برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آثار و برکات دوستی
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 25-02-96
حاج آقا فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز. خیلی از هموطنان و فارسی زبانان ما که خارج از کشور هستند و حتی ملیتهای دیگر که زبان فارسی را متوجه میشوند و این برنامه را پیگیری میکنند، خیلی از عزیزان از کانادا و استرالیا به ما میرسند و خیلی تشکر میکنند. خدمت همه عزیزان سلام گرم داریم، ماه شعبان و دهه مهدویت که متأسفانه کمرنگ برگزار میشود. جشن امام زمان نباید به یکی دو روز اکتفا کرد. حداقل یک دهه باید برای حضرت جشن گرفت. انشاءالله از برکات این ماه همگی بهرهمند شویم. در صلوات شعبانیه داریم که ماه را پر کردی «حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ» با رحمت و خشنودی خودت، آخرش هم میگوییم: «قَدْ أَوْجَبْتَ لِي مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَ الرِّضْوَانَ» یعنی در این ماه بر ما رحمت و خشنودی خدا واجب شود. انشاءالله به برکت پیغمبر و اهلبیتش همه ما عاقبت بخیر شویم.
شریعتی: اگر خاطر شریف شما باشد هفته گذشته حاج آقای فرحزاد از آثار دوستی و محبت به یکدیگر گفتند و نقش نزدیکترین افراد که دوستان ما هستند در زندگی ما و در روحیات ما و هم این هفته و همیشه به خودمان بالیدیم که دوستان خوبی مثل شما داریم. بحث امروز شما را میشنویم.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
دو سه نکته را عرض کنم. یک نکته اینکه تهیه دوستان خوب از اوجب واجبات است. به اعتقاد بنده از نان شب و حتی از عبادات و نماز واجبتر است. دوست خوب انسان را به همه خوبیها میکشاند. بدترین ظلم و گناه و ناهنجاری این است که انسان دوست بد داشته باشد و او را رها نکند و این خطرناک ترین چیز برای انسان است که امیرالمؤمنین فرمود: «طبعك يسرق من طبعه شرا و أنت لا تعلم» (شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 272) یعنی با آدم بد مینشینی خودجوش و خودکار نفس تو از او بدیها را میدزدد و تو هم متوجه نمیشوی. آدم رنگ میگیرد. با هرکس بنشیند، رنگ همان را میگیرد. جایی که زباله و کثافت است بوی تعفن میگیرد، جایی که عطر و گلاب است بوی عطر میگیرد. این یک واقعیت است. منتهی نکتهای که نشد درمورد آن صحبت کنیم، این بود که دوست خوب خیلی سخت نیست، ما نمیخواهیم بگوییم: دوست بی عیب و کاملی که صد در صد خوب باشد، چون او معصوم است. هرچند با پیغمبر و امام هم میشود دوست شویم «وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» (نساء/69) یکی از عواملی که شادی آور است رفاقت با خداست. دوستی با خداست. دوستی با انبیاء است. دوستی با اهلبیت است. آنها حاضر و غایب ندارند. انسان میتواند با امام زمانش دوست شود، با اهلبیت دوست شود. با خدا دوست شود، «یا رفیق، یا شفیق» یکی از اسمهای خدا رفیق است ولی غیر از اینکه با خدا و اولیای خدا باید سر و کار داشته باشیم، در فامیل، محیط، محل کار، محل درس، خاله، عمه، دایی، گاهی آنهایی که مسن هستند، از زمان قبل این شلوغ کاریهای جدید به آنها نرسیده است. تجدد و تمدن جدید، آلوده نشدند. صاف و پاک هستند. آدم با اینها مینشیند، واقعاً خستگیاش در میرود. بی شیله هستند، بی غل و غش هستند. سرشار از تجربه و نشاط هستند. نه سخت گیری کنیم که دوست آنچنانی که دیگر پیدا نشود و نه از این طرف که بی مبالات با هرکس دوست شویم. قطعاً همانطور که در خانه فرعون اشاره کردیم، در هر فامیلی، در هر شهر و مملکتی، در هر روستایی ولو کم، خدا مؤمن خوب، زن و مرد خوب گذاشته است. برویم بنشینیم از صفا و باطن اینها کمک بگیریم و از دوستان بد دوری کنیم.
