يكشنبه 4 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

96-09-13-حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – سیری در صحیفه سجادیه- عظمت پیامبر اکرم(ص) و اهل‌بیت گرامی‌اش

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سیری در صحیفه سجادیه - عظمت پیامبر اکرم(ص) و اهل‌بیت گرامی‌اش
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 13- 09-96
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام می‌کنم به همه هموطنان عزیزم، بیننده‌ها و شنونده‌های نازنین‌مان. عید میلاد با سعادت نبی مکرم اسلام، پیامبر مهربانی‌ها رحمة للعالمین، حضرت محمد مصطفی(ص) و همینطور میلاد با سعادت امام صادق(ع) بر شما مبارک باشد. انشاءالله بهترین ها در این روزها و شب‌ها برای همه شما رقم بخورد. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم و رحمة الله، ایام مبارک باشد، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: من هم خدمت شما و همه‌ی بینندگان و شنوندگان خوب این برنامه عرض سلام دارم و میلاد سرتا سر نور پیامبر عظیم الشأن(ص) و فرزند بزرگوارشان امام صادق(ع) را تبریک می‌گویم. امیدواریم جزء پیروان واقعی پیامبر و اهل‌بیتش باشیم. محال است کسی به پیغمبر راه پیدا کند الا از طریق اهل‌بیت. اگر به مفاتیح مراجعه کنید، می‌فرماید: هم در هفده ربیع به نجف زیارت امیرالمؤمنین بروید. بعثت پیغمبر ختمی مرتبت است ولی می‌گوید: به نجف زیارت امیرالمؤمنین برو. چون راه ورود به پیغمبر منحصر است، «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ‏ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْحِكْمَةَ فَلْيَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا» یعنی فکر نکنند بدون اهل‌بیت امکان رسیدن به پیغمبر هست. راه ورودی به پیغمبر عظیم الشأن اهل‌بیت هستند.
شریعتی: یک تبریک مخصوص به همه زوج‌های جوانی داریم که در این روزها و شب ها به خانه بخت می‌روند. یک هدیه ویژه معنوی هم برنامه سمت خدا تدارک دیده است که قرار است به 110 نفر از زوج‌های جوان که این روزها روزهای وصلتشان هست، داده شود. دوستان می‌توانند هم به سامانه و سایت برنامه مراجعه کنند و هم به 20000303 پیامک ارسال کنند و نام خود را ارسال کنند. بحث ما سیری در صحیفه سجادیه بود، بحث حمد را مفصل اشاره کردند و نکات خوبی را شنیدیم. به صلوات بر محمد و آل محمد رسیدیم و باز هم قرار است از زبان امام سجاد پیامبر را بهتر و بیشتر بشناسیم.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد. الحمدلله رب العالمین.
ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد *** دل رمیده‌ی ما را انیس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت *** به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد
یعنی کسی که مکتب نرفته ولی امیرالمؤمنینی تربیت کرده که همه عالم باید پای منبر و صحبت و خطبه ایشان بنشینند. هیچ مکتبی هم نخوانده و حروفی نخوانده، «وَ لا تَخُطُّهُ‏ بِيَمِينِك‏» (عنکبوت/48) پیش هیچ معلمی مکتب نرفته است ولی ما عظمت پیغمبر را درک نمی‌کنیم.
کرشمه‌ی تو شرابی به عاشقان پیمود *** که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد
طرب سرای محبت کنون شود مأمور *** که طاق ابروی یار منش مهندس شد
همانطور که اشاره فرمودید، دومین دعای صحیفه سجادیه در رابطه با عظمت پیامبر عظیم الشأن(ص) است که حضرت می‌فرماید: «اللَّهُمَّ فَصَلِ‏ عَلَي‏ مُحَمَّدٍ أَمِينِكَ عَلَي وَحْيِكَ، وَ نَجِيبِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ صَفِيِّكَ مِنْ عِبَادِكَ، إِمَامِ الرَّحْمَةِ، وَ قَائِدِ الْخَيْرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَكَةِ» (صحيفه سجاديه، دعاي 2) درود بر پیامبری که امین بر وحی است و برگزیده از میان خلق و بندگان تو است. «إِمَامِ الرَّحْمَةِ» امام رحمت و جلودار رحمت است. یعنی پیغمبر همه وجودش برای همه موجودات و همه عوالم رحمت بوده است. «وَ قَائِدِ الْخَيْرِ» یعنی پیشوای خوبی‌هاست، یعنی همه