كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 93/04/16
بسم الله الرحمن الرحیم
و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
روزي گره از زلف تو وا خواهد شد **** راز شب تار بر ملا خواهد شد
تو آيه وحدتي كه با آمدنت **** هر قطب نما، قبله نما خواهد شد
آقای شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان، خانمها و آقايان. طاعات و عبادات شما قبول باشد. خوشحاليم كه در اين لحظات در روزهاي پرنور و ضيافت الهي در كنار شما هستيم. حاج آقاي فرحزاد سلام عليكم خيلي خوش آمديد.
حاج آقای فرحزاد: عليكم السلام و رحمة الله، خدمت شما و همهي بينندگان عزيز عرض سلام و ادب و احترام داريم. آروزي قبولي طاعات و بندگي خدا را در اين ماه پر خير و بركت داريم. شب وفات حضرت خديجه(س) را به همه عزيزان تسليت عرض ميكنم.
آقای شریعتی: بحث ما در ذيل بحث خير و بركت در زندگي، بحث شكر و شكرگزاري را گفتند و تمام شد. در ايام ماه مبارك رمضان به بحث تقوا پرداختند. آيه 96 سوره مباركه اعراف را اشاره كردند. خدمت شما هستيم.
حاج آقای فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اصلاً ماه رمضان به ماه مبارك معروف است. يكي از مهمترين اسم اين ماه رمضان است. مشهورترين القابش هم مبارك است. رمضان المبارك است. يعني ماهي كه با بركت است. زمان با بركت، مكان با بركت، شخص با بركت، عمر با بركت، مال با بركت، اول واژهاي هم كه پيغمبر براي اين ماه به كار بردند، شهر البركه است. واژه بركت و بركات در قرآن و روايات ما فراوان است. هر چيزي كه با بركت بود نتيجه و فايده دارد. خود كلمه بركت به معني خير كثير، فراواني، دوام، عاقبت بخيري، پايان كار خوب، نتيجه و رشد و نمو است. حضرت زهرا(س) هجده سال بيشتر در اين دنيا عمر نكردند ولي آن خير و بركتي كه در طول هجده سال داشتند، افرادي نداشتند. واژه بركت واژه بسيار مهمي است كه اگر در هر زمان و مكاني براي هر شخصي بيايد، زندگياش عوض ميشود.
از قول حضرت عيسي وحضرت يحيي در قرآن داريم كه «وَ جَعَلَني مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ» (مريم/31) يعني خداي متعال مرا هركجا كه هستم، با بركت قرار داده است. يعني خير و بركت از وجود بعضي ميبارد. چه كنيم هم خودمان و هم جانمان و متعلقاتمان با بركت باشيم.
يكي از عواملي كه بركت ميآورد، شكرگزاري است. دومين چيزي كه باعث افزايش بركت مي شود، تقوا و پرهيز از گناه است. آيه 96 سوره اعراف صريحاً ميگويد: اگر مردم تقوا پيشه كنند، واقعاً اين دو واژه را مراعات كنند، ايمان قلبي بياورند و تقوا را هم در عمل پياده كنند. بيبركتي، اينكه دست به هر كاري ميزنند، نميشود. ممكن است كسي درآمدش كم باشد، اما اينقدر بركت در زندگي دارد، خيلي خوش است. اما ممكن است كسي درآمدش زياد باشد، اما در زندگي آرامش نداشته باشد. خوشي و راحتي نيست. خداوند ميفرمايد: اگر مردم تقوا پيشه كنند، در بركات آسمان و زمين را به رويشان باز ميكنيم. اصلاً چرا خدا در ماه رمضان روزه را واجب كرده است. اين موضوع مهمي است. ما بحثي در فلسفه احكام داريم، بعضي از احكام واجب شده يا حرام شده فلسفهاش هم در قرآن و روايات آمده است. روزهي به اين عظمت كه سالي يكبار خدا واجب كرده است، همينطور كه براي امتهاي قبلي هم بوده است. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ» (بقره/183)، «كُتِبَ» يعني قطعي شده، يعني واجب مسلم است. حتي كفاره دارد اگر كسي عمداً بخورد. قضايش را بايد بگيرد. خانمهايي كه عذر دارند لازم نيست نماز قضا بخوانند. ولي قضاي روزه را بايد بگيرند. اين چه سري است كه روزه را اينقدر محكم ميگويد. نماز كفارههاي روزه را ندارد. ميگويد: بايد شصت روز روزه بگيري، يك بنده را آزاد كني، شصت نفر را سير كني. خدا در يك كلمه تمام اين فلسفهها و حكمتها را بيان ميكند. ميفرمايد: روزه بر شما و امتهاي پيشين شما واجب شده «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» براي اينكه به مقام تقوا برسيد. يعني خويشتنداري و صبر و تحمل ما بالا برود. اراده ما در ترك گناه قويتر شود.