نکته دیگر اینکه پیامهای خوبی به دست ما رسید، چندین پیام هم داشتیم که ما دوستی بهتر از سمت خدا نداریم. این را هم میشود به عنوان یک مجموعه سمت خدا، یک خانواده بزرگ و یک دوستان چند میلیونی هستند که در طول هفته یک ساعت کمتر مهمان خانه های شما هستند. خوب میتوانند با کارشناسان و مجری محترم دوست باشند و از برنامهها استفاده کنند. دوستی که دور و نزدیکی ندارد.
مرحوم دولابی میفرمودند: به من از شهرها و کشورهای مختلف اظهار علاقه میکنند و من نمیتوانم به همه سر بکشم. ولی با نیت و قلبم و با دعایم با آنها ارتباط برقرار میکنم. من کنار ضریح حضرت معصومه که میروم همه سمت خداییها را کنار خودم میبینم و دعا میکنم. میدانم آنها هم پای سجاده ما را دعا میکنند. چون دل به دل راه دارد. این لطف خداست که برنامه سمت خدا توانسته مجموعهای از دوستان خوب را زیر چتر الهی جمع کند.
نکته سوم اینکه ما وقتی عوامل شادی را میگوییم، شادیهای لحظهای و جزئی این خیلی اساس ندارد. البته مزاح بجا و بدون گناه و معصیت خوب است. ولو به همین اندازه که یک لبخند ایجاد کند. ولی شادی باید ریشه داشته باشد و بنیادی و اساسی باشد. یک چیزی باشد که ریشه غم و غصه و افسردگی را بکند و درخت شادی را ایجاد کند.
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد *** نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
این درخت باید ریشه داشته باشد. اشعار خوبی در مثنوی هست که میگوید:
آن یکی در کنج زندان هست شاد *** وان یکی در باغ ترش و بی مراد
یعنی ممکن است کسی گوشه خلوتی، زندانی و مسجد و هرجایی باشد ولی شاد باشد، در باغ و بوستان از غصه دق کند. شادی در درون است و نمیشود از بیرون کسب کرد. با اموال و دنیا و ریاست و پول به دست نمیآید. اینها لحظهای است. اگر این شادی آور بود، قارونها و فرعونها از غصه دق کردند، غرق شدند و در زمین فرو رفتند.
شادی آن شادی است کز جان رویدت *** تا درون از هر ملالی شویدت
ور نه آن شادی که از سیم و زر است *** آتشی دان کا آخرش خاکستر است
شادی که از پول و پست و مقام میآید، در یک لحظه از آدم میگیرند و برکنار میکنند و تمام ما غم و غصه میشود. آن شادیهای زودگذر فانی و به درد نخور و غیر باقی را نمیگوییم. اینها به درد نمیخورد.
راه لذت از درون دان نه از برون *** ابلهی دان جستن از قصر و حصون
قوت جبرئیل از مطبخ نبود *** بود از دیدار خلاق ودود
همچنین دان، قوت ابدال حق *** زان حق دان نه از طعام و از طبق
کار و بار انبیاء و مرسلون *** هست از افلاک و اخترها برون
باده از ما مست شد، نی ما از او *** قالب از ما هست شد نی ما از او
انصافاً اشعار بلند حکیمانه ای گفته که این خودش بحث قشنگی است که شادی را از بنیاد در درون خودمان، ارتباط روحی ما با چه کسانی باشد. از اینجا درست کنیم، اگر این ریشهاش درست شد.«أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» (یونس/62) چاه آن چیزی است که از درون آب بجوشد و بیرون بزند. ولی شما از بیرون آب بریزی که چاه نیست. این لحظهای خشک میشود. اگر از درون آب بریزد چاه است.
روایت داریم که پیغمبر خدا(ص) فرمود: «مَن آخى أخاً فِي اللهِ رَفَعَهُ اللهُ دَرَجَةً فِي الجَنَّةِ لا يَنالُها بِشَي ءٍ مِن عَمَلِهِ» (احیا علوم الدین، ج2، ص 231) اگر کسی یک دوست خوب پیدا کند و با او رفاقت و دوستی پیدا کند، بخاطر خدا هم خیلی مهم است. خدا درجهای به این مؤمن میدهد که با هیچ عملی به آن درجه نمیرسد. در روایت دیگر داریم که امام صادق(ع) فرمود: «لمجلس اجلسه الي من اثق به اوثق في نفسي من عبادة سَنةٍ» امام صادق (ع)، امام معصوم که یک سبحان الله او با همه اعمال خلق برابری میکند، به اعتقاد من وقتی یک ضربت امیرالمؤمنین بالاتر از عبادت جن و انس است، امامان معصوم هم در آن حد هستند. یک عملشان بالاتر از عبادت خلق است. نفس ما، هدایت ما، عبادتهای ما همه از امام زمان است. نفسش با همه عالم بلکه بالاتر برابری میکند. امام صادقی که عبادتش مافوق عبادتهاست، میفرماید: من یک جلسه با یک مؤمن و با یک دوستی که اطمینان به خوبی او و دوستی او دارم بنشینم، برای من امام صادق از عبادت یک سال بالاتر است. الله اکبر! یک جلسه، چون گاهی یک جلسه سرنوشت ساز است. گاهی زندگی طرف را عوض میکند.
