برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: راههای رفع غم و اندوه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 01-03-96
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به شما و لحظات ناب و نورانی شما، سلام میکنم به شما و دلهای آسمانی شما، خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز. بینندههای خوب و شنوندههای نازنین ما، قدر همراهی و همدلی شما را میدانیم. انشاءالله هرجا هستید سلامت و تندرست و پاینده باشید. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقا فرحزاد: عرض سلام دارم خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز. مخصوصاً عزیزانی که خارج از کشور هستند. به همه عرض سلام میگوییم. روزهای پایانی ماه شعبان المعظم را سپری میکنیم. یک دعای زیبایی که امام هشتم(ع) در پایان ماه شعبان سفارش کردند که زیاد خوانده شود، «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ» یعنی خدایا اگر تا حالا اگر از ماه شعبان گذشته و ما را نیامرزیدی، پاک نکردی، از حالا به بعد ما را ببخش و قلم عفو بر جرایم اعمال زشت ما بکش. چون وقتی آدم مهمانی میرود باید تمیز باشد. اگر تمیز و پاک نباشد، آن برکات و عنایات شامل حالش نمیشود. اینکه نکته را بینندهها توجه دارند که هیچ ماهی مثل ماه شعبان توبه و استغفار نشده است. این تعبیر که استغفار در ماه شعبان هفتاد هزار برابر ماههای دیگر است.
یعنی دوست داشتم در ماه شعبان یک خانه تکانی بکنیم. حق الناسی، دل شکستگی، کدورت و کینهای، اینها را از هم دور کنیم. یکی از عواملی که غم و غصه را میبرد و شادی آور است، دوری از کینه و حسادت است. چه حق الله و چه حق الناس، انشاءالله روز جمعه هم به استقبال ماه مهمانی خدا میروند و روزه میگیرند. خودمان را آماده کنیم و با پاکیزگی و سر و حال وارد مهمانی خدا شویم.
شریعتی: چه خوب گفت: شست و شویی کن و آنگه به خرابات خراب! خوش به حال همه آنهایی که در نهر رجب خودشان را شست و شو دادند و به ماه شعبان رسیدند و با دعا و تلاوت قرآن و استغفار و صلوات دارند خودشان را تطهیر میکنند و انشاءالله پاک پاک وارد این مهمانی با شکوه شوند. همین الآن به همین زودی زود یک تبریک ویژه بگوییم به تمام کسانی که اولین سالی است که می خواهند روزه بگیرند و روزه اولی هستند. حاج آقای فرحزاد بحث ما در ذیل بحث وصایای نبی اکرم(ص) به بحث شادی و نشاط رسید و نکات فراوانی را شنیدیم. این هفته ادامه بحث را خواهیم شنید.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
امروز بحث عوامل شادی و نشاط را جمع میکنیم. من یادآوری میکنم که در ماه مبارک رمضان بیان احکام از طریق کارشناسان بیشتر گفته میشود. عزیزان بیشتر عنایت کنند. خصوصاً حاج آقای حسینی عزیز که زحمت میکشند و دو روز میآیند و بیان احکام دارند. بنده هم پیشاپیش عرض میکنم که کسانی که به وسواس فکری و عملی دچار هستند خبر بدهند که ما این بحث را برای آخرین بار ببندیم و دیگر تکرار نکنیم. در ماه رمضان انشاءالله بحث مفصلی دربارهی راهکارهایی که وسواس را ریشهکن میکند میگوییم. ده، پانزده قاعده مهم را پیدا کردیم که در دین ما سهل و آسانگیری جزء ارکان دین ماست. بسیاری از وسواسها از ندانستن است.
شریعتی: کانال تخصصی وسواس هم دوستان ما اداره میکنند. مطالب مفیدی آنجا گذاشته میشود. اگر میخواهید وارد کانال تخصصی وسواس شوید، وارد کانال سمت خدا شوید و از آنجا ورود پیدا کنید. مطالب جلسات گذشته و فصلهای قبل که در مورد وسواس صحبت کرده بودند وجود دارد، میتوانید فایلهای را دانلود کنید و استفاده کنید.
حاج آقای فرحزاد: در ذیل بحث وصایای پیغمبر عظیم الشأن به مولا علی(ع) به این فراز رسیدیم که یا علی، اگر کسی کسالت و افسردگی و غم بر او مستولی شود، راحتی و خوشی از او سلب میشود. چه چیزهایی غم را زیاد میکند و چه چیزهایی غمها را از بین میبرد. اینها را مفصل گفتیم.
