در مورد موضوع مرگ توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – ما می خواهیم در مورد مهمترین بخش زندگی مان بحث بکنیم یعنی درست است که ما پاره ای از زندگی مان را دنیا می دانیم ولی خش اعظم و مهم زندگی ما پس از مرگ است . ما می خواهیم در رابطه با مرگ و مسائل پیرامون آن بحث بکنیم . این بحث بسیار مهم است .بالاخره ما معتقد هستیم که یک ابدیتی در پیش داریم . ابدیتی که تمام زندگی دنیا در مقابل آن به اندازه ی پلک زدنی هم نیست . اگر فکر کنیم که ابدیت یعنی چه و بدانیم که ابدیت میلیون ها و میلیاردها سال نیست بلکه چیزی است که انتها ندارد . شاگردان علامه طباطبایی تعریف می کردند که ایشان در بین درس و بی مناسبت می فرمود که آقایان ما ابد در پیش داریم . و این را تکرار می کردند . انسان در لابلای زندگی اش نباید دچار غفلت بشود و فراموش کند که چه چیزی را در پیش دارد . ده ها برابر عمر زندگی نوح در مقابل ابدیت پلک زدنی بیش نیست . نقل می کنند که وقتی حضرت عزرائیل برای قبض روح کردن حضرت نوح آمده بودند ، حضرت نوح پرسید که وقت اجل رسید ؟ حضرت نوح با تعجب فرمود که چقدر زود تمام شد .با اینکه عمر نوح خیلی طولانی بود و قرآن دوره ی نبوت ایشان را950 سال ذکر کرده است . حضرت عزرائیل فرمود که پس عمر مردم آخر الزمان را چه می گویی که شصت هفتاد سال بیشتر نیست . نوح فرمود که اگر عمر من شصت سال بود دنیا را با یک سجده تمام می کردم . نوح هم می گوید که عمرش زود گذشته است . اعتقاد ما به زندگی ابدی است و اگر ما به این زندگی نپزدازیم و از آن غفلت بکنیم و نسبت به آمدن عالم دیگر غافلگیر بشویم و یک دفعه عالم عوض بشود ، ممکن است که صحنه های هولناکی پیش بیاید . پس باید بدانیم که قبل از مرگ چه اتفاقاتی رخ می دهد ، انسان هنگام احتضار چه مشاهداتی دارد ، ما چه آداب و وظایفی نسبت به خودمان و نسبت به فردی که در حال احتضار است ، هنگامی که ملک الموت می آید چه چیزی دیده می شود ، هنگام جان دادن چه اتفاقی رخ می دهد ، چه عواملی باعث آسان یا سخت جان دادن می شود . در روایات پانزده مورد گفته شده که سکرات مرگ را آسان می کند . پیامبر فرمود که هر کسی بعد از هر نمازش مقداری قرآن بخواند سختی های هنگام جان دادن را نمی چشد . اگر کسی یک روز ماه رجب را روزه بگیرد سکرات مرگ بر او آسان می شود .پیامبر فرمود : حضرت عزرائیل در هنگام خواندن نماز به همه ی مردم اشراف دارد ، اگر این مردم را مواظب بر اوقات نماز دید ، خود ایشان شهدتین را تلقین می کند . امام صادق (ع) فرمود : اگر کسی نسبت به صله رحم مخصوصا نسبت به پدر و مادرش کوشش کند سکرات موت بر او راحت می شود . مرحوم شیخ عباس قمی در کتاب منازل الاخرة ( من توصیه می کنم که این کتاب بخوانید . شاید اثر آن از صد تا سخنرانی اخلاقی بالاتر باشد .) نقل کرده که پیامبر بر بالین جوانی بودند که در حال احتضار بود . پیامبر ان جوان را تلقین کرد و گفت که بگو لا اله الا الله . جوان زبانش بسته بود . پیامبر به مادرش گفت که تو از او ناراضی هستی ؟ مادر گفت که اوشش سال است که به من جفا کرده است و من از او راضی نیستم . پیامبر فرمود که الان وقت ناراضی بودن نیست . او در سختی است . زن گفت که خدا بواسطه راضی بودن شما راضی باشد . زبان جوان باز شد . پیامبر گفت که چه می بینی ؟ گفت : یک فرد بد هیکل و بد بود را می بینم که از بوی بد آن راه نفس من بسته شده است . پیامبر فرمود که بگو : یا من یقبل الیسیر و یعفوا عن الکسیر اقبل من الیسیر یعفوا عن الکثیر . ای کسی که از گناهان بزرگ ما می گذری و اعمال کوچک و کم ما را قبول می کنی ، کم های ما را قبول بکن و گناهان زیاد ما را ببخش . جوان این را تکرار کرد . گفت: الان می بینم که آن سیاه رو دور شد و سفید رویی معطر وارد شد. بعد راحت جان داد . محدث قمی می گوید که نیکی نکردن به پدر و مادر باعث می شود که نتواند تلقین پیامبر را هم بگوید. ما باید اینها را بدانیم . ما باید در مورد سوال و فشار قبر بدانیم . فشار قبر برای چیست و چطور باید سوالات قبر را جواب بدهیم. باید بدانیم که اموات با بازماندگان ارتباط دارند یا خیر و می توانند آنها را ببینند و به آنها سر بزنند. ما کمتر از این بحث ها می شنویم . ما معمولا از آن فرار می کنیم و فرار کردن از مرگ مساوی با نیامدن مرگ نیست . به تعبیر امیرالمومنین که فرار کردن از او همان و در چنگ آن افتادن همان . ان الذی موت تفرون منه انه ملاقیکم . غافل بودن نتیجه اش غافلگیر شدن است . ما می خواهیم که غافلگیر نشویم . یکی از اصحاب پیامبر می فرماید که در تشییع جنازه ای پیامبر خودش را به سرعت به مردم رساند و کنار قبر نشست . پیامبر نگاهی به قبرکرد و گریه کرد و فرمود : برای چنین موقعی خودتان را آماده کنید.
سوال – شاید احساس بشود که جوانان از شنیدن این مباحث مکدر و ناراحت بشوند .نظر شما چیست ؟
پاسخ – جوانان ما باید این جواب را بشنوند و روی آن فکر بکنند . اولا واقعا کسی ضمانت نداده که ما تا پیری برسیم و در جوانی نمی میریم . کسی به ما چنین تضمینی نداده است . رابطه ی حضرت عزرائیل با گرفتن جان ما ، یک رابطه ی دفعی و آنی است. ما در دنیایی زندگی می کنیم که همه چیز تدریجی است و عالم مادی همین است. وقتی می خواهد باران بیاید ، قبل از آن هوا ابری می شود و صدای رعد و برق می آید . قبل از آمدن شب و روز نشانه هایی است . ما به امور تدریجی و زمانی عادت کرده ایم و فکر می کنیم که حضرت عزرائیل هم با سر و صدا و نشانه می آید و جان ما را می گیرد . مثلا فکر می کنیم که اول باید یک پیری یا بیماری بیاید بعد حضرت عزرائیل بیاید . حضرت عزرائیل موجود مجرد است نه مادی و جان ما را هم که می خواهد بگیرد مجرد است . رابطه ی حضرت عزرائیل با جان ما رابطه ی آنی و دفعی است نه تدریجی . شبیه اراده کردن شماست . برای اراده کردن که می خواهد در جان شما اتفاق بیفتد زمان برنمی دارد . همین که اراده بکنید که آب بخورید ، این اراده آنی است البته ممکن است برای اینکه بخواهید حرکت کنید و لیوان آب را بردارید زمانی طول بکشد چون بدن مادی است ولی اراده در جان شما آنی می آید . وقتی اجل فرا برسد پیر و جوان ندارد . حضرت امیر در شعری می فرماید که مرگ ناگهان می رسد. آیت الله اراکی اشک می ریخت و این ابیات امیرالمومنین را می خواند : ای کسی که مشغول شدی و غافل شدی از مرگ ، مرگ ناگهان می رسید . کسی نباید خودش را ایمن از مرگ بداند و باید همیشه آماده باشد . به آیت الله شیرازی در کربلا گفتند که اگر یقین داشته باشید که یک هفته ی دیگر مرگ شما فرا می رسد چه کار می کنید ؟ گفت همان کاری که تابحال می کردم یعنی از جوانی حواسش بوده است . پس اولا کسی ایمن نیست و ثانیا جوان باید دنبال این مباحث باشد. برای اینکه از همان اول فرصت ها را بدست بیاورد و فرصت سوزی نکند . چون وقتی سنی از او می گذرد دیگر نمی تواند کاری بکند و به گذشته اش با حسرت نگاه می کند . وقتی سنی از ما بگذرد براحتی نمی توانیم همه چیز را جبران بکنیم . بعضی از تلقات ریشه دارتر می شود و نمی توانیم بعضی صفات را از خودمان دور کنیم . نمی توانیم بعضی از آداب زشت را از خودمان دور کنیم و بعضی خراب کاری ها را جبران کنیم. در تاریخ است که هارون الرشید به اطرافیانش گفته بود که ببینید کسی از پیران هست که در زمان پیامبر زنده بوده باشد و حدیثی را بطور مستقیم از ایشان شنیده باشد . پیرمردی را پیدا کردند . او را در سبدی گذاشتند زیرا نمی توانست راه برود و پیش هارون الرشید آوردند . او پرسید که تو پیامبر را دیده ای ؟ گفت : بله من هفت ساله بودم که پیامبر را دیدم و یک جمله از او شنیدم . پیامبر فرمود : به مرور که انسان پیر می شود دو خصلت در او جوان می شود اگر خودش را تربیت نکند یکی حرص شدن و یکی آرزوهای طولانی . هارون الرشید خوشحال شد و کیسه ی دینار طلا به او داد . پیرمرد تا در خروج رفت ولی دوباره او را برگرداندند و پیرمرد گفت که آیا هر ماه من این مواجب را دارم ؟ هارون الرشید خندید و گفت رسول اکرم راست می گفت . من داشتم فکر می کردم که تو تا دم در زنده می مانی یا نه و آنوقت تو در فکر مواجب ماه بعد هستی . در پیری تعلقات بیشتر می شود . پس ما باید در جوانی به خودمان برسیم و فرصت ها را از دست ندهیم و در جوانی بتوانیم از برکات و آثار مرگ استفاده بکنیم . امیر المومنین در نامه ی سی و یک نهج البلاغه به امام حسن (ع) می فرماید که زیاد یاد مرگ باش و یاد آن چیزی که بعد از مرگ است تا مغلوب مرگ نشوی .
سوال – چرا در روایات و آیات ما تاکید به یادآوری مرگ شده است ؟
پاسخ – در منابع دینی ما بطور بسیار جدی به یاد مرگ پرداخته شده است . شما حدود یک هزار و دویست آیه در قرآن می بینید که اسمی از مرگ ، منازل و مراحل بعد از مرگ در آن آمده است . این نشان دهنده ی اهمیت مسئله است. مرحوم علامه ی مجلسی در سه جلد بحارالانوار صدها هزار احادیث در این مورد جمع آوری کرده است . در معارف دینی ما به این مسئله پرداخته شده است . بعد از مسئله ی توحید ما مسئله ای مهمتر از مسئله ی یاد مرگ نداریم . این نشان می دهد که سِّر عمیقی در این مسئله است . ما آنرا جدی نمی گیریم . با بستن چشمهای مان روی موضوع ، واقعیت حذف نمی شود . یاد نکردن مرگ به معنای نبودن مرگ نیست . معنای آن بد مردن است . اگر کسی یاد مرگ نباشد معنایش این نیست که مرگ به سراغش نمی آید . یاد مرگ باعث نشاط و زنده دلی می شود برخلاف آنچه که تصور می شود که یاد مرگ باعث تلخکامی می شود . از مهمترین آثار یاد مرگ سبکبالی است .
