يكشنبه 4 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

زندگي پر بركت

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد

تاريخ پخش: 01/02/93

بسم الله الرحمن الرحیم

و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین

نه مثل ساره‌اي و مريم، نه مثل آسيه و حوا

فقط شبيه خودت هستي، شبيه خودت زهرا

اگر شبيه كسي باشي، شبيه نيمه شب قدري

شبيه آيه‌ي تطهيري، شبيه سوره‌ي اعطينا

شناسنامه‌ي تو صبح است، پدر تبسم و مادر نور

سلام ما به تو اي باران، درود ما به تو اي دريا

آقای شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی بیننده‌های خوبمان، خانم‌ها و آقايان. خیلی خوش آمديد به سمت خداي امروز ما. آرزو مي‌كنم در هر كجا كه هستيد، تنتان سالم باشد و قلبتان سليم. ايام ميلاد پر بركت حضرت فاطمه زهرا(س) خدمت همه‌ي شما مخصوصاً خانم‌هاي گرامي و گرانقدر تبريك و شادباش مي‌گويم. حاج آقاي فرحزاد سلام عليكم خيلي خوش آمديد. ايام مبارك باشد.

حاج آقای فرحزاد: عليكم السلام و رحمة الله، خدمت‌ شما و همه‌ي‌ بينندگان عزيز عرض سلام و ادب و احترام  داريم و ايام فرخنده و خجسته‌ي ميلاد حضرت زهرا(س) و همچنين ايام بانوان را خدمت همه‌ي عزيزان تبريك مي‌گوييم. چقدر خوب است ايام جشن و شادي حداقل يك هفته باشد و همچنين احترام و تكريم بانوان و مادران و خواهران و همسران و دختران را هم در يك روز و دو روز برگزار نكنيم. آنهايي كه از قافله عقب ماندند، كل سال فرصت دارند، منتهي اوج آن در اين ايام باشد. بايد يك وقت طولاني باشد تا عزيزان بتوانند از كساني كه به هر شكلي به ما محبت كردند از صميم دل تشكر كنند و دعا گوي همه باشند.

آقای شریعتی: دوستان خوب ما مي‌دانند كه ديروز به يمن ايام با سعادت ميلاد حضرت زهرا(س) از كتابخانه‌ي مجازي سمت خدا در پايگاه اينترنتي ما رونمايي شد. حاج آقاي عالي اولين كتاب را از مجموعه‌ي «سرنوشت انسان» با عنوان «احتضار و عالم قبر» و خيلي هم افتتاح اين كتابخانه‌ي مجازي مورد استقبال دوستان قرار گرفت. آرزو مي‌كنيم كه كتابخانه ما پربار باشد و مفيد و دوستان خوب ما استفاده كنند. عيدي حاج آقا فرحزاد به بينندگان خوبمان و به مناسبت افتتاح كتابخانه‌ي مجازي ما يكي از تأليفات و كتاب‌هاي ايشان به نام «زيبايي اخلاق» كه ايشان اهداء كردند، و شما مي‌توانيد از اين كتاب و نوشته‌هاي آن در پايگاه اينترنتي ما و در كتابخانه مجازي ما در قالب نسخه‌هاي اندرويد، جاوا و پي‌دي اف استفاده كنيد كه فكر مي‌كنم خيلي از دوستان بتوانند از آن استفاده كنند و ما را هم دعا كنند، ضمن اينكه تشكر مي‌كنم از همه دوستان خوبمان كه زحمت كشيدند و اين فايل‌ها را با اين فرم در اختيار كتابخانه‌ي مجازي ما قرار دادند. حاج آقاي فرحزاد خدمت شما هستيم، بفرماييد.

حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

موضوع بحثمان چيزهايي است كه بركت را زياد مي‌كند. حضرت زهرا(س) هم خير كثير و كوثر و مباركه هستند. اتصال به اين بانو خير و بركت را زياد مي‌كند. يكي از عوامل مهم خير و بركت شكر گزاري است كه چند جلسه‌ي قبل گفتيم: درك نعمت شكر نعمت است. دريافت نعمت شكر نعمت است. يكي، دو جلسه درباره‌ي مجالس شكرگزاري صحبت كرديم. توجه كردن، يادآوري، گفتن، ذكر كردن نعمت خودش شكرگزاري است. در اين جلسه كه موضوع مهمي هم هست و ما هم در آيات و روايات داريم، شكر گزاري از واسطه‌هاي نعمت است. معمولاً شكرگزاري كه ما مي‌گوييم، در ذهن عزيزان مي‌آيد كه از خداي متعال بايد شكر كرد، در اين شكي نيست و همه نعمت‌ها از اوست. «وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ» (نحل/53) هرچه نعمت به هركس كه مي‌رسد از خداست. و لذا الحمدلله هم كه مي‌‌گوييم، يعني همه ستايش‌ها و حمدها براي خداست. حتي از ديگران كه تعريف مي‌كنيم از خودشان چيزي ندارند و در واقع ستايش خداي متعال است. ولي در روايات ما خيلي پافشاري و تأكيد شده به اينكه اگر كسي بخواهد شاگر واقعي خدا باشد بايد حتماً شكر همه واسطه‌هاي نعمت و كساني كه به او خدمت مي‌كنند به جا آورد و الا شكرگزار خدا هم نخواهد بود.