گفتیم: از چیزهایی که بسیار مؤثر است، انس با خداست. در قالب دعا، نیایش، خلوت کردن با خدا حتی با زبان مادری آدم با خدا صحبت کند. بارها گفتیم اگر حال خواندن نماز شب هم نداری، وضو بگیر و رو به قبله بنشین و با خدا صحبت کن. انس با خدا یا دعا و قرآن و نیایش، مجالس ذکر و دعا و مشاهد مشرفه، عوامل دیگر مثل خوشبینی خدا و خوش بینی به حوادثو تقدیرات الهی به انسان خیلی آرامش میدهد. دوستان خوب که خیلی مفصل صحبت کردیم. در شاد کردن دلها خیلی مؤثر هستند. زهد در دنیا، هرچه انسان وابستگیاش به چیزهای فانی کم شود نشاط و شادیاش بیشتر میشود و علاقه به خدا و اولیای خدا و آخرت. تقوا، کسی که انجام وظیفه میکند با نشاط و سرحال است ولی کسی که در عمل کوتاهی میکند همیشه غصه دارد. ذکرهایی که دل را شاد میکند، صلوات، استغفار و توبه واقعی غمها را ریشه کن میکند. ذکر «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» زیاد گفتن، ذکر یونسیه، «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» انگشتر عقیق دست کردن، عواملی که امروز خدمت شما عرض میکنیم، شکرگزاری و درک نعمت و توجه به دادههای خداست.
یکی از چیزهایی که غم و غصه میآورد نگاه کردن به نیمه خالی لیوان است. اینکه آدم دادهها را ببیند. چهار تا مشکل را میبینیم، ده هزار خوبی را نمیبینیم. اگر کسی دادههای خدا را ببیند، افرادی نزد امام میآمدند شکایت میکردند: آقا بی پول شدم. حضرت میفرمودند: ولایت ما چقدر قیمت دارد؟ سلامتی شما چقدر قیمت دارد؟ امنیت و عافیت و بچه سالم داشتن چقدر قیمت دارد؟ گفت: اشتباه کردم! آدم یک زاویه را نباید نگاه کند. به اضافه اینکه گاهی کمبودها هم نعمت است. آن کمبودها را خدا در قیامت آنقدر جبران میکند حتی دعاهایی که مستجاب نشده است، میگوید: ای کاش من هیچکدام از دعاهایم مستجاب نمیشد. شکرگزاری و درک و توجه به دادهها غمها را میبرد و نشاط و شادی را زیاد میکند.
دعای روز شنبه، «وَ أَنْ تُوزِعَنِي مِنْ شُكْرِ نُعْمَاكَ مَا تَبْلُغُ بِي غَايَةَ رِضَاكَ» خدایا به من توفیق شکرگزاری بده که باعث میشود من به نهایت خشنودی و رضایتمندی از تو برسم. معمولاً ایمان در همه جا مقدم شده است ولی در آیه مبارکه سوره نساء خدا میفرماید: «ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُم» (نساء/147) خدا چرا شما را عذاب کند، اگر شما آدمهای شاکری باشید و ایمان بیاورید؟ شکرگزاری بر ایمان مقدم شده است. یعنی اگرآدمهایی که سپاسگزار هستند و شاکر هستند، خدا هیچوقت عذاب نمیکند. عذاب، «وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ» (ابراهیم/7) خدا میگوید: شکر کن، من بقیهاش را هم میدهم. برای آنچه به تو دادم، قدر دانستی؟ انجام وظیفه کردی؟«ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُم» آیه مهمی است.
از چیزهایی که غم را میبرد و شادی آور است، قناعت است. «مَن قَنِعَ لم یَغتَمَّ» (میزان الحکمه/ج9/ص583) اگر قناعت کردی، غم و غصه سراغت نمیآید. بنده فرحزاد به یک رزق و روزی کم قانع و راضی هستم و پایم را از گلیمم دراز نمیکنم. به اندازه نیازم خرج میکنم. الآن کسی بخواهد جهاز تهیه کند، با ده میلیون، بیست میلیون میشود حداقل وسایل ضروری زندگی را تهیه کرد. اگر کسی قانع و راضی باشد زندگیاش خوش است و سرحال است. اگر راضی نباشد فقط یک مبلش چهل میلیون میشود. جهازیه چهار نفر را باید به یک نفر بدهی. کسی که در دنیا قانع و راضی است هم خوش و راحت است و هم در روز قیامت راحت و بدون حساب و کتاب به بهشت میرود. فقرایی که قانع و راضی هستند، حرص نمیزنند، تشریفات و تجملات ندارند، چشم و هم چشمی را کنار میگذارند و شبهه و حرام را با هم قاطی نمیکنند، هم دنیا راحت زندگی میکنند و هم در آخرت راحت جلو میروند. درجهشان هم از همه بالاتر است.
