كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 26/12/92
بسم الله الرحمن الرحیم
و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
من بيتو دمي قرار نتوانم كرد *** احسان تو را شمار نتوانم كرد
گر بر تن من زبان شود هر مويي *** يك شكر تو از هزار نتوانم كرد
آقای شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان، خانمها و آقايان. خیلی خیلی خوشحاليم كه با سمت خدا در خدمت شما هستيم. آرزو میکنم در اين لحظات و دقايقي كه در خدمت شما هستيم، لحظات مفيدي را در كنار هم سپري كنيم، خدا را بسيار شكر ميكنيم كه بينندههاي خوبي مثل شما داريم. بابت الطاف شما بسيار ممنون و متشكرم. حاج آقاي فرحزاد عزيز سلام عليكم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقای فرحزاد: عليكم السلام و رحمة الله، خدمت شما و همهي بينندگان عزيز عرض سلام و ادب و احترام داريم و اين ايام كه منتسب است به حضرت صديقهي كبري، فاطمهي زهرا(عليها السلام) اميدواريم كه راه و روش و سبك زندگي ما انشاءالله شباهت به اهلبيت داشته باشد. آن هفته عزيزان بيننده گلايه داشتند كه بعد از قرآن ما ذكر صلوات را نگفتيم. چون يك دقيقه بيشتر وقت نبود. امروز دو بار ميگوييم، يك روايت زيبايي چون به تناسب اين ايام هم از پيغمبر خدا(ص) هست كه فرمود: كسي كه بر فاطمه درود و صلوات بفرستد، «غفر الله ذنوبه و الحقه بي حيث ما كنت من الجنه» دو بشارت بزرگ براي آنهايي كه به حضرت زهرا(عليهاالسلام) صلوات هديه ميكنند. فرمود: يكي اينكه خدا گناهانشان را ميآمرزد و دوم آنها را به من رسول الله ملحق ميكند. در هر كجاي بهشت كه هستند!
ما واقعاً عظمت اين بانو را درك نميكنيم. كه درود و صلوات بر او هم آمرزش گناهان را دارد، «و الحقه بي حيث ما كنت من الجنة» آنهايي كه ميخواهند با اول شخصيت عالم، پيامبر عظيمالشأن محشور شوند، انشاءالله فراموش نكنند. «اللهم صل علي فاطمة و ابيها، و بعلها و بنيها، بعدد ما احاط به علمه» اميدواريم كه به بركت شفاعت اين بانو همهي ما در دنيا و آخرت انشاءالله رستگار شويم.
آقای شریعتی: در هفتههاي اخير كه خدمت حاج آقاي فرحزاد بوديم قرار شد كه ياد بگيريم زندگي پر بركتي داشته باشيم، در ذيل بحث خير و بركت به بحث شكر رسيديم. يكي از عواملي كه بركت را در زندگي زياد ميكند و خير را به سمت زندگي ما سرازير ميكند. حاج آقاي فرحزاد اتفاقات خوبي كه افتاد، پيامها را كه رصد ميكرديم، الحمدلله توضيحات شما و نكاتي كه متذكر شديد، چشم ما را به داشتههايمان باز كرد. الحمدلله احساس ميكنم كه روحيهي شكر، روحيهاي است كه شايد حداقل در من دارد زنده ميشود و خدا را از اين بابت شكر ميكنيم. بحث امروز شما را ميشنويم.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
عرض كرديم يكي از راههايي كه بركت و خير فراوان به مال و عمر و جان و هستي ما داده ميشود، قدرشناسي نعمتها و شكرگزاري نعمتها است كه در باب شكرگزاري به اينجا رسيديم كه يكي از مهمترين راههاي شكرگزاري درك نعمت است و شناخت نعمت است. كه در روايات ما هست كه «مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ نِعْمَةً فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ وَ عَلِمَ أَنَّ الْمُنْعِمَ عَلَيْهِ اللَّهُ فَقَدْ أَدَّى شُكْرَهَاوَ إِنْ لَمْ يُحَرِّكْ لِسَانَه» (بحارالانوار/ج75/ص252) كسي واقعاً نعمت را با قلبش درك كرد، شكر آن نعمت را بر جاي آورده است. اين روايت هم باز يادآورياش بد نيست كه واقعاً من معتقد هستم تا انسان به محبت خدا نرسد، گرهها باز نميشود و آن آرامشي كه در قلب بايد بيايد، نميآيد. آن محبوب و گمشدهي ما خداست. قدرت مطلق، جمال مطلق، همه چيز، هستي مطلق، و راههاي ميانبري است كه ما را به محبت خدا ميرساند. اين روايتي كه هفتهي قبل گوشزد كرديم كه خداي مهربان به دو پيغمبر فرمود: هم من را دوست بداريد، هم كاري كنيد مردم هم مرا دوست بدارند. گفتند: بار پروردگارا! ما تو را دوست داريم. چه كار كنيم كه مردم تو را دوست بدارند؟ فرمود: «اذكر لهم آلايي و نعمايي و بلايي عندهم» آنها را يادآوري كنيد كه من خدا با آنها چه كردم؟ يعني از نعمتها، بركات معنوي، مادي، ظاهري، خود بلا هم در روايات به معني نعمت آمده است. «بلايي عندهم» يعني نعمتهايي كه در اختيار اينها گذاشتهاند. كه داريم در روز عيد فطر و عيد قربان ميگوييم، خدا را شكر ميكنيم كه به ما لطف كرده و نعمت داده است.
