چکار کنیم که حال خوشی که از نماز و عبادت بدست می آید ، استمرار پیدا کند ؟
این سوال برای خیلی از متدینین مطرح است یک آرزویی که حالات خوش استمرار پیدا کند و چرا بعضی مواقع کم رنگ میشود و این واقعیتی است . من در جلسه ی قبل اشاره کردم که نماز من و بسیاری از عبادات دیگر من مثل زیارت ها و شب قدرها ، بگونه ای بازتاب اعمال ما هستند . اینها مزدی هستند که از اعمال خوبمان می گیریم یا کیفری هستند که از اعمال بدمان بدستمان خواهد آمد . اگر کسی روز خوبی داشته باشد ، شب خوب و سحر خوبی هم دارد . اگر کسی قبل از نماز خوبی داشته باشد ، نمار خوبی هم دارد . ما هر قدر به نماز و اعمال عبادی اهمیت بدهیم ، نماز و عبادات هم به ما اهمیت می دهد و آن آثار خودش را در زندگی ما جاری میکند . بخصوص که الان که در بحث نماز هستیم عرض کردم که نماز حقیقتا یک مهره کلید و ویژه در دین است . یک سفره عظیم و پُربرکتی است که خدا در دین تعبیه کرده است . خدا یک استاد تمام وقت در اختیار ما گذاشته است . حالا پنج وقتش که واجب است ولی وقتهای دیگری هم در اختیار ماست که میتوانیم انجام بدهیم . بزرگان دین می گویند که نماز انسان را به عالی ترین مقام معنوی می رساند ، چرا ما از این استاد درست استفاده نمی کنیم و بهره نمی بریم ؟ این نکته خیلی قابل تامل هست که ما قبل از نماز است که اگر آنجا دلمان را درست بکنیم و دلبرمان را خدا قرار بدهیم ، در نماز هم دلبرمان خداست و از او جدا نمیشویم . پیامبر فرمودند : هر کس با محبوب و دلبرش همراه است . اگر ما در نماز دلبرمان خدا باشد ، با او همراه هستیم . اگر جوری باشد که از قبل دلبرمان را کس دیگری گرفته باشیم ، ما گاهی قبل از نماز صدها دلبر برای خودمان درست کرده ایم ، خوب طبیعی است که در نماز هر چقدر زور می زنیم دلمان پیش دلبرش می رود . این نماز ثمره اش رفع تکلیف میشود . درست است که همین نماز هم که در آن حضور قلب نیست بی ثمر نیست . ثمرش این است که روز قیامت عقاب نمیشود . رشد و برکات را نمازی خواهد داشت که وارد جان انسان بشود . امام سجاد (ع) در فرازی از دعای ابو حمزه تحلیلی دارد که چرا انسان بعضی مواقع دچار بی حالی میشود و عواملی را برای آن ذکر میکند . حدوداً پنج صفحه است آن را بخوانید و تامل کنید . ایشان این تعبیر را دارند : خدایا من پیش خودم هر وقت میگویم که برای مناجات آماده هستم و یک نماز آنچنانی بخوانم ، یک دفعه یک بی حالی بر من عارض میشود که آن حال مناجات دعا را از من میگیرد و بی حال میشوم . بعد حضرت عوامل آن را ذکر می کند . خدایا شاید دیدی که من حق تو را سبک می شمارم و از این جهت من را دور کردی . شاید دیدی که وقتی من نوبت به کارهای دیگر می رسد اهمیت می دهم ولی وقتی نوبت به کار تو می رسد انگیزه ندارم . بعضی ها هستند که شش روز هفته را صبح زود و در تاریکی از خواب بلند میشوند تا به اداره برسند ولی روز جمعه که میشود ، نمازشان قضا میشود یعنی نوبت به خدا که می رسد برایشان سنگین است . به تعبیر قرآن به زمین چسبیده و کار برایش سنگین است . رجبعلی خیاط تعبیری دارد که می گوید که من دلم برای خدا خیلی می سوزد چون مشتری او خیلی کم است ولی مشتری امام حسین (ع) خیلی زیاد است . ماه محرم که می رسد شلوغ است و گاهی تا نیمه شب روضه است ولی در مسجد خلوت است و اگر کسی به مسجد می آید نمازی می خواند و فوری می رود . وقتی من اهمیت ندهم خدا من را دور می کنم یعنی در واقع من با کارم ، خودم را دور می کنم و گرنه خدا دوست دارد که همه نزدیکش بشوند . خودم کاری می کنم که آثار و برکات را نگیرم . پس یک دلیل آن سبک شمردن و ضایع کردن حق خداست . خدایا شاید دیدی که من نه تنها حقت را سبک می شمارم بلکه اصلا به تو پشت میکنم . یعنی بدتر از سبک شمردن . پشت کردن به خدا چه وقت است ؟ وقتی که گناه میکنیم . وقتی ما گناه میکنیم رو به خدا نداریم ، آن موقع پشت به خدا و رو به شیطان داریم . شخص وقتی گناه میکند ارتباطش با خدا قطع است . یعنی از تحت ولایت خدا بیرون میآید و تحت ولایت شیطان قرار می گیرد . روایت از پیامبر در هنگام گناه و فحشا ایمان از انسان سلب میشود که موقع خطرناکی است . در آن هنگام یک نَه به خدا و یک آری به شیطان می گوید چون خدا می گوید : معصیت نکن و من میگویم : نه . شیطان که می گوید : گناه بکن ، من میگویم : آری . این پشت کردن به خدا است و تحت ولایت ابلیس رفتن است . امام باقر (ع) در اصول کافی فرمود : شخص وقتی گناه می کند در قلبش یک نقطه ی سیاه حک میشود که اگر با توبه پاک کرد که هیچ و گرنه گناه دوم نقطه دوم . این نقطه ی سیاه که امام میگوید ، توسعه ی ولایت ابلیس در روح انسان است زیرا ولایت ابلیس تاریکی است . یخرجونهم من النور الی الظلمات . پس این پشت کردن ، گناه است و بخصوص گناهانی که عادت شده است . این ها خیلی خطرناک است . مثلا دروغ گو بودن ، غیبت کردن ، پشت سر دیگران حرف زدن ، فحاشی کردن ، بددهان بودن و چشم چران بودن که باطن انسان را بگونه ای دیگر رقم می زند و چهره نگاری می کند چهره هایی که چه بسا مناسب با چهره های انسانی نیست . اولین اثر این گناهان این است که اشتها انسان نسبت به مسائل معنوی کم میشود ، حال عبادت را از ما سلب میکند . حدیث قدسی داریم که خدا می فرماید : آن کسی که نفس خودش را بر خواست و اراده ی و فرمان من ترجیح می دهد ، اولین عقوبتی که او را میدهم این است که لذت مناجات را از او میگیرم . حال برای مناجات و دعا ندارد مگر اینکه مجبور بشود مثل شب قدر ولی لذت چندانی نمی برد و کم کم باورش نمیشود که چنین لذت هایی هم در این عبادات هست . یکی از علمای بزرگوار می گفت که من باورم نمیشد که اویس قرنی یک شب را در رکوع و یک شب را در سجده بود . مقداری برایم شُبهه بود . یکبار از خدا خواستم که این لذت را به من بچشاند . ایشان می گوید که رکوعی انجام دادم و ذکری گفتم ، بقدری لذت بردم که این لذت چیز دیگری بود . دومی را گفتم و دیدیم لذتم بیشتر شد . و دیگر نفهمیدم چقدر طول کشید ولی این قدر تکرار کردم که فکر می کردم ساعتی در رکوع ایستاده ام . این لذت ها برای آن کسانی است که پشت به خدا ندارند ، مال کسانی هست که دچار غضب الهی نشده اند . امام میگوید که شاید من به تو پشت کردم و من را مورد غضب قرار داده ای . خدایا شاید من دارم دروغ می گویم . می گویم دوستت دارم ، اهل بیت تو را دوست دارم و قرآن را دوست دارم اما کارهایم ، کارهای یک مُحب نیست . آثار آن خیلی در زندگی ام نیست . امام می فرماید : شاید دارم دروغ می گویم و من را رها کردی . خدایا شاید دیدی که من شکر نعمت تو را نمیکنم و من را محروم کردی . متاسفانه بعضی از ما انسان ها یا آنقدر پرتوقع شده ایم که داده های خدا را نمی بینیم ، سرمایه هایی که به ما داده نمی بینیم مثل ماهی درون آب ، آب را نمی بینیم ، دائم نیمه ی خالی لیوان و نداده ها را می بینیم و گله مند هستیم ، زبان شکر کم است و یا اگر هم داده های خدا را می بینیم عملا شاکر نیستیم که در راه