«و من قنع بالمقسوم استراح من الهم و الکرب و التعب» کسی که به داده و قسمت خدا راضی است، چه مال، چه زن و بچه، چه امکانات، به هر چیزی قانع است. البته در مسائل معنوی نه، در مسائل معنوی باید اوج بگیرد و بالا برود. در مسائل مادی منظور است. «و من قنع بالمقسوم» کسی که به قسمتی که خدا به او داده، قانع و راضی است «استراح من الهم و الکرب و التعب» از غم و غصه و سختی و مشکلات و رنج و زحمت راحت میشود. بعضیها هستند بار سنگین دنیا را روی دوششان حمل میکنند و همه را هم باید بگذارند و بروند. حمّال دیگران هستند.
امام حسن(ع) در موقع شهادت به جناده فرمودند: آنچه بیش از نیازت جمع میکنی، حمال دیگران هستی. باید حساب و کتابش هم پس بدهی. از چیزهایی که غم و غصه را میبرد و راحتی میآورد، پرهیز از دین و قرض است. هرچقدر آدم میتواند. ما الآن کم داریم کسی را که قرض نداشته باشد، ولی بنده رفقایی دیدم که میگویند: ما در عمرمان قرض نکردیم. چقدر راحت زندگی کردند. میگوید: من هرچقدر نیاز بوده درآوردم و همان را استفاده کردم، دست درازی نکردم و تجملات و تشریفات نداشتم. خیلی نعمت بزرگی است. کم خانهای است که در آن مریض نباشد، آدم قرض دار نباشد. گفت: از هر بانکی قرض کردم الا بانک خون! بانک خون هم چون خون میگیرد والا عزیزان میرفتند صف میبستند. آدم هرچه میتواند تا جایی که میشود، ممکن است بعضی بگویند: پس چرا پیغمبر و امامان قرض میکردند؟ قرض میکردند کار دیگران را راه بیاندازند، برای خودشان نبود. امیرالمؤمنین در یک روز یک زمینی فروختند، حدود چهل هزار دینار و همه را به فقرا دادند. شب خواستند منزل بروند چیزی نداشتند. زرهشان را گرو گذاشتند و یک چیزی برای خانواده تهیه کردند. فرمودند: اگر پول داشتم زره را گرو نمیگذاشتم.
اگر در روایاتی داریم که پیغمبر و امامان ما از دنیا رفتند، مدیون بودند. این بخاطر خدمت و احسان است،یعنی آبرو گرو میگذاشتند تا کار کسی را راه بیاندازند. گره دیگران را باز کنند. ما قرضهایمان برای این است که دکور و مبل عوض کنیم. این قرضها «الدين هم بالليل وذل بالنهار» شب باید در فکر و خیال بروی، غصه قرضهایت را بخوری و روز هم ذلت و خواری و رنج دنیا و اینکه دائم باید از دیگران قرض کنی و قرضهایت را بدهی. آدم هرچه میتواند از قرض گرفتن فرار کند. قرض دادن خوب است. به ما میگویند: قرض نکن ولی اگر کسی قرض خواست بده. قرض دادن خیلی خوب است و از صدقه دادن هم بیشتر ثواب دارد ولی قرض گرفتن خوب نیست مگر مضطر شدی.
یکی دیگر از چیزهایی که نشاط آور است، نظافت و حفظ بهداشت است. تمیزی بدن و لباس و خانه، خانهای که به هم ریخته است، لباسهایی که کثیف است انسان را آشفته میکند. تمیزی خانه و زندگی و لباس و اندام نشاط آور است. شست و شوی اصلی برای درون و قلب است، اما ظاهر هم باید مرتب باشد. پیغمبر ما وقتی میخواستند از منزل بیرون بروند در آینه نگاه میکردند. اگر آینه نبود یک آبی پیدا میکردند، جلوی آب خودشان را مرتب میکردند و بعد میرفتند. خدا جمیل و زیباست و زیبایی را دوست دارد. خدا تمیز است و تمیزی را دوست دارد. لذا می فرماید: «النظیف من الثیاب یذهب الهم والحزن» (وسایل الشیعه/ج3/ص346) لباس تمیز پوشیدن غم و غصه را میبرد.
ما غسل خیلی داریم. غسل واجب، غسل روز جمعه مستحب، غسل طواف، غسل زیارت اهلبیت، غسل توبه، یکی از غسلهایی که مستحب است، غسل نشاط است. یعنی آدم زیر آب برود و غسل نشاط میکنی. یا آدم که حمام میرود، غسلهایی که میتواند نیت بکند و سلام به اهلبیت بدهد. چون میشود با ده نیت غسل کرد. غسل نشاط و غسل توبه و غسل زیارت اهلبیت، با یک غسل میشود همه را نیت بکنی. اگر انسان سر حال نیست و غم و غصه دارد، حمام برود غسل نشاط کند. غسل میکنم غسل نشاط! در عروة الوثقی مرحوم سید کاظم طباطبایی یزدی آورده است. تفریحات سالم یکی شنا کردن و در آب رفتن است.