يافتن اين خيلي ما را زير و رو ميكند، همهي گلايهها، شكايتها را ميبرد. استرسها و اضطرابها را دور ميكند، آرامش عجيبي به انسان ميدهد، محبوب اصلي مان را پيدا ميكنيم. يك مثال خيلي سادهاي من عرض كنم بعد اصل بحث را دنبال كنيم. اگر يك خانوادهاي مثلاً دارند مسافرت ميروند. خداي نكرده انشاءالله سفرها با عافيت باشد، ملاحظهي مسائل راهنمايي و رانندگي را داشته باشند، ديگر تصادف و آمار تلفات نداشته باشيم. خيلي كم باشد، انشاءالله نباشد. صدقه فراموش نشود. آرامش در مسافرت خيلي مهم است. اگر خداي نكرده يك ماشيني با خانواده رفتند مسافرت، در درّه سقوط كند. در آن مسير فقط يك ماشين پشت سر آنها بوده و كسي اينها را نديده است. ماشين پشت سري اينها را ديد، ميتوانست راهش را ادامه بدهد، بيخيال شود، ولي گفت: من به خاطر خدا و به خاطر حس انسانيت ميآيم ببينم بر سر اين خانواده چه آمده است؟ آمد ديد اينها همه ته درّه رفتند، يك بچهي نوزاد ته درّه سالم مانده ولي زخمي است. اگر اينها به خاطر خدا، به خاطر انسانيت، بيايند اين بچهاي كه در درّه افتاده، نجات دهند. و اگر اينها نميآمدند، به حسب ظاهر اين هم از بين ميرفت، اين را هم مداوا كنند. منزل ببرند و به عنوان فرزند خوانده اين را بزرگ كنند، هرچه كه نياز ضروري اين بچه دارد برايش تأمين كنند. لباس و خوراك و پوشاك و تحصيل و اين را به سر و ساماني برسانند، وضعش خوب شود، زندگياش را مرتب كنند. ولي او نميداند كه اينها پدر و مادر اصلياش نيستند. اينها خودشان داوطلبانه آمدند و اين همه زحمت كشيدند و كسي هم اينها را به اين كار اجبار نميكرد. ميتوانستند تحويل بهزيستي بدهند، تحويل دولت بدهند و كارهاي ديگر بكنند. حالا اگر كسي به اين فرزندي كه بزرگ شده، بيايد برايش باز كند و خرده خرده پرده را كنار بزند، و بگويد: شما ميداني كه عمرت، مالت و جانت، هستي تو مديون چه كسي است؟ خاطرهاي كه برايش اتفاق افتاده، برايش ثابت كند. آيا اين بچه ميتواند دست اين پدر و مادر ناخوانده را نبوسد! كرنش نكند!؟ همهي هستياش را فداي اينها نكند؟ يعني اگر برايش وجدان شود كه هرچه دارد براي اينهاست و واقعاً اينها چه ايثار و فداكاري كردند؟ يعني اگر اين را به محضي كه درك كند، محبتش، عشقش، عبوديتش، كرنشاش، تمام هستياش را فداي اينها ميكند. اگر بدانيم كه واقعاً خداي مهربان مافوق همهي اينها است. يعني آن پدر و مادر مهربان را هم او به ما مرحمت كرده است. آن امام و پيغمبر مهربان را هم او به ما مرحمت كرده است.
يك حديث را بارها خواندم. تكرار اين حديثها را من بهجا ميدانم. امام صادق(ع) فرمود: به خدا قسم، ما از خود شما به شما مهربانتر هستيم. يعني ما خودمان را سپر قرار ميدهيم كه شما در رفاه و آسايش باشيد. هرچقدر شما خودتان را دوست داريد، ما بيشتر شما را دوست داريم و مهربانتر هستيم. بعد فرمود: «وَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ أَشَدُّ حُبّاً لَكُمْ مِنَّا» (بحارالانوار/ج65/ص146) خيلي عجيب است. امام زماني كه روزهاي گذشته آقاي عالي بيان كردند كه چقدر امام مهربان و رئوفي است. امامان ما چقدر مهربان و رئوف هستند، هستيشان را در طَبَق اخلاص گذاشتند كه ما را نجات بدهند، خون دلش را در راه خدا ريخته كه بندگان خدا نجات پيدا كنند، خوب چقدر اين امام مهربان است؟ چرا ما اينقدر ناشكري ميكنيم؟ بعد ميفرمايد: به خدا قسم! خداي مهربان از ما امامها به شما مهربانتر است. مادر و پدري كه همهي هستيشان را فداي بچه ميكنند. خودشان را به آب و آتش ميزنند بچهشان سالم باشد. تحصيل كند و به رفاه برسد. زندگي مرفه و خوبي داشته باشد. فرمود: والله! خدا از ما امامها به شما مهربانتر است. انشاءالله يك مقدار اينها را درك كنيم و بيابيم. اين شكر نعمت را درك كه كردي ولو الحمدلله هم نگويي، همين كه درك كني خدا با تو چه كرده است، «التَّفَكُّرُ فِي آلَاءِ اللَّهِ نِعْمَ الْعِبَادَةُ» (مستدرك/ج11/ص185) حضرت امير(ع) فرمودند: تفكر در نعمت خوب عبادتي است. تفكر پدر و مادر و ريشهي تمام خوبيهاست. امام عسگري(ع) فرمودند: «التفكر أبو كل خير و أمه» (مجموعه ورام/ج1/ص52) يعني ريشه و پدر و مادر تمام خوبيها تفكر و انديشه است. اين يك لحظه فكر يا يك ساعت فكر از عبادت شصت سال و يا يك عمر بالاتر است، به خاطر همين است. يعني اصلاً زندگي انسان را متحول ميكند. آرامش عجيبي به انسان ميدهد. و الله خدا از چهارده معصوم، از انبياء، از پدر و مادر به ما خيلي مهربانتر است. كاش يك ذره محبتهاي خدا را درك ميكرديم.
