96-09-27- حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد – سیری در صحیفه سجادیه- ایثار در سیرهی پیامبر اکرم(ص)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سیری در صحیفه سجادیه - ایثار در سیرهی پیامبر اکرم(ص)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش:27-09-96
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: گرمترین و خالصانهترین و صمیمانهترین سلامها را نثار شما میکنیم. بینندهها و شنوندههای نازنینمان. انشاءالله هرجا که هستید خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. انشاءالله در روزهای آخر پاییز دلتان گرم و باغ ایمانتان آباد باشد. حاج آقای فرحزاد سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقای فرحزاد: من هم خدمت شما و همهی بینندگان و شنوندگان خوب این برنامه عرض سلام دارم و آرزوی موفقیت برای همه عزیزان داریم. انشاءالله خدای متعال باران و برف رحمتش را بر ما بباراند و شهرهای آلوده پاک شوند. انشاءالله همگی در عمران و آبادانی شهرها کمک کنیم.
شریعتی: بحث ما سیری در صحیفه پر نور سجادیه بود. نکات خوبی را شنیدیم. از دعای دوم صحیفه سجادیه کم کم داریم عبور میکنیم و دعای دوم صحیفه سجادیه متناسب با ایام ماه ربیع الاول در مدح نبی مکرم اسلام(ص) بود. نکات بسیار شنیدنی که شنیدیم. بحث امروز شما را خواهیم شنید.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد. الحمدلله رب العالمین.
دومین دعا از صحیفه سجادیه در صلوات و اوصاف و فضایل پیامبرعظیم الشأن هست که امروز تمام میشود. بعد از اینکه امام سجاد عظمت و زحمتهای طاقت فرسای پیامبر را شرح میدهند که در راه خدا چه زحماتی را تحمل کردند، در اواخر این دعا میفرماید: بعد از اینکه پیغمبر در مدینه آمدند و زحمتهای فراوان کشیدند، «حَتَّى ظَهَرَ أَمْرُكَ، وَ عَلَتْ كَلِمَتُكَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (صحیفه سجادیه دعای دوم) به جایی رسیدند که دیگر دین پیغمبر تقریباً بر بت پرستی غالب شد و فراگیر شد. «وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْواجا» (نصر/2) دیگر فوجهای مختلف از جاهای مختلف رو به اسلام آوردند که زحمات پیغمبر به بار نشست. بعد حضرت دعا میکنند. میفرمایند: «اللَّهُمَّ فَارْفَعْهُ بِمَا كَدَحَ فِيكَ إِلَى الدَّرَجَةِ الْعُلْيَا مِنْ جَنَّتِكَ» خدایا در مقابل این زحمات فوقالعادهای که پیامبر کشیدند، او را بالا ببر به درجهی بلند و بالایی از بهشت خودت، مستحب است بعد از تشهد نماز بگوییم: «اللهم تقبل شفاعة و ارفع درجة» بعد از صلوات بگوییم: خدایا شفاعت پیامبر را مورد پذیرش قرار بده و درجهاش را بالا ببر. حضرت اینجا دعا میکند خدایا به درجهی اولیاء و بلندی از بهشت خودت پیغمبر را قرار بده که «حَتَّى لَا يُسَاوَى فِي مَنْزِلَةٍ، وَ لَا يُكَافَأَ فِي مَرْتَبَةٍ» به مساوی او منزلت و مقامی نباشد. یعنی اعلی درجه منزلتها را به او مرحمت کن. در رتبهی او کسی همتای او نباشد. «وَ لَا يُوَازِيَهُ لَدَيْكَ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ، وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ» به حدی از قرب اعلی در بهشت برین قرب تو برسد که در کنار او جای فرشته و نبی مرسل نباشد. یعنی اوج قرب و تقرب، همتایی نداشته باشد. همینطور هم هست و پیغمبر در حد اعلی هست. «وَ عَرِّفْهُ فِي أَهْلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ أُمَّتِهِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ حُسْنِ الشَّفَاعَةِ أَجَلَّ مَا وَعَدْتَهُ» خدایا به پیغمبر ما این طعم را بچشان و بفهمان که آنچه دربارهی اهلبیت و امتش نیت داشته از خیرخواهی و وساطت و حسن شفاعت، اولین و آخرین محتاج شفاعت پیغمبر خدا هستند، در ذهن بعضی هست که شفاعت یعنی وساطت در گناه. مثلاً کسی جرمی مرتکب شده و خلافی از او سر زده، شفیع شوند که خدا میآمرزد. این یک بخش است. هم در ترفیع درجات و هم در قبولی حسنات، هم در قرب به خدا، هرکس که واسطه هر خیری میشود یا رد شری میشود، او شفیع میشود. در همه وساطتهای خیر هم مثلاً کسی برای امر خیری وساطت میکند. کسی ازدواج کند یا رتبه بگیرد، کار خیری وادار شود، اینها شفاعت است. لذا پیغمبر برای همه انبیا و همه اهلبیت و برای مؤمنین و مؤمنات شفیع هستند. در این دعا میگوییم: خدایا! حسن شفاعتی که پیغمبر شفاعت دارد، به او بچشان و برسان و درک کند. بهترین وعدهای که دادی در حق او اجابت کن. «يَا نَافِذَ الْعِدَةِ» ای خدایی که به وعدهها عمل میکنی. «يَا وَافِيَ الْقَوْلِ» ای خدایی که خوش قول هستی. از خدا خوش قول تر چه کسی است؟ یعنی اینکه ما وعدههای خدا را قطعی بدانیم.
