كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 11/01/93
بسم الله الرحمن الرحیم
و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
اي مطلع شرق تغزل چشمهايت *** خورشيدها سرميزنند از پيش پايت
اي عطر تو از آسمان نيلوفريتر *** پيچيده در حرم نفسهايم هوايت
آيينهي موسيقي چشم تو باران *** پژواك رنگ و بوي گل موج صدايت
با دستهايت پل زدي اي نبض آبي *** بر شانههاي من پلي تا بينهايت
پس دست كم بگذار تا روز مبادا *** در چشم من باقي بماند جاي پايت
«السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام»
آقای شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان، آرزو ميكنم در هر كجا كه هستيد جسم و جانتان بهاري بهاري باشد. خيلي خوشحاليم كه امروز هم با سمت خداي بهاري همراه شما و مهمان خانههاي شما هستيم. حاج آقاي فرحزاد سلام عليكم و رحمة الله. خيلي خيلي خوش آمديد.
حاج آقای فرحزاد: سلام عليكم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همهي بينندگان خوب و عزيز عرض سلام دارم. آرزوي موفقيت براي همهي عزيزان هركجا كه هستند داريم. انشاءالله سفر و مهمانيهاي خوبي داشته باشند. آرزوي عافيت، وسعت رزق، خير و بركت براي همهي عزيزان داريم. انشاءالله كه زير سايهي اهلبيت زندگي خرم و شادابي داشته باشند و در آستانهي ايام شهادت حضرت زهرا(س) قرار گرفتيم. انشاءالله اين را هم ارج بنهند و همگي جزء عنايت شدههاي حضرت زهرا باشيم.
آقای شریعتی: انشاءالله اين روزها و آغازين روزهاي ماه فرودرين در سال 1393 براي همهي بينندههاي خوبمان پر خير و بركت باشد. هفتهي گذشته در ذيل بحث خير و بركت در زندگي به بحث مهماني رسيديم و نكات بسيار بسيار شنيدني را حاج آقاي فرحزاد براي ما مطرح كردند و الحمدلله فكر ميكنم مهمانيهاي ما پررونقتر و پر بركتتر شد.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم. آغاز برنامه را با روايتي در فضيلت صلوات بر محمد و ال محمد شروع ميكنيم كه پيامبر عظيم الشأن(ص) فرمودند: «أقربكم مني يوم القيامة في كل موطن أكثركم علي صلاة في دار الدنيا» (جامعالاخبار/ص59) چه كساني روز قيامت به پيغمبر از همه نزديكتر هستند. فرمودند: آنهايي كه در دنيا بر محمد و آل محمد زياد صلوات ميفرستند. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
همانطور كه اشاره فرموديد، هفتهي گذشته راجع به آداب مهماني عرايضي خدمت بينندگان عزيز داشتيم و يكي از چيزهايي كه خير و بركت را ميآورد و بلاها و آفات را از خانهها دور ميكند. يك بزرگي سفارش كرده بودند كه به جاي اينكه ما اينقدر پول دكتر و دوا بدهيم يك مقدار در خانههايمان اطعام كنيم و صدقه بدهيم. كارهاي خير كنيم، خود اين بلاها را دور ميكند. در روايات داريم يك بزرگواري نقل ميكردند كه يك خانمي به شوهرش ايراد ميگرفت چرا اينقدر مهمان ميآوري؟ آمد به پيغمبر خدا شكايت كرد. پيغمبر خدا فرمودند: من را با چند نفر از اصحاب دعوت كن و به خانمت بگو: وقتي ميآييم ما را ببيند، وقتي ميآييم هم ما را ببيند. البته پيغمبر ميخواستند صورت باطني عالم را به او نشان بدهند. خوب به خانمش گفت و خانم هم قبول كرد، وقتي كه پيغمبر با يارانش ميآمدند، ديد كه روزيهايي از آسمان به طرف اين خانه سرازير ميشود. خير و بركت و رزقهاي فراوان، ميوهها، برنج، گوشت و غذاهايي ميآيد. يعني باطن را ديدند. وقتي هم پيغمبر پذيرايي شدند و با اصحاب ميرفتند. ديد كه مار و عقرب و بلاها و سختيها و زحمتها و نكبتها همراه اينها در بيابانها ميرود. يعني اگر واقعاً بدانيم كه صدقه دادن، اطعام دادن، مهماني كردن، اينها جلوي بلاها و آفتها را ميگيرد و هم خير و بركت معنوي و مادي ميآورد. اين يك واقعيتي است كه معصومين ما خبر دادند. آنوقت روايت داريم از آن به بعد اين خانم مشتاق آمدن مهمان شد، چون حضرت باطن را به او نشان دادند.
