كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 05/03/93
بسم الله الرحمن الرحیم
و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
آقای شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان، خانمها و آقايان. عيد بزرگ مبعث را به همه شما بينندگان عزيز تبريك عرض ميكنم. خيلي خوشحاليم كه با سمت خدا در خدمت شما هستيم. بهترينها را مثل هميشه براي شما آرزو ميكنم. حاج آقاي فرحزاد سلام عليكم خيلي خوش آمديد.
حاج آقای فرحزاد: عليكم السلام و رحمة الله، خدمت شما و همهي بينندگان عزيز عرض سلام و ادب و احترام داريم. پيشاپيش عيد بزرگ مبعث كه جلوهي بزرگ خداي عالم تجلي كرده است، صميمانه تبريك عرض ميكنم و اميدواريم كه خداي مهربان به بركت بعثت اين پيغمبر رحمت و پيغمبر مهربانيها پرتويي از شعاع نور و محبت پيغمبر را به همه ما عنايت بفرمايد و ما را مشمول شفاعت اين رحمة للعالمين قرار بدهد.
آقای شریعتی: انشاءالله همه تلاشمان اين باشد كه زندگي ما حول محور نبي مكرم اسلام، حضرت محمد(ص) تعريف شود. بحث ما بحث خير و بركت در زندگي است، به بحث شكر رسيديم و مباحث خوبي را شنيديم. امروز هم ادامه همين بحث را خواهيم داشت، منتهي فكر ميكنم اشارهاي هم به پيامبر رحمت خواهيد داشت و نعمت بزرگ نبوت. خدمت شما هستيم و بحث امروز شما را ميشنويم.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
همانطور كه در هفتههاي گذشته عرض كرديم، نعمتهاي بزرگي كه خداوند به ما مرحمت فرموده و اين نعمتهاي خيلي مهم است. روز قيامت به خصوص از آن نعمتها سؤال ويژه ميشود.اين آيه كه آخرين آيه سوره تكاثر است، «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ» (تكاثر/8) البته و حتماً از نعيم بازجويي ميشود. عرض كرديم كه نعمت توحيد و ولايت است، نعمت عافيت و امنيت و سلامتي است. منتهي اين ترتيب بحث را يك نحوي عقب انداختيم و نعمت نبوت را كه در روز بعثت مناسب است، بيشتر است. و الا بعد از نعمت توحيد و لا اله الا الله و اقرار به يگانگي خدا و ارتباط با خدا قطعاً بعد از توحيد بزرگترين نعمتي كه سؤال ميشود و قابل اهميت است، نعمت نبوت پيغمبر عظيمالشأن (ص) است كه واقعاً بعد از خداي بزرگ در عالم نعمتي از اين بالاتر نيست. وجود پيغمبري كه خدا براي هدايت و نجات بشريت تربيت كرده است. در آيات قرآن هم به اين نعمت اشاره شده است. «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (آلعمران/164) خدا بر مؤمنين منت گذاشته است كه چنين پيغمبر عظيمالشأني را براي اينكه بشر را نجات بدهد، مبعوث كرده است. آيات الهي را تلاوت كند، مردم را تزكيه و پاك كند.
نكتهاي است و آن اين است كه هم هفده ربيع كه ولادت با سعادت پيامبر عظيمالشأن (ص) است، و هم در شب مبعث و هم عيد مبعث، اگر به مفاتيح و همچنين آداب زيارت مراجعه كنند، زيارت مولي الموحدين علي بن ابي طالب (ع) مستحب است و اين واقعاً جاي سؤال دارد. قاعدهاش اين است كه 17 ربيع بايد مدينه به زيارت پيغمبر خدا برويم. عيد مبعث بايد مدينه به زيارت پيغمبر خدا برويم. اما در هر دو مورد در روايات ما را به نجف ارجاع دادند. امشب عزيزان در مفاتيح مراجعه كنند، سه زيارت براي اميرالمؤمنين(ع) در عيد مبعث نقل شده است. مرحوم محدث قمي از علماي اهل سنت نقل شده كه هرسال در عيد مبعث از راههاي دور مردم به نجف ميآيند و كرامات و معجزاتي اتفاق ميافتد، حتي بعضيها اگر درك نكنند، مرسوم بوده كه تا سال بعد ميمانند تا شفا بگيرند. ايشان در مفاتيح از قول ابن بتوته آورده كه عظمتي كه در عيد مبعث در نجف اتفاق ميافتد. خوب اين جاي سؤال است كه مبعث متعلق به پيغمبر ما است. 17 ربيع ولادت پيغمبر ما است، اما چرا در روايات ميفرمايد: نجف به زيارت اميرالمؤمنين(ع) برويد و از دور حضرت امير (ع) را زيارت كنيد. شايد يك نكتهاش اين باشد كه راه ورود به پيغمبر مولا اميرالمؤمنين(ع) است و مؤثر هم هست. اين فرمايش نوراني پيغمبر خدا كه شيعه و سني متواتراً نقل كردند، كه پيغمبر خدا بارها فرمودند: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» (وسايلالشيعه/ج27/ص34) من شهر علم هستم، تعبير به شهر شده است. در شهر همه چيز هست. يعني آنچه نياز يك جامعه و انسان و بشريت است در شهر موجود است. من شهر علم هستم، همه چيز در آن شهرعلم وجود دارد. ولي راه ورود به آن شهر مولا اميرالمؤمنين علي(ع) است. سابق شهرها كوچك بود، دورش دروازده داشت.پيغمبر عظيمالشأن فرمود: من شهر علم هستم ولي كسي از ديوار نميتواند به شهر پيغمبر وارد شود. ولي راه ورود به اين شهر مولا علي(ع) است. «فَمَنْ أَرَادَ الْحِكْمَةَ وَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَاب» (بحارالانوار/ج17/ص418) اگر كسي علم و حكمت و هدايت و معارف ميخواهد، بايد در خانه اميرالمؤمنين برود و زانو بزند، حضرت امير او را آماده ميكند. ماه رجب، ماه اميرالمؤمنين است. آخر ماه رجب هم مبعث است، به محضر پيغمبر شرفياب ميشويم. در آستانه ماه شعبان هستيم، ماه شعبان، ماه پيغمبر خداست. ماه رمضان هم ماه خداست. يعني دست به دست ما را ميگردانند تا به ملاقات خداي متعال برسيم.
در امالي شيخ صدوق(ره) اين روايت هم آمده است كه «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» من شهر علم هستم، شهر حكمت هستم و علي باب ورودي به آن شهر است. حضرت ميفرمايد: اگر كسي ميخواهد به مهمان خانهي خدا راه پيدا كند، راه ورود به اين حكمت و مهمانخانه خدا مولا علي(ع) است.
روايت ديگر هست كه وقتي انسان ميخواهد به بهشت وارد شود، حلقه در بهشت را كه براي اذن دخول ميكوبند، ندايي بلند ميشود و نداي زنگ در ورودي بهشت يا علي است. يعني با يا علي و اتصال به علي(ع) در بهشت باز ميشود. در حكمت باز ميشود، در حقيقت و ملاقات باز ميشود. شاعر ميفرمايد:
احمدا ذات تو و حيدر يكي است *** شهر با دروازه و با در يكي است
تو مدين علمي و حيدر در است *** پس كليد دانش تو حيدر است
مصطفي چون گل كند، عطرش علي است *** مصحف احمد به هر سطرش علي است
پيغمبر وقتي ميخواهد اذن و اجازه دهد، ميگويد: از اين طريق و از اين راه وارد شويد. اين يك جواب است. جوابي هم هست كه اصلاً طبق آيه قرآن و روايت فراوان اميرالمؤمنين جداي از پيغمبر است. اميرالمؤمنين طبق آيه قرآن «أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُم» (آلعمران/61) آيه مباهله نفس پيغمبر و جان پيغمبر است. «أَنَا وَ عَلِيٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ وَ النَّاسُ مِنْ أَشْجَارٍ شَتَّى» (بحارالانوار/ج38/ص309) فرمود: من و علي از يك شجره هستيم، از يك حقيقت هستيم. از يك نور واحد هستيم. و بقيه خلقت از نورهاي ديگر و شجرههاي ديگر است. اينكه به منزله جان پيغمبر و نفس پيغمبر است، يعني اگر كسي حضرت امير را ملاقات كرد، قطعاً پيغمبر را ملاقات كرده است. اين دو جدا نيستند، يك حقيقت هستند.
باز روايت داريم كه خود اميرالمؤمنين(ع) فرمود: حضرت زهرا و امامهاي بعد هم به منزله پيغمبر خدا هستند. يعني جانشين به حق پيغمبر هستند، آن روايت زيبايي كه ما شايد بارها خوانديم كه اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «أَوَّلُنَا مُحَمَّد» (بحارالانوار/ج26/ص16) انشاءالله نام پيامبر برده ميشود زياد صلوات بفرستيد. در روز مبعث زياد صلوات فرستادن سفارش شده است. «أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ» اگر اين حديث ادامه نداشت، شايد بعضي استنباطشان اين بود كه يعني اول از چهارده معصوم پيغمبر نامش محمد است. وسط امام باقر و امام جواد محمد است، بعد هم نام امام زمان محمد است. بعد از چند كلمهاي فرمودند: «وَ كُلُّنَا مُحَمَّد» (بحارالانوار/ج26/ص16)
بزرگواري ميفرمودند: اين «كُل» را بكشيد، همه شيعهها، همه انبياء، همه دوستها، همه عالم شعاع نور محمد (ص) هستند. خدا مرحوم آيت الله بهاءالديني(ره) را رحمت كند. شايد اين جمله را بارها ميفرمودند كه تمام عالم از انبياء، ملائكه، عباد، زهاد، علما، اولياي خدا، همه سر سفره پيغمبر خدا هستند. يعني حلقه اتصال آخر به خداي متعال پيغمبر عظيم الشأن(ص) است. يعني پيغمبر آن نور اول است كه حقيقت را از خداي متعال ميگيرد، «عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجيراً» (انسان/6) روايت زيبايي ديدم كه فرمود: اين چشمه كه منفجر ميشود و از آن نهرها براي بندگان خدا جاري ميشود، در خانهي پيغمبر خداست. از خانه پيغمبر خدا اين نهر به خانه همه انبياء و اولياء و اوصياء جاري ميشود. يعني سرچشمهي نور و هدايت و رحمت پيغمبر(ص) هستند. اينكه ميگوييم: زياد صلوات بفرستيد، براي اين است كه به سرچشمه وصل ميشويم. از آنجا فيض به تمام امامان و انبياء و اولياء ميرسد و سر سفره اين پيغمبر خدا هستند.
پيغمبر خدا فرمودند: «أَدَّبَنِي رَبِّي فَأَحْسَنَ تَأْدِيبِي» (بحارالانوار/ج68/ص382) خداي متعال مرا تربيت كرده و خوب هم تربيت كرده است. اول تربيت كننده خداست، و اول شاگرد كامل به معني واقعي پيغمبر خدا هستند، و بعد از پيغمبر مولا اميرالمؤمنين، علي(ع) است. اميرالمؤمنين(ع) در نهجالبلاغه ميفرمايد: خداي مهربان، روح را كه اعظم ملائكه است، فرستاد. از ابتداي خلقت پيغمبر و طفوليت پيغمبر همراه پيغمبر بود. به پيغمبر از طرف خداي متعال مكارم و آداب را ياد ميداد. در شبانه روز همراه پيغمبر بود. من هم از ابتداي دوران جواني و نوجوانيام پشت سر پيغمبر بودم و مكارم را از پيغمبر خدا ياد ميگرفتم. اول تربيت شده عالم به دست خداي متعال پيغمبر خداست و بعد هم مولا اميرالمؤمنين به دست خدا تربيت شده است. بعد اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «وَ أَنَا أُؤَدِّبُ الْمُؤْمِنِين» (بحارالانوار/ج74/ص268) من هم مؤمنين را تربيت ميكنم.
در عظمت پيغمبر همين قدر بس شاگردي مانند مولا اميرالمؤمنين(ع) را تربيت كرده است كه ميفرمايد: من حلال همه مشكلات هستم. يد الله هستم، قدرت الله هستم. هرچه از آسمانها و آخرت و از عالم بالا و پايين بپرسيد جواب ميدهم. به راههاي آسمان داناتر هستم. «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» (وسايلالشيعه/ج15/ص128) در شجاعت بيبديل است. در عبادت بيبديل است. در سخاوت بيبديل است. اين شاگرد پيغمبر است. قطعاً استاد از شاگرد برتر و بالاتر است. حديث زيبايي در كافي شريف است كه عدهاي از يهود و نصاري، بعد از رفتن پيغمبر(ص)، خدمت مولا اميرالمؤمنين(ع) آمدند. به حضرت عرض كردند: سؤالهايي داريم. حضرت سؤالهاي آنان را بلا درنگ جواب داد. حتي حضرت امير(ع) بارها ميفرمودند: اگر اهل كتاب بيايند و از انجيل و تورات بپرسند، من از خود آنها به كتابشان داناتر و عالمتر هستم. حضرت از تورات و انجيل خودشان بياناتي فرمودند، شرح حالي از انبياي سابق بيان كردند كه خودشان نميدانستند و شگفت زده شدند. وقتي شگفت زده شدند، گفتند: در كتابهاي آسماني ما حضرت موسي، حضرت عيسي خبر داده كه پيغمبري به اين نام و نشان ميآيد. شما همان پيغمبر هستي؟ نكند همان پيغمبر هستي؟ وقتي به حضرت گفتند: شما همان پيغمبر هستي؟ حضرت فرمودند: نه، من آن پيغمبر نيستم. «إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ ص» (كافي/ج1/ص89) با اينكه عرض كرديم جان و روح پيغمبر است ولي اينگونه ادب ميكند. اين سؤال را زياد ميپرسند كه كدام افضل است و كدام برتر است؟ قطعاً پيغمبر ما افضل و برتر است. بعد اميرالمؤمنين است و بعد حضرت زهرا است. بعد امام حسن و امام حسين هستند، بعد امام زمان(ع) و بعد بقيهي معصومين(ع) هستند. اما به معناي ديگر همه نور هستند و اينها را نميشود از هم جدا كرد. يك حقيقت هستند كه در هر زمان تجلي خاصي پيدا كرده است. اگر بخواهيم اينها را در ظاهر و در خلقت ظاهري جدا كنيم، قطعاً پيغمبر افضل است. بعد اميرالمؤمنين رتبه دوم است و بعد حضرت زهرا(س) است. در هر صورت اين تعبير بلند «إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ ص» نهايت ادب است. اگر كسي يك سر سوزن هم از ما برتري داشت، ما بايد عبد او بشويم. اظهار ادب كنيم. در هر صورت پيغمبر عظيم الشأن در عظمتش بس است كه شاگردي تربيت كرده كه شاگرد او مولا اميرالمؤمنين(س) است و يك ضربت او بالاتر از عبادت جنس و انس است. اما استادي كه يك چنين كسي تربيت كرده چقدر عظمت دارد! شاگرد پيغمبر و تربيت شده پيغمبر، يك ضربتش افضل است.
در طول اعصار و زمانها چقدر مردم نماز ميخوانند و دعا ميخوانند و ذكر و دعا ميگويند. نميگويد: يك مقطع و يك زمان و عصر خاص، نميگويد: گروه خاص. هم جن و هم انس بايد بندگي خدا را كنند. يك ضربت مولا اميرالمؤمنين(ع) بالاتر از عبادت جن و انس است. يعني اگر آن ضربت نبود، «لا اله الا الله» نبود. عبادت و عابد نبود. تمام اينها به بركت ضربتي است كه كفر و ايمان در مقابل هم قرار گرفت. ولي آنچه اين ضربت را در اميرالمؤمنين ايجاد كرد و اين شاگرد را پرورش داد، عمرو بن عبدود را بكشد و احزاب را از بين ببرد، وجود نازنين پيغمبر خدا بوده است. از شجاعت اميرالمؤمنين خيلي آمده است كه يكي از آن كندن در خيبر است. ولي اينكه پيغمبر يك يلي را كشته باشند، در تاريخ نخواندهايم. در نهجالبلاغه هست كه مولا اميرالمؤمنين (ع) پاسخ اين سؤال را دادند و فرمودند: ما در جنگ بوديم، «كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ ص» (بحارالانوار/ج16/ص116) وقتي كه تنور جنگ داغ ميشد و از همه طرف به ما حمله ميكردند، ما به خود رسول الله پناه ميبرديم و از روح و جان ايشان استمداد ميگرفتيم. در حالي كه پيغمبر ما از همه به دشمن نزديكتر بود. اين ذهنيت در ذهن بعضي نباشد كه پيغمبر عقب جبهه و يا آخر جبهه در مدينه ميماندند و فرماندهي ميكردند. ولي پيغمبر در خط مقدم ميآمدند و ميجنگيدند. اميرالمؤمنين ميفرمايد: من از نور پيغمبر و جان پيغمبر مدد ميگرفتم. گفت:
اين همه آوازهها از شه بود *** گرچه از حلقوم عبدالله بود
اميرالمؤمنين ميفرمايد: من هرچه دارم از پيغمبر خداست و پيغمبر خدا آن جلوههايي كه بايد ظاهر شود، شايد نشده و در دست و بازوي اميرالمؤمنين بتوان يافت. ما خطبههايي كه از اميرالمؤمنين داريم، از پيغمبر نداريم. پيغمبر اين شاگرد را تربيت كردند كه اين دست نشانده پيغمبر است. يعني هرچه حضرت امير عظمت دارد، بالاتر از آن را پيغمبر دارد و راه ورود به شهر پيغمبر خداست. يعني تمام نهجالبلاغهها و صحيفه سجاديهها، روايات براي جان پيغمبر و روح پيغمبر است.
در روايت داريم «وَ مَا يُضْمِرُ النَّبِيُّ فِي نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِين» (بحارالانوار/ج1/ص91) يعني پيغمبر در درونش سر و سري داشت و حقايقي بود كه درونش پنهان ميكرد و افشا نميكرد. «وَ مَا يُضْمِرُ النَّبِيُّ فِي نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِين» يعني تمام كوشش كنندگاني كه تلاش و كوشش ميكنند، بندگي و كار خير ميكنند، اما ارتباطهايي كه پيغمبر در درونش داشته و حقيقتي كه بوده از همه عبادتها بالاتر است. از تمام ضربه زدنها و عبادت دوازده امام بالاتر است. چون آن نور اولي پيغمبر خداست.
در روايت داريم چرا به پيغمبر كنيهي ابوالقاسم دادند؟ ظاهرش اين است كه فرزندي به نام قاسم داشتند، و ايشان را ابوالقاسم ميگفتند. در چند روايت اين تعبير آمده است كه چرا ابوالقاسم ميگويند؟ حضرت فرمودند: به خاطر اينكه يكي از القاب مولا علي(ع) قاسم است. ايشان تقسيم كننده بهشت و جهنم است. تقسيم كننده همه حقايق است. پيغمبر خدا ابوالقاسم است، يعني پدر تقسيم كننده بهشت و جهنم است كه مولا علي(ع) است. در يك روايت ديگر سؤال كردند: چرا به حضرت ابوالقاسم ميگويند؟ حضرت فرمودند: خداي متعال صد رحمت دارد كه تمام مهربانيها، تمام پدرها كه به بچهها علاقه دارند، حتي حيوانات كه گاهي اينقدر به بچههايشان مهربان هستند، كل رحمت و مهرباني كه در عالم ماده و دنيا هست، تمام اينها را امام صادق(ع) فرمودند: يك جز از صد جز خداي متعال است. و خداي مهربان و خداي بزرگ و ارحم الراحمين 99 جزء از رحمت خودش را در قيامت بروز و ظهور ميدهد. فرمود: روز قيامت كه ميشود آنقدر خدا در رحمت را به روي خلق و بندگانش باز ميكند، حتي ابليس طمع ميكند كه رحمت خدا شامل حال من شود. در يك روايتي ديدم كه شخصي به امام گفت: در بيابان به كسي رسيدم، گفت: من ابليس هستم. به ابليس گفتم: تو همان شيطاني هستي كه مردم را اغوا ميكني؟ گفتم: جرا دست از گمراهي برنميداري؟ نميترسي كه خدا تو را به آتش جهنم گرفتار كند. گفت: چرا اما من اميد دارم. گفت: چه اميدي داري؟ گفت: من رمز را پيدا كردم. كه اگر كسي خدا را به اين رمزها قسم بدهد، خدا او را نااميد برنميگرداند و دعايش قطعاً مستجاب ميشود. گفتم: رمزها چيست؟ گفت: رمزي كه همه انبياء و اولياء داشتند و با او خدا را ميخواندند و درها باز ميشد و خدا اجابت ميكرد، نام پنج تن است. به حق محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهمالسلام). من اعتقاد دارم كه اگر خدا را به اين نامها بخوانم خدا مرا رد نميكند و مرا ميآمرزد.
اين شخص ميگويد: من خدمت امام صادق (ع) آمدم و گفتم: يك چنين جرياني ديدم. حضرت فهميدند حرفش درست است، ولي روز قيامت يادش ميرود. يعني اگر كسي ياد كند، قطعاً اين اثر را دارد. ولي آنجا يادش ميرود. بر اثر گناه روي گناه فراموش ميشود. در خصال شيخ صدوق در باب سبعين داريم كه امام باقر(ع) فرمود: اينكه ما ميگوييم: زياد قرآن بخوانيد و «لا اله الا الله» بگوييد، زياد ياد پيغمبر و آل او كنيد و زياد صلوات بفرستيد، براي اين است كه اينها با ذرات وجودي ما اجين شود و موقع مردن فراموش نكنيم. امام باقر(ع) فرمودند: بندهاي بر اثر گناه و تخلفات زياد را در آتش جهنم مياندازند، چندين سال در آتش جهنم ميماند. از او ميپرسند پيغمبر تو چه كسي بوده است؟ ميگويد: يادم رفته است. نام پيغمبر و اهلّبيت را فراموش كرده است. آنهايي كه با مجالس اهلبيت فاصله ميگيرند، از نام پيغمبر فاصله ميگيرند، خطر فراموشي هست. در سختيها فراموش كنند.
آقاي شريعتي: همان نكتهاي كه قبلاً اشاره كرديد، گفتيد: اگر كسي آخرين ذكرش «لا اله الا الله» باشد، وارد بهشت ميشود.
حاج آقاي فرحزاد: اگر كسي آخرين حرفش صلوات بر پيغمبر و آلش باشد اهل بهشت ميشود. يعني يادش ميرود بعد از 500 سال در آتش ميسوزد. يكوقت يادش ميافتد كه نام پيغمبر محمد بوده است. در وسط جهنم داد ميزند اي خدا! به حق محمد و آل محمد قسم ميدهم كه مرا از آتش نجات بده! اصلاً نام و ياد و درود بر پيغمبر، آتشها را خاموش ميكند. حضرت باقر(ع) فرمودند: خدا به جبرئيل ميفرمايد: بنده من در آتش نام حبيب مرا برده است، برو و او را نجات بده. عرض ميكند بارپروردگارا! من كي طاقت دارم. ميفرمايد: امر ميكنم و خاموش ميشود. به امر خداي متعال آتش خاموش ميشود و جبرئيل از طرف خدا مأمور ميشود و ميآيد آتش را خاموش كند. جبرئيل ميآيد از او ميپرسد كه چند سال است در آتش جهنم هستيد؟ ميگويد: 70 خريف! اگر نام پيغمبر و ذكر پيغمبر نبود، براي هميشه در آتش ميماند. ولي بخاطر اينكه نام پيغمبر را برده است، او را از آتش جهنم بيرون ميآورند. چرا به حضرت ابوالقاسم ميگويند؟ فرمود: بخاطر اينكه پيغمبر تقسيم كننده رحمت خداست. آن 99 جزء رحمت را كه در قيامت به يك معنا تجلي انسان كامل است. همانطور كه شما فرموديد: مراتب بهشت تجلي پيغمبر خداست، ظهور انسان كامل است، تجلي پيدا ميكند و خورشيد انسان كامل ميتابد. آن 99 جزء رحمت خدا وجود پيغمبر است. وجود اهلبيت هستند. اينها آن 99 رحمت هستند و تقسيم كننده آن 99 رحمت هستند و پيغمبر پدر اين 99 جزء هستند. آن 99 رحمتي كه خدا به پيغمبر مرحمت كرده است، حضرت زهرا است، اميرالمؤمنين است، امام زمان (ع) است. اينها رحمتهاي واسعهي الهي هستند كه پيغمبر پدر اين بزرگواران است.
آقاي شريعتي:ذكر نعمت نبوت و نعمت وجود مقدس نبي مكرم نبي اسلام شكر نعمت است. ذكر اين نعمت را قدرددان باشيم. انشاءالله رحمت حضرت شامل حال ما شود گرچه يكوقتهايي موانعي ما ايجاد ميكنيم كه رحمت حضرت به ما نرسد، ولي اميدواريم با تعظيم در مقابل نبي مكرم اسلام انشاءالله رحمت حضرت هم شامل حال ما شود. قرار روزانهي امروز ما صفحه 98 قرآن كريم خواهد بود. آيات 122 تا 127 سوره مباركه نساء در سمت خداي امروز تلاوت ميشود. چقدر خوب است كه ثواب تلاوت اين آيات را به روح بلند و نوراني حضرت هديه كنيم. باز ميگرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.
«وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنْهَارُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَدًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا(122) لَّيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَ لَا أَمَانىِِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَن يَعْمَلْ سُوءًا يجُْزَ بِهِ وَ لَا يجَِدْ لَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لَا نَصِيرًا(123) وَ مَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِن ذَكَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لَا يُظْلَمُونَ نَقِيرًا(124) وَ مَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ محُْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَ اتخََّذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا(125) وَ لِلَّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ وَ كَانَ اللَّهُ بِكلُِّ شىَْءٍ محُِّيطًا(126) وَ يَسْتَفْتُونَكَ فىِ النِّسَاءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَ مَا يُتْلىَ عَلَيْكُمْ فىِ الْكِتَابِ فىِ يَتَمَى النِّسَاءِ الَّتىِ لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَن تَنكِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَ أَن تَقُومُواْ لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ وَ مَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيرٍْ فَإِنَّ اللَّهَ كاَنَ بِهِ عَلِيمًا(127)»
ترجمه آيات:
«و كسانى را كه ايمان آوردهاند و كارهاى نيكو كردهاند به بهشتهايى درمىآوريم كه در آن نهرها روان است و در آنجا جاويدانند. وعده بر حق خداوند است، و چه كسى از او راستگوىتر است؟ (122) نه بر وفق مراد شماست و نه بر وفق مراد اهل كتاب، كه هر كس كه مرتكب كار بدى شود جزايش را ببيند، و جز خدا براى خويش دوست و ياورى نيابد. (123) و هر كس كه كارى شايسته كند چه زن و چه مرد اگر مؤمن باشد به بهشت مىرود و به قدر آن گودى كه بر پشت هسته خرماست به كس ستم نمىشود. (124) دين چه كسى بهتر از دين كسى است كه به اخلاص روى به جانب خدا كرد و نيكوكار بود و از دين حنيف ابراهيم پيروى كرد؟ و خدا ابراهيم را به دوستى خود برگزيد. (125) از آن خداست هر چه در آسمانها و زمين است و خدا بر هر چيزى احاطه دارد. (126) از تو درباره زنان فتوى مىخواهند، بگو: خدا درباره آنان به آنچه در اين كتاب بر شما خوانده مىشود، فتوى داده است. اين فتوى در باب آنها و زنان پدرمردهاى است كه حق مقررشان را نمىپردازيد و مىخواهيد ايشان را به نكاح خود درآوريد و نيز در باب كودكان ناتوان است. و بايد كه درباره يتيمان به عدالت رفتار كنيد، و هر كار نيكى كه انجام مىدهيد خدا به آن آگاه است. (127)»
آقاي شريعتي: حاج آقاي فرحزاد نكته صلوات و اشاره قرآني امروز را بفرمايند.
حاج آقاي فرحزاد: از اعمال امشب و فردا همينطور كه اشاره كرديم ذكر صلوات است، به پيغمبر و اهل بيت(ع) هديه كنند و زياد هم صلوات بفرستند. امام كاظم(ع) در كافي شريف فرمودند: «إِذَا ذُكِرَ النَّبِيُّ ص فَأَكْثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَيْه» (كافي/ج2/ص492) هروقت ذكر پيغمبر شد، زياد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستيد، بعد اين جمله بلند را فرمودند. فرمودند: «فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ ص صَلَاةً وَاحِدَةً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ أَلْفَ صَلَاةٍ فِي أَلْفِ صَفٍّ مِنَ الْمَلَائِكَةِ» الله اكبر از اينكه ياد پيغمبر و درود پيغمبر چه عظمتي دارد. فرمودند: اگر كسي يكبار بر پيغمبر درود و صلوات بفرستد، «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ أَلْفَ صَلَاةٍ» خداي مهربان هزار درود، هزار رحمت نازل ميكند، با هزار صف از ملائكه به كساني كه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستند. (اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم)
در اولين آيه از صفحه 98 خداي مهربان ميفرمايد: «وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ» آنهايي كه اعتقاد قلبي به خدا و پيغمبر و به معاد و اهلبيت دارند، در عمل هم كم نميگذارند. اگر كسي واقعاً ايمان داشته باشد و عمل صالح داشته باشد، «سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتِهَا الْأَنْهَارُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَدًا» يعني وعده خدا بلا شك قطعي است. شيطان وعده ميدهد ولي تخلف ميكند و گول ميزند. ولي وعدههاي خدا قطعي است. يعني كسي واقعاً ايمان بياورد و اعتقاد داشته باشد و عمل صالح داشته باشد، قطعي و زودي ما آنها را داخل بهشتي ميكنيم كه نهرها جاري است و ابديت در آن خلود دارند و هميشه خواهند بود.«وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا» وعده قطعي خداي متعال است. بعد هم ميفرمايد: «وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا» از خدا راستگوتر و خوش وعدهتر كيست؟ انشاءالله وعدههاي خوب خدا را باور كنيم، روايتي خواندم كه پيغمبر خدا فرمود: وعدهها واجب الوفاء است، وعيدها واجب الوفاء نيست. يعني اگر گفتند: چوب ميزنيم و پدرتان را درميآوريم، ميتوانند نزنند.
روايت زيبايي از حضرت علي(ع) است كه خيلي روايت زيبايي است. كسي سالهاي سال خدمت كرده، حالا يكجا اشتباه كرده است. «الكريم إذا وعد وفى و إذا توعد عفى» (غررالحكم/ص252) يعني درياي حقيقت در اين روايت هست. آدم بزرگوار و با كرامت وقتي وعده ميدهد، عمل ميكند، وقتي هم قدرت پيدا كرد، ميبخشد و گذشت ميكند. وعده قطعي عمل ميكند، وعيدها يا جايي كه طرف مقابل اشتباه و خطا كرد، آنجا عفو و گذشت ميكند، نه اينكه گير ميدهد. يعني وقتي وعده ميدهد، قطعاً عمل ميكند. ولي اگر يكجايي وعيد داد يا قدرت پيدا كرد، عفو و گذشت ميكند.
آقاي شريعتي: از نعمت نبوت گفتيم. خوشا به حال آنهايي كه محبت نبي مكرم اسلام در دل و جانشان ريشه دوانده است.
حاج آقاي فرحزاد: در روايت داريم كه روزهاي پاياني عمر پيغمبر خدا بود، اميرالمؤمنين(ع) در كنار پيغمبر بودند. حضرت فرمودند: برو در جمع مردم با صداي بلند اين سه جمله را اعلام كن. خدا لعنت كند كساني را كه عاق والدين هستند. بعد فرمودند: با صداي بلند به مردم اعلام كن، خدا لعنت كند بردهها و غلاماني را كه از دست مولا فرار كردند. خدا لعنت كند آنهايي را كه مزد اجير و اجرت اجير را پرداخت نكردند. اميرالمؤمنين به امر پيغمبر در جمع مردم آمدند و اعلام كردند. لعنت خدا بر كساني كه عاق والدين هستند. لعنت خدا بر كساني كه برده فراري و غلام فراري از مولايش فرار كرده، لعنت خدا بر كساني كه مزد يك اجير را ندادند. مردم از اين صحبتها شنيده بودند، ولي اينكه روزهاي آخر عمر حضرت امير بيايد و اين را اعلام كند، اين يك اشاره است و يك نكته مهم است. اميرالمؤمنين و جمعي خدمت پيغمبر آمدند و فرمودند: آقا نظر شما چيست كه در اين موقعيت اين را اعلام فرموديد؟ حضرت باطن اين حرف را باز كرد. فرمودند: «أَنَا وَ عَلِيٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ» (بحارالانوار/ج16/ص95) من و حضرت علي دو پدر اين امت هستيم. اگر اين امت مخالفت با ما كنند، حرف ما را گوش ندهند و دنبال ما نيايند، اينها عاق ما ميشوند. لعنت كامل خدا آنجايي است كه ما عاق اهلبيت شويم. عاق پيغمبر شويم. بالاتر جايي است كه انسان عاق امام زمان شود. استاد بزرگواري فرمودند: آدم دو پدر كه نميتواند داشته باشد. حضرت علي پدر تني ماست، پيغمبر پدربزرگ ما است. يعني پدر تنگاتنگ ماست. فرمودند: من و علي دو پدر امت هستيم. هركس ما را ناراحت كند، عاق ميشود و لعنت خدا بر او باد. من و علي دو مولاي امت هستيم. امت هم بايد پيرو ما باشند. اگر از ما بگريزند و نافرماني كنند، لعنت خدا شامل آنها ميشود و از بهشت دور ميشوند. بعد فرمودند: من و علي دو اجير اين امت هستيم. يعني كارفرما خداست، اين دو بزرگوار را براي هدايت خلق اجير كرده است و براي اينها اجر و مزد قرار داده است كه اجر پيغمبر و اجر رسالت را كه مودت است، پيروي اهلبيت است، فرمودند: اگر كسي مزد و اجر ما كه اجير از طرف خدا هستيم، نپردازد و ادا نكند، لعنت خدا شامل حال او ميشود. به يك معنا باطن والديني كه در قرآن و روايات خيلي سفارش شده است، منظور پيغمبر و امامان هستند كه در واقع آنها پدران واقعي ما هستند. كفران نعمت اين است كه از اينها دوري كنيم، معرفت پيدا نكنيم، عشق ورزي با اينها نكنيم و پيرو اين بزرگواران نباشيم. امروز روز 26 ماه رجب، وفات جانگداز پدر بزرگوار مولا علي(ع)، حضرت ابوطالب(ع) است. بايد اجر بنهيم و عرض ادب به محضرش داشته باشيم، چون بعضي متأسفانه كم لطفي كردند و نسبتهايي به اين بزرگوار كردند ولي به نظر تمام علماي شيعه ايشان از مؤمنين خالص هستند، مثل او مثل اصحاب كهف و حامي فوق العاده پيغمبر خدا بود. وقتي ايشان و حضرت خديجه از دنيا رفتند، پيغمبر خدا آن سال را سال حزن و اندوه اعلام كردند. جبرئيل آمد عرض كرد، ديگر شما ياوري در مكه نداريد. بايد به مدينه كوچ كنيد. امام صادق(ع) فرمود: اگر ميزان گذاشته شود، ايمان حضرت ابوطالب را در يك هفته در ترازو بگذارند و ايمان خلق را در يك كفه ديگر قرار دهند، ايمان حضرت ابوطالب ميچربد. انشاءالله امشب اعمالي دارد كه عزيزان به مفاتيح مراجعه ميكنند، آداب خيلي مهمي است، فردا روزه گرفتن خيلي خاصيت دارد. عبادت هفتاد سال است. روز آخر ماه هم كه پنجشنبه است، باز هم غسل و روزه دارد. اين سه روز آخر ماه رجب را قدر بدانيم و حداكثر بهره را ببريم كه با پاكيزگي وارد ماه شعبان شويم.