درخصوص رحمت و محبت الهی توضیحاتی بفرمایید.
پاسخ - ما در خصوص برخی از واجبات و مستحبات تعبیرهای خیلی مهم و بلندی داریم. مثلاً در روایات یا آیات قرآن است که نماز گناهان را ذوب کرده و از دل می برد. در روایت داریم که وقتی کسی وضو می گیرد مانند برگ خزان گناهان او ریخته می شود. یا خواندن نماز مانند نهر آبی است که فرد را شستشو داده و پاکیزه می کند. در روایت داریم که صلوات باعث آمرزش گناهان شده، فرد به پیامبر اتصال پیدا کرده و شفاعت پیامبر بر او واجب می شود. رمز اینکه برای یک عمل مستحبی یا واجب این مقدار امتیاز بحق و بجا داده شده چیست؟ آیا فرد در هر شرایطی این کارها را انجام دهد شامل حال آن امتیازها می شود یا خیر؟ نکته ی مهمی که برخی از بزرگان اشاره کرده اند این است که این نماز، گریه، عزاداری، زیارت و غیره باید ما را وصل کند. یعنی اگر این قطره به دریا متصل شد پاک و ابدی می شود. وگرنه یک قطره کارآیی نداشته و از بین می رود. یک قطره به تنهایی کارآیی زیادی ندارد مگر اینکه به دریا متصل شود و همه ی برکات دریا شامل حال او شود. بنابراین شرط اتصال حلقه ی این اعمال به منبع خوبی ها یعنی خدای بزرگ یا اولیای خدا این است که اعمال از روی محبت و اخلاص انجام بگیرد. اگر از روی محبت و عشق باشد اتصال برقرار شده و ما نورانی شده و جذب می شویم و برکات و ثواب ها قطعاً شامل حال ما می شود. تمام کسانی که امامان ما را شهید کردند و یا با امام حسین (ع) جنگیدند نماز خوان بودند اما نماز دوست نبودند.
در روایت داریم که پیامبر خدا فرمود: صبر من هستم و نماز امیرالمومنین (ع) است. به معنای دیگر ریشه ی تمام خوبی ها به چهارده معصوم باز می گردند و آنها مجسمه ی یاد خدا و نماز هستند. بنابراین آن افراد نماز خوان بودند اما نماز دوست نبودند. آن چیزی که ما را نجات می دهد و روح نماز است، محبت نماز و محبت خدای متعال است. اتصالی که ما از آن سخن می گوییم، اتصال جسمی و ظاهری نیست. خدا خالق زمان و مکان است و اتصال جسمی به او معنایی ندارد. ولی با قلب، روح و جان می توانیم اتصال پیدا کنیم. خداوند متعال می فرماید: آسمان و زمین جای من نمی شود ولی من می توانم در قلب مومن تجلی پیدا کنم و جایگاه من دل مومن است. یعنی با قلب و جان خود می توانیم با خدا اتصال برقرار کنیم. در روایت زیبایی پیامبر خدا فرمودند: لیست الصلاه قیامک و قئودک و انما اخلاصک و ان ترید بها وجه الله. نماز یک ظاهری دارد که ما باید وضو بگیریم رکوع و سجده برویم و قرائت درست داشته باشیم. این پوسته نباید کوتاه شود و ظاهر احکام باید رعایت شود. در نماز ما می خواهیم به خدا توجه کنیم. ما در سفر حج این نکته را بسیار به حجاج گوش زد می کردیم که ما بر روی احکام ظاهری نماز و حج بسیار مانور می دهیم اما روح و جان حج این است که قلب ما به صاحب خانه متصل شود. ما که عاشق این در و دیوار و سنگ و بیابان عرفه و منا نیستیم که ما در اینجا به دنبال گمشده ی خود یعنی صاحب خانه هستیم. صاحب خانه هم اتصال محبتی و قلبی است. یعنی نماز بهانه ای برای برقراری ارتباط قلبی است. این چاشنی محبت ما را به خدا متصل کرده و از غیر خدا و دنیا غافل کند. یک چنین نمازی واقعی بوده و سازندگی دارد. یکی از شاگردان مرحوم آیت الله قاضی بارها می فرمودند که ایشان نماز را با توجه و عشق زیادی می خواندند. گاهی قبل از نماز به دلیل هوای سرد لباس زیاد می پوشیدند اما در حین نماز به قدری شارژ می شدند که بعد از نماز احساس گرما کرده و لباس های خود را از تن بیرون می آوردند. مرحوم آقای قاضی می فرمودند من ریش خود را گرو می گذارم که اگر کسی با شوق و عشق نماز بخواند، همین نماز او را به همه ی کمالات می رساند.