روایت داریم اگر کسی به یک عالم برجسته ربانی بنشیند، از دوازده هزار ختم قرآن، دوازده هزار تشییع جنازه، دوازده هزار عیادت مریض، از همه اینها بالاتر است. گاهی اراذل و اوباش در زندگیشان به یک انسان برجسته، به یک مؤمن و روضهخوان و کارشناس برخورد کردند، از این طرف که به جهنم میرفتند، از این طرف به بهشت رفته است. گاهی یک تلنگر زده، گاهی یک برخورد خوبی با او کرده است. 180 درجه زندگیاش را چرخانده و عوض کرده است. امام میفرماید: برای من از عبادت یک سال بالاتر است، برای طرف چقدر خاصیت دارد خدا میداند.
در روایت دیگر داریم که فرمود: «أنا فی المدینه بمنزلة الشعره حتی اری الرجل منکم فاستریح» گاهی آدم از تنهایی خسته میشود. چون انسان از انس است. بعضیها هم گفتند: از نسیان است. اما از انس است. یا با خدا انس میگیرد یا با مؤمنی مثل خودش. «المؤمن لا یأنس الا بالله او بمؤمن مثله» امام صادق(ع) فرمود: مثل مویی که قرار ندارد، باد بخورد میرود. من گاهی از ندیدن دوستانم دلتنگ میشوم. «بمنزلة الشعره» تا اینکه در مدینه حرکت میکنم و یکی از شما را میبینم آرام میشوم. شما با یک دوست خوب برخورد میکنید خستگی شما در میرود. سبک میشوید.
امام صادق(ع) دوست خوبی داشتند به نام ابوحمزه ثمالی که دعای سحرهای ماه رمضان هم به نام ایشان است. ایشان چهار امام را درک کرده است. ایشان میگوید: زمانی در بقیع بودم. یکی از نزدیکان امام صادق(ع) دنبال من فرستاد، من با تو کار دارم. وقتی من خدمت امام صادق رفتم حضرت از دیدار من اینقدر خوشحال شد و لذت برد، فرمود: «یا اباحمزه انی لاستریح اذا رایتک» من وقتی تو را میبینم جداً خوشحال میشوم. راحت میشوم قلب من، جگر من خوشحال میشود. «انی لاستریح اذا رأیتک» ابوحمزه خیلی آدم پاکی بود. نوشتند اینقدر آدم شفاف و زلالی بوده، دختر بچهای داشت، دست دختر بچه شکست، زمین خورد شکست. شکسته بند آوردند جا بیاندازند. بچه جیغ و فریاد میزد. ابوحمزه تاب نیاورد و ناراحت شد که بچهاش ناله میزد. به شکسته بند فرمودند: دست نزنید، دست بچه را گرفت دعا خواند، مثل اول صحیح و سالم شد.
زکریا بن آدم قمی که فراوان آدم سر قبر ایشان میروند و حاجت میگیرند. یکی از عزیزانی که قبلاً وهابی بود و شیعه شد و حالا هم خیلی از مکتب تشیع دفاع میکند و کتاب نوشته و در دفاع از حریم تشیع میگوید: من با چندین نفر از بزرگانی که خیلی بحاث بودند و با اهل سنت از وهابیها میخواستند بحث کنم دیدم کم میآورم. به زکریا بن آدم قمی متوسل شدم و میگفت: تمام آنها شکست خوردند و مغلول شدند. قبر او در شیخان قم است. زکریا کسی بود که وقتی امام هشتم (ع) خواستند از مدینه به زیارت خانه خدا بروند، فرمودند: زکریا بیاید هم کجاوه من شود. چون کجاوه را روی شتر میزدند و یکی این طرف و یکی آن طرف مینشست. معمولاً آدم نزدیکان خودش مثل همسر و فرزند را مینشاند، اما میفرمود: زکریا بیاید. خیلی زکریا را دوست داشتند.