خیرها آن سرچشمه و سر سالار خوبی‌ها پیغمبر(ص) است. «وَ مِفْتَاحِ الْبَرَكَةِ» یعنی کلید تمام برکات و خیرهای عالم که زیاد می‌شود، برکت خیری است که افزون می‌شود. مال، جان، عمر، وسیله، امکانات، نعمت‌هایی که درون آن کلید همه برکات وجود پیغمبر عظیم الشأن(ص) است. «کما نصب لامرک نفسه» همانطور که پیغمبر به خاطر امر تو به رنج و زحمت انداخت که امر خدا را در عالم پیاده کند. امر خدا در رأسش ولایت اهل‌بیت بوده است. «و عرض فیک للمکروه بدنه» در راه رسیدن به مقصدی که خدا برایش تعیین کرده، بدن خودش را در معرض سختی‌ها و ناگواری‌ها قرار داد. «و کاشف فی الدعآء الیک حامته» بعضی از نزدیکان پیغمبر، بستگان و قبیله پیغمبر با او مخالفت کردند. بخاطر خدا با نزدیکانش مخالفت کرد به خاطر اینکه راه پیغمبر و راه خدا پیاده شود. «و حارب فی رضاک اسرته» یعنی با نزدیکان و قوم و قبیله‌اش به خاطر خدا با اینها محاربه کرد که توحید پیاده شود و بت پرستی جمع شود. «و قطع فی احیاء دینک رحمه» مثل ابولهب‌ها عموی پیغمبر بود ولی بخاطر خدا با او قطع رحم کرد. نزدیکان را دور کرد، دورها را نزدیک کرد بخاطر خدا، بلال حبشی یک غلام و برده بود. سهیل رومی اهل روم بود. سلمان اهل ایران و اویس اهل قَرَن بوده است. ولی پیغمبر دورها را نزدیک کرد و نزدیک‌ها را دور کرد به خاطر خدا، معیارش خدا بوده است. «و اقصی الأدنین علی جحودهم و قرب الأقصین علی استجابتهم» بخاطر تو با دورها قوم و خویشی برقرار کرد و بخاطر تو از نزدیکانش جدا شد. صلح و جنگ ما بخاطر خدا باشد. مهرورزی‌ها به خاطر خدا باشد. همه چیز را با خدا بسنجیم.
یکی از نکته‌هایی که زیاد سؤال هم می‌شود که پیغمبر عظیم الشأن شأن و منقبت‌اش از اینجا شروع می‌شود، آن فیض نخست و اول مخلوق عالم و اول چیزی که خدای متعال در عالم هستی ایجاد کرده است، «کان الله و لم یکن معه شیء» خدا بود و هیچی نبود. اول چیزی که در عالم خلق کرده چه بود؟ «اول ما خلق الله العقل»، «اول ما خلق الله روح»، «اول ما خلق الله القلم»، از روایات استفاده می‌شود آن فیض نخست و سر حلقه‌ی اتصال بین خدا و همه هستی نور و روح و جان و عقل که اگر عرش و قلم و کرسی هم در روایت آمده است، گفت:
نفس کل و عقل کل مرد خداست *** عرش و کرسی را مدان کز وی جداست
اگر حتی تعبیر به آب شده و به فرشته شده است، وجود همه خواص موجودات در وجود پیغمبر هست. از نور او آب خلق شده و ملائکه خلق شدند. چون روایت داریم اول چیزی که خلق کرد فرشته‌ها بودند. ولی جمع این روایات این است که بقیه موجودات هم اگر اسم برده شده است، عقل کل اوست. فرمود: «کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین» (بحارالانوار/ج16/ص402) یعنی هنوز حضرت آدم بین آب و گل بود، خدا روح من و نور مرا خلق کرد. گاهی می‌گوییم: حضرت آدم به پیغمبر و اهل‌بیت توسل پیدا کرد؟ برای امام حسین گریه کرد تا دعایش مستجاب شد و توبه‌اش قبول شد. تمام انبیاء در مشکلاتشان به اهل‌بیت پناهنده می‌شدند، یا حضرت ابراهیم چون زیاد صلوات می‌فرستاد خلیل خدا شد. بعضی بیننده‌ها پیام دادند که پیغمبر که هنوز دنیا نیامده است. پاسخش همین بحثی است که امروز مطرح می‌کنیم. ما دو شناسنامه داریم: یک شناسنامه برای جسم ماست و بدن خاکی ماست که به دنیا می‌آید، وقت و زمانش معلوم است. سال فلان، روز فلان متولد شده و یک روزی هم با عافیت و ایمان کامل به رحمت خدا می‌رود و شناسنامه‌اش باطل می‌شود. این شناسنامه ما ظاهری و دنیایی است. ولی روح ما چطور؟ روح ما میلیون‌ها سال جلوتر خلق شده است. بعضی از علما معتقد هستند که از روز اول بوده است ولی ابدی بودنش قطعی است ولی ابدی بودنش یعنی همیشه خواهد بود. منتهی در عالم برزخ در یک قالب مثالی می‌رود. باز عالم قیامت شبیه این جسم، چون عین این جسم باشد خوراک و غذا و مسکن می‌خواهد. ولی «وَ نُنْشِئَكُمْ فِي‏ ما لا تَعْلَمُونَ‏» (واقعه/61) ولی شبیه این جسم روز قیامت هست، بهشت و جهنم می‌رود. منظورم این است که روح ما هم قدمت خیلی فوق العاده‌ای دارد و هم آینده‌اش ابدیت است. تا خدا، خدایی می‌کند خواهد بود. لذا روح قدمتش خیلی زیاد است. عالم اشباح بوده، عالم ارواح بوده، عالم مثال بوده است. عالم بی تعینّی بوده که عنوان نداشته است. «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُورا» (انسان/1) روح ما قدمتش خیلی جلوتر است. و لذا اگر انبیای گذشته صلوات می‌فرستند یا توسل به روح و جان و حقیقت پیغمبر و اهل‌بیت که واسطه بین عالم و هستی هستند، همه سر سفره او هستند و به آنها توسل پیدا می‌کردند. لذا شما شناسنامه ظاهری پیغمبر را نگاه نکن، ما همه حدیث‌هایی که می‌گوییم برای روح و جان پیغمبر است و اهل‌بیتش که «اول ما خلق الله» آنها بودند. در روایت داریم «أبیتُ عند ربی یطعِمُنی و یسقینی» پیغمبر خدا می‌فرمایند: شب تا صبح با خدا هستم، شب را با خدا می‌گذرانم. مرا اشباع می‌کند، هم به من طعام می‌دهد و هم نوشیدنی می‌دهد. قطعاً منظور نوشیدنی ظاهری نیست. آن القائات روحی و وحی است و برکاتی که خدا به روح و جان پیغمبر می‌تاباند. «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ لَمْ يَبْقَ مَلَكٌ‏ مُقَرَّبٌ‏ وَ لا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ» (كافي، ج 2، ص 562) گاهی من با خدا خلوت می‌کنم، وقت‌هایی با خدا دو به دو هستیم که در آن حالت نه فرشته مقرب راه دارد، نه نبی مرسل. نبی مرسل هم تاب و توان این را ندارد.
یک روایت خیلی زیبایی است که دوست دارم امروز مطرح شود، در جلد پانزده بحارالانوار صفحه 27 است. مرحوم مجلسی نقل کرده است. روایت داریم از مولا امیرالمؤمنین(ع) درباره‌ی خلقت روح و نور و جان پیغمبر است. از امیرالمؤمنین(ع) است، فرمود: «كانَ اللهُ وَ لا شَىْءَ مَعَهُ» خدا بود و هیچی نبود، «فَاَوَّلُ ما خَلَقَ نُورُ حبيبهِ مُحَمَّد» از همه خواهش داریم هنگام شنیدن نام پیامبر صلوات بفرستند. اگر صلوات نفرستید جفا کردید. خیلی در روایت مذمت شده است. بنده یکی از چیزهایی که امیدواری جدی من است اینکه کسانی که در عمرشان ترویج صلوات می‌کنند و دائم این ذکر را می‌گویند، پیغمبر ما فرمود: بر من رسول الله واجب می‌شود ولو غرق گناه باشد، او را شفاعت کنم. دست کم نگیریم. تمام اساتیدی که محضر آنها بودیم، تمام آنها ترویج به صلوات می‌کردند. آیت الله بهجت فرمودند: ما گشتیم و گشتیم چیزی بالاتر از صلوات پیدا نکردیم. یعنی امید من این است یکی از دستگیره‌های محکمی که بیننده‌ها و شنونده‌ها و خانواده‌ها می‌توانند نشان بدهند گفتن این ذکر است. آنهایی که یادشان نرود و فراموش نکنند در قبر و در برزخ قطعاً از اینها دستگیری می‌شود. یک علت اینکه اهل جهنم، جهنم می‌رود این است اسم پیغمبر خدا را فراموش می‌کند. از بس به دنیا مشغول شدند یادشان می‌رود. اینقدر این ذکر را بگوییم که برای ما ملکه شود. می‌فرماید: اول نوری که خدای متعال خلق کرد نور پیغمبر بود، عرش، کرسی، سماوات، زمین، ما آب و عرش و کرسی و زمین و لوح و قلم و بهشت، آتش جهنم و ملائکه، آدم و حوا، 424 هزار سال، خداوند آسمان و زمین را در شش روز خلق کرده است. 424 هزار سال قبل از عالم هستی حدوداً خدا اول نور پیغمبر ما را خلق کرد. «فلمّا خلق الله تعالی نور نبینا محمد بقی ألف عام بین یدی الله عزّوجلّ» هزار سال خدا بود و نور حبیبش! خدا بود و نور پیغمبر، «واقفا یسبحه و یحمده» پیغمبر ما تسبیح و حمد خدا را می‌کرد. سبحان الله و الجمدلله! آن نور حقیقت پیغمبر است. «و الحق تبارک و تعالی ینظر إلیه» یعنی عاشق و معشوق بودند. به او نظر لطف و عنایت می‌کرد. بعد از هزار سال خدای متعال خطاب به نور پیغمبر ما فرمود: «و یقول: یاعبدی!» یعنی بهترین خطابی که خدا اولین بار به نور پیغمبر ما کرده است که همه حسن‌ها و خوبی‌های عالم در این یک کلمه هست، عبد من است. عبد یعنی سرتا پا وجودت ذوب در من است. امر تو، خواست تو، عبد کامل، لذا در تشهد و نماز هم می‌گوییم: «اشهد ان محمداً عبده و رسوله» اول عبد و بعد رسوله مقدم شده است. یعنی تمام خیرات و برکات به این است که عبد خدا شویم. تمام انبیاء حرف اول و آخرشان این است که عبد خدا شویم. هرچه این رشته و پیوند بالاتر باشد به خدا و پیغمبر نزدیک‌تر هستیم.