بخشي از آداب مهماني را هفتههاي گذشته عرض كرديم. چند نكتهي ديگر هم ميگوييم. يكي از آداب مهماني كه در روايات هم آمده است، اين است كه قضر خاصي را دعوت نكنيم. متأسفانه بعضيها مقيد هستند فاميلهايي كه مثلاً اسم و رسم دارند يا پولدار هستند دعوت كنند. يا مثلاً فقط قشر فقرا را دعوت كنند. اين اشتباه است. يعني از همهي قشرها، متوسط، فقير، غني جدا نكنيم. هركس كه فاميل است. هركس كه دوست و همسايه و فاميل است، از هر صنفي كه هست دعوت كنيم. البته آنهايي كه تمكن ماليشان كمتر است بيشتر محبت كنيم. حتي در روايت داريم شركت كردن در مهماني كه فقط اغنياء باشند كراهت دارد. ما در روايت داريم كه امام حسن مجتبي و امام سجاد(ع) عبور ميكردند، ديدند جمعي از فقرا نشستند، تكه نان خشكي ميخورند و به اين دو امام تعارف كردند. اين بزرگواران پياده شدند در زمين نشستند، در بعضي روايات داريم يكي از اين امامها روزه بود، فرمود: من روزه هستم. ولي قول ميدهم بار ديگر فرصتي شود و اين را بخورم. با نان خشك پذيرايي شدند، و بعد هم اينها را دعوت كردند و پذيرايي مفصلي از اين بزرگواران كردند. اين جملهي بلند را امام حسن مجتبي(ع) فرمودند: «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرينَ» (نحل/23) خدا مستكبرين را دوست ندارد. اينكه آدم با فقرا و مستضعفين ننشيند، در ديد و بازديدها فقط سراغ آنهايي كه اسم و رسم دارند برود، آنها را فراموش كند يا كم سركشي كند، اين خيلي بد است. بلكه بايد به آنها بيشتر توجه كرد. هم پذيرايي از افرادي كه مستضعف هستند از نظر ظاهري انجام شود. البته اينها عزيز ما و ولي نعمت ما هستند. نبايد به چشم بد اينها را نگاه كرد و هم اينكه دعوت آنها را هم بپذيريم. يعني اگر فاميل فقير و ضعيفي ما را به پذيرايي كمي دعوت كرد، پذيرا باشيم.
