سیرهی تربیتی انبیاء در قرآن کریم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابدینی
تاريخ پخش: 21-01-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام عرض میکنم خدمت شما خوشحال هستیم در کنار شما هستیم حلول ایام ماه رجب بهار بندگی ان شاء الله مبارک شما باشد همین طور میلاد با سعادت و پر نور امام محمد باقر علیه السلام از تهران بارانی به همهی شما سلام میکنیم هر کجا که هستید دل و جانتان بهاری باشد به حق بهار و آل بهار حاج آقای عابدینی سلام علیکم.
حاج آقا عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز حلول ماه رجب را تبریک میگویم امروز که تولد امام باقر علیه السلام است ان شاء الله برای همه با برکت باشد.
مجری: ان شاء الله خیلی خوشحالیم که در این روزهای بهاری مهمان خانههای شما هستیم تا پایان برنامهی امروز همراه ما باشید از محبت فرد فرد شما بی نهایت سپاسگزار هستیم بحث ما با حاج آقا عابدینی سیرهی تربیتی انبیاء در قرآن کریم است نکات خوبی را شنیده ایم برای اطلاع از فایلهای متنی و صوتی برنامههای جلسات گذشته میتوانید به سایت ما مراجعه بکنید امروز هم در ذیل این بحث به قصهی حضرت آدم خواهیم پرداخت و هابیل و قابیل.
حاج آقا عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم کن.... امروز به مناسبت این که روز اول ماه رجب است همان طور که برادر بزرگوار و عزیزمان جناب آقای حجت الاسلام و المسلمین آقای رفیعی در رابطه با اعمال ماه رجب چهارشنبه صحبت کردند امروز فقط من یک اشارهای به فضیلت این ماه با روایتی که در این مورد وارد شده است و مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی آیت الله ملکی تبریزی در کتاب شریف المراقبات این مسئله را آوردند که تقاضا میکنم حتما دوستان این کتاب را ببینند خدا رحمت کند آیت الله بهجت ایشان میفرمودند در این سه ماه رجب و شعبان و رمضان خیلی مراقبت بکنید بر این که با ادعیه و اعمال بیشتر مانوس باشید ماهی است که برای انسانها کمالات زیادی را در نظر گرفتند به خصوص ایشان سفارش میفرمودند به کتاب شریف اقبال الاعمال سید بن طاووس بسیار کتاب خوب و مرجعی است در اعمال و اوراد و نمازها و ادعیه در اعمال این ماهها و المراقبات که متخذ از اقبال الاعمال سید بن طاووس است با بیاناتی که میرزا جواد آقای ملکی تبریزی دارند من یک روایتی را که چطور انسان مراقبه در ماه رجب را ایجاد بکند و اعمال را با شوق بتواند انجام بدهد روایاتی است که عرض میکنم من مهمات مراقبت من اولیه و آخره تذکر حدیث الملک الداعی حدیث ملک داعی را که انسان در حقیقت یادش باشد حدیث ملک داعی را ما میخواهیم چون خلاصه هم بگوییم إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نَصَبَ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مَلَكاً يُقَالُ لَهُ الدَّاعِي فَإِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَجَبٍ يُنَادِي ذَلِكَ الْمَلَكُ كُلَّ لَيْلَةٍ مِنْهُ إِلَى الصَّبَاحِ طُوبَى لِلذَّاكِرِينَ طُوبَى لِلطَّائِعِينَ وَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَنَا جَلِيسُ مَنْ جَالَسَنِي وَ مُطِيعُ مَنْ أَطَاعَنِي وَ غَافِرُ مَنِ تَغْفَرَنِي الشَّهْرُ شَهْرِي وَ الْعَبْدُ عَبْدِي وَ الرَّحْمَةُ رَحْمَتِي فَمَنْ دَعَانِي فِي هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ مَنِ اسْتَهْدَانِي هَدَيْتُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَيْنِي وَ بَيْنَ عِبَادِي فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَيَّ. (مستدرك الوسائل، ج 7 ، ص 535) نبی گرامی اسلام فرمودند که خدای تبارک و تعالی در آسمان هفتم این که میفرماید ملک هفتم از آسمان هفتم ندا میکند یعنی دعوت به آن موطن میکند هر موطنی که ندا از آن جا نشأت بگیرد دعوت به آن جاست چون آسمان هفتم بالاترین مراتب باطنی