حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد
91/10/4
سوال – آیا راه کارهایی (تحمل کردن و تغافل)که شما در مورد خوش اخلاقی می دهید همیشه کاربرد دارد ؟
پاسخ – قاعده ی کلی مدارا، تغافل و سکوت است .البته درموارد خاص مثل اینکه فردی تکبر خاصی دارد، راه های تنبیه وجود دارد مثل قهر کوتاه و تنبیه موقت. البته این موارد کم پیش می آید . اساس اولیه کار بر راستگویی است ولی استثنائاً در اصلاح بین دو نفر می توان دروغ گفت. ولی این قاعده نیست و ما نمی توانیم در موارد دیگر هم دروغ را جایز بدانیم .غیبت گناه کبیره است و 99 درصد جایز نیست و یک درصد آن هم وقتی جایز است که حقی ضایع شده است. سیره پیامبر و اهل بیت، حتی با دشمنان مدارا بود. خدا می فرماید که موسی با فرعون نرم صحبت کن. گاهی قهر و تنبیه اثر عکس دارد و بداخلاقی فرد بیشتر می شود ولی اصل برسکوت، عفو، گذشت و مدارا است. روایت داریم که پیامبر فرمود: هر وقت خشم و غضب شما را فراگرفت سکوت کنید. امیرالمومنین می فرماید :انسان دانا کسی است که نصف آن تحمل و نصف آن تغافل(خود را به نفهمی زدن) است .یک هنرمند یا یک شاعر ماهر از روز اول مهارت را نداشته است و بر اثر تمرین آنرا بدست آورده است .یک وزنه بردارد بتدریج آستانه ی قدرتش را بالا برده است تا بتواند یک وزنه را بلند کند. در مورد مسائل اخلاقی هم همین طور است .البته ممکن است که بزرگانی بوده اند که دفعتاً کاری را کنار گذاشته اند. مثلا سیگار را در یک شب کنار گذاشته اند. امام خمینی در کتاب چهل حدیث می فرماید :افراد بداخلاق اگر دفعتاَ نتواند بداخلاقی را ترک کند حتما بتدریج می تواند این کار را بکند. مثلا اگر فردی در ماه ده بار عصبانی می شود سعی کند که آنرا به هشت بار برساند و کم کم خودش را تشویق کند و سکوت کند تا بر خودش مسلط شود. تحمل یعنی اینکه ما خوش اخلاق ها و احادیث را ببینیم . روایت داریم: واجب می شود محبت خدا بر فردی که حلم بورزد و نزدیک است که آن فرد پیامبر شود. فردی که تحمل می کند نزدیک است که پیامبر بشود. روایت داریم: بهترین راه به سوی خدا جرعه ی خشمی است که قورت بدهید یا جرعه ی مصیبتی است که آنرا تحمل کنید. فوت حاج آقا مصطفی برای امام خیلی سخت بود. زیرا امام به ایشان محبت شدید داشتند. این مصیبت آنقدر برای خانواده ی امام سنگین بود که امام به آنها می گفت که من در بچگی پدرم را از دست دادم و آنها را دلداری می داد. اگرکسی به ما حرفی زد نباید این حرف برای ما سنگین باشد. جلوی زبان مردم را نمی توان گرفت و امکان ندارد که همه از ما راضی باشند. امام صادق(ع) می فرماید :پیامبر عقل کل بود .به پیامبر که عقل کل بود مجنون و ساحر می گفتند. حالا به ما بگویند که تو جاهل هستی ، این مشکلی پیش نمی آورد . بعضی ها می گویند که شما بی رگ هستید که جواب غیبت دیگران را نمی دهید. کسانی که غیبت ما را می کنند ثواب هایشان را به پرونده ی ما منتقل می کنند. یکی از شاگردان انصاری همدانی به ایشان می گفتند که فردی در مورد ما غیبت کرده است. ایشان می فرمودند که برای این فرد دو رکعت نماز بخوان و اگر داری گوسفندی هم قربانی کن زیرا او دارد شما را تربیت می کند و ثواب ها را به شما می دهد و گناهان شما را می برد. در این کار هزاران خیر است.
پیامبر ما بخاطر ازدست دادن یتیم بداخلاق گریه می کرد زیرا می فرمود که شاید دیگر بچه ای به این بداخلاقی گیر من نیاید زیرا او باعث رشد من بود. خدا می فرماید که ما برای هر پیامبری ،شیطانی از جن و انس قرار دادیم تا آنها ساخته بشوند. اگر ما در دعاها صفات خدا را می خوانیم بخاطرا ین است که ما هم باید مثل خدا بشویم.
