پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

تاريخ پخش: 12/12/92

بسم الله الرحمن الرحيم

و صل الله علي محمدٍ و آله الطاهرين

من بي‌تو دمي قرار نتوانم كرد *** احسان تو را شمار نتوانم كرد

گر بر تن من زبان شود هر مويي *** يك شكر تو از هزار نتوانم كرد

آقاي شريعتي: سلام مي‌گويم به همه‌ي بيننده‌هاي خوبمان، سلام عليكم و رحمة الله. خيلي خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز ما. آرزو مي‌کنم در هرکجا که هستيد، زندگي شما سرشار از بركت باشد، دلتان شاد بايد و لبتان خندان. خيلي خوشحاليم كه در اين لحظات و دقايق همراه شما هستيم و مي‌دانم كه بي صبرانه منتظر هستيد كه حاج آقاي فرحزاد عزيز مباحث را شروع كنند. آقا سلام عليكم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي فرحزاد: عليكم السلام و رحمة الله، خدمت‌ همه‌ي‌ يبينندگان خوب و عزيز و مهربان و دوست‌داشتني عرض سلام داريم. «بِجَمِيعِ مَحَامِدِهِ كُلِّهَا عَلَى جَمِيعِ نَعْمَائِهِ كُلِّهَا» حمدهاي زيبايي در دعاها هست، يكي از آن حمدها اين است كه خدايا من به همه‌ي حمدها و به‌ همه‌ي نعمت‌هاي تو شكر مي‌كنم. انشاءالله كه ما هميشه ستايشگر و شكرگذار همه‌ي نعمت‌هاي خدا باشيم و آرزوي موفقيت براي همه‌ي سرورانمان داريم.

آقاي شريعتي: سلامت باشيد. ما خيلي خوشحال هستيم كه خدمت شما هستيم و خدمت دوستان خوبمان. قرار شد كه ياد بگيريم روزهاي دوشنبه كه زندگي ما پر بركت باشد، كه در ذيل اين بحث چه كنيم زندگي پر بركتي داشته باشيم، حاج آقاي فرحزادي بابي را باز كردند، و يك دريچه‌اي را كه مباحث بسيار فراواني را در اين باب مي‌گنجد و آن هم بحث شكر و سپاس هست. هفته‌ي گذشته يك اشاره‌اي كرديد و قرار شد كه اين هفته هم ادامه‌ي بحث شما را يشنويم، در خدمت شما هستيم.

حاج آقاي فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و. آل محمد و عجل فرجهم. همينطور كه اشاره فرموديد، اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد: يكي از راه‌هاي خير و بركت و فزوني نعمت،  شكرگزاري نعمت‌ها است. «الشكر يزيد في الرزق» آنهايي كه دنبال اين هستند كه رزق با بركت داشته باشند، و فراواني و وسعت رزق، يكي از راه‌هايش شكرگزاري است.

اين هفته و هفته‌هاي بعد اگر خداي متعال توفيق مرحمت كند، راه‌هاي شكرگزاري را مي‌گوييم، حالا ما مي‌خواهيم، بنده‌هاي شكور، و سپاس‌گزاري باشيم، چطور شكر خدا را به جاي آوريم؟ راه‌هاي شكرگزاري چند راه است. ما در روايت داريم يكي از مهمترين راه‌هايش كه معرفت و درك نعمت است. يك تعبيري يك بزرگواري دارد كه مي‌فرمايد: «درك النعمة شكر النعمة، درك المنعم، شكر المنعم» يعني اگر نعمت را انسان با همه‌ي وجودش وجدان كند، بيابد، در واقع شكر آن نعمت را به جا آورده، و اگر درست خدا را بشناسد، شكر خدا را هم به جاي آورده است.

آقاي شريعتي: خيلي وقت‌ها متأسفانه ما غافل هستيم.

حاج آقاي فرحزاد: هم از منعم غافل هستيم و هم از نعمت‌هايي كه خداي مهربان مرحمت كرده است. يك روايت از امام صادق(ع) است كه حضرت مي‌فرمايد: «مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ نِعْمَةً فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ وَ عَلِمَ أَنَّ الْمُنْعِمَ عَلَيْهِ اللَّهُ فَقَدْ أَدَّى شُكْرَهَاوَ إِنْ لَمْ يُحَرِّكْ لِسَانَه‏» (بحارالانوار/ج75/ص252) فرمود: اگر كسي واقعاً نعمت را بشناسد، عرفان غير از علم است. ما مي‌دانيم خدا چيزهايي به ما داده است. ولي معرفت يعني درك كنيم، بيابيم. به تعبير ديگري الآن ما مي‌دانيم تشنگي يك چيزي است. اما ما گاهي همه‌ي وجودمان تشنه است. يعني احساس تشنگي، آن درك است.

ما مي‌دانيم قند شيرين است. شكر شيرين است، اما يكوقت روي زبانمان است. در دهانمان است. يعني لمس مي‌كنيم. حسش مي‌كنيم. عالم مي‌گويد: من مي‌دانم، عارف مي‌گويد: من مي‌يابم. يعني در واقع شهود مي‌كند و مي‌بيند. فرق علم با معرفت خيلي زياد است. و لذا اين روايت امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «من عرفَ النعمة» يعني وجدان بكند و ببيند خدا به او چه داده است. اين نعمتي كه خدا به ما مرحمت كرده است، چه نعمت بزرگي است. اگر واقعاً از صميم دل درك كرديم، و همه‌ي وجودمان، نعمتي را كه خدا به ما مرحمت كرده است، شما شكر آن را بر جاي آوردي. ولو اينكه با زبانت هم چيزي نگفتي، حالا راجع به شكر زباني هم عرض مي‌كنيم. ذكرهايي كه براي شكر زباني گفته شده است، كه اگر بينندگان عزيز نظرشان باشد، شايد يكي دو بار، ما اشاره‌اي كرديم.

روايت زيبايي است در مفاتيح هم در حاشيه‌اش محدث قمي آورده است. كه در روايت داريم كه اميرالمؤمنين(ع) ديدند يك كسي دعاي خيلي طولاني مي‌خواند. «ادعوا بصحيفة طويله» پشتش را گرفته و همينطور دعا مي‌كند. گاهي هم خسته كننده است واقعاً اين دعاهاي كميل، ندبه، بعضي موقع‌ها خيلي مردم را خسته مي‌كنند. بايد مختصرش كرد.