پیغمبر ما فرمود: وعدههای خدا قطعی است. وعده در امور خیر است. من وعده میکنم کار خوب بکنی، بندگی و عبادت کنی به بهشت ببرم. میآمرزم و درجه میدهم. وعید در امور تهدید و خوف است. اگر گناه کنی جهنم میبرم. میسوزانم، یکجور تنبه است. پیغمبر فرمود:وعدهها واجب الوفا است. یعنی هر وعدهای که چه خدا میدهد، چه پیغمبر میدهد، چه ما میدهیم، باید وفا کنیم. به بچه میگویی: اگر درس خواندی، کنکور قبول شدی برایت ماشین میخرم! باید این کار را بکنی. یا وعده نده یا به وعدهات عمل کن. حضرت امیر فرمود: «الْمَسْؤُولُ حُرٌّ حَتَّى يَعِدَ» (نهجالبلاغه/ح 336) یعنی کسی که از او سؤال و درخواست میکنند آزاد است ولی وعده که داد در گرو وعدهاش است. ولی اگر من گفتم: اگر چنین کردی تو را بیرون میکنم. جریمهات میکنم. در وعید پیامبر خدا فرمود: واجب الوفا نیست. خدا اختیار دارد و ما هم اختیار داریم. یعنی اگر به بچهام گفتم: اگر تجدید شدی و رفوزه شدی تو را از خانه بیرون میکنم. خرجی نمیدهم، لباس نمیخرم. ممکن است خود این گفتنها لازم باشد ولو محقق نشود. ولی حتماً لازم است تهدیدها را اجرا کنم؟ تمام تهدیدها واجب الوفا نیست. واجب نیست وفا کرد. وعده خودش بشارت بزرگی است. یعنی تمام آیات بهشت خدا مو لای درزش نمیرود. ولی آیات جهنم که خدا گفته اگر کسی این کار را کرد جهنم میبرم، ممکن است خدا عفو کند. یعنی اختیار دست خداست. جهنم هست و بعضی به جهنم میروند. ولی تهدیدها و وعیدها واجب الوفا نیست. «يَا نَافِذَ الْعِدَةِ يَا وَافِيَ الْقَوْلِ» کسی که وفادار به قولت هستی.
«يَا مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ» در آیه قرآن داریم «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً» (فرقان/70) در سوره مبارکه احزاب هم هست که علامت «و عباد الرحمن» این است. توبه که میکنند، اتفاقاً قبلش هم قتل نفس و زنا و فحشا مطرح شده است. ولی اگر توبه کنند، خدا میفرماید: ما سیئات را به حسنات تبدیل میکنیم. مثل پدری که به بچهاش سرمایه میدهد. میگوید: برو کار کن. تجارت کن، هرچه درآوردی برای خودت باشد. ولی اگر زمین خوردی و ورشکست شدی و چنین کردی من هستم! غصه نخور اگر غیر عمد این اتفاقات افتاد من هستم. اگر این آقا ورشکست شد و کم آورد، قانونش این است که ما چالههایش را پر کنیم. اما وظیفه نداریم که دوباره سرمایه چند برابر به او بدهیم. خدا میفرماید: اگر زمین خوردی و توبه کردی و برگشتی، من فقط چالههای تو را پر میکنم و چند برابر به تو سرمایه میدهم. کسی با این خدا کنار نیاید، جداً بی عرضه است. جهالت و لجبازی فوق العاده دارد. خدایی که میگوید: وعدههای بهشت قطعی است. وعدههای جهنم ممکن است ببخشم! خدایی که میگوید: اگر زمین خوردی من جبران میکنم. زمین خوردههایت را پرمیکنم. چند برابر هم به تو سرمایه میدهم.
