موضوع برنامه: شرح آیات سوره تین
كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش: 93/11/25
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علیه محمد و آله الطاهرین
آری همین امروز و فردا باز میگردیم * * * ما اهل آن جاییم از این جا باز میگردیم
با پای خود سر در نیاوردیم از این اطراف * * * با پای خود یک روز اما باز میگردیم
چون ابرها صحرا به صحرا برد ما را * * * باد چون رودها صحرا به صحرا باز میگردیم
این زندگی مکثی است ما بین دو تا سجده * * * استغفراللهی بگو ما باز میگردیم
بین جماعت هم نماز ما فرادی بود * * * عمریست تنها و تنها باز میگردیم
ما عاقبت انا الیه راجعون بر لب * * * از کوچهی بن بست دنیا باز میگردیم
شریعتی: سلام میگویم به همهی شما خانمها و آقایان خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز آرزو میکنم در هر کجا که هستید ایام به کامتان باشد تن تان سالم و قلبتان سلیم باشد سلام حاج آقای میرباقری خیلی خوش آمدید.
حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمت الله و برکاته. خدمت شما و همهی بینندگان عزیز و ارجمند و همکاران گرامی شما عرض سلام و ادب دارم.
شریعتی: سلامت باشید هفتهی گذشته بحثی را آغاز کردیم و آن هم یک نگاهی به آیات معاد در جزء سی قرآن کریم بود و خیلی هم مورد استقبال دوستان گرامی قرار گرفت وعده دادند حاج آقای میرباقری که این بحث را ادامه بدهند ظاهرا قرار است که از سورهی مبارکهی تین بشنویم.
حاج آقا میرباقری: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم : بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل الساعة ولیاً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دلیلاً و عیناً حتی تسکنه ارضک طوعاً و تمتعه فیها طویلاً و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوز عن عندک سورهی مبارکهی تین در جزء سی ام سورهی 95 ام است طبق ترتیب قرآن که مشتمل بر هشت آیه است و از سور کوتاه قرآن است در عین حال سور کوتاه قرآن در عین این که کوتاه هستند مشتمل بر معارف بلندی هم هستند. با چهار قسم این سوره آغاز میشود «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» مثل بقیهی بسم اللهها معنی خاص خودش را در سوره دارد و چهار قسم است «وَالتِّينِ وَالزَّيْتُونِ» (تین/1)قسم به تین و زیتون معنی ظاهری تین و زیتون سوگند به دو درخت و شجره یا میوهی این دو درخت است یکی انجیر است و دیگری زیتون و نکتهای هم در قسمهای قرآن است که اشاره خواهم کرد قسم سوم سوگند به طور سینین است سرزمین طور سینا که سرزمین تکلم خدای متعال با موسای کلیم و تجلیاتی است که بر موسای کلیم واقع شده «وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ» (تین/3) ظاهرا مقصود مکهی مکرمه است با توجه به آیات متعددی که در قرآن است و این شهر را به عنوان شهر امن معرفی کرده ظاهرش شهر مکه است لذا بعضی به این آیه استدلال کرده اند که این سوره از سور مکی است در مکه ظاهر شده خدای متعال قسم میخورد به این شهر پیداست زمانی است که حضرت در مکه بودند لا اقل از این آیه استفاده میشود بعید نیست زمان ظهور آیه زمانی بوده که حضرت در مکه حضور داشتند ولو بعد از هجرتشان به مدینه باشد بعد از این چهار سوگند خدای متعال میفرماید «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ» (تین/4) این جواب قسم هاست به این چهار امر خدای متعال قسم میخورد که ما انسان را در زیباترین قوام بخشیها آفریدیم و قوام بخشیدیم تعادل دادیم عناصر و ترکیبی که در جسم و روح انسان است دارای قوام و اعتدالی است همهی موجودات همین طورند تا به یک نقطهی اعتدالی برسند فرمود در زیباترین تقویم و قوام بخشی انسان را آفریدیم وقتی او را خلق میکردیم و به او قوام بخشیدیم در زیبا ترین شکل به او قوام بخشیدیم قوای جسمانی و روحی انسان را وقتی ببینید دارای قوامی است و این بهترین قوام است قوای جسمی انسان است قوای حسی مغز و سلسله اعصاب و آن دستگاه پیچیدهای که خدای متعال برای انسان قرار داده دارای نظم و قوام است بهترین و زیباترین حالت است و طبیعتا روح انسان هم متناسب با این جسم است این روح معتدل امکان این که به هر جسمی تعلق بگیرد برایش فراهم نیست باید جسم در نقطهای از اعتدال باشد که روح بتواند به این جسم تعلق بگیرد بنابراین هم روح هم جسم هم ترکیب و تناسب این دو که خدای متعال آفریده در بهترین تقویم و زیباترین قوام انسان را جسما و روحا آفریده است «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلینَ» (تین/5) همین انسانی که در زیباترین قوامها آفریدیم او را به پایین ترین مراحل برگرداندیم این آیه چند احتمال دارد یکی دو تا را عرض میکنم یعنی او را برگردانیم به سوی پایین ترین پایین ها. یعنی این انسانی که در کمال استعداد و ظرفیت برای رشد بود این آدم را در پایین ترین مرحلهها برگرداندیم حالا اسفل سافلین را اگر حال بگیرید یعنی او را برگرداندیم در حالی که پایین ترین پایین هاست یعنی به جایی برگردانیم که در نقطهی پایین قرار گرفته موجودی که در اوج بود او را برگردانیم به سافل ترین نقطهها او را برگرداندیم در حالی که پایین ترین پایین هاست یا به سوی پایین به سوی آن کسی که در پایین ترین نقطه قرار گرفته است سافلین جمع مذکر است و برای ذی شعور به کار میرود اسفل سافلین او را به پایین ترین موجوداتی که در طبقات پایین هستند به پایین ترینشان برگرداندیم یا الی باشد به سوی پایین ترین پایینها برگرداندیم که معنای لطیفی استفاده میشود یا نه حال باشد یعنی در حالی که در پایین ترین نقطهها قرار دارد ما او را برگرداندیم به اسفل سافلین این آدمی که در کمال اعتدال و زیبایی قوام پیدا کرده بود او را برگرداندیم به پایین ترین نقطهها به سوی پایین ترین پایین ها.