قبل از عرش است یعنی اوجی که ماه رجب ایجاد میکند رساندن انسان است به آسمان هفتم و اوج خیلی عظیم در نظام معنویت ایجاد میکند لذا ملک هم از آن جا ندا میکند در آسمان هفتم ملکی را خدا آن جا قرار داده که اسمش دعوت کننده است وقتی که ماه رجب داخل میشود آن ملک هر شب ندا میکند از شب تا صبح یعنی تا طلوع فجر ندای این ملک ادامه دارد که هر کسی هر قسمتی از این را یک کسی ممکن است در نیمههای شب یک کسی ممکن است ابتدای شب یکی ممکن است آخر شب هر کدام از اینها که امکان پذیر شد برایش ندای ملک را اجابت بکند ندای این ملک این است که طُوبَى لِلذَّاكِرِينَ طُوبَى لِلطَّائِعِينَ طوبا اسم یک شجره در بهشت است که اسم شجرهی ولایت است که تنهی آن در روایت است ولایت حضرت علی است و شاخههای آن تمام حسنات است همهی حسنات مرتبط با این تنه معنا پیدا میکند این طوبا له یعنی این شجره نصیب آنها شود نه فقط خوشا به حال خوشا به حال از لازمه اش است که وقتی آن شجره نصیبش شد خوشا به حالش میشود کسی که در این ماه ذکر داشته باشد اهل ذکر باشد که چه ذکرهایی در این ماه وارد شده لا اله الا الله هزار بار یا توحید چند بار در روز در طول ماه چند بار دوستان رجوع به مفاتیح بکنند خیلی زیبا بیان شده کسانی که اهل اطاعت رب باشند در اعمالی که وارد شده همان اعمال واجبشان را به احسن وجه انجام بدهند یعنی اعمال در این ماه آثارش بیش از ماههای دیگر است حتی همان اعمال واجب این ندا که به این جا میرسد مرحوم میرزا جواد آقا در شرحی که بر این دارد که حتما دوستان بخوانند ما نمیرسیم آن جا میگوید من که باشم که بر آن خاطر عاتر گذرم لطفها میکنیای خاک درت تاج سرم آن حقیقت ربوبی دعوت میکند ما مجالست بکنیم با او دعوت میکند ما را که ما مجالست بکنیم با او چقدر عظیم است این ندا چقدر ما باید به رعشه بیفتیم از عظمت این ندا که خدا میگوید بیایید هم نشین من شوید و ما کوتاهی بکنیم این چقدر غفلت است چقدر سخت و سنگین است به جای این که ما اظهار نیاز شدید بکنیم ناز از آن طرف باشد تا گاهی راه بدهند آن طرف میگوید در باز است بیایید چرا نمیآیید ما بگوییم نه حالا وقت نداریم خدا میفرماید من مطیع کسی هستم که من را اطاعت بکند جا دارد باز شدن این معانی که مطیع باشد یعنی چه و میگوید هر کس استغفار بکند من در این ماه میآمرزم شک ندارد کسانی که به دنبال ماه توبه بودند این ماه را غنیمت بشمارند در ادعیه وارد شده هفتاد بار صبح یا هفتاد بار در شام یا بعضی از اذکار در طول روز در استغفار و توجه به استغفار خیلی آثار دارد این ماه ماه من است بنده هم بندهی من است رحمت هم رحمت من است این سه را کنار هم میآورد ماه ماه من است یعنی ماه تعلق خاص به من دارد بنده هم ربط به من است رحمت هم که مال من است مانع چیست؟ مانع در کار نیست در این ماه هر کسی در این ماه من را بخواند اجابتش میکنم کسی که من را سوال بکند حتما به او عطا میکنم کسی در این ماه هدایت بالاتر بخواهد من هدایتش میکنم و قرار دادم این ماه را یک ریسمانی که اگر بنده در این ماه چنگ بزند به سمت من میرسد یک ریسمانی بین من و بنده ام در این ماه قرار دادم هر کسی به این چنگ بزند در این ریسمان به ریسمان ماه رجب که جزء رجبیون شود که این رجبیون خوشا به حالشان و طوبا برای آنها ان شاء الله قدر دان ایام باشیم که ایام منازل سیر به سوی خدا هستند هر منزلی یک مقام است یک منزل است هر زمانی که تعلق ویژه دارد یک منزل به سوی خداست مرحوم ملکی در ابتدای همان المراقبات میفرماید که هر زمان خاصی که یک ویژگی در آن است یک منزل است لذا انسان اگر قدر این منزل را نداند این منزل میرود دیگر این برنمیگردد اگر ماه دیگر هم توفیق داشتیم آن یک منزل دیگری است ان شاء الله قدر این منزلها را بدانیم.
مجری: ان شاء الله بعد از تلاوت قرآن این کتاب مراقبات را خدمت دوستان معرفی میکنیم مقدمهی خوبی بود خدمت شما هستیم.
