موضوع برنامه: شرح سوره های جزء سی قرآن کریم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين میرباقری
تاريخ پخش 93/11/18
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
از باغ میبرند چراغانی ات کنند * * * تا کاج جشنهای زمستانی ات کنند
پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار * * * تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند * * * این بار میبرند که زندانی ات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن میروی * * * شاید به خاک مردهای ارزانی ات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست * * * از نقطهای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست * * * گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند
شریعتی: سلام میگویم به همهی شما خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. آرزو میکنم در هر کجا که هستید باغ ایمانتان آباد باشد ایام الله دههی فجر را باز هم به همهی شما تبریک میگویم و بهترینها را برای همهی شما آرزو میکنم حاج آقای میرباقری سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.
حاج آقا میرباقری: علیکم السلام و رحمة الله خدمت شما و همهی همکاران ارجمند و بینندگان گرامی عرض ادب و سلام دارم و برای همه آرزوی توفیق میکنم.
شریعتی: سلامت باشید در ذیل بحث مان که در روزهای شنبه خدمت حاج آقای میرباقری عزیز هستیم و آن هم شنیدن نکات لطیف سورههای جزء 30 قرآن کریم بود خیلی از دوستان اصرار داشتند که نگاهی هم به آیات معاد در این جزء از قرآن کریم داشته باشیم. شنیدن آیات معاد و نکات آن و تفسیر آن از زبان حاج آقای میرباقری برای همهی ما شنیدنی خواهد بود. در خدمت شما هستیم.
حاج آقا میرباقری: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم بحث معاد در قرآن بسیار گسترده است و شاید اصولا به صورت موضوعی به بحث معاد پرداختن گاهی مانع تامین آن اهداف قرآنی شود یعنی وقتی آیهها را از جایگاه خودش و سیاقی که در آن سیاق واقع شده جدا میکنید و در یک فضای دیگری کنار هم میچینید یک آثار مثبتی دارد و در عین حال خیلی از مطالبی که منظور نظر آیه بوده از دست میرود لذا باید آیات در سیاق خود سوره مطرح شود و گاهی حتی ارتباط سورهها با هم معنی دار است مثل سورهی فیل و قریش که یک موقعی تقدیم کردیم پس نمیشود رابطه این سورهها با سورههای دیگر را نادیده گرفت اما در عین حال تلاش مختصری میکنیم بعضی از سورههایی که به خصوص بیشتر به معاد پرداختند و آهنگ معاد دارند مورد توجه قرار دهیم. تصویرگریهایی که قرآن از معاد میکند از صحنههای قبل از وقوع معاد که از نفخ صور اول شروع میشود که آغاز صحنههای قیامت است بعد زلزله و رجفه و نفخ صور دوم و همه برپا میشوند و زنده میشوند و تا صحنهی جدا شدن صفوف از هم و محاکمه و گفتگوهایی که در قیامت و محشر و بعد از آن بین مومنین و کفار بین خود جهنمیها بین شیطان با طرفدارانش گفتگوهای مفصلی که قرآن نقل میکند تفسیرهای فوق العاده شنیدنی است که تفسیر خود قرآن هم است و خیلی هم نمیشود چیزی را جایگزینش کنیم اما در جزء آخر هم همین طور است معاد همراه با تصویرهایی است که بعضی ناظر به قبل از واقعهی قیامت بعضی در حین قیامت بعضی هم حتی بعد از جمع شدن بساط قیامت و بهشت و جهنم و ثواب و عقاب هاست مثل سورهی زلزال «اِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا، وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا» (زلزال/2-1) که صحبت از زلزلهای است که اتفاق میافتد و زمین بارهای سنگین خودش را بیرون میریزد یا سورهی قارعه «الْقَارِعَةُ، مَا الْقَارِعَةُ، وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْقَارِعَةُ، يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ، وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ» (قارعه/5-1) باز این تصویر دیگری از قیامت است سورهی نازعات نبا سورههای دیگر. در سورهی نبا یک تصویر دیگری از معاد ارائه شده که شاید جای تأمل بیشتری دارد با یک تصویر دیگری معاد مطرح میشود که داستان معاد ذیل نبأ عظیم مطرح میشود بعضی مفسرین خود این نبأ عظیم «عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ، عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ، الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ» (نباء/3-1) خبر عظیمی است که مورد اختلاف واقع شده را به خود معاد تفسیر کرده اند بعضی به قرآن تفسیر کرده اند ولی در روایات متعددی که از اهل بیت علیهم السلام نقل شده نبأ عظیم به وجود مقدس امیرالمومنین علیه افضل الصلواه المصلین تفسیر شده از خود حضرت در کافی و بقیهی مصادر نقل کرده اند که مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آيَةٌ هِيَ أَكْبَرُ مِنِّي وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّي (بحارالأنوار ج 36 ص 2) خدا آیهای که در آن کبریای الهی بیش از من ظهور پیدا کرده باشد اکبر از من باشد و نبائی که اعظم از من خبری که اعظم از من باشد ندارد حالا چطور میشود نبأ عظیم را به حضرت تفسیر کرد و چطور میشود نبا عظیم به وجود مقدس امیرالمومنین که خلیفة الله هستند علی الاطلاق تفسیر شد چطور میشود صحنهی قیامت را حادثههای قبل و بعد او را ذیل این نبأ عظیم بیان کرد آن یک رویکرد دیگری است که شاید در سورهی نبأ به معاد شده ما بعضی از این رویکردها را به اندازهی وسع خودمان میپردازیم.