سوال – سوره ابراهیم آیات 25 تا33 را توضیح دهید .
پاسخ – صفحه ای از قرآن نیست که خالی از یاد مرگ یا آثار آن باشد. پنج آیه از این صفحه مربوط به مسائل آخرتی و اشاره هایی به منازل بعد از مرگ کرده است . آیه بیست و هفتم می فرماید : مومنین که ارتباط با دین و خدا را نگه داشته اند خدا آنها را تثبیت می کند با کلمه ی توحید که همان لا اله الا الله است . خدا روی این کلمه آنها را نگه می دارد و آنها را هم در دنیا و هم در آخرت امداد می کند. در روایات داریم که از هنگام قبض روح تا منازل بعدی مرگ ، امدادهای خاصی به مومنین می رسد . روایتی از امیر المومنین از کتاب کافی نقل شده است که انسان که در آخرین روز دنیا و در آستانه ی آخرت است مال ، فرزند و اعمالش پیش چشم او مجسم می شوند . او به مالش می گوید که من برای تهیه شما خیلی زحمت کشیده ام ما برای من چه می کنید ؟ گفتند که از این اموال کفنی را برای تو تهیه می کنیم که می توانی با خودت ببری . به فرزندانش می گوید که من محب شما بودند و برای بزرگ شدن شما زحمت زیادی کشیده ام . شما برای من چکار می کنید ؟ آنها می گویند که ما تو را تا قبر همراهی می کنیم و بیشتر از این کاری از دستشان بر نمی آید . اعمال در ملکوت عالم باقی می ماند و مجسم می شود که بعدا در مورد آن توضیح خواهیم داد . بعد به عمل خودش روی می کند و می گوید که تو برای من چه می کنی ؟ می گوید : تو نسبت به من خیلی راغب نبودی که اعمال انجام بدهی ولی من همیشه با تو هستم . اگر این شخص از مومنین باشد زیباترین و خوش بوترین و خوش پوش ترین افراد به سمت او می آیند و به او بشارت رحمت الهی را می دهند و به او خیر مقدم خواهند گفت . فرد به این زیبارو می گوید که تو که هستی ؟ می گوید که من عمل صالح تو هستم . از دنیا بیرون بیا و به سمت بهشت برزخی برو . بعد دو تا ملک برای سوال در قبر می آیند . وقتی ملک از دین و خدای او سوال می کند ، می گویند که خدا تو را محکم نگه دارد . امیر المومنین می فرماید که این معنای آیه یثبت الله الذین امنو ... است و خدا این جوری مومنین را امداد و دستگیر می کند .
سوال – در ادامه تاکید آیات و روایات به یاد آوری مرگ توضیحاتی بفرمایید .