افرادی که می خواهند گمشده ی خود را پیدا کنند و به تمام آرزوهای خود برسند یکی از راه های آن نماز است. چون خدا همه چیز دارد وقتی ما به او متصل شدیم ما هم همه چیز خواهیم داشت. خدا قدرت و علم دارد و چیزی کم ندارد بنابراین وقتی که ما به او متصل شویم همه ی خواسته های ما برآورده می شود. یک برزگی می گفت که من همیشه مستجاب الدعوه هستم به ایشان گفتند که شما ادعای بزرگی می کنید چطور چنین چیزی امکان دارد؟ گفت من دلم با خدا یکی شده است هرچه او بخواهد من هم همان را می خواهم . خواسته های خدا همیشه اتفاق می افتد بنابراین این مستجاب الدعوه بودن به مراتب بالاتر از خواسته های پیش پا افتاده ای است که شاید ما داشته باشیم. وقتی که ما خواسته ی خود را مطابق با خدا کردیم و او را خواستیم، به معنای واقعی کلمه تمام خواسته های ما مستجاب شده است. این یعنی تسلیم محض و راضی بودن. نماز وسیله ی قرب هر انسان با تقوا است. با این کار من خود را شکسته و خود را قربانی می کنیم. نماد قربانی گوسفند در عید قربان است که خدایا ما نفس خود را قربانی کرده و سر او را می بریم و در مورد خواسته های خود تسلیم تو می شویم. برخی از افراد می گویند :ما خدا را خیلی دوست داریم. اگر شما خدا را دوست دارید باید نماز بخوانید و حرف او را گوش دهید. دوست داشتن خدا همراه با رعایت نکردن حجاب نمی تواند باشد. مثلاً فردی بگوید من عاشق دلباخته ی پدر و مادرخود هستم اما نه حرف آنها را گوش می دهم نه با آنها مجالست کرده و به دیدن آنها می روم و نه با آنها گفتگو می کنم، انسان در این نوع دوستی شک می کند یا دوستی واقعی نیست و یا خیلی کم رنگ و بی ارزش است. نماز مقدمه ای است برای اینکه از دوستی خود بکاهیم و به دوستی خدا متصل شویم. یک مطلبی هم در نهج البلاغه و هم در خطبه ی حضرت زهرا(س) آمده است اینکه فلسفه ی وجود نماز چیست؟ هردو بزرگوار می فرمایند که الصلاة تنزیه عن الکبر.
ما در هنگام نماز ممکن است هزاران مشکل و کارهای دنیایی داشته باشیم اما باید من خود و هوا و هوس خود را کنار گذاشته و با خدا گفتگو کنیم. برخی افراد می گویند یا امام حسین(ع) هرچقدر بخواهی ما برای تو سینه می زنیم، گریه می کنیم و به دور ضریح تو می آییم اما حرف تو را گوش نمی کنیم. اصولاً محبت با اطاعت همراه است. انسان عاشق مدام درصدد است که خواسته های محبوب خود را برآورده کند. بسیاری از افراد محبت خدا و امامان را با محبت خود اشتباه می گیرند یعنی به هرآنچه دلشان می خواهد عمل می کنند اما باز هم می گویند ما خیلی خدا و امامان را دوست داریم. این سخن بسیار گزاف است. محبت واقعی با اطاعت گره خورده. اویس قرنی بسیار عاشق خدا و اهل بیت بود اما وقتی مادر به او گفت نصف روز بمان همان کار را کرد و بازگشت. هم باید محبت ایجاد شود و هم همراه با اطاعت و عمل باشد. البته هر چقدر محبت بیشتر باشد اطاعت هم ایجاد می شود. حقیقت نماز ارتباط قلبی، روحی و جانی است. ما نباید تنها بر روی قرائت و ظاهر نماز توجه کنیم. البته همه ی اینها باید باشد. محبت یعنی اینکه ما هم بخاطر فرمان خدا نماز را می خوانیم و هم او را دوست داریم. حضرت امیر المومنین فرمودند: خدایا من از ترس جهنم عبادت نمی کنم از طمع بهشت هم عبادت نمی کنم بلکه تو را دوست دارم که عبادت می کنم. من می خواهم بخاطر لطف وعنایتی که به من داشته ای از تو تشکر کنم. تشکر یعنی اطاعت از فرمان الهی و گفتگوی با او. محبت انسان را هم به طرف معبود می کشاند و هم باعث می شود که فرمان معبود را اطاعت کند. اویس قرنی هم اطاعت از مادر می کرد و هم فرمان پیامبر را می برد. خلف وعده نمی کرد و برای عهد و پیمان ها ارزش قائل بود. محبت انسان را به تمام خوبی ها می رساند.