شریعتی: به صورت کلی میپردازید یا ان شاء الله در جلسات بعدی وارد سورهها هم خواهیم شد؟
حاج آقا میرباقری: ان شاء الله وارد سورهها هم میشویم حتما چندین سورهای که بیشتر رویکرد به معاد دارد با همان نوع نگاهی که این سوره دارد چون مخاطبان سورهها فرق میکند مطلبی که میخواهد القا کند متفاوت است میخواهد حالاتی ایمانی در ما ایجاد کند این نکته را عرض بکنم خدا حفظ کند یکی از اساتید بزرگ را ایشان میفرمودند یک آقایی کتابی نوشته بود در مورد معاد جوان بود آمد گفت من این کتاب را نوشتم شما مطالعه کنید خوب است یا بد است. من گفتم شما این کتاب را چاپ نکن بگذار دنیا را ببینی بعد به آخرت بحث کن حالا صحبت کردن در مورد معاد این طوری است آدم باید به جایی رسیده باشد «لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ» (تکاثر/7) شده باشد قیامت را دیده باشد تا بتواند صحبت کند صحنهها را بفهمد لا اقل تحت تعلیم قرآن قرار گرفته باشد و تجلیات قرآن در قلبش واقع شده باشد در خصوص موضوع معاد تا بتواند یک ارائهای بکند لذا به طور جد عرض میکنم من که خیلی احساس عجز میکنم ورود به معاد کنیم و صحنههایی را که قرآن گفته تصویرهای قرآن را ارائه کنیم اما به حد وسع با تکیه به بیان بزرگان به خصوص روایاتی که از معصومین علیهم السلام نقل شده سعی میکنیم بعضی از سوری که بحث معاد در آن است طرح بکنیم تا ان شاء الله در خواست بینندگان عزیز هم اجابت شده باشد.
شریعتی: آثار تربیتی فراوانی هم دارد.
حاج آقا میرباقری: بله اتفاقا یکی دو نکته را هم قبل از مبحث به معاد اشاره کنم بعد ان شاء الله وارد سورهی نازعات یا قارعه شویم. نکتهی اول این است که یکی از اثر گذار ترین اعتقادات بر زندگی ما اعتقاد به امر معاد است یعنی اگر ما کل زندگی خودمان را محدود به دنیا بکنیم «إِنْ هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَنَحْيا» (مؤمنون/37) روی هدفمان برنامه ریزیمان حتما اثر میگذارد برای شصت هفتاد سال زندگی خودمان را تنظیم میکنیم و این حتی برای نه فقط زندگی خصوصی انسانها در حوزهی مدیریت اجتماعی هم همین طور است بعضی معاد را در حوزهی مدیریت اجتماعی نمیآورند میگویند مدیریت اجتماعی ادارهی جامعه باید معطوف به همین جهان باشد میگویند معاد امری است مربوط به حوزهی خصوصی انسان انسان در زندگی خصوصی خودش باید بر محور معاد زندگی کند ولی زندگی دنیا بر محور همین اهداف دنیایی شکل بگیرد این غلط است همان طور که اعتقاد به معاد در حوزهی زندگی خصوصی ما اثر میگذارد و اهداف ما را تغییر میدهد برنامهی ما را تغییر میدهد در حوزهی مدیریت اجتماعی هم همین طور است مدیریت اجتماعی معطوف به معاد باید تلاش کند همهی زوایای زندگی جامعه در مسیر آن سیر عظیم شان قرار بگیرد.
شریعتی: یعنی چه؟
حاج آقا میرباقری: یعنی فرض کنید معیشت جامعه اقتصاد و سیاست جامعه اگر برای تربیت انسان متناسب با ابدیت و قرب الهی و لقاء باشد غیر از این است که معطوف به این باشد که میخواهد یک انسانی تربیت کند که بیشتر از دنیا لذت ببرد و دنیا را تسخیر بکند بنابراین از اصول اصلی اثر گذار در حیات فردی و جمعی ما بر مدیریت اجتماعی بر زندگی خصوصی و اجتماعی ما روابط خانوادگی ما روابط جمعی ما صف بندیهای ما با دیگران و مرز بندیهای در جامعهی جهانی اعتقاد به معاد است همان طوری که توحید به شدت بر همهی این امور اثر میگذارد انسان بخواهد زندگی اش بر مدار لا اله الا الله باشد در حصن توحید زندگی بکند یا بیرون حصن توحید در زندگی خصوصی انسان صف بندی انسان با دیگران و صف و قتال و امثال اینها که در سورهی کافرون یک موقع اشاره کردیم اثر میگذارد حتما اعتقاد به معاد هم همین طور است انسان اگر در حد غریزه تعبیر شود شصت سال و هفتاد سال و همهی روابط انسان غریزی باشد و بر مبنای غرایز تعریف شود یک جوری باید این زندگی را تامین کند اما اگر انسان در مسیری است که «إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» (انشقاق/6) طبیعتا زندگی جمعی انسانها هم باید حول پرستش خدای متعال و حول تقرب به خدای متعال و آن مسیر سامان بگیرد.