در روایت داریم زکریا زمانی دیدن امام هشتم(ع) آمد، جالب این است که در متن حدیث هم هست «دخلت علی علی بن موسی الرضا فی اول اللیل» نمیگوید: نصف شب بوده یا آخر شب بوده است. اول شب بوده است. اگر اول شب هم باشد ایام بهار یا تابستان هم باز هفت، هشت ساعت شب هست. میگوید: اول شب من بر حضرت رضا وارد شدم. از اول شب تا اذان صبح امام هشتم، نه نماز شب خواندند. نه دعا خواندند و نه قرآن خواندند، نه کنار خانوادهاش رفتند و نه در رختخواب استراحت کردند. «لم یزل یحدثنی و احدثه حتی طلع الفجر» چهره به چهره نشستند و حرف زدند. واقعاً آرزو داریم که امام هشتم، امام زمان یک نگاه به ما بکند. یک نظر به ما بکند. یعنی یک نظر رضایتمندانه، یک نظری که بگوید: من دوستتان دارم. از شما راضی هستم. خوشحال هستم. گاهی امام هشتم صحبت میکردند و گاهی زکریا، «لم یزل» میفرماید: من اول شب بر حضرت وارد شدم، از اول شب تا اذان صبح، ما اینقدر روایت داریم که کسی که نمیتواند ما را زیارت کند، دوستان ما را زیارت کند. کسی که نمیتواند خدا را زیارت کند برود یک مؤمن خالص را زیارت کند، «کتب من زوار الله» اینقدر روایت داریم که کسی میخواهد خدا را زیارت کند، برود یک مؤمن صاف و پاک را زیارت کند.
روایت داریم کسی به خاطر خدا به دیدن مؤمنی رفت. در خانهی او رسید فرشتهای از طرف خدای متعال به صورت انسان آمد. گفت: برای چه اینجا آمدی؟ گفت: دلم تنگ شده میخواهم یک مؤمنی را بخاطر خدا زیارت کنم. گفت: من فرستاده خدا هستم. من رسول خدا هستم. از طرف خدا به تو سلام میرسانم. خدا میفرماید: تو داری مرا زیارت میکنی. من تو را از آتش جهنم نجات دادم و بهشت را بر تو واجب کردم. تو زائر خدا هستی. کسی که میخواهد خدا را زیارت کند، یک مؤمن و انسان با تقوا را بخاطر خدا زیارت کند، جزء زوار الله است. امام هشتم ملاقات او را افضل عبادات میدانستند. از اول شب تا صبح مینشستند، در واقع یک آینه شفافی است که آدم خودش را میبیند.
شریعتی: من فکر میکنم امام هم طبق روایات بهترین دوست ما هست. وقتی در مشاهد مشرفه میرویم و درد دل میکنیم و دعا میخوانیم میبینیم چقدر سبک شدیم.
حاج آقای فرحزاد: همینطور است. ما در اذن دخول چه میخوانیم. «اشهد انک تَشهَدُ مَقامی و تَسمَعُ کَلامی و تَرُّدُ سلامی» کلام مرا میشنوی و جواب میدهی. جایگاه مرا میبینی. حضرت علی(ع) فرمودند: «ان غائبنا لم یغب، قتلانا لن یقتلوا، میتنا لم یموت» ما اهلبیت مردهی ما نمرده است. تمام سلامهایی که میدهیم میگوییم: السلام علیک، یعنی خطاب است. قرآن میگوید: شهدا زنده هستند. «بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون» (آلعمران/169) وهابیها حمله میکنند که امام و پیغمبر مردهاند، سلام ندهید. شهیدی که یک سر سوزنی از مقام امام را هم شاید نتواند برسد، امام و پیغمبر قابل قیاس با آن نیستند، میگوید: زنده است و «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون»، «سلام علی نوح» خدا به همه انبیاء سلام کرده است. امیرالمؤمنین فرمود: مرده ما نمرده است. جلد 26 بحارالانوار حدیث اول است. فرمود: غایب ما غایب نشده است. ما اعتقاد نداریم که امام زمان که غایب است دور از مردم باشد. پشت کوه قاف باشد. نه! امام زمان «یَتَرَدَدُ بین الناس» بین مردم رفت و آمد میکند. «یتردد» فعل مضارع است. بعضی فکر میکنند، «یتردد بین الناس» یعنی فقط مشاهد مشرفه، کربلا و مکه و مدینه است. حضرت در موسم حج هر سال هستند. امام صادق (ع) قسم خوردند که هر سال هستند. میفرماید: در بازار شما هم میآید. امام زمان در بین مردم رفت و آمد دارد. گاهی نگاه میکند و هم صحبت میشود.