ببينيد بسم الله الرحمن الرحيم مهمترين آيهي قرآن است و آيهاي است كه 114 بار در قرآن تكرار شده است. يعني اگر ما بسم الله را جزء سوره بدانيم، 114 بار در قرآن تكرار شده است. من از بينندهها سؤال ميكنم. سؤال قشنگي است و سؤال قرآني است. بعد از بسم الله الرحمن الرحيم، چه آيهاي بيشتر از همه تكرار شده است؟در ذهن شما ميآيد چه باشد؟ سورهي مباركهي الرحمن، سي بار «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» است. يعني خدا خيلي دارد گلايه ميكند. «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» يعني هر يك آيه يا دو آيه كوتاه، نعمتي را شرح ميدهد، حتي نعمتهاي جهنم را شرح ميدهد. «هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» (يس/63) آتش جهنم را بيان ميكند، ميفرمايد: «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» آن هم نعمت است. ما را پاك و تميز ميكند. آنهايي كه از جهنم بيرون ميآيند، آن هم از يك بعد نعمتي است كه خداي متعال ميخواهد اينها را مرتب كند، تميز كند، در بياورد، ميليون ميليون از جهنم درميآيند. يعني حتي نعمتهاي آخرتي و جهنم را ميشمارد ميگويد: شما به كدام نعمت خدا تكذيب ميكنيد؟ اي جن و انس! «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» همينطور تكرار ميكند. آسمان و زمين نعمت است. پيغمبر نعمت است. حالا نعمتها را يك مقداري شرح ميدهيم يك مقدار براي بينندهها جا بيفتد. شما كدام نعمتهاي خدا را تكذيب ميكنيد؟ چرا نعمتها را نميبينيد؟ خوبيها را نميبينيد؟ مثبتها را نميبينيد؟ دادهها را نگاه نميكنيد؟
يك نامهي زيبايي است چون من خودم از قرآن و روايات و محضر بزرگان استفاده كردم دوست دارم آن بهرهاي كه ميبرم به بينندهها هم انتقال بدهم. يك موقعي مرحوم آقاي دولابي، خدا رحمتشان كند، ميگفت: حديث داريم هرچه براي خودتان ميخواهيد، براي ديگران هم بخواهيد. هرچه هم براي خودتان نميخواهيد، براي ديگران هم نخواهيد. بعضيها فكر ميكنند بايد اينقدر زور بزنند به اينجا برسند. من فكر ميكنم ايشان ميفرمودند: خيليها همينطور هستند. يعني من دوست دارم يك غذاي خوبي خوردم، ديگران هم بخورند. در امور معنوي هم چنين است. ديگران هم هي تشويق ميكنند سر همين سفره بياييد، حتي بدها هم همينطور هستند. معتادها ميخواهند همه را معتاد كنند. يعني خودش از اعتياد كه كيف ميكند، فكر ميكند آن زهر ماري براي همه خوب است. يعني ما بايد راه بديها را ببنديم. خوبيهايي كه هرچه براي خودمان ميخواهيم، براي ديگران هم بخواهيم. هر ضرر و شري كه براي خودمان نميخواهيم، براي ديگران هم نخواهيم. ميخواهم بگويم: يك بخشياش هم اتوماتيك هست. هركس چيز خوبي پيدا كرد، دلش ميخواهد به همه آن خير را برساند.
نامهي خيلي خوبي براي يكي از بزرگان است، نامهي 206 مكتوب هست، خيلي نامهي قشنگي است و در بحث همين شكرگزاري است. من اين نامه را طولاني نيست، كوتاه است، بخوانم و بعد بعضي از نعمتهاي خدا را انشاءالله شرح بدهيم. انشاءالله كه به بركت صلوات بر محمد و آل محمد، اين آيهها و حديثها در قلب و جان ما جا باز كند و يك آرامش و اميد و رجاء كاملي به ما مرحمت كند.
خدا را شكر كنيم بر نعمت باراني كه چند روز مرحمت كرد، در خيلي جاهاي كشور ما بارندگي خوبي شد. الآن چند روزي است كه باد شديد بلند شده است. اگر اين باد نباشد، كلانشهرها و يا شهرهاي كوچك بايد بگذارند بروند. يعني هوا را تصفيه ميكند. اين همه آلودگيهايي كه بالاي سر شهرها ميآيد، اگر باد نوزد آدم خفه ميشود. تا به حال به سجده افتاديم شكر اين نعمات را كنيم؟ اگر خدا باد را نفرستد، چه كسي غير از خدا ميتواند بياورد؟ هيچوقت سجده شكر به جاي آورديم؟ كه خدايا اين باد را براي ما فرستادي؟ اين باد لقاح دارد، يعني نر و ماده درگياهان را به هم پيوند ميدهد، اگر باد نباشد، گياهان و درختان از بين ميروند. خيلي نعمت بزرگي است كه ما از آن غافل هستيم.
ايشان ميفرمايد: به خدا كه چون در آسمان نگرم و ابر و باران بينم، مرا از آن روي نمايد كه ملوك در لذات خود چنان چيز هرگز نيابند. يعني نعمتهاي خدا را ميبيند. اي ولي من، قدرشناسي نعمت پيدا ميبايد كرد، نه بسياري نعمت، همهي انسانها دنبال زياد كردن نعمت هستند. فكر ميكنند پول زياد مشكلشان را حل ميكند. فكر ميكنند، رياست زياد، مدرك زياد، اگر خانه وسيع شود، الآن نزديك عيد است، فكر ميكنند مبلشان را عوض كنند. پردهشان را عوض كنند، قاليشان را عوض كنند. فكر ميكنند اينها آرامش ميدهد، به خدا اينها آرامش نميدهد. چرا مرتب گوشي همراهشان را عوض ميكنند؟ براي اينكه يك مدل جديد ميآيد دلشان را ميزند. اين به آدم آرامش نميدهد. آرامش هستي مطلق، زيبايي مطلق، قناعت، اينكه انسان به نيازش قانع باشد و خير به ديگران برساند. بله اگر شما اضافهي اموالت را نزديك عيد دست به يتيم ميكشي، فقيري را كمك ميكني، صلهي رحم ميكني، چرا؟ چون اينها آرامش ميآورد. خوشي ميآورد كه هيچ سلطاني، هچ رياست طلبي به آن دست پيدا نميكند. قانع بودن، راضي بودن، حرص نزدن و آنچه داري شكرگزارش باشي، تو را خوش ميكند، راحت ميكند و به تو آرامش ميدهد.