مرحوم دولابی میفرمودند: یک کسی چند پسر رشید داشت و کار میکردند. یک پسر ناتو درآمد. گذاشت و فرار کرد. مدتها نبود. پسرهای دیگر مرتب خدمت میکردند و زیر سایه پدر بودند. اتفاقاً آن پسر فراری توبه کرد و برگشت. وقتی برگشت برایش گاو و شتر کشت و جشن گرفت. سه پسر دیگر قهر کردند و میخواستند بروند. گفتند: تو برای ما گوسفند هم نکشتی! گفت: میخواهم این را تحویل بگیرم که دوباره نرود. من خودم برای شما هستم. اگر خدا خیلی به سر یک گناهکار دست میکشد و نوازش میکند نه این که هوای خوبها را ندارد. وقتی حضرت اینقدر حر را تحویل گرفتند وقتی حر برگشت، برای این بود که این تابلو شود و بقیه هم مواظب باشند اگر برگردند این همه به آنها مدرک میدهند. تشویق در برگشت! «يَا مُبَدِّلَ السَّيِّئَاتِ بِأَضْعَافِهَا مِنَ الْحَسَنَاتِ» ای خدایی که برای سیئات چندین برابرحسنات مضاعف میکنی. «إِنَّكَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» آخر دعا میفرماید: خدایا تو صاحب فضل بزرگ هستی. احسان و نیکی بزرگی هستی.
فشرده دعای دوم این است که در میان اوصاف پیامبر خیر رساندن و محبت کردن و دلسوزی کردن و دست گیری از دیگران، پیغمبر مثل چراغ هدایت و مثل شمع برافروختهای است که همه هستیاش را فدا کرده تا عالم بشریت بیدار شود. بلکه هستی روشنایی پیدا کند. این روحیه ایثار و گذشت و فداکاری و خیرخواهی و دلسوزی حضرت مهم است. روایتی داریم که باعث میشود حالت ایثار و فداکاری و دلسوزی و خیرخواهی به دیگران در ما بارور شود. روایت داریم حضرت موسی(ع)، «قال موسی: یا رب ارنی درجات محمدٍ و اُمته» خدای متعال پیغمبر و اهلبیت ما را به همه انبیای گذشته معرفی کرده است که اینها برترین خلق هستند و واسطه همه خیرات هستند و زمام و قوام عالم به برکت اینهاست. عظمت اینها را همیشه خدا بازگو میکرده است. حضرت موسی یکبار به خدا عرض کرد: خدایا این درجات و مقام پیغمبر و اهلبیتش را به من نشان بده. خدای مهربان فرمود: «یا موسی انک لن تُطیقَ ذلک» تو طاقت این کار را نداری. یعنی ظرف کوچکتر نمیتواند بزرگتر را درک کند. بزرگ میتواند کوچک را درک کند. شما نمیتوانی یک استخر حوض را در یک جام جای بدهی. نمیتوانی کل آن نور را دریافت کنی.
حتی روایت معتبر داریم در وسایل الدرجات که در کوه طور هم که خدای متعال تجلی کرد، نور یکی از شیعیان امیرالمؤمنین و دوستداران پیغمبر و اهلبیت بود که تجلی کرد و حضرت موسی بیهوش شد و هفتاد نفر هم از دنیا رفتند. باز طاقت نیاوردند. اینجا هم میفرماید: تو طاقت نور پیامبر را نداری. ولی من یک گوشهای، یک چشمهای از آن را به شما نشان میدهم. «ولکن اریک منزلة من منازله جلیلة عظیمه فضلته بها علیکَ و علی جمیع خلقی» خدا میفرماید: من پیغمبر و امت او را بر همه امتها و انبیای دیگر برتری دادم و فضیلت بزرگی به اینها دادم که من بخشی از آن را به شما نشان میدهم. «فکشف له عن ملکوت السماء» خدای متعال پرده را کنار زد، نور و عظمت پیغمبر ما برای حضرت موسی(ع) جلوه کرد. «فنظر الی منزلة کادت تتلف نفسه من انوارها و قربها من الله عزّ و جل» نور پیغمبر که تجلی کرد، حضرت موسی حالش به قدری منقلب شد، نزدیک بود روح از بدنش جدا شود. تا مرز مردن پیش رفت. بعد حضرت موسی(ع) سؤال مهمی کرد. این همه نور و عظمت و جلالت از کجاست؟ «قال یا رب بما ذا بلغته الی هذه الکرامة» چه شد به اینجا رسید؟ رمز این چیست؟ این خیلی مهم است که ما در مقام عمل کدام عمل را گزینش کنیم که افضل و برتر است؟ گل عمل و عصاره همه کارها چیست؟ تمام روزهها و نمازها و عبادتها برای این است که به این برسیم. یعنی به این حالت برسیم. «قال بخلقٍ اختَصَصتُهُ به من بینهم» خلق و صفت برجستهای که من به این پیغمبر و امت او دادم، «و هو الایثار» شما یک لباس شیک داری، یکی دیگر هم هست لباس ندارد. شما حاضر هستی لباس کهنه را برداری و لباس شیک را به او بدهی؟ این ایثار است. پیغمبر جانش در خطر است، حضرت علی جای او بخوابد و فدا شود. روایت داریم خدا به جبرئیل و میکائیل گفت: شما دو فرشته مقرب من هستید. عمر یکی بیشتر و یکی کمتر است. کدام حاضر هستید کمتر را بگیرید؟ هیچ کدام حاضر نشدند. فرمود: نگاه کنید حضرت علی، عبد خالص من جای پیغمبر خوابیده که کشته شود، خودش را فدا کند. این غذا یکی است و من به دیگری میدهم. با این مال آبروی کسی را میخرم. ایثار و فداکاری میکنم. جان کسی در خطر است، خودم را فدا میکنم تا جان او حفظ شود. خدا میفرماید: من تمام عظمتی که به اولیای خودم دادم، به خاطر کلمه ایثار است. ایثار یعنی خودم فدا شوم. دیگری را بر خودم مقدم بدارم. اگر این روحیه در مملکت ما باشد، محال است یک فقیر و گرفتار باشد.