كسي كه ميتواند 17 ساعت آب نخورد و غذا نخورد، با اينكه ضعف دارد، اين قدرتش را بالاتر ببرد كه جلوي زبانش را هم بگيرد. جلوي چمش را هم بگيرد. داريم در ماه رمضان آمار گناه كم ميشود و شيطان در غل و زنجير است. درهاي جهنم بسته و درهاي بهشت باز است. از خداي متعال بخواهيد هميشه درهاي بهشت به روي شما باز باشد. فرمودند: از خداي متعال بخواهيد كه شياطين هميشه در غل و زنجير باشند و بر شما مسلط نشوند.
اين فرهنگ بايد در جامعه ما جا بيفتد كه روزه فقط پرهيز از خوردن و آشاميدن نيست. اينكه من روزه گرفتم، آب و غذا نخوردم. اين اقل است. اين روزه بسيار عوامانه است. چشم و گوش روزه باشد. همه وجودش بايد خدايي وبا تقوا و روزهگير باشد.
پيغمبر خدا(ص) شنيدند كه خانمي به كنيزش فحش داده است. حضرت وقتي فهميدند به آن خانم گفتند: چرا روزهات را باطل كردي؟ گفت: من چيزي نخوردم. فرمود: مگر به كنيزت فحش ندادي؟ مگر نميداني خداوند روزه را مانعي بين ما و آتش جهنم قرار داده است؟ حتي پيامبر فرمودند: اگر كسي غيبت كرد، قبولي روزهاش از بين ميرود. بايد نخورد و نياشامد و تا غروب هم نگه دارد ولي روزه، روزهي واقعي است. مگر اينكه جبران كند. كسي دروغ بگويد، روزهاش ميپرد. اينها حقيقت روزه نيست. پيغمبر به اين خانم فرمودند: چه بسيار كم هستند روزهداران و چه بسيار زياد هستند افرادي كه گرسنگي و تشنگي ميكشند و بهرهاي از روزه خدا ندارند، مگر گرسنگي و تشنگي. آدم گرسنگي و تشنگي بكشد و هيچ بهرهاي هم نبرد.
ما زحمت زياد ميكشيم ولي چرا زحمات ما زياد نتيجه نميدهد؟ به خاطر همين است كه چيزهايي كه اعمال را حفظ ميكند تقوا است. يك حوضي را ميخواهيم پر از آب كنيم اول بايد راههاي خروجياش را ببينديم. از اين طرف راه هاي خروجي باز است ما هي آب ميريزيم و از آن طرف آب بيرون ميرود. كيسهي گندم نبايد سوراخ باشد، وگرنه از اين طرف كه ميريزيم، خالي ميشود. مثنوي ميگويد:
گرنه موش دزد در انبان ماست *** گندم طاعات چهل ساله كجاست
اول اي جان دفع شر موش كن *** بعد از آن در جمع گندم كوش كن
پيغمبر(ص) به اصحابشان فرمودند: اگر كسي سبحان الله بگويد، خدا در بهشت يك درخت براي او ميكارد. لا اله الا الله بگويد، درختي بر درختانش ميافزايد. يك نفر گفت: اگر اينچنين است ما خيلي نخلستان و باغ و بستان در بهشت داريم. حضرت فرمودند: بله به شرطي كه آتش نزنيد و خراب نكنيد. مرا به خير تو اميد نيست، شر مرسان! اينكه من به همسر، فرزند يا يك يتيم نوازش كنم و پول بدهم و غذا بدهم، بعد يك مشت محكم هم در دهانش بزنم.