بعد حضرت جمله‌ي خيلي زيبايي فرمودند كه: آن خدايي كه دعاي طولاني را اجابت مي‌كند، دعاي كوتاه را هم اجابت مي‌كند. من دعاها را در چهار كلمه برايت خلاصه مي‌كنم. حمد و استغفار و درخواست از خداي متعال، همه‌ي دعاها در چهار كلمه، كه البته اگر عزيزان زيرنويس هم بكنند، خلاصه‌ي كتاب دعا، خلاصه‌ي مفاتيح، خلاصه‌ي دعاها، اميرالمؤمنين(ع) در چهار جمله‌ي كوتاه، كه خوب است هميشه ورد و ذكر همه‌ي بيننده‌ها باشد. عزيزان حتماً يادداشت كنند و پيامك ندهند كه هفته‌هاي بعد هم تكرار كنيد. اميرالمؤمنين همه‌ي دعاها را در چهار كلمه خلاصه كردند. در حاشيه‌ي مفاتيح هم هست. عنوانش دعاهاي موجز است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ نِعْمَة» كل را هم ما قرار داريم كه بكشيم. بلكه متوجه شويم. «كُل» نه يك نعمت و دو نعمت، «عَلَى كُلِّ نِعْمَة»، «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ نِعْمَة» اصلاً ما در روايت داريم يكي از عواملي كه دعا را مستجاب مي‌كند، قدرشناسي و حمد و ستايش خداست. يعني اول بگويم: آقاي شريعتي چقدر شما خوب هستي. مجري خوبي هستي. چنين هستي، چنان هستي، بعد درخواستي كه دارم را به شما بگويم. اين خيلي اثر دارد.

يك موقع يكي از آقايان مي‌فرمودند: شما يك ترفندي به خانواده‌ي ما ياد داديد، ديگر هميشه جيب و كارت ما را خالي مي‌كند. گفتيد: كه آقاي دولابي فرمودند: خانم ما مي‌آيد مي‌گويد: چه حاج آقاي خوبي، چنين است، چنان است. خلاصه خيلي هندوانه زير بغل ما مي‌گذارد و بعد جيب ما را خالي مي‌كند.

در راه خدا هم ما خيلي روايات داريم كه اول ستايش خدا، حمد خدا، يك عامل مهم اجابت دعا است. در ادعيه هم اين كاملاً محسوس و مشهود است. بله همه الحمدلله، الحمدلله، دعاي افتتاح، دعاي عرفه، بعد مي‌گويد: اين هم به من مرحمت كنيد. يعني رحمت خدا را به جوش مي‌آورد و خوبي‌ها را توجه پيدا مي‌كند، مي‌گويد: اينها را هم به من بده. «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ نِعْمَة وَ أَسْأَلُ اللَّهَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ» (بحارالانوار/ج91/ص242) خدايا همه‌ي خوبي‌ها را مي‌خواهم. «وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ كُلِّ شَرٍّ» نه يكي دو تا، از همه‌ي بدي‌ها و شرها، من به خدا پناه مي‌برم. و چهارم «وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ» از هر گناهي هم خدايا «استغفرالله»!

يك غزل زيبايي مرحوم فيض دارد. چند غزل دارد خيلي زيباست. مرحوم فيض خيلي مرد فوق العاده‌اي بوده است. در علماي شيعه كم نظير يا بي‌نظير است. مي‌گويد:

ز هرچه غير يار استغفرالله *** ز بود مستعار استغفرالله

نمي‌دانم از هرچه گفتيم استغفرالله، از هرچه كرديم استغفرالله، يك استغفار كاملي است. «وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ» خدايا تا حالا هر خطايي، هر لغزشي، هر بدي‌اي، هر كاري كردم استغفرالله.

آقاي شريعتي: چه نعمت‌هايي كه مي‌دانيم، چه نمي‌دانيم. چه گناهاني كه مي‌دانيم، چه نمي‌دانيم. چه خيرهايي كه مي‌دانيم و نمي‌دانيم. اين خلاصه‌ي مفاتيح است و خلاصه‌ي از سفارش اميرالمؤمنين(ع).

حاج آقاي فرحزاد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ نِعْمَة وَ أَسْأَلُ اللَّهَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ كُلِّ شَرٍّ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ» اين شكر زباني. حالا شكر زباني ذكرهاي ديگر هم دارد، يك موقع مفصل مي‌گويم. الحمدلله كامل است. ولي شكر واقعي و كامل مربوط به درك نعمت است. يعني اگر نعمت را واقعاً درك كردي، شناختي، آن موقع شكر نعمت را در آن حال انجام دادي.

يك روايت خيلي زيبايي از امام هادي(ع) است كه در اين زمينه خيلي زيباست. در كلمه‌ي نعمت سفينة البحار است. عزيزاني كه خواستند مراجعه كنند، كلمه‌ي نعمت! يك شخصيتي به نام ابوهاشم جعفري است. كه از نوادگان جعفر طيار برادر اميرالمؤمنين(ع) است. ايشان چندين امام را درك كرده و شخصيت وارسته‌اي بوده است. «أَصَابَتْنِي ضِيقَةٌ شَدِيدَةٌ» در مسائل مالي و امور اقتصادي دچار تنگنا شدند و مشكل اقتصادي پيدا كردند. فقر شديد به من روي آورد. بعضي مواقع درها بسته است. الآن هم من مي‌دانم خيلي از عزيزان مشكل مالي دارند. يا مطرح مي‌كنند، يا پيامك مي‌دهند. بارها به ما پيامك دادند حاج آقا شما نفست از جاي گرم درمي‌آيد. اين را من واقعاً قبول دارم. يعني كسي كه درد فقر نديده باشد، مريضي نديده باشد، گرفتاري نديده باشد، واقعاً درك نمي‌كند. ما بايد به اينها حق بدهيم. ولي مي‌خواهيم عرض كنيم شما هم خيلي چيزها را خدا به شما مرحمت كرده است، آنها را هم ببينيد، آنها را هم قدر بدانيد. و قطعاً پياده از سواره خبر ندارد. ما اينها را خبر داريم و از صميم دل مي‌پذيريم. ما اين را حق مي‌دهيم. يك كسي كه مثلاً چهل سال است، ازدواجش جور نشده است. هفتاد سال است هنوز مسكن ندارد. ما قبول داريم. ولي مي‌خواهيم به شما بگوييم كه به داده‌ها هم توجه كنيم. يك موقع اين گلايه‌ها حل مي‌شود و از بين مي‌رود.

ابوهاشم مي‌گويد: فقر مالي به قدري به من فشار آورد كه من رفتم در گله و شكايت را نزد امام هادي باز كنم. عرض كرديم بسياري از گلايه‌ها براي مسائل مادي است. كه ما فكر مي‌كنيم اگر به پول و پله رسيديم، همه‌ي مشكلات ما حل مي‌شود. در صورتي كه پول به خود خدا قسم و به همه‌ي چيزهاي مقدس قسم كه پول حلال همه‌ي مشكلات نيست. ممكن است بعضاً مورد بعضي از مشكلات با پول حل شود، ولي اگر يك كسي در بيابان گير كرده است، بيابان كوير، خروارها طلا، معدن آنجا گيرش آمده است و يك ليوان آب ندارد بخورد. يك ليوان آب براي او از ميلياردها پول و طلا و سكه بالاتر است. از تشنگي مي‌ميرد. متوجه هستيد.

آقاي شريعتي: حاضر است همه‌ي دارايي را بدهد، آن ليوان آب را بدست آورد.