«یا عبدی! أنت المراد و المرید» تو هم مراد من هستی و هم مرید من هستی. مرید معلوم است، اراده و محبت و خواست تو ذوب در من است. ولی خدا هم خاطرخواه کسی می‌شود؟ خدا هم مراد و مقصد دارد؟ خدا هم بی نیاز مطلق است. ولی اگر بخواهد یک کسی را به عنوان محبوب و معشوق و مراد انتخاب کند، خیلی مهم است. می‌فرماید: حبیب و عزیز من! تو مراد من هستی. گفت:
ز احمد تا احد یک میم فرق است *** همه عالم در این یک میم فرق است
او ممکن است، مخلوق است و او غنی مطلق است. هرچه دارد از خدا دارد. خدا همه چیز را به او مرحمت کرده است. تمام نقش‌هایی که خدا قدرت داشته باشد و بتواند در یک موجود پیاده کند در پیغمبر پیاده کرده است. خیلی از این شئون و جنبه‌ها را نمی‌فهمیم. مگر می‌شود آب دریا را در یک ظرف بگنجانیم؟ محال است. حضرت علی و امامان ما که نفس پیغمبر هستند شئونات پیغمبر را درک می‌کنند. «و أنت خیرتی من خلقی» تو برگزیده از خلق من هستی. همین دعایی که امام سجاد فرمودند: «وَ نَجِيبِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ صَفِيِّكَ مِنْ عِبَادِكَ» بعد فرمود: «و عزتی و جلالی، لولاک ما خلقت الأفلاک» تمام عالم هستی را به برکت تو و برای تو و بخاطر وجود تو خلق کردم. اگر بخاطر تو نبود هیچ چیز را خلق نمی‌کردم. یعنی مقصد خلقت اوست. تمام عالم سر سفره پیامبر نشستند. خدا قسم می‌خورد که اگر بخاطر تو نبود هیچوقت افلاک را خلق نمی‌کردم. عمده عرض من در این جمله آخر است. «من احبَّک احببتُ و من ابغضک ابغضتُ» هرکس دوستت داشته باشد، دوستش دارم و هرکس با تو دشمنی کند، با او دشمن هستم. چه کنیم محبوب خدا شویم؟ یک موقع ما خدا را دوست داریم، یک موقع خدا می‌گوید: من تو را دوست دارم. در زیارت امین الله دو خط سلام است و بقیه همه دعا است. «محبوبة فی ارضک و سمائک» خدایا ما را محبوب خودت قرار بده. محبوب دیگر خیلی نیاز نیست کار کند، یعنی دائم خدا بر سر او می‌ریزد. یک کاری کنیم جزء محبوبان باشیم. عمل صالحی، سخاوتی، گره گشایی، محبتی کنیم، بالاترین محبت پیغمبر است. چون پیغمبر اساسی‌ترین محبوب خدا، اصل محبوب و مراد پیغمبر است. بلا تشبیه مثال بزنم.