روايت داريم اگر كسي اول شخص عالم، پيامبر عظيم الشأن(ص) را به يك فرسخ راه حتي به خوردن يك پاچهي گوسفند كه ديگر كمترين عضو يك گوسفند است، دعوت ميكرد، حضرت اجابت ميكردند. اگر پذيرايي كم است، يا طرف يك آدم ضعيفي است او را رد نكنيم. هم اجابت كنيم و هم به او محبت كنيم. هرچه هم ميتوانيم به او هديه و چيزي كه او هم از آمدن ما خوشحال شود. يكي از نكات ديگري كه در اداب مهماني سفارش شده اين است كه كاري نكنيم مهمان خجاللت زده يا شرمنده شود. يعني بعضيها هستند آنقدر پذيرايي مفصل و زياد ميكنند كه طرف حالت منت پذيري و زدگي و شرمندگي پيدا ميكند. يعني ميزبان پذيرايي آنچناني كند كه مهمان نتواند پاسخ او را بدهد و مقابله به مثل كند و اين ٍار عرق شرم و خجالت زدگي در او بنشيند. يعني اين نكته خلي ظريفي است. من با يك روايت زيبا اين را بهتر واضح كنم،
در روايت داريم يك عالمي به نام حسين بن ابي العلا بوده، وضعش بسيار خوب بوده است. با يك قافلهاي همسفر ميشود، اينها در سفر مكه و زيارت خانهي خدا بودند. سابق پياده ميرفتند يا با مركب ميرفتند، چند ماه در راه بودند. اين شخص چون وضع مالياش خوب بود هر روز يك گوسفند ذبح ميكرد و همهي اهل قافله را مهمان ميكرد. ميگفت: مهمان من باشيد. روز دوم، سوم در اين دو سه ماه چون تمكن مالي داشت هر روز از اينها پذيرايي ميكرد، گوسفند هم ذبح ميكرد. تا اينكه مناسك حج تمام شد و مدينه خدمت آقا امام صادق(ع) آمدند. وقتي خدمت حضرت رسيدند، حضرت فرمودند: به من خبر رسيده كه تو كاري انجام دادي كه باعث ناراحتي من شده است. عرض كردند آقا من چه كار كردهام؟ فرمودند: به من خبر دادند شما هر روز در اين كاروان يك گوسفند ذبح كردي و از اينها پذيرايي كردي. عرض كرد خدا ميداند من قصد بدي نداشتم. قصد ريا و اهانت نداشتم. قصد من اين است كه از حجاجي كه زوار خانهي خدا هستند پذيرايي كنم. حضرت فرمودند: شما نميدانيد كه اينها هر روز سر سفره شما ميآمدند، خجالت ميكشيدند. آدم كسي را زياد پذيرايي كند و هر روز پذيرايي كند و آن هم نميتواند پاسخ بدهد، يك احساس حقارت، يك احساس كوچكي، خيلي نكتهي عجيبي است. چقدر روانشناسي امامهاي ما دقيق بوده است كه كمترين تحقير به مهمان نشود. كمترين شرمندگي براي آنها ايجاد نشود. شما قطعاً نيتت اين نبوده است. ولي ميتواند اين كار را به اسم ديگران انجام بدهد. سخاوت و اطعام داشته باشد يا به قول ما نقدي بدهد يا هدايايي بدهد كه اينها هر روز آمدند سر سفره اين آقا نشستند، شرمنده ميشوم و خجالت ميكشم. اصل كار، كار خوبي است. ولي كاري نكنيم كه مهمان شرمنده شود از اينكه ما مرتب سر سفره نشستيم.
آقاي شريعتي: يا حتي همان يك جلسهاي هم كه ميآيند، مثلاً يك مهماني كه ما دعوت مي كنيم، خيلي تمكن مالي ندارد، دستش تنگ است، انوقت چند مدل غذا بگذاريم احساس شرمندگي ميكند.
حاج آقاي فرحزاد: اين كار خوبي نيست. يكي از نكات مهمي كه باز خوب است در مهمانيها رعايت شود اين است كه افرادي كه دعوت شدند، بروند. اين يك معضلي شده است. ما در روايت داريم كه افرادي كه دعوت نشدند، نروند. البته اگر ميزبانها تمكني دارند يا امكاناتي كه بتوانند افراد را با همهي اطرافيانشان دعوت كنند خيلي بهتر است كه كسي دل شكسته نشود، يا بعضيها نميتوانند بچههايشان را پيش كسي بگذارند. ولي اگر فقط بچهها را دعوت كردند، مراسم جشني براي بچهها است، خواهش ميكنيم بزرگترها اگر دعوت نشدند، نروند. همينطور اگر جايي بچهها دعوت نشدند، بچهها بزرگواري كنند و به خاطر دستور اسلام ناراحت نشوند و نروند. البته اگر كسي همهي اهل خانه را دعوت كند، خيلي بهتر است. ولي مراعات كردن دستور دين بر همه چيز مقدم است كه هركسي به اندازهاي كه دعوت كرده همان مقدار افراد را براي مهماني ببرند. در مهماني طبق بايد عمل كنند. مگر جاهايي كه استثناء دارد كه ميدانيم اگر نبريم طرف ناراحت ميشود.