تعبير زيبايي در روايات ما از اميرالمؤمنين(ع) هست كه مي‌فرمايد: «أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاس‏» (كافي/ج2/ص99) چه كسي از همه بيشتر شاكر خداي متعال است. آن كسي كه از همه بيشتر شكرگزار بندگان خدا هست. ما بايد دو بيني را از خودمان دور كنيم. اينكه بگوييم خدا نعوذ بالله يك گوشه و كناري است و مخلوق و بندگانش جدا از خدا هستند، اين حرف اشتباه و غلطي است. خدا در تمام ذرات عالم تجلي دارد. يعني از يك گل و گياه تشكر كني، از خدا تشكر مي‌كني چون ساخته شده‌ي خداست. قدرت خداست، علم خداست و حيات خداست. جدا نبيند، «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏» (نور/35) اين بحث خيلي آرامش دهنده است و هم خيلي آدم را به عبوديت و بندگي و شناخت بالايي مي‌برد كه انسان حواسش جمع باشد. يعني جايي نيست كه خدا نباشد، هستي مطلق است. همه‌جا هست. خدمت به عالم، خدمت به خداست. عشق به عالم، عشق به خداست. عشق به موجودات، عشق به خداست. خدمت به بندگان خدا، خدمت به خداست. اذيت و آزار به بندگان خدا، اذيت و آزار خداست. اين كليد خيلي از معضلات و مشكلات است. اينكه ما مثلاً در آيه‌ي قرآن داريم كه «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ» (زخرف/55) يعني خداي مهربان مي‌فرمايد: وقتي ما را ناراحت كردند، «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ» متأسف كردند، انتقام گرفتيم. سؤال كردند مگر خدا هم متأسف مي‌شود؟ اصلاً غضب و تأسف درباره‌ي خدا حالاتي است كه براي مخلوق پيش مي‌آيد و براي خدا راه ندارد. روايت‌هاي جالبي داريم كه امام صادق(ع) مي‌فرمايد: خدا عجل و اعز و اكرم است از اينكه تأسف بخورد، به او ظلم شود، كدروت و ناراحتي در ساحت قدسي او راه پيدا كند. وليكن خدا «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَه‏» (كافي/ج1/ص146) خداي مهربان برتر و بالاتر از اين است كه مثل آدميزاد خوشحال ‌شود يا متأسف و ناراحت شود. وليكن خداي متعال «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ» در حد اعلي خودش را با ما تركيب كرده است. امامان، چهارده معصوم، تجلي همه اسماء و صفات خدا هستند. خيلفه‌ي كامل خدا هستند، بقيه‌ي موجودات و انسان رتبه‌هاي پايين‌تر را دارند. «خَلَطَنَا» حد اعلايش براي امامان است. ولي در بقيه هم، ظلم به گل و گياه هم، ظلم به خداست. ظلم به هستي است. شما نوشتار يك بچه را خط بزني و دور بياندازي، بگويي: بد است، به او نسبت دادي. به خط اهانت كردي، ولي در واقع به خطاط اهانت كرده‌اي. اگر تشكر كني از خطاط تشكر كرده‌اي. اگر ما مي‌گوييم: خط زيبا و نقش زيبا، در واقع داريم از آفريننده‌اش تشكر مي‌كنيم. در اصول كافي هست كه «خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ» ما را با خودش تركيب كرده است. يعني خلق را از خدا جدا نبينيم. البته انبياء و اوليا در حد اعلي ذوب در خدا هستند، بقيه در حد پايين‌تر هستند. لذا شكرگزاري از خدا، شكرگزاري از خلقش است. شكرگزاري از خلق، شكرگزاري از خداي متعال است.

روايت داريم «أَشَدُّكُمْ حُبّاً لِلَّهِ أَشَدُّكُمْ حُبّاً لِلنَّاسِ» (مستدرك/ج12/ص358) چه كسي خدا را خيلي دوست دارد. آن كسي كه بنده‌هاي خدا را هم خيلي دوست دارد. مرحوم دولابي مي‌فرمودند: اگر كسي بگويد: من عاشق خدا هستم ولي بندگانش را دوست ندارم. اين امكان ندارد، يعني نمي شود جدا كرد. البته ما بايد از بنده‌هاي بد به خاطر صفات بد و اعمال زشت، از آنها تبّري بجوييم كه به ما سرايت نكند. اگر ما بوي بد احساس كنيم، جلوي بيني‌مان را مي‌گيريم. ولي آنچه خدا خلق كرده، نسبت به خدا دارد، از باب نسبت به خدا نمي توانيم بد باشيم. اينكه خدا با قدرتش اين را خلق و ايجاد كرده است، نمي‌توانيم ذاتش را نهي كنيم و انكار كنيم. لذا اين حديث خيلي مهم است. «أَشَدُّكُمْ حُبّاً لِلَّهِ أَشَدُّكُمْ حُبّاً لِلنَّاسِ» يعني هركس كه عاشق خداست، اين همان مضموني است كه سعدي به شعر درآورده:

به جهان خرم از آنم، كه جهان خرم از اوست *** عاشقم بر همه عالم، كه همه عالم از اوست

به حلاوت بخورم زهر كه شاهد ساقي است *** به ارادت ببرم درد كه درمان هم از اوست

غم و شادي بر عارف چه تفاوت دارد *** ساقيا باده بده شادي آن كين غم از اوست

يا در شعر ديگر حافظ خيلي زيبا مي‌فرمايد:

گر رنج پيش آيد و گر راهت اي حكيم *** نسبت نكن به غير كه اينها خدا كند

هيچ برگ درختي و هيچ حادثه‌اي بدون اذن خدا انجام نمي‌شود و هيچ خلق و صنعتي هم منهاي صنعت و خلقت خدا نيست. يك انتسابي به خدا دارد. لذا مي‌فرمايد: كسي كه خدا را خيلي دوست دارد، علامتش اين است كه مردم را هم خيلي دوست داشته باشد. آقا من مي‌خواهم به خدا خدمت كنم. به خدا عشق بورزم. خدا مي‌گويد: من در مخلوقاتم تجلي كردم.

بزرگي مي‌فرمود: اينكه مي‌گوييم خدا مربي ما است، تجلي ربوبيت خدا در مادر و پدر تجلي كرده است. در استاد تجلي كرده است. در رفيق خوب تجلي كرده است.يك بزرگي باز كلام قشنگي داشت، مي‌فرمودند: بعضي‌ها مدت‌ها خدا، خدا مي‌كنند. خدايا ما تو را مي‌خواهيم. دوستت داريم، كجا پيدايت كنيم؟ خداي متعال اجابت دعاي آنها را در تجلي يك انسان، يك مؤمن، يك دوست با ايمان و با تقوا، دعايش را مستجاب مي‌كند، مي‌گويد: من را مي‌خواهي. بيا اين دوست خوبي كه مرا به سوي تو دعوت مي‌كند، و صفات من در او تجلي پيدا كرده، او را بگير و استفاده كن، همينطور دست به دست تا به امام و ولي خدا و انسان كامل برسد. لذا ظلم و آزار بندگان خدا آزار خداست، محبت به آنها محبت به خداست. خدمت به آنها، خدمت به خداست. در باب شكر هم همينطور است. «أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاسِ» (كافي/ج2/ص99) اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: هركس كه بيشتر از همه واسطه‌هاي نعمت، شكرگزار واسطه‌هاي نعمت است، اين از همه بيشتر شاكر خداي متعال است. بلكه آن طرف هم حديث داريم. آن طرفش مي‌گويد: اگر شكر بنده‌ها را ه جاي آوري، شكر مرا هم به جاي نياوردي.

امام رضا(ع) فرمود: «مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ» (وسايل الشيعه/ج16/ص313) اين تعبيري كه در لسان‌ها هست من به صورت حديث پيدا نكردم. «من لم يشكر المخلوق، من لم يشكر الخالق» مضمونش هست ولي اين تعبير از امام هشتم(ع) است. «مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ» اين همان تعبير است، منتهي زيباتر است. كسي كه شكرگزار مخلوق و واسطه نعمت نباشد، اگر شكر پدر و مادر، همسر، اولاد، استاد، معلم، مربي را به جاي نياوردي، شك نكن شكر خدا را هم بر جاي نياورده است. خدا مي‌گويد: من قبول ندارم. يك روايت تكان دهنده‌اي ديدم، من نمي‌دانستم شكرگزاري نكردن از بندگان خدا، آدم را به جهنم مي‌برد.

مادران زيادي به من پيامك مي‌دهند، مي‌گويند: دريغ و درد از اينكه فرزند من ماه به ماه به من زنگ بزند. از من احوالپرسي كند و يك پيامك بدهد. به ديگران خيلي مي‌رسد، به رفقا و همسرش مي‌رسد اين بسيار خوب است ولي اينكه مادر را فراموش مي‌كند، خيلي بد است. در پيامك‌ها هست، مادراني مي‌گويند: فرزندشان زيارت مي‌روند، هيأت مي‌روند، ولي دريغ از اينكه روز مادر يك شاخه گل براي مادرش ببرد.

در پيامك‌ها يك خانمي نوشته بود شش سال است كه با شوهرم ازدواج كردم، در اين شش سال اين داغ به دل من مانده است يك هزار توماني ناقابل به من هديه بدهد. بگويد: همسر عزيزم من اين گل را براي تو خريدم! چرا ما اينگونه هستيم؟ يعني واقعاً آدم در انسانيت اينها شك مي‌كند. من واقعاً عذرخواهي مي‌كنم. شايد اين تعبير من خيلي تند باشد. شما به يك حيوان محبت مي‌كنيد، دم تكان مي‌دهد، سر تكان مي‌دهد، تشكر مي‌كند. كسي مي‌گفت: ما به يك شگ خدمتي كرديم، چندين سال از خانه ما حفاظت مي‌كرد، به خاطر انكه يكبار ما به اين گوشت داديم. هركاري هم مي‌كرديم جاي ديگر نمي‌رفت. چرا بشر اينقدر ناسپاس و ناشكر است؟ ناشكري از بندگان خدا و واسطه‌هاي نعمت آدم را به جهنم مي‌برد. علي بن موسي الرضا(ع) از پدران بزرگوارش و از پيغمبر خدا نقل مي‌كند. پيغمبر خدا مي‌فرمايد: «يُؤْتَى الْعَبْدُ يَوْمَ الْقِيَامَة» بنده‌اي را روز قيامت پاي حساب مي‌آورند، «حَتَّى يُوقَفَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏» خداوند موقع حساب امر مي‌كند او را در آتش جهنم ببريد. امر مي‌كنند جهنم ببريد. «فَيَأْمُرُ بِهِ إِلَى النَّارِ فَيَقُولُ أَيْ رَبِّ أَمَرْتَ بِي إِلَى النَّارِ وَ قَدْ قَرَأْتُ الْقُرْآن‏» (وسايل‌الشيعه/ج16/ص312) مي‌گويد: خدايا من قاري قرآن هستم، قرآن تلاوت مي‌كنم. مؤمن بودم، مسلمان بودم، هيأتي بودم، چرا مرا طرف جهنم مي‌بري؟ «فَيَقُولُ اللَّهُ أَيْ عَبْدِي‏» خدا مي‌فرمايد: اي بنده من «إِنِّي قَدْ أَنْعَمْتُ عَلَيْكَ وَ لَمْ تَشْكُرْ نِعْمَتِي‏» من به تو نعمت دادم، شكر نعمت مرا به جاي نياوردي. اين بعد به ندا درمي‌آيد: «فَيَقُولُ أَيْ رَبِّ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ بِكَذَا وَ شَكَرْتُكَ بِكَذَا» خدايا تو شاهد هستي، فلان‌جا نعمت سلامتي دادي. من شكر كردم، الحمدلله گفتم، نماز شكر خواندم. فلان‌جا مرا از خطر رد كردي. فلان‌جا به من نعمت دادي. همينطور مي‌شمرد، «فَلَا يَزَالُ يُحْصِي النِّعْمَة» نعمت‌ها را مي‌شمرد، مي‌گويد: خدايا من شكر تو را به جا آوردم. خدايا تو شاهد هستي كه من الحمدلله گفتم و شكر تو را كردم. قبول است؟ خدا مي‌گويد: قبول است. «فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى‏ صَدَقْتَ عَبْدِي‏» شكر مرا به جا آوردي. ولي چرا من مي‌گويم: تو را جهنم ببرند؟ «إِلَّا أَنَّكَ لَمْ تَشْكُرْ مَنْ أَجْرَيْتُ لَكَ (النِّعْمَةَ عَلَى يَدَيْهِ)» شكر من خدا را به جا آوردي ولي شكر واسطه‌هاي نعمت را به جا نياوردي. شكر بعد از پيغمبر و اهلبيت، شكر پدر و مادر، استاد، معلم، دوست، حتي كسي كه به آدم آب و غذا بدهد، چرا ما شكر واسطه‌هاي نعمت را فراموش مي‌كنيم؟

آقاي شريعتي: يعني واقعاً بدون تعارف بايد گفت، احساس مي‌كنم كه روحيه‌ي ناسپاسي در ما بسيار پررنگ است. اين خيلي بد است.

حاج آقاي فرحزاد: چقدر خستگي طرف درمي‌رود. چقدر شكرگزاري، كدورت‌ها و كينه‌ها را مي‌برد. خانمي مي‌گويد: من سي سال است در اين خانه كار مي‌كنم، يكبار دريغ از اينكه شوهر و بچه‌هاي من بگويند: مادر، دست شما درد نكند غذا درست كردي. لباس ما را شستي. مي‌گويد: من يكبار سفره را جمع نكردم، تا غروب اين سفره پهن بود. گفتم: لااقل يكبار شما جمع كنيد.

يك خانمي گفته بود: من يكبار ناهار درست نكرده بودم، يك مقدار علف آوردم در سفره گذاشتم. گفتند: امروز چرا غذا نداريم؟ گفتم: امروز علف بخوريد. حيوانات بهتر از شما هستند. به حيوان يك غذايي مي‌دهي، دم تكان مي‌دهد، يك تشكر و قدرداني كنيد. چرا اينقدر به تشويق سفارش شده است؟ پيامبر خدا خيلي صريح فرمودند و امام هشتم هم از پدرانش نقل مي‌كند. خداي مهربان، خدايي كه ارحم الراحمين است، مي‌گويد: او را جهنم ببريد، مي‌گويد: چرا مي‌بريد، من شكر تو را بر جاي آوردم؟ مي‌گويد: «لَمْ تَشْكُرْ مَنْ أَجْرَيْتُ لَكَ نِعْمَتِي‏» (بحارالانوار/ج7/ص223) شكر آنهايي كه واسطه‌ي جريان نعمت بودند، انجام ندادي. قسمت تكان دهنده‌ي حديث اينجاست، «وَ إِنِّي قَدْ آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي‏» بالاترين قسم‌ها اين است كه خدا قسم بخورد.

دلخوشي من از اينكه به اين برنامه مي‌آيم، اين است كه خروجي خوبي داشته باشد. تأثيرگذار باشد. اگر بدانم تأثير ندارد، يك روز هم نخواهم آمد. من مي‌خواهم همه‌ي سمت خدايي‌ها بهشتي باشند و هيچ‌كس جهنم نرود. هشداري براي بينندگان عزيز باشد كه خدا مي‌فرمايند: من به خودم قسم خوردم. خدا به خودش قسم بخورد، خيلي است. «آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي أَنْ لَا أَقْبَلَ شُكْرَ عَبْدٍ لِنِعْمَةٍ أَنْعَمْتُهَا عَلَيْهِ حَتَّى يَشْكُرَ سَائِقَهَا مِنْ خَلْقِي إِلَيْهِ» خدا مي‌گويد: من به خودم سوگند خوردم اگر كسي شكر واسطه‌ي نعمت مرا بر جاي نياورد، من اصلاً از او قبول نمي‌كنم و در آتش جهنم مي‌فرستم. بياييم از اين به بعد شروع كنيم.

مرحوم دولابي يك زماني فرمودند: حداقل عرض ادب و احترام چيست؟ سلام كردن است. جواب سلام واجب است. ما چنين مكتبي داريم. كمترين عرض ادب يك سلام عليكم است. ولي پاسخ آن در نماز واجب، در ركوع، سجده و جماعت و فرادي، با خدا صحبت مي‌كنيم. به فتواي همه مراجع ما كلام خلقي بطلان كننده‌ي نماز است. ولي اگر شما جواب سلام ندهي، گناه كردي و براي شما معصيت مي‌نويسند. حتي يك جماعت اگر جواب سلام ندهند، همه گناه كرده‌اند. جايي كه جواب يك سلام در مكتب ما واجب است، كسي ده برابر، هزار برابر، صد هزار برابر سلام به ما خدمت و محبت كرده، ما را احيا كرده است، ما نبايد تشكر كنيم. ايشان مي‌فرمودند: احكام از بالا آمده، همه براي ما پيام دارد. سلام كردني كه اين همه سفارش شده و جوابش هم واجب است، اگر جواب ندهي برايت گناه مي‌نويسند. سلام كردن 69 حسنه و جواب سلام يك حسنه دارد. چون او ابتدا محبت كرده است.

يك نفر يك شاخه گل به امام حسن مجتبي هديه داد، حضرت فرمودند: «انت حرة في سبيل الله» تو را در راه خدا آزاد كرديم. گفتند: آقا يك شاخه گل چيز قيمتي نيست. فرمودند: خدا در قرآن ما را ادب كرده است. اينكه در قرآن آيه‌ي شكر خلق را به جا بياوريد، يكي اين آيه است. «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها» (نساء/86) اگر كسي به شما هديه‌اي داد، اظهار محبتي كرد، هر نوع خدمتي كرد، شما مطابق او انجام ندهي. بهتر انجام بده. «فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها» اگر نتوانستي بهتر جبران كني، حداقل مثل آن را جبران كن. به همان اندازه‌ي او شما انجام بده. يك گره باز كرده، شما هم يك گره باز كن. ولي اگر مي‌تواني «فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها» و لذا امام مجتبي(ع) فرمودند: خدا اينگونه ما را تربيت كرده است. او يك شاخه گل داد، من هم اگر يك شاخه گل بدهم، مثل او مي‌شوم. من او را آزاد كردم كه برتر و بالاتر است. اين سيره‌ي پيغمبر و اهلبيت ما بوده كه فراوان در رفتار اينها مي‌بينيم. چه زمان قبل از بعثت پيغمبر، چه بعد از بعثت ريزترين خدمتي كه كسي به پيغمبر مي‌كرد، حضرت پاسخ او را مي‌داد. مثلاً فرمودند: وقتي من به مقام محمود شفاعت نائل شوم، دوستي در زمان جاهليت به من خدمتي كردند، دست او را مي‌گيرم و شفاعت مي‌كنم. هركس در طول زندگي پيغمبر كمترين قدم برداشته بود، يك كفش جفت كرده است، عرض ادب كرده، حضرت پاسخ مي‌دادند. اين خيلي عجيب است. همينطور كه خدا شكور است، دوست دارد ما هم شكور باشيم.