پدر و مادری که بعد از چهل و پنجاه سال زندگی بچه نداشتند. بعد از پنجاه سال خدا بچه‌ای مرحمت کرده است. با همه وجود و هستی او را دوست دارند و فقط عشقشان این بچه است ولی رفیق بچه‌شان را هم بخاطر بچه دوست دارند. همسر بچه‌شان را به خاطر بچه‌شان دوست دارند. نوه‌هایشان را هم بخاطر او دوست دارند. محبوب واقعی خدا، پیغمبر است. اهل‌بیت را هم خدا به خاطر پیغمبر دوست دارد. بقیه شیعه‌ها را هم بخاطر او دوست دارد. روایاتی مفصل هست که تمام انبیاء اگر مشکلاتی داشتند، با محبت پیغمبر و با توسل به پیغمبر ما به این رمز می‌رسیدند و محبوب خدا می‌شدند و گره گشایی و دستگیری می‌شد و به کمال و سعادت می‌رسیدند. حضرت یوسف را اشاره کنم. انشاءالله دوستان مباحث حاج آقای عابدینی را هم پیگیری کنند. نکات خوب و ناب اخلاقی و عرفانی و معاشرتی و خانوادگی زیادی دارد و خیلی راهگشا است. قصه‌های قرآن همه آموزنده است و کاربردی است. حضرت یوسف خیلی فراز و نشیب داشت ولی عاقبتش خیلی شیرین و قشنگ شد. وقتی حضرت یوسف نوجوان بود، حسادت ورزیدند و او را درون چاه انداختند، درون چاه نه صدایی به کسی می‌رسد و آدم تدریجاً از دنیا می‌رود. مرگ ناگهانی برای مؤمن خوب است و سفارش هم شده است. ولی مرگ تدریجی خیلی سخت است. حضرت یوسف(ع) گفت: خدایا من تو را قسم می‌دهم به حق پدرانم مرا از درون چاه دربیاور. پدرانش که بودند؟ فرزندیعقوب، حضرت یعقوب فرزند اسحاق، حضرت اسحاق فرزند ابراهیم خلیل، انبیای مهمی بودند. گفت: خدایا اگر من ارزش ندارم، پدران من نماینده تو هستند. آبرو دارند. حدیث داریم خدا فرمود: پدران تو چه حقی به من دارند؟ یعنی حلقه اتصال اصلی نیستند. حضرت ابراهیم خیلی مقام دارد ولی رمزی که می‌تواند همه درها را باز کند و همه گشایش‌ها با اوست، آن رمز پیغمبر است و اهل‌بیت او که مثل او هستند. گفت: ای یوسف اگر می‌خواهی تو را از درون چاه دربیاورم و به عزت و اوج برسانم، مرا قسم بده به حق محمد و آل محمد! رمز را به او دادند. خدا را به حق محمد و آل محمد قسم داد، خدای مهربان به جبرئیل فرمود: برو او را دربیاور. آن قافله را هم فرستادند و بقیه داستان پیش آمد. از این نمونه‌ها فراوان است. بعضی از انبیاء گیر می‌افتادند، حضرت ابراهیم خدا را به حق پیغمبر و آل او قسم داد. در روایت فراوان است.
وقتی حضرت یوسف را به مزایده گذاشتند، عزیز مصر هم وزن او طلا داد. چون خیلی قابل ارزش بود. هم اخلاقش و هم جمال ظاهری او، به عنوان برده و غلام او را به خانه عزیز مصر آوردند. جریان تلخ گرفتاری زلیخا پیش آمد که دعوت به گناه کرد و به خلوت برد. حضرت یوسف فرار کرد. شورای امنیت مصر تصمیم گرفتند او را زندان کنند، زلیخا بخاطر اینکه نافرمانی خدا کرد و شوهر داشت، دعوت به گناه کرد و تهمت ناروا به یک انسان پاک زد، مجازات شد. گناه اثر وضعی دارد. شوهرش او را طلاق داد و جدا شد. فقیر و کور و زمین‌گیر شد. زشت شد. حضرت یوسف هم مدتی زندان رفت و بعد خواب دیدند و بیرون آمد و آقا عزیز شد. حضرت یوسف(ع) داشتند عبور می‌کردند، چشمشان افتاد به خانمی که وضع خوبی نداشت. پرسید: این خانم کیست؟ گفتند: زلیخا است. این همان زلیخا است که روزی سلطان بانوی مصر بود؟ حدیث داریم آدم باید به چند دسته رحم کند. «عزیزٌ ذلَّ» آدم عزیزی که ذلیل شده را رحم کنیم. «اکرموا کریمه» بزرگ هر قومی را اکرام کنیم. یا پولداری که فقیر شده را رحم کنیم. عالمی که گیر کرده است را رحم کنیم. بزرگی فرمودند: کاری که خدا می‌کند، «یا من لا ملجاء الا الیه»، «یا ملجاء کل مطرود» ما هم بکنیم. سراغ کسانی که اسم و رسم و شهرت و عزت دارند. برویم سراغ کسانی که جامعه آنها را طرد کرده و دست آنها را بگیریم. این را خدا خیلی دوست دارد. یوسف هم این کار را کرد.