شریعتی: مقصود در حیات دنیایی است.
حاج آقا میرباقری: در همین حیات ممکن است مقصود باشد باید ببینیم مفسرین چه فرموده اند. من دو سه نفر مفسرین بزرگوار را خدمت شما عرض میکنم بعد میفرماید «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ » (تین/6) الا یک دسته که آنها هم ایمان آوردند و هم عمل صالح به جا آوردند اهل عمل صالحه بودند «فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ» (تین/6) آنها یک پاداشی دارند که لا ینقطع این پاداش به آنها میرسد قطع شدنی نیست مقطوع نیست یک پاداش مستمر جاودانه دارند اما غیر این دسته «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ» بعد میفرماید «فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» (تین/7) بعد از این چه چیزی موجب میشود که تو دین را تکذیب بکنی ظاهرا خطاب به همین انسان است البته جور دیگری هم این آیه قابل معنا کردن است یعنی چه چیزی موجب میشود که تو را در مورد قیامت تکذیب کنند که به پیامبر خطاب میشود. چه چیزی تو را تکذیب میکند چه کسی تو را بعد از این نسبت به قیامت تکذیب میکند. یا این طوری معنا کنیم یا این که چه چیزی بعد این میتواند تو را تکذیب کند نسبت به دین و قیامت و روز جزایی که تو از او خبر میدهی با توجه به این نکات امکان تکذیب تو نیست یوم دین قابل تکذیب نیست نمیشود تو را تکذیب کنند یا خطاب به انسان باشد یعنیای انسان چه چیزی موجب شده تو دین را یعنی روز جزا را تکذیب بکنی که دین استعمالاتی دارد به یک نقطهی واحدی هم برمیگردند گاهی به معنی اخلاص و بندگی است «مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ» (بینه/5) یعنی در عبودیت و بندگی مقام خشوع و تواضع و اخلاص داشته باشی گاهی دین به معنی دین الهی است «إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ» (آل عمران/19) ظاهری دارد و باطنی دارد شریعت است و باطن شریعت و گاهی هم به معنی جزا است بِالدّین یعنی روز جزا و پاداشی که قیامت است «أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ» (تین/8) آیا خدای متعال احکم حاکمین نیست؟ یعنی هم حاکم است نفوذ دارد قضاوت میکند داوری میکند مسلط است و حاکم بر جهان است و هم در حکومت خودش احکم الحاکمین است حکومتش عادلانه ترین نافذ ترین حق ترین حکومتها است هم حکومتش هم قضاوتش بر محور حکمت و حق است و عبث و لغو نیست غیر عادلانه نیست باطل نیست اشاره فقط به عدالت نیست اشاره به حکمت عدالت قدرت و نفوذ فرمان خدای متعال و همهی اینها است خدای متعال احکم الحاکمین است حاکم فقط به معنی داور نیست حاکم بر همهی عالم است و عالم مُلک اوست و مِلک اوست و در این حکومت و فروان روایی که بر جهان دارد حکومتش همراه با حکمت و عدالت و حق است کانه در این جا استدلال شده به حکمت خدای متعال به قدرت خدای متعال و به عدالت و صفات حضرت حق برای این که اثبات شود که امکان ندارد یوم الدینی در کار نباشد این را معنا کنیم ببینیم چطور از این مقدمات معاد نتیجه گرفته میشود. در ابتدا قسم به دو شجرهی طیبه است و دو تا از نقاط مقدس زمین که یکی طور سینین است و سرزمین مکه که سرزمین وحی به نبی اکرم و سرزمین تکلم با موسای کلیم و نزول حقایق بر موسای کلیم است در بعضی روایات امام که ناظر به باطن آیه است و اگر بخواهیم وارد او شویم باید یک لایه باطنی تر سوره را بررسی کنیم تین و زیتون تفسیر به وجود مقدس امام مجتبی و سیدالشهدا شده اند و طور سینین به وجود مقدس امیرالمومنین و هذا البلد الامین به وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله که آن یک لایهی باطنی تری از سوره است فعلا به آن لایه کاری نداریم همین لایه ظاهری سوره را بررسی میکنیم که آن وقت معنای سوره به گونهای دیگر شود اگر میخواهیم قسمها را آن طور معنا کنیم.