پاسخ – آیات و روایات تاکید دارند که این آثار مرگ اندیشی از دست ما نرود . اکثر آیات مربوط به معاد و مرگ وآخرت در سوره های مکی قرآن است یعنی سیزده سالی که پیامبر در مکه بود و سخت ترین دوران را میگذراند . دورانی که باید انسانهای نابی تربیت بشوند که بتوانند سختی های گسترش دین را تحمل بکنند و فداکاری بکنند و انسانهای خود ساخته ای باشند . در اینجا از آثار یاد مرگ استفاده می شود تا این سازندگی عظیم ایجاد بشود . هیچ عاملی از نظر تربیتی و رشد و اهمیت یادمرگ ، سازنده و مربی نیست . چه چیزی در هشت سال دفاع مقدس باعث شده بود که این قدر فداکاری ، اخلاق خوب ، گذشت ، ایثار ، رعفت ، صمیمیت و رعایت حقوق در بین جمع ایجاد بشود ؟ زیرا آنها خودشان را دائما در معرض مرگ می دیدند . کسی که خودش را دائم در معرض مرگ ببیند طبیعی است که سبکبال و سبکبار است . در واقع شان دنیا را به اندازه آن می بیند نه بیشتر . ودر مقابل ابدیت دنیا را خیلی جدی نمی گیرد که بخاطر آن حرص بزند ، با دیگران درگیر بشود و به دیگران ظلم بکند . او می داند از پس امروز فردایی هست که اعمال و اخلاقش مجسم می شود . من در باطن خودم اخلاقیاتی دارم . حسد ، کینه ، سوءظن و بدبینی باعث شده که روح من تنگ بشود . چه بسا این تنگی ها که در باطن من است زندگی آخرتی من را تنگ بکند . وقتی من این چیزها را بدانم طبیعی است که رفتار خودم راعوض می کنم . در جبهه این اتفاق افتاده بود و آنها بدون هیچ تعلقی سرباز خدا و ولی خدا شده بودند . تا کسی مشکل خودش را با مسئله ی مرگ حل نکند نمی تواند سرباز خوبی برای خدا و ولی او باشد . در جنگ تبوک پیامبر فراخوانی داد که نیروها جمع بشوند تا به سمت تبوک بروند . تبوک شش صد کیلومتر با مدینه فاصله داشت . و آنها می خواستند که با روم مقابله بکنند . تابستان بود . عده ای شروع به بهانه جویی کردند که هوا گرم است و ممکن است که چشم ما به دختر مسحیان بیفتد و ما تحریک بشویم . آیا نازل شد وتعبیرش این بود : آیا به زندگی دنیایی راضی شدید و سنگین بار شده اید ؟ همین سنگین باری باعث شد که آنها جواب رسول خدا را ندهند . در وصف یاران ولی عصر داریم که آنها تمنای شهادت دارند . یعنی تعلقات ندارند . معنایش این است که آنها سبک بار هستند نه اینکه الان می خواهند شهید بشوند . یاد مرگ است که این سبک بالی را بوجود می آورد . عرفای ما وقتی می خواهند به شاگردان شان دستورالعمل بدهد ، یاد مرگ جزو دستورات شان است . آیت الله جمال گلپایگانی که مرجع تقلید بزرگی بود و همدرس آیت الله بروجردی بود و عرفای بزرگی بود . او تا وقتی که در اصفهان شاگر آخوند کاشی بود ، به او توصیه کرده بود که شب جمعه ها حتما به قبرستان برو و در آنجا توقف کن و درنگ و تامل بکن . ایشان در نجف از شاگردان مرحوم قاضی بود و ایشان هم همین توصیه را داشته اند . آقای گلپایگانی خیلی به قبرستان وادی السلام می رفت و در زمینی که قبری نبود می نشست . بعد ها پس از مرگش همانجا محل قبر خودش شد . ایشانبه بعضی از خواص خودشان نقل کرده بودند که من ارواحی از این قبرستان را در مکاشفاتی دیدم . در هوای گرم بعضی از ارواح با حالت زننده ای به سمت من می آمدند . من آنها را شناختم . آنها متکبرینی بودند که در دنیا هرچه از دنیا و آخرت به آنها می گفتیم مسخره می کردند . آنها به من التماس می کردند که در اینجا ما در سختی هستیم چون تو از فرزندان رسول خدا هستی برای ما دعا بکن . ایشان پرخاش می کردند و به آنها می گفتند که گم شوید تا وقتی در دنیا بودید گوش نمی کردید و حالا که دست تان از دنیا کوتاه شده التماس می کنید . این توصیه ها جزو دستورالعمل عرفا به شاگردان شان بوده است .یاد مرگ بودن از مهمترین عوامل تربیتی و سازنده است که بخاطر همین توصیه شده است .