یکی از چیزهایی که باز نشاط آور است، بوی خوش، لباس نرم و خوردن عسل است. روایت داریم «ثلاث یفرح بهن الجسم و یربوا» سه چیز است که جسم ما را شاد و با نشاط میکند و جسم ما رشد پیدا میکند، تقویت میشود. یکی بوی خوش است. حالا عطر است، گلاب است، پیغمبر ما فرمود: «یُنفِقُ فی الطِّیبِ أکثَرَ مِمّا یُنفِقُ فی الطَّعام» (کافی/ج6/ص512) پیغمبر ما خرجی عطر خوبش بیشتر از خرج نانش بود. نان کم میخوردند اما بوی عطر میدادند. بوی خوش شادابی و نشاط میآورد. لباس نرم و نخی آرامش میآورد. خوردن عسل نشاط آور است.
از چیزهای دیگر که نشاط آور است «علیکم بالزبیب فانه یذهب بالهم» مویز، کشمشهای درشت که برای حافظه خوب است. کُندر هم برای حافظه خوب است. غم و غصه را میبرد. نشاط و شادی آور است. از چیزهایی که غم و غصه را میبرد، رنگهای شاد است. مثلاً رنگهای تیره کلاً خوب نیست. برای عزا لباس سیاه میپوشند. لباس تیره هم هرچه چرک شود معلوم نیست. این خیلی مهم است هم نظافت را نشان میدهد و هم در روحیه اثر گذار است. در رنگ خانه، در تهیه لباس، رنگ ماشین، رنگهای شاد مثل سفید، آبی آسمانی، سبز، صورتی، رنگهایی که نشاط آور است استفاده کنید. بعضی از خانمها و آقایان دائم لباس تیره میپوشند. این خوب نیست. برای غیر اهلبیت باشد کراهت دارد. پوشیدن لباس سیاه کراهت دارد. برای اهلبیت مستثنی است. «صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِين» (بقره/69) گاو بنی اسرائیل را که میخواستند انتخاب کنند چه گاوی باشد که آن گاو را بکشند به پای آن میت بزنند که زنده شود. پرسیدند: چه گاوی؟ گفتند: زرد پررنگ باشد که وقتی میبینند شاد شوند. «فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرِين» یعنی زرد پررنگ! یعنی نگاه میکنند شادابی به آنها میدهد. شما وقتی باغ یا سبزرهزار میروید که گلهای زرد دارد خیلی نشاط آور است.
یکی از چیزهایی که شادی و نشاط میآورد، در روایت هم اشاره شده، «مُفَاكَهَةِ الاخْوَانِ» (صدوق، ج1، ص161) رفت و شد و خوش و بش با دوستان و همسایههای خوب و فامیلها، گناه و معصیت نباشد، خوش و بش کند. مرحوم آیت الله بهاءالدینی میفرمودند: ما قبل از انقلاب با حضرت امام و بزرگان دیگر همیشه جلسه داشتیم. دور هم جمع میشدیم، اطراف قم به باغی یا کوهی میرفتیم، مرحوم بهاءالدینی تا اواخر عمر سه تا سکته کرده بودند، بیرون میرفتند. یعنی ایشان را روی ویلچر میگذاشتند و به بیابان و صحرا میرفتند و سر حال میشدند و برمیگشتند. آدمهایی که منزوی و درون گرا هستند، اینها مبتلا به غم و غصه و فکر و خیال و وسواس میشوند. دیدن سبزهزار و مناظر طبیعی خیلی نشاط آور است. مرحوم بهاءالدینی میفرمودند: با دوستان دور هم جمع میشدیم و خوش و بش میکردیم و بعد مشغول مطالعه میشدیم و اینطور توفیقات ما هم بیشتر میشد. انسان هرچندوقت یکبار برنامهریزی کند با دوستان و فامیل باشد. همین طرح خانههای نورانی که در سمت خدا ارائه شده، دور هم جمع شویم قرآنی خوانده شود، حدیثی خوانده شود. از وضع همدیگر خبردار میشویم. صندوق قرض الحسنه میگذاریم و به هم قرض میدهیم. کمک همدیگر میکنیم. اینها خیلی انسان را سبک میکند. این آیه را بارها خواندیم «إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (یونس/62) اولیای خدا وقتی با هم شدند، «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ». در سمت خدا بارها گفتیم که همه یک خانواده هستیم. به خدا گفتیم: خدایا همه ما را با هم باید ببخشی. اگر یکی را نبخشی آنقدر صبر میکنیم او هم بخشیده شود. این با هم بودن خیلی آدم را سبک میکند.
ما اعلام کردم برای زیارت اولیها، مؤسسه حضرت خدیجه(س) داریم، چقدر افراد ضعیف تلفن زدند و نامه نوشتند که ما میخواهیم کمک کنیم. هزارها نفر خوشحال شدند که میتوانند زیارت بیایند. کار دسته جمعی چقدر سرور و انبساط آور است. وقتی همه با هم هستیم چه کارهایی میتوانیم بکنیم. ولی تنها باشیم هیچ کار نمیشود کرد.