یک استاد بزرگواری داشتیم که می فرمود: باید در نماز جانم باشد. باید در هنگام نماز به خدا عشق بورزید. نمازی که همراه با کسالت باشد نمره ی کامل رابرای انسان به ارمغان نمی آورد. البته همان نماز هم باید خوانده شود. نمازی خوب است که انسان را بسازد و او را عروج بدهد. آقای دولابی به گونه ای نماز می خواندند که واقعاً حق مطلب را ادا کرده و گویی می خواستند پرواز کنند. آقای اربابی پیرمردی بود که در تهران روضه داشت و گاهی به قم و جمکران می آمد. ایشان جمله ی قشنگی داشتند و می فرمودند که این جان را خدا برای چه به ما داده است؟ این جان را داده که ما بگوییم: جانم حسین، جانم زهرا، جانم علی و جانم خدا. یعنی این جان باید فدای جانان شود و این دل دلبر می خواهد. دلبر واقعی ما خدا و چهارده معصوم است. چهارده معصوم مظهر عشق و محبت خدا و اعمالی که خدا دوست دارد بودند. من اگر عاشق خدا هستم باید عاشق چیزهایی باشم که خدا دوست دارد. در تواریخ آمده که در غروب روز تاسوعا یک صدای همهمه پشت خیمه ها آمد. صدای همهمه به گوش امام حسین (ع) رسید. ایشان به حضرت ابوالفضل (ع) فرمودند که برو ببین چه خبر است. ایشان رفتند وبازگشتند و گفتند که می خواهند حمله کنند. امام حسین (ع) فرمودند: اگر استطاعت داری و زورت می رسد برو و با این افراد صحبت بکن و امشب را از آنها مهلت بگیر. یعنی این شب عاشورا را به ما مهلت بدهند. برخی گفته اند که شأن امام حسین (ع) بالاتر از آن است که از دشمن تقاضای مهلت و یا آب بکند. این مسئله را ما در تاریخ و روایات نمی توانیم انکار کنیم. قطعاً امام حسین(ع) از آنها تقاضای آب کرده و قطعاً طبق تاریخ مهلت خواسته اند. اما هر درخواست و مهلت خواستنی ذلت نیست. باید ببینیم که رمز و راز این تقاضا و مهلت چیست.