خودش خرج کنیم . در راه خودش می ترسیم که خرج بکنیم که این باعث قساوت هایی خواهد بود . در همین زمان های نزدیک ما تاجر ثروتمندی حرم امام رضا (ع) مشرف شده بود . چند روزی زیارت رفته بود . دریغ از یک قطره اشک ، انواع زیارت ها را می خواند ولی می دید خبری نیست و حالی در آن نیست . دید که فایده ندارد . بلیط برای برگشت گرفت . چند ساعت به پرواز مانده به بود و داشت در خیابان می رفت . پیرمردی را دید که گاری دستی در دستش است و بارش خیلی سنگین است و نمی تواند آن را ببرد . جلو رفت و به او کمک کرد و گفت : کمتر بار بزن که بتوانی ببری . گفت : ای آقا من دختر دم بخت در خانه دارم و منتظر جهیزیه است و خانمم گفته تا پول جهیزیه را نیاوردی به خانه برنگرد ، مجبورم کار بکنم . در ذهن تاجر جرقه ای زد و گفت میشود که من دنبالت بیایم . بار را خالی کردند و به خانه ی پیرمرد رفتند و دید که او راست می گوید و زیر بار زندگی خم شده است. یک چک کشید و پول جهیزیه ی آن دختر را داد . و مقداری هم به او داد تا سرمایه پیرمرد بشود . وقتی او از خانه بیرون می آمد اشک هایی بود که بدرقه اش می کرد . پیرمرد گفت : من چیزی ندارم که به تو بدهم ، امیدوارم امام رضا (ع) به تو جزای خیر بدهد و عاقبتت بخیر بشود . او رفت که آخرین زیارت وداع را بکند . وقتی به زارت آمد چشمانش مثل چشمه جوشید . و طعم زیارت با معرفت را چشید . وقتی سرمایه ها را در راه خدا خرج کردی و این نتیجه را هم میگیری که زیارت با معرفت هم نصیب تو میشود . خدایا شاید من را شاکر نعمتهایت ندیدی و از این جهت بود که من را محروم کردی . خدایا شاید من را با علما ندیدی که نشست و برخاست بکنم و از این جهت من را محروم کردی . بحث نشست و برخاست با علما که اهل بیت برای آنها مشخصاتی گفته اند مهم است . علمایی که وقتی با آنها می نشینی یاد خدا میافتی ، علمشان ، علم ما را زیاد می کند و ما را به آخرت ترغیب می کنند وقتی نیم ساعت با آنها می نشینی حس می کنی شارژ شده ای ، با اینها نشست و برخاست داشته باشیم . سعی کنیم که از مجالس شان استفاده کنیم . بعضی مواقع یک جمله از آنها مسیر زندگی را عوض می کند . امام عسگری (ع) در بحارالانوار می فرماید : در زمان غیبت که همان دوره ی فتنه هاست و دینداری سخت است ، علما هستند که شیعیانی که ضعیف هستند ، استدلال ندارند و ابزار در مقابل شیطان ندارند را تجهیز می کنند ، کمک میکنند و آنها را از دام های شیطان می رهانند . اینها برترین ها نزد خدا هستند . اگر انسان خودش را از چنین کسانی محروم بکند ، خودش محروم میشود . سعی کنیم آدرس و تلفن یک عالم برجسته و بزرگواری را داشته باشیم نه برای اینکه استخاره بگیرم و یا برایمان خواب تعبیر کند ، برای اینکه مشکلات زندگی و مسائل را با او در میان بگذاریم و با او معاشرت بکنیم . اخلاق خیلی گفتنی نیست ، دیدنی است . من هرچقدر از آب شیرین بگویم ولی به شما آب شور بدهم ، تشنگی شما برطرف نمیشود . خوش به حال کسی که در تمام عمرش بگردد یک نفر را پیدا کند که باور و یقینی در آن شکل گرفته و فضیلت ها در او تجسم پیدا کرده است . وقتی حضرت موسی را دنبال خضر فرستادند ، در قرآن هست که گفت : یا او را پیدا می کنم یا هشتاد سال دنبال او میگردم یعنی یک عمر شده دنبالش می گردم . چون اگر او را پیدا کنی ، یک عمر رشد کرده ای . خدایا شاید من را دیدی که با انسانهایی که عمرشان را به بطالت می گذرانند نشست و برخاست کرده ام . یعنی افرادی که برنامه ی درستی