در مورد اسلام آوردن و ایمان واقعی توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ – حقیقت و روح دین، محبت است. روایت داریم :دین محبت است و محبت دین است. پیامبر فرمود: محبت من و اهل بیت من، اساس اسلام است. ما یک اسلام و یک ایمان داریم. اگر کسی شهادتین بگوید یعنی اقرار به خدا ،پیامبر و معاد بکند اسلام آورده است که او خونش پاک است و احکام ظاهری اسلام بر او پذیرفته می شود. ایمان زمانی است که حقیقت اسلام در قلب فردی جا باز کند. یعنی اسلام از زبان به قلب سرایت کند و ایمان بشود. مثلا کسی که وارد مکه شده است خانه ی خدا نرفته ولی وقتی وارد مسجدالحرام بشود می گویند که وارد خانه خدا شده است. و هم وارد مکه شده است. ایمان یعنی اینکه به خانه ی خدا برویم و به خدا وصل بشویم.
در سوره حجرات داریم که اعراب زمان جاهلیت به صرف گفتن شهادتین، خودشان را مومن می دانستند .خدا به آنها می فرماید: با صرف گفتن شهادتین شما مسلمان نشده اید ،نگویید که ما مومن شده ایم. ایمان برای قلب است. یعنی وقتی محبت خدا و چهارده معصوم در دل شما جا باز کند. ایمان بالاتر از اسلام است. اسلام پوسته ی ظاهری است ولی ایمان مغز و روح است. اگر به قلب سرایت کند فرد مومن می شود. ایمان چیزی است که در قلب قرار می گیرد و محبت ایجاد می کند. پیامبر فرمود :محبت ما ایمان است، دشمنی ما کفر و نفاق است. اگر این محبت به دل آمد، فرد مومن واقعی می شود. کسی که به زور مسلمان شده است، کفر باطنی دارد.
تمام کسانی که به کربلا آمدند و با امام عناد ورزیدند مسلمان ظاهری بودند.یعنی اسلام ظاهری را داشتند ولی ایمان نداشتند و معاد باوری به قلب شان نرسیده بود. ایمان وقتی است که انسان به عشق برسد. اگر آنها خدا، پیامبر و امام شان را دوست داشتند، آیا امام را تشنه می گذاشتند؟ آنها پوسته ی ظاهر اسلام را داشتند ولی مغز که همان ایمان است را نداشتند. ولی اصحاب امام حسین(ع) ایمان داشتند. برای انسان هم پوسته و هم مغز لازم است یعنی انسان هم باید ظاهر اسلام را قبول کند و اعمال ظاهری را انجام بدهد و هم محبت و ایمان داشته باشند. کسانی که فقط محبت دارند هم کافی نیست. اما اصل مغز است. اگر محبت شدت پیدا کند به اعمال و جوارح هم سرایت می کند. پس ایمان محبت است. ما باید سعی کنیم که محبت در دل ما نفوذ کند. عشق باید در دل ما باشد. حافظ می گوید: رهروان را عشق بس باشد شدید .
اویس قَرَن در جنگ صفین شهید شد و قبرش در سوریه است. ایشان ویژگی های زیادی داشت. اویس در تمام عمرش پیامبر را زیارت نکرد. مثل ما که پیامبر و امام را ندیده ایم. البته دیدن امام و اهل بیت خوب است. همه در کربلا امام حسین (ع) را دیدند و امام خودش را معرفی کرد. دیدن اصل نیست. دیدن با معرفت مهم است. مگر اطرافیان پیامبر او را نمی دیدند؟ افرادی مثل اویس زیاد بودند. خیلی ها در خراسان بودند و امام شان در مدینه بود بنابراین نمی توانستند امام شان را ببینند. پس ندیدن مانع محبت نیست. اویس عنوان ظاهری نداشت یعنی نه مال نداشت، نه ثروت و نه مقام. او شتربان بود. و خیلی به مادرش خدمت می کرد. شرط رسیدن به سعادت داشتن مقام نیست. اگر انسان بخواهد وارسته بشود، می تواند در هر مکان و زمانی باشد. اویس وقتی اوصاف پیامبر را شنید از دور ایمان آورد و به فرامین پیامبر عمل می کرد و خیلی مطیع بود، روزی از مادرش اجازه گرفت که به خدمت پیامبر برود. مادرش گفت که بیشتر از نصف روز در مدینه نمان. وقتی او به مدینه رفت، پیامبر به مسافرت رفته بود. محبت و اطاعت از خدا و پیامبر و اهل بیت باعث نزدیکی ما به آنها می شود. محبت به انسان آرامش می دهد.