یک پزشک که این همه امکانات دارد، چرا ایثار نکند؟ ما الآن پزشکانی داریم که خدا خیرشان بدهد. فراوان عمل مجانی و قربة الی الله انجام میدهند. بعضی هستند در روز و هفته وقتشان را برای همین کار گذاشتند. در مقابل افرادی که زیر میزی میگیرند و چند برابر هم میگیرند، هستند. مؤسسه حضرت خدیجه(س) که برگزار کردیم، در خیریهی حضرت خدیجه بعضی از خدمتگزاران آستان حرم حضرت معصومه هم خدمتگزار هستند. شهید مهدی ایمانی جزء کسانی بود که در این خیریه کمک میکرد. هفته گذشته در سوریه شهید شدند و جنازه ایشان را در حرم دفن کردند. افرادی هستند که شب و روز پول میدهند و کار میکنند. خانمی به من زنگ زد، گفت: شما خیریهای که دارید و زوار اولیهای را به قم و مشهد و کربلا میبرید، من هم در توان خودم خیریهای زدم و کارهای شما را میکنم. برای من خیلی جالب بود. فوری زنگ زدم به حرم بیاید. یک خانم جوانی بود و دانشجو بود. گفت: من الآن فوق لیسانس خواندم و دارم دکترا میگیرم. در تبریز که دانشجو بودم، با همکلاسیها و استادان دانشگاه و دانشجوها جلسه گذاشتیم و گفتیم: بیاییم هرکدام مبلغی کمک کنیم و کار فقرا و گرفتارها را راه بیاندازیم. ما یک گروهی تشکیل دادیم و الآن اینها فارغ التحصیل شدند و در همه شهرها هستند. در تلگرام و فضای مجازی با هم مرتبط هستیم. میگوییم: فلان خانواده جهاز ندارد. یکی میگوید: من یخچال میدهم. یکی میگوید: فرش میدهم. گاز میدهم. چقدر جهیزیه تهیه کردیم. یک کسی به خاطر بدهکاری میخواهد زندان برود. زندان را از زندانی شدن نجات میدهیم. عرق شرم بر من نشست که بنده فرحزاد هزار برابر این دختر دانشجو اعتبار و آبرو دارم. شاید از این توانم تا به حال یک درصد استفاده کردم. ما در مؤسسه حضرت خدیجه آشپزخانه نداشتیم، این خانم گفت: ما آشپزخانه داریم، بیایید از آشپزخانه ما استفاده کنید.
ما حدود چهل میلیون در تلگرام کاربر داریم. کانالها و گروههای زیادی هم هست. اگر به جای اینکه پیامهای بیجا بدهیم و عکس کسی را منتشر کنیم که حرام است و گناه کبیره است، بیاییم یک فقیر و گرفتار را شناسایی کنیم و کمک او کنیم. یک نفر سرگروه شود و جلو بیافتد. در قم آدمهای فراوانی داریم که مشکلات زیادی دارند اما سی خانوار را اداره میکند. عصرهای جمعه آقای میرداماد هیأتی دارند به نام آل یاسین، من خیلی خوشم آمد. میگوید: ما به افرادی که میخواهند ازدواج کنند کمک میکنیم. هیأتی که کارآیی داشته باشد. خروجی داشته باشد. دیشب خانمی در حرم مرا دید، از دور دید و هی صدا زد من بایستم.گفت: حاج آقا زندگی من مدیون سمت خداست! من زن خشن و تندی بودم. پنج سال قبل شما در مورد خوش اخلاقی و اهمیت خوش اخلاقی و مذمت بداخلاقی صحبت کردید، پنج سال است اخلاق من خوب شده است.
شریعتی: اگر این پیامهای تأثیر گذار برای ما و بچههای سمت خدا نباشد آدم کم میآورد.
حاج آقای فرحزاد: یک زائر اولی که دلش میشکند به مشهد امام رضا میرود یا کربلا میرود، از ته دل به همه ما دعا میکند. این برای ما بس است. حالا شما نداری، واسطه خیر که میتوانی باشی. در اندازه خودت تأثیر داری. چقدر پیام داریم که یک کارگر ساده، یک رفتگر، پارکبان ساده بوده ولی گفته: مبلغی پول را در قرض الحسنه گذاشتم که خیرش به دیگری برسد. مال او صدها برابر ارزش دارد. یعنی هرکسی در توان خودش کمک کند.