ما اعتقاد داریم که امام مظهر غنای کامل خدای متعال است. پرتور غنایی خدا ابتدا به ولی او وانسان کامل تابیده است. امام حسین (ع) حتی به خوب های عالم هم نیاز ندارد چه برسد به بدها. ولی گاهی مسئله اهمیت زیادی دارد. نصف لشکر امام حسین (ع) در شب و روز عاشورا به ایشان ملحق شدند. ممکن است برای نجات برخی انسان ها حضرت یک شب را تقاضای مهلت کند. ایشان برای انس با خدا، نماز وقرآن شب عاشورا را مهلت گرفتند. در تمام تواریخ نوشته شده که ایشان تقاضای آب کرده اند. شاید این کار برای اتمام حجت بوده است. اصولاً امام به هیچ کس احتیاج ندارد. معنای واقعی هل من ناصر این است که آیا کسی هست که من او را یاری دهم و یا کسی هست که من او را سیراب کنم. زشت است که کسی به امام حسین (ع) تهمت بزند که نیاز به یک جرئه آب داشته است. امامی که اینقدر مصیبت ها را تحمل کرده مسلماً این چند ساعت نیز تشنگی را تحمل می کند. امام حسین (ع) اگر تقاضای آب می کند می خواهد رأفت و مهربانی آنها را به بروز برساند، چون به محض اینکه آنها قصد آب دادن بکنند رحمت خدا شامل حال آنها می شود. بزرگی می گفت که مرحوم شاه آبادی می فرمودند: لحظات آخر امام حسین (ع) به شمر فرمودند به من آب بده تا من نزد جدم از تو شفاعت کنم. نوشته شده که امام حسین (ع) در چهره ی شمر تبسم کرد و راه به او داد بلکه او نجات پیدا کند. یعنی حتی به قاتل خود نیز در مهربانی را نشان می دهد. امام حسین (ع) سفره ی مهربانی و شفقت خود را پهن کرد اما آنها نیز سفره ی شقاوت خود را پهن کردند. شمر گفت که من یک درهم یزید را با شفاعت جد تو عوض نمی کنم. ترسم که شفاعت کنی از قاتل خود، از بس که کرم دارد و آقاست حسین. اگر امام حسین (ع) برای حضرت علی اصغر آب خواستند به این خاطر است که دشمن توجه پیدا کند و باز گردد تا رحمت خدا شامل حال او شود. خدای متعال در قرآن می فرماید: ان تنصرالله ینصرکم. اگر خدا در قرآن می فرماید به خدا قرض بدهید به این خاطر است که ما نجات پیدا کنیم. یاری بنده ها به خدا که برای او ارزشی ندارد فقط به این خاطر است که مورد یاری خدا قرار بگیرند. امام حضرت ابوالفضل (ع) را نزد دشمن فرستادند تا برای شب عاشورا مهلت بگیرند. صریح فرمایش حضرت است که این مهلت را بگیر تا امشب را با خدا گپ و گفتگو کنیم و نماز بخوانیم، دعا بخوانیم و استغفار کنیم. فهو یعلم انی قد کنت احببت الصلوة و تلاوت کتابه و کثرت الدعاء و الاستغفار. امام حسین (ع) خدا را شاهد می گیرد. آنهایی که می گویند ما سینه می زنیم ولی به نماز اهمیت نمی دهیم باید ببینند مولای آنها چه چیزی را فرموده است. امام حسین (ع) می فرماید: خدا شاهد است که من نماز را دوست دارم و عاشق آن هستم. ایشان می فرماید که خدا می داند من همیشه اینطور بوده ام. البته ما نمی خواهیم چیزی را رد کنیم باید همین حداقل ها را ادامه دهیم تا به کمال برسیم. ولی می خواهیم بگوییم که نمره ها را بالا ببریم و مدام در این کلاس پایین نمانیم. ما در روایات زیادی داریم که غیر مسلمانان هم که امامان را دوست داشته باشند، عزاداری کنند و برای آنها نذر و نذورات کنند هم اثر دارد. اما این مراحل پایین است. کسی که مانند حبیب ابن مظاهر عاشق نماز و عبادت بوده با کسی که فقط از نذورات امام حسین استفاده می کند قابل قیاس نیست. از مرحوم علامه طباطبایی سوال کردند که ما قرآن زیاد می خوانیم ولی بهره نمی بریم. ایشان فرمودند که قرآن را با عشق نمی خوانید. ما سعی نکنیم مقدار تلاوت خود را بالا ببریم، بلکه دو یا سه آیه بخوانیم اما با همان ها به خدا عشق بورزیم. یک مقدار کیفیت ها را بالا ببریم. استادی داشتیم که می گفت شما پاداشی نباشید، محبتی و ولایی باشید. امام می فرماید: خدا می داند من نماز و قرآن را دوست دارم. انسان کسی را که دوست دارم مدام می خواهد با او ارتباط برقرار کند. اگر برخی دعاها طولانی است به این خاطر است که آنها عاشق خدا بوده اند. در ضمن امام می فرمایند که من زیاد استغفار کردن را دوست دارم. بنابراین امام حسین (ع) به خاطر چهار چیز به دشمن رو می زنند و از آنها مهلت می گیرند. بنابراین محور اصلی این است که امام می خواستند یک شب دیگر با خدا در این دنیا انس بگیرند، نماز و قرآن بخوانند و زیاد با خدا مناجات کرده و زیاد استغفار کنند.