شریعتی: ظاهرا دو شجرهی تین و زیتون و دو سرزمین.
حاج آقا میرباقری: در بعضی روایات تین و زیتون به دو سرزمین تفسیر شده به مدینه و به بیت المقدس اگر این معنا را هم بگیریم که همهی این معانی میتواند مراد باشد چون آیه بطونی دارد این معنا را هم بگیریم باز سوگند به چهار مکان مقدسی است که مبدا نزول حقایق آسمانی است و غیب در آن تجلی پیدا کرده ظهور پیدا کرده حقایق غیبی مدینه و بیت المقدس و طور سینا و مکهی مکرمه بعد از این چهار قسم صحبت از خلقت انسان است یک نکته را در مورد این قسمها میگویم اولا این قسمها باید توجه داشت که به هر چیزی خدای متعال قسم بخورد آن دارای عظمت میتواند باشد به کوچکی ظاهری اش نباید نگاه کرد این نکتهی اول است نباید ما خیال کنیم که یعنی چه خدای متعال به تین و زیتون قسم میخورد این چه قسمی است خدای متعال قسم بخورد به دو درخت حضرت حق میخواهد قسم بخورد به دو درخت قسم بخورد چه معنا میدهد این قسم خوردن؟ خیلی وقتها چیزهایی که در نظر ما کوچک اند در واقع یک آیات عظیمی در آنها است این است که خدای متعال میفرماید میگویند چرا خدای متعال مثال پشه میزند میفرماید خدای متعال حیا نمیکند «أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا» (بقره/26) نکتهای را با تکیه به یک موجود کوچک یک حقیقتی را بیان بکند خدای متعال حکیمانه حرف میزند اما معنای حکیمانه بودن این نیست که حتما نمیشود حکمتی را در یک مثال کوچک در یک نکتهی کوچکی بیان بکند بنابراین قرآن حکمت است قسمهای خدای متعال حکیمانه است ولی معنایش این نیست که نمیشود به زیتون و تین قسم بخورد. قسم حکیمانهای است
شریعتی: تقدس هم میشود برای اینها قائل شد؟
حاج آقا میرباقری: به صرف قسم نمیشود گفت حتما امر مقدسی است و این شجره از شجرههای دیگر تقدس بیشتری دارد ولی حتما یک حکمتی در این قسم است خیلی هم نمیشود به کوچکی مخلوقات تکیه کرد ممکن است یک مخلوق کوچکی آیات عظیمی را داشته باشد حضرت در نهج البلاغه آیات الهی را که توضیح میدهند موجودات را مورد بررسی قرار میدهند از جبرئیل تا طاووس و گاهی به مورچه حضرت پرداخته اند نکات عظیمی را در خطبهی 185 در باب خلقت مورچه بیان میکنند که لطیف است اتفاقا اگر کسی آن را دنبال کرد میفهمد همان خدایی که خالق مورچه است با این آیات همان درخت خرما را هم با همان نشانهها و وسعتش آفریده خود تشبیه حضرت هم نکتهای دارد ولی غرض این که نمیشود به کوچکی تکیه کرد بعضی میگویند هر کجا سلطان هستی حضرت حق نزول اجلال میکنند با همهی جنود و قوایشان نزول و اجلال میکنند یعنی وقتی خدای متعال مورچهای را هم خلق میکند آیات حکمت و قدرت خدا در این مورچه است اگر کسی اهل تدبر و تامل باشد همان طور که در خلقت آسمان و زمین آیات الهی است در خلقت یک مورچه هم است خدای متعال او را آفریده ظهور قدرت حق حکمت و علم و احاطهی حق در همین موجود ریز هم است بنابراین ریز و درشت بودن در این که نشان دهندهی آیات الهی و حکمت الهی و جلال و جمال الهی باشند تفاوتی ایجاد نمیکند نمیخواهیم بگوییم همهی موجودات در ارائهی اسماء و صفات الهی یکسان اند ولی این موجود کوچک هم محل ظهور سلطان حضرت حق است و هر کجا حضرت حق نزول اجلال کند با همهی قوا نزول اجلال میکنند نمیخواهم معنای بدی شود که معنی وحدت وجود باشد ولی بالاخره قدرت الهی در این مخلوق کوچک هم است اگر مجال بود خطبهی نهج البلاغه را تقدیم میکردم حضرت در مورد مورچه نکات عظیمی را میگویند موجود ریزی که ما لطافتش را با حس مان نمیتوانیم درک بکنیم که از جلوی ما رد میشود حضرت یک آیاتی را از عظمت و کبریای الهی و جلال و جمال الهی در این موجود علم و حکمت الهی نشان میدهند بنابراین این که خدای متعال به تین و زیتون قسم میخورد فرض کنید تین و زیتون به معنی سرزمین مدینه و بیت المقدس هم نباشد به معنی وجود مقدس حسنین هم نباشد که عظیم ترین آیات الهی هستند همین تین و زیتون باشد به جاست که در روایات در کافی و من لا یحضره الفقیه در مجامع روایی ما به خصوص مجامع روایی فقهی ما آمده که حضرت فرمودند «اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُقْسِمُ مِنْ خَلْقِهِ بِما شاءَ» (وسائل الشیعه، ج 16، ابواب الایمان، باب 30، ح 1) خدای متعال به هر کدام از مخلوقاتش که بخواهد قسم میخورد البته باید حکمتی باشد این طور نیست که خدا وقتی میخواهد قسم بخورد به مخلوقات باید حتما یک موجود عجیب و غریبی باشد البته مشیت خدای متعال حکیمانه و عالمانه است آن حکمت و نکتهای که در این قسمها است باید مورد تامل قرار بگیرد خیلی لطیف تر است این قسمها که ما میاندیشیم.