شریعتی: مسیر و تعریفش کاملا متفاوت است.
حاج آقا میرباقری: بله از اصول اثر گذار بر اهداف فردی و اجتماعی انسان و برنامه ریزی برای زندگی اعتقاد به معاد است این نکتهی اول لذا درک صحیح از معاد و صواب از معاد روی نوع زندگی ما بر این دنیا اثر میگذارد لذا از اولین دعوتی که انبیا میکردند این بوده نبی اکرم در جامعهای مبعوث شدند که یک روزی خطبهی قاصعه را خدمت شما تقدیم کردم دشمن کاری کرده که سربارند، زمین گیرند، هیچ الفت و انسی بینشان نیست درگیرند دخترهای خودشان را زنده به گور میکنند جنگهای پیاپی بر سر هیچ و پوچ حضرت وقتی در این جامعه مبعوث میشوند از این جا شروع میکنند قُولُوا لا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا یعنی اشارهای به توحید و معاد انسان است فلاح انسان هم همین است در توحید است یعنی با این دعوت مردم را گرد خودشان جمع میکنند نمیآیند بگویند مردم وضع اقتصادیتان بد است قدرتهای منطقه به شما بی اعتنا هستند بیایید دور هم جمع شوید قدرت سیاسی اقتصادی برای خودتان درست کنید موازنهی مادی را به نفع خودتان درست کنید صحبت از این نیست گرچه وقتی این فرهنگ گسترش پیدا کرد در کمتر از دو دهه روم و ایران را فتح کردند و این انقلاب فرهنگی عظیمی که حضرت آوردند نفوذ کرد و غلبهی فرهنگی ایجاد کرد ولی دعوت حضرت بر محور غلبهی مادی و تغییر موازنهی مادی نبود حتما اعتقاد به معاد این طور است که در بستر روابط اجتماعی ما صف بندی ما اهداف ما تاثیر گذار خواهد بود این نکتهی اول. دوم این که برخورد ما با معاد یا برخوردهایی که با معاد شده متفاوت است بعضی منکر بودند «ما هِيَ إِلّا حَياتُنَا الدُّنيا نَموتُ وَنَحيا وَما يُهلِكُنا إِلَّا الدَّهرُ» (جاثیه/24) هر چه هست همین دنیا است و قوانین طبیعت است که ما را میمیرامند مرگ هم پایان حیات انسان است که تجزیه میشود و تمام میشود این یک نگاه است نگاههایی هم است که با تردید به آخرت نگاه میکنند یک رویکرد هم این است که انسان علم به آخرت دارد بحثهای علمی هم خیلی میکند استدلال برهان که از باب حکمت الهی عدالت الهی ادامهی وجود انسان بحث میکند از این که خدا هست و آخرت هست ولی اینها بحثهای علمی است در انسان یک تحولی ایجاد نمیکند یک نورانیتی و شرح صدری ایجاد نمیکند انسان را از دنیا بزرگ تر نمیکند از فرزند دنیا بودن عبورش نمیدهد امیرالمومنین علیه السلام فرمود فرزند دنیا نباشید فرزند آخرت باشید آدم را فرزند آخرت نمیکند که قُلُوبُهُمْ فِي اَلْجِنَانِ وَ أَجْسَادُهُمْ فِي اَلْعَمَلِ (نهج البلاغه/خطبه 192) هم اکنون که پاهایش روی زمین است و دستش کار میکند قلبش در بهشت باشد و برای آن عوالم بزرگ تر کار بکند دل مشغولی هایش آن عالم بزرگ تر باشد. ولی یک رویکرد دیگری است که رویکرد ایمان به آخرت است ایمان یعنی گرایش به آخرت میل به آخرت حب به آخرت یعنی این که تعلقی در انسان به عالم آخرت ربط حقیقی بین انسان و عالم آخرت برقرار شود پنجرهها به روی انسان باز شود انسان مانوس با مرگ و عوالم بعد از مرگ شود بشود، انس با مرگ انس با عوالم بعد از مرگ پیدا بکند پنجرهها و دریچهها به روی انسان باز شود و انسان بیشتر خواهی در او پیدا شود اگر بیشتر خواهی در انسان پیدا شد دنیا با همهی وسعتش بر انسان تنگ میشود این دسته هستند که شما زیاد نجواهایشان را در ادبیات عارفانه میشنوید دیده اید با لسانهای مختلف شکوه میکنند از این که در دار دنیا زندانی شده اند حبس شده اند دل تنگ آن طرف اند واقعا این حالت باید در انسان پیدا شود
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک * * * چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