صد بار بدي كردي و ديدي ثمرش را *** خوبي چه بدي داشت كه يكبار نكردي
چرا ما با يدي ثوابها و خوبيهايمان را از بين ميبريم. با منت گذاشتن، اين سريع قرآن است در اينكه بعضي از اعمال حبط ميكند يعني مهر بطلان ميزند. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى» (بقره/264) باز يكي از چيزها صدقه است. واژه صدقه فرفاً پول دادت به مستحق نيست. نه! سلام كردن صدقه است. كطلبي را آموختن صدقه است. صله رحم صدقه است گره گشايي از كار كسي صدقه است. قرض دادن صدقه است. خداي مهربان ميفرمايد: خوبيهايتان را با منت گذاشتن از بين نبريد. فقط يك نفر ميتواند بر ما منت بگذارد. در آخر دعاي يا علي و ياعظيم ميگوييم: «فياذ المن و لا يمن عليك، من علي بفكاك رغبتي من النار» اي خدايي كه تو فقط بر ما منت داري. هيچكس بر تو منت ندارد. همه به تو بدهكار هستيم. تو از ما طلبكار هستي. ما از تو طلبكار نيستيم. ما منت پذير خدا هستيم. نگوييم: خدايا من هفده ساعت روزه گرفتم. وظيفهات بوده است. اينها در مقابل عظمت خدا چيزي نيست. خدايا يك منت ديگر هم بر ما بگذار و ما را از آتش جهنم آزاد كن. خدا چگونه ما را از آتش جهنم آزاد كند؟ با تقوا و پرهيز از گناه. يعني اگر حالت پرهيز از گناه در كسي بيايد، مهر قبولي زده شده و از آتش جهنم نجات پيدا كرده است.
واژه تقوا تنها واژهاي است كه بيش از ساير كلمات در قرآن و احاديث و روايات تكرار شده است. خدا در يك آيه سه بار فرموده: «ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا» (مائده/93) در سوره حشر دو بار فرموده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» (حشر/18) اي كساني كه ايمان آوردهايد تقوا كنيد و از گناه بپرهيزيد. براي فردايتان چه تهيه كرديد. يعني بهترين چيزي كه ميتوانيد براي آخرتتان تهيه كنيد، تقوا است.
هر امام جمعه در هر هفته كه صحبت ميكند بايد يك خطبه را در مورد تقوا و سفارش به تقوا بگويد. امام جمعه بايد ايجاد تقوا و انگيزه تقوا در مردم كند. يعني طوري حرف بزند كه واقعاً مردم از خدا بترسند. سفارش به تقوا تأكيد شده است. مشكل جامعه ما افراد بيتقوايي است. اگر تقوا حاكم شود بركات آسمان و زمين نازل ميشود. اگر شما با تقوا بودي و يك سبحان الله گفتي، آن بركت در وجود شما ثبت ميشود. آن «لا اله الا الله» شما را اهل بهشت ميكند. حديث داريم اگر متقي يكبار «لااله الا الله» با اخلاص بگويد، وارد بهشت ميشود. اگر «لا اله الا الله» بگوييم و گناه نكنيم، قطعاً اهل بهشت هستيم.