فرمود: مثل امام زمان مثل یوسف(ع) است به برادرهایش که میآمدند مهمان او میشدند و او را نمیشناختند. فرمود: هم زیباترین انسانهای زمان است و هم مانند حضرت یوسف شناخته نمیشود. غایب ما غایب نیست، منتهی معنی غیبت این است که او را نمیشناسیم. گاهی ممکن است حتی رو در رو با او صحبت کنیم ولی او را نمیشناسیم. بین حاضر و ظاهر فرق است. یک چیزی حاضر است ولی ممکن است ظاهر نباشد. الآن قطعاً اینجا اکسیژن است اگر نباشد ما میمیریم. حاضر است وی ظاهر نیست. جاذبه زمین هست. ولی با چشم دیده نمیشود. امام زمان اشراف دارد. سیره وجودی دارد. همه جا حاضر است ولی ظاهر نیست. غایب ما غایب شدنی نیست. خورشید را نمیشود غایب کرد. اعمال ما جلوی چشم ما حجاب شده است. چشم سر ما نمیبیند ولی چشم دل ما میتواند ببیند. امکان ارتباط هست و انسان میتواند با اینها ارتباط برقرار کند و آنها به ما نظر میکنند و ما را دوست دارند. از حالات ما خبر دارند. این ارتباطات آدم را خیلی میسازد. خود امامها هم خیلی لذت میبرند. امام صادق(ع) فرمود: اگر بخاطر مؤمنین نبود خدا ما را روی زمین نگه نمیداشت. ما را به سوی خودش میبرد. بخاطر مؤمنین روی زمین ماندند و اینقدر بلاها را تحمل کردند.
در روایت دیگر داریم «اطلب مواخات الاتقیاء و لو فی ظلمات الارض» خیلی روایت عجیبی است. «فان الله لم یخلق بعد النبیین افضل منهم» امام صادق(ع) فرمود: دوستان با تقوا را طلب کن ولو در تاریکیهای زمین. خدا بعد از انبیاء چیزی بالاتر از دوستان باتقوا خلق نکرده است. «لیس شی انکی لابلیس و جنوده من زیارة الاخوان فی الله بعضهم لبعض» (کافی/ج2/ص188) پیغمبر عظیم الشأن فرمودند: چه چیزی شیطان را از همه بیشتر ناراحت میکند. دردناک میکند. زمینگیر و مجروح میکند. یعنی شاهرگ شیطان را میزند؟ فرمود: مثل دیدار دوستان خوب و برادران مؤمن زیارت اینها شیطان را ریشه کن میکند و این حاکی از این است که این ارتباطها چقدر برکات دارد و شیطان چشم دیدنش را ندارد. تا بچههای ما به یک دوست خوب میرسند و نجات پیدا میکنند، شیطان همه نقشههایش نقش بر آب میشود. «لیس شی انکی لابلیس» چیزی دردآورتر برای شیطان و جنود شیطان از دیدار اخوان و برادران خوب نیست.
مرحوم قاضی فرمودند: کسی چهل سال رنج و زحمت بکشد، سیاحت بکند و یک دوست خوب و استاد خوب که باتقوا باشد پیدا کند و گریبانش را به او وصل کند، این دیگر برای همه عمر بس است. در روایت دیگر از امیرالمؤمنین هست که فرمودند: «مُلاقاةُ الإخوانِ نُشْرَةٌ و تَلقيحُ العَقلِ» یعنی آدم با افراد خوب و مؤمن مینشیند هم نشاط و شادی میآورد و هم عقل انسان زیاد میشود. نشستن با آدمهای فهمیم و دانا عقل انسان را زیاد میکند و شکی نیست. «مُلاقاةُ الإخوانِ نُشْرَةٌ و تَلقيحُ العَقلِ، و إن كانَ نَزْرا قَليلاً» پس اگر کسی همه کارهایش را بگذارد ولی دوست خوب و استاد خوب پیدا کند و با آنها رابطه محکم برقرار کند، هم غم و غصههایش میرود و هم راههای شیطان بسته میشود و به همه سعادتها میرسد.