حاج آقا عابدینی: بحثی که امروز در خدمت دوستان هستیم در ادامهی آیاتی که مربوط به حضرت آدم سلام الله علیه بود آیاتی است که بحث مربوط به فرزندان آدم پیش میآید هنوز دوران حیات آدم است لذا ما هم هنوز در خدمت پدرمان آدم هستیم در خدمت مادرمان حوا سلام الله علیهما هستیم در خدمت این دو بزرگوار هنوز بسته نشده کتاب آدم و حوا برای ما لذا در دوران حیاتشان حالا دورانی است که فرزندان به بلوغی رسیدند هم کمالات مادی هم کمالات باطنی میخواهند پیدا بکنند این آیات که آمده دو شأن نزول برایش ذکر شده آیات آیات 27 ام تا 31 ام یا 32 ام سورهی مائده است دوستان نگاه بکنند بعضی اش را این جا در خدمتشان هستیم خطاب به بنی اسرائیل وقتی که جریان نبی ختمی به رسالت مبعوث میشوند و ابلاغ رسالتشان را میکنند اینها میشناسند پیغمبر را میفهمند که بر حق است اما از روی حسادت قبول نمیکنند چون در آیات قبل آمده است بعد خدای تبارک و تعالی به خاطر این که نشان بدهد این حسادت منشأ و مبدئش از کجا آغاز شده و تا امروز کشیده شده و چه آثاری ممکن است بار بیاورد تمثیل میکند به دو فرزند آدم که هابیل و قابیل هستند که با تمثیل اینها جریان بنی اسرائیل را میخواهد آن جا خوب نشان بدهد که اینها چه کار میکنند و نتیجهی کارشان به کجا منجر میشود در این آیات میفرماید که یاد بیاور بخوان قصه و خبر دو فرزند آدم را که اینها قرار شد قربانی پیش خدا ببرند تا ببینند که کدام یک از اینها قربانی شان قبول میشود و خدای تبارک و تعالی قربانی را از یکی از اینها قبول کرد از دیگری قبول نکرد قصه چه بود؟ برای این مسئله دو چیز نقل شده یکی این که وقت ازدواج اینها رسید وقت ازدواج فرزندان آدم که هابیل و قابیل باشند اگر شرایط را برگردیم کامل نه مثل امروز در یک شرایطی که بحث از این است که پسران به خواستگاری دختران میروند دختران فراوان هستند پسران فراوان هستند قدرت انتخاب فراوان است همهی اینها امکان پذیر است برگردیم به جایی که نه این طور نیست تعداد محدودی در کار است و قدرت انتخابی به این شدت در کار نیست حضرت آدم به امر الهی با توجه به این که فرزندانی از او به دنیا آمده بودند اینها هم دو به دو به دنیا میآمدند یعنی حضرت حوا دو قلو به دنیا میآورد در هر زایمانی هم یک دختر بود یک پسر نقلی که در روایات وارد شده دو دسته است یک دسته این است که بعضی از بزرگان هم این نقل را قبول کردند و این نقل را تقویت کردند این است که به صورت ضرب دری امر شد از جانب خدای تعالی که آن دو قلوها هر کدام با قل دیگری نه قل خودشان ازدواج بکنند چون این دست باز نبود در این که غیر از اینها هم کس دیگری در کار نبود خودشان بودند امر تشریع هم هنوز محقق نشده که حرمت بیاید بعضی روایات بر این دلالت دارد بعضیها هم تصریح کردند و قبول کردند که این گونه بوده چون شریعت بعد از این بوده مانعی نداشت اگر بعضی جاها در روایات آمده که بعضی از مجوسیها این را جایز دانسته اند آن جا امام سجاد به شدت ناراحت میشود میگوید مجوس بعد از تحریم این کار را دست زدند.
مجری: این سوالی که پیش میآید چگونه با هم ازدواج کردند.
حاج آقا عابدینی: آن موقع هنوز حرمت ازدواج نبود این بحث دارد مفصل است بعضیها خواستند بگویند این حکم فطری است اگر شریعت بر طبقش آمده بر اساس حکم فطری است اگر فطری باشد تخصیص بردار نیست که این بحثها تخصصی است یکی از اقوال این است که هر کدام از قلها با قل دیگری ازدواج کردند لذا هابیل با خواهر قابیل که با هم به دنیا آمده بود قرار شد ازدواج بکنند و قابیل با خواهر هابیل ازدواج بکند منتها خواهری که همراه قابیل به دنیا آمده بود زیبا تر بود اسمی که برای او در روایات نقل شده لوذا یا لووذا بود هم قل قابیل بود که قرار شد با هابیل ازدواج بکند این هم یک نظام تدبیر است که وقتی امکان نیست اضطرار است خدای تبارک میگوید اقل مسئله که دو قلی که با هم دیگر هستند جدا جدا باشند با هم ازدواج نکنند قابیل قبول نکرد قابیل به آدم گفت این از جانب خودت است و امر الهی نیست لذا من نمیپذیرم این آیه این جا نازل شد که یکی از شأن نزولها که اگر نمیپذیرید و امر من را امر الهی نمیدانید از همین جا آغاز مخالفت با نبوت آدم سلام الله علیه از جانب قابیل آغاز شد ببینید چقدر عجیب است که دو فرزند از یک پدر و مادر آن هم در ابتدای خلقت باشند نه این که گذشته باشد شرایط زمانی مکانی ژنتیکی آبا و اجداد متفاوت داشته باشند کاملا شرایط یکسانی بود بلکه قابیل بزرگ تر هم بود همین بزرگ تر بودنش هم بی اثر نیست وقتی میبیند خواهر زیباتر از جهت امر الهی