سوال – درخصوص آیات 31 تا 51 سوره ی مبارکه ی ذاریات توضیح بفرمایید.
پاسخ – در روایت داریم که اگر کسی در نماز صلوات بفرستد کار بسیار پسندیده ای است. در هرقسمتی از نماز می توان ذکر گفت و بهترین ذکر صلوات است. در روایت داریم که اگر کسی در قیام، رکوع و سجود در نماز واجب یا مستحب صلوات بفرستد خدا اضافه بر آن رکوع یک رکوع دیگر به او می دهد. من قال فی الصلاته الهم صل علی محمد و آل محمد کتب الله له القیام و الرکوع و السجود. یعنی صواب قیام رکوع و سجود به او می دهد. هیچ کس از دست خدا نمی تواند فرار کند. بدترین انسان ها در آخر به سمت خدا می روند. در آیه ی پنجاهم مفسرین گفته اند که کسی نمی تواند از دست خدا فرار کند. از معصیت خدا به طاعت خدا فرار می کند. جهنم هم متعلق به خدا است. بدها باز هم به زندان خدا می روند. هم محبت و رحمت خدا آماده است و هم غضب خدا آماده است. چرا ما به طرف نوازش و محبت خدا نرویم. فالفروا الی الله یعنی به سمت لطف و محبت و نوازش و بهشت خدا فرار کنید.
سوال- بسیاری از افراد می گویند که ما خدا را دوست داریم. اما اثری از اطاعت خداوند در زندگی آنها نیست. علت چیست؟
پاسخ- قطعاً دوستی این افراد ناقص بوده و بسیار ضعیف است. خطر اینکه این دوست از بین برود وجود دارد. امام باقر(ع) فرمودند که وقتی کسی گناه می کند یک نقطه ی سیاه در دل او کاشته می شود اگر با توبه پاک نشود آنقدر زیاد می شود که مانند چرکی همه ی بدن را می گیرد. اگر محبت صادقانه و واقعی باشد همراه با فرمانبرداری خواهد بود. در قرآن داریم که اقم الصلوة لذکری. نماز را بخاطر توجه و یاد من بپا دار. امام صادق (ع) فرمودند که از مهم ترین واجبات که برمردم واجب شده توجه نسبت به خدا است. البته منظور من از این یاد سبحان الله، الحمدالله، لااله الا الله و الله اکبر نیست. اگر چه اینها ذکر زبانی است اما یاد خدا موقع حلال و حرام است. فرمود یاد خدا یعنی اطاعت خدا. امام صادق (ع) فرمودند: هرکس فرمان خدا را می برد عاشق خدا است. یاد خدا یعنی اینکه حجاب خود را مراعات کنیم، نماز خود را اول وقت بخوانیم، از حرام پرهیز کنیم وغیره . بنابراین عشق و محبت نسبت به خدا ذکر زبانی نیست. باید ببینیم محبت خدا چه نقشی در ما داشته است. امام صادق (ع) فرمود چطور کسی عاشق خدا است و نافرمانی خدا را می کند؟ انسان باید در این محبت شک کند. بنابراین یکی از معیارهای محبت میزان اطاعت است. خیلی مهم است که پیامبر خدا فرمود :من بوی خدای رحمان را از یمن ( سرزمیناویس قرنی )استشمام می کنم، من عاشق تو هستم. اویس قرنی حلال و حرام را مراعات می کرد، عاشق نماز بود و فرمان مادر و پیامبر خدا را می برد. خدایا به حق محمد و آل محمد توفیق بهترین عبادت و بندگی را به همه ی ما عطا بفرما. گرفتاری همه ی گرفتارها رفع شود و باران معنوی و مادی بر سر همه ملت ها ببارد و انشاء الله همه ی مشکلات مرتفع شود.