من خدمت عزیزان بگویم که در طول چند سال به ما مراجعات شفاهی و پیامی داشتند که بحث وسواس را فشرده یکبار دیگر بگوییم. یکی از چیزهایی که غمها را از بین میبرد و آرامش و نشاط میآورد، دور شدن از وسواس فکری و وسواس عملی است. من خواهش میکنم بینندهها و شنوندههایی که خودشان یا نزدیکانشان مبتلا هستند، انشاءالله ما وعده میکنیم که از ماه رمضان چند جلسه فشرده بحث وسواس و درمان وسواس عملی و فکری را بگوییم.
شریعتی: با توجه به اینکه دیگر کم کم داریم به چهارمین دوره قرآن کریم برنامه سمت خدا نزدیک میشویم، انشاءالله پنجشنبه هفته آینده ما مهمان مردم خوب شیراز خواهیم بود. در حرم احمد بن موسی، شاهچراغ حرم سوم اهلبیت هستیم. امروز صفحه 581 قرآن کریم، آیات پایانی سوره مبارکه مرسلات در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «20» فَجَعَلْناهُ فِي قَرارٍ مَكِينٍ «21» إِلى قَدَرٍ مَعْلُومٍ «22» فَقَدَرْنا فَنِعْمَ الْقادِرُونَ «23» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «24» أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ كِفاتاً «25» أَحْياءً وَ أَمْواتاً «26» وَ جَعَلْنا فِيها رَواسِيَ شامِخاتٍ وَ أَسْقَيْناكُمْ ماءً فُراتاً «27» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «28» انْطَلِقُوا إِلى ما كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ «29» انْطَلِقُوا إِلى ظِلٍّ ذِي ثَلاثِ شُعَبٍ «30» لا ظَلِيلٍ وَ لا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ «31» إِنَّها تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ «32» كَأَنَّهُ جِمالَتٌ صُفْرٌ «33» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «34» هذا يَوْمُ لا يَنْطِقُونَ «35» وَ لا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ «36» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «37» هذا يَوْمُ الْفَصْلِ جَمَعْناكُمْ وَ الْأَوَّلِينَ «38» فَإِنْ كانَ لَكُمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ «39» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «40» إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلالٍ وَ عُيُونٍ «41» وَ فَواكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ «42» كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «43» إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ «44» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «45» كُلُوا وَ تَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ «46» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «47» وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لا يَرْكَعُونَ «48» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «49» فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ «50»
ترجمه: آيا ما شما را از آبى پست خلق نكرديم. پس آن را در قرارگاهى استوار قرار داديم. تا مدّتى معيّن. پس اندازهگيرى كرديم و ما چه خوب اندازهگيريم. در آن روز واى بر تكذيب كنندگان. آيا زمين را محل اجتماع زندهها و مردهها قرار نداديم. و در آن كوههايى استوار و بلند قرار داديم و آبى گوارا به شما نوشانديم. پس در آن روز واى بر تكذيب كنندگان. (به مجرمان گويند:) برويد به سوى آنچه آن را تكذيب مىكرديد. برويد به سوى سايهاى سه شاخه، نه خنك است و نه از شعله آتش مصون مىدارد. همانا دوزخ، شرارههايى به اندازه كاخ پرتاب مىكند. گويى شترانى زرد مويند. در آن روز واى بر تكذيب كنندگان. (مجرمان) در اين روز حرفى براى گفتن ندارند. و به آنان اجازه داده نمىشود تا عذر خواهى كنند. در آن روز واى بر تكذيب كنندگان. اين روز، روز جدايى است كه شما و پيشينيان را جمع كرديم. پس اگر چارهاى داريد به كار گيريد. در آن روز واى بر تكذيب كنندگان. همانا پرهيزكاران در سايهها و چشمهها (قرار دارند). و هر نوع ميوه كه بخواهند فراهم است. بخوريد و بياشاميد به پاداش آنچه انجام مىداديد، گوارايتان باد. همانا ما اينگونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم. در آن روز واى بر تكذيب كنندگان. بخوريد و بهره گيريد اندك كه همانا شما مجرميد. در آن روز واى بر تكذيب كنندگان. و هر گاه به آنان گفته شود ركوع كنيد، ركوع نمىكنند. در آن روز واى بر تكذيب كنندگان. پس بعد از اين (قرآن) به كدامين سخن ايمان مىآورند؟
شریعتی: ماه شعبان ماه صلوات بر نبی مکرم اسلام است. خوش به حال آنهایی که تمام لحظاتشان منور به این ذکر نورانی است. از فضیلت و برکات ذکر صلوات بشنویم و بعد هم اشاره قرآنی امروز را میشنویم.