این نوع ادبیات که میبینید مال این دسته است مال کسانی است که یک نوعی تعلق به آن طرف پیدا میکنند به تعبیر امیرالمومنین علیه السلام فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِيها مُنَعَّمُونَ (نهج البلاغه/خطبه متقین) گویا الآن در بهشت اند هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِيها مُعَذَّبُونَ (نهج البلاغه/خطبه متقین) گویا الآن در جهنم معذب اند این طوری حالات نسبت به بهشت و جهنم دارند آن جوان پای صحبت حضرت بعد از نماز صبح چرت میزد حضرت فرمودند کَیفَ اَصبَح به تعبیر من شب تا صبح چه کار میکردی که حالا چرت میزنی عرض کرد اَصبَحتُ مُوقِناً یا عَلی یَقین حضرت فرمود هر چیزی علامتی دارد علامت یقینت چیست فرمود رنگ زردم، چهرهی زردم، اندام نحیفم، من شبها خواب ندارم گویا بهشت را میبینم بهشتیها را میبینم جهنم را میبینیم جهنمیها را میبینم بگویم بهشتیها و جهنمیهای مجلستان چه کسانی هستند الآن دارد میبیند جهنمیها و بهشتیهایی که در این مجلس است. حضرت فرمودند درست میگوید بعد از حضرت درخواست شهادت کرد حضرت دعا کردند در اولین جنگی که پیش آمد به شهادت رسید. عرض من این است آن چیزی که قرآن میخواهد به ما عطا کند این است میخواهد به جایی برسیم که «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» (بقره/3) و «بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» (نمل/3) شویم «لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَینَ الْیقِینِ» (تکاثر/7-6) شویم و این شدنی است میشود در کنار سفرهی قرآن انسان به این امور برسد رزق قرآن رزق نور و یقین و حیات طیبه است صرفا نمیخواهد یک آگاهیهای خشک به ما بدهد که محفوظات ما را اضافه کند و صفحهی ذهن ما را پر کند لذا این طور رویکرد به قرآن خیلی رویکرد صوابی نیست برای این که ما بتوانیم معاد در قرآن را بفهمیم باید أَمَّا اللَّیْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِینَ لِأَجْزَاءِالْقُرْآنِ (نهج البلاغه/خطبه 184) شب را آدم به پا خیزد مرتب با ادب در برابر قرآن باشد یُرَتِّلُونَهُ تَرْتیلاً (نهج البلاغه/خطبه 184) این ترتیل که ممکن است کم کم آدم را به جایی برساند که کلام را از نبی اکرم بشنود صلی الله علیه و آله و سلم البته در باب معصومین یک سخن دیگری است این را کلی در مورد قرآن عرض کنم معصوم کلام خدا را ممکن است بدون حجاب بشنود در روایت میدیدم که یک عدهای از اصحاب امام باقر سلام الله علیه آمدند تسلیت بگویند به امام صادق بعد از شهادت ایشان آمدند تعریف کنند از امام باقر عرض کردند یک نفر روی زمین بود که اگر میفرمود قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ما از او سند نمیخواستیم حرف پیامبر را بدون واسطه میتوانست نقل بکند ما از او سند نمیپرسیدیم این را دو جور میشود معنی کرد احتیاج به وثاقت سلسله سند نداشت میشود بگویید نه کلام پیامبر را بدون واسطه تلقی میکرد حالا این نکته اش مقصودم بود حضرت سر را زیر انداختند و تأمل کردند و سر برداشتند و فرمودند فإنّي سَمِعتُ اللّه َ جلَّ جلالُهُ يقولُ من از خدا شنیدم شأن ما بیش از این است ما کلام خدا را بدون حجاب میشنویم لذا در بعضی روایات به نظرم در خصال مرحوم صدوق شاید در معانی الاخبار هم نقل شده باشد که حضرت فرمودند من از چند دسته تعجب میکنم تعجب میکنم از کسی که گرفتار غصه است چرا به این آیه متوسل نمیشود «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (انبیاء/87) چون فإنّي سَمِعتُ اللّهَ جلَّ جلالُهُ يقولُ میفرماید «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ» کسی که از خطر دیگران میترسد چرا به این آیه متوسل نمیشود «حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ» «فَانقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ» که چهار ذکر است اگر ملاحظه بکنید. حضرت دستور ذکر قرآنی دادند فرمودند اگر غصه دارید به ذکر یونسیه متوسل باشید خدا فرموده «وَكَذَلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ» غصه هایتان رفع میشود یا اگر میترسید به آن آیه متوسل شوید این کار امام صادق علیه السلام است که بدون واسطه شنیده فرمود این قدر در نماز ایاک نعبد و ایاک نستعین را تکرار کردم که سَمِعتُ مَن قائِل از قائلش شنیدم خدا با او حرف میزند گاهی بدون حجاب هم حرف میزند.