نصیب برادر کوچک تر میخواهد شود تعرض و اعتراضش بیشتر شود لذا قرار بر این شد که دو قربانی پیش خدا ببرند عجیب این است حالا بعضی تحلیلهای جامعه شناسی هم بر این مسئله کردند هابیل دامدار بود و قابیل زارع و کشاورز بود این هم یکی از خصوصیات وجودی اینها بود قرار شد قربانی بیاورند قربانی یعنی یک چیزی که خیلی برای اینها ارزشمند و گرانقدر است پیش خدا عرضه بکنند خدا از همان که قبول کرد حق انتخاب اول با او باشد لذا قابیل در دلش این طور بود در روایت دارد من قربانی را میبرم اما اگر خدا قبول نکرد و قربانی من مورد قبول واقع نشد من سر حرفم هستم و این حکمیت را قبول نمیکنم حتی حکمیت خداوند متعال را یعنی عدم قبول حکمیت آدم به کجا منجر شد؟ آدم به عنوان نبی که گفت امر الهی است قبول نکرد معلوم است کسی که آدم صدیق را قبول نمیکند وقتی به خدا هم برسد قبول نمیکند لذا از همان جا در دلش بود وقتی که در آن زمان تا زمان موسای کلیم رسم بود که اگر قربانی را میبردند قربانی هم حتما یک شئ صاحب حیات نبود قربانی آن چیزی است که تقدیم میکنند لذا قابیل دستهای گندم آورد از گندمهای پوسیده از گندمهای نامرغوب که بی اعتنایی کرد برایش مهم نبود چون حرف خودش را میخواست کاری به این حرفها نداشت هابیل هم بهترین دامش و بهترین محصولاتش را عرضه کرد در آن زمان مرسوم بود تا زمان موسای کلیم در آیات هم است که بعضی از آیات که قربانی اگر میخواست مقبول شود از جانب خدا علامتش این بود که آتشی از آسمان میآمد آن را میبرد آن نیست میشد دیده نمیشد آتش آمد و قربانی هابیل را پذیرفت تاویل این آیه این است که «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» (مائده/ 27) از یکی از اینها قربانی قبول شد و از دیگری قبول نشد آن قابیل گفت من تو را خواهم کشت خیلی کشتن الآن برای ما شاید با یک درگیری حرف کشتن وسط بیاید اما در آن زمان در آن شرایط که هنوز تا به حالا خونی به زمین نریخته هنوز کسی نمرده آدم و حوا اولین انسانها هستند من تو را خواهم کشت آن هم با تاکید لام تاکید آمده یعنی حتما تو را خواهم کشت و این نگاه نشان میدهد کینه سابقه داشت از همین جا آغاز نشده بود و این کینه رشد کرده بود علامتش در آیات است آن دیگری که هابیل بود آیه نقل میکند «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» این حرف خیلی عظیم است ما الآن نگاه نمیکنیم بعد از این همه معارف داریم اولین انسانها اولین نسلی که دارد حرف میزند را نگاه میکنیم هنوز نه کتاب آسمانی در کار بوده نه تعالیمی از جهت فکری بشر این قدر عقبهی فکری داشته هیچ چیز نبوده همه چیز تازه است باید با این نگاه نگاه بکنیم تا بفهمیم هر کلامی که صادر میشود چقدر عظیم میتواند باشد که از انسانی که به عنوان اولین بار دارد میزند صادر میشود دارد وجودش را نشان میدهد یک تعبیری مثنوی دارد خیلی زیباست میگوید هر زمینی که گیاه از آن میروید روییدن این گیاه زمین دارد با آن حرف میزند که من این هستم دارد خودش را معرفی میکند که گیاهها زبان زمین هستند اینها نشان میدهند که زمین کیست زمینی که خار از آن در میآید خودش را دارد معرفی میکند زمینی هم که گل از آن در میآید دارد خودش را معرفی میکند یعنی این زمین دارد خودش را نشان میدهد خیلی کلام زیباست اگر فرصت شد شعرش را بعدا خدمت شما میخوانم چه معارفی از این بیان در میآید که زمین دلهای ما کلام ما آن گیاهی است که از زمین دلهای ما میروید دارد آن زمین را نشان میدهد زمینه را نشان میدهد که چه چیزی در درون آن زمینه است آن جا میگوید «قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ» یعنی کلامش نشان میدهد در درونش چه کینهای است این زمین چه کینهای در درونش است و هابیل میفرماید «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» نمیگوید از من با این که از او قبول شده میگوید خدا سنتش این است که عملی که با تقوا باشد از با تقوا باشد میپذیرد اولین نشان داده متقینی در عالم هستند این کثیر را دیده و سنت الهی را که این قبول خدا از عمل را با تقواست نه به ظاهر عادی بلکه از تقواست و دنبالش میگوید گفته بود تو را میکشم این جا هابیل میفرماید «لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ» اگر تو دستت را دراز بکنی من را بکشی من در مقابل تو این طور نیست که پیش دستی بکنم و زود تر دفاع بکنم تو را بکشم یک قول دیگری که در رابطه با این آیه است که چرا این قربانی آمد این است که وقتی هابیل و قابیل بزرگ شدند آدم وصی خودش را هابیل قرار داد یعنی هابیل شایستهی وصایت بود چون امر الهی است کار آدم نیست خدای تبارک و تعالی امر کرد به آدم که هابیل را وصی خودت در نبوت قرار بده علی رغم این که قابیل بزرگ تر بود اما این قابلیت در قابیل نبود و این شخصیت را نشان نداده بود که خدا او را برگزیند لذا هابیل را برگزید همین که این خبر به قابیل رسید او نتوانست امر الهی را تحمل بکند در وجود ما در اطراف ما در نزدیکان ما این پیش نمیآید؟ در روسایی که عزل و نصب میشوند این حسادتها این مشکلات و مسائل پیش نمیآید؟ خدا دارد مثال میزند میگوید از این جا شروع میشود تا این نصب محقق شد و خواست بگوید به قابیل که هابیل بعد از من وصی است او خواست بکشد لذا روایات متعددی آمده که در امر وصیت است نه در امر ازدواج اینها این پس از ازدواج و در امر وصیت بحث قربانی است این آیه به دو جهت میخورد هر دو اش هم از جهت تربیتی عظیم است امر الهی در کار بوده در بحث ازدواج هابیل و قابیل روایات دیگری در کار است که این روایات دیگر هم مسائل دیگری را مطرح کردند نوع دیگری را مطرح کردند در نظام تربیتی اصل مسئله که چه کسی با چه کسی ازدواج بکند اهمیتی نداشته که قرآن کریم نپرداخته و نیاورده لذا مردم سوال کردند از حضرات معصومین لذا پاسخ داده شده حضرات به مناسبتها جوابهایی دادند جریانی که خواهرها با برادرها که این قل با قل دیگر ازدواج کرد از امام سجاد علیه السلام بود اما روایات دیگری است که نشان میدهد نه این گونه نبوده بلکه حتی حضرات نفی میکنند میگویند اگر یک چنین مسئلهای بخواهد باشد این قدرت خدا را زیر سوال میبرد که نسل انسانها همه از ازدواج برادر و خواهر بخواهد صورت گرفته باشد و به شدت در حقیقت این را نفی میکنند در روایات متعددی که وارد شده بعضی از این روایات خیلی صریح مسئله را بیان میکنند بعضی اش با کنایه است از جمله بحثی که در این جا است روایتی است که میفرماید یکی از جنیان چون حشر با جن و ملائکه در زمانهای سابق تا دورههایی خیلی نزدیک بوده یعنی این طور نبوده که مثل الآن باشد علتش هم بساطت وجود آن دوران بوده این قدر پیچیدگی نبوده حتی در زمان سلیمان نبی جنیان طبق تعریف قرآن شیاطین و جنیان همه تحت سلطهی سلیمان نبی بودند و کار میکردند برای او و دیگران هم کارکردن آنها را میدیدند یعنی این طور نبود که فقط سلیمان ببیند بعضی از ارتباطات بود لذا دارد که جنی از جنیانی که به صورت ظاهر شده بود و دیده میشد و ارتباط بود قابیل وقتی که او را دید عاشق او را شد و او را آدم خواستگاری کرد برای قابیل و بعد حوری هم از حوریان وقتی که ظاهر بود هابیل عاشق او شد و از پدر خواست خواستگاری شود و او به عقد هابیل در آمد و از نسل اینها نسل ادامه پیدا کرد که از نسل اینها دیگر محرمیت نیست دیگر مشکل پیش نمیآید این یکی از اقوال دیگر است که در چند روایت این مسئله را ذکر کردند لذا میگویند همین که گاهی تندی خلق است گاهی جمال است گاهی زشتی است گاهی رحمت خلق است اینها همه برمیگردد به این ترکیبی که بین انسان و جن و حوری پیش آمده ترکیبی از این هاست که بعضی از روایات هم این را ذکر میکنند در کل دو قول نقل برای مسئله است که همسرانی برای اینها از غیر از بنی آدم آمد و بعد فرزندانی از اینها آمد این قولی است که بعضی از روایات به شدت ترویج کرده و خیلی پرداخته و حتی گفته اگر غیر از این باشد این روایت شریف در کتاب شریف بحار میفرماید وقتی سوال میکنند که آیا نسل انسان من ذریه آدم سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ( عليه السَّلام ) عَنْ بَدْءِ النَّسْلِ مِنْ آدَمَ عَلَى نَبِيِّنَا وَ آلِهِ وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ كَيْفَ كَانَ، وَ عَنْ بَدْءِ النَّسْلِ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ، فَإِنَّ أُنَاساً عِنْدَنَا يَقُولُونَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَوْحَى إِلَى آدَمَ أَنْ يُزَوِّجَ بَنَاتِهِ بَنِيهِ، وَ إِنَّ هَذَا الْخَلْقَ كُلَّهُ أَصْلُهُ مِنَ الْإِخْوَةِ وَ الْأَخَوَاتِ؟ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ( عليه السَّلام ): "تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً (بحارالانوار، ج 11، ص 223) میگویند بعضیها این طور میگویند که خدا وحی کرد به آدم که پسران آدم با دخترانش ازدواج بکنند و نسل آدم از ازدواج خواهرها و برادر هاست امام صادق علیه السلام فرمود ذلک علوا کبیره آن کسی که این حرف را میزند میگوید انبیاء بزرگواران آن کسانی که عظیم هستند اینها همه از نسل خواهر و برادرها به دنیا آمدند؟ یعنی از حرام اینها.