در همين خطبه شعبانيه كه پيغمبر در مورد ماه رمضان ايراد كردند و فرازهاي بلندي هم در اين خطبه راجع به افطار دادن و صله رحم و خوش اخلاقي و صلوات و كمك به ايتام و سجده و كردن و ... است. بعد از اينكه پيغمبر خدا بيانات مهمي در مورد اعمال ماه رمضان بيان فرمودند، پايان خطبه مولا اميرالمؤمنين از جا بلند شدند و سؤال كردند: يا رسول الله! برترين اعمال در اين ماه چيست؟ سؤال كننده دوم شخص عالم، اميرالمؤمنين است. مسؤول و كسي كه از او سؤال شده بود، اول شخص عالم، پيغمبر خداست. يعني اول معلم بشريت از تربيت شدهي خودش كه مولا علي است، سؤال ميكند. از اين بالاتر در عالم استاد و شاگرد نداريم. پيغمبر خدا فرمود: تقوا!
ما خيلي غصه ميخوريم از اينكه آدم زحمت بكشد، سحر بلند شود، چقدر مناجات و ابوحمزه بخواند، اما ورع و تقوا نباشد. جوان عزيزي كه دعاي ابوحمزه ميخواني و شب زندهداري ميكني. مادر و پدرت از تو راضي باشند. گناه نكني! با نامحرم ارتباط نداشته باشي. اگر هم خطا داشتي، از الآن كنار بگذار. يعني تمام ثوابها در چاله ميرود. اگر چيزي از اين بالاتر بود، قطعاً پيغمبر همان را بيان ميكردند. پيغمبر اول معلم بشريت است در پاسخ به سؤال علي(ع) فرمودند: بالاترين چيزها ترك گناه است.
ما داستان و خاطره قرآني خيلي داريم. داستاني كه در زمان معاصر خودمان بود. مرحوم شيخ رجبعلي خياط به عنوان يك كاسب نمونه، و شخصيتي كه ميتواند براي خيلي از افراد الگو باشد. ايشان خياط بوده ولي قبل از انقلاب كسي ريش ميگذاشت و نماز ميخواند، به او شيخ ميگفتند. نه اينكه شيخ باشند. كتاب ايشان شايد بيش از صد هزار بار چاپ شده و به زبانهاي زنده دنيا، «كيمياي محبت» كه آقاي محمدي ري شهري نوشتند، به زبان اردو، انگليسي چاپ شده است.
من 17 ربيع اندونزي بودم، دانشگاه جاكارتا بودم. ديدم كتاب شيخ رجبعلي خياط به زبان مالي ترجمه شده است، سيصد ميليون در شرق آسيا زبانشان مالي است. پرسيدم: رجبعلي خياط اينجا چه ميكند؟ گفتند: تز عرفان و اخلاق ايشان در اينجا تدريس ميشود. داستاني را از رجبعلي خياط براي دانشجويان آمريكاي جنوبي كه به قم آمده بودند تعريف كردم، همه سرشان را تكان ميدادند. گفتم: مگر اينها متوجه ميشوند؟ مترجم گفت: ما اين داستان را به زبان اسپانيايي قبلاً براي اينها گفته بوديم. حيف است ما نخوانيم و مرور نكنيم.
رجبعلي خياطي كه اينقدر به ايشان تفضل شده است، از علما و بزرگان و همه قشرها به درس اخلاق ايشان ميآمدند و بهره ميبردند. دعوت به اخلاص ميكرده و اخلاص خيلي برايش مهم بوده است. علت اينكه ايشان اين همه اوج گرفت، چون نه سوادي داشت و نه با علوم عربي آشنا بود. حتي سؤالهاي عجيب و غريب هم ايشان گاهي پاسخ ميدادند. مبدأ تحول ايشان اين بود كه در جواني عاشق دختري ميشود، اينها در يك جاي خلوتي به هم ميرسند. هيچ مانعي جز خدا براي گناه نبوده است. مثل داستاني كه براي زليخا و يوسف پيش آمد. با خدا معامله ميكند. ميگويد: خدايا تو راضي نيستي. من جوان هستم و غريزه جنسي دارم. من به خاطر تو به شهوت و هوا و هوسم ميزنم. خدايا تو هم مرا آدم كن و مرا بساز! «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الجَْنَّةَ هِىَ الْمَأْوَى» (نازعات/40 و 41) هركس واقعاً جايگاه خدا را در نظر بگيرد. اين پيامك را جواب ندهد. اين روابطه نامشروع را قطع كند.جواب اين نامحرم را نده. به خاطر خدا اين كار را كن، خدا در بركات را باز ميكند.