نزدیک زلیخا شد و گفت: جناب زلیخا حالت چطور است؟ گفت: الحمدلله! خدا را شکر می‌کنم که عزیز را به خاطر معصیت و گناه، خوار کرد و خوار و ذلیل و برده را به خاطر بندگی و طاعت خودش عزیز کرد. شکر می‌کنم خدایی که آدمی که غلام و برده بود را عزیز کرد به خاطر طاعت و بندگی خودش! من سلطان بانوی مملکت بودم اینطور شدم و شما غلام و برده بودی، عزیز مصر شدی. حضرت یوسف خواستند به او ترحم کنند. فرمودند: زلیخا هنوز به من علاقه داری؟ گفت: به جدت ابراهیم قسم! حاضرم هرچه در عالم دارم را بدهم چشم من بینا شود و یکبار دیگر جمال زیبای تو را ببینم. عشق و محبت تو مرا بیچاره کرده است. حضرت یوسف در طول زندگی رمز را به او داده بودند. رمز اصلی «من أحبک أحببتُ» است. هرکس تو را دوست بدارد، خدا می‌گوید: من دوستش دارم. محبت یوسف گرفتارش کرد ولی او را تا اینجا آورد. برای اینکه او را نجات بدهد، گفت: ای زلیخا! اگر فکر می‌کنی من خیلی ملیح و زیبا هستم، می‌دانی در آخرالزمان یک پیغمبری می‌آید که خیلی زیباتر و ملیح‌تر است؟ حافظ می‌گوید:
به حسن و ملاحت کس به یار ما نرسد *** تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
گفت: تو یوسف آدم شناس از چه کسی سخن می‌گویی؟ او کیست که تو عاشق او هستی؟ عشق و محبت پیغمبر ما در دل زلیخا قرار گرفت. عاشق پیغمبر شد. «من أحبک أحببتُ» این سنت قطعی خداست. هرکس مهر و محبت و عشق پیغمبر در دلش بیاید نجات پیدا می‌کند. «مَا اخْتَلَطَ حُبِّي بِقَلْبِ عَبْدٍ فَأَحَبَّنِي إِلا حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ» پیغمبر فرمود: محبت و مهر من در دل هیچکسی قاطی نمی‌شود الا اینکه خدا بدنش را بر آتش جهنم حرام می‌کند.
از همه بیننده‌ها و شنونده‌ها که صحبت‌های مرا می‌شنوند سؤال دارم که ما برای میلاد پیغمبر چه کار کردیم؟
شریعتی: واقعاً کم کاری داریم و به نظرم نباید کس خاصی را متولی این قصه بدانیم، اینکه خودمان چه کردیم مهم است. از خودمان شروع کنیم.
حاج آقای فرحزاد: برای عیسی مسیح یک ماه جشن می‌گیرند. حالا شیرینی پخش می‌کنیم و چراغ روشن می‌کنیم. از همه مهمتر اینکه بچه‌هایمان را دریابیم. می‌خواهی برای بچه ساعت بخری، لباس بخری، بگذار عید ربیع بخر. این محبت پیغمبر را با این هدیه گره بزن. این را در ذهن‌ها ماندگار کن. ما برای خوراک و پوشاک بچه‌مان حاضر هستیم میلیونی خرج کنیم، برای معنویت‌اش و انسان شدن و انسان ساختن او هم سنگ تمام بگذاریم.
شریعتی: بیاییم این ایام را شیرین کنیم. برای بچه‌های هم سن و سال فرزندان خودمان، همکلاسی‌ها و هم مدرسه‌ای‌هایشان جشن بگیریم حتی با یک جعبه شیرینی، یک اتفاقی در این ایام رقم بخورد.
حاج آقای فرحزاد: این بذر محبت را کاشتن خیلی مهم است. اینها بهانه است. بیاییم یک قدمی برداریم. حضرت یوسف بذر محبت پیغمبر ما را در دل زلیخا کاشت، بلافاصله گفت: ای یوسف دست به دلم نگذار من عاشق این پیغمبر شدم. من چطور با او ارتباط برقرار کنم؟ جبرئیل را از آسمان پایین کشید. خدا به جبرئیل امر کرد: چون زلیخا محبوب من شده است، بخاطر محبت حبیب من برو او را دستگیری کن و نجات بده. فوری جبرئیل آمد به حضرت یوسف فرمود: دعا کن جوان شود و برگردد و زیبا شود و او را به همسری خودت انتخاب کن!
الآن در جامعه ما کسی که یک لغزش و خطایی دارد، در جامعه طرد می‌کنند. به او شغل نمی‌دهند، می‌گویند: سوء پیشینه دارد. کار نمی‌دهند، یک خانواده بچه معتاد دارد، دیگر با کل این خانواده رابطه قطع می‌شود. ازدواج با دختر و پسر این خانواده ممنوع می‌شود! پیغمبر ما و امیرالمؤمنین(ع) آدمی که فاسق و فاجر و گنهکار بود را حد می‌زدند و حتی اعدام می‌کردند و نماز هم می‌خواندند و حقوقش هم از بیت المال قطع نمی‌کردند. خودش مجرم بوده، زن و بچه‌اش چه گناهی دارند؟ الآن کسی که سوء سابقه دارد، بنده حاضر هستم او را بگیرم؟ اگر مجرد باشم! بخواهم این کار را کنم در جامعه همه مرا طرد می‌کنند. یوسف پیغمبر با زلیخا ازدواج کرد! زلیخا بت پرست بود. به شوهر خیانت کرد. حالا که برگشته و توبه کرده، به یوسف امر می‌شود این را بگیرد. یک مقدار در برنامه‌هایمان تجدید نظر کنیم. این تنگ نظری‌ها باعث شده خیلی‌ها بیشتر طرد شوند.