شریعتی: این وحی نیست؟
حاج آقا میرباقری: نه اعتقاد مسلم امامیه این است که ائمه پیغمبر نیستند و نبوت ندارند نبوت مال پیغمبر اکرم بود و ختم شده به حضرت اما این هست این که اگر ما گاهی میگوییم اهل بیت محدَث اند با ایشان گفتگو میشوند یا در مورد حضرت زهرا گفته میشود ایشان محدثه هستند ما گاهی خیال میکنیم محدث همیشه یک معنا دارد چون محدث معنایش این است که صدای ملک را میشنود این را ممکن است مومن هم به یک مقامی بشنود که صدای ملک را بشنود این که محدثه بودن حضرت زهرا که در زیارت ایشان هم آمده این محدثه بودن معنی اش این نیست که صدای ملکی را میشنود این را ممکن است یک مومنی هم بشنود قرآن میفرماید ملائکه آمدند نشستند رو در رو با حضرت لوط صحبت کردند اصلا میدید اینها را «إِنّا رُسُلُ رَبِّكَ» (هود/81) این است که برای مومن هم حاصل میشود آن تحدیثی که برای معصوم است که این نیست آن گفتگوی دیگری است ولو این که ما معتقد به مقام نبوت نیستیم اما تحدیث غیر از مقام نبوت است حجابها برداشته میشود در باب ائمه چیز بالاتری هم که شاید عرض کرده باشیم زیره به کرمان بردن است این حرفها برای شما و بزرگان که به امام صادق عرض کرد علم شما از کجاست؟ از کتب استادی دارید که ما دستمان به آن استاد نمیرسد کتبی در اختیار شماست که در اختیار ما نیست حضرت همهی اینها را در روایات دیگر توضیح داده اند همهی اینها هست کتبی در اختیارشان است که اسرار است و دست خودشان است اما فرمودند اَنَا اَعلَمُ وَ اَوجَب بعد این آیه را خواندند «وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا» (شوری/51) که مکرر این آیه را ترجمه کردیم که خدای متعال وحی کرده بر پیامبر این وحی هم بر اساس آیهی قبل تکلم بدون واسطه و بدون حجاب است «وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا» (شوری/51) تکلم خدا با بشر یا از طریق وحی است یا از طریق رسول است یا واسطهای میآید جبرئیل میآید یا حجابی است با کلام حضرت بعد میفرماید ما به شما وحی کردیم کلمهی روح را به شما القا کردیم این پیامبر وقتی کلمهی روح را دریافت کردند که همهی حقایق و اسرار در آن جاست «مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا» (شوری/52) همهی انواری که موجب هدایت بندگان خداست در این کلمه به حضرت عطا شده فرمود این کلمهی روح به نبی اکرم عطا شد ولی بعد نبی اکرم به ما منتقل شده با ما است این روح. لذا با ما است علم ما از طریق روح است البته این قسمتی از علمشان است. که شاید در بعضی روایات تعبیر به عمود نور شده که بین امام و خدای متعال برقرار میشود علیای حال هر چه که هست ائمه علیهم السلام این طوری اند کلام خدا را میشنوند ولی ما اگر القاء سمع کردیم به قرآن آرام آرام میتوانیم به یک جایی برسیم که کلام را از نبی اکرم بشنویم «يتْلُوا عَلَيهِمْ آياتِهِ» (جمعه/2) ایشان تلاوت بکنند ما بشنویم آن وقت این تلاوت اگر اتفاق افتاد در واقع کلام خدا را از وراء حجاب حضرت بشنویم این تعبیر در دعای آغاز قرآن از امام صادق علیه السلام نقل شده محدث قمی در مفاتیح در اعمال شب اول ماه رمضان بحث شروع تلاوت قرآن را که مطرح میکنند این دعا را آورده اند ابن طاووس در اقبال دارند بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا كِتَابُكَ الْمُنْزَلُ مِنْ عِنْدِكَ عَلَى رَسُولِكَ تا میشود کَلامُکَ النَّاطِقُ عَلی لِسانِ نَبِیِّکَ این کلام گویای توست که بر کلام پیغمبر جاری است یعنی تو داری با زبان پیغمبر حرف میزنی تعجب هم نکنیم چون پیامبر همان پیامبری است که «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـكِنَّ اللّهَ رَمَى» وقتی آن سنگ ریزهها را پرتاب کرد خدای متعال میفرماید شما این کار را نکردید دارد در جنگ حضرت از دست امیرالمومنین گرفتند و پرتاب کردند میفرماید «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـكِنَّ اللّهَ رَمَى» (انفال/17) آثاری داشت این کار حضرت دست خدا بود همان طوری که «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» (فتح/10) با ایشان بیعت کردن دست خدا روی دست ایشان بود وقتی ایشان حرف میزنند لامُکَ النَّاطِقُ عَلی لِسانِ نَبِیِّکَ (بحارالانوار، ج 92،ص 207 ) حالا نمیخواهیم این تعبیر را بگویم چون مورد است مورد مناقشهی بعضی بزرگان قرار بگیرد اگر این طور شد که آدم کلام را از نبی اکرم بشنود این را هم بگویم وقتی پیامبر حرف میزنند فرق پیامبر با ما این است ما وقتی حرف میزنیم با همه یک جور حرف میزنیم خیلی نمیتوانیم تفاوت قائل شویم ولی حضرت با یک مجلس هزار نفری که حرف میزنند با هر کس متناسب با خودشان حرف میزنند إنّا مَعاشِرَ الأَنبِياءِ اُمِرنا أن نُكَلِّمَ النّاسَ عَلى قَدرِ عُقولِهِم (تحف العقول/ ص 37) یک مطلب میگویند ولی با ده نفر ده نوع صحبت میکنند این کلام وقتی میرسد گاهی بی حجاب میرسد
شریعتی: هر کدامشان یک جور میشنوند