موسی کلیم الله، پیغمبر اولوالعزم است. میگوید: خدایا مقام پیغمبر امت را نشان بده. گفت: طاقت نداری. گفت: بخشی را نشان میدهم. یک جلوهای کرد نزدیک بود بیهوش شود و از بین برود. به خدای متعال گفت: خدایا به چه کرامتی او را به این مقام بلند رساندی؟ فرمود: «بخلقٍ اختصصتَهُ به من بینهم» البته خدا باید کمک کند که آدم پا روی هوا و هوس بگذارد. پا روی خودش بگذارد. آن خلق مخصوص ایثار است. یعنی مهمترین شاخصه این امت ایثار است. امروز هوا آلوده است، ماشین بیرون نیاوریم. با مترو بیاییم. قدری از راحتی و رفاهمان بزنیم. همه ایامی که هوا خراب است رعایت کنیم. احساس مسئولیت کنیم. اکثر ماشینها تک سرنشین هستند. یکی از عزیزان در بهشت زهرا که غسال بودند، برای من گفت: وقتی هوا آلوده میشود، دویست، سیصد نفر مرده اضافه میشود. هر روز که تعطیل میشود چند میلیارد خسارت است. قدری مراعات کنیم.
«یا موسی لا یعطینی احدٌ منهم قد عمل به وقتاً من عمره الا استحییت من محاسبة و بوعته من جنة حیث یشاء» فرمود: هیچکسی نیست در عمرش یکبار ایثار کرده باشد، یعنی یک جا از هستی و مالش گذشته باشد. پا روی خودش گذاشته باشد. ولو یکبار هم این کار را کرده، خدا میفرماید: من از آدم ایثارگر حیا میکنم که به حساب و کتابش رسیدگی کنم. هم بی حساب او را به بهشت میبرم، هرجای بهشت که میخواهد او را راه میدهم. انشاءالله خداوند روح ایثار و روح فداکاری را به ما مرحمت کند. افرادی هستند در مناطق محروم کمک فرهنگی و مذهبی میکنند، اینها واقعاً مصداق همین هستند.
شریعتی: در ایام ماه ربیع الاول با اجازهای که حاج آقای حسینی قمی گرفتند، ایشان در روزهای ابتدایی ماه ربیع برای ما فرمودند: از مراجع معظم تقلید اجازه گرفتند که دوستانی که مظالم عباد بر گردنشان هست تا سقف پانصد هزارتومان در ایام ماه ربیع به فقرایی که میشناسند پرداخت کنند. این فرصت تا چند روز آینده رو به اتمام هست البته در ماههای دیگر هم قابل پرداخت هست منتهی اجازه شما را از مرجع تقلید نیاز داریم، در بخش دوم برنامه ارتباط تلفنی با حاج آقای حسینی قمی خواهیم داشت. امروز صفحه 172 قرآن کریم، آیات 164 تا 170 سوره مبارکه اعراف در برنامه سمت خدا تلاوت خواهد شد. این هفته در برنامه از مقام شهید مفتح یاد میکنیم که به گردن ما و حوزه و دانشگاه و جامعه ما حقی دارند.
حاج آقای فرحزاد: امروز دقیقاً سالگرد شهادت عالم برجسته هست. ما شخصیتی که هم در حوزه فعالیت خوبی داشتند و هم در دانشگاه، کم است. ایشان از عواملی بودند که حوزه و دانشگاه را به هم نزدیک کنند. دشمنان رصد میکردند افرادی که نخبه و کاره هستند، بر آنها اثر بگذارند. واقعاً توفیقات فراوانی داشتند. چه قبل از انقلاب، چه اوایل انقلاب، با شهید مطهری و شهید بهشتی همکاری داشتند. الحمدلله فرزندان ایشان هم در این مسیر هستند. خدا روح ایشان را شاد کند و با اهلبیت محشور باشد.
«وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِيداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ «164» فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ «165» فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ «166» وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ «167» وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «168» فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فِيهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «169» وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ «170»
ترجمه: و (به ياد آور) زمانى كه گروهى از آنان (بنىاسرائيل، به گروه ديگر كه نهى از منكر مىكردند) گفتند: چرا شما قومى را موعظه مىكنيد كه خدا هلاك كنندهى ايشان است، يا عذاب كنندهى آنان بر عذابى سخت است؟ گفتند: براى آنكه عذرى باشد نزد پروردگارتان و شايد آنها نيز تقوا پيشه كنند. پس چون تذكّرى را كه به آنان داده شده بود فراموش كردند، كسانى را كه نهى از منكر مىكردند نجات داديم و ستمگران را به سزاى نافرمانى كه همواره انجام مىدادند، به عذابى سخت گرفتيم. پس چون از آنچه نهى شده بودند تجاوز كردند، به آنان گفتيم: به شكل ميمونهاى طرد شده در آييد. و (به ياد آور) آنگاه كه پروردگارت اعلام كرد: همانا تا روز قيامت، كسى را بر آنان (بنىاسرائيل) مسلّط خواهد كرد كه آنان را پيوسته عذاب سخت دهد. همانا پروردگارت زود عقوبت مىكند و شكّى نيست كه او (در برابر توبهكنندگان) بخشاينده و مهربان است. و ما آنان (بنىاسرائيل) را در زمين به صورت امّتها و گروههايى پراكنده ساختيم، بعضى از آنان صالحند وبرخى (لجوج و حيلهگر و) غيرصالح، و آنان را با نيكىها و بدىها آزموديم، شايد كه برگردند. پس از آنان، فرزندانى (ناصالح) جانشينان آنها شدند كه كتاب آسمانى (تورات) را به ارث بردند (ولى قدر آن را ندانستند)، متاع ناپايدار اين دنيا را مىگرفتند (و با رها كردن قانون خدا) مىگفتند: به زودى ما بخشوده خواهيم شد. و اگر بار ديگر همان منافع مادّى پيش آيد، باز هم آنرا مىگيرند (و قانون خدا را رها مىكنند). آيا از آنان در كتاب آسمانى، پيمان گرفته نشده كه جز حقّ، نسبتى به خدا ندهند؟ با اينكه مطالب آن كتاب وپيمان را بارها (به صورت درس) خواندهاند، (ولى در عمل، دنيا پرستند) در حالى كه خانه آخرت براى اهل تقوا بهتر است. آيا تعقّل نمىكنيد؟ و كسانى كه به كتاب (آسمانى) تمسّك مىجويند و نماز را به پا داشتهاند (بدانند كه ما) قطعاً پاداش اصلاحگران را تباه نخواهيم كرد.
شریعتی: از فضیلت بلند ذکر صلوات بر محمد و آل محمد بشنویم.
حاج آقای فرحزاد: واقعاً ذکر خیلی نورانی هست. یکی از چیزهایی که باعث میشود حوائج ما برآورده شود، پیغمبر ما فرمود: «مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِىِّ وَ آلِهِ مَرَّهً وَاحِدَهً بِنِيَّهٍ وَ إِخْلَاصٍ مِنْ قَلْبِهِ قَضَى اللَّهُ لَهُ مِائَهَ حَاجَهٍ» (بحارالانوار، ج 91، ص 70) من خیلی امید دارم که میلیاردها صلوات به برکت این برنامه فرستاده میشود. پیغمبر فرمود: کسی که روزی صد بار بر پیغمبر و آل او صلوات بفرستد، خدا هم صد حاجت از حوائج او را برآورده خواهد کرد.
آیه 170 که تلاوت شد، خدای مهربان میفرماید: «وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ» افرادی که مصلح هستند و نیکوکار هستند، اهل نجات و اهل بهشت هستند، دو ویژگی مهم دارند. یکی اینکه قانون مدار هستند. کتاب را به پا میدارند. قانون قرآن و قانون الهی را به پا میدارند. تمسک معنایش این نیست که یکبار عمل کنیم، تمسک یعنی ایده و روش و منش ما برگشت به قرآن و کتاب الهی باشد. راه و روش و سبک زندگی ما قرآنی باشد انشاءالله. علامت دوم مصلحین این است که اقامه نماز میکنند. اقامه نماز غیر از خواندن نماز است، یعنی هم نماز را در جامعه و خانواده به پا میدارند، هم یاد خدا که مغز و روح نماز است در طول شبانه روز یاد خدا را اقامه میکنند و به پا میدارند. در روایت داریم نماز ستون وسط خیمه است، اگر بکشید کل خیمه میخوابد. یا صورت و وجه دین شماست. اگر صورت ما خدشه دار شود، تمام وجهه ما خدشه دار شده است. لذا میفرماید: آنهایی که تمسک به قرآن میکنند و نماز را به پا میدارند، کسانی هستند که خدا اجر اینها را هیچوقت ضایع نمیکند و جزء مصلحین هستند.
شریعتی: کتاب «وسواس، راهکارهای پیشگیری و درمان» مجموعهی سلسله مباحث حاج آقای فرحزاد با موضوع وسواس در برنامه سمت خدا بوده است. تشکر ویژه از حاج آقای فرحزاد که دغدغهی شما خیلی از مشکلات را حل میکند. یک تشکر ویژه هم از حاج آقای اسدی که زحمت ویرایش و تدوین این مجموعه مباحث را کشیدند. اصول و قواعد فقهی و راهکارهای درمان وسواس را میتوانید در این کتاب به طور مفصل بخوانید. در کانال برنامه هم راهکارهای درمان وسواس هست. حاج آقای حسینی قمی سلام علیکم و رحمة الله!