روايت داريم كه يك نفر پيغمبر خدا با دو نفر از اصحابشان را مهمان كرد. حضرت با چهار نفر از اصحاب حركت كردند و در مسيري كه ميرفتند يك نفر رسيد. گفت: آقا من هم ميخواهم همراه شما بيايم. حضرت فرمودند: شما را هم دعوت كردند؟ گفت: نه! گفتند: دعوت نكردند، ما نميتوانيم شما را ببريم. پيغمبر مظهر حيا بودند. اينجا جايي نيست كه رودروايسي كنيم، بايد حيا را كنار بگذاريم. متن دين را بايد پياده كنيم و الا كار مشكل ميشود. او هم اصرار داشت كه بيايد. حضرت فرمودند: تا در خانه همراه ما بيا، من از صاحبخانه اجازه ميگيرم. اگر اجازه داد، با هم ميرويم. اگر اجازه نداد، برگرد. اين خيلي زيباست.
يك نفر تنهايي به مهماني دعوت شد. يك نفر آمد گفت: آقا من هم ميخواهم بروم. گفت: تو چه كسي هستي؟ گفت: من طفيلي شما هستم. يك مقدار جلوتر آمدند، نفر سومي آمد گفت: تو چه كسي هستي؟ گفت: من قفيلي شما هستم. گفت: من تنها دعوت شدم. كمي كه گذشت، يك نفر ديگر آمد، گفت: تو كه هستي؟ گفت: صاحبخانه مرا ميشناسد. خلاصه رفتند و مهمان در زد، صاحبخانه وقتي در را باز كرد، ديد چهار نفر آمدند. پرسيد اين آقا كه همراه شما آمده، چه كسي است؟ گفت: اين طفيلي من است.گفت: اين كيست؟ گفت: اين قفيلي من است. گفت: نفر بعدي چه كسي است؟ گفت: نگفتم صاحبخانه مرا ميشناسد؟ اين است كه انسان بايد مراقب باشد طبق دعوتي كه شده همان مقدار افراد بروند.
يكي از آداب مهماني اين است كه صاحبخانه زودتر از همه شروع كند، و ديرتر از همه دست بكشد. اين سيرهي اهلبيت بوده است كه مهمان سر سفره خجالت نكشد. بسم الله را بلند بگوييم. چه مهمانها، چه ميزبان، الحمدلله را بلند بگوييم. خجالت نكشيم. همه به ياد خدا بيافتند. زودتر از همه شروع كند و آخر از همه هم دست بكشد. يكي از آداب مهماني اين است كه هرچه در خانه هست، زود آماده كنند. به مهمان نگويند: چيزي خوردي، نخوردي؟ سؤال نكنند. هرچه آماده است براي مهمان بياورند.
يكي از آداب ديگر مهماني اين است كه مهماني يك روز يا دوز، نهايتاً سه روز باشد. يعني تا سه روز حرمت مهماني است. بعد جز اهل خانه ميشوند. البته اينها كه فاميل نزديك هستند، مثلاً نوه، نتيجه، عروس، داماد، اينها جزء اهل خانه هستند. فرمودند: براي اينها ديگر پذيرايي فوق العاده نباشد. مهمان تا سه روز مهمان است. بعد از اين اگر خود ميزبان دوست دارد، يا خيلي خودماني هستند، ادامه بدهند. و الا بدون رضايت ادامه دادنش مثل صدقه دادن مي شود يا جزء اهل خانه ميشوند. يعني ديگر براي اينها تدارك ويژهاي نبينند.
اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «فِي سَعَةِ الْأَخْلَاقِ كُنُوزُ الْأَرْزَاق» (غررالحكم/ص255) يعني خوش اخلاقي، اخلاق شايسته گنجهاي رزق را به خانههاي مردم باز ميكند. موضوع اخلاق خيلي موضوع مهمي است كه هنوز هم بعضي از بينندهها به ما ميرسند، ميگويند: همسر ما بد اخلاق است يا پدر ما بد اخلاق است. خواهش ميكنند در اين باره صحبت كنيم. هر چند وقت يكبار ما يك تذكري راجع به اين موضوع بدهيم. اصلاً اگر بخواهيم دين را در يك كلمه معنا كنيم، چه بگوييم؟ پيغمبر خدا(ص) فرمودند: «الاسلام حسن الخلق» نميگويد: اسلام فلان عبادت است. اسلام يك مجموعه است شكي نيست. ولي عصارهي تمام آنها « الاسلام حسن الخلق» خوشاخلاقي است. حرف خدا را گوش بدهيم. نماز بخوانيم. روزه بگيريم، عبادت كنيم. خوش اخلاقي با بندگان خدا هم مهم است. پيغمبر ما آنقدر راجع به اخلاق پافشاري و تأكيد داشتند، كه فرمودند: انسان خوش اخلاق قطعاً پايان كارش ختم به خير ميشود. يعني اگر هزارها هزار گناه هم دارد، خدا پاك ميكند. خوش اخلاقي گناهان را ذوب ميكند، مثل اينكه خورشيد ميلياردها تن برف روي كوهها را ذوب ميكند. خوش اخلاقي گناهان را ذوب ميكند، همينطور كه خورشيد تابنده برف و يخها را ذوب ميكند. بد اخلاقي بدترين رذيلهي اخلاقي است و گناه كبيره است و غير قابل آمرزش است. اگر كسي توبه نكند و از اين اخلاق زشت بيرون نيايد، با استغفرالله و توبه هم پاك نميشود.
روايتي ديدم كه حُضيفه به پيغمبر(ص) عرض كرد: آقا! من گاهي در خانه تندي ميكنم. گاهي عصباني ميشوم. من از آتش جهنم ميترسم. «اين انت من الاستغفار» نبايد آدم تندي و بداخلاقي كند. اما اگر پيش آمد چه كار كند؟ توبه و استغفار و جبران كند. از همسرش، از همسايهاش، از دوستش، عذرخواهي كند و بگويد: ببخشيد من اشتباه كردم. عذرخواهي ميكنم، ديگر اين كار را نميكنم. بداخلاقي مثل سم و مثل آتش است. بايد زود با عذرخواهي خاموشش كرد. اين عذرخواهي كردن و پوزش طلبيدن از زبان و از دل ما نيافتد.
يك خاطرهي زيبايي برايتان نقل كنم. بنده چند شب قبل منزل آيت الله بهاءالديني(ره) منبر رفتم. بعد از منبر يك نفر از اهل محل آمد گفت: من يك خاطرهي زيبايي از آيت الله بهاءالديني(ره) براي شما بگويم. گفتم: بفرماييد. گفتند: من برادر زني دارم، سيد است و انسان بسيار بزرگواري است. ما بچه بوديم و در همين محله آيت الله بهاءالديني الك و دولك بازي ميكرديم. مرحوم آيت الله بهاءالديني ملبّس آمدند، ميخواستند جايي بروند. ما هم بياعتنا به اينكه آقاست و محترم است، بازي را ادامه داديم. اين بچهاي كه مأمور زدن چوب بود، چوب را چنان محكم زد به پشت پاي آيت الله بهاءالديني خورد و پاي ايشان را زخم كرد و خون جاري شد. اينكه اخلاق حرف اول را ميزند، همين است.