حاج آقا میرباقری: نمیخواهم یک کاری کنم که هیچ مشترکی نداشته باشد یک اصول مشترکی دارد ولی سلمان حتما بدون حجاب این کلام را دریافت میکند کلام را بدون حجاب دریافت کند چیزی است و با ده حجاب چیز دیگری است. ما محجوبیم بین ما و حضرت حجبی است ما از ورای حجب میشنویم سلمان بدون حجاب ممکن است بشنود، حضرت از مکنون علم الهی با سلمان میگفتند پس یک جور دیگری کلام را دریافت میکند اگر ما به یک نقطهای برسیم که بتوانیم ان شاء الله قرآن را القاء سمع کنیم گوش بدهیم گوش دلمان گوش ظاهری مان و بعد از قائلش که وجود مقدس نبی اکرم اند قائل اصلی خداست ما به آن جا خیلی راهی نداریم اگر از آن قائل شنیدیم اثرش این است که آرام آرام در ما یقین ایجاد میشود ایمان. این آیه را هم بخوانم خدای متعال به حضرت میفرمایند «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» (ابراهیم/1) این قرآن را به شما نازل کردیم که به اذن پروردگار مردم را از ظلمات به سمت نور بیرون ببرید اگر کسی کلام نبی اکرم را تلقی کرد این کلام او را از ظلمات به سمت نور بیرون میبرد نورانی میشود اگر نورانی شد چه اتفاقی میافتد؟ «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ» (انعام/125) اگر خدای متعال بخواهد کسی را هدایت کند هدایت به سوی خدای متعال که از مسیر معاد عبور میکند به او شرح صدر میدهد برای حقیق اسلام در روایت است نقل کردیم در مجمع طبرسی نقل کرده وجود مقدس نبی اکرم فرموده اند این شرح صدر نورٌ يَقْذِفَهُ اللهُ في قَلبِ مَنْ يَشاء فَينشَرِحُ له صَدرَهُ و يَنفَضح نوری است در قلب مومن وارد میشود شرح صدر میدهد و وسعت میبخشد این نور چیست؟ نور قرآن است «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» (ابراهیم/1) دست حضرت است انوار قرآن و به هر کسی به اندازهی لیاقت میدهند اگر عطا کردند انسان به شرح صدر و نورانیت میرسد آن وقت عرض کردند اثر نورانیت چیست حضرت فرمودند سه چیز التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ (دعای شب بیست و هفتم رمضان) دل کندگی از دار دنیا و دار غرور لْإِنَابَةُ إلَى دَارِ الْخُلُودِ (دعای شب بیست و هفتم رمضان) تجافی حالت دل کندگی است مثل این که آدم از زمین کنده میشود روی زانوها دست است به این حالت میگویند تجافی. رویکرد و میل به دار آخرت و دارالخلود که خودش مقاماتی دارد «وَ الاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ» (دعای شب بیست و هفتم رمضان) قبل از این که فرصت آمادهی سفر است آمادهی تولد است این آدم کسی است که انوار قرآن نور نبی اکرم هدایت نبی اکرم به او رسیده اگر کسی قرآن را از حضرت شنید این طوری میشود معاد برایش این طوری میشود تجافی در او ایجاد میشود دلکندگی و میل به پرواز ما باید این طوری شویم قرآن میخواهد در ما یک ایمان و یقین و شهود و رویت ایجاد بکند اگر دیدیم آن وقت میتوانیم برنامه مان را بر اساس مشاهدات و یقین و ایمان مان تنظیم کنیم و الا تا در دل انسان رد پایی از ایمان به غیب و ایمان به یوم آخر «بِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» (بقره/4) نشویم نمیتوانیم عملا زندگی مان بر محور معاد نیست.
شریعتی: اینها صرفا دانستههایی میشوند در ذهن ما
حاج آقا میرباقری: دانستههایی که گاها حجاب میشوند ولی اگر این طوری ما با قرآن مواجه شویم آن وقت ممکن است این تلاوت قرآن موجب شود که انوار قرآن در دل ما بیاید حجابها کنار برود اهل مشاهده شویم در پرتو قرآن قیامت و بهشت و جهنم و حوادث و صحنههایی که اتفاق میافتد ببینیم و اهل رویت و یقین و ایمان باشیم و تعابیری که در قرآن است. آن وقت اگر ما اهل یقین شدیم خیال نکنیم رسیدیم «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ» (بقره/2) متقین چه کسانی اند؟ « يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» «وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» اگر ایقان به آخرت شد که خودش مرتبهای از هدایت قرآن است تازه هدایتهای بعدی قرآن برای اینها است اینها را دستگیری میکنند سیر میدهند سیرشان در آن عالم است جامعه هم همین طور است اگر جامعه اهل یقین به آخرت شد این جامعه با هدایت قرآنی با هدایت نبی اکرم و اهل بیت در یک مسیر دیگری قرار میگیرد اصلا عصر ظهور همین است در عصر ظهور مومنین اهل ایمان به غیب اند حجابها کنار میرود مومن میشوند یقین به آخرت پیدا میکنند آن وقت هدایتهای قرآن و هدایتهای ایمانی اهل بیت علیهم السلام آن موقع ظاهر میشود پس آخرت باید به یک چنین چیزی تبدیل شود در بین ما.
شریعتی: بیاید در متن زندگی ما
حاج آقا میرباقری: و وقتی در متن زندگی ما میآید که آن هدایت قرآنی که در مورد آخرت است آن هدایت در وجود ما در وجود جمع محقق شود اگر محقق شد آن وقت زندگی سمت و سویش میشود آخرت آن وقت هدایتهای قرآنی برای این عده که اینها را هدایت کند در مسیر آخرت و تنظیم زندگی شان معاش شان در مسیر معاد شود.
شریعتی: همه چیز برپایهی همین معاد خواهد بود.
حاج آقا میرباقری: بله همه چیز در مسیر سیر اله الله باشد. «أَلَا إِلَي اللَهِ تَصِيرُ الامُورُ» این اتفاق میافتد.