ميفرمايد: اي ولي من قدرشناسي نعمت ميبايد كرد نه بسياري نعمت كه اكثراً دنبال اين هستند كه بر هركسي چندان نعمت خداي هست، كه اگر قدرشناس آن باشد، او را كافي است. «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» (نحل/18) خدا كه در دو جاي قرآن ميفرمايد: اگر ميخواهيد نعمتهاي مرا بشماريد، نميتوانيد بشماريد، چه برسد شكرش را بر جاي آوريد. ميفرمايد: اينكه نميتوانيد نعمتهاي مرا بشماريد، در شأن تمام انسانها است. حتي گدايان كه بر لب جويها گدايي ميكنند. يعني حتي آن متكديها، گداياني كه سر چهارراهها گدايي ميكنند، اگر بفهمند خدا چقدر چيز به آنها داده است، آنها هم نعمتهايي دارند كه نميتوانند بشمارند. اگر بفهمند، ديگر دست نياز دراز نميكنند، اينقدر ناشكري نميكنند.
اي ولي من چون نعمت فوق شمارش است. كسي كه نعمت بر خود شناسد، غرق در نعمت ميشود. چنانچه نعمت بالاي سر اوست، و چون نعمت بر او افزود، چه تفاوت كند كه اندك افزايد يا بسيار. چون آب بالاي سر درآمد خواهي يك نيزه باشد، خواهي هزار نيزه، مثلي كه ميگويند: آب كه از سر گذشت، چه يك وجب، چه صد وجب! يعني اگر ما بنشينيم خوب و با انصاف ببينيم خدا به ما چه داده است، آن را بيابيم و درك كنيم، اينقدر بدهكار ميشويم، گلايهها و شكايتها ميرود، حتي فقيرترين، حتي مريضترين، حتي معلولترين آدمها، آن روايتي كه حضرت عيسي(ع) به يك فلج و كوري كه زمينگير بود، برخورد كردند. ديدند اينقدر ميگويد: الهي شكر! الحمدلله! الهي شكر! فرمودند: چه داري كه اين همه شكر ميكني؟ گفت: خدا به من در همهي محيط خودش را به من داده است. يادش را به من داده است. الحمدلله اگر چشم ندارم و پايم فلج است، بقيهي جاهايم سالم است. همين كه خدا مرا عاشق خودش كرده است. من شكر او را به جاي ميآورم. ما حديث داريم شكر نعمت از خود نعمت بالاتر است. چون نعمت از بين ميرود ولي شكر نعمت باقي ميماند. اينقدر شكر خدا را ميكرد، حضرت عيسي تعجب كرد. خوب حضرت عيسي دم عيسوي داشت. شفايش داد، كوري و فلجي او را برطرف كرد. گفت: الحمدلله! باز هم شكر ميكنم. آن موقع هم شكر ميكنم و باز هم شكر ميكنم.
يك پيامك زيبايي داشتيم كه يك خانواده نوشته بودند، الحمدلله ما مشكل مالي داريم، كمبود مالي داريم ولي الحمدلله خدا اينقدر نعمتهاي ديگر به ما مرحمت كرده كه ما عاجز هستيم، اگر ثروت نداريم قلب مهربان داريم. اگر ثروت نداريم بدن سالم داريم. اگر ثروت نداريم، زن و شوهر با هم مهربان هستيم. دل خوش داريم. همديگر را دوست داريم. اگر اتفاقي ميافتد، همه همدل هستيم و كمك هم ميكنيم. يعني اگر هم يكجايي خدا ما را امتحان كرده كمبود مالي هست، هزارها جبران از راه ديگر كرده است. ما چرا به آنها توجه نميكنيم؟ يعني روي آن كمبود پافشاري ميكنيم كه گاهي همان كمبود هم صلاح ما است. آن هم يك نعمتي است كه ما گاهي از آن غافل هستيم.
ميفرمايد: مثل آبي كه بالاي سر آدم است، چه يك نيزه، چه هزار نيزه، اگر كسي به نعمت توجه ميكند، آن نعمت بالاي سرش غرق در نعمت است. نميتواند بشمارد. پس در اين مقام كه اگر خود را غرق نعمت ديد، زيادي نعمت و كمي نعمت يكسان شده است. براي آنكه اگر فراوان است و اگر كم است نعمت بالاي ادراك و قابل شمارش ما نيست. ميفرمايد: درياب اين دقيقه را كه از مواهب حكمت است. يعني اگر اين نكته كه نعمت ما را فرو برده، اين آيهي قرآن است «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة» (لقمان/20) يعني خدا شما را فرو برده، غرق درياي نعمت هستيد. نعمت ظاهري و باطني است. مثنوي يك مثلي ميزند، ميگويد: ماهيها خسته شدند. بعضي مواقع ما هواي سالم، اكسيژن تنفس ميكنيم. سلامتي و امنيت داريم، توجه نداريم. چون غرق نعمت هستيم، مثل اينكه خدا همه وقت و هميشه هست ما قدرش را نميدانيم. از فرط ظهور غايب شده است. يعني چون هميشه هست، مثل اكسيژني كه ما هميشه استفاده ميكنيم. اگر يك جايي هوا خراب شود، بعد ميگوييم: چقدر اكسيژن فايده دارد. جلوي بيني و دهانم را بگيرم.