اگر خانم به استقابل آقا بيايد، عزيز من! شما بيرون زحمت كشيدي، كار كردي، واقعاً تمام خستگي او درمي‌ورد. از معلم تشكر كنيم. خستگي‌اش درمي‌رود. از مادر و پدر تشكر كنيم، خستگي‌شان درمي‌رود. روايت زيبايي در اصول كافي است. ديوار منزل پيغمبر خراب شده بود، ترك برداشته بود، داشتند اصلاح مي‌كردند. جواني داشت عبور مي‌كرد، ديد پيغمبر مشغول تعمير هستند. آمد گفت: آقا اجازه مي‌دهي من كمك شما كنم. آب و گلي بياورم و كمك شما كنم. حضرت فرمودند: مانعي ندارد و خودش پيشنهاد داد. كمك كرد، حضرت ديوار را اصلاح كردند. ديوار كه تمام شد، حضرت فرمودند: خواسته‌اي داري، به من بگو. آدم بسيار زيرك و فهميده‌اي بود، تأملي كرد و گفت: خواسته‌ي من اين است كه در بهشت برين در كنار شما باشم. خيلي زرنگ بود! ولي پيغمبر هم خودشان پيشنهاد دادند، فرمودند: خواسته‌ات را بگو. گفت: من مي‌خواهم در اعلي درجه بهشت در كنار شما باشم. انسان بايد از بزرگ چيز بزرگ بخواهد.

بعضي‌ها مشهد مي‌روند، جمكران مي‌روند، همه خواسته‌هايشان اين است كه قرض من را ادا كن. مريض من را شفا بده. چيزهاي بزرگ بخواهيم. خير دنيا و آخرت بخواهيم. عاقبت بخيري بخواهيم. اينكه با چهارده معصوم باشيم، بخواهيم. فقط ماديات نخواهيم. حضرت سرشان را پايين انداختند و مدتي تأمل كردند. فرمودند: باشد من قبول مي‌كنم، ولي «أَعِنِّي بِكَثْرَةِ السُّجُودِ» (بحارالانوار/ج82/ص164) مرا با زياد سجده كردن كمك كن. روايت داريم از چيزهايي كه ما را با پيامبر خدا محشور مي‌كند، كثرت سجده است. در نماز سجده‌ها را طولاني كنيم. اين را پيغمبر خيلي دوست داشته و باعث مي‌شود ما با پيغمبر خدا محشور شويم.

پيغمبر خدا از همه كساني كه خدمت و محبت مي‌كردند، بارها ياد همسرشان مي‌افتادند. گريه مي‌كردند و مي‌فرمودند: چه كسي براي من مثل خديجه خواهد شد؟ پيغمبر ما بعد از 60 سال سر قبر حضرت آمنه مادر بزرگوارشان آمدند، حدود 60 سال قبل بعد از اينكه مسلمان‌ها زياد شدند و پيغمبر جهاني شده، به ياد محبت‌هاي مادرشان نشستند و مثل ابر بهار گريه كردند. آنقدر گريه كردند كه اصحاب از گريه پيغمبر، گريه كردند. اينكه آدم قدرشناس باشد خيلي مهم است.

چه مادر، چه دايه، چه پرستارهايي كه در بهزيستي‌ها به جاي مادر خدمت مي‌كنند. چه كساني كه خداي نكرده طلاق گرفتند، يا مادر از دست دادند، يا نامادري به آنها خدمت مي‌كند، يا مادربزرگ و عمه و خاله به آنها خدمت مي‌كنند. زنده يا مرده فرق نمي‌كند. خيلي‌ها ممكن است بگويند: پدران و مادران ما فوت كردند. وقت خوبي است براي آنها خيرات بدهيم، صدقه بدهيم، دسته گل‌هاي معنوي برايشان بفرستيم، به يادشان باشيم، ما حديث داريم بعضي‌ها پدر و مادرهاي مرده را فراموش مي‌كنند و عاق مي‌شوند. يا خدمت مي‌كنند و از عاق بودن در مي‌آيند. اينها خيلي اثر دارد.

يك خاطره را آيت الله شبيري زنجاني مي‌گفتند كه خيلي عجيب است. كتابي از فرمايشات ايشان به نام «جرعه‌اي دريا» چاپ شده است. من تازگي در جلد دوم نگاه مي‌كردم، ايشان از قول آيت الله وحيد خراساني نقل مي‌كنند كه ايشان مرجع هستند، كه يكي از بزرگترين علماي مشهد، مرحوم سيد هاشم قزويني از علماي مشهد بوده است. ايشان فرموده بودند: من يك روزي در قبرستان مي‌رفتم، از كنار قبري رد شدم، در بيداري مكاشفه شد. يك سگي روي قبر نشسته و به من التماس مي‌كند، من فهميدم اين سگ صاحب اين قبر است و در آن عالم به صورت سگ درنده محشور شده و به من التماس مي‌كرد من در زمان حياتم به مادرم اذيت و آزار رساندم. برويد مادرم را راضي كنيد مرا از آن درندگي و از اين عذاب قبر نجات بدهد. ما داستان‌هايي كه سلسله سندش مراجع باشند كم داريم. مرحوم آيت الله سيد هشم قزويني مي‌گويد: من در بيداري ديدم، براي ايشان كشف شد كه اين حيوان درنده صاحب قبر بود و به من التماس مي‌كرد، برويد مادرم را از من راضي كنيد. سفارش به مادر بعد از پيغمبر و اهلبيت و اولياي خدا بيشترين سفارشي است كه در روايت و آيات قرآن سفارش شده است.

سوره‌ي مباركه‌ي لقمان مي‌فرمايد: «أَنِ اشْكُرْ لي‏ وَ لِوالِدَيْك‏» (لقمان/14) يعني  بعد از خدا، والدين را مي‌گويد. باز روايت داريم كسي به محضر پيغمبر آمد، عرض كرد: يا رسول الله! من به چه كسي نيكي كنم؟ فرمود: مادرت! دوباره پرسيد: ديگر به چه كسي خدمت كنم؟ فرمود: مادرت! بار سوم پرسيد: ديگر چه؟ فرمود: مادرت! بار چهارم پرسيد: به چه كسي نيكي كنم؟ فرمود: پدرت! يعني سه بار فرمود: مادر، مادر، مادر! بار چهارم فرمود: پدر!

مادري كه اينقدر در ايام بارداري خون دل مي‌خورد، آنهايي كه بچه دار نمي‌شوند، خدا را به حق حضرت زهرا(س) قسم مي‌دهيم، به آنها بچه مرحمت بفرمايد و دلشان را خوش و شاد كند. كساني كه بچه‌دار نمي‌شوند، چقدر دارو و درمان مي‌كنند، بچه‌دار شوند. بعد از اينكه بچه دار شدند، دوران حمل چقدر سخت است، بعد كه متولد مي‌شود شب و روز بايد زحمت بكشد، اين بچه را بزرگ كند و تا روز آخر هم بايد دغدغه‌ي اين بچه را داشته باشد. يعني مهر و محبتي كه در مادر هست، بعد از پيغمبر و اهلبيت در هيچ‌كسي نيست. لذا ما روايت داريم كه يك جواني مادرش را كول كرده بود و اين طرف و آن طرف مي‌برد و زمين‌گير و پير شده بود. به پيغمبر خدا رسيد. عرض كرد: يا رسول الله! من مثل دوران كودكي به مادرم احسان و محبت مي كنم. حقش را ادا كردم؟ فرمودند: خير! ناله‌اي كه مادر براي تو زده است، حق يك ناله‌ مادر را هم ادا نكردي. از پيامبر سؤال كردند: يا رسول الله چرا؟ فرمود: آن عشق وزي خالصانه‌اي كه مادر دارد، اولاد ندارد. مادر حاضر است هستي‌اش را فدا كند. بعد هم اميد دارد كه اين بزرگ شود و به سر و سامان برسد. گاهي بچه‌ها، مادربزرگ‌ها و مادرها را نگه مي‌دارند، ولي مي‌گويند: خسته شديم. يا نوبتي مي‌گذارند.

پيامك زيبايي به دست ما رسيد، نوشته بود: يك مادر، بيست فرزند را با عاطفه و عشق نگهداري مي‌كند، ولي گاهي ده فرزند نمي‌توانند يك مادر را نگهداري كنند و نوبتي مي‌كنند. عاطفه‌اي كه در مادر هست، در ديگران نيست. مي‌شود كه ما همنشين پيغمبرها و امامان شويم. همجوار خدا در بهشت برين شويم. حتماً بايد آيت الله العظمي باشيم، حتماً بايد پروفسور دانشگاه و عابد و زاهد باشيم؟ نه، اينگونه نيست.