لذا فرمود: «مُفَاكَهَةِ الاخْوَانِ» دور هم بودن، جلسات فامیلی، دوستان و همسایهها، صله رحم «یعمُرُ الدیار» شهرها را آباد میکند. «تُزَكِّى الْأَعْمَالَ» اعمال شما را پاکیزه میکند. «تُیسِّر الحساب» حساب روز قیامت را آسان میکند. «تَدْفَعُ الْبَلَاء» بلاها را دور میکند، «یزید فی الرزق» رزق و روزی شما را هم زیاد میکند. حضرت علی(ع) فرمودند: اگر شما از فامیل و دوستان فاصله گرفتی، آنها صد نفر هستند. یک دست از آن صد نفر کم میشود، 99 نفر میشود. ولی 99 کمک از شما کم میشود. این خیلی مهم است. هیچوقت با فامیل و دوست خوب و همسایه و جماعت و مسجد قطع نکن. قهر نکن! این جلسه را نپسندیدی یک جلسه دیگر برو. اما اینکه بگویی: این جلسه را نمیپسندم و کلا قطع کنی، این خوب نیست. مؤمن باید با اجتماع باشد. اهل الفت باشد، اهل انس باشد.
حضرت علی سه مثال قشنگ برای امام حسن دارند. فرمودند: اقوام تو و نزدیکان تو به مثل بال و پر تو هستند. بدون بال و پر نمیشود پرواز کرد و هم ریشه و اصل تو هستند. درخت است، ریشه دارد. ریشهاش را در بیاوری درخت خشک میشود. هم اینکه دست تو هستند. خدای نکرده دست ما مشکل پیدا کند، یک کفش نمیتوانیم بپوشیم. لقمه نمیتوانیم برداریم. نمیتوانیم قلم دست بگیریم. فامیل و دوست و آشناهای ما دستهای ما هستند. دست و بال و ریشه هستند. با اینها بودن آرامش و خوشی و نشاط آور است.
یکی دیگر از عواملی که نشاط و شادی فراوان میآورد تفریحات سالم، ورزشهای سالم است. کوهنوردی و رفتن به صحرا و جنگل و دیدن طبیعت سرسبز و آب گوارا، دیدن آب گل آلود و زلال و تیره نه، آب صاف و جاری، خدا نعمتهای بهشت را که میشمارد، میگوید: «جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار» (بقره/25) خیلی تکرار شده است. چون نشاط و شادیاش فوق العاده است. آدم کنار جوی آب و نهر آب بنشیند. کنار یک حوض و استخر بنشیند. میدانید نگاه کردن به دریا عبادت است؟ «النظر الی البحر عباده» چه دین قشنگی داریم. سوارکاری، اسب سواری، تیراندازی، شنا کردن، «لهو المؤمن السِّبَاحَهَ وَ الرِّمَايَه» یعنی بهترین تفریح مؤمن شنا کردن و تیراندازی است. در طول هفته عزیزان زمانی بگذارند و استخر بروند و شنا کنند. آب و شنا کردن مفرح است. هم روح را سبک میکند و هم جسم را سبک میکند. در روایات ما سفارش اکید شده به حدی که میگوید: این کار جزء لازمههای کار شماست. حضرت امر کردند تفریح باید جزء واجبات ما باشد.
من گلهمند هستم از پدرها و همسرهایی که در طول هفته خانواده را هیچ جایی نمیبرد. حالا کسی مشکل دارد، عذر دارد نمیتواند. اما کسی که میتواند واقعاً بی انصافی است که خانواده را در طول سال و ماه و هفته جایی نبرد. در روایت داریم شما با این کار میتوانید قوت و انرژی بگیرید و عبادت کنید و کار کنید و مطالعه کنید. این یک کار، کار دیگر شما را تأمین و تضمین میکند. آب اگر جایی راکد باشد، میگندد و از بین میرود.
شریعتی: چقدر زود گذشت چهارمین دوره ختم قرآن کریم ما، انگار همین دیروز بود که سومین دوره ختم قرآن کریم را در حرم حضرت معصومه شروع کردیم. از آن روز 588 روز گذشته و الآن انتهای جزء سی قرآن کریم هستیم. آیات 7 تا 33 سوره نورانی مطففین در سمت خدای امروز تلاوت میشود. انشاءالله پنجشنبه این هفته، چهارم خرداد ماه مهمان مردم خوب استان فارس هستیم، در شهر شیراز حرم حضرت احمد بن موسی در خدمت شما هستیم.