بعد ميفرمايد: اي ولي من اگر مرد صحيح باشد، يك جرعه آب او را سيراب كند. ولي اگر مستسقي باشد، مستسقي كسي است كه مرض تشنگي گرفته است، هرچه آب مينوشد سيراب نميشود. مرض تشنگي يا مرض جوع، مرض بدي هم هست. بعضي هستند ميگويند: هرچه غذا ميخوريم، سيري ما از بين نميرود. يعني آن حس سيري ما اشباع نميشود. يا مثلاً تشنگي ما برطرف نميشود. اين خيلي مهم است. يعني ما هيچوقت اين نعمت را شكر نكرديم كه الحمدلله آب ميخوريم سير ميشويم. مرض استسقاء نداريم. يا غذا خورديم الحمدلله! اگر سير نميشديم و مرتب بايد ميخورديم، از بين ميرفتيم يا خسته ميشديم، بعضيها اين مريضي را دارند. يعني ميگويد: ما از خوردن يا آشاميدن خسته شديم، ولي سير نشديم به خدا پناه ميبريم. ميفرمايد: اي ولي من! اگر مرد صحيح باشد، يك جرعه آب او را سيراب كند. ولي اگر مرض استسقاء داشته باشد، هزار مشك او را كفايت نكند. پس وظيفهي كسي كه مرض استسقاء دارد، مرض عطش و تشنگي آن است كه علاج كند تا صحيح شود. شاكر شود، قانع شود، راضي شود نه آنكه كوشش كند هي آب بسيار بدست آورد. شما اگر قانع و راضي نباشي، ميليونها ثروت و رياست هم تو را سير نميكند. شما بايد مرض تشنگي را درست كني. بايد خود را از مرض استسقاء علاج كني، نه كوشش كني كه آب بسيار بدست آوري. اما چه گويم كه با آنكه مرض استسقاء و عطش دارد، مجنون نيز باشد. كجا هدايت به اين تدبير خواهد شد؟
اهل دنيا، دنيا پرستان، حريصها، طمّاعها، ناسپاسان نعمتها، آنها كساني هستند كه با استسقاء جنون نيز دارند. جز زيادي نعمت و افزون كردن نعمت طريقي پيش نميگيرند. «و لا يملأ جوف ابن آدم إلا التراب» (روضة الواعظين/ج2/ص429) يك مثلي است يا حديثي است كه ميفرمايد: درون انسان حريص را پر نميكند، مگر خاك قبر! يعني آدمهاي حريص سرشان به چاله قبر بخورد يكوقت بيدار ميشوند. ميفرمايد:
كاسهي چشم حريصان پر نشد *** تا صدف قانع نشد پر دُر نشد
يعني صدف درونش آب باران ميآيد. ولي چون قانع است درش را ميبندد، ميگويد: الحمدلله، خدا آن آب باران را تبديل به دُر ميكند. به قول مثنوي هم شعر زيبايي دارد، ميگويد:
در پناه لطف حق بايد گريخت *** كو هزاران لطف بر ارواح ريخت
تا پناه يابي آنگه چون پناه *** آب و آتش مر تو را گردد سپاه
يعني اگر واقعاً كسي يك مقدار فكر كند، دادهها را ببيند، يكوقت ميبيني دادهها را كه ديديم، تمام گمشدههاي ما هم پيدا ميشود. تمام گلايهها رفت. كفران نعمتها رفت. ناشكريها رفت.
آقاي شريعتي: اين نكاتي كه شما گفتيد، قناعت هم بخشي از شكر است. يعني قانع باشيم در واقع شكر آن نعمت را به نوعي به جا آورديم.
حاج آقاي فرحزاد: آدمهاي شاكر هميشه قانع و راضي هستند. «قانع بما رزقه الله»، «شاكر بما رزقه الله» همين كه قانع و راضي است خدا به او آرامش ميدهد، ثواب ميدهد، درجه ميدهد، نيازهايش را مافوقش به او برميگرداند.
آقاي شريعتي: يعني حرص اينجا كار ما را سخت ميكند.
حاج آقاي فرحزاد: يعني نه به دادههايمان نگاه ميكنيم، نه شكرگزاري ميكنيم. خودمان را هم مرتب به زحمت مياندازيم، دائم كفران نعمت، ناشكري، گلايه و شكايت، ميگويد: تمام نكتهها اين است كه قدرشناس باشيم.
مثنوي ميگويد: ما غرق نعمت هستيم توجه نداريم، مثال ميزند كه ماهيها آمدند به سلطانشان، به بزرگشان گفتند: ميگويند آبي هست، اين آب كجاست؟ ماهي كه در آب بزرگ شده، با آب زنده است، ولي چون دائم در آب است نميفهمد. ما كه از بيرون نگاه ميكنيم ميفهميم در آب است. من از اينجا اشاره كنم اين ماهيهاي زبان بسته را در تنگهاي كوچولو نگه ميدارند، يا در حوضي بياندازند، يا آبش را عوض كنند. اين زبان بستهها را اذيت نكنيد! پرندههايي كه در خانه نگه ميداريم. خيلي در اسلام سفارش شده است. رسيدگي به حقوق بشر و حقوق حيوانات را واقعاً بايد از اسلام ياد بگيرند. حضرت امير شبي كه ميدانند چند لحظهي ديگر شهيد ميشوند، سفارش مرغابيها را به حضرت ام كلثوم كردند، كه آب و دانهي اينها را مرتب بده. واجب نيست اين ماهيهاي زبان بسته را از حوض در يك تنگ كوچك، در يك جاي تنگ بياندازيم، ميخواهيم دل بچههايمان را خوش كنيم، حيوان را اذيت ميكنيم.
مثل اينكه ما بياييم به خدا و پيغمبر بگوييم: خدا كجاست؟ يك بزرگي فرموده بود: من بچه بودم. عقلم نميرسيد. در به در دنبال خدا ميگشتم. ولي خداي مهربان مرا به جايي رساند كه يك جايي باشد كه خدا نباشد. يك جايي نگاه كنم كه خدا را نبينم. برعكس شده است. دقيقاً مثال خوبي است. يعني خدا كجا نيست؟ همهي عالم ظهور خداست. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض» (نور/35) شما يك جايي را پيدا كن كه خدا نباشد. اصلاً نيست و معنا ندارد. آدمهاي جاهل در به در چراغ بدست ميگيرد، ميخواهد خدا را پيدا كند. نعمتها هم همينطور است. يعني اول فكر ميكند نعمت ندارد بعد كه در وادي ميافتد، ميبيند اوه چه خبر است؟ چرا پيغمبر از همه بيشتر سجدهي شكر ميكردند؟ چرا از مركب پياده ميشد و به سجدهي شكر ميافتاد؟
سلطان ماهيها گفت: من چطور جواب شما را بدهم؟ گفت: شما غير آب را به من نشان بدهيد، تا من آب را به شما نشان بدهم. گفت: شما غير از آب چيز ديگري ميبينيد؟ بله اگر ماهي را از آب دربياورند، بعد ممكن است بفهمد كه آب يعني چه؟ و آن روز نباشد كه آن روز هلاكت انسان است. انشاءالله اميدواريم كه قدرشناس باشيم، قدردان نعمتها باشيم.