شریعتی: آن نکتهی اساسی که ما باید در نظر بگیریم این که این قسم خوردنها حکیمانه است.
حاج آقا میرباقری: بلکه ممکن است حکمتش را انسان بفهمد و ربطش را با مقسم به آن چیزی که بر آن قسم میخورند و برای بیان آن برای تاکید آن قسم میخورند این ربط هم ممکن است برای ما قابل فهم باشد در بعضی جاها مفسرین توضیحات خوبی داده اند در بعضی جاها قرآن است دیگر آن حکمت هایش برای مفسرین بزرگوار هم پوشیده است خدا رحمت کند امام رضوان الله تعالی علیه در ضمن تفسیرشان فرموده اند تا کنون هیچ تفسیری به قرآن نوشته نشده این به معنی عظمت قرآن است به معنی کوچک کردن مفسرین نیست بنابراین نکتهی اول در باب قسمهای قرآن است.
شریعتی: حالا ارتباط این قسمها با سورهها چه بوده.
حاج آقا میرباقری: بعد عرض میکنم. اگر این مکانهای مقدس را بگیریم ممکن است بهتر بشود معنا کرد معمولا مفسرین بعضی مفصل وارد بحث شده اند آیات عظمت و جلال و جمالی که در این دو شجرهی طیبه است زیتون و انجیر را توضیح داده اند که دیگر از بحث تفسیری خارج میشود معمولا هم ندیده ام یک نکتهی قابل تاملی را نسبت به رابطهی این قسم و این موضوعی که دربارهی آن قسم بخورد بیان کرده باشند علیای حال خدای متعال برای تاکید مطلب چهار قسم خورده به چهار نقطهی مقدس و یا به چهار شخصیت بزرگوار که همهی اسماء حسنای الهی در آنها جلوه گر است بعد میفرماید «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ» ما انسان را در زیباترین قوامها آفریدیم و او را به پایین ترین نقطهها برمیگردانیم بعد «فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» چه چیز دیگری میتواند موجب شود که تو روز قیامت و جزا را انکار بکنی. یک مقدمهای را عرض میکنم در قرآن از راههای مختلفی توجه به معاد داده شده است و انسان را متوجه کردند به ادامهی وجودی خودش به عالم آخرت گاهی انسان را ارجاع میدهند به خودش گاهی ارجاع میدهند به نظام هستی گاهی ارجاع میدهند به صفات جلال و جمال خدای متعال عدل او حکمت او احاطهی او قدرت او و از این طریق انسان را متنبه میکنند به معاد البته در همهی این تنبهها اصل توحید افتاده است انسانی که متوجه حضرت حق نیست و موحد نیست با این تاملات به راحتی نمیتواند به معاد راه پیدا بکند اصلش این است که انسان بعد از این که حضور و احاطهی حضرت حق را درک کرد میتواند با تاملاتی قدمهای بعدی را بردارد گاهی ارجاع میدهند به عالم خلقت مثل این آیهای که مکرر خواندیم از این دست آیات فراوان است که «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَابِ» (آل عمران/190) در خلقت آسمانها و زمین و رفت و آمد شب و روز آیات و نشانههایی است برای چه کسی؟ برای اولی الالباب البته این را مکرر عرض کردیم این طور نیست که همهی انسانها با هر ظرفیت روحی با هر وضعیتی از بندگی و خضوع و خشوع درکشان در عالم یکسان باشد خدای متعال رزق فهم را تقسیم میکند و این رزق را به حساب تقسیم میکند اتفاقا رزق معارف جز رحمتهای رحیمیهی خدای متعال رحمتهای خاص و متناسب با ظرفیت و طاعت و بندگی خدای متعال این معارف را تقسیم میکند لذا بعضی از آیات «لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» (ابراهیم/5) مال کسی است که اهل صبر باشد انسانهایی که صبورند آرام آرام جهان برای آنها زبان باز میکند و با آنها حرف میزند آنهایی که عجول اند به این آیات نمیرسند انسانهایی که شکور اند انسانهایی که «لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» «لَعَلَّهُمْ يَتَذَكرُونَ» اند این جا میفرماید لاولی الالباب انسان اگر