حاج آقاي فرحزاد: در تاريخ عزيزان نگاه كنند. ما در زمان قحطي پيرمرداني هستند كه يادشان است. زماني خشكسالي بود، مثل حالا از جاي ديگر نمي‌توانستند راحت گندم و اينها وارد كنند، خانمي در شهر اصفهان سال قحطي، چند كيلو طلا و سكه آورد، داد مي‌زد يك جوانمرد پيدا شود همه‌ي اينها را از من بگيرد، يك نان به من بدهد كه من دارم از گرسنگي مي‌ميرم. از ضعف دارم مي‌ميرم. از اول بازار تا آخر بازار هي گفت: نان، نان، نان! طلا هم در دستش بود. آخر بازار افتاد و مرد! يعني يك چيزهايي مافوق طلا و سكه و پول خدا به ما مرحمت كرده است كه ما توجه نداريم. قدرش را نمي‌دانيم. همه‌ي گلايه‌ها را روي مسائل مادي نبريم. خيلي چيزهاي ديگر هم خدا مرحمت كرده، و چه بسا همان مسائل مادي هم هزاران نعمت در آن خوابيده كه ما خبر نداريم. چون نوعاً افراد يك مقدار به پول و مقام مي‌رسند، خيلي شلوغ‌ كاري مي‌كنند. خيلي ديگران را تحقير مي‌كنند. خيلي فخر مي‌فروشند. خدا به خاطر مصلحت‌هايي که دارد... يعني همه‌ي نعمت‌هاي خدا را در مسائل مادي خلاصه نكنيم. اين يك حرف خيلي پخته و مهمي است.

يك روايت زيبايي از پيغمبر عظيم الشأن(ص) ديدم كه حضرت فرمودند: اگر كسي تمام نعمت‌هاي خدا را در خوراك و ماديات ببيند، اين عملش كم است و عذابش نزديك شده است. در اصول كافي است. متن عربي‌اش را هم مي‌خوانم. «وَ مَنْ لَمْ يَرَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ نِعْمَةً إِلَّا فِي مَطْعَمٍ أَوْ مَشْرَبٍ أَوْ مَلْبَسٍ فَقَدْ قَصَرَ عَمَلُهُ وَ دَنَا عَذَابُهُ» (كافي/ج2/ص315) يعني اگر كسي نعمت را فقط در طعام و خوراك و پوشاك و مسائل مادي ببيند، اين عذابش نزديك است و عملش خيلي كوتاه است. يعني فقط مسائل مادي را نبينيم. حالا عرض مي‌كنيم. خدا ميليارد، ميليارد مافوق مسائل مادي به ما نعمت مرحمت كرد، فقط دركش كنيم. بعد بي‌اختيار سجده مي‌رويم، بي‌اختيار نماز مي‌خوانيم. بي‌اختيار عاشق خدا مي‌شويم. حالا روايت‌هايش را عرض مي‌كنم.

در همين روايت زيباي ابوهاشم جعفري، مي‌گويد: مشكلات مالي به من فشار آورد. در تنگنا قرار گرفتم. باز اين روايت هم زيباست، عرض كنم. يك نفر خدمت امام صادق(ع) رسيد. گفت: من فقير هستم. بي‌پول هستم. قسط عقب افتاده دارم، به قول امروزي‌ها و چنين و چنان است! حضرت فرمودند كه: گمان نمي‌كنم. «مَا أَعْرِفُكَ فَقِيرا» (بحارالانوار/ج64/ص147) گمان نمي‌كنم شما فقير باشيد. عرض كرد آقا مثل اينكه شما متوجه نشديد. من بدهكاري دارم. مشكل مالي دارم. خدا مي‌داند قرض كردم و چنين و چنان. در روايت داريم هي براي حضرت شرح مي‌داد، حضرت «يُكَذِّبُه‏» به تعبير عوام الناس، ننه من غريبم و سوخته كني مي‌كرد، من بيچاره هستم. بدبخت هستم. گرفتار هستم. چنين و چنان هستم. حضرت «يُكَذِّبُه‏» مي‌گفت: نه! خيلي عجيب است، امام معصوم حرف كسي را قبول نكند. يعني خيلي جهالت هم داشته است. دائم پافشاري مي‌كرد كه «أنا فقير»! يك كلام خيلي زيبايي ملا عبدالله دارد، اين هم مواظب باشيم به زبان نياوريم. مي‌گويد: زياد محروم ديدن، محروميت مي‌آورد. هي بگويي: من مريض هستم، مريض هستم، مريض هم نباشي، مريض مي‌شوي. هي بگويي: فقيرم، فقيرم، گدايم، گدايم، فقير مي‌شوي. يعني اين يك بحثي است ما مفصل كرديم. گفتن به زبان «الْبَلَاءُ مُوَكَّلٌ بِالْمَنْطِق‏» (فقيه/ج4/ص379) يعني فال بد زدن، هي گفتن، تكرار كردن، تلقين كردن، فقير هم نباشي گاهي مي‌شوي. محروم هم نباشي، دائم بگويي: محرومم، محرومم، محرومت مي‌كنند. يا محروم مي‌شوي. اين از آنها بود. «أنا فقير» چنانم، چنينم. حضرت هم «يُكَذِّبُه‏» هي تكذيبش مي‌كرد. به قول امروزي‌ها به حضرت عرض كرد: عجب گيري افتاديم! من واقعاً بي‌پول هستم. شما چطور مي‌گويي: من فقير نيستم. «مَا أَعْرِفُكَ فَقِيرا» حضرت فرمودند: شما ولايت ما را داري يا نداري؟ ولايت ما را داري يا نداري؟ گفت: چرا. جدم حضرت علي را دوست داري؟ بله. ما را دوست داري؟ بله. فرمودند: اگر كسي پيدا شود بگويد: من هزار دينار به تو پول مي‌دهم از حضرت علي تبرّي بجو. از اهلبيت تبرّي بجو. حاضري ما ولايت را از تو بگيريم؟ پول به تو مي‌دهيم. گفت: نه. حضرت مبلغ را بيشتر كردند. چند هزار دينار! ده هزار دينار، ميليون دينار، همينطور آلاف و الوف، حضرت دينارها را بردند كه تو حاضر هستي ولايت ما را بفروشي؟ از ما تبرّي بجو من همه دنيا را به پايت مي‌ريزم. حاضري؟ گفت: نه آقا، قسم خورد. اول قسم خورد من فقير هستم. در روايت داريم «يَحْلِفُ» به حضرت مي‌گفت: من فقير هستم. ننه من غريبم! حضرت فرمودند: تو حاضر هستي من ميليون پول به تو بدهم، ولايت را از شما بخرم. گفت: والله حاضر نيستم. حضرت فرمودند: من يك نعمت خدا را برايت شرح دادم. كه اين ولايت ما است. تو حاضر نيستي با آلاف و الوف و دينار اينها را بفروشي. آنوقت چطور اينقدر مي‌گويي: من ندارم! به داده‌ها هم يك مقدار نگاه كن. نكته‌ي مهمي است.