من به يك نعمت بزرگي ميخواهم اشاره كنم كه نزديك سال نو و جديد هم هست توجه به اين نعمت كه ما از آن غافل هستيم. اميدواريم كه خدا ما را قدردان و قدرشناس نعمتها قرار بدهد.
آقاي شريعتي: خيلي ممنون و متشكريم از شما. من دو نكته عرض كنم. نكتهي اول اينكه اين بشارت را بدهم كه در ايام نوروز هم با سمت خدا مهمان خانههاي شما خواهيم بود منتهي به صورت كوتاهتر. حوالي ساعت 13:30 دقيقه خدمت شما خواهيم رسيد. نكتهي دوم هم هديه نوروزي برنامه سمت خدا به بينندگانش كه مراحل پاياني كارهاي اجرايياش را دارد سپري ميكند. و آن هم اينكه فايلهاي متني برنامه قابل دريافت خواهد بود. انشاءالله در قالب يك نرم افزاري كه روي گوشيهاي سيستم عامل اندرويد هستند، ميتوانند دوستان اين فايلها را داشته باشند و با قابليت جستجو كه باز هم من از همهي دوستاني كه دست به دست هم دادند تا اين اتفاق خوب و مبارك بيفتد، تشكر ميكنم. صفحهي 32 مصحف شريف آيات 203 تا 210 سورهي مباركهي بقره در سمت خداي امروز تلاوت ميشود. برميگرديم همراه شما و در كنار شما به بركت صلوات بر محمد و آل محمد خواهيم بود.
«وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ فىِ أَيَّامٍ مَّعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فىِ يَوْمَينِْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَن تَأَخَّرَ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تحُْشَرُونَ(203) وَ مِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلىَ مَا فىِ قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ(204) وَ إِذَا تَوَلىَ سَعَى فىِ الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لَا يحُِبُّ الْفَسَادَ(205) وَ إِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْاثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهَادُ(206) وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَادِ(207) يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ادْخُلُواْ فىِ السِّلْمِ كَافَّةً وَ لَا تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ(208) فَإِن زَلَلْتُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَيِّنَاتُ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(209) هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا أَن يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فىِ ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَ الْمَلَئكَةُ وَ قُضىَِ الْأَمْرُ وَ إِلىَ اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ(210)»
ترجمه آيات:
«خداوند را در روزهايى چند ياد كنيد، و هر كه در دو روز شتاب كند، مرتكب گناهى نشده است. هر پرهيزگارى هم كه تأخير كند گناهى نكرده است. از خدا بترسيد و بدانيد كه همگان به پيشگاه وى گِرد مىآييد. (203) در اين دنيا كسى است از مردم كه خدا را به درستى اعتقاد خويش گواه مىگيرد و تو را سخنش درباره زندگى اين دنيا به شگفت مىدارد، در حالى كه كينهتوزترين دشمنان است. (204) چون از نزد تو بازگردد، در زمين فساد كند و كشتزارها و دامها را نابود سازد، و خدا فساد را دوست ندارد. (205) و چون به او گويند كه از خدا بترس، خودخواهىاش او را به گناه كشاند. جهنم، آن آرامگاه بد، او را بس باشد. (206) كسى ديگر از مردم براى جستن خشنودى خدا جان خويش را فدا كند. خدا بر اين بندگان مهربان است. (207) اى كسانى كه ايمان آوردهايد، همگان به اطاعت درآييد و پاى به جاى پاى شيطان مگذاريد كه او دشمن آشكار شماست. (208) هر گاه پس از آن كه اين آيات روشن خدا به شما رسيد، در ايمان خويش لغزشى يافتيد، بدانيد كه خدا پيروزمند و حكيم است. (209) آيا اينان منتظر آن هستند كه خدا با فرشتگان در زير سايبانى از ابر نزدشان بيايد و كار يكسره شود؟ حال آنكه خدا مرجع همه كارهاست. (210)»
آقاي شريعتي: «گفت دل شيخ نيشابور، دل پير هرات است *** دل نور محمد، عطر صلوات است» انشاءالله دلهايتان منور به نور قرآن و عطر صلوات باشد. اشارهي قرآني و نكتهي صلوات حاج آقاي فرحزاد را بشنويم.
حاج آقاي فرحزاد: يكي از آياتي كه در اين صفحه است دربارهي مولا اميرالمؤمنين(ع) است. «وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ بِالْعِبَادِ» خداي مهربان ميفرمايد: بعضي از انسانها، كساني هستند كه جان خودشان را با خدا معامله ميكنند، در مسير رضايت خدا و خدا هم بر بندگانش مهربان است. كه اين آيه دربارهي اميرالمؤمنين(ع) است كه در ليلة المبيت جاي پيغمبر خدا خوابيد، و جان پيغمبر را از توطئهاي كه بنا بود پيغمبر را به شهادت برسانند حفظ كردند. دين ما، مكتب ما، پيغمبر ما، واقعاً مديون زحمات و ايثار و فداكاري مولا اميرالمؤمنين علي(ع) است.
آقاي شريعتي: نكتهي صلوات را هم ميفرماييد.
حاج آقاي فرحزاد: در روايات ما هست كه دعاهايي كه ميكنيم مستجاب نميشود مگر اينكه ضميمه شود در كنار دعاهاي ما، ذكر صلوات بر محمد و آل محمد. حتي در بعضي روايات، حتي اهل سنت هم نقل كردند كه حضرت فرمود: «الدعا محجوب حتي يصلي علي محمدٍ و آل محمد» يعني دعاهايي كه ميكنيم در پرده و حجاب است مگر وقتي در ضمن دعا صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود. دعا مستجاب ميشود، رابطه برقرار ميشود و به بركت اين بقيه هم مستجاب ميشود.