در زندگی شان ندارند ، از عمرشان استفاده نمی کنند و شیطان از اعضا و جوارح آنها استفاده می کند یعنی زحمت ها تلاش ها انرژی شان خرج خدا و دین نمیشود ، خرج شیطان میشود . اینها زندگی شان را به لغو و بیهودگی می گذرانند . من اگر بخواهم با آنها نشست و برخاست بکنم طبیعی است که آن حال عبادت از من سلب می شود . بالاخره حالت سرایت میکند همانطور که از علما هم حالی سرایت می کند . خدایا شاید نخواستی که صدای من را بشنوی و من را دور کردی و ما از این حالت به خدا پناه می بریم . خدایا شاید حس کردی که صدای من بوی ریا ، خود خواهی ، تکبر و طمع می دهد و از این جهت من را دور کردی . یعنی همین که از چشم خدا افتاده باشیم . این عواملی که امام سجاد (ع) می گوید برای درون نماز نیست ، برای بیرون نماز است . قبل از عبادات این حالت ها برای انسان رخ می دهد اما خودش را در عبادات بصورت کسالت و بی حالی نشان می دهد . در آخر هم امام میگوید : خدایا آخرش هم باید به سمت تو برگردم و بگویم العفو . امام سجاد (ع) بی حالی هایش را پیش خدا میبرد . از بی حالی هایمان نزد خدا پناه ببریم . کتاب هزار و یک نکته درباره ی نماز ، نوشته ی آقای دیلمی است و کتاب بسیار روان است و مستند جمع آوری شده است . این کتاب برای کسانی که می خواهند شروع کنند ، خیلی ارزنده است و کسانیکه اسرار نماز و مفاهیم عمیق تر نماز را می خواهند ، کتاب اسرارصلاة مرحوم جواد ملکی تبریزی را بخوانند . این فقط اسرار نماز نیست نکاتی درباره ی عبادات هست که اگر این ها در زندگی عملی بشود انسان بعد از یک مدت حس میکند که تغییر پیدا کرده است . این را بصورت یک الگو قرار بدهند و به آن عمل کند .
سوال – سوره بقره آیات 135-141را توضیح بدهید .
آیه 138 می فرماید که رنگ خدایی به خودتان بگیرد که بهترین رنگ است . شأن نزول آن این بوده است که مسحیان و یهودیان وقتی بچه ای بدنیا می آید آب زرد رنگی به بدن بچه می زنند و غسل تعمید انجام می دهند . و می دانند که بچه رنگ مسیحیت یا یهودیت به خود گرفته است ، خدا می فرماید که رنگ خدایی بگیرید . رنگ خدا بی رنگی است . رنگ خدا خلوص و پاکی است . انسان وقتی کاری را انجام میدهد برای خدا انجام بدهد و او خودش مهر خلوص را می زند . خدا باید این جوری رنگ آمیزی بکند . یکی از علما میگفت که حرفهای یک نفت فروش من را خیلی تکان داد . اوایل که در تهران گاز کشی شده بود ولی هنوز نفت هم بود ، نفت فروش محله با چرخش گالن های نفت را می برد ، به من سلامی کرد و من جوابش را دادم و داشتم توی خانه می رفتم . گفت : حاجی آقا بیست روز است که سلام و عیلک شما با ما عوض شده است . بیست روزی است که فرق کرده ای ، بالاخره خانه گاز کشی شده و خانه ی شما هم گاز کشی شده ، شما قبل از گازکشی ها ، وقتی به من سلام می کردی با لبخند همراه بود و احوال خانواده را هم از من می پرسیدی ولی از وقتی گاز به خانه ات آمده ، ما را تحویل نمی گیری . حاج آقا می دانی که سلام هایت بوی نفت می داد . شاید آن موقع هم که به قصابی و نانوایی می رفتی ، سلام هایت بوی نفت ، نان و گوشت می داد . بنده خدا گفت : تکانی خوردم و یاد این آیه سبقت الله ... افتادم به خودم گفتم : وای اگر از پس امروز بود فردایی و در آخرت به من بگویند که عبادات و اعمالت بوی طمع می داد ، بوی خدا نمی داد ، کارهایت رنگ خدایی نداشت و تایید خدا روی آن نداشت چه چیزی باید بگویم ؟ و این ارتباط مستقیم با نیت ما دارد و عمل مان طبق دستور بودن است .