حاج آقای حسینی: عرض سلام و ارادت خدمت شما و حاج آقای فرحزاد و همه بینندگان عزیز دارم.
شریعتی: در این مدت از طرحی که یک بار عمده از زحمات آن به دوش شما بود، رد مظالم در ایام ماه ربیع الاول که یادگار زحمات شماست در طی این سالها خیلی یاد کردیم. ظرافتها و نکات دقیق را برای ما بگویید.
حاج آقای حسینی: فردا سهشنبه آخرین روز ماه ربیع الاول است. اجازهای که ما در مورد رد مظالم از مراجع گرفتیم فردا به پایان میرسد. اگر ما به هر دلیل به کسی بدهکار هستیم و او را نمیشناسیم، باید از طرف کسی که بدهکار هستیم به فقیر صدقه بدهیم. مثلاً اگر در کودکی یا نوجوانی مالی را از کسی تلف کردیم، یا کسی را زدیم، معلم بودیم، در دعوایی به کسی ضربهای وارد کردیم، یا کرایهای را پرداخت نکردیم. جنسی را خریدیم، به فروشنده کم پرداخت کردیم. یا فروشنده بودیم و از مشتری اضافه کردیم. اگر طلبکار را میشناسیم که باید به خودش بدهیم. اگر وارثان را میشناسیم باید به ورثه بدهیم. اما اگر خودش و وارثان را نمیشناسیم باید به طلبکار صدقه بدهیم. این تعریف ساده رد مظالم یا مظالم عباد هست. این پرداخت نیاز به اجازه از مراجع تقلید دارد. ما برای اینکه کار عزیزان راحت شود در ماه ربیع این اجازه را از مراجع تقلید گرفتیم. حضرات آیات وحید خراسانی، صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی، شبیری زنجانی، سیستانی، مقام معظم رهبری، تا پایان ماه ربیع که فردا آخرین روز است، البته بعد از ماه ربیع هم میشود رد مظالم داد ولی دوباره باید اجازه بگیرند و تماس بگیرند. تا مبلغ حداکثر پانصد هزار تومان است. کسی بخواهد پنجاه هزار تومان بدهد یا کمتر یا بیشتر مانعی ندارد. اگر بیشتر از پانصد هزار تومان بخواهند بدهند باز نیاز به اجازه مراجع تقلید دارد. فقط به فقرا، نه کارهای خیر! برای مسجد و حسینیه نه! به نیت درگذشتگان هم میشود. به نیت پدر و مادر و درگذشتگان، حتی فرزندان خودمان میتوانیم بدهیم. همینجا تقاضا میکنم عزیزان یک پولی را در اختیار همسر و فرزندان قرار بدهند که آنها هم بتوانند رد مظالم بدهند. یا از طرف همسران و فرزندانشان هم این کار را حتماً انجام بدهند. علی القاعده ما هم مشمول رد مظالم هستیم. مگر میشود آدم هیچ دِین و بدهی نداشته باشد؟ یادآوری کنم به واجب النفقه خودمان نمیتوانیم بدهیم. پدر و مادر و فرزندان ما واجب النفقه ما هستند. ولی به بقیه بستگانمان اشکالی ندارد. برادر ما، خواهر ما، ارحام ما، خویشاوندان ما اشکالی ندارد. شاید بسیاری از گرفتاریهایی که در زندگی ما پیش میآید به خاطر اهمیت ندادن به این نوع بدهیها هست. یعنی ما دینی بر کسی داشتیم و سالها گذشته و کوتاهی کردیم و ندادیم، یکوقت آه آن بنده خدا پشت سر ما هست. یک زمان میشناسیم و یک زمان نمی شناسیم، اگر نمیشناسیم صدقه بدهیم. رد مظالم پول دور ریختن نیست، یک نوع صدقه هست. همیشه میتوانیم تمام صدقات روزانه را به نیت رد مظالم بدهیم.
حاج آقای فرحزاد: انشاءالله رد مظالم سنتی باشد که همیشه در طول سال انجام شود.
شریعتی: خیلی ممنون از شما حاج آقای حسینی. انشاءالله به زودی شاهد حضور شما در برنامه سمت خدا باشیم. حاج آقای فرحزاد ادامه مباحث شما را بشنویم.
حاج آقای فرحزاد: این خیرخواهی و دلسوزی پیامبر اکرم خیلی فوق العاده بود. از روز اول تا لحظه آخر به فکر امت بودند. پیغمبر با رفتار و اخلاقشان و برخورد شایستهشان بیشتر افراد را جذب میکردند. شخصیت خیلی جالبی در کنار پیغمبر مقام و منزلت خیلی مهمی پیدا کرده که خدای بزرگ نام او را درقرآن آورده است. تنها صحابی خوبی که نامش در قرآن آمده است این صحابی است. زید بن حارثه کسی که در سوره احزاب «فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها» (احزاب/37) که بخاطر داستانی که داشته نام او در قرآن آمده است. خیلی مهم است خدای بزرگ نام این شخصیت را در قرآن آورده و او را ماندگار کرده است.