من همينجا به بينندگان عزيز عرض كنم كه در مهمانيها، دور هم جمع شدنها، خيلي خوب است يك نفر باني شود بگويد: آقا 50 صلوات سه دقيقه! ما همين مهماني چند شب قبلمان كه خانوادگي و هفتگي است، گفتيم چون به مناسبت حضرت زهرا است، حديث كساء خوانده شود. نفري صد تا هم صلوات. در مجموع شايد بيست دقيقه طول كشيد. ولي واقعاً اصلاً فضا عوض شد. به جاي اينكه دائم بنشينيم حرفهاي متفرقه بزنيم، ديد و بازديدها خيلي خوب است، ولي ميخواهم عرض كنم فضاي جلسه را با حديث كساء، با ذكر صلوات، با ياد خدا و ياد پيغمبر، پيغمبر خدا فرمود: هر مجلسي كه ذكر خدا و ذكر صلوات دارد، آن مجلس وزر و وبال براي صاحبانش است. اگر هم احياناً خداي نكرده غيبتي، صحبتي متفرقه ميشود، به بركت آنها پاك شود. يا اين صلوات در پروندهي كساني برود كه ما غيبتشان را كرديم. ما خيلي روايت داريم كنار هر گناهي يك ثوابي انجام دهيد آن چاله پر شود.
يك نعمت بزرگي كه ميخواستم اشاره كنم، كه ما از آن غافل هستيم و در روايات هم خيلي روي آن تأكيد كردند، نعمت فاميل است. رحم! كه اين رحم واقعاً چه نعمت بزرگي است كه ما از آن غافل هستيم. اميرالمؤمنين(ع) تعبير عجيبي دارند كه به امام حسن مجتبي(ع) ميفرمايد: «و اكرم عشيرتك» فاميلهاي خودت، عشيرهي خودت را اكرام كن. اينها بال و پر تو هستند، به وسيلهي اينها پرواز ميكني. يعني كسي كه از فاميل جدا ميشود، پر و بال ندارد. سه تشبيه و تعبير بلند نهجالبلاغه دارد. «وَ أَكْرِمْ عَشِيرَتَكَ فَإِنَّهُمْ جَنَاحُكَ الَّذِي بِهِ تَطِيرُ» (شرح نهجالبلاغه/ج16/ص121) يعني اگر تو ميخواهي در امور معنوي و مادي پرواز كني، بايد فاميل در كنار تو باشند، پر و بالت را ببندند و يا بكنند نميتواني پرواز كني. تشبيه ديگري ميكنند و ميفرمايند: «وَ أَصْلُكَ الَّذِي إِلَيْهِ تَصِيرُ» فاميل ريشهي شما هستند. شما اگر ريشهي درخت را دربياوري، درخت خشك ميشود. اگر شما از فاميل، پدر و مادر، خواهر، برادر، عمو و دايي جدا شوي، خشك ميشوي و از بين ميروي. در تشبيه سوم فرمود: «وَ يَدُكَ» دست تو هستند. انساني كه دست ندارد، نميتواند كار انجام دهد. يك دكمه را نميتواند ببندد. فاميل شما هم بال و پر شما هستند، هم دست شما هستند. راجع به فراموشي جلسهي قبل گفتيم كه اين نعمت يادآوري چقدر نعمت بزرگي است. گاهي داستان و حديثي كه هزار بار خواندهام را يادم ميرود.
ما يك دوستي داشتيم كه ميگفت: من شب عيد فطر نيت كردم نماز هزار «قل هو الله» را بخوانم. تقريباً هفتصد بار خواندم، يادم رفت. بعد از هفتصد بار كه خوانده بود، فراموش كرد. خدا لطف ميكند كه به حافظهمان تكيه نكنيم. هم به منزلهي پر و بال تو هستند، هم ريشهي تو هستند، و هم دست توانمند تو هستند. بعد حضرت امير(ع) فرمود: اگر تو از فاميل قطع كني، يك دست از صد تا كم ميشود ولي 99 تا از شما كم ميشود.
بنده فرحزاد اگر از فاميل قطع شدم، فاميل همه جمع ميشوند كارهايشان را انجام ميدهند. ولي از من 99 دست كم ميشود. فاميلهاي خوب كه در سر ما جا دارند، همان فاميلهايي كه ما ميگوييم: بد هستند، با آنها مشكل داريم، همانها ممكن است در مشكلات و گرفتاري به درد ما بخورند. از ابولهب بدتر داريم؟ عموي پيغمبر بوده است. يك سورهي قرآن در مذمت او نازل شده است. ولي همين ابولهب كه الآن ليلة المبيت آيهاش را خوانديم، شبي كه خودش جزء توطئهگران بود، عموي پيغمبر بود ولي شبي كه ميخواستند بريزند پيغمبر را بكشند، ديد كه فاميلهاي ديگر متوجه ميشوند، شب تا صبح گريه ميكنند، اعصابش خورد ميشود. آمد مقابل همان توطئهگران گفت: الآن نريزيد صبح بريزيد. گفتند: ممكن است صبح نقشه لو برود. گفت: نه! من اجازه نميدهم. اگر بخواهيد از اول شب پيغمبر را بكشيد، فاميلها گريه ميكنند، من حال ندارم! ميروم شما را لو ميدهم. آنها را ترساند. همين كار فاميل بد باعث شد جان پيامبر حفظ شود. يعني پيغمبر را در غار ثور ببرند، و حضرت امير تا صبح بودند كه صبح هم ديگر روشن شد و نقشه لو رفت. نقشه به هم خورد! ميخواهم بگويم همان فاميل بد هم خيلي از جاها مفيد است.