خواهی به فراغ کوش خواهی به وصال من فارغم از هردو مرا عشق تو بس
محبت باعث می شود که محبوب در دل فرد حاضر باشد. چون اویس به مادرش قول داده بود، برگشت و پیامبر را زیارت نکرد. وقتی پیامبر به مدینه برگشت فرمود که من نوری در خانه حس می کنم. به پیامبر گفتند که شتربانی از یمن آمده بود که شما را ببیند. پیامبر فرمود: این نور اویس است. محبت همان نور است. در سوره نور داریم :خدا هر کس را که بخواهد به نور خودش هدایت می کند. این نور اهل بیت است و اگر در دلی بتابد ،روشنایی می دهد. درواقع نور واقعی خداست که به قلب پیامبر تابیده و از آنجا به قلب اویس تابیده بود. الله نورالسموات و الارض. از قرآن هم تعبیر به نور شده است.
پیامبر بارها رو به یمن می کردند و می فرمودند: من بوی خدای رحمان را از یمن استشمام می کنم. ای اویس من مشتاق دیدن تو هستم. در روایت دیگری داریم که پیامبر می فرمود : بوی های بهشتی را از یمن استشمام می کنم. یعنی بوی های بهشتی از یمن به جاهای دیگر منتشر می شود بخاطر اویس. خوبی اویس آنقدر بالاست که پیامبر فرمود :اویس در قیامت در جایگاهی قرار می گیرد و عده ی زیادی ( به تعداد دو قبایل بزرگ عرب) را شفاعت می کند. او فردی نبود که کتابهای زیادی نوشته باشد یا مقامی داشته باشد. او فرد شتربانی بود که به مقامات رسیده بود. پس ما نمی توانیم بگوییم که نمی شود به کمال رسید.
یکی از ویژگی های اویس این بود که اطاعت می کرد. وقتی مادرش گفت که بیشتر از نصف روز در مدینه نمان، او اطاعت کرد. او از راه دور به پیامبرعشق می ورزید. او عاشق خدا بود و سجده را خیلی دوست داشت. روایت داریم کسانی که می خواهند با پیامبر محشور بشوند زیاد سجده کنند و سجده هایشان را طولانی کنند. پیامبر سجده را خیلی دوست داشتند. محدث قمی دارد که اویس خیلی عاشق خدا بود و رکوع و سجده ی زیادی می کرد. او آرزو می کرد که دنیا به یک شب بود و یک شب را به سجده می گذراند. او خیلی عاشق خدا و انس با خدا و عبادت بود. او به دنیا عشق و علاقه نداشت و زندگی ساده ای داشت. به دنبال دنیا رفتن و حرص به دنیا، انسان را از خدا دور می کند. یکی از ویژگی های اویس این بود که خیلی تواضع داشت. او خیلی با پیامبر سنخیت داشت. تابعین کسانی هستند که پیامبر را ندیده اند. او سید تابعین بود. روز قیامت ندا می دهند: حواریون پیامبر چه کسانی هستند؟ ابوذر وسلمان بلند می شوند و ندا می دهند: حواریون حضرت علی(ع) چه کسانی هستند؟ اویس قرن بلند می شود. تواضع، فروتنی، زندگی زاهدانه و اطاعت او برجسته بود. پیامبر به اصحاب شان فرمودند که فردی از یمن به مدینه می آید، سلام مرا به او برسانید. بعد از پیامبر وقتی اویس به مدینه آمد همه اصحاب سبقت می گرفتند که سلام پیامبر را به او برسانند. وقتی سلام پیامبر را به او رساندند ، به سجده افتاد و خیلی خدا را شکر کرد. بعد خدمت امیرالمومنین آمد و در جنگ صفین با حضرت بیعت کرد ،اسب و مرکب نداشت و جزو نظام پیاده بود و به شهادت رسید.
گر در یمنی چو با منی پیش منی ور پیش منی چو بی منی در یمنی
من با تو چنانم ای نگار یمنی کاندر عجبم که من توام یا تو منی
وقتی اویس به مدینه آمد، بعضی از منافقین(که پیامبر را اذیت می کردند)گفتند که تو پیامبر را ندیده ای ولی ما پیامبر را دیده ایم. اویس به آنها گفت که شما می دانید که در جنگ احد کدام دندان پیامبر را شکستند؟ آنها گفتند :نمی دانیم. اویس گفت که من در یمن بودم و آسیبی به دندان من رسید و یقین کردم که به محبوبم ،پیامبر هم چنین آسیبی رسیده است. گاهی اوقات وقتی بچه تب می کند مادر هم از شدت علاقه تب می کند. اینها دور از ذهن نیست. افرادی که از نظر روحی با یکدیگر علاقه دارند، ممکن است که از نظر جسمی هم به یک بیماری مشترک مبتلا بشوند. احکام ظاهری اسلام وقتی ارزش دارد که ما با قلب به پیامبر نزدیک بشویم تا به ایمان کامل برسیم. اویس قرن می تواند الگوی ما باشد.
سوال – صفحه 515 قرآن کریم را توضیح بفرمایید.