شریعتی: خیلی خوب خیلی نکات خوبی بود برای آیاتی که ان شاء الله در آینده خواهیم شنید تا چگونه از آنها استفاده بکنیم و چگونه مسیر زندگی ما را تعیین بکنند. میگویند رسول خدا در بین مردم نشسته بودند فرمودندای مردم دل هایتان زنگ میزند همان طور که آهن کسی بلند شد گفت یا رسول الله اگر آهن زنگ بزند بلد هستیم جلایش بدهیم دل هایمان اگر زنگ زد چه طور؟ حضرت فرمود جلای دلهای زنگار گرفته یاد مرگ است و خواندن آیههای قرآن. ان شاء الله دل هایتان پر جلا باشد و بدون زنگار به برکت این آیاتی که لحظاتی دیگر مشرف خواهیم شد به محضرشان آیات ابتدایی سورهی مبارکهی نور در سمت خدای امروز تلاوت میشود صفحهی 350 قرآن کریم ان شاء الله لحظات زندگی مان منور به نور نبی اکرم باشد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لَّعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴿١﴾ الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّـهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿٢﴾ الزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ ﴿٣﴾ وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿٤﴾ إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿٥﴾ وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّـهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ ﴿٦﴾ وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّـهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿٧﴾ وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَن تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّـهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿٨﴾ وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّـهِ عَلَيْهَا إِن كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿٩﴾ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّـهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ ﴿١٠﴾
ترجمه:
بسم الله الرحمن الرحيم
[این] سوره ای است که آن را [از اُفق دانش خود] فرود آوردیم و [اجرای احکام و معارف آن را] لازم و واجب نمودیم و در آن آیاتی روشن نازل کردیم، تا متذکّر و هوشیار شوید. (۱) به زن زناکار و مرد زناکار صد تازیانه بزنید، و اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، نباید شما را در [اجرای] دین خدا درباره آن دو نفر دلسوزی و مهربانی بگیرد، و باید گروهی از مؤمنان، شاهد مجازات آن دو نفر باشند. (۲) مرد زناکار نباید جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج کند، و زن زناکار نباید جز با مرد زناکار یا مشرک ازدواج نماید، و این [ازدواج] بر مؤمنان حرام شده است. (۳) و کسانی که زنان عفیفه پاکدامن را به زنا متهم می کنند، سپس چهار شاهد نمی آورند، پس به آنان هشتاد تازیانه بزنید، و هرگز شهادتی را از آنان نپذیرید، و اینانند که در حقیقت فاسق اند. (۴) مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و مفاسد خود را اصلاح نمایند که بدون تردید خدا [نسبت به آنان] بسیار آمرزنده و مهربان است. (۵) و کسانی که همسران خود را متهم به زنا می کنند و بر آنان شاهدانی جز خودشان نباشد، پس هر کدام از آن شوهران [برای اثبات اتهامش] باید چهار بار شهادت دهد که سوگند به خدا، او [درباره همسرش] در این زمینه قطعاً راست می گوید، (۶) و [شهادت] پنجم این است که [بگوید:] لعنت خدا بر او باد اگر [در این اتهام بستن] دروغگو باشد؛ (۷) و مجازات را از آن زنی که مورد اتهام قرار گرفته دفع می کند اینکه چهار بار شهادت دهد که سوگند به خدا، آن مرد دروغگوست، (۸) و [شهادت] پنجم این است که [بگوید:] خشم خدا بر او باد اگر [آن مرد در این اتهام بستن] راستگو باشد. (۹) و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، و اینکه خدا بسیار توبه پذیر و حکیم است [به کیفرهای بسیار سختی دچار می شدید.] (۱۰)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: گفت از کتابهای درسی آن سالها عکس صفحهی اولش خوب یادم است که امیدش به ما دبستانیها بود حالا بزرگ شده ایم آقا حال امیدتان چطور است؟ یادی میکنیم از امام راحل عظیم الشان در این ایام مبارک و فرخندهی دههی فجر انقلاب اسلامی خیلی خوشحالیم که خدمت شما هستیم داریم در مورد معاد و آیات مربوط به آن در جزء سی قرآن کریم صحبت میکنیم. شما که گفتید واقعا ما باید با یاد مرگ زندگی بکنیم و زندگی مان را بر اساس معاد پایه ریزی بکنیم یک وقتهایی ما فرار میکنیم از یاد مرگ نوعا آدمها مشتاق بهشت هستند ولی از مرگ میترسند در حالی که مرگ خودش ورودی به بهشت است چه کار کنیم که این ترس از بین برود.