زید بن حارثه غلام حضرت خدیجه(س) بوده است. در یکی از جنگها اسیر میشود، به عنوان برده خرید و فروش میشود، وقتی حضرت خدیجه(س) تمام مقامهایی که حضرت خدیجه پیدا کردند براساس ایثار و آبرو و مال و جان بوده است. اصلاً از ایثار شروع شد. خداوند بهترین شوهر، بهترین دختر، بهترین داماد و بهترین فرزندان را به او داد. کسانی که با مؤسسه حضرت خدیجه تماس میگیرند، یک حالت ایثارگری به برکت نام این بانو دارند. افرادی که با این بانو آشنا میشوند ناخودآگاه به این سمت کشیده میشوند. حضرت خدیجه اول این غلام را به پیغمبر بخشیدند. وقتی پیغمبر خدا مبعوث به رسالت شدند، سومین نفری که ایمان آورد این شخصیت بود. یعنی اول حضرت علی، حضرت خدیجه و سومی زید بود. در جنگ بدر هم مسلمانها مرکب کم داشتند، هر سه نفر یک شتر میتوانستند سوار شوند. پیغمبر تقسیم کردند که خودشان و حضرت علی و زید بن حارثه روی یک شتر باشند. شخصیتی است که بعد از اینکه پیغمبر مبعوث شدند و او هم مسلمان شد. پدرش و عمویش پولی جمع کردند و نزد پیغمبر خدا آمدند که او را بخرند. در بازار مکه آمدند زید و پیغمبر را خواستند. گفتند: ما میخواهیم پسرمان را بخریم و نزد خودمان ببریم. پیغمبر خدا فرمودند: هرطور خودش مایل است. گفت: من غلامی و خدمتگزاری در خانه پیغمبر را با هیچ چیز در عالم عوض نمیکنم. من بروم با پدر و عموی مشرک و بت پرستم زندگی کنم؟ پدرش ناراحت شد. گفت: ای قریش! ای بنی هاشم! شاهد باشید زید پسر من نیست. اعلام برائت کرد. پیغمبر هم فرمودند: مردم مکه، قریش و بنی هاشم! شاهد باشید. زید پسر من است و من او را به پسری خودم قبول کردم. حتی فرمودند: نگویید زید بن حارثه، بگویید: زید بن محمد! آنقدر پیغمبر او را دوست داشتند که زید الحب معروف است. پیغمبر دختر عمهای به نام زینب بنت جحش، خیلی هم خوشرو و زیبا بود. زینب را به عقد او درآوردند. آیات قرآن هم در این رابطه نازل شد. بعد از مدتی اتفاقاتی افتاد زینب از زیدبن حارثه جدا شد. پیغمبر در خواب دیده بودند زینب یک روزی همسر او خواهد شد. لذا خدا میفرماید: «فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها» تنها موردی که خدا میفرماید: من تزویج کردم این مورد است. بعد پیغمبر این خانم را گرفتند و به عقد و ازدواج پیغمبر درآمدند. زید بن حارثه اینقدر به پیامبر تقرب داشتند، در نه جنگ فرمانده بودند. گفت:
دیو اگر عاشق شود هم گوی برد *** جبرئیلی گشت و آن دیوی بمرد
عشق و محبت آدم را از زمین به اوج منزلت و همنشینی پیغمبر خدا میبرد. در نه جنگ فرمانده بود و در دو جنگ جانشین پیامبر بود. میدانید پیامبر در جنگها فرمانده تعیین میکردند. اگر هم خودشان همراه لشکر میرفتند جانشین معین میکردند. پیغمبر ما در جنگی که صد نفر، هزار نفر را میفرستد، فرمانده تعیین میکند. میشود امت را روز قیامت رها کند؟ می شود تا قیامت بدون جانشین از دنیا برود؟ فضای مجازی یک کسی که مسئول این کانال را مدیر گروه است، اگر مدیر گروه بگوید: فردا من از این گروه بیرون میروم. اگر آن 99 تای دیگر بیرون بروند اتفاقی نمیافتد، ولی اگر مدیر گروه برود تمام میشود. محال است که پیغمبری که در جنگها جانشین تعیین میکرد، تا قیامت امت را به حال خود رها کند! با عقل و عرف و شرع جور نیست. زید بن حارثه برادرخوانده حضرت حمزه بود. وصی او بود.
خدایا تو را به حق محمد و آل محمد قسم میدهیم که همه ما را از خواب غفلت بیدار بفرما. خیر دنیا و آخرت را به همه ما مرحمت بفرما. باران رحمتت را بر ما نازل بفرما. ما را به بدیهایمان مؤاخذه نفرما. مریضها شفا عنایت بفرما و رفع هم و غم و گرفتاری از همه گرفتارها بفرما. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد و سلام بر امام حسن و امام حسین(ع).