در پایان دعای صحیفه سجادیه داریم «یا مبدل السیئات باضعافها من الحسنات» یعنی سیئات را چند برابر به حسنه تبدیل می‌کنی. وقتی یوسف صدیق به پیغمبر ما وصل می‌شود و برکات پیغمبر به او می‌خورد، به برکت او زلیخا نجات پیدا کرد. به برکت او برادرها توبه کردند و خوب شدند. به برکت او یعقوب پدر بزرگوارش بینا شد و به آرامش رسید. به برکت او عزیز مصر که بت پرست بود موحد شد. به برکت یوسف صدیق کل اهل مصر هدایت شدند. یک مقدار سعه صدر داشته باشیم. «من یتقی و یصبر» تقوا و صبر! یعنی تقوا و صبر یوسف و ارتباط و ریشه این تقوا و صبر پیغمبر است. معدن صبر و محبت پیغمبر است. اگر کسی تقوا و صبر داشته باشد یوسف صدیق می‌شود. گفت:
این همه آوازه‌ها از شه بود *** گرچه از حلقوم عبدالله بود
کلید تمام خوبی‌ها محمد و آل محمد است.
شریعتی: نکات خوبی را به برکت نام پیامبر شنیدیم. انشاءالله این ایام برای همه ما پر برکت باشد. ثبت خاطره‌ی هفده ربیع و شیرینی او در ذائقه و کام فرزندانمان را دست کم نگیریم. این ایام باید ماندگار شود در حافظه فرزندان ما و برایشان شیرین باشد. همین امروز یک هدیه‌ای تهیه کنیم و فردا برای فرزندان و کودکان به مناسبت میلاد پیامبر بدهیم. هرکس هرکاری می‌تواند بکند به ما پیامک بزند و بگوید: ما این کار را کردیم که ما بتوانیم از تجربیات اینها استفاده کنیم.
حاج آقای فرحزاد: یا اینکه یک پذیرایی خاصی از بستگان داشته باشند به احترام پیغمبر. یک مهمانی بدهند. اینکه بخاطر پیغمبر یک کاری کرده باشیم.
شریعتی: بخاطر پیامبر امسال یک کاری بکنیم و بگوییم: این حداقل کاری بود که توانستیم برای پیامبر بکنیم وگرنه حق پیامبر بسیار عظیم‌تر از آن است که بتوانیم از عهده‌اش بربیاییم. امروز صفحه 158 قرآن کریم آیات 58 تا 67 سوره مبارکه اعراف را تلاوت خواهند کرد. انشاءالله لحظات زندگی ما منور به نور پیغمبر و معطر به عطر صلوات بر محمد و آل محمد باشد.
«وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ‏ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِداً كَذلِكَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ «58» لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «59» قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «60» قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلالَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «61» أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ أَنْصَحُ لَكُمْ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ «62» أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى‏ رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «63» فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْناهُ وَ الَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً عَمِينَ «64» وَ إِلى‏ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ «65» قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ فِي سَفاهَةٍ وَ إِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ «66» قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ وَ لكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «67»
ترجمه: و سرزمين پاك (و آماده)، گياهش به اذن پروردگارش بيرون مى‏آيد. امّازمينى كه خبيث (و شوره‏زار) است، جز محصولى اندك و بى‏فايده بيرون نمى‏دهد. ما اين چنين آيات خويش را براى گروه شكرگزار، گونه‏گون بيان مى‏كنيم. همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم. پس به مردم گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد كه جز او براى شما خدا و معبودى نيست. همانا من بر شما از عذاب روزى بزرگ بيمناكم. سران قوم او گفتند: همانا ما تو را در گمراهى آشكارى مى‏بينيم. (نوح) گفت: اى قوم من! در من هيچ گونه انحراف و گمراهى نيست، بلكه من فرستاده‏اى از سوى پروردگار جهانيانم. پيام‏هاى پروردگارم را به شما مى‏رسانم و خيرخواه و دلسوز شمايم و از (جانب) خدا چيزهايى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد. آيا تعجّب كرديد كه از سوى پروردگارتان مايه‏ى تذكّرى بر مردى از شما بيايد تا شما را بيم دهد و تا شما تقوا پيشه كنيد و شايد كه مورد رحمت قرار گيريد؟ سرانجام او (نوح) را تكذيب كردند. پس او و كسانى را كه در كشتى با او بودند، نجات داديم و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند غرق كرديم. زيرا آنان گروهى كوردل بودند. و به سوى قوم عاد، برادرشان هود را فرستاديم، گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد كه شما را معبودى جز او نيست، آيا تقوا پيشه نمى‏كنيد؟ (در پاسخ دعوت هود،) سران كافر قوم او گفتند: همانا ما قطعاً تو را در سفاهت و بى‏خردى مى‏بينيم و به طور حتم تو را از دروغگويان مى‏پنداريم. (هود در پاسخ جسارتشان) فرمود: اى قوم من! در من هيچ سفاهت و سبك‏مغزى نيست، بلكه من فرستاده‏اى از سوى پروردگار جهانيانم.