پاسخ – در این صفحه خداوند می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا و پیامبر جلو نیفتید. شأن نزول این آیه این است که بعضی ها جلوتر از پیامبر راه می رفتند یا حرف پیامبر را قبول نمی کردند، اگر پیامبر می فرمود: صلح کنید آنها می گفتند: جنگ. یعنی اطاعت نمی کردند. مثلا قبل از اینکه پیامبر فرمان قربانی کردن روز عید قربان را بدهند، آنها قربانی می کردند. این جلو افتادن از پیامبر خداست. در مسافرت پیامبر روزه شان را خوردند ولی آنها قبول نکردند که روزه شان را بخوردند.
مصداق بزرگ این آیه در مورد وسواسی ها است. زیرا خداوند می فرماید که با یک بار شستن این جسم پاک می شود ولی آنها می گویند: نه و چند بار آنرا می شویند. این جلو افتادن از خدا و پیامبر است. ما باید تسلیم خدا باشیم. شاخصه ی اصلی اویس محبت و تسلیم بود.
فردی اویس را در کنار فرات دید و گفت: چطور می شود به مقامات رسید؟ اویس گفت :هر روز، چند دقیقه به آخرت و معاد فکر کن که همه چیز در این دنیا رفتنی است .یعنی شما از الان بدن خودت را خاک حساب کن .
دو عمل تفضلاً حق پیامبر و اهل بیت را ادا می کند: مداومت بر صلوات (امام سجاد (ع)در دعای شعبان می فرماید: خدایا صلوات زیاد بر محمد وآل محمد بفرست که باعث رضایت و خشنودی آنها بشود. این صلوات ها را حق ادا کردن پیامبر واهل بیت قرار بده. پس کثرت صلوات حق پیامبر واهل بیت را ادا می کند. حداقل آن صد تا صلوات در روز است) و دیگری گریه بر اباعبدالله است که حق پیامبر و اهل بیت را ادا می کند. گریه ای که دوستداران با معرفت دارند بهشت را واجب می کند و گناهان را می آمرزد.
در کامل الزیارات از امام صادق(ع) داریم: کسی که بر امام حسین (ع) گریه می کند دل پیامبر را مسرور می کند یعنی به پیامبر و فاطمه وصل شده است. کسی که بر امام حسین (ع)گریه کند حق ما اهل بیت را ادا کرده است. محبت پیوند ایجاد می کند و ارتباط ما را محکم می کند. امام حسین(ع) خیلی نزد خدا عزیز است. خیلی ها در عزاداری گریه شان نمی آید، آنها می توانند تباکی کنند که آثارش مثل گریه است. پس اگر کسی حالت گریه را هم به خودش بگیرد ،خدا ثواب گریه را به او می دهد.
معمولا بعد از مراسم عاشورا ،عده ای از اهل بیت فاصله می گیرند. طبق روایات ارتباط با مجالس اهل بیت و رفتن به روضه را ترک نکنید. خواندن زیارت عاشورا و گره گشایی از کار مردم را ترک نکنید. امام حسین(ع) می فرماید: مشکلاتی که مردم رو به شما می آورند از نعمت های خداست و از آنها خسته نشوید. این گره گشایی خودش توسل است.
پسر علامه امینی پدرشان را در خواب می بیند که جایش خیلی خوب است. ایشان از پدرش می پرسد: در آنجا چه چیزی بیشتر به درد می خورد؟ علامه فرمود: زیارت عاشورا و زیارت امام حسین (ع).
زیارت عاشورا انشای خداست زیرا انسان از دشمنان تبری می جوید، به اهل بیت پیوند می خورد و شفاعت امام را هم می خواهد. محدث قمی در مفاتیح نقل کرده است که زن آهنگری که در یزد بود بخاطر خواندن هر روز زیارت عاشورا، امام حسین(ع) به دیدنش آمده است. در زیارت عاشورا ارتباط ما با امام حسین(ع) برقرار می شود. علامه فرموده بودند که زیارت امام حسین(ع) در کربلا هم خیلی خوب است. پسر علامه امینی می گوید: زمانی که من این خواب را دیدم راه کربلا بسته بود. به پدرم گفتم که راه بسته است و نمی توانیم به کربلا برویم. علامه فرمود: هر کجا که خیمه ی امام حسین(ع) برپاست بروید. اینها شعبه ای از حرم امام حسین(ع) است. گاهی افراد در یک مراسم عزاداری حدیثی می شنوند و زندگی شان دگرگون می شود. انشاء الله سوار کشتی سیدالشهدا بشویم.
خدایا به حق محمد و آل محمد قلب امام زمان(عج) را از ما راضی و فرجش را نزدیک بفرما ،همه ما را جزو عزاداران واقعی آن حضرت قرار بده و بیماران را شفاعنایت بفرما.