ابوهاشم جعفري مي‌گويد: «أَصَابَتْنِي ضِيقَةٌ شَدِيدَة» يعني بحران اقتصادي به من فشار آورد، نزد امام هادي رفتم كه در گله و شكايت را مثل اين بنده خدا باز كنم. اجازه گرفتم، محضر آقا وارد شدم، نشستم. تا خواستم باب گلايه را باز كنم، حضرت پيش دستي كردند و روي دست من زدند. متوجه شدند! فرمودند: «يَا أَبَا هَاشِمٍ أَيُّ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْكَ تُرِيدُ أَنْ تُؤَدِّيَ شُكْرَهَا» (فقيه/ج4/ص401) حالا ما آمده بوديم گله و شكايت كنيم. حضرت آن طرف ورق را برگرداندند. فرمودند: اباهاشم! آمدي كدام نعمت‌هاي خدا را براي من شرح بدهي؟ «فَوَجَمْت‏» مي‌گويد: من خودم را جمع كردم، در هم شدم. ما آمده بوديم با توپ پر، آمده بودم گله و شكايت كنم. حضرت فرمود: آمدي شكر كدام نعمت را بر جاي آوري؟ مي‌گويد: من خيلي سكوت كردم و در هم رفتم، بعد حضرت خودشان ابتدا كردند، سه نعمت مهم خدا را براي من توجه دادند. توجه به سه نعمت به من دادند. فرمودند: اباهاشم، «رَزَقَكَ الْإِيمَانَ فَحَرَّمَ بِهِ بَدَنَكَ عَلَى النَّار» خدا نعمت ايمان را به تو مرحمت كرده است. ايمان يعني اصول دينت درست است. خدا را قبول داري، پيغمبر را قبول داري. مبدأ و معاد را قبول داري، اهلبيت را قبول داري، ايمان در خيلي از روايات به معني ولايت اهلبيت آمده است. ايمان تعبير شده به اميرالمؤمنين(ع) در آيات و روايات فراوان، «وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُه‏» (كافي/ج2/ص384) يعني كسي كفر به ايمان بورزد كه منظور حضرت علي(ع) است، همه‌ي اعمالش حبط مي‌شود. علي معيار است. «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُم‏» (كافي/ج1/ص436) محبوب دل شما، آقا خدا به تو ايمان مرحمت كرده است. و با اين ايمان بدنت را بر آتش جهنم حرام كرده است. اين بشارت بزرگ، نعمت بزرگ! «هركه از پل بگذرد، خندان بود» فقط دوست‌داران اهلبيت هستند. فقط كساني از آتش جهنم عبور مي‌كنند كه محب اهلبيت باشند. «معه برات من جوازٌ من حب علي اب ابي طالب» خوب اين جواز عبور از جهنم را خدا به تو داده است. يعني محال است آتش جهنم عاشق و دوستدار حضرت علي را بسوزاند. برات آزادي خدا به او مرحمت كرده است. اين خيلي مهم است. يعني دغدغه‌ي مهم ما نرفتن جهنم است. و خدا به بركت ايمان چنين نعمتي را به ما عطا کرده است. «يَا عَلِيٌّ حُبُّكَ إِيمَانٌ وَ بُغْضُكَ نِفَاقٌ وَ كُفْرٌ» (بحارالانوار/ج39/ص42) پيغمبر خدا فرمودند: يا علي، محبت تو ايمان است و دشمني تو كفر و نفاق است. خوب اينكه خداي بزرگ به ما لطف كرده است، اين نعمت بزرگ محبت و دوستي اميرالمؤمنين را به ما مرحمت كرده است، و بدنمان را بر آتش جهنم حرام كرده است. يعني محال است در آتش جهنم برود. اين چه نعمت بزرگي است، ما توجه نداريم؟

آقاي شريعتي: خيلي‌هاي ديگر اين نعمت را ندارند.

حاج آقاي فرحزاد: واقعاً ندارند. اگر در خانواده‌اي كه ناصبي، وهابي و دشمن اهلبيت باشد، كه دشمن شيعه است، دشمن اهلبيت است. خوب اگر در آن خانواده باشد، همينطور مي‌شود ديگر. خدا اين نعمت بزرگ را که در خانواده‌ي اهلبيتي ما پرورش پيدا كرديم به ما عطا کرده است. چرا به اين داده‌هاي خدا توجه نداريم؟ اين يك نعمت.

نعمت دوم حضرت فرمودند: «وَ رَزَقَكَ الْعَافِيَةَ فَأَعَانَكَ عَلَى الطَّاعَةِ» (فقيه/ج4/ص401) دومين نعمتي كه خداي متعال به تو مرحمت كرده است، عافيت و سلامتي است. بدن سالم، امنيتي كه ما داريم. اين نعمت سلامتي بدن، واقعاً اگر دو سه جلسه هم براي بيننده‌ها شرح بدهيم، جا دارد. من فقط اشاره مي‌كنم. اينكه ما بدنمان سالم است. با پاي خودمان راه مي‌رويم. قلب سالم، كبد سالم، چشم سالم، كليه‌ي سالم، آقا من مي‌خواهم قلب شما را بخرم. چند ميليون، چند ميليارد كسي حاضر است بفروشد؟ اصلاً اين قابل فروش نيست. كليه‌ي ما، كبد ما، اصلاً از بين مي‌رويم. آخر اين خيلي قيمت و ارزش دارد.

آقاي شريعتي من يك آسايشگاهي رفتم براي معلول‌ها سخنراني كنم. براي من خيلي زيبا بود. من همين‌جا خواهش مي‌كنم يكي از چيزهايي كه ما را به درك نعمت مي‌رساند، نگاه كردن به افرادي است كه از خيلي نعمت‌ها محروم هستند. البته خدا در آخرت براي آنها جبران مي‌كند و به آنها درجه مي‌دهد. مقام مي‌دهد. ما نمي‌خواهيم يكوقت آنها را اهانت نبايد كنيم. آنها هم خدا قطعاً از حكمت و رحمت خودش جبران مي‌كند. ولي شايد آنها آن گرفتاري را پيدا كردند كه ما متوجه شويم كه به قول مرحوم آيت الله شبيري زنجاني، مي‌گويد: خدايا تو را شكر مي‌كنم به عدد كورهاي عالم كه به من چشم دادي. يعني حواسمان باشد به آنچه داريم. به عدد كرهاي عالم به من گوش دادي. به عدد لال‌هاي عالم، عزيزاني كه زبانشان لال است، چطور نماز مي‌خوانند؟ همينطور صمٌ بكم مي‌ايستد. ركوع و سجده مي‌رود. قرآن را فقط نگاه مي‌كند. آرزوي يك يا الله، آرزوي يك يا حسين، آرزوي يك يا زهرا، يا صاحب الزمان، يك «اللهم كل وليك»، من نمي‌دانم واقعاً در دل كر و لال‌ها چه مي‌گذرد؟ ولي واقعاً براي آنها خيلي سخت است. يعني اينقدر آرزو دارد يك يا علي بگويد. ولي نمي‌تواند بگويد. خوب اين نعمتي كه زبان است و اين همه ذكر مي‌توانم با آن بگويم. شكر كنم، الحمد بگويم، صلوات بفرستم، قرآن بخوانم، اين چه نعمت بزرگي است. همينطور در نماز زيارت عاشورا، همينطور صمٌ بكمٌ، خوب اين نعمت زبان خيلي نعمت بزرگي است. گويايي!

