی هم جمع میشود لذا مخالف نیستند لذا دیده اید پرچمداران مادی هیچ مخالفتی با معنویت مبهم و حداقلی ندارند آن چیزی که مهم است توحیدی که کنارش رسول است و دین و شریعت و الا اگر نباشد که توحید مبهی است یا یک کتابی آدرسی که ما خودمان میرویم راه را هر طور خواستیم تفسیر میکنیم این چیزی که مهم است این است که هر چقدر پیامبر رفعت پیدا بکند توحید اقامه میشود که میفرماید ما این کار را کردیم بعد البته رفعت ذکر معنای دیگری دارد که بعد عرض میکنم. «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا» شما میخواستید بار هدایت به مقصد برسد دست مردم را بگیرید شفاعت بکنید خیلی زحمت کشیدید ولی ببینید با این زحمات شما ما چه گشایشی بر شما کردیم گمانم این است یسر در مقام شفاعت است رنجهایی که در این دنیا حضرت میکشند بعضیها برای مقامات خودشان است نمیدانم عبادتهای این دنیای حضرت چطور است یک قسمت عمده اش برای شفاعت است «وَمِنَ ٱلَّيلِ فَتَهَجَّد بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحمُودًا» (اسراء/79) مقام شفاعت کلی با تهجد و شب و شب زنده داری حضرت به دست میآید یک قسمت عمده این است پس حضرت دنبال این هستند که یک باری از روی دوش امت بردارند و این خیلی سخت است بر حضرت چون حضرت میخواهند برسانند حضرت میخواهند گناه کارها تائب و مشرکین موحد شوند کانه گناهان را حضرت میخواهند پاک کنند یک سلسله گشایشهایی که بر نبی اکرم میشود همین است من تلقی ام این است آیهی «إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا، لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ» (فتح/2-1) خدای متعال برای شما یک فتح آشکاری کرد که گناهان گذشته و آیندهی شما پاک شود پیامبر که عصمت کلیه دارند ترک اولی هم ندارند پس این گشایش و فتح در مقام شفاعت است روایت هم دارد این حَمَلَ ذُنُوب شیعَتی گناهان شیعیان را روی دوش کشید حضرت قبول کردند که مطهر بکنند پس فتح مبین در مقام شفاعت است که تطهیر میکند لذا در باب عاشورا عرض کردم در گودی قتل گاه فتح مبینی برای نبی اکرم شد که در این فتح همهی عوالم شفاعت میشوند از گناه کار تا اولیای خدا و انبیا و این فتح مبین باب توحید را برای همه گشوده شرک و آلودگی را از همه پاک میکند «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ» فتح در مقام شفاعت است خدای متعال فتح الفتوح کرده در مقام شفاعت که شاید مصداق کاملش در کربلا باشد حضرت بالاترین بهای شفاعت را دادند و خدای متعال بزرگ ترین فتح الفتوح در مقام شفاعت را که بار همهی کائنات برداشته میشود بنابراین قسمت اول نگرانی حضرت کانه حضرت در آغاز بعثت نگران برداشتن این بار و دستگیری و شفاعت و رساندن مردم به مقام توحید بودند به خاطر سنگینی بار و ضعف مومنین که چطور میشود آنها را به آن نقطه رساند که این حقایق توحیدی را بفهمند و از مراحل عبور کنند و دشمنان کمر بستهای که مقیاس درگیری شان ملک عظیم و ملک کبیر پیامبر است میخواهند این ملک کبیر و عظیم نباشد و در عالم و جامعه مومنین بسط پیدا نکند این درگیری که حضرت دارند یک قسمت بار رسالت است که خداوند متعال میفرماید ببینید ما این رنج را به مقصد رساندیم و همراه با این سختیها گشایشی بر شما کردیم که شفاعت شما آسان شد فتح الفتوحی برای شما کردیم یسری برای شما قرار دادیم که بارها سبک شد یک تکلیف دیگر روی دوش حضرت میگذارد «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا، فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ، وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ» فرودگاه سوره این دو آیه است گویا به پیامبر میفرماید وقتی فارغ شدی از ماموریت اول ماموریت دوم هم است در این کار هم رو به پروردگار خودت داشته باش و غایت این کار هم تحقق توحید است این فانصب چیست که بار سنگینی است روی دوش پیامبر البته در روایت معنی شده یعنی نمازت را که خواندی رها نکن تعقیبات نماز نکن این یک مصداقش است حتما ولی آن مصداقی که پیامبر احساس نگرانی میکردند و سختیهایی در مسیر میدیدند خدای متعال میفرماید «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا، فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ » آن بار چیست؟ این است که در روایت دارد ماموریت تو نبوت را که انجام دادی فانصب علیا نمیخواهیم بگوییم فانصَب را فانصِب بگویید که زمخشری بگوید این چه تصرفی است نه تغییر در قرائت نمیدهیم این بار سنگینی که به حضرت میگویند دوباره بردار این غیر از این ماموریت است که »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ » (مائده/67) نهایتا این است که بار نبوت شما را به مقصد رساندیم در ادامهی راه هم مشکلات فراوانی سر راهش است بار سنگینی است ولی «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا، فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ، وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ».