پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

زندگي پر بركت

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

تاريخ پخش: 25/01/93

بسم الله الرحمن الرحیم

و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین

ما شيعه‌ي توييم، دل شادمان بده *** ويران شديم، خانه‌ي آبادمان بده

حاكم توييم، حكومت گلها بدست توست *** شاهد تويي، مشاهده را يادمان بده

ما دانه‌هاي باغ بهارآور توييم *** يك دم عنايتي كن و بر بادمان بده

خاليست از دعا لب سجاده‌هايمان *** جامي ز عاشقانه‌ي سجادمان بده

شور ابوذر و دل سلمانمان ببخش *** ايمان مالك و غم مقدادمان بده

هر سو سقيفه‌اي است كه بيداد مي‌كند *** تا كي سكوت، جرأت فريادمان بده

«اللهم عجل لوليك الفرج»

آقای شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی بیننده‌های خوبمان، خانم‌ها و آقايان. خیلی خوش آمديد به سمت خداي امروز ما. آرزو مي‌كنم در هر كجا كه هستيد، تن و جسم و روحتان بهاري باشد. حاج آقاي فرحزاد سلام عليكم خيلي خوشحاليم در خدمت شما هستيم.

حاج آقای فرحزاد: عليكم السلام و رحمة الله، خدمت‌ شما و همه‌ي‌ بينندگان عزيز عرض سلام و ادب و احترام  داريم و براي همه آرزوي موفقيت داريم. اميدواريم خداي متعال همه‌ي ما را قدردان و سپاسگزار و شاكر همه‌ي نعمت‌ها، نعمت ولايت، سلامتي، امنيت قرار بدهد.

آقای شریعتی: بحث ما بحث خير و بركت در زندگي است. آرزو مي‌كنم همه‌ي زندگي‌ها انشاءالله سرشار از خير و بركت باشد. ذيل همين بحث، به بحث شكر رسيديم و نكات بسيار ناب و خوبي را كه شايد از آن غافل هستيم، از زبان حاج آقاي فرحزاد شنيديم و خدا را از اين بابت شكر مي‌كنيم.

حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

چون بعضي از بيننده‌ها گاهي اول بحث را مشاهده نمي‌كنند، خيلي فشرده و خلاصه حرف‌هاي جلسه‌ي گذشته را عرض مي‌كنم. يكي از چيزهايي كه خيلي به انسان آرامش مي‌دهد و خير و بركت در زندگي ما بسيار زياد مي‌كند، اين است كه خودمان را نسبت به خدا و اهلبيت و همه بدهكار بدانيم، طلبكار ندانيم. اگر ما خودمان را طلبكار دانستيم، مرتب ناامني و ناآرامشي و توقع و گلايه و شكايت و درگيري داريم و روح و جسم ما اذيت و آزار مي‌شود.

من كلام بزرگي را تكرار مي‌كنم كه فرمود: انسان‌هاي فرهيخته و برجسته و بزرگ كساني هستند كه از خودشان توقع دارند. افراد پست و لئيم و كوچك از ديگران توقع دارند. آرامش در دوري از مشكلات نيست، بلكه آرامش در كنار آمدن با مشكلات و شكر و صبر كردن با مشكلات است. اين حالت طلبكاري را اگر ما از خودمان دور كنيم، يعني جداً به آرامش عجيبي مي‌رسيم. اين را با خود تمرين كنيم و مرتب بگوييم: ما بدهكار هستيم. به ديگران بدهكار هستيم. به خدا بدهكار هستيم. اين روحيه تقويت شود. حالت طلب نباشد كه بخواهيم مرتب بگيريم. به يك معني ساده‌تر بعضي‌ها مظهر «يا قابض» هستند و بعضي‌ها مظهر «يا باسط» هستند. «باسط» يعني بسط و دهندگي، مرتب مي‌خواهد به ديگران خير برساند. مثل مادري كه مرتب مي خواهد به فرزندانش، به همسرش خير برساند. بعضي‌ها مظهر «يا قابض» هستند. يعني حالت گدايي دارند، يعني فقط مي‌خواهد بگيرد. اين حالتي كه فقط فكر گرفتن است، خيلي حالت بدي است. بياييم صفت خدايي پيدا كنيم، و حالت دهندگي داشته باشيم و خداي مهربان روي سر ما مي‌ريزد. يعني هرچقدر ما دهندگي‌مان زياد شود، و خداي مهربان روي سر ما مي‌ريزد. يعني هرچقدر ما دهندگي‌مان زياد شود، حتي ما در روايت داريم يكي از چيزهايي كه خير و بركت و رزق را زياد مي‌كند، انفاق و سخاوت است. يكي از چيزهايي كه خير و بركت را زياد مي‌كند، انفاق و سخاوت است.

اميرالمؤمنين(ع) در نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: «إِذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَة» (شرح نهج‌البلاغه/ج19/ص101) هروقت بي‌پول شديد، كم پول شديد و دچار فقر شديد، بياييد با صدقه دادن با خدا معامله كنيد. به خدا بگو: من كه ندارم، دارم مي‌دهم. رحمت خدا و لطف خدا بر شما سرازير مي‌شود. اهلبيت هم همينطور بودند، در عين نداشتن باز انفاق مي‌كردند.

رمز موفقيت پيغمبرها، امامان و اولياي خدا در همين يك كلمه است. كه هميشه خودشان را بدهكار مي‌بينند. طلبكار نمي‌بينند. اين رمز موفقيت آنها بوده است. حضرت امير، حضرت زهرا، حسنين، فزّه (س)، سه شب افطار خودشان را به مسكين و يتيم و اسير دادند. در سوره‌ي مباركه‌ي «هل اتي» هم آمده است. چه چيزي باعث شد كه اين همه سوره‌ي مفصل و با نعمت‌هاي فوق‌العاده‌اي كه در هيچ كجاي قرآن نداريم، «شراب طهور، زنجبيل، سلسبيل»، «يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ» (واقعه/17)، اين تعبيرها هيچ كجاي ديگر قرآن نيست. چه شد كه خدا اين همه نعمت روي سر آنها ريخت؟ اينها كه آن زمان ثروتمند نبودند. خودشان هم نان جو را قرض كردند. مبلغش هم پنج نان جو بوده است، اين چيز زيادي نبوده است. ولي چطور شده كه خداي روي سر اينها اينقدر نعمت ريخته است. با همه‌ي اين فداكاري‌ها خودشان را باز بدهكار مي‌ديدند. «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» (انسان/9) يعني رمزي كه خدا بر اينها قرار داده و الطاف ويژه‌اي كه در اين سوره‌ها آمده مفسران را واقعاً مبهوت كرده است، مي‌گويند: خدا بر اينها چقدر نعمت محيا كرده است؟ مي‌گويند: ما اينها را به خاطر خدا داريم، نه هيچ طلبي نداريم. نه از خدا عذر مي‌خواهيم و نه از مردم، نه از خدا شكر مي‌خواهيم و نه از مردم شكر مي‌خواهيم. اينكه خدا فرموده «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» اينها بر زبان نياورده بودند. خدا از قلب اينها خبر دارد. ما معمولاً خدمت مي‌كنيم، دنبال اين هستيم كه برگردد. پول و قرضي در كار ما متأسفانه خيلي زياد است. دعوت مي‌كنيم، ما را دعوت كنند. كادو مي‌بريم، كادو مي‌برند. چرا كادو نمي‌بريم؟ مي‌گويد: نياورده من هم نمي‌برم. اين حرف غلطي است، نبايد معامله كرد. خوب اينكه معامله مي‌شود. ما نبايد روابطمان با خدا يا اهلبيت و مردم تجارتي باشد. نخواهيم در جيب همديگر نگاه كنيم. براي خودمان كار كنيم. خدا از دلشان خبر دارد. به زبان هم نياوردند. «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» نه تشكر مي‌خواهيم، نه مزد مي‌خواهيم. خدا بسياري از نعمت‌هاي بزرگ را در اين سوره بيان مي‌كند، بعد مي‌فرمايد: «إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً» (انسان/22) حالا كه اينقدر شما خالص، بي غرض، بي طمع كار كرديد، من اين همه چيز در اختيار شما مي‌گذارم، اين جزاي شماست، حالت طلبكارانه از خدا نداشته باشيم. انبياء هم كه همه هستي‌شان را دادند، طلب نداشتند. ما كاري نكرديم كه طلب داشته باشيم. آنها كه همه هستي‌شان را فدا كردند، باز خودشان را بدهكار مي‌ديدند. مي‌گفتند: خدايا اين قرباني قليل را قبول كن. ما كاري نكرديم.

آقاي شريعتي: نكته‌ي اين چيست، چون نعمت‌ها و لطف خدا را مي‌ديدند، اين اتفاق مي‌افتاد، وگرنه به همين سادگي نيست كه باز در مقابل اين همه اتفاق كه مي‌افتد، باز خودمان را طلبكار نبينيم؟

حاج آقاي فرحزاد: اينها معرفت و محبت است. يعني معرفت و محبت دارند كه مالكشان خداست. نعمت براي خداست. خدا را مي‌بينند و خودشان را نمي‌بينند. همين شعري كه الآن خوانديد، «لطفي كن و اين مَن، مَن را كنار بگذار» تعبيري خيلي قشنگي است. اينكه من را كنار بگذاريم. خدا را مي‌ديدند و خودش را نمي‌ديدند. يعني ممنون خدا بودند كه توفيق اين ايثار را به ما دادي. ممنون خدا بودند كه توفيق اين ايثار را به ما دادي. ممنون خدا بودند كه اين سخاوت را به ما دادي. ممنون خدا بودند كه اين نعمت را به ما دادي. يعني اين لطف‌ها و نعمت‌ها را خوب مي‌ديدند. خوب مي‌ديدند از خدا مي‌ديدند. خودمان را مالك و صاحب اختيار مي‌بينيم، مرتب از ديگران توقع و انتظار داريم. چرا تلفن نزد؟ چرا پيامك نزد؟

ما خانواده‌هاي زيادي داريم كه بينشان دعوا هست به خاطر اينكه مي‌گويند: به تلفن يا پيامك من جواب نداده است. خوب شايد پيام شما به طرف نرسيده باشد. طرف دستشويي بوده، مشغول نماز بوده است، مشغول سخنراني بوده است. نمي‌توانسته جواب بدهد. زن و شوهرهاي فراواني با هم درگيري دارند، خانم به آقا زنگ زده، آقا سر كار بوده، ارباب رجوع دورش بوده، نتوانسته جواب حاج خانم را همان موقع بوده است. يا زنگ نخورده است. با حالت طلبكار، دعوا، حتي با حالت طلاق مي‌گويد: من سه بار زنگ زدم شما تلفن مرا جواب ندادي. يا خانم‌ها تلفن‌شان در كيف است، كيفشان هم از خودشان فاصله دارد. مثل ما نيست كه در جيبمان باشد. بسيار دعوا ديدم كه تو چرا تلفن مرا همان موقع جواب ندادي؟ اين چه حالتي است؟ واقعاً كسي بتواند اين حالت منيت را بشكند، به همه‌ي رفاه‌ها و خوشي‌ها و آسايش‌ها رسيده است. حالت طلبكاري را از خودمان دور كنيم.

يك روايت زيبايي از امام سجاد(ع) هست كه كلمات كوتاه و پر از معنا است. مي‌فرمايد: «رَأَيْتُ الْخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِي قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاس» (كافي/ج2/ص148)، «رَأَيْتُ الْخَيْرَ» ما دنبال خير و بركت هستيم، يك معناي بركت خير است. چه كنيم خير و بركت در زندگي ما زياد شود؟ مثل چشمه‌اي كه همينطور مي‌جوشد و آب بيرون مي‌ريزد. كلمه‌ي خير به صورت «الخير» آمده است، يعني مطلق خوبي‌ها و همه‌ي خوبي‌ها، باز حضرت فرمودند: «كُلَّهُ» يعني تمام خوبي‌ها، باز اين را كنار «بيدك الخير» بگذاريد كه هفته‌ي گذشته گفتيم. يعني همه‌ي خوبي‌ها نزد اهلبيت است. مي‌خواهي به اهلبيت برسي، به خدا برسي، مي‌خواهي به سرچشمه و منبع همه‌ي خوبي‌ها برسي. امام سجاد اين راهكار را نشان داده است. «رَأَيْتُ الْخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِي قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاس‏» امام سجاد كه كاشف حقايق و علوم حقايق هست، مي‌فرمايد: من تمام خوبِ‌ها را ديدم كه در اين يك كلمه جمع شده است. «فِي قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاس» دندان طلب، دندان طمع از مردم را بكنيم. يعني به ديگران چشم داشت نداشته باشند. پدر من براي من كار كند. دوست من براي من كار كند. دولت براي من كار كند. من خودم براي خودم كار كنم. بزرگان از خودشان توقع دارند، پست‌ها وكوچكترها از ديگران توقع دارند.‏ من چه كردم؟ من يك كاري كنم؟ اگر اميد من به ديگران باشد، زمين مي‌خورم. تمام خوبي‌ها در اين است كه انسان طمعش را از خلق و مخلوق ببرد! به خدا اميد داشته باشد و طلبكار نباشد.

يك سؤال خوبي در پيامك‌ها بود كه شما مي‌گويي: ما از خدا طلبكار نباشيم، پس چرا گفتند: دعا كنيد؟ دعا طلبكاري نيست، دعا التماس و تضرع است. درخواست است، اين خيلي خوب است. حالت طلب نباشد، كه اگر ندهد، با خدا دعوا كنم. خيلي پيام داشتيم كه من چند سال است از خدا همسر مي‌خواهم، پول مي‌خواهم، خانه مي‌خواهم، ماشين مي‌خواهم، دعا كردم به من نداده است. پس من ديگر نماز نمي‌خوانم. با خدا قهر هستم. من ديگر دعا نمي‌كنم. دعا با ادب، با التماس باشد و با حالت طلبكارانه نباشد. هيچ‌كس از خدا طلب ندارد. «وَ يَا ذَا الْمَنِّ وَ لَا يُمَنُّ عَلَيْك‏» خدا به همه ما منت دارد، هيچ‌كس بر خدا منت ندارد. ما منت‌پذير خدا باشيم. نه اينكه از خدا طلبكار باشيم. به قول حافظ كه مي‌گويد:

حافظ وظيفه‌ي تو دعا كردن است و بس *** در فكر آن مباش كه نشنيد يا شنيد

يعني تو وظيفه‌ات عرض ادب و التماس و تضرع است. خدا اين را دوست دارد و تو را نزديك مي‌كند. اصلاً خود دعا عبادت است. ولو اينكه حاجت هم نخواهيم و به ما ندهد. «رَأَيْتُ الْخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِي قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاس‏» كسي كه از مردم قطع اميد كرد، به خدا وصل مي‌شود. اعتماد به نفسش بالا مي‌رود و روي پاي خودش مي‌ايستد و حركت مي‌كند. شعر زيبايي حافظ دارد كه مي‌گويد:

منم كه شهره‌ي شهرم به عشق ورزيدن *** منم كه ديده نيالوده‌ام به بد ديدن

بعد مي‌فرمايد:

وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم *** كه در طريقت ما كافري است رنجيدن

علت رنجش چيست؟ چون خودمان را طلبكار مي‌بينيم. خانم از آقا طلب دارد، آقا از خانم طلب دارد، از همسايه طلب دارد، از پدر و مادر طلب دارد، پدر و مادر از اولاد طلب دارند، بچه‌ي من اينطور كرد، من او را بزرگ كردم، رنجش‌ها و گلايه‌ها شروع مي‌شود. مي‌گويد: ما وفا مي‌كنيم، ملامت هم مي‌كشيم، ولي خوش هستيم. چون من خودخواهي را كشتيم و از بين برديم. بايد اين بت بزرگ را شكست! مي‌گويد: در طريقت ما كافري است، رنجيدن. يعني آنهايي كه از خدا يا خلق خدا مي‌رنجند، من پرست هستند. بت پرست و كافر پرست هستند. خلاصه‌ي اخلاق در دو كلمه است، «مَرنج و مَرنجان»! رنجش پيدا نكردن خيلي بالاتر است. ممكن است آدم مواظب باشد و كسي را آزار ندهد، ولي اينكه از آزار ديگران رنجش نكردن يك دل بزرگ و وسيع مي‌خواهد.

حضرت يونس(ع) كمي رنجش پيدا كرد. قوم او در شهر نينوا بودند. تقريباً 110 هزار جمعيت داشته است. هرچه تلاش كرد و زحمت كشيد اينها در راه نيامدند. ناراحت شد، رنجش پيدا كرد و نفرين كرد. بعد گذاشت و رفت و به او وعده دادند كه سه روز ديگر بلا و عذاب مي‌آيد و همه را از بين مي‌برد. رنجش پيدا كرد. آيه‌اي است كه هر شب در نماز غفيله مي‌خوانيم. اين خيلي به ما توجه مي‌دهد. «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ» (انبياء/87) ذا النون، به معني ماهي است. «ذالنون» صاحب ماهي است. «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً» رفت در حالي كه غضب و رنجش پيدا كرده بود. فكر كرد خدا به او گير نمي‌دهد. به خاطر رنجش و نفريني كه به او كرده بود، گير نمي‌دهد. ولي خدا به خاطر اين رنجشي كه پيدا كرد، اين ترك اولي براي پيغمبر بوده است. به او گير داد و او را در شكم ماهي حبس كرد. كه چرا رنجش پيدا كردي و نفرين كردي؟ در بعضي از روايات داريم، اگر نفرين كردي، چرا چاره‌انديشي براي آنها نكردي؟ باز يك كاري مي‌كردي و يك راه‌حلي پيدا مي‌كردي، بلا و عذاب برگردد. حضرت يونس يك ترك اولي و يك رنجش كرد، خدا او را در شكم ماهي حبس كرد. زندان و حبس خدا خيلي عجيب است. «فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ» (انبياء/87) آيت الله بهجت(ره) فرمودند: اين ذكر يونسيه، چه ذكر قوي است كه يونس را از ته دريا به اوج عزت مي‌رساند. «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ» من از اين ذكر يونسيه خيلي خوشم مي‌آيد. اگر اين ذكر را با توجه بگوييد، عرفا گفتند: چهارصد بار، من مي‌گويم: يكبار هم كافي است. كسي با حقيقت بگويد و من را كنار بگذارد، حضرت يونس هم چهارصد بار نگفته است. خدا مي‌فرمايد: وقتي يونس اين را گفت، «وَ نجََّيْنَاهُ مِنَ الْغَم‏ وَ كَذَالِكَ نُجِى الْمُؤْمِنِين‏» (انبياء/88) از تمام غم و غصه‌ها او را نجات داديم و همچنين مؤمنين هم اگر در اين گردونه‌ي ذكر يونسيه بيايند، و همينطور خدا را بخوانند، خدا وعده داده است كه «وَ كَذَالِكَ نُجِى الْمُؤْمِنِين‏».

«وَ نجََّيْنَاهُ مِنَ الْغَم» از بحران و غم و غصه و فشار روحي و رنجش نجاتش داديم. «لَّا إِلَاهَ إِلَّا أَنتَ» جز تو خدايي نيست. «سُبْحَانَكَ» يك‌خط كش بگذاريم و بگوييم: خدايا همه‌ي خوبي‌ها براي توست. خيال ما راحت مي‌شود. «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ» (نساء/79) خدايا من همه‌ي خوبي‌ها را به تو نسبت مي‌دهم. از هر عيبي، از هر نقص و كمبودي تو پاك هستي. هيچ طلبي از تو ندارم. «سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ» اين را يونس پيغمبر مي‌گويد. يك رنجشي پيدا كرد و نفرين كرد. پدر و مادرهايي كه زود نفرين مي‌كنند، افرادي كه به آنها ستم شده، فاميل، دوست، آشنا زود نفرين مي‌كنند. حالا به دشمنان اهلبيت نفرين مي‌كنيم، «رُحَماءُ بَيْنَهُم‏» (فتح/29) بين خودمان يك روايت ديدم كه به يك نفر ظلم شد، شروع به نفرين كرد. خدا گفت: اينجا تو مظلوم هستي. چند جاي ديگر هم تو ظالم بودي، آنها هم بر تو نفرين كردند. چه كار كنم؟ گفت: خدايا من دخيل تو هستم، نه براي من را مستجاب كن، نه براي ديگران را مستجاب كن.

يك روايت خيلي زيبايي ديدم، اين بشاره است. پيغمبر خدا(ص) فرمودند: خدايا من از تو مي‌خواهم كه نفرين دوست بر دوست را مستجاب نكني. گاهي پدر و مادرها روزي صد بار به بچه نفرين مي‌كنند. گاهي بچه عصباني مي‌شود، به پدر و مادر نفرين مي‌كند. اين حرف پيغمبر خودش خيلي از بلاها را دور مي‌كند و الا اگر اينها واقعاً جدي نفرينشان بگيرد، سنگ روي سنگ بند نمي‌شود. پيغمبر جلوي همه‌ي اينها را گرفته است. «إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ»، «اِنَّ» اسميه و تأكيد است. «كُنتُ» يعني مرتب، يكوقت يك آدم ستمكاري، مي‌گويد: من ستمكار هستم. يكوقت پيغمبر مي‌گويد. آيه‌ي قرآن است. ذكر يونسيه، ذكر بلندي است. چون ما اقرار مي‌كنيم، «إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ» من به خودم ستم كردم. من بدهكار هستم. من بد هستم. من مقصر هستم. من نبايد رنجش مي‌كردم. «إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ» در اين جمله تأكيد زيادي هست.

خداوند در سوره‌ي مباركه‌ي صافات مي‌فرمايد: « فَلَوْ لَا أَنَّهُ كاَنَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ، لَلَبِثَ فىِ بَطْنِهِ إِلىَ‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (صافات/143 و144) اگر حضرت يونس(ع) اين ذكر را در قعر دريا و شكم ماهي نمي‌گفتند، من تا روز قيامت او را حبس مي‌كردم. تا در اين گردونه نيايي، كه دست بالا نكني، اقرار نكني، خودت را زمين نزني، لازم نيست حتماً آدم در شكم ماهي برود. گاهي ممكن در است در اتاق، در باغ، در زندگي مرفه باشد اما از غصه بپوكد. «فَلَوْ لَا أَنَّهُ كاَنَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ، لَلَبِثَ فىِ بَطْنِهِ إِلىَ‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» اگر تسبيح و ذكر يونسيه نمي‌گفت، تا روز قيامت در شكم ماهي حبسش مي‌كرديم. ولي زود دست بالا كرد و عذرخواهي كرد.

اين آيه هم در سوره‌ي مباركه‌ي قلم است، بسيار زيباست. خداي مهربان مي‌فرمايد: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُومٌ، لَّوْ لَا أَن تَدَارَكَهُ نِعْمَةٌ مِّن رَّبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَرَاءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ» (قلم/48 و49) پيغمبرم من هرچه بلا به تو مي‌دهم، امت تو را اذيت مي‌كنند، «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ» حكم هم احكام خداست و هم قضا و قدر خداست. خدا به پيغمبر مي‌گويد: بيا از حضرت يونس درس بگير. بر بلاها صبر كن. «رَبِّك» آقاي دولابي به اين «ربّ» خيلي تأكيد مي‌كردند. اين مربي و مالك تو دارد تو را فشار مي‌دهد، امتحان مي‌كند، بالاو پايين مي‌كند، مثل كسي كه جنس زيبايي دارد، مرتب اين طرف و آن طرف مي‌كند، ببيند اين صبر مي‌كند، شكر مي‌كند، چه كار مي‌كند. حديث داريم، قلب مؤمن بين دست خداي رحمان است. او را مي‌چرخاند، گاهي قبض مي‌كند، گاهي بسط مي كند، گاهي فقر مي‌دهد، غنا مي‌دهد، سلامتي مي‌دهد، مريضي مي‌دهد، مي‌گويد: «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ» مثل ماهي نباشي، «حوت» به معني ماهي است. مثل حضرت يونس نباشي كه زود از كوره در بروي و نفرين كني. من در شكم ماهي او را حبس كردم. «إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُومٌ» ندا داد در حالي كه به رنج و به زحمت افتاد بود. «فنادي» هم نه اينكه نجوا كرد، يعني فريادش درآمد. در شكم ماهي فرياد زده كه خدايا به داد من برس.

اگر ما مي‌خواهيم واقعاً به آرامش برسيم، از عذاب خدا تضميني هست كه خدا بگويد: من شما را عذاب نمي‌دهم. خداوند در آيه‌ي 146 سوره‌ي مباركه‌ي نساء مي‌فرمايد: «ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ» (نساء/147) خدا چه كار دارد شما را عذاب كند. اگر شما شكرگزار باشيد و ايمان بياوريد. يعني اينجا عجيب است كه شكر بر ايمان مقدم شده است. يعني «شَكَرْتُمْ» بر «آمَنْتُمْ» مقدم شده است. يعني انسان‌هاي شكور مؤمن مي‌شوند. اگر شكرگزار بود، ايمان هم مي‌آيد و همه چيز مي‌آيد. بياييم تمرين كنيم. «ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ» خدا هيچوقت شما را عذاب نمي‌كند. اگر شما شكور و قدردان نعمت‌ها باشيد. همين دو كلمه را مي‌گويد. «ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ» يعني شكرگزاري انسان را از عذاب روحي و عذاب جسمي و عذاب آخرتي و دنيايي نجات مي‌دهد و انسان آرامش پيدا مي‌كند. «ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ»

هفته‌ي گذشته آيه‌ي «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» (ضحي/11) مدارس شكرگزاري را تمرين كنيم. چه با خودمان، چه در جمع خانواده‌مان، چه در جمع فاميل، جلسات شكرگزاري باب شود. خيلي چيز خوبي است. آرامش به همه مي‌دهد. هفته‌ي گذشته يك پيامك خيلي زيبايي از اين برنامه به دستم رسيد، يك خانم معلمي پيام داده بودند كه من معلم كودكان نابينا هستم. اين نامه خيلي جالب بود. ما چشم داريم، اين كارها را نمي‌كنيم. اين خانم مي‌گويد: من معلم نابينايان هستم، هر روز صبح سر كلاس كه مي‌روم به اين بچه‌هاي نابينا كه خدا همه را شفا بدهد، خدا همه را صصبر و اجر بدهد، مي‌گويد: بچه‌هاي عزيز، بياييم اول صبح نعمت‌هاي خدا را شكر كنيم. خدا به ما دست داده است. اگر دست نداشتيم، چه مي‌شد؟ يك نفر، يك نفر مي‌گويند اگر دست نداشتيم، چه مي‌شد. بعد همه با هم خدا را شكر مي‌كنند. خدا به ما پا داده است، اگر پا نداشتيم، چه مي‌شد؟ نابيناها الحمدلله برنامه‌ي سمت خدا را مي‌شنوند. افرادي كه لال و كر هستند، چه مي‌كنند. يك خانمي معلم كر و لال‌ها بود، به من التماس مي‌كرد، مي‌گفت: من گوش دارم، مي‌شنوم. اينقدر كر و لال زير دست من هستند، حسرت مي‌خورند و اشك مي‌ريزند و سمت خدا را فقط نگاه مي‌كنند. اگر گوش نداشتيم، چه مي‌شد؟ اگر چشم نداريم، الحمدلله خيلي چيزهاي ديگر داريم.

يك خاطره‌ي خوبي كه ايام عسد توفيق داشتم، خدمت يك بزرگواري رسيدم، كه خيلي به او ارادت دارم. حدود 90 سال دارد. ايشان مي‌فرمودند: من از همه خودم را پايين‌تر مي‌دانم. مي‌گويم: يهودي‌‌ها و مسيحي‌ها بهتر از من هستند. ارمني‌ها از من بهتر هستند. فاسق‌ها بهتر از من هستند. ايشان روحاني است و شخص خيلي بزرگي است. من از اين حالتش خيلي خوشم آمد. اين آقا يك عمري سرباز امام زمان بوده است، استاد بوده، معلم بوده است، امام جماعت بوده است، ولي چه روحيه‌ي خوبي دارد، اين من را از بين برده است. مي گويد: شايد اين يهودي صفات خوبي داشته باشد، كه من نداشته باشم. شايد اين عاقبت بخير مي‌شود و من نمي‌دانم عاقبت بخير مي‌شوم يا نه! اين است كه من خودم را خيلي پايين‌تر مي‌دانم. ايشان يك لطفي به ما كردند، فرمودند: شما چون بحث شكر داشتي، بروم يك نمونه از شكر عملي را براي شما نشان بدهم.

در خدمت ايشان به ديدن يكي از دوستان رفتيم، ايشان هم در استان گلستان روحاني بود. خيلي براي من جالب بود. من همينجا عرض كنم كه رفتن به بيمارستان و آسايشگاه‌ها و ديدن عزيزاني كه مشكل روحي و جسمي دارند، آدم را خيلي قدردان نعمت و شاكر مي‌كند. ما ديدن دوست ايشان رفتيم كه هم درس و هم حوزه هم بودند. روحاني بود كه حدود 75 سال سن دارد. ايشان در مسجد جامع محل خودشان بودند. سقف مسجد ريزش پيدا مي‌كند. چند نفر بر اثرريزش سقف از بين مي‌روند و مي‌ميرند. ايشان يك آجر به پشت گردنش مي‌خورد، قطع نخاع مي‌شود. اين روحاني كه 12 بچه دارد و آن زمان 50 سال سن داشته و الآن 75 سال سن دارد. 25 سال است از گردن به پايين قطع نخاع است. بيمارستان‌هاي متعدد هم بردند و معالجه نشده است. اگر به ما بگويند: شما يك هفته در اين استوديو باشيد و بيرون هم نرويد. شايد من از غصه تاب نياورم. اين واقعاً سخت است. 25 سال روي تخت است و نمي‌تواند يك گوشي تلفن بگيرد. نمي‌تواند چيزي را بردارد. آرزو دارد كنار پنجره برود و يك نگاهي بياندازد. نمي‌تواند يك لقمه در دهان خودش بگذارد. لباسش را جابجا كند. دستشويي برود. 25 سال است روي تخت است. اين براي من خيلي عجيب بود كه مرتب الحمدلله مي‌گفت، الهي شكر مي‌گفت. براي ما شعر مي‌خواند، لطيفه مي‌گفت، حديث مي‌خواند و خاطره مي‌گفت. يك سر سوزن من از ايشان اظهار درد و ناراحتي و نارضايتي نديدم. ايشان مستأجر است، 12 اولاد دارد، زندگي آنچناني ندارد، ولي اين شكرگزاري او مرا به شگفت آورد. آخر آدمي كه 25 سال است روي تخت است، و چند نفر از بچه‌هايش جانباز هستند، مرتب الحمدلله مي‌گويد.

رواتي مي‌خواندم كه حضرت موسي(ع) به خدا گفت: يكي از اوليائت را به من نشان بده. فكر مي‌كرد يك عالمي، پيغمبر و عابدي است. خدا گفت: نزد فلان كس برو. رفت و ديد يك آدم فلج و زمين‌گيري است. نابينا هم هست. حضرت موسي گفت: اين نه عبادتي دارد، نه علمي دارد. حضرت موسي گفت: تو چشم نداري، فلج هستي، گفت: الحمدلله! در اين منطقه من فقط به خدا ايمان دارم. من خدا را دوست دارم. چه كم دارم. الحمدلله همه چيز دارم. من فكر مي‌كردم اينها افسانه است. ولي آدم وقتي جانبازها و اين معلول‌ها را مي‌بيند، درس مي‌گيرد.

يك معلول ديگري از بستگانشان پيامك داده بود، من زنگ زدم. در خوراسكان اصفهان بود. ايشان گفت: من راننده بودم، مسافر به مشهد مي‌بردم. در يك حادثه‌ي تصادف، قطع نخاع شدم، پنج سال است روي تخت هستم. ولي اينقدر خدا را شكر مي‌كنم، خانم من از من مراقبت مي‌كند، غذا دهانم مي‌گذارد، الحمدلله چشم دارم، الحمدلله گوش دارم، دهان دارم، مي‌بينم، مي‌فهمم. خوب ما كه همه‌ي وجودمان سالم است، چرا خدا را شكر نمي‌كنيم. چرا اينقدر ناشكري مي‌كنيم؟ اين خيلي بد است.

در حالات بزرگي مي‌خواندم كه اين هم حديث قشنگي است. «الْإِيمَانُ شَطْرَانِ شَطْرٌ صَبْرٌ وَ شَطْرٌ شُكْرٌ » (مستدرك/ج11/ص287) آن جاهايي كه طاقت نداريم، صبر مي‌كنيم. آن جاهايي كه قشنگي مي‌بينيم شكر مي‌كنيم. يعني صبر هم خيلي مهم است. من همين‌جا يك بشارتي بدهم براي عزيزاني كه مبتلا به مشكل روحي و جسمي هستند، خدا اينقدر به اينها لطف و نظر مي‌كند، تمام كارهاي خيري كه در سلامتي مي‌توانستند انجام بدهند، همه‌ي آنها را برايشان مي‌نويسد. مثل برگ خزان خدا گناهان آنها را مي‌ريزد. در قيامت آنقدر درجه و بهشت مي‌دهد كه ديگران به اهل صبر غبطه مي‌خورند.

حديث داريم امام باقر(ع) فرمود: «ان اهل الصبر يدخلون الجنة بغير حساب» اهل صبر بدون حساب و كتاب وارد بهشت مي‌شوند. ما واقعاً شاكر باشيم. «ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ» عذاب برداشته مي‌شود.فشار روحي برداشته مي‌شود.  بياييم خودمان را بدهكار بدانيم. طلبكار ندانيم. رنجش پيدا نكنيم. ديگران را ببينيم كه با چه حالي خدا را شكر مي‌كنند. ما كه سر تا پا غرق نعمت هستيم، نبايد شكر كنيم.

وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم *** كه در طريقت ما كافري است رنجيدن

آقاي شريعتي: خيلي ممنون و متشكريم. مي خواهيد همين جا قبل از تلاوت قرآن براي شفاي بيماران دعا كنيم.

حاج آقاي فرحزاد: خدا را قسم مي‌دهيم به حق محمد و آل محمد همه‌ي گرفتارها، آنهايي كه روحاً، جسماً مخصوصاً آنهايي كه گرفتار رنجش هستند، به حق محمد و آل محمد سعه‌ي صدر، ايمان، شكرگزاري كامل عنايت بفرما و قلب بلند و قوي و مملؤ از معرفت و عشق خدا و شكرگزاري به آنها مرحمت بفرما.

آقاي شريعتي: انشاءالله خداوند همه‌ي مريض‌ها را شفا بدهد و به خاطر نعمت‌هايي كه به ما داده است، ما را بيناي اين الاف قرار بدهد و شاكر آنها باشيم. قرار روزانه‌ي امروز ما قرائت صفحه‌ي 60 مصحف شريف، آيات 78 تا 83 سوره‌ي مباركه‌ي آل عمران است كه در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود. باز مي گرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُنَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَ مَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَ مَا هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَ يَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ(78) مَا كاَنَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لىّ‏ِ مِن دُونِ اللَّهِ وَ لَاكِن كُونُواْ رَبَّانِيِّنَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَ بِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ(79) وَ لَا يَأْمُرَكُمْ أَن تَتَّخِذُواْ المَْلَئكَةَ وَ النَّبِيِّنَ أَرْبَابًا  أَ يَأْمُرُكُم بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ(80) وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّنَ لَمَا ءَاتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنصُرُنَّهُ  قَالَ ءَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلىَ‏ ذَالِكُمْ إِصْرِى  قَالُواْ أَقْرَرْنَا  قَالَ فَاشهَْدُواْ وَ أَنَا مَعَكُم مِّنَ الشَّهِدِينَ(81) فَمَن تَوَلىَ‏ بَعْدَ ذَالِكَ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْفَسِقُونَ(82) أَ فَغَيرَْ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ(83)»

ترجمه آيات:

«و از ميان ايشان گروهى هستند كه به شيوه كتاب خدا سخن مى گويند، تا پنداريد كه آنچه مى‏گويند از كتاب خداست، در حالى كه از كتاب خدا نيست. و مى‏گويند كه از جانب خدا آمده و حال آنكه از جانب خدا نيامده است. و خود مى‏دانند كه بر خدا دروغ مى‏بندند. (78) نسزد هيچ بشرى را كه خدا به او كتاب و حكمت و نبوت داده باشد، آن گاه به مردم بگويد كه بندگان من باشيد نه بندگان خدا. و حال آنكه پيامبران مى‏گويند: هم چنان كه از كتاب خدا مى‏آموزيد و در آن مى خوانيد، پرستندگان خدا باشيد. (79) و نيز به شما نمى‏فرمايد كه فرشتگان و پيامبران را خدايان پنداريد. آيا پس از آنكه اسلام آورده‏ايد شما را به كفر فرمان مى‏دهد؟ (80) و خدا از پيامبران پيمان گرفت كه شما را كتاب و حكمت داده‏ام به پيامبرى كه آيين شما را تصديق مى‏كند و به رسالت نزد شما مى‏آيد بگرويد و يارى‏اش كنيد. گفت: آيا اقرار كرديد و عهد مرا پذيرفتيد؟ گفتند: اقرار كرديم. گفت: پس شهادت دهيد و من نيز با شما از شاهدانم. (81) و هر كه از آن پس سرپيچى كند از فاسقان است. (82) آيا دينى جز دين خدا مى‏جويند، حال آنكه آنچه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسليم فرمان او هستند و به نزد او بازگردانده مى شويد. (83)»

آقاي شريعتي: انشاءالله زندگي همه‌ي ما سرشار از خير و بركت باشد. نكته‌ي صلوات و اشاره‌ي قرآني را حاج آقاي فرحزاد بفرماييد.

حاج آقاي فرحزاد: از امام هشتم(ع) كلام نوراني است كه مي‌فرمايد: «أَفْضَلُ الدُّعَاءِ الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» برترين‌ دعاها صلوات بر محمد و آل محمد است. اين دعا هم مستجاب است. بعد فرمودند: بعد از صلوات كه افضل دعاها است، «ثُمَّ الدُّعَاءُ لِلْإِخْوَانِ ثُمَّ الدُّعَاءُ لِنَفْسِك‏» (بحارالانوار/ج90/ص296) يعني بعد از صلوات براي ديگران دعا كن، بعد براي خودت دعا كن كه انشاءالله آن دعا مستجاب شود. اول صلوات بفرستيم، بعد دعا براي ديگران كنيم و بعد دعا براي خودمان كنيم كه دعا مستجاب مي‌شود.

آخرين آيه‌ي اين صفحه خداي متعال مي‌فرمايد: «أَ فَغَيرَْ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ» يعني خدايي كه هستي را آفريده است، ديني كه او انتخاب كرده است، بهترين دين‌هاست. آيا غير دين خدا، دين ديگري را مردم طلب مي‌كنند. معلوم مي‌شود در وجود همه طلب يك قوانين و دين و روش هست. منتهي خدا مي‌فرمايد: آن ديني كه ما انتخاب كرديم، بهترين است. آيات بعدي هم دارد كه هركسي غير از اسلام ديني را انتخاب كند، به درد نمي‌خورد. خدا از او قبول نمي‌كند. «أَ فَغَيرَْ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ» از غير خدا طلب مي‌كنند كه بروند قانون براي خودشان درست كنند. در حالي كه آنچه در آسمان‌ها و زمين است، براي خدا تسليم شده است. ذرات عالم يا با اختيار، يا بي‌اختيار طوعاً و كرهاً تسليم خدا هستند، و بازگشت تمام موجودات به خداي متعال است. پس خدايي كه اختياردار عالم است، دين او بهترين دين‌هاست و ما هم تسليم خداي متعال باشيم كه بازگشت ما به سوي او خواهد بود.