در آن آسايشگاه بنده رفتم براي سخنراني، حالا بعضي‌ها از كمر به پايين قطع نخاع بودند. عده‌اي را با تخت پاي سخنراني ما آوردند. اينها كساني بودند از گردن به پايين قطع نخاع بودند. يعني اين آقا در جواني بر اثر حادثه يا در جنگ يا غير جنگ، عموماً حتي يك مريضي بعضي‌ها گرفتند. الآن نزديك منزل ما يك خانمي است، شوهر داشته، بچه هم داشته، مريضي پيدا كرده و از گردن قطع نخاع شده است. اين خانم يا اين آقا بايد هفتاد سال، پنجاه سال در رختخواب باشد، چه به او مي‌گذرد؟ چرا اينقدر ناشكري مي‌كنيم؟ به خدا قسم كفران نعمت در مملكت ما بيداد مي‌كند.

يك بزرگي كه من خيلي به او ارادت دارم. يك موقع يكي از علما خدمت ايشان آمد. گفت: من مي‌خواهم مشهد بروم، كاري نداري؟ ايشان گفتند: سلام مرا به امام رضا(ع) برسان. و به امام رضا عرض كن. اي علي بن موسي الرضا ما دخيل تو هستيم. از در خانه‌ي خدا واسطه شو، خدا به ما مردم ايران چوب كفران نعمت، ناسپاسي را نزند. خدا خيلي به ما نعمت داده است. چه شخصي، چه دولتي، چه مملكتي، امنيتي كه در مملكت ما هست. شما ببينيد در عراق شايد روزي نيست كه چيزي منفجر نشود و كشته ندهد. در سوريه الان چند ميليون آواره هستند؟ در مصر چه خبر است؟ ما نمي‌خواهيم بگوييم مملكت ما مشكل ندارد. يا توجيه كنيم مشكلاتي كه بر اثر سوء مديريت يا تحريم‌ها يا بي‌رحمي بعضي از مردم ممكن است مشكلاتي باشد، ولي اين نعمت‌ها را هم واقعاً بينيم. واقعاً اين امنيت! بچه‌اش بيرون مي‌رود نمي‌داند برمي‌گردد يا نه؟ بچه‌ي ما يك ساعت از مدرسه دير بيايد، چه حالي پيدا مي كنيم؟

آقاي شريعتي من خانواده‌هايي را مي شناسم، بچه‌شان چندين سال است از خانه بيرون رفته، برنگشته است. يعني پدر و مادر همينطور دلشان آويزان است. چشمشان به در است. خدا يك چنين بلايي به ما نداده است. چرا اينقدر ناشكري مي‌كنيم؟ بچه‌مان زير سر خودمان است. سالم است، معلول نيست. يعني آنهايي كه دارند هم مي‌نالند. آنهايي كه ندارند هم بايد خدا را شكر كنند. همان‌ها هم بايد خدا را شكر كنند، خيلي چيزهاي ديگر هم خدا به آنها مرحمت كرده است.

مي‌خواهم عرض كنم، من يك عالمي را مي‌شناسم از بزرگان كه حدود چهل سال بچه‌اش گذاشته رفته و مفقود است. هيچ خبر و اثري از بچه‌اش ندارد. افرادي همسرشان رفته، پدرشان از خانه بيرون رفته برنگشته‌اند. خيلي سخت است. يعني از شهيد دادن و معلول دادن به مراتب سخت‌تر است. چون نمي‌داند چه شده است؟ الآن كجا هست؟ زندگي مي‌كند؟ در چه حالي است؟ چه وضعي دارد؟ مي‌خواهم بگويم در عرب يك رسمي هست مي‌گويند، عرب زمان‌هاي سابق در بيابان زندگي مي‌كرد، به شتر خيلي علاقه داشت، هم مركب بردن خودش بود و هم بار خودش. اگر در بيابان مي‌خواست جايي برود يا جا‌به‌جا شود با شتر و بالاترين نعمت برايش شتر بوده و بدترين نقمت و بلا اين بوده كه شترش گم بشود. آنوقت شترش كه گم مي‌شد، مي‌گفت: اي خدا من در اين بيابان چيزي از تو نمي‌خواهم، فقط شتر من پيدا شود. حتماً بايد شترمان گم شود بعد در خانه‌ي خدا بياييم، ناله بزنيم، كه خدايا خواهش مي‌كنيم، تمنا مي‌كنيم، بابا شتر ما گم نشده، بچه‌ي ما گم نشده، خود ما صحيح و سالم هستيم. حتماً بايد اين كلام خيلي پخته است. عرض مي‌كنم وقت باشد.

ملا عبدالله يكي از علماي بزرگ و از عرفا است. مي‌گويد: خدا كند كه وجود شيء پوشاننده‌ي آن شيء نشود. وجود شيء ساتر آن شيء نشود. خيلي نكته‌ي دقيق و حكيمانه‌اي است. يعني خيلي از چيزها هست، وقتي هست، ما توجه نداريم. وقتي سايه‌ي پدر مي‌رود، اين پدر مهرباني كه بالاي سر ما است، چرا ناشكري مي‌كنيم؟ مادر مهرباني كه در خانه، همسر خوبي كه داري، شوهر داري يا خانم داري، يا فرزند داري، حتماً بايد فرزند گرفته شود، بعد داغش، بعد خداي نكرده آدم بفهمد چه نعمتي داشته است؟

زمان رضا خان اينقدر ناامني و خفقان كولاك مي‌كرد، علماي ما حق عمامه نداشتند. يعني چند نفر از مجتهدين و مراجع مي‌توانستند عمامه بگذارند. عمامه از سر علما برمي‌داشتند. چادر خانمش را مي‌كشيدند، حق نداشت با چادر بيرون بيايد. حاج شيخ عبدالكريم حائري، كه بزرگ حوزه‌ي علميه‌ي قم بود، و مرجع بزرگي بود و حضرت امام و خيلي از مراجع پاي درسش بودند، وقتي از دنيا رفت، در شهر قم و شهرهاي مختلف يك ختم براي او نگرفتند. ممنوع بود! يعني يك مجلس فاتحه براي يك مرجع تقليد نمي‌توانستند بگيرند. روضه‌خواني ممنوع بود. يعني اين روضه‌خواني كه الآن ما راحت و آشكارا، حسينيه و تكايا به مناسبت‌هاي مختلف، فاطميه در پيش است، عزاداري مي‌كنيم، ممنوع بود. حتي تاسوعا و عاشورا!