سوال – چکار کنیم که وقتی به ما اهانتی می شود ناراحت نشویم ؟
پاسخ – کرامت ما با این اهانت ها از بین نمی رود ولی به نفس ما برمی خورد. مولوی می گوید : خود نشان مومنان مغلوبی است، نیک در اِشکست مومن خوبی است. پس اگر به ما حرفی می زنند و ما ناراحت می شویم این نشان می دهد که ما خودخواهی داریم. اگر به دیگران بگویند که زشت هستی، ما ناراحت نمی شویم ولی اگر به ما بگویند که زشت هستی ما ناراحت می شویم، پس این به نفس ما بر می خورد. عده ای هستند که کراماتی دارند ولی باید بخاطر خدا این حرفها را تحمل کنند. کسی کراماتش از پیامبر بالاتر نیست. عمربن عبدود در صورت حضرت علی (ع)آب دهان می اندازد و فحش می دهد. امام نفسانیات ندارد که به ایشان بربخورد ولی امام بلند شد و همان موقع او را نمی کشد. امام نگفت که من کرامت امامت دارم .زیرا امام فقط رضایت خدا را در نظر می گیرد و می خواهد که کار در آرامش کامل انجام بگیرد. بعضی ها فکر می کنند که شجاعت به این است که ما قوی باشیم و کم نیاوریم و جواب همه را بدهیم. اتفاقا این ها نشانه ی ضعف است .اگرمن به شما حرفی بزنم و شما سریع جواب بدهید این نشانه ی ضعف شماست ولی اگر شما با آرامش کامل جواب مرا بدهید یا از جواب دادن صرف نظرکنید و به من محبت کنید، این علامت شجاعت و قدرت شماست .کسی که از کوره در نمی رود و عصبانی نمی شود ،این نشانه ی کرامت اوست. شجاعت این است که انسان بر هوای نفس غلبه کند. در مسائل اخلاقی شجاعت یعنی اینکه تحمل انسان بالا برود. روایت داریم :هر کس که درحال مدارا از دنیا برود، شهید بحساب می آید. (این جهاد اکبر است)
با یک دهه ی ماه صفر، می توان امام حسن (ع)را از غربت درآورد. بعضی ها می گویند که قیام امام حسین(ع) از صلح امام حسن(ع) بالاتر است .اگر صلح امام حسن(ع) بالاتر از قیام امام حسین (ع) نباشد کمتر از آن نیست. آنها در یک مسیر هستند. صلح امام حسن(ع) مقدمه ی قیام امام حسین(ع) و براندازی خاندان بنی امیه شد. امام حسن(ع) در پای منبر بودند و خطیب به پدرامام ناسزا می گفت. امام می توانست آنها را از منبر به پایین بکشد ولی بخاطر خدا صبر می کردند. مردم شام بر اثر تبلیغات سوء گول خورده بودند. معاویه و عمروعاص با صورت پوشانده نزد امام علی(ع) می آمدند و می دانستند که چون میهمان امام هستند امام با آنها کاری ندارد. مرد شامی امام حسن(ع) را دید و به امام و پدرشان ناسزا گفتند. امام سکوت کرد. بعد امام( روایت داریم :اگر انسان گمراهی را نجات بدهید مثل این است که تمام دنیا را احیا کرده اید )با لبخند به او سلام کرد. امام فرمود: شما فرد غریبی هستی اگر مکان می خواهی به تو مکان می دهم و اگر پول می خواهی به تو پول می دهم و... هر نیازی داری من نیاز تو را برآورده می کنم.(خشونت ها مردم را از اسلام زده کرده است)این فرد شامی تعجب کرد و گفت :من شهادت می دهم که تو حجت خدا در روی زمین هستی خدا می داند رسالت را در چه خانواده ای قرارداده است. الان شما و پدرت محبوب ترین فرد در دل من هستید. انسان با عمل می تواند افراد را جذب اسلام کند. امام موسی صدر که بیش از سی سال است که مفقود شده است وقتی در لبنان بودند، برخوردی داشتند که مسیحیان، اهل سنت و گروههای مختلف جذب ایشان شده بودند. حتی از ایشان دعوت شده بود که درکلیسا سخنرانی کند. شرح صدر داشتن و مدارا کردن ایشان خیلی بالا بود. نوشته اند که امام موسی صدرجلسه سخنرانی داشتند و قبل از ایشان فردی که دشمن ایشان بود سخنرانی می کند و از امام موسی صدر بدی می گوید. ایشان طرف را می بیند و به او می گوید که اگر من اشتباهی دارم آنرا جبران می کنم و به طرف محبت می کند. او تعجب می کند . یک برخورد همه ی کارها را درست می کند. در روایت داریم که جدال نکنید. کسانی که جدال و بگو و مگو را ترک می کنند حتی اگر حق با آنها باشد خدا خانه ای در بالای بهشت به آنها می دهد. آفت ادراکت است این قیل و قال ، خون به خون شستن محال است و محال .فردی به مالک اشتر توهین کرد ولی او سکوت کرد. آن فرد به دنبال مالک رفت و دید که او به مسجد رفت و دو رکعت نماز خواند. مالک به آن فرد گفت که من این دو رکعت نماز را برای تو خواندم. ما باید با عبادت نفس خودمان را مهار کنیم و ایمان مان را بالا ببرد. نه اینکه فقط عبادت کنیم و به نفس مان کاری نداشته باشیم .