شریعتی: از فضیلت بلند ذکر صلوات بشنویم.
حاج آقای فرحزاد: روایات عجیبی درباره‌ی صلوات داریم. یکی از روایات ناب این است که خدای متعال به حضرت موسی(ع) وحی فرمود: ای موسی اگر دوست داری از کلام به زبانت به تو نزدیکتر باشم و از آنچه می‌بینی به چشمت به تو نزدیکتر باشم، و از روح به بدن و از اندیشه و فکر به قلبت به تو نزدیکتر باشم، یعنی قرب اعلای خدا را می‌خواهی، این راه نزدیکی چیست؟ چیزی بالاتر از این نیست. فرمود: ای موسی! زیاد بر حبیب من محمد مصطفی صلوات بفرست. رمزش معلوم است چون در قرب اعلی پیغمبر و آل او هستند. بعد فرمود: زیرا صلوات بر حبیب من نور و رحمت و هدایت است. یعنی غیر از قرب اعلی تک تک اینها برای نجات ما کافی است. یعنی هر صلوات نور و رحمت و هدایت ما را زیاد می‌کند. دیگر کسی باید خیلی عقل افتاده باشد که از صلوات بر محمد و آل محمد کم بگذارد.
شریعتی: انشاءالله این روزها و شب‌ها زیاد صلوات بفرستیم. دومین کاروان از زائر اولی‌ها به مشهد الرضا الآن در مشهد هستند. انشاءالله نایب الزیاره و دعاگوی ما هم باشند. این هفته حاج آقای عالی همراه دوستان خواهند بود. انشاءالله روز پنجشنبه همین هفته می‌توانید این برنامه را ببینید. مباحث مهدویت و مباحث یاد مرگ حاج آقای عالی را به صورت اختصاصی در کانال برنامه قرار دادیم، یک کانال مجزایی را دوستان طراحی کردند و همین طور مباحث وسواس حاج آقای فرحزاد به علت شدت استقبال عزیزمان در کانال برنامه قرار دارد. نکته پایانی شما را بشنویم.
حاج آقای فرحزاد: یک نکته در مورد رد مظالم است که برادر بزرگوار ما آقای حسینی قمی زحمت کشیدند، عزیزان از این فرصت استفاده کنند که دیگر اجازه مراجع داده شده است. افرادی که می‌شناسیم که به آنها بدهی داریم باید به خودشان بدهیم یا به ورثه آنها بدهیم و به هر شکلی شده به دستشان برسانیم. ولی کسانی که نمی‌شناسیم و فراموش کردیم و مال کسی تلف شده است، فرصت خوبی است جبران کنیم. شب اول قدر برای حق الناس گیر هستیم. اگر غیر مالی است حلالیت بطلبیم و اگر مالی است رد مظالم بدهیم. صدقاتی که می‌دهیم به نیت رد مظالم بدهیم. به هر فقیر نیازمندی خصوصاً بستگان و فامیل می‌شود داد. نکته دیگر اینکه پیغمبر فرمود: اگر خدا به کسی چند پسر بدهد و نام یکی را محمد نگذارد، به من جفا کرده است. امام صادق(ع) فرمود: خدا هرچه به ما پسر بدهد نامش را محمد می‌گذاریم تا یک هفته تبرک باشد. بعد اگر خواستیم عوض می‌کنیم و الا همان را تثبیت می‌کنیم. محمد علی، محمد حسن، محمد حسین، محمد صادق، محمد مهدی! اگر می‌خواهید نام‌های دیگر هم بگذارید پیشوند آن محمد بگذارید که شفاعت پیغمبر شامل حال شما بشود. محمد باید در بین نام‌ها حرف اول را در کشور ما بزند.
خدا را به حق محمد و آل محمد قسم می‌دهیم که قلب امام زمان را از ما راضی و فرجش را نزدیک بگردان. همه ما را از بهترین یاران او قرار بدهد. خدایا به حق محمد و آل محمد همه کسانی که فرزند ندارند، مسکن ندارند، شغل ندارند، وسایل رفاه همه را فراهم بفرما. به حق محمد و آل محمد مریض‌ها، مریض‌های مد نظر شفا عنایت بفرما. به حق محمد و آل محمد ما را جزء بهترین یاران پیغمبر و مشمول شفاعت پیغمبر قرار بده. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group