حاج آقا میرباقری: اتفاقا قرآن همین کار را میخواهد بکند یعنی میخواهد درک ما از مرگ عوض شود و نه فقط درک ذهنی مان بلکه تعلقات روحی مان را تغییر بدهد و مانوس با مرگ شویم و از مرگ لذت ببریم انسانها دو نوع اند در یک دسته بندی کلی بعضیها مرگ را تقاطع زندگی شان و پایان همهی آرزوهای خودشان میدانند احساس میکنند مرگ یعنی روی تمام آرزوها خط کشیدن و پایان زندگی خط تقاطع با همهی خواستهها و آمال انسان است پیداست انسان فرار میکند «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ» (جمعه/8) آدم از این مرگ اگر پایان همهی آرزوهای انسان است میترسد آدم باید به طور فطری از آن فرار کند اما واقعا این طوری است؟ آن آمال و آرزوهایی که در فطرت ما گذاشتند آمال و آرزوهایی است در حد دنیا؟ در حد دنیا به فعلیت میرسد تمام میشود همهی ظرفیت وجودی ما یا نه اصلا ظرفیت وجودی ما در این دنیا نمیگنجد و مرگ ادامهی ماست این تعبیر را در روز عاشورا سیدالشهدا سلام الله علیه وقتی کار جنگ سخت شد به اصحابشان فرمودند چون شیطان با همهی قوا آمده بود یک نقطه ضعف بگیرد در آن صحنه از اولیای خدا و هجوم آورده بود. حضرت فرمودند صَبرا بَني الكِرامِ! فما المَوتُ إلاّ قَنطَرَةٌ تَعبُرُ بِكُم (معانی الاخبار/ ج 3/ص 288) مرگ پلی است شما را عبور میدهد از دنیا به نعیم ابد اگر انسان ظرفیت وجودی خودش را شناخت آرام آرام فهمید این ظرفیت بیش از دنیاست و آرزوهایش بزرگ تر از دنیا و به اندازهی ظرفش شد سرکوب نکرد آمال فطری خودش را مشتاق مرگ میشود همان چیزی که پایان آرزوها و نقطهی تقاطع با حیات انسان بود میشود پل آرزوهای انسان خب انسان لحظه شماری میکند لَوْ لاَ اَلْأَجَلُ اَلَّذِي كَتَبَ اَللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ (نهج البلاغه/خطبه 193) قرآن آمده ما را بزرگ کند نبی اکرم آمده اند دست ما را بگیرند ما را پرورش دهند ما را بزرگ تر از دنیا بکنند آمال حقیقی که در ظرف وجود ما است اگر در بستر فطرت ما این آمال نبود هر چه انبیا کار میکردند نتیجهای نمیگرفت باران بر سنگ ببارد سنگ گیاه نمیشود ولی وقتی باران روی گندم ببارد خورشید بتابد در فضای مناسب قرار بگیرد تبدیل میشود به خوشه. انسان این ظرفیت را در فطرت دارد شیطان به عکس میخواهد سرکوب کند همهی فطرت ما را معطوف کند به دنیا اگر آمال انسان در حد دنیا بود طبیعی است که فرار از مرگ میکند و اگر به عکس مرگ شد پل آرزوهای انسان او لحظه شماری برای مرگ میکند قرآن نقشهی خیلی خوبی است میخواهد چهرهی زیبای مرگ را به ما نشان بدهد البته روی به مرگ آوردن ابتدا با خوف است شاید یکی از مواردی که قرآن فرموده «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ» (بقره/155) ما شما را مبتلا به خوف میکنیم یکی اش خوف مرگ است بیمار میکنیم صحنههایی پیش میآید آدم میترسد ولی اگر رفت به طرف مرگ از این ترس که توهم و خیال است عبور کرد کم کم چهرهی حقیقی مرگ بر انسان آشکار میشود «كُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَةُ الْمَوْتِ» (آل عمران/185) با شیرینی انسان میچشد این را قرآن میخواهد یک چشایی به انسان بدهد که طعم مرگ را با حلاوت بچشد و بزرگ تر شود و انسان تا از دنیا بزرگ تر نشود این طوری نیست انسان تا پنجرهها را باز نکرده خدا رحمت کند استادی داریم میفرمود ما ترس هایمان هم نا بالغ است مثال میزد میگفت دو سال مان بود ما را میگذاشتند در اتاق برای این که در را باز نکنیم برویم شیطنت بکنیم میگفتند بیرون لولو است ما که بند نمیشدیم ما خودمان را میکشاندیم پشت پنجره پرده را میکشیدیم میگفتیم اگر این طرف لولو است هر چه هست آن طرف حیات است و سبزه است و خرمی درک ما از مرگ همان درک لولو دوران طفولیت است در حالی که اگر پنجره را کنار بزنیم میبینیم همهی انبساط و نشاط آن طرف است این است که اولیا خدا مشتاق میشدند که چون انس با مرگ آرام آرام خوف را تبدیل به شوق میکند این انس آرام آرام اشتیاق و دلکندگی از دنیا میآورد چون تعبیر قرآن این است «قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ» (نساء/77) وقتی آن کالای بیشتر را انسان دید کالایی که در فطرتش است یک موقعی در انسان میلی نیست بزرگ تر است ولی من میلی ندارم مثل مقام اهل بیت لا یُطمَعُ فیها طامِع اصلا کسی طمع نمیکند نمیفهمد ولی یک موقعی در ما ظرفیتی گذاشته اند میل است فقط پردهای آمده پردهها که کنار رفت انس تبدیل به اشتیاق میشود لذا یکی از رویکردهای قرآن در هدایت به معاد همین است که انسان را با ظرف خودش به اندازهی وجودی خودش آشنا میکند که اتفاقا در همین جزء سی بعضی از آیات همین را میگوید انسان را با ظرف وجودی خودش آشنا میکند وقتی آشنا کرد دیگر بی قرار مرگ میشود مشتاق مرگ میشود یقین به آخرت پیدا میکند.