يك انسان معمولي آمد به پيغمبر خدمتي كرد، و گفت من مي‌خواهم با شما محشور شوم. راه خيلي نزديك و سريع است. يك ميانبر همين است كه آدم بيايد از ولي خدا مثل پيغمبر، يا سيد و بزرگواري چنين درخواستي كند، او مديون مي‌شود. مي‌گويد: من ميي‌خواهم در كنار شما باشم. او هم قبول مي‌كند. «أَوْلَى النَّاسِ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ مَنْ بَدَأَ بِالسَّلَامِ» (كافي/ج2/ص644) كسي كه غرورش را مي‌شكند، به همه مي‌گويد: ابتدا من به تو سلام مي‌كنم، از همه به خدا و پيغمبر نزديك‌تر است. به هركس كه مي‌رسي غرورت را بشكن و ابتدا سلام كن. شما با پيغمبر محشور مي‌شوي.

حضرت موسي(ع) به خداي متعال عرض كرد: پروردگارا! من دوست دارم همنشين خودم را در بهشت دنيا ببينم. انسان در هر قشري مي‌تواند ولي خدا و همنيشين اهلبيت و اوليا شود. ما پنج پيغمبر اولوالعزم داريم. قاعدتاً در ذهن او بوده كه همنشين من پيغمبري مثل من است. وصي پيغمبري مثل من است. اول عابد زمان است. اول عالم زمان است. ولي براي حضرت موسي هم خيلي جاي تعجب بود. خطاب رسيد: اي موسي! همنشين شما يك قصابي در فلان محله است. اتفاقاً قصابي هم شغل مكروهي است. قساوت قلب مي‌آورد. حرام نيست، مكروه است. اصلاً به ذهن آدم خطور نمي‌كند كه قصاب سر محله همنشين پيغمبر اولوالعزم شود. راه به سوي خدا نزديك است. براي همه ما اينگونه راه‌ها هست. منتهي بايد اهلش باشيم در آن مسيري كه خدا براي ما درست كرده است، مسير درست را برويم و به انبياء برسيم.

حضرت موسي تعجب كرد. اين چه كاري كرده است؟ آدرس گرفت و در مغازه‌ي او رفت و ديد مثل بقيه‌ي كاسب‌ها، به اندازه مي‌خرد و مي فروشد و انصاف دارد. آدم ظالمي نيست و حلال‌خور است. قصاب حلال‌خور زياد است، چرا اين قصاب همنشين من است؟ آن مرد حضرت موسي را به خانه برد، حضرت موسي اين مرد را نمي‌شناخت. گفت: من خيلي عذر مي‌خواهم، قبل از اينكه از شما پذيرايي كنم، يك كار خيلي واجبي دارم. رفت و ديد يك زنبيلي آويزان است، به خاطر اينكه حيواني حمله نكند و آسيبي به او نرسد. زنبيل را آورد ديد پيرزني كه مادرش است را در اين زنبيل گذاشته است. او را روي زمين گذاشت و غذا به او  داد و به او رسيدگي كرد. حضرت موسي هم نگاه مي‌كرد. وقتي به او رسيد و او را سير كرد، اين مادر دستانش را بلند كرد، گفت: اي خدا فرزند مرا همنيشين موساي كليم الله قرار بده. در آن زمان بالاتر از حضرت موسي كسي نبوده است. ما پنج پيغمبر اولوالعزم داريم. اين خيلي مهم است.نماز شب خوان و رياضت كش نبود. فقط دعاي مادرش بود. ما حديث داريم دعا و نفرين پدر و مادر زود مي‌گيرد.. خيلي مواظب باشيم.

حضرت زهرا(س) به شخصي فرمودند: ملازم پاي مادرت باش. اين يعني تواضع و فروتني كن و افتادگي بده. نوازش كن و ببوس و دست بكش. مرحوم آقاي دولابي خيلي سفارش مي‌كردند، كه پاي مادر را ببوسيد، آنقدر نوازش كنيد، كه مادر گريه بيفتد. آن موقع خودت هم اشكت جاري مي‌شود و منقلب مي‌شوي. «ما اكرمهن الا كريم و ما اهانهن الا لئيم» كسي حرمت بانوان را نگه نمي‌دارد مگر اينكه با كرامت و با شخصيت باشد. كسي به بانوان آزار و اذيت نمي‌دهد، مگر پست فطرت باشد، لئين يعني از انسانيت به دور باشد.

آقاي شريعتي: يكوقت‌هايي بعضي‌ها گلايه مي‌كنند، مي‌گويند: مادر من مثلاً بداخلاق است، چطور ممكن است بهشت زير پا او باشد؟ ما در برنامه قبلاً گفتيم كه ما وظيفه‌ي خودمان را انجام بدهيم و به او خدمت كنيم تا به بهشتي كه زير پاي او هست، برسيم.

حاج آقاي فرحزاد: خيلي سؤال كردند كه پدر و مادران كافر چطور؟ اينها هيچ استثنايي ندارند. براي شما رشد آور است. واسطه‌ي وجودي خلقت تو اين بوده است. وظيفه‌ي ما خدمت كردن است.

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group