اولی الالباب شد آیات خاصی برای او گشوده میشود به جهان نگاه میکند «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ» (آل عمران/190) کسی که متوجه خالق نیست از این تاملات و تدبرات نمیتواند پشت صحنهها را ببیند و از اولی الالباب باشد «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ» (آل عمران/191)دوام ذکر دارند انس با حضرت حق دارند محبتی از حضرت حق در دلشان ایجاد میشود و اینهایی که دنبال خدای خودشان هستند در همهی عالم که عالمی از جانب اوست شروع میکنند به تامل کردن در این خلقت او تامل میکنند تا جلال و جمال او را ببینند اینهایی که اهل ذکر و انس اند اگر رو به عالم میکنند کاری با خود عالم ندارند«مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيَا بِحَمْدِكَ وَ ثَنَائِكَ» (زیارت امین الله) اولی الالباب اگر رو به عالم میکنند میخواهند خدا را پیدا کنند گمشده شان خدا است دنبال این هستند که او را حکمت او جمال و جلال او را ببینند کاری به مخلوقات ندارد اگر به خورشید میاندیشد میخواهد در آیینهی خورشید جمال و جلال او را ببیند اولی الالباب اند که اهل ذکر و انس اند این طوری تفکر میکنند بلافاصله «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا» (آل عمران/191) به این میرسند که این خلقت خلقت حقی است هدفی دارد عبث نیست این طور نیست بگویند خدا آفریده ولی کار عبثی کرده و تمام میشود حکمت خدا را میبینند بعد «فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (آل عمران/191) میرسند به این که این جهان پشت صحنهای دارد این دنیا یک دارالآخرهای دارد «يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» (روم/7) پردهها کنار میرود و آخرت برایشان مشهود میشود میفهمند یا حتی میبینند به سرعت میرسند به عالم پشت صحنه و میگویند خدایا ما را از عذاب آتش حفظ بکن پس یکی از راههایی که قرآن ما را ارجاع میدهد این طور نیست که هر کسی آمد وارد صحنهی قرآن شد زود بتواند ارجاعات قرآن را بفهمد باید همراه قرآن حرکت بکند ولی قرآن این طوری آدم را ارجاع میدهد گاهی از طریق آیات که فراوانند آیاتی از طریق قرآن که ما را از طریق نظام خلقت به معاد ارجاع میدهند گاهی از طریق اسماء و صفات الهی خدای متعال ما را ارجاع میدهد به معاد و توجه به معاد میدهد این هم آیات فراوانی دارد که خدای متعال از طریق حکمت خودش عدالت خودش احاطهی خودش صفات مختلفی که دارد ما را ارجاع میدهد گاهی تکیه میکند به احاطهی الهی بعد با توجه به احاطهی الهی ما را ارجاع میدهد خدای متعال محیط است بنابراین معاد است خدای متعال عادل است پس معاد است اگر صلاح میدانید یک آیه اش را بخوانم «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا» (ص/27) توجه به این است که خلقت حکیمانه است «ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا» (ص/27) این گمان باطل کفار است آنهایی که چشم میپوشند نسبت به حضرت حق آنها هم عالم را باطل میبینند «فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ» (ص/27) وای بر آنها از آتشی که در انتظار آن هاست به خاطر این که کفر بر حضرت حق ورزیدند پس نسبت به خودشان و ادامهی خودشان هم کفر ورزیدند و گرفتار رنج میشوند. میفرماید آیا مای خدای حکیم متقین و فجار را یکسان قرار میدهیم؟ از دایرهی خودشان خارج شدند یا دائم در دایره بندی حرکت کردند میشود آنهایی که در دایرهی ولایت الله بودند و از محیط ولایت الله خارج شدند یکسان باشند؟ ما این طوری قرار میدهیم؟ یعنی عالم خلق کردیم و رها کردیم؟ آنهایی که عمل صالح انجام دادند با مفسدین آنها را یک گونه قرار میدهیم؟ پس تکیه به حکمت و عدالت خدای متعال و احاطهی خدای متعال حضور حضرت حق است و از این دست آیات هم زیاد است که از این طریق متوجه به معاد شویم ما را از طریق صفات جمال و جلال به حضرت حق ارجاع میدهد البته این طور نیست که ما خودمان اگر راه را برویم بفهمیم این ارجاعات قرآن است یعنی خدای متعال ما را ارجاع میدهد لذا اگر کسی با قرآن همراه شد انوار قرآن به قلبش آمد قرآن را میفهمد.