«كَلَّا إِنَ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ «7» وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ «8» كِتابٌ مَرْقُومٌ «9» وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «10» الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ «11» وَ ما يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ «12» إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «13» كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ «14» كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ «15» ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِيمِ «16» ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ «17» كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ «18» وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ «19» كِتابٌ مَرْقُومٌ «20» يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ «21» إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ «22» عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ «23» تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ «24» يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ «25» خِتامُهُ مِسْكٌ وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ «26» وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ «27» عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ «28» إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ «29» وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ «30» وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ «31» وَ إِذا رَأَوْهُمْ قالُوا إِنَّ هؤُلاءِ لَضالُّونَ «32» وَ ما أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حافِظِينَ «33» فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُون«34»
ترجمه: چنين نيست (كه آنان مىپندارند)، همانا پرونده بدكاران در سجّين است. و تو چه مىدانى كه سجّين چيست؟ اين، سرنوشتى است رقم خورده (و حتمى). واى بر تكذيب كنندگان در آن روز. كسانى كه روز جزا را انكار مىكنند. و جز تجاوزگر گناهكار، كسى آن را تكذيب نمىكند. هرگاه آيات ما بر او تلاوت شود، گويد: افسانههاى پيشينيان است.چنين نيست، بلكه آنچه كسب مىكردند بر دلهايشان زنگار نهاده است. آنان در آن روز از (الطاف) پروردگارشان محجوب و محرومند. و آنگاه آنان به دوزخ وارد خواهند شد. سپس (به آنان) گفته خواهد شد: اين همان چيزى است كه آن را دروغ مىپنداشتيد. چنين نيست، همانا نامه عمل نيكوكاران در جايگاهى بلند است. و تو چه دانى كه علّيّين چيست؟ سرنوشتى است رقم خورده و (حتمى). كه مقرّبان الهى گواه آنند. همانا نيكوكاران در ناز و نعمت بهشتىاند. برتختها (تكيه زده و) مىنگرند. در چهره آنان خرّمى و طراوت نعمت را مىشناسى. از شرابى خالص و مُهر و موم شده به آنان نوشانند. مُهر آن از مُشك است و هر كس كه اهل مسابقه است، شايسته است كه در (رسيدن به اين نعمتها) رقابت ورزد. و مخلوط آن، تسنيم است. چشمهاى كه مقرّبان (الهى) از آن مىنوشند. همانا مجرمان پيوسته به اهل ايمان مىخنديدند. و هرگاه از كنارشان مرور مىكردند، (از روى تمسخر) با چشم و ابرو به يكديگر اشاره مىكردند. و هرگاه به سوى اهل خودشان (و همفكران منحرفشان) باز مىگشتند، (شادمان از تمسخر) طنزگونه و بذلهگويان باز مىگشتند. و هرگاه اهل ايمان را مىديدند، مىگفتند: شكّى نيست كه آنان گمراهند. در حالى كه آنان، رسالت نگهبانى بر مؤمنان را نداشتند. پس امروز، اهل ايمان بر اين كفّار مىخندند.
شریعتی: طبق روایاتی که از امام رضا(ع) به ما رسیده که حضرت فرمودند: در اواخر ماه شعبان زیاد این دعا را بگویید«اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ» انشاءالله همه ما جزء دسته از افرادی باشیم که مشمول رحمت خداوند متعال در باقیمانده ماه شعبان قرار میگیریم.
حاج آقای فرحزاد: همانطور که بارها عرض کردیم از اعمال ماه شعبان و ماه مبارک رمضان زیاد گفتن صلوات بر محمد و آل محمد است و در روایت داریم ذکر بلند صلوات یکی از بهترین آثار و برکاتش این است که تلخی جان دادن و سختی و مرارت جان دادن را برای انسان آسان میکند و انسان را عاقبت بخیر میکند و سختی و سکرات قیامت را از انسان میگیرد. پیغمبر ما حضرت محمد(ص) فرمودند: «مَنْ كَانَ آخِرُ كَلامِهِ الصَّلاةَ عَلَيَّ وَ عَلَي عَلِيٍّ دَخَلَ الْجَنَّةَ» (عيون أخبار الرضا (ع)، ج 2، ص64) اگر کسی هنگام مردن آخرین لحظه جان دادن بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد و از دنیا برود اهل بهشت است.