آقاي شريعتي: خيلي ممنون و متشكرم. من اين نكته را متذكر شوم كه بعد از تجربه‌ي موفقي كه ما درسالروز شهادت حضرت فاطمه‌ي زهرا(س) داشتيم، اين بود كه بيننده‌هاي خوبمان مي‌توانستند فايل‌هاي متني برنامه سمت خدا را در قالب نسخه‌ي اندرويد در گوشي‌هاي همراه و تبلت‌هايي كه سازگار با اين سيستم عامل بودند، دريافت كنند. الحمدلله خيلي مورد استقبال قرار گرفت. من اين بشارت را بدهم كه باز هم به بركت نام حضرت صديقه‌ي طاهره(س) در روز ولادت ايشان، انشاءالله كتابخانه‌ي مجازي سمت خدا رونمايي خواهد شد. حاج آقا جمع‌بندي مباحث امروز را بفرماييد.

حاج آقاي فرحزاد: من مي‌ترسم اين نكته يادم برود. يكشنبه‌ي آينده تولد سرتاسر خير و نور و بركت حضرت زهرا(س) است. به همين مناسبت روز مادر و همسر و خانم‌ها نامگذاري شده است. از الآن همه‌ي بيننده‌ها خودشان را آماده كنند، براي مادرها، همسرانشان، با هر نوع هديه‌اي كه در توانشان هست، قدرداني كنند.

يك كاسبي حرف عجيبي زد براي من زيبا بود. گفت: من در سالهاي قبل در ايام عيد نوروز اينقدر فروش نداشتم كه در روز مادر اينقدر فروش داشتم.

اين بحثي كه عرض كردم و دو هفتهد هم روي آن صحبت كرديم، واقعاً كليدي و كاربردي است. يعني رمز بالا رفتن و پريدن از آتش‌ها و جهنم‌ها و رستن از خود است كه انسان هميشه نسبت‌هاي بد را به خودش بدهد و نسبت‌هاي خوب را به ديگران بدهد. اين كلام نوراني كه لقمان كه خدا به او حكمت داده است و يك سوره‌ي قرآن هم به نام اين بزرگوار است، چهار جمله دارد، جمله‌هايش خيلي جالب و زيبا است. مي‌فرمايد: فرزندم دو چيز را هميشه يادت باشد و دو چيز را هميشه فراموش كن. آن چيزي كه هميشه به خاطر داشته باش، ياد خدا و ياد مرگ و آخرت است. هميشه خودت را در محضر خدا ببين و انسان آرامش عجيبي از ياد و ذكر خدا پيدا مي‌كند. بدانيم كه اينجا مسافر هستيم و رفتني هستيم.

باز يك جمله‌اي از ملا عبدالله بگويم. به يكي از شاگردهايش مي‌گويد: اي ولي من! هرچه تو را پيش آيد، اگر ملايم شماست، شكر كن. و اگر ناملايم باشد، صبر كن و به هيچ حال خشم آلود نشو. با خودت كلنجار نرو، و صفاي مهر خود را به كدورت بدل نكن. حيف است آدم اين درونش متلاطم باشد و به هم بريزد. اگر وب است، شكر كن. اگر بد است، صبر كن. «صبر كن و به هيچ حال خشم آلود نشو. و صفاي مهر خود را به كدورت بدل نكن. كه بازگشت همه به سوي خداي مهربان است و عوارض جهان همه زودگذر و گذران است.» عوارض و پيشامدهاي جهان همه از بين رفتني است.

اگر انسان واقعاً به اين نكته توجه داشته باشد، اين چهار كلمه از لقمان حكيم كه خداوند مي فرمايد: ما به لقمان حكيم حكمت داديم. دو چيز را هيچوقت فراموش نكن، يكي خدا و سفر آخرت. و دو چيز را كه به بحث ما برمي‌گردد. هميشه سعي كن پاك كني. آن دو چيزي كه هميشه فراموش مي‌كني، چيست؟ يكي خوبي كه به ديگران مي‌كني، يادت برود. چون اگر يادت نرود، توقع و طلبكاري و اينها شروع مي‌شود. اهلبيت سه شب افطارشان را دادند، ولي فراموش كردند. انگار نه انگار كاري كردند. هميشه خوبي كه به ديگران مي‌كنيم فراموش كنيم. چون منت نمي‌گذاريم، طلبكار نمي‌شويم. باطل نمي‌كنيم، ريا دست نمي‌دهد. خوبي كه به ديگران مي‌كنيم، فراموش كنيم.

دوم اينكه بدي كه ديگران به ما مي‌كنند، فراموش كنيم. اگر اينطور باشد واقعاً بهشت است. من هزار قسم مي‌خورم، اگر كسي اين صفت را داشته باشد، از تمام آتش‌ها و جهنم رد شده و قطعاً اهل بهشت است.

يكي از آقايان كه خيلي معتبر است نقل مي كردند يكي از فرزندان حضرت امام(ره) گاهي كه حضرت امام در خانه بيكار بودند، با ايشان صحبت‌هايي رد و بدل مي‌كردند. يك موقع به امام مي‌گويند: آقا مردم ايران شما را به عنوان رهبر پسنديدند و قبول كردند. كار است، يك موقع ورق برگشت و اوضاع و احوال بهم ريخت، مردم ايران گفتند: ما شما را نمي‌خواهيم. شما چه مي‌كنيد؟ ايشان فرمودند: اگر اينطور شود من به قم در منزلم برمي‌گردم و با خودم محسابه مي‌كنم كه من چه كردم كه مردم از من ناراحت شدند و رنجيدند. اين خيلي عجيب است. مردم يك خرده كم محلي مي‌كنند، مي‌گويند: چنين و چنان شده، از ما روي گردان شدند، به مردم بد و بي‌راه مي‌گوييم. به خودمان ايراد نمي‌گيريم. عجيب است ايشان مي‌فرمايد: اگر چنين پيش‌آمدي شود من مي‌روم خودم را محكوم مي‌كنم كه من كم گذاشتم. من كوتاهي كردم. اين خيلي مهم است. بزرگان هميشه از خودشان توقع دارند، آدم‌هاي كوچك هميشه از ديگران توقع دارند.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group