هرچه هست از قامت ناساز بياندام ماست *** ور نه تشريف تو بر بالاي كس كوتاه نيست
اگر ما از گناه قطع كنيم، در رحمت و جمال الهي براي ما باز ميشود. در ماه رمضان حالت خويشتن داري ما بالا ميرود. اگر جلويش را گرفت و ترمز كرد، «فَإِنَّ الجَْنَّةَ هِىَ الْمَأْوَى» همين حالا حالت بهشت به او دست ميدهد. يعني آرامش و خوشي و راحتي و رفاه سراغش ميآيد.
جواني ميگويد: خانم من تب كرده بود، هرچه مداوا كرديم خوب نميشد. يك روز من مأمور بودم آقاي خياط را براي جلسه ببرم. ايشان را سوار كردم. گفتم: آقا، خانم من چند روز است و مداوا نميشود. ايشان يك تأملي كردند و فرمودند: خانم شما سه روز قبل، بچه كوچك شما روي فرش ادرار كرده، عصباني و تند شده است. بد اخلاقي كرده است و بچه را خيلي كتك زده است. بچه به هق هق افتاده و خدا به مادر غضب كرده و اين تب را به جانش فرستاده است. درمان تب او اين نيست كه قرص تب بر و آمپول و شربت تب بر بخورد، دل اين بچه را بدست آورد. تا به خانم مطرح كردم كه چنين چيزي بوده، خانم تأييد كرد، از دل بچه درآورد و فوراً تب برطرف شد.
آقاي شريعتي: خيلي از ما يك وقتهايي دنبال دستورالعمل، دنبال يك ذكر ميگرديم، پيش فلان عالم رباني ميرويم، براي طي مراحل بندگي و سير و سلوك دستوري به ما بدهند. نوعاً علماي اخلاق توصيه به تقوا ميكردند. قرار روزانهي امروز ما صفحه 135 قرآن كريم خواهد بود. آيات 60 تا 68 سوره مباركه انعام در سمت خداي امروز تلاوت ميشود. باز ميگرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.
«وَ هُوَ الَّذِى يَتَوَفَّئكُم بِالَّيْلِ وَ يَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنهََّارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضىَ أَجَلٌ مُّسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(60) وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتىَّ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَ هُمْ لَا يُفَرِّطُونَ(61) ثُمَّ رُدُّواْ إِلىَ اللَّهِ مَوْلَئهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الحُْكْمُ وَ هُوَ أَسرَْعُ الحَْاسِبِينَ(62) قُلْ مَن يُنَجِّيكمُ مِّن ظُلُمَاتِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضرَُّعًا وَ خُفْيَةً لَّئنِْ أَنجَئنَا مِنْ هَاذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّكِرِينَ(63) قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُم مِّنهَْا وَ مِن كلُِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنتُمْ تُشرِْكُونَ(64) قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلىَ أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تحَْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَ يُذِيقَ بَعْضَكمُ بَأْسَ بَعْضٍ انظُرْ كَيْفَ نُصرَِّفُ الاَْيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ(65) وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُل لَّسْتُ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ(66) لِّكلُِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ(67) وَ إِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يخَُوضُونَ فىِ ءَايَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنهُْمْ حَتىَ يخَُوضُواْ فىِ حَدِيثٍ غَيرِْهِ وَ إِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَنُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ(68)»