آیاتی که تلاوت شد، آیه 22 به بعد دربارهی اهل بهشت میفرماید: «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ» بحثی که داشتیم تفریح و کوهنوردی و بیابان گردی، خدای متعال وعدههایش حتمی است. ما این نکته را بارها عرض کردیم. خیلی نکته مفرحی است که تمام وعدههای خدا، وعدههای قرآنی، وعدههای پیغمبر و امامان، اینها واجب الوفاء است. یعنی قطعی قطعی است. اگر خدا گفته: فان کار خیر را بکنید، فان عمل شایسته ثواب دارد، این دیگر حتمی است و عمل میشود. ولی وعیدها چه؟ وعیدها یعنی تهدیدها، اگر گناه کنی به جهنم میبرند. اگر پایت را کج بگذاری، میشکنند. اگر چنین کنی، چنان میکنم. اینها واجب الوفاء نیست. «اذا وعد الله علی عملٍ ثواباً فهو منجزه» وعدههای خدا در قرآن و فرمایشاتی که به وسیله انبیاء آوردند، قطعی قطعی است. اما تهدیدها که جهنم میبرند، نمیآمرزند، قطعی نیست. «و من وعدَهُ علی عملٍ عقابه فهو فیه بالخیار» اگر پدری به بچهاش گفت: اگر نمره خوب بیاوری برایت دوچرخه میخرم، تو را مسافرت میبرم، این واجب الوفاء است و باید عمل کند. ولی اگر گفت: نمره کم آوردی و تجدید شدی، از خانه بیرونت میکنم. این واجب الوفاء نیست.
لذا میفرماید: «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ» در غرق نعمتهای خدا «عَلَى الْأَرائِكِ يَنْظُرُونَ» روی تختها مقابل همدیگر نشستند، به همدیگر نگاه میکنند، «تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ» حافظ میگوید:
من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود *** وعدهی فردای زاهد را چرا باور کنم؟
به خدا قسم این برنامه سمت خدا بوی بهشت میدهد. یا حدیث است، یا آیه است، یا گره گشایی است، یا اعتقادی است، یعنی فضایی است که نه تنش درونش است، نه درگیری و دعوا است. همه آیه و حدیث است. بهشت ساز و بهشت آفرین است. «تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ» یعنی اهل بهشت را که نگاه میکنی، طراوت و شادابی نعمتها را در آنها میبینی. هرطور زندگی میکنید، همانطور میمیرید و همانطور هم خواهی بود.
شریعتی: چون حاج آقای فرحزاد وعده دادند از هفته آینده انشاءالله وارد بحث جدیدی خواهند شد و در مورد وسواس فکری و عملی صحبت میکنند و بحث شادی و نشاط را امروز تمام میکنیم. دوستانی که واقعاً نیاز به آرامش و شادی و نشاط دارند، میتوانند این کتاب را تهیه و مطالعه کنند و دستورالعملهایی که حاج آقای فرحزاد در این کتاب گفتند برای ایجاد شادی و نشاط در زندگی که مجموعه مباحث سمت خدا هست، در این کتاب جمع آوری شده است. کتاب بسیار جامعی است. در آینه آیات و روایات حاج آقای فرحزاد در این کتاب از شادی و نشاط میگویند. دوستانی که میخواهند این کتاب را تهیه کنند برای ما پیامک بزنند و دوستان ما آنهایی را راهنمایی خواهند کرد.
حاج آقای فرحزاد: مسافرت در روایات سفارش شده است. چه مسافرتهای زیارتی و سیاحتی یا حتی برای کسب رزق و روزی، یک شعری منسوب به مولا علی(ع) است. «تَغَرَّبْ عَنِ الْأَوْطَانِ فِي طَلَبِ الْعُلَى» برای طلب چیزهای بلند و عالی از وطنت دور شو و به این طرف و آن طرف برو. «وَ سَافِرْ فَفِي الْأَسْفَارِ خَمْسُ فَوَائِدَ» (مستدرک الوسایل/ج8/ص115) مسافرت برو که در مسافرت پنج فایده است.«تَفَرُّجُ هَمٍ» مسافرت غم و غصه را دور میکند. البته دائم السفر خوب نیست. کسی که در سفر است و از زندگی دور است، قدر خانه و زندگیاش را بهتر میداند.
میگویند: کسی مکه رفت، کربلا رفت، مشهد رفت و خسته شد. برگشت گفت: خدایا من خانه تو هم آمدم، ولی هیچ کجا خانه خود آدم نمیشود. «وَ اكْتِسَابُ مَعِيشَةٍ وَ عِلْمٌ وَ آدَابٌ» آدم در سفر کسب معیشت میکند، آداب یاد میگیرد، علم یاد میگیرد، تجربیاتش در سفر زیاد میشود «وَ صُحْبَةُ مَاجد» آدم فرهیختهای در سفر میبیند. بزرگی را زیارت میکند. اینها آثاری است که در سفر کسب میکند. در قرآن داریم «سِيرُوا فِي الْأَرْض» (انعام/11) سیر و سیاحت کنید. آثار و آیات الهی را ببینید. آثار گذشتهها را ببینید. عبرت گرفتن از گذشتهها را ببینید. پیشینیان گذاشتند و رفتند. چه آثار خوب داشتند و چه آثار بد، برای ما عبرت است.