مرحوم آقاي دولابي فرمودند: من جوان بودم، نوجوان بودم، در دولاب زير زمين گرفتيم، مخفيانه، چند آدم هم گذاشتيم كه پاسگاه و مأمورها نيايند، يك ياحسين و يا حسين كنيم و كمي بر سينه بزنيم. يك مأموري ما را پيدا كرد و لو رفت و آمدند ما را كلانتري و پاسگاه بردند. آقاي دولابي با اشك و ناله مي‌گفت. مي‌گفت: وقتي ما را زندان كردند، خوب پدر ما ارباب دولاب بود. آمد به رئيس پاسگاه مي‌شناختند و احترام مي‌گذاشتند، خيلي هم پدرشان باسخاوت بوده است. گفت: كه بچه‌هاي ما را يك عده از دولاب گرفتند و اينها را مي‌خواهند تحويل دادگاه بدهد. گفت: رئيس پاسگاه گفت كه اگر اين دولابي‌ها آدم كشتند، هيچ مشكلي ندارد، اگر غارت كردند، مشكلي ندارد، چاقو كشيدند، شراب خوردند، هر گناهي كردند مشكلي ندارد، فقط روضه خواني نكرده باشند. من اين را نمي‌توانم كاري كنم. اصلاً آقاي دولابي مي‌گفت اين از هزارتا چاقو زدن براي ما بدتر بود. يعني روضه‌خواني از آدم كشي بدتر بود. مي‌گفت: بقيه‌ي گناهان را من مي‌كنم، من مي‌توانم وساطت كنم. ولي روضه نخوانده باشند، من از رضاخان مي‌ترسم كه مرا بزند و داغون كند. خوب يك خفقان اينطوري بوده است. چرا ما قدر امنيت را نمي‌دانيم؟

شايد شب و روزي نباشد من خبر دارم، نيروهاي انتظامي ما دم مرزها نگهباني مي‌دهند، كشته مي‌دهند. شهيد مي‌دهند. مكرر، حالا شايد خيلي از سربازان عزيز ما، مرزبان‌هاي ما الآن چقدر گرو گرفته شدند. اين بندگان خدا اين همه خدمت مي‌كنند، امنيت در مملكت ما باشد، چرا ما قدر اين را نمي‌دانيم؟ خداي نكرده اگر هرج و مرج شود، الآن كشورهايي كه اين وضع را دارند،  خيلي‌ها آواره هستند. اين عزيزان ما هر كشوري مي‌رويم، عزيزان افغاني آنجا هستند. كشور اروپا، استراليا، آمريكا، به خاطر جنگي كه چندين سال است در كشور افغانستان است، همه آواره شدند در دنيا. خوب مي‌خواهم عرض كنم اين نعمت امنيت، نعمت عافيت، اين خيلي نعمت بزرگي است.

اين حديث معروفي كه شايد همه حفظ باشند. «نعمتان مجهولتان الأمن و العافية» (روضةالواعظين، ج2/ص472) دو نعمت است، تا وقتي كه هست و ما در آن هستيم، قدر آن را نمی‌دانیم. گفت: «تو قدر آب چه داني كه در كنار فراتي» تا وقتي كه در امنيت هستيم، قدرش را نمي‌دانيم. وقتي ناامني شد، بعد مي‌فهميم اوه اوه چه خبر است؟ اميرالمؤمنين (ع) در نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: «يَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّكْلِ» (نهج‌البلاغه/ج19/ص212) يعني آدم داغديده، مصيبت زده شب خوابش مي‌برد. بچه‌اش مرده، همسرش فوت كرده، پدر و مادر، يك مقدار گريه مي‌كند و شب اول خيلي ناراحت است. ولي دو سه شب بگذرد خوابش مي‌برد. يا خسته مي‌شود، همان شب اول ممكن است خوابش ببرد. اما اگر بگويند: آقا امشب حمله مي‌كنند به خودت، به ناموست، مالت را غارت مي‌كنند. ناامن است، اصلاً چشمش روي هم نمي‌آيد. بدنش هم سالم، همه چيز سالم، پول هم خيلي دارد. كسي هم فوت نكرده، ولي ناامن است. امشب به شما حمله مي‌شود. اين محل، محل ناامني است. آدم خوابش نمي‌برد. خوب ما چرا قدر اين امنيت‌ها را نمي‌دانيم؟ داده‌ها را نگاه كن، تا برسيم به نداده‌ها، كه در همان هم مي‌خواهيم بگوييم خيلي نعمت است.

عزيز من خيلي‌ها هستند از گردن به پايين قطع نخاع هستند، سه شيفت، سه پرستار در شبانه روز بايد اين را تر و خشكش كند. يعني بدنش زخم بستر نگيرد، حمام ببرند، معذرت مي‌خواهم دستشويي ببرند، اين طرف و آن طرف، خوب اين نعمتي كه شما يك هفته روي تخت بخواب. دو هفته روي تخت بخوابي، چقدر واقعاً سخت است. اصلاً تصورش براي ما سخت است. ولي بحمدلله، بدنمان سالم، دستمان سالم، پايمان سالم، چشممان سالم، اين نعمت عافيت واقعاً تكرار مي‌كنم، اين جمله‌اي كه فرمود: خدا كند وجود شي مانع شي نشود. وجود پدر داريم، مادر داريم، دوستان خوب داريم، كتاب خوب داريم، دعا داريم، جلسات خوب داريم، برنامه سمت خدا داريم، خدا را شكر كنيم، حتماً بايد از دست ما برود بعد ناله بزنيم كه عجب چيز خوبي بود!

ما گاهي با رفقا مي‌نشينيم مي‌گوييم: مرحوم آيت الله بهاءالديني، مرحوم آيت الله بهجت، خيلي بزرگان، مرحوم آقاي دولابي، خوب چرا ما قدر اينها را درست ندانستيم؟ خوب حالا آنها رفتند. چرا اين كساني كه هستند، قدرشان را نمي‌دانيم؟ مرحوم آ سيد جمال اسد آبادي، مي‌گويند: يكي از علماي بزرگ از دنيا رفته بود، ايشان را دعوت كردند كه در ختم منبر برود. ايشان فرمودند: اين آقا كه از دنيا رفت، معمولاً ما بعد از اينكه از دنيا رفت، سر و صدا و كتاب و كرامت برايش مي‌‌نويسيم، آقا چنين بود. آيت الله بهجت چنين بود. آيت الله بهاءالديني چنين بود. چنين و چنان، برايش معركه مي‌گيريم. بابا جون وقتي كه زنده هست، چرا از او استفاده نمي‌كنيم؟ چرا از او بهره‌مند نمي‌شويم؟ چرا از نفس قدسي‌اش بهره‌ نمي‌گيريم؟ چرا قدرشناسي نمي‌كنيم؟ ايشان فرمودند: اين عالم كه از دنيا رفت، اگر واقعاً شما دست مرده‌كشي شما خوب است و دائم براي اين دست بالا مي‌كنيد، بياييد لااقل قدر زنده‌ها را بدانيم. حالا او كه به ظاهر دستش از دنيا كوتاه شده است. ولي اين كه هست. اينها را قدردان باشيم. شكر گزار باشيم، تا خدابقيه‌ي نعمت‌ها را هم بر ما سرازير كند.

يك روايت ديگر مانده است. يك نعمت ايمان، حضرت فرمودند: نعمت ايمان را خدا به تو مرحمت كرده است. با اين نعمت ايمان بدنت را بر آتش جهنم حرام كرديم. دوم «رَزَقَكَ الْعَافِيَة فَأَعَانَكَ عَلَى الطَّاعَة» خدا نعمت عافيت، سلامتي، آرامش، امنيت را به تو مرحمت كرده، با اين تو را كمك كرده، بعد طاعت و بندگي‌ خودش. شكرگزار و قدردان باش.