شریعتی: این جا هم باید اولی الالباب و اهل فکر و ذکر باشیم.
حاج آقا میرباقری: از این راه قرآن ما را سیر میدهد گاهی هم تذکرات قرآنی با توجه به خود انسان است انسان را به خودش متوجه میکند از طریق توجه دادن به خودش و ظرفیتهای خودش او را متوجه به عالم آخرت میکند مثل همین آیات سورهی مبارکهی تین که هم با توجه به حکمت خداست و هم با توجه به داراییهای خود انسان است بعضی تشبیه کرده اند من عرض کنم مثل این که شما اگر یک طفل را در رحم ببینید ممکن است یک طفل از رحم از داراییهای خودش غافل باشد ولی اگر کسی نگاه بکند ببیند این طفل دست و پا دارد چشم و گوش دارد ممکن است به نظرش بیاید این طفل چه احتیاجی به اینها دارد چه استفادهای از این چشم و گوش و دست و پا میتواند بکند چرا این قوا را مزاحم او قرار داده اند برای چه این همه بار به او اضافه کرده اند این آدم در رحم مادر احتیاج به جهاز هاضمهی پیچیده و این مغز و سلسله اعصاب و چشم و گوش ندارد ممکن است به نظرش بیاید اینها عبث است از طریق جفت دارد تغذیه میکند ولی اگر توجه داشت به حکمت بلافاصله میفهمد که این برای عالم دیگری خلق شده همین که نگاه میکند به این قوا میفهمد که این دست این پا لغو نیست مال این جا هم نیست پس یک جهان دیگری در انتظار اوست تازه وقتی وارد آن جهان میرود یک جا به فعلیت نمیرسند مدتها شیر میخورد آرام آرام جهاز هاضمه اش آماده میشود این طور نیست که وقتی وارد عالم دنیا هم میشود یک دفعه این دست و پا به کارش بیاید مدتها باید زندگی بکند تا آرام آرام راه رفتن را یاد بگیرد و با دست هایش بنویسد و کار بکند و انجام بدهد چشمش را هم همین طور گوشش را هم همین طور. اگر کسی توجه به این ظرفیتها کرد خود این ظرفیتها آدم را دلالت میکند به جهان بعدی و بزرگ تری که ظرفیتها متناسب با اوست این آیه هم همین طوری است با تنبه دادن به دو نکته یکی خصوصیاتی که در خود انسان است و دوم احکم الحاکمین بودن خدای متعال است و انسان با توجه به این که انسانی که این ظرفیت را دارد آمده در اسفل السافلین سه نکته است «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ، ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ، إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ، فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ، أَلَيْسَ اللَّـهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ» یعنی توجه به ظرفیت انسان است توجه به این که این انسان با این ظرفیت آمده در اسفل السافلین و توجه به این که خدای متعال احکم الحکامین است و بعد «فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» دیگر چه کسی میتواندای پیامبر ما تو را تکذیب بکند نسبت به دین یاای انسان چه چیز موجب میشود که دین و روز جزا را تکذیب بکنی این دو سه نکته را بعدا ان شاء الله توضیح اجمالی میدهیم.