یکی از چیزهای دیگر که شادی آور است، ترک کینه و حسد ورزی است. آدمهایی که کینهای هستند. ماه رمضان نزدیک است. ماه رمضان باید جشن گرفت. بیشتر کشورهای اسلامی جشن میگیرند و درست هم هست. ماه رمضان را باید جشن بگیریم و شادی کنیم. برای رفتنش ناراحت شویم. اگر عید فطر نبود، غصهدار میشدیم. خدا عید فطر را گذاشته که خیلی غصه نخوریم. هیچ کینهای در دل ما نباشد.
رو سینه را چون سینهها هفت آب شوی از کینهها *** وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو
حالا کینه بورزی، طرف را خرد کنی، زندانی کنی. توصیه امام رضا به اباصلت همین بود که هیچ کینهای از مؤمنی در دلت نباشند. ما چقدر گناه کردیم و دوست داریم خدا ببخشد. همین کار را شما با دیگران بکن. خدا میگوید: تو بخشیدی. من از تو کمتر نیستم، من هم تو را میبخشم! ترک کینه و حسد. امیرالمؤمنین میفرماید: آدم کینهای و حسود چقدر عیش او مکدر است. یعنی مادر شوهر یک حرفی به من زده است. عروس به من حرفی زده است. همسایه و فامیل حرفی زدهاند. ول کن! هرطور رفتار کن همانطور رفتار میکنند. گیر بدهی به تو گیر میدهند. ول کنی، تو را هم ول میکنند. خدایا هرکس ما بر او حقی داریم، طلبی داریم حلالش کردیم و گذشت کردیم. خدایا مرا ببخش. امام سجاد چه کار میکردند؟ غلام و کنیزها آخر ماه رمضان بدی میکردند، میفرمودند: همه اینها را بخشیدم، تو هم اینها را ببخش.
یکی دیگر از چیزهایی که غم و غصه را میبرد، نرمی و انعطاف است. هرچه آدم ملایم و نرم باشد، امیرالمؤمنین میفرماید: «لا يُستَعانُ علَى الدَّهْرِ إلاّ بالعقلِ و لا علی السرور الا باللین» کسی مشکلات روزگار را نمیتواند حل کند مگر با عقلانیت. با عقل و اندیشه میتواند کارها را درست و در جای خودش انجام بدهد. و هیچوقت به سرور نمیرسد مگر با نرمی و ملایمت. با تندی و خشونت بد از بدتر میشود.
حکایات شاد، مجالس، لطایف شاد، امیرالمؤمنین میفرماید: «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ» یعنی دلهای ما مثل بدن ما خسته میشود زیاد کار کند. «فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ» این لطایف و طنز و برنامههای شادی که صدا و سیما درست میکند و حلال است و درونش گناه و معصیت ندارد، خیلی خوب است. کتابی که نعمت الله جزایری نوشته است. مرحوم نراقی خزائن را نوشته است. مرحوم شیخ بهایی کشکول را نوشته است. لطایف و ظرایف قشنگ و حلال لبخند را میآورد و دل را زنده میکند.
یکی دیگر از چیزهایی که شادی آور است، اصلاح بین دلهاست. شاد کردن دلها از عموم نماز و روزه و هر صدقهای بالاتر است. بین زن و شوهر آشتی بدهیم. هرکس با هم قهر است، آشتی بدهید. حضرت میفرماید: چطور کیف نکنم و شاد نباشم، بین دو نفر را امروز اصلاح دادم. اگر این اصلاحها صورت بگیرد چقدر پروندههای قضایی کم میشود. بیاییم خودمان بین خودمان مصلح باشیم.
باز در روایت داریم که در خصال شیخ صدوق است. چند چیز است که شادی میآورد. پیاده روی، گاهی انسان پیاده روی کند. هم برای بدنش خوب است و هم نشاط و شادی میآورد. مرکب سواری، ماشین، موتور، هرچیز دیگر، نشاط آور است. «الارتماس فی الماء» فرو رفتن در آب نشاط آور است. «النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَهِ» (خصال صدوق، ج1، ص92) نگاه به سبزهزار نشاط میآورد. گاهی آدم به خودش سخت نگیرد. غذاهای حلال، نوشیدنیهای حلال، خورد و خوراک نشاط آور است. نگاه کردن به همسر زیبا، محرم باشد، نگاه کردن به خواهر، مادر طراوت و نشاط میآورد. کنار همسر قرار گرفتن و با همسر شوخی کردن خیلی نشاط آور است. متأسفانه بعضی از زن و شوهرها اصلاً با هم خوش و بش و گفتگو ندارند. مسواک زدن هم آدم را سبک میکند.
عزیزانی که وسواس فکری و عملی دارند بحثهای ماه رمضان ما را پیگیری کنند و به دیگران هم اطلاع بدهند. راههای ریشه کن کردن وسواس فکری و عملی را انشاءالله خواهیم گفت.