سوم فرمود: «وَ رَزَقَكَ الْقُنُوعَ فَصَانَكَ عَنِ التَّبَذُّل‏» خداي مهربان نعمت قناعت، عزتمندي و آبرومندي را به تو عنايت كرده است. كه اين هم واقعاً نعمت بزرگي است. گاهي ديدي اگر آدم عزت نفس نداشته باشد، براي هر نيازي دست گدايي دراز مي‌كند. يا نزد اين و آن آبرويش را مي‌ريزد، يا دست نياز دراز مي‌كند، ولي ما خدا يك عزت نفسي به ما داده كه گاهي مشكلات مهم هم باشد، حاضر نيستيم آبرويمان را ببريم. آبروي خانواده‌مان را ببريم. ممكن است نياز داريم، گرفتاري داريم، ولي حاضر نيستيم بياييم آبروريزي كنيم. مناعت طبع كنيم. اين نعمت عزت نفس، قناعت، مناعت طبع، شما ببينيد اگر ما گاهي مسجد مي‌رويم يا مثلاً كوچه و خيابان و سر چهار راه مي‌بينيم يك كسي دست گدايي، صحيح و سالم است، ما خجالت مي‌كشيم، اين نعمت از او گرفته شده است. اين نعمتي كه او خودش را خوار و ذليل كرده است. خودش را شكسته است. ذليل‌ترين افراد متكدي‌ها هستند. خيلي خوار هستند. آبرو ندارند! خوب اين عزت نفسي كه خدا به ما مرحمت كرده است، خودمان را حفظ مي‌كنيم، آبروي خودمان و ديگران را نمي‌بريم، اين چه نعمت بزرگي است. خدا نعمت عزت نفس، قناعت به تو داده و تو را از آبروريختن و آبرو ريزي و له شدن جان و روحت را حفظ كرده است. بعد حضرت فرمودند: من سه نعمت برايت شرح دادم. نعمت ايمان، نعمت عافيت، نعمت قناعت. حس كردم از آن خدايي كه اين همه چيز به تو مرحمت كرده، آمدي از او شكايت كني. من اين نعمت‌ها را برايت شرح دادم كه شكايت نكني. بعد حضرت فرمودند: من امر كردم، هزار دينار هم پول به تو دادم، برو آن پول‌ها را هم بگير. پول هم به تو مي‌دهيم. اگر واقعاً كسي قدردان بود، پول هم گيرش مي‌آيد، يا در همان پول‌هايي كه خدا دارد بركتي مي‌گذارد كه نيازهايش برداشته شود. ولي اين نعمت قدرشناسي نعمت، حالا يك نامه‌اي هم بود، مي‌خواستم بخوانم، اگر فرصت بود.

پس يكي از راه‌هاي شكرگزاري نعمت، قدر شناسي نعمت است. درك نعمت است. درك نعمت، شكر نعمت، درك منعم، شكر منعم.

آقاي شريعتي: انشاءالله بفهميم و دريابيم و با تمام وجودمان دريابيم كه غرق نعمت هستيم. حاج آقاي فرحزاد خيلي بحث خوبي را شنيديم امروز. خيلي الحمدلله برنامه‌ي امروز منور شد به كلام نوراني حضرات معصومين و اين اتفاق بسيار خوبي است، ولي وقتي صحبت از نعمت سلامت كرديم، و آن نمونه‌ها و موارد را شما اشاره كرديد كساني كه مشكلاتي دارند و به نوعي از نعمت عافيت محروم هستند، گفتم چقدر خوب است در آستانه‌ي تلاوت قرآن كريم دعا كنيم براي آن كساني كه به نوعي از نعمت سلامتي محروم هستند و انشاءالله خداوند به بركت اين آيات نوراني به همه انشاءالله عافيت عنايت كند. صفحه‌ي 18 مصحف شريف آيات 113 تا 119 سوره‌ي مباركه‌ي بقره در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود. انشاءالله زندگي همه‌ي ما منور به نور قرآن باشد. برمي‌گرديم همراه شما و در كنار شما به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«وَ قَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى‏ عَلىَ‏ شىَ‏ْءٍ وَ قَالَتِ النَّصَارَى‏ لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلىَ‏ شىَ‏ْءٍ وَ هُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ  كَذَالِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ  فَاللَّهُ يحَْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ فِيمَا كاَنُواْ فِيهِ يخَْتَلِفُونَ(113) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَن يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعَى‏ فىِ خَرَابِهَا  أُوْلَئكَ مَا كاَنَ لَهُمْ أَن يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائفِينَ  لَهُمْ فىِ الدُّنْيَا خِزْىٌ وَ لَهُمْ فىِ الاَْخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ(114) وَ لِلَّهِ المَْشْرِقُ وَ المَْغْرِبُ  فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ  إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(115) وَ قَالُواْ اتخََّذَ اللَّهُ وَلَدًا  سُبْحَنَهُ  بَل لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  كلُ‏ٌّ لَّهُ قَنِتُونَ(116) بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ  وَ إِذَا قَضىَ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ(117) وَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْ لَا يُكلَِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا ءَايَةٌ  كَذَالِكَ قَالَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّثْلَ قَوْلِهِمْ  تَشَبَهَتْ قُلُوبُهُمْ  قَدْ بَيَّنَّا الاَْيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ(118)إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقّ‏ِ بَشِيرًا وَ نَذِيرًا  وَ لَا تُسَْلُ عَنْ أَصحَْابِ الجَْحِيمِ(119)»

ترجمه آيات:

«با آنكه كتاب خدا را مى‏خوانند، يهودان گفتند كه ترسايان بر حق نيند و ترسايان گفتند كه يهودان بر حق نيند. همچنين آنها كه ناآگاهند سخنى چون سخن آنان گويند. خدا در روز قيامت درباره آنچه در آن اختلاف مى‏كنند، ميانشان حكم خواهد كرد. (113) كيست ستمكارتر از آنكه نگذاشت كه نام خدا در مسجدهاى خدا برده شود، و در ويران ساختن آنها كوشيد؟ روا نيست در آن مسجدها جز بيمناك و ترسان داخل شوند و نصيبشان در دنيا خوارى و در آخرت عذابى بزرگ است. (114) مشرق و مغرب از آن خداست. پس به هر جاى كه رو كنيد، همان جا رو به خداست. خدا فراخ‏رحمت و داناست. (115)گفتند كه خدا فرزندى گرفت. منزّه است او. بلكه هر چه در آسمانها و زمين است از آن اوست و همه فرمانبردار اويند. (116) آفريننده آسمانها و زمين است. چون اراده چيزى كند، مى‏گويد: موجود شو. و آن چيز موجود مى‏شود. (117) نادانان گفتند: چرا خدا با ما سخن نمى‏گويد؟ يا معجزه‏اى بر ما نمى‏آيد؟ پيشينيانشان نيز چنين سخنانى مى‏گفتند. دلهايشان همانند يكديگر است. ما براى آنان كه به يقين رسيده‏اند، آيات را بيان كرده‏ايم. (118) ما تو را كه سزاوار هستى، به رسالت فرستاديم، تا مژده دهى و بيم دهى. تو مسئول دوزخيان نيستى. (119)»

آقاي شريعتي: خيلي خوشحال هستيم كه خدمت شما هستيم. حاج آقاي فرحزاد مي‌خواهند از فضيلت ذكر صلوات بر محمد و آل محمد براي ما بگويند و بعد هم اشاره‌ي قرآني امروز. حاج آقا بفرماييد.