مجری: آن تشریع نباشد پس چه؟
حاج آقا عابدینی: آن روایت حضرت سجاد میفرماید تشریع نبوده این روایت میفرماید حرام کانه حرام فطری است چون روایت آحاد است ما الآن نمیتوانیم حکم قطعی بکنیم که کدام یک از این هاست اما این دو قول را ذکر میکنیم که هر دو قول امکان پذیر است و با هر دو قول محذوری پیش نمیآید چه آن قول را بگیریم شریعتی نمیگیرد چه این قول را بگیریم اشکالی ندارد اما وقتی این قول گفته شود بعضیها میگویند نسل از آدم و حوا اشکال پیدا میکند چون از جن و حوری در این نسل دخالت داشتند اما فکر میکنم در این حد بحث کافی باشد که تا این جا به این نتیجه رسیدیم که اصل نزاع بین هابیل و قابیل بر سر یکی از دو جریان بود یا بحث ازدواج بود یا بحث ولایت اگر بحث ازدواج باشد که دو قول داشت یا این بود که خواهر و برادرها جدای از هم با هم ازدواج کردند یا به واسطهی این که حوری و جنی از جانب خدای تعالی به اینها آمده بود و با علاقه ازدواجشان صورت گرفت بعد از این این مسئله دنبالش بحث قتل پیش میآید. در ادامهی بحث میفرماید هابیل این جواب را داد که اگر تو بخواهی قصد قتل من را بکنی من دست دراز نمیکنم تا تو را بکشم این یک سنت عظیمی است دنبالش میگوید من از خدا میترسم چقدر عالی است یعنی این نشان میدهد این که لیاقت نبوت در او بوده این رابطه در او محقق بوده قابیل زمینی است که زراعت آن مزرع اش این است که میگوید تو را خواهم کشت زمینی که مزرعهی هابیل در آن ظهور پیدا میکند این است که من از خدا میترسم مرحوم علامه میفرماید هابیل از علمای بالله بوده با این کلمات چون «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّـهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» (فاطر/ 28) کسی از خدا میترسد که عالم است لذا میگوید من از خدا میترسم خوف از خدا نشان میدهد که عالم بوده این بیان را دارد «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ» این هم نشان میدهد که وجود او مرتبط بوده میتوانسته اینها را بفهمد اگر نتایج کمالی که بر این حرف هاست مرحوم علامه تک تک این کلمات را تحلیل کرده باز کرده یک معارف عظیمی از اینها نشأت گرفته ما فعلا مختصر میگذاریم اگر بعدا وقتی بود عرض میکنیم در این جا بعضی شبهه کردند که قابیل میگوید من تو را میخواهم بکشم قابیل میگوید من دست دراز نمیکنم در مقابل تو یعنی خودش را به کشتن میدهد در مقابل او؟ مرحوم علامه میفرماید این سنت خدا است که اگر کسی در مقابل ظالمی کوتاه بیاید یا بگوید ولش کن بگذار ظلمش را بکند بعدا خدا پدرش را در میآورد یا بگوید بگذار ظلم را بکند تا گناهان من هم بیفتد گردن او چون سنت الهی این است که اگر ظالمی مظلومی را کشت گناهان مظلوم به گردن ظالم میافتد چون مظلوم فرصت پیدا نکرد ممکن بود برگردد در طول زمانی که حیات پیدا میکرد یا اگر حق الناسی به گردن او بود و او ظالمانه این را کشت آن ظالم از جهت حقوقی باشد ادا بکند حق این مظلوم را که به گردنش بوده و کشته به گردنش میافتد این فرصت را خدا ایجاد کرده لذا دنبال آیه این است که «إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ» (مائده/ 29) من در حقیقت میدانم که آن گناهانی که به گردن من است اگر میخواهی بکشی آن چه که حقوق بر گردن من است میافتد به گردن تو علاوه بر آن حقوقی که به گردن تو بوده و باید ادا بکنی با این کار اگر کردی قطعا دخول در نار برای تو حتمی میشود مرحوم علامه میفرماید که اگر کسی کمک بکند کسی را بر گناه با او شریک است در گناه کمک کردن گاهی به این است که خودش را بدهد دم چک او یعنی طوری باشد که بگوید بیا من را بکش تو میخواهی بکشی من دفاعی نمیکنم اگر دفاع نکند از خودش در مقام کشتن که او میخواهد بکشد یا او دارد میزند این دفاعی نکند از خودش که دارد او را میزند این شریک در ظلم اوست این اعانه بر ظلم است یعنی اگر دفاع میکرد او نمیزد لذا در روایات هم دارد این طوری نبود قابیل بیاید سراغ او و او کاری نکند بلکه قابیل در روایت است که مترصد فرصت بود لذا یک بار که هابیل دام هایش میچریدند او در زمین استراحت میکرد شیطان به او یاد داد چون ما الآن میگوییم کشتن اما نمیدانیم اولین بار کشتن که تا به حال تصویری از کشتن نداشته باشد چطور بوده یک کودک را در نظر بگیرید که تا به حال تصویری از کشتن نداشته باشد چطوری میشود کشت یک چیزی را؟ لذا دارد آن جا شیطان تعلیم داد به قابیل نحوهی کشتن را پرندهای با پرندهی دیگری را که گرفته بود با سنگ کوبید به سر آن پرنده پرندهی دیگر کشته شد و این یاد گرفت کشتن یعنی کوبیدن با سنگ سنگین که سر را له بکند لذا وقتی هابیل استراحت میکرد از آن فرصت استراحت کرد و سنگ بزرگی را آورد و بر سر هابیل زد و او را کشت وقتی او را کشت ماند این جنازه را چه کار بکند الآن برای ما پنهان کردن مخفی کردن خیلی ساده است اما باید ببینیم در آن زمان چطور بود لذا در آیه دارد این مدتی جنازه را همراه خودش این طرف آن طرف میکشید که چه کار بکند مرحوم علامه این جا بیان خیلی زیبایی دارند خیلی نکات عظیمی در این مسئله است این اول خلقت است دارد انسان تازه شناخته میشود که چه قوایی دارد در آن جا دارد هر ظلمی که انسان بخواهد پنهانش بکند طولی نمیکشد که در نظام اجتماعی این ظلم رسوا میشود این سنت خداست که ظلم حتی اگر پنهانش کردی در مظالم اجتماعی نه در مظالم فردی بلکه در مظالم اجتماعی پنهان نمیماند چون خلاف سنت الهیه است این ظلم آشکار خواهد شد لذا آن کلاغ را دارد که «فَبَعَثَ اللَّـهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَى أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَـذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ» (مائده/ 31) تعبیر آیه این است که خدا کلاغی را فرستاد و این کلاغ چون کلاغ و زاغ یک چیزی که دارند این است که غذایی را که به دست میآورند یا چیزهایی که به دست میآورند سنتشان این است که زیر خاک دفن میکنند لذا دارد که «فَبَعَثَ اللَّـهُ غُرَابًا» خدا بعث کرد کلاغی را یعنی تمام نظام تعلیم و تعلم در نظام وجودی انسانها چون از کودک که شروع میکند این سنت تکرار میشود کودک هیچ چیز را نمیداند کم کم یاد میگیرد درست است که پدر مادر و افراد اطراف آنها خیلی چیزها را با حرکت هایشان یاد میدهند او یاد میگیرد کلاغی را خدا فرستاد آن کلاغ زمین را زیر و رو کرد کند و شئی را در آن جا مخفی کرد و خاک ریخت این گفت من کمتر از او بودم؟ با این نظام عقلی برای خودش سنگین و سخت شد که من با این نظامی که داشتم چطور متوجه این نشدم این قدر بعضی مباحث ساده است ولی انسان تا آن وحی الهی صورت نگیرد انتقال به آن امکان پذیر نیست همهی عالم دارند به ما تعلیم میدهند خدا یک جا را علم کرد کلاغی را فرستاد همهی آن چیزی که در عالم محقق میشود برای تعلیم انسان است تمام عالم برای تعلیم است منتها انسان در وقت نیازش در وقتی که احتیاج پیدا میکند محتاج میشود این تعلیم را میگیرد و میبیند و میگیرد اما کسانی که عالم هستند کسانی که میفهمند میدانند که هر واقعهای که در عالم دارد اتفاق میافتد برای تعلیم اوست لذا قبل از این که به مرتبهی نیاز برسند این را مییابند اگر به مرتبهی نیاز رسیدند یک هشدار است که تا بیابند این سنت الهی است یک بحث قوی و سنگینی دارد که ان شاء الله بعد از قرائت قرآن در خدمت دوستان خواهیم بود.
مجری: آن نوع نگاهی که قابیل به جریانات داشت و اتفاقاتی که افتاد و حکایاتی که شما گفتید همه اش حکایت از القائات شیطان در وجود او داشت چه قتل چه تهدید چه حسد استکبارش در مقابل خود آدم علیه السلام و این واقعا همین طور است یعنی به شیطان اجازه داد که زمام او را در دست بگیرد و مسلط شود.
حاج آقا عابدینی: تعبیر قرآن این است که تو سلطه نداری «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ» (حجر/ 41) تو بر انسانها سلطه نداری مگر کسی که خودش بخواهد لذا شیطان دنباله اش میآید که با قابیل ماجراها داشت.