ترجمه آيات:
«و اوست كه شما را شبهنگام مىميراند و هر چه در روز كردهايد مىداند، آن گاه بامدادان شما را زنده مىسازد تا آن هنگام كه مدت معين عمرتان به پايان رسد. سپس بازگشتتان به نزد اوست و شما را از آنچه كردهايد آگاه مىكند. (60) اوست قاهرى فراتر از بندگانش. نگهبانانى بر شما مىگمارد، تا چون يكى از شما را مرگ فرا رسد فرستادگان ما بى هيچ كوتاهى و گذشتى جان او بگيرند. (61) سپس به نزد خدا، مولاى حقيقى خويش بازگردانيده شوند. بدان كه حكم حكم اوست و او سريعترين حسابگران است. (62) بگو: چه كسى شما را از وحشتهاى خشكى و دريا مىرهاند؟ او را به زارى و در نهان مىخوانيد كه اگر از اين مهلكه ما را برهاند، ما نيز از سپاسگزاران خواهيم بود. (63) بگو: خداست كه شما را از آن مهلكه و از هر اندوهى مىرهاند، باز هم بدو شرك مىآوريد. (64) بگو: او قادر بر آن هست كه از فراز سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد، يا شما را گروه گروه درهم افكند و خشم و كين گروهى را به گروه ديگر بچشاند. بنگر كه آيات را چگونه گوناگون بيان مىكنيم. باشد كه به فهم دريابند. (65) قوم تو قرآن را دروغ مىشمردند در حالى كه سخنى است بر حق. بگو: من كارساز شما نيستم. (66) به زودى خواهيد دانست كه براى هر خبرى زمانى معين است. (67) و چون ببينى كه در آيات ما از روى عناد گفت و گو مىكنند از آنها رويگردان شو تا به سخنى جز آن پردازند. و اگر شيطان تو را به فراموشى افكند، چون به يادت آمد با آن مردم ستمكاره منشين. (68)»
آقاي شريعتي: امام سجاد(ع) فرمودند: اگر تمام مردمي كه در شرق و غرب عالم وجود دارند از بين بروند، و من تنها شوم، اگر قرآن با من باشد، هرگز احساس تنهايي و وحشت نخواهم كرد. انشاءالله اين ايام فرصت خوبي براي انس با كتاب آسماني باشد. حاج آقاي فرحزاد نكته صلوات و اشاره قرآني امروز را بفرمايند.
حاج آقاي فرحزاد: در روايت داريم كه پيغمبر اكرم در شب معراج، به يك فرشته عظيم الجثهاي برخورد كردند. عالم ملكوت و عالم بالا حقايق را نشان ميداده است. سؤال كردند اين فرشته چه كاره است؟ گفتند: من حسابرس خدا هستم. عدد قطرات باران را ميدانم حتي ميدانم جداگانه حساب كنم كه چند قطره در دريا ريخته و چند قطره در خشكي ريخته است. حضرت فرمودند: آيا چيزي هست كه از حساب كردن آن عاجز باشي؟ عرض كرد: هرگاه امت شما جمع شوند و بر محمد و آل محمد صلوات بفرستند، من از حساب و شمارش ثواب صلواتي كه ميفرستند عاجز هستم. به شرطي كه صلواتهايمان را با بداخلاقي و گناه و معصيت از بين نبريم، اگر بيتقوايي نباشد، همه اينها ذخيره ميشود.