حاج آقاي فرحزاد: يك بزرگواري كلام قشنگي دارد مي‌گويد: خداي متعال معمولاً كارش با كار مخلوق فرق مي‌كند. او رزاق است، او خالق است. او خلاق است. ما همه مرزوق هستيم. مي‌گيريم، ولي يك كاري است كه خدا با بنده‌هايش شريك است. آن هم صلوات بر محمد و آل محمد است. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» (احزاب/56) يعني خدا كارش صلوات است يعني دائم لطف و رحمت و عنايتش را بر حبيبش و اهلبيت نازل مي‌كند و ملائكه هم كه كارگزاران هستند، همين كار را مي‌كنند. و لذا بزرگان فرمودند: صلوات تخلق به اخلاق خداست. يعني همكاري با خداست، همنوايي با خداست. آنهايي كه مي‌خواهند هميشه با خدا هم‌نشين باشند و با اولياي خدا دل و جانشان راجلاء مي‌دهند با صلوات بر محمد و آل محمد. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم)

آقاي شريعتي: اشاره‌ي قرآني امروز را بشنويم.

حاج آقاي فرحزاد: آيه‌ي 115 اين سوره‌ي مباركه‌ي بقره مي‌فرمايد: « وَ لِلَّهِ المَْشْرِقُ وَ المَْغْرِبُ  فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ  إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» وقتي كه قبله را از بيت‌المقدس به خانه‌ي كعبه انتقال دادند، خوب بعضي‌ها ايراد كردند. خداي متعال در آياتي جواب‌هايي داده از جمله اينكه همه طرف سمت و سوي خداست. يعني خداي متعال يك سمت و سوي خاصي ندارد، حالا به خاطر وحدت مسلمين، به خاطر اينكه اجتماع نمازها يكسان باشد، هركس به يك سمت نماز نخواند، كعبه را قرار داده، ولي به معني واقعي كلمه، خدا همه‌جا هست. سمت خدا همه‌جا است، يك جهت خاصي نيست. «وَ لِلَّهِ المَْشْرِقُ وَ المَْغْرِبُ» مشرق و مغرب، شمال و جنوب، پايين و بالا، همه طرف خداست. «فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ» يعني هر طرف روي بگردانيد آنجا «وَجْهُ اللَّهِ» است. يعني جهت خدا است. سمت خدا است. اين به درد برنامه‌ي سمت خدا هم مي‌خورد. «وَجْهُ اللَّهِ» يعني سمت خدا، «إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ» خداي متعال هم محيط است، هم داناست به همه چيز. يك روايت زيبايي هم ذيل اين آيه هست كه نماز واجب را فقط بايد به طرف قبله خواند. ولي نماز مستحبي به فتواي همه‌ي فقهاي ما فرمودند: به هر جهتي مي‌شود بخواني. نماز نافله، نماز زيارت، نمازهاي مستحبي، در راه هم مي‌شود بخواني. رو به قبله باشيم، البته به قبله بودن هم فضيلتش بيشتر است ولي جايز است. نماز مستحبي و نافله را به هر سمت و سويي بخواني، يا قبله را بلد نيستي، اشكالي ندارد.

آقاي شريعتي: خيلي ممنون و متشكرم. هم نكته‌ي صلواتي را شنيديم، هم اشاره‌ي قرآني امروز را، شايد خيلي فرصت نداشته باشيم تا پايان برنامه امروز اگر نكته‌اي هست آقاي فرحزاد بفرماييد، دعا كنيد و بيننده‌هاي خوب هم آمين بگويند.

حاج آقاي فرحزاد: بله، توجه پيدا كردن به نعمت‌هايي كه اشاره كرديم و خيلي از نعمت‌هايي كه ما به آن توجه نداريم، يك بزرگواري مي‌فرمودند: يك جواني پول داشت، خانه داشت، ماشين داشت، همه چيز داشت، به من گفت: من نمي‌توانم ازدواج كنم. گفتم: خوب چرا نمي‌تواني ازدواج كني؟ گفت: نمي‌توانم. گفتم: خوب چيیست؟ گفت: بدن من بوي مردار مي‌دهد. گفتم: چطور؟ گفت: جلو بيا. ديدم يك بوي تعفّن عجيبي مي‌دهد كه هركس در كنار او باشد فرار مي‌كند. ببينيد اصلاً ما فكر اين نعمت را هيچوقت كرديم؟ بدنش با هيچ دارو و درماني خوب نمي‌شود و هزارها از اين نعمت‌هايي كه خدا به ما مرحمت كرده است و دفع بلا كرده است كه ما خبر نداريم.

يك خانمي به من زنگ زد گفت: بدن من پوست مي‌اندازد، هرچه هم قيچي مي‌كنم باز پوست مي‌اندازد، مي‌گويد: گفت به قدري وضع من ناهنجار است كه اگر افرادي بيايند من را ببينند، همه‌اش سجده‌ي شكر مي‌كنند و خدا را شكر مي‌كنند. من همين‌جا عرض كنم. نعمت‌هاي خدا را قدرددان باشيم. اگر هم عزيزاني كه خودشان معلول هستند، يا اطرافيانشان مريض و معلول هستند. آنها هم البته خدا در لطف و رحمت را به آنها گشوده است. ما به آنها خدمت مي‌كنيم. شكرگزاري مي‌كنيم. آنها را مي‌رسيم، هم خدا به ما لطف مي‌كند، هم به آنها مقام مي‌دهد و آنها را شفيع ما قرار مي‌دهد. سعي كنيم هم به آنها محبت و خدمت كنيم. كسي را به خاطر بلا و گرفتاري تحقير نكنيم و براي همه‌ي آنها هم دعا مي‌كنيم. خدا انشاءالله براي همه‌ي آنها شفاي عاجل عنايت كند و از صميم دل خدا انشاءالله رفع گرفتاري براي همه‌ي گرفتارها، مشكلاتشان را حل كند. و ما را قدردان و قدرشناس همه‌ي نعمت‌ها، خصوصاً نعمت سلامتي، نعمت امنيت، نعمت عافيت، اين دعايي كه عرض كرديم اگر باز هم زير نويس شود، خيلي زود،  «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ نِعْمَة وَ أَسْأَلُ اللَّهَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ كُلِّ شَرٍّ وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ» سه نعمت بزرگ هم كه خداي متعال به ما مرحمت كرده و حضرت به ابوهاشم جعفري فرموده است، يكي ايمان، بدنت را بر آتش جهنم حرام كرده است. دوم خدا عافيت به تو داده است. كمك بر بندگي خدا بر تو فراهم شده است. سوم هم عزت نفس و قناعت داده و از آبرو ريختن تو را حفظ كرده است.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group