حاج آقای فرحزاد: در یک روایت نورانی پیامبر عظیم الشأن سه خاصیت مهم برای این ذکر بیان فرمودند: «صَلاتُکمْ عَلَی إِجَابَةٌ لِدُعَائِکمْ وَ زَکاةٌ لأَعْمَالِکمْ» هر سه خاصیت مهم است. خاصیت اول این است که ذکر صلوات باعث خشنودی پروردگار است. «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ» (توبه/72) خاصیت دوم اینکه وقتی شما به پیغمبر دعا میکنی، خدا و پیغمبران حاجتهای شما را برآورده میکنند. شما در کار آنها باشی، آنها هم در کار شما خواهند بود. خاصیت سوم «زکاةٌ لأعمالکم» ذکر صلوات اعمال ما را رشد میدهد، پاک میکند، تمیز میکند و مورد پذیرش و قبولی قرار میگیرد. آنهایی که دوست دارند هم اعمالشان پاک شود و هم دعایشان مستجاب شود، از همه بالاتر خدا راضی شود، هرچه میتوانند به جای اینکه زبانشان به گناه آلوده شود، صلوات بر محمد و آل محمد بفرستند.
در این صفحه آیه 41 و دو سه آیه بعد درباره اهل بهشت است. «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي ظِلالٍ وَ عُيُونٍ، وَ فَواكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ» آنهایی که واقعاً در این دنیا جلوی شهوت و هوا و هوسشان را گرفتند. زبانشان را کنترل کردند و بی حیایی نکردند. تقوا یعنی آن خط قرمزها را مراعات کردند و در چهارچوب فرمان الهی حرکت کردند. میفرماید: روز قیامت در بهشت زیر سایهسارها حرکت میکنند و لذت میبرند و به هر نوع میوهای که میل پیدا میکنند، اراده کنند برایشان حاضر است. یعنی هرچه خوشی هست برای آنها سرازیر میشود. بعد میفرماید: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» بخورید، بیاشامید و گوارای وجود شما باشد. اینها دستاورد چیست؟ «بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» یعنی از بدها دوری میکردی و با خدا خلوت میکردی، دستاوردش همین آثاری است که در بهشت ساخته شده است. «بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ، إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» ما نیکوکاران را اینطور پاداش میدهیم.
شریعتی: بحث وسواس که شد من یادآوری کنم که دوستان ما در ذیل برنامه سمت خدا کانال تخصصی وسواس را هم مدتهاست راه اندازی کردند و مطالب مفیدی را آنجا قرار دادند، آدرس را دوستان در کانال اصلی برنامه سمت خدا قرار میدهند.
حاج آقای فرحزاد: من از اینجا به بعد و هفته آینده سعی میکنم فهرست کنم عواملی را که شادی آور و غم زداست. یکی از چیزهایی که خیلی شادی آور است مجالس ذکر خدا و مجالس ذکر اهلبیت است. هرجا دعای کمیل، دعای ندبه، دعای عرفات هست، مجالس دعایی که انسان شرکت میکند اصلا ً احساس میکند سبک شده و گناهانش پاک شده است. این نشاط آور است. مجالسی که برای اهلبیت است. حتی مجلس روضه شاید ظاهرش مصیبت و گریه است ولی حتی تاسوعا و عاشورا افرادی گفتند که ما سبک شدیم. این همان نشاط درونی است. به ظاهر گریه کرده و اشک ریخته اما سبک و آرام شده است. نشاط روحی به او دادند.