برادران حضرت يوسف كه دل برادر و پدر را خون كردند و بعد توبه كردند و خوب شدند. آمدند سر سفرهي حضرت يوسف خجالت ميكشيدند. ناراحت و سر به زير بودند. حضرت يوسف(ع) گفت: شما به من منت داريد، مرا مردم مصر به چشمي نگاه ميكردند كه من حسب و نسب ندارم. ريشه ندارم. شما ريشهي مرا به مردم معرفي كرديد. من پسر يعقوب هستم و شما برادران من هستيد. ميخواهم بگويم، همان بدترين فاميلها هم يك جايي به درد ميخورند.
عروسي شود، وفاتي شود، گرفتاري شود. آدم بعضي مواقع واقعاً متأثر ميشود، ميبيند يك جنازهاي را ميبرند، چهار نفر زير جنازه هستند. معلوم ميشود يا فاميل ندارد، يا قطع كرده است. همان فاميلهاي بد هم در مشكلات و گرفتاريها باز يك غيرتي ميكنند، بلند ميشوند به آدم خدمت ميكنند. همان مادر شوهر بد، همان خواهر شوهر بد، همان عروس بد، همان دامادي كه بد است. همانها سر بزنگاه ميرسند. گاهي آدم وقتي جنازهاش را روي زمين ميبيند، ميگويد: خدايا من گذشتم! خدايا من راضي نيستم اين عذاب شود. ما در روايت داريم بني عباس، عموزادههاي امامان بودند. امامان ما را زندان ميكردند، ميكشتند، اذيت و آزار هم ميرساندند. ولي گاهي امام صادق و امام هفتم ميرفتند به اينها دست ميدادند يا وقتي غضب ميكردند، آرام ميشدند. ميفرمودند: از جدمان پيغمبر روايت داريم، كه رحم به رحم كه دست ميدهد، بدن به بدن ميخورد، آن آرام ميشود. رحم يك نعمت خدادادي است كه نميتوانيم از بين ببريم. يعني كسي نميتواند بگويد: اين برادر من نيست. اين خواهر من نيست! اين عموي من نيست. همسر ممكن است با طلاق نامه جدا شود، ولي رحم با هيچ عقد قراردادي يا طلاقي قابل جدا شدن نيست. برادر، برادر است. پدر، پدر است. عمو، عمو است. نميشود جدا كرد. و لذا فرمودند: فاميل بد را هم اكرام كنيد. احترام كنيد، قطع نكنيد. قطع رحم جزء گناهان كبيره است.
من فراوان ديدم و در تاريخ ثبت است كه سر بزنگاه همان بدترين فاميل به درد خوردند و خيلي گره گشايي كردند. اين فاميلها را قدر بدانيم. در غربت، الآن اين در خارج از كشور خيلي محسوس است. خارج از كشورالآن ما به همشهريها و هموطنهايمان يا به فاميلهايمان اهميت نميدهيم. ولي در خارج از كشور دو ايراني كه به هم ميرسند، مثل اينكه صد سال با هم رفيق هستند. چون در غربت اين خيلي به دردش ميخورد. فاميلي كه در ايران ما اصلاً تلفن هم نميكنيم، آنجا اگر بدانيم عموزادهاي با بيست واسطه عمو زادهي ما است، سراغش ميرويم و خيلي با هم گرم ميگيريم. در آخرت و قيامت هم فاميل خيلي به درد ما ميخورد.
روايت داريم كه در قيامت افراد كه ميخواهند از پل صراط عبور كنند، نرده ندارد، يعني اين پل در معرض افتادن است. دو طرف نردهاش يكي صله رحم است، يكي امانتداري است. آنهايي كه به رحم صله ميكنند، اين دو نرده ايجاد ميكند، اينها در آتش جهنم نيايند.
اين رواياتي كه ميفرمايد: به دشمن و بدترين آدم صله رحم كن. امام صادق(ع) روايت داريم، داود رِقي ميگويد: من يك پسرعمويي داشتم ناصبي، دشمن اهلبيت بود. ولي فقير و گرفتار بود. چون دستور پيغمبر است، ما صله رحم كرديم. به او محبتي كردم و كمك مالي كردم. بعد ميگويد: مدينه رفتم، نماز خواندم، دعا كردم، حج رفتم، خيلي كار كردم ولي امام صادق فرمود: روز پنجشنبه پروندهي اعمال تو بدست من رسيد، من را خوشحال كرد.
خدايا به ما توفيق بده ايام عيد نوروز دل امام زمان را شاد كنيم. به بركت صله رحم، احسان به فاميل، گفت و آن صله رحم تو نسبت به پسر عم تو بود. حالا صدها كار خيري كرده بود، ولي رحمش پسر عموي ناصبي دشمن اهلبيت بود. به او صله كرده بود، خدمتي كرده بود، فرمود: اين در پروندهي تو درخشيده و مرا خوشحال كرده است. بياييم با آنهايي كه قهر هستيم، كدورت داريم، دلمان خانه تكاني كنيم و از گرد و غبارهاي كينه و مشكلات دور كنيم و انشاءالله رحم ما را شفاعت كند. رحم ما را از آتش جهنم نگه ميدارد.
روايت عجيبي است كه صله رحم عمر را زياد ميكند. رزق را زياد ميكند. عافيت و سلامتي ميآورد، بلاها را دور ميكند. شهرها را آباد ميكند. و لو اينكه قوم فجار و گناهكار باشند. اين روايت خيلي زيباست كه پيغمبر خدا فرمود: « مَنْ مَشَى إِلَى ذِي قَرَابَةٍ بِنَفْسِهِ وَ مَالِه» (فقيه/ج4/ص15) اگر كسي با فاميلش، با مال يا با نفسش صله كند، پول بفرستد، هديه بفرستد، يا خودش ديدن او برود، « أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ مِائَةِ شَهِيد» خدا ثواب صد شهيد به او مرحمت ميكند. اين فرمايش پيغمبر خداست. «وَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ» به هر گام و قدمي كه براي رفتن به صله رحم برميدارد، خدا چهل هزار حسنه به او مرحمت ميكند، چهل هزار گناه پاك ميكند، چهل هزار درجه به او ميدهد، و مثل اين است كه صد هزار سال به خاطر خدا عبادت كرده است. رسيدگي و خدمت به فاميل ولو بدها!