سوال – چکار کنیم که مرتب به یاد مرگ باشیم ؟
پاسخ – ما باید بهانه های مختلفی را برای مرگ اندیش بودن ایجاد بکنیم . پیامبر وقتی بهار را می دید می فرمود : بهار را که دیدید به یاد قیامت بیفتید. این یک بهانه است که انسان به یاد مرگ بیفتد و به آن توجه بکند . پیامبر وقتی از خواب بلند می شد می فرمود : خدارا شکر که ما را زنده کرد پس از مردن . زیرا خواب یک مرگ سبک است که در تعابیر قرآن کنار مرگ گذاشته شده است . در خواب تعلق روح کاملا قطع نمی شود و اگر خدا اجازه بدهد روح بر می گردد و این تعبیر قرآن است. تعبیر پیامبر بعد از بلند شدن خواب این بود که الحمدلله زنده شدیم . این عاقل بودن و زیرک بودن فرد است . پیامبر فرمود : نشانی انسان عاقل این است که زیاد یاد مرگ بکند . یکی از کارهایی که می تواند به انسان کمک بکند رفتن به قبرستان است . البته نه قبرستانی که به شکل فضای سبز درآمده است . به شکلی که در آنجا تامل بکنیم و خلوتی داشته باشیم و به قلب مان برسانیم که ما هم به اینجا گذر خواهیم کرد . کار دیگری که می تواند به ما کمک کند شنیدن موعظه هاست . مثل موعظه های شنیداری زیرا ما احتیاج به موعظه های شنیداری داریم . حضرت علی (ع) به بعضی افراد می فرمودند که من را موعظه کن . طرف گفت که شما همه را می دانید . حضرت فرمودند : در شنیدن اثری است که در دانستن نیست . انسان باید بشنود . آقایی می گفت که پدرم وقتی می خواست مادرم را برای نمازصبح اول وقت بیدار کند می گفت : خانم بلند شو .آنقدر بخوابیم که دیگر کسی نیست که ما را صدا بزند . ما موعظه های نوشتاری هم داریم . کتاب منازل الاخرة از محدث قمی و کتاب سیاحت غرب که آقای قوچانی نوشته است را بخوانید . آقای مطهری با آیاالله قوچانی ارتباطی داشته و پرسده چطور از احوالات بعد از مرگ خودت نوشته ای ؟ ایشان فرمودند که مقداری از احادیث و روایت که فرموده اند آن طرف چه خبر است و بعد مکاشفات . مکاشفات خیالات و خواب نیست بلکه منطبق بر روایات است و با روایت تایید می شود .کار دیگر وصیت کردن است . کسی با وصیت کردن نمی میرد.
سوال – ما جوان ترها وقتی می گوییم که می خواهیم وصیت بکنیم یا از مرگ صحبت می کنیم به ما می گویند که این حرفها را نزنید . راهنمایی بفرمایید .
پاسخ – لازم نیست که ما سر و صدا بکنیم . شما وصیتی بکنید که بتوانید در اختیار کسی بگذارید .گاهی وصیت کردن واجب است . همیشه مستحب نیست . نوشتن وصیت و هر چند وقت دیدن این وصیت روی ما اثر می گذارد . وصیت و کفن کسی را نمی میراند اگر اجلش نرسیده باشد . دیدن کفن انسان را از دنیا جدا می کند . به انسان تذکری می دهد . اینها می تواند به ما کمک بکند تا به یاد مرگ باشیم .
دعای امام سجاد (ع) در سجده این است که می فرماید : خدایا کاری بکن که ما از دنیا جدا بشویم که پُر از غرور و فریب است ، توجه ما به دنیای ابدیت باشد ، آماده و مهیا برای مرگ بشویم قبل از اینکه به سراغ ما بیاید .