امام صادق(ع) فرمودند: «کان أبی اذا حزنه امرٌ جمع اهله و الصبیان» امام محمد باقر وقتی حزن و اندوهی به ایشان میرسید، خانواده و اهلش را جمع میکردند و دعا میکردند و میفرمودند: شما آمین بگویید. چقدر زیباست. من دعا میکنم و شما آمین بگویید که حزن و اندوه و گرفتاری برطرف شود. آرامش میدهد. مناجات شعبانیه این روزها خیلی هست و سرور آور است. زیارت اهلبیت شادی آور است. مثلاً برای زیارت امام حسین(ع) داریم «وَ حَقِيقٌ عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا يَأْتِيَنِي مَكْرُوبٌ إِلَّا أَرُدَّهُ وَ أَقْلِبَهُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُوراً» (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 98) امام حسین فرمود: بر من سزاوار است این کار را کنم که هر گرفتاری به زیارت من بیاید، من او را به خانوادهاش با نشاط و شادی و سرور برگردانم.
آنهایی که زیارت اهلبیت میروند، زیارت امام حسین میروند با شادی و نشاط برمیگردند. پیغمبر ما فرمود: پاره تن ما در خراسان دفن میشود هیچ غمگین و گرفتاری او را زیارت نمیکند مگر اینکه غم و گرفتاری او برطرف شود. یعنی نشاط و شادی به او دست میدهد.
از دیگر عوامل شادی توکل و اعتماد به خداست. هرچه انسان تکیهگاهش به افراد و اشخاص به مال دنیا و پست و پول نباشد. تکیهگاهش خدا باشد. امام باقر فرمود:«من وفق بالله اراه السرور و من توکل علیک کفاه الامور» کسی که وثوق و تکیه گاهش خداست، خدا نشاط و شادی را به قلب او میریزد. هم خدا به او سرور درونی میدهد و امورش را کفایت میکند.
حضرت یعقوب(ع) وقتی بنیامین را هم گرفتند، دیگر مصیبت روی مصیبت شد. چهل سال یوسف غایب بود. بنیامین هم که از مادر با یوسف یکی بود را هم گرفتند. دیگر برید! از همه جا برید و گفت: خدایا من از تمام غصهها و غم ها به تو شکایت میکنم. شکایت از خدا خوب نیست. ولی شکایت به خدا بردن عیب ندارد. از شیطان و هوا و هوس و روزگار و مردم. شکایت به خدا عیب ندارد. شکایت از خدا بد است. حضرت یعقوب وقتی شکایت به خدا کرد، خدا گفت: اگر یوسف مرده هم باشد برای تو زنده میکنم. فوری جای یوسف را به او نشان دادند. پیراهن یوسف را آوردند و چشمهایش بینا شد و یوسف و برادرش هم پیدا شدند.
یکی دیگر از عواملی که سرور آور است خوش بین بودن است. خوش بین بودن به خدا که اگر ما چند جلسه فرصت داشته باشیم، میگوییم. خوش بین بودن به خدا ریشه تمام خوبیهاست. حتی خوش بینی دروغی که الکی بگوییم: خدای خوبی است، مهربان است، مرا میآمرزد، حتی اگر قلباً هم باور نداشته باشیم. در روایت داریم همین هم آدم را نجات میدهد. خدا میفرماید: من با گمان تو کار دارم. اگر خوب باشد خوب، اگر بد باشد بد. بگویید: خدا پدر ما را در میآورد، میسوزاند و جهنم میبرد حتماً این کار را میکند. بگویید: ما را بهشت میبرد و میآمرزد حتما بهشت میبرد.
یک چیزی در فضای مجازی پخش شد که خیلی مرا متأثر کرد. خبرنگاری با افراد مختلف مصاحبه کرده بود که شما اهل بهشت هستی یا اهل جهنم؟ هشتاد درصد گفتند: ما اهل جهنم هستیم. بیست درصد گفتند: اهل بهشت هستیم. یک زمان میگویند: من با اعمالم مستحق جهنم هستم ولی خدا میآمرزد و میبخشد. ولی اینکه خودت حکم کنی جهنم میروی. حکم نکن! بگو: من مستحق جهنم هستم ولی میدانم خدا میآمرزد، میبخشد و میپوشاند. حسن ظن دروغی هم نجات میدهد چه برسد به حسن ظن راست. حسن ظن به خدا و حسن ظن به تقدیرات الهی آرامش میدهد. حسن ظن به آنهایی که خوب هستند، فامیل و دوستهای نزدیک آدم باید خوش بین باشد. یعنی در یک جامعهای که اکثر قریب به اتفاق بد هستند، اینجا نمیگوییم بد بین باش ولی خوش بین بودن گول خوردن است. آنجا باید احتیاط کرد.