به خدا قسم پيغمبر ما با اخلاق و رفتارش عالم را متحول كرد. شما بالاترين حرفها را هم داشته باشيد، رفتار و اخلاق است كه «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم» (بحارالانوار/ج16/ص116) حقيقت قرآن خلق است. اخلاق قرآني پيغمبر عالم را متحول كرد. ايشان نه رويشان را برگرداندند، نه به ما تشر زدند، نه ما را توبيخ كردند، نه پدران ما را احضار كردند. حتي رويشان هم برنگرداندند به ما نگاه كنند. با پاي خوني، به راهشان ادامه دادند. اگر كسي به ما بگويد: بالاي چشمت ابرو است و يك تشر به ما بزند، ما كوتاه ميآييم. دو تا ماشين كه به هم ميخورند، گريبان همديگر را ميگيرند و دعوا ميكنند. در صورتي كه آدم بايد صبر و حوصله داشته باشد. قبول كند كه خلاف كرده است، يا با ملايمت و مسالمت طرف را راضي كند و يا عذرخواهي كند.
ولي شما ببينيد كه پاي آقا خون آمد و حتي برنگشت نگاه كند. اينقدر كريمانه و بزرگوارانه برخورد ميكردند. همينطور به راهشان ادامه دادند. بچهها ميگويند: وجدان ما خيلي ما را سرزنش كرد، و خودمان همديگر را ملامت كرديم. گفتيم: چرا مراعات نكرديم و به آقا چوب زديم؟ آقا حتي ما را توبيخ هم نكرد. سرزنش و نهي از منكر هم نكردند. فردا بچهها جمع شديم و گفتيم به منزل آقا ميرويم و عذرخواهي ميكنيم. جمع شديم و خدمت آقا رفتيم و از آقا عذرخواهي كرديم و گفتيم: آقا ببخشيد! تا عذرخواهي كرديم، آقا فرمودند: نه! آقا جون من اشتباه كردم، من مقصر هستم. به خدا قسم اين رفتارها و اين برخوردها از هزار نماز شب، از هزار ذكر گفتن بالاتر است. مرحوم آقاي بهاءالديني اهل ذكر نبود. ولي تفكر و حلم و اخلاق و رفتار ايشان مافوق همهي اينهاست. ايشان فرمودند: من مقصر هستم. شما تقصيري نداريد. يعني من بايد عاقل باشم. من ادعاي بزرگي دارم و شما بچه هستيد! من بايد از يك راه ديگر ميرفتم. الله اكبر! با اينكه آنها هم صد در صد اشتباه كردند. ولي چقدر كريمانه و بزرگوارانه برخورد ميكردند. فرمودند: من اشتباه كردم و خطاكار من هستم. شما مرا ببخشيد.
كرم بين و لطف و پروردگار *** گنه بنده كردست و او شرمسار
اين رفتار آيت الله بهاءالديني است كه انسانها را ميسازد. خدا آيت الله مجتهدي را رحمت كند. دو كتاب دارند كه بسيار كتابهاي خوبي است. فارسي است و به درد همه ميخورد. «آداب الطلاب و آفات الطلاب» كتابهاي بسيار خوبي است. درسهاي اخلاق ايشان است كه چاپ شده است. ايشان انجا نوشتند كه كسي ميگويد: من سوريه براي زيارت حرم حضرت رقيه رفتم. ميگويد: در بازاري كه منتهي به مسجد اموي و حرم حضرت رقيه(ع) است، ديدم جمعيت خيلي زيادي جمع شدند. پرسيدم: چه خبر است؟ گفتند: يك عالم سني از دنيا رفته است. تشييع جنازه است. گفت: من هم رفتم. ولي ديدم در بين علماي اهل سنت عالم فرهيختهي شيعه به نام آيت الله سيد محسن امين صاحب عيان الشيعه بوده كه اهل لبنان بودهاند، و آخر در دمشق آمدند و زندگي كردند و الآن هم قبرش در زينبيه است. گفتم: اين عالم هم هست ولي موقع نماز ميت كه شد، اين همه علماي اهل سنت بودند، ايشان را جلو انداختند. گفتند: آقا شما نماز بخوان. براي من خيلي جالب بود. هم اهل سنت و هم علماي اهل سنت به ايشان كه ادب ميورزند و اقتدا ميكنند. بعد از پايان نماز ديدم اهل سنت جمع شدند، دست آقا را ميبوسند. دست به عبا و لباسش براي تبرك ميكشند. شايد خود ما به علماي شيعه اينقدر احترام نميگذاريم كه اهل سنت اينقدر به آقا احترام ميگذارند. گفت: من خيلي شگفت زده شدم. بعد از اينكه آقا سرش خلوت شد، خدمت آقا رفتم. گفتم: رفتار امروز مرا شگفت زده كرد. ارادتمندان شما خيلي زياد هستند و به شما احترام ميگذارند. با وجود اين همه علماي اهل سنت شما را دعوت كردند. ايشان فرمودند: من وقتي كه از لبنان آمد و اينجا ساكن شدم، بعضيها فكر ميكردند من ميخواهم با اينها درگير شود يا با مذهب اينها مخالفت كنم. در اين محله گاهي به من متلك ميگفتند، گاهي برخورد خوبي نداشتند. من گفتم: مطابق رفتار جدم پيغمبر خدا عمل ميكنم. پيغمبر خدا فرمودند: نرمي، ملايمت، خوش اخلاقي، «أَقْرَبُكُمْ مِنِّي مَجْلِساً يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ» (وسايل الشيعه/ج12/ص153) چه كسي در ميان عالم از همه به پيغمبر نزديكتر است. فرمود: هركسي كه خوش اخلاقتر است. هركس در جمع خانوادهها خوش اخلاقتر است، شك نكند به چهارده معصوم و رسول الله نزديكتر است. من گفتم: راه و روش جدم حلم و بردباري است. در مقابل بدي اينها دعايشان كردم. در نماز جماعت اينها شركت كردم. مريض ميشدند، عيادت ميكردم. كسي فوت ميكرد به تشييع جنازهاش ميرفتم. 180 درجه رفتارشان با من عوض شد. همانهايي كه گاهي چپ نگاه ميكردند و انتظار اهانت از آنها بود، الآن مريد من و دست بوس من هستند، اخلاق اينگونه است و واقعاً معجزه ميكند.
يك خانمي چند روز قبل آمده بود گريه ميكرد، من خيلي خوشم آمد از اينكه ناراحت بود و ميگفت: حاج آقا من ماه يكبار يك مقدار بداخلاق ميشوم. گفتم: بارك الله! مثل ابر بهار گريه ميكرد چرا من بداخلاق هستم. اميدواريم اخلاق را جدي بگيريم. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: خوش اخلاقي سرچشمهي تمام خوبيهاست و بركت و رزق فراوان هم براي همه خواهد آورد.
آقاي شريعتي: بسيار ممنون و متشكرم. انشاءالله با خوش اخلاقي و مهمانيهايي كه ميرويم و ميدهيم، انشاءالله زندگي همهي ما پر خير و بركت باشد. بحث خير و بركت شد خاطرم هست كه يك روايتي را ميديدم كه زيارت امام حسين(ع) هم يكي از عوامل بركت زا در زندگي است. خوش به حال همهي كساني كه اين روزها كربلا هستند. اين روزها در مدينه به سر مي برند. حتماً نايب الزياره ما و همهي بينندههاي خوب سمت خدا باشند. ما هم از همينجا اين قبور را زيارت ميكنيم.
حاج آقاي فرحزاد: بله همينطور كه اشاره فرموديد، يكي از چيزهايي كه وسعت رزق و خير و بركت ميآورد، زيارت حج عمره، زيارت عتبات و زيارت مشاهد مشرفه است. انشاءالله دعاگوي همهي عزيزان باشند. السلام عليك يا ابا محمد يا حسن بن علي و اسلام عليك يا اباعبدالله.