شریعتی: خیلی ممنون برای دوستان عزیزی که برنامهی هفتهی گذشتهی ما را ندیدند عرض میکنم و همهی دوستانی که یک وقتهایی نمیتوانند برنامهی ما را ببینند میتوانند به سایت ما مراجعه بکنند samtekhoda3.ir فایلهای صوتی و متنی مباحث به تفکیک روزها و کارشناسان محترم ما است و ان شاء الله دریافت بکنند و استفاده بکنند امروز صفحهی 357 قرار دوستان خوب سمت خداست آیات 54 ام تا 58 ام سورهی مبارکهی نور ان شاء الله تمام لحظات زندگی تان منور به نور قرآن باشد و تلاوت ما توام با تدبر باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قُلْ أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُم مَّا حُمِّلْتُمْ وَإِن تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿٥٤﴾ وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿٥٥﴾ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴿٥٦﴾ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَلَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿٥٧﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِّن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿٥٨﴾
ترجمه:
بگو: خدا را [در همه امور] اطاعت کنید و این پیامبر را نیز اطاعت کنید؛ پس اگر روی بگردانید [زیانی متوجه پیامبر نمی شود، زیرا] بر او فقط آن [مسؤولیتی] است که بر عهده اش نهاده شده و بر شما هم آن [مسؤولیتی] است که بر عهده شما نهاده شده است. و اگر او را اطاعت کنید هدایت می یابید. و بر عهده این پیامبر جز رساندن آشکار [پیام وحی] نیست. (۵۴) خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین [دیگران] کند، همان گونه که پیشینیان آنان را جانشین [دیگران] کرد، و قطعاً دینشان را که برای آنان پسندیده به سودشان استوار و محکم نماید، و یقیناً ترس و بیمشان را تبدیل به امنیت کند، [تا جایی که] فقط مرا بپرستند [و] هیچ چیزی را شریک من نگیرند. و آنان که پس از این نعمت های ویژه ناسپاسی ورزند [در حقیقت] فاسق اند. (۵۵) و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید، و این پیامبر را اطاعت کنید تا مورد رحمت قرار گیرید. (۵۶) گمان مکن کسانی که کافر شدند [برای آنان میسر است که] عاجز کننده [خدا] در زمین باشند [تا بتوانند از دسترس قدرت او بیرون روند]؛ و جایگاهشان آتش است، و بد جایگاهی است. (۵۷) ای اهل ایمان! باید بردگانتان و کسانی از شما که به مرز بلوغ نرسیده اند [هنگام ورود به خلوت خانه شخصی شما] سه بار [در سه زمان] از شما اجازه بگیرند، پیش از نماز صبح، و هنگام [استراحت] نیم روز که جامه هایتان را کنار می نهید، و پس از نماز عشا؛ [این زمان ها] سه زمان خلوت شماست، بعد از این سه زمان بر شما و آنان گناهی نیست [که بدون اجازه وارد شوند؛ زیرا آنان] همواره نزد شما در رفت و آمدند و با یکدیگر نشست و برخاست دارید. این گونه خدا آیاتش را برای شما بیان می کند، و خدا دانا و حکیم است. (۵۸)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: خیلی خوشحالیم خدمت شما هستیم فرصت کمی داریم وقت در اختیار حاج آقای میرباقری
حاج آقا میرباقری: بسم الله الرحمن الرحیم یک احتمالی که بعضی از مفسرین در ذیل این سورهی مبارکه داده اند این است که خدای متعال میفرماید بعد از قسمها ما انسان را در بهترین قوامها آفریدیم و زیباترین قوام بعد این آدمی که در نیکوترین قوام بود که با همین قوام و ترکیبش است که دارای مسئولیت و اختیار است قوامهای دیگر این مسئولیتها را ندارند حیوانات و موجودات دیگر بار مسئولیت و تکلیف ندارند و از آنها عهدهای این طوری گرفته نشده و این تکالیف خواسته نشده پیغمبر برای آنها مبعوث نشده ثواب و عقاب به این معنا برای آنها نیست گرچه برای خودشان حیاتی دارند ولی این انسان است که در بهترین تقویم است او را آوردیم در پایین ترین نقطهها قرار دادیم حالا بعضی تعبیرشان این است که او را سر راه قرار دادیم اگر خدایی که این انسان را با این ظرفیت آفرید در پایین ترین نقطه قرار داد میشود این پایین ترین نقطه مقام خلود او باشد؟ یعنی دنیا بشود دارالخلد انسان این انسان را با آن ظرفیت آوردند در پایین ترین جا چه چیزی تفسیر میکند که آن موجود با آن مسئولیت آمده باشد به این دارالدنیا این در روایات ما مکرر آمده که سوال گاهی از ائمه کرده اند در علل الشرایع است خدای متعال اگر روح ما را با این نوع خصوصیات نورانی و دارای بها و مقامات آفریده چرا ما را آورده در این دار و گرفتار کرده آیا میشود توجیهی برای این کرد که این انسان با این ظرفیت خدای متعال او را آورده گذاشته در پایین ترین نقطهها و رهایش کرده مثل همان آدمی که خدای متعال در رحم دست داده چشم داده و برای همان جا خلقش کرده اگر برای آن جا خلق کرده این چشم و گوش و دست و پا برای چیست این احسن تقویم در اسفل السافلین. اسفل السافلین معنی بد و زشتی نیست نه نقطهی پایینی است آدم را از بالا آورده اند به پایین ترین نقطه گذاشته اند در عوالم به پایین ترین عالم آورده اند گذاشته اند بهترین تواناییهایی بر حرکت توانا ترین پاها را داده اند سر راه گذاشته اند این پیداست باید برود و راه است جایش این جا نیست پس راهی است که او را میبرد و میرساند و صراطی است باید از این صراط عبور کند برسد به نقطهی عالی این همانی است که هیچ توجیه ظرفیت وجودی انسان خدای متعال میتوانست آدم را یک جوری خلق کند که از رنجهای دنیا و سختیهای دنیا رنج نبرد درکها را از انسان بگیرد دیدن تلخ کامیها ذائقه اش را تلخ نکند نمیتوانست خدای متعال این احساسات را از انسان بگیرد؟ انسانی با این همه احساس که این همه رنجها را در این دنیا میچشد توجیهی دارد این رنجها الا این که «إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» (انشقاق/6) غیر از این که یوم الدینی باشد یوم للقایی باشد انسان بتواند به جزا به عمل خودش به لقاء پروردگارش برسد آیا توجیهی دارد که این موجود را با این ظرفیت خلق بکنند بعد بیاورند بگذارند سر راه و در پایین ترین نقطه استشهاد هم کرده اند به این آیهی قرآن که در سورهی مبارکهی مریم است خدای متعال میفرماید که «وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا» (مریم/71) همهی شما باید وارد جهنم شوید «كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا» (مریم/71) این یک امری است که خدای متعال قضاء حتمی کرده همه میروند در این نقطه «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا» (مریم/72) آنهایی که تقوا اختیار کردند متقین آنهایی که وارد وادی ولایت الله شدند از وادی توحید و ولایت خارج نشدند مسیر شما صراط شما از جهنم عبور میکند و رشد تان در همین است باید در این صراط حرکت بکنید آدم را میآوردند در پایین ترین نقطه بعد آن جا بستر تقوا فراهم میشود بستر رشد فراهم میشود و بعد به انسان میگویند «ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا» در دنیا دو محیط ولایت به هم گره خورده اند یکی ولایت حق یکی ولایت باطل یکی جهنم است یکی بهشت است «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي نَعيمٍ، وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفي جَحيمٍ» (انفطار/14-13) حالا در این نقطهای که نقطهی تلاقی این دو ولایت است جهنم و بهشت با هم تلاقی کرده اند آدم را آورده اند این جا میگویند خودت میدانی میخواهی به طرف جهنم برو سقوط میکنی میخواهی به طرف بهشت برو رشد میکنی پس این که آدم را به این استعداد که مهم ترین چیزی که حاصل ترکیب استعدادهای انسان استعدادهای ظاهری و باطنی است آن اختیار وسیع انسان است که مسئولیت هم روی همین بار میشود تکلیف هم روی همین بار میشود رشد اختیاری انسان هم با همین تعریف میشود این انسان با این ظرفیت با این تواناییها با این اختیار او را آوردیم در اسفل السافلین قرار دادیم دیگر «فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ» دیگر میتوانی روز جزا را روزی که انسانها پاداش عمل اختیاری بلکه خود عمل اختیاری خودشان را ببینند نسبت به آن روز مردم دو دسته میشوند یک دسته هستند که «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» (عصر/3) آنهایی که اهل ایمان و عمل صالح اند اینها از این اسفل السافلین میرسند به جایی که «لَهُم أَجرٌ غَيرُ مَمنونٍ» (فصلت/9) یک خلود در پاداشهای بی پایان الهی غیر منقطع الهی دارند یک عدهای هم هستند که میمانند در این نقطه و در این نقطه خلود پیدا میکنند پس یک توجیه یک معنایی که برای این آیه شده این است که انسان را به قوام و ترکیب رساندیم دارای مسئولیت و اختیار و بعد این انسان مسئول و مختار را آوردیم سر راه قرار دادیم پایین ترین نقطهی راه که خودش باید حرکت بکند و آن وقت این انسان میتواند برود به سمت خوبیها میتواند برود به سمت بدیها اگر به سمت خوبیها رفت به نقطهی اوج میرسد لذا میفرماید«أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ » خدای متعال حکیم ترین حاکمان نیست؟ عادل ترین حاکمان نیست؟ میشود این خدای متعال که به انسان این همه ظرفیت داده او را برای این دنیا خلق کرده باشد؟ این حکمت است؟ میشود این خدایی که به انسان مسئولیت و اختیار داده و انسان را سر دو راهی قرار داده این انسان را رها بکند عدالت و احکم الحاکمین بودنش عادل ترین حاکمان بودنش ایجاب نمیکند که اینها را یکسان قرار ندهد پس بنابراین به حکمت خدای متعال به قدرت خدای متعال به عدالت خدای متعال اگر رجوع کنید میبینید که این خدایی که انسان را این طوری آفریده این خلقت را سر راه قرار داده این انسان را رها نکرده در این دنیا این لغو است و حکمت نیست این همانی است که در آیات دیگر میفرماید «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا» (عنکبوت/2) یا در بعضی آیات میفرماید شما خیال میکنید ما شما را عبث و لغو آفریدیم؟ ما لغو نیافریدیم خدای متعال اگر این موجود را با این ظرفیت بیافریند بعد بیاورد در پایین ترین نقطه رها بکند لغو است پس برای چه این همه ظرفیت؟ پس باحکم الحاکمین بودن خدای متعال و این که در احسن تقویم است و این احسن تقویم در جایگاه خودش نیست در جایگاهی است که اسفل سافلین است و جایش این جا نیست پس این ظرفیت در این شرایط حتما دلالت میکند بر این که حرکت به سمت یک جهان بزرگتری است.