مجری: خیلی ممنون صفحهی 180 قرآن کریم را تلاوت میکنیم آیات 26 تا 33 سورهی مبارکهی انفال
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَاذْكُرُوا إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿٢٦﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّـهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿٢٧﴾ وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّـهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿٢٨﴾ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّـهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿٢٩﴾ وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّـهُ وَاللَّـهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ ﴿٣٠﴾ وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَـذَا إِنْ هَـذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿٣١﴾ وَإِذْ قَالُوا اللَّـهُمَّ إِن كَانَ هَـذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿٣٢﴾ وَمَا كَانَ اللَّـهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّـهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ﴿٣٣﴾
ترجمه:
و یاد کنید هنگامی را که شما در زمین گروهی اندک بودید، و ناتوان و زبون شمرده میشدید، و همواره میترسیدید که مردم [مشرک و کافر] شما را بربایند [تا شکنجه و آزار دهند ونابود کنند] پس خدا شما را [در شهر مدینه] جای داد و با یاریش نیرومندتان ساخت، و از [نعمت های] پاکیزه اش به شما روزی بخشید تا سپاس گزاری کنید. (۲۶)ای اهل ایمان! [با فاش کردنِ اسرار و جاسوسی برای دشمن] به خدا و پیامبر خیانت نکنید، و به امانتهای میان خود هم خیانت نورزید، در حالی که میدانید [خیانت، عملی بسیار زشت است.] (۲۷) و بدانید که اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شماست، وخداست که پاداشی بزرگ نزد اوست. (۲۸) ای اهل ایمان! اگر [در همه امورتان] از خدا پروا کنید، برای شما [بینایی و بصیرتی ویژه] برای تشخیص حق از باطل قرار میدهد، و گناهانتان را محو میکند، و شما را میآمرزد؛ و خدا دارای فضل بزرگ است. (۲۹) و [یاد کن] هنگامی را که کفرپیشگان درباره تو نیرنگ میزدند تا تو را به زندان دراندازند، یا به قتل برسانند یا [از وطن] بیرونت کنند، و [در آینده هم، همواره بر ضد تو] نیرنگ میزنند و خدا هم جزای نیرنگشان را میدهد و خدا بهترین جزا دهنده نیرنگ زنندگان است. (۳۰) و هنگامی که آیات ما را بر آنان میخوانند، میگویند: البته شنیدیم [ولی این آیات، مطلب فوق العادهای نیست] ما هم اگر بخواهیم مانند آن را میگوییم، این آیات جز افسانه پیشینیان نیست!! (۳۱) و [یاد کن] هنگامی را که گفتند: خدایا! اگر این [قرآن] همان حقِّ [نازل شده] از نزد توست، پس بر ما سنگهایی از آسمان ببار یا عذابی دردناک بر ما بیاور!! (۳۲) و خدا بر آن نیست که آنان را در حالی که تو در میان آنان به سر میبری، عذاب کند و تا ایشان طلب آمرزش میکنند، خدا عذاب کننده آنان نخواهد بود. (۳۳)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مجری: مطالب نابی که از اعمال ماه رجب و فضیلت ماه رجب حاج آقای عابدینی در ابتدای بحث فرمودند از کتاب شریف المراقبات بود که دوستان زیر نویس میکنند برای تهیهی این کتاب میتوانید به ما پیامک ارسال بکنید. وقت در اختیار شماست.
حاج آقا عابدینی: یکی از آیاتی که امروز تلاوت شد آیهی 29 ام انفال است که میفرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّـهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» نشان میدهد که اگر انسان به بن بست میرسد یا به دو راهیهایی میرسد که نمیداند چه بکند خدای تبارک و تعالی وعده فرموده اگر انسان به امر و نهی الهی در آن جا درست گوش بکند قطعا بن بست جلویش پیش نمیآید پس اگر دیدیم جایی برای ما بن بست و حیرتی پیش میآید برگردیم عقب ببینیم کجا کوتاهی کردیم تا آن را جبران بکنیم این بن بست حل میشود راهش فشار آوردن در بن بست نیست که انسان در راه بندان هر چه بخواهد خودش را بیشتر وارد بکند بیشتر تحت فشار قرار میگیرد لذا میفرماید «إِن تَتَّقُوا اللَّـهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا» برگردیم موانع را در وجودمان کوتاهی هایمان را جبران بکنیم تا چند وعده هم فرقان یعنی راه پیدا کردن هم تکفیر سیئات و پوشانده شدن سیئات هم مغفرت الهی پیش بیاید که همهی اینها در اثر تقوا محقق میشود. نسل انسانها و بنی آدم پس از این چون خیلی سوال شده بود از قبل از این جا نشأت گرفت که بعضی از روایات دارد که هابیل وقتی که از دنیا رفت همسرش حامله بود و فرزندی به دنیا آمد و خدا که شیث را بعد از هابیل به آدم داد برادر دیگر هابیل بود او هم ازدواج کرد فرزندی از او به دنیا آمد فرزند شیث که نبی بعد از آدم شد و هم چنین فرزند هابیل مبدا نسل انسانها شدند مبدا نسل انسانها دو نفری بودند که پاک و طاهر بودند لذا کسی که آباء و اجدادش به قابیل برسد نترسد قابیل طرد شد رفت به یمن پراکنده شد در آیه میفرماید «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (مائده/ 30) این یعنی کم کم در وجود این این حسد تبدیل شد تا مرتبهای که کینه به مرتبهی قتل رسید گاهی ما کینه در دلمان ایجاد میشود فکر نمیکنیم خیلی قابل اعتنا باشد میگوید تا این کینه ایجاد شد زودی این را از دلت خارج بکن چون شیطان کم کم از این استفاده میکند این را پرورده میکند این را وسوسهی بعد از وسوسه میکند تا به مرحلهی قتل برسد آن هم قتل برادر آن هم در ابتدای خلقت اولین قتل که ان شاء الله جلسات بعد این را بیشتر باز میکنیم.