سوال - با اطرافیان که به نماز بی توجهی میکنند چکار کنیم تا حال خوش عبادت به آنها هم برگردد ؟
پاسخ – ممکن است اطرافیان شما چنان که شما مسائل عبادی را جدی می گیرید ، جدی نگیرند ، من از شما تقاضا می کنم که شما الگوی عملی باشید . در قرآن میگوییم که خدایا ما را الگو قرار بده . شما سعی بکنید که الگوی آنها باشید . شما آنها را گرم بکنید نه اینکه آنها شما را سرد بکنند . همین راه هایی که از امام سجاد (ع) گفته شد را برویید و آنرا برای اعضای خانواده ی خود هم پیاده کنید . مثلا در بحث نشست و برخاست با علما سعی کنید که نشست و برخاست خانواده ی خود را هم باعلما فراهم بکنید . برای خانواده تان کاری بکنید که با بطالت کننده ها نشست و برخاست نکنند و یا رابطه ی آنها کم بشود . این عوامل را می دانید پس کاری بکنید که دیگران را هم از این بیحالی در بیایند . اگر شما جدی باشید و سرد نشوید و اگر آثار و برکات نماز را در زندگی شما ببینند که جاری شده یعنی خوش برخورد و سخی شده اید قطعا بدانید دیر یا زود شما با این کارتان آنها را راه می اندازید بالاخره آنها مومنینی در اطراف شما هستند ، دشمنان خدا که نیستند . ممکن است غفلتی بر آنها عارض شده باشد . اگر شما بتوانید در این مدت یک نفر را تحت تاثیر قرار بدهید خیر دنیا و آخرت به تعبیر پیامبر نصیب شما خواهد شد . و از آنچه که خورشید بر آن بتابد بیشتر بر شما خواهد رسید . ببینید خورشید در روز چقدر می تابد ؟ خیراتی که نصیب شما خواهد شد به این وسعت است .
سوال – راه کاری برای حضور قلب در نماز بگویید تا آثار نماز هم شامل حال ما بشود .
پاسخ – راه کار اصلی که شاید دراز مدت باشد باید قبل از نماز باشد . حالا چند تا کار هست که در خود نماز باید انجام بدهیم . یکی اینکه یک مرتبه وارد نماز نشویم . با مقدمه و با مؤخره . از هنگام وضو شروع به توجه بکنید . بعضی ها وقتی وضو می گیرند با دیگران حرف می زنند . اولا موقع وضو دعاهایی وارد شده است اگر آن دعاها را حفظ نیستید صلوات بفرست . یعنی موقع وضو با غفلت نباشی . ائمه ما از هنگام وضو حالشان عوض میشد . امام حسن مجتبی (ع) از هنگام وضو منقلب می شد . این ها مهیا شدن برای گفتگو با خداست . به ما اذان و اقامه سفارش شده است . روایت است که کسی که اذان و اقامه می گوید ، دو صف فرشته پشت سر او صف می بندند که خیلی از بزرگان آنها را می دیدند . هواپیما وقتی میخواهد اوج بگیرد که یک مرتبه اوج نمی گیرد ابتدا مقداری روی زمین می رود و آماده میشود و بعد اوج میگیرد . شما قبل از نماز که می خواهید اوج بگیرید و پرواز بکنید یک مقدار قبل باید آمادگی هایی درست بکنید . بعد از نماز هم یک مرتبه نماز را ترک نکنید . بعد از نماز احترام نماز اقتضا می کند که دعایی بکنیم ، تعقیباتی بخوانیم مخصوصا تسبیحات اربعه و روایت داریم که شما بعد از نماز یک دعای مستجاب دارید . حیف نیست که این دعای مستجاب را نکنید و بروید . از امام صادق (ع) نقل است که قبل از ورود به نماز یک توسلی به یکی از ائمه بکنیم . یک لحظه امام حسین (ع) را در نظر بگیر ، طول نمیکشد . یا ابا عبدالله شما نماز را بپا داشتی ، کاری کن که من هم بتوانم نمازم را خوب بخوانم . یکی دیگر اینکه در نماز هر جمله ای را که می خواهیم بخوانیم معنی اش را به ذهن بیاوریم . از آیت الله بهجت به تواتر رسیده است که هر جا در نماز حواستان پرت شد اشکالی ندارد این به درد شیطان نمی خورد ، عمدی بیرون نروید ، سهوی بیرون رفتن از نماز به درد شیطان نمی رخورد . آنجایی که حواستان هست و می فهمید که دارید بیرون می روید ، برگردید . اگر سهواً حواستان می رود اشکالی ندارد . شیطان می خواهد که کسی عمداً دنبالش راه بیفتد ، راه افتادن سهویی به دردش نمی خورد .