سوال – وقتی ما تحمل می کنیم درنفس ما چه اتفاقی می افتاد که باعث می شود ما خوش اخلاق باشیم؟
پاسخ – وقتی ما تحمل می کنیم روح و ایمان ما قویتر می شود و نفس ما ضعیف تر می شود تا اینکه بداخلاقی و غرور در هم شکسته می شود. مثلا وقتی شما می خواهید درخت را بشکنید با یک بار شکسته نمی شود. تحمل مثل تبری است که ما به درخت نفس مان می زنیم ، ما باید تبرهای زیادی به نفس مان بزنیم تا ریشه ی نَفس مان را قطع کنیم . ما باید نفس را مغلوب کنیم. هر چه نفس ما ضعیف تر شود ایمان ما بالاتر می رود. اگر ما برنفس خودمان غلبه کنیم بالاترین کمالات را بدست آورده ایم .
سوال – صفحه 186 قرآن کریم را توضیح بفرمایید.
پاسخ – روایت داریم که اگر کسی صلوات بر پیامبر بفرستد خداوند از صلوات های او فرشته ای برای او خلق می کند که برای او استغفار کند.(استغفار و دعای ملائک مستجاب است)
در این صفحه خدا مومنان واقعی را معرفی می کند. می فرماید :کسانی که ایمان بیاورند ،در راه خدا هجرت کنند، در راه خدا جهاد کنند، مومنان را پناه دهند و یاری کنند، مومن واقعی هستند. کاری که ما برای اهل بیت می کنیم گم نمی شود و پاسخ آنها را خواهیم گرفت . امیرالمومنین می فرماید: نصف انسان تحمل و نصف آن تغافل است .انسان وقتی تحمل کند راحت و ریلکس می شویم .اگر کسی به شما ناسزا می گوید، او را جاهل حساب کنید. در مجلس می گفتند که مرگ بر مدرس ولی او می خندید و می گفت که این مرگ گفتن چیزی راعوض نمی کند. البته اول تحمل کردن این کار سخت است ولی بعد راحت می شود. در این کار می توان از خدا کمک گرفت و به ائمه توسل کرد.
نصف کار تغافل است .در اسلام به فراموشی زدن در بعضی از مواقع تاکید شده است. وقتی کسی مصیبت دیده است، بعد از مدتی این مصیبت برای او عادی می شود و فراموش می کند. البته فراموشی در مصیبت ها لطف خداست. فراموشی نعمت بزرگی است و اِلا همه مردم از غصه دق می کردند. اگر کسی به شما ناسزا گفت سعی کنید که آنرا نشنوید. پیامبر ما فقط گوش می داد و تحمل می کرد. در نهج البلاغه داریم :از بهترین کارهای انسان با کرامت این است که از چیزی که می داند غافل بشود یعنی از بدی و کینه توزی دیگران غافل شود. اکثر دعواهای خانوادگی بخاطر این است که به من (نفس) برخورده است .ما باید در این موارد تغافل کنیم و بدی ها را فراموش کنیم و خودمان را به غفلت بزنیم. لقمان یک برده بود ولی خدا به او حکمت داد. لقمان می فرماید: فرزندم دو چیز را همیشه فراموش کن : احسان کردن به دیگران و فراموش کردن بدی دیگران و دو چیز را همیشه به یاد داشته باش: خدا و مرگ .حضرت یوسف بدی های برادران را به شیطان نسبت داد و برادرانش را سرزنش نکرد و به آنها گفت که شما به من منت گذاشتید زیرا با این کار نسب من مشخص شد . پس حضرت یوسف تغافل کرد.
یکی ازعلمای بزرگ خانم بداخلاقی داشت که خیلی ایشان را اذیت می کرد ولی ایشان تحمل می کرد .یکی از شاگردانش گفتند که حتی برادر خانم ایشان می گفت که ما می دانیم که خواهرمان خیلی بد است .روزی خانم ایشان سم خورد تا بگوید که شوهرم مرا اذیت می کند. ولی ایشان با تمام این آزار و اذیت ها، تا آخر عمر با این خانم مدارا کرد. وقتی خانم ایشان فوت کرد او برای خانمش ناراحت بود و می ترسید که عذاب قبر داشته باشد و برای همسرش استغفارمی کرد.