در آيه 63 و 64 خداوند متعال ميفرمايد: «قُلْ مَن يُنَجِّيكمُ مِّن ظُلُمَاتِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ» اگر در بحران و تاريكيها قرار بگيري، يا در بيابان درمانده شوي، چه ميكني؟ قطعاً يكي از ادله محكم توحيد اين است كه حتي كافر و بت پرست، كمونيست، هركسي وقتي در يك بحران قرار ميگيرد، ناخود آگاه به قدرتي پناه ميبرد و او را ميخواند و از او استمداد ميطلبد. خداي متعال ميفرمايد: چه كسي شما را از ظلمتهاي دريا و خشكي نجات ميدهد. در حالي كه شما در بحران قرار ميگيريد، مخفيانه و بعد هم در دلتان ميگوييد: «لَّئنِْ أَنجَئنَا مِنْ هَاذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّكِرِينَ» اگر خدا ما را از اين بحران نجات دهد، ما شاكر خدا خواهيم بود. ولي بشر متأسفانه خيلي كفران نعمت مي كند. خداوند در آيه بعد ميفرمايد: بگو «اللَّهُ يُنَجِّيكُم مِّنهَْا وَ مِن كلُِّ كَرْبٍ» قطعاً خداوند هم از اين گرفتاري و هم از گرفتاريهاي ديگر نجات ميدهد. «ثُمَّ أَنتُمْ تُشرِْكُونَ» ولي وقتي به سالحل نجات رسيديم، ديگر فراموش ميكنيم.
يكي از علما سوار كشتي شده بود، كشتي به طوفان خورد و همه داشتند غرض ميشدند. همه ناله و فرياد و التماس به خدا كردند. وقتي به ساحل رسيدند و نجات پيدا كردند، دوباره همان وضع گناه و عيش و نوش را فراهم كردند. گفتند: شما همين الآن ناله ميكرديد و فرياد ميزديد. گفتند: آن موقع گير كرده بوديم.
آقاي شريعتي: با توجه به اينكه امشب شب وفات حضرت خديجه(س) است، كمي از ويژگيها و خصايص آن حضرت براي ما بگويند.
آقاي فرحزاد: حضرت خديجه ام المؤمنين هستند، مادر همه مسلمانان هستند. بانوي بينظيري كه همه هستياش را در راه خدا و در راه دفاع از پيغمبر خدا مرحمت كرده است. ما چنين چيزي در تاريخ كم داريم، بانويي كه مال و جان و آبرويش را بدهد، در روايات داريم كه پيغمبر وقتي ياد حضرت خديجه ميكردند، از تعريف كردن و طلب آمرزش براي اين بانو خسته نميشدند. دائم براي ايشان دعا ميكردند. بعضي از همسران پيغمبر به غيرتشان برميخورد و اعتراض ميكردند. حضرت از اعتراض آنها ناراحت ميشدند و ميفرمودند: ديگر مثل خديجه پيدا نميشود. حضرت اول كسي بود كه مرا تصديق كرد. سه سال او و اميرالمؤمنين پشت سر حضرت نماز ميخواندند و كمك و يار پيغمبر بودند. او با همه هستياش مرا كمك كرد در حالي كه مردم مرا رها كردند. آن بانو اول ثروتمند حجاز بودند. خواستگاران فراواني داشتند.
مرحوم سيد مرتضي و شيخ طوسي قائل هستند كه ايشان دوشيزه بودند. يعني قبلاً ازدواج نكرده بودند. بسياري از منابع هم تأكيد كردند. بعضي از منابع معتبر گفتند: سن ايشان حدوداً 28 سال بوده است. بانويي بودند كه صبرش، وفايش، ايثارش، گذشتش بينظير بود. دل پيغمبر را اينقدر جذب كرد. پيغمبر بارها مينشستند براي اين بانو اشك ميريختند و گريه ميكردند. اين بانو چقدر بايد خدايي شده باشد كه در قلب اول شخصيت عالم جا پيدا كند. سالي كه ايشان از دنيا رفتند، حضرت آن سال را «عام الحزن» يعني سال عزا و اندوه اعلام كردند. حضرت خديجه و حضرت ابوطالب در يكسال از دنيا رفتند. ديگر پيامبر ياوري نداشتند. در مكه نميتوانستند بمانند، به طرف مدينه هجرت كردند. اين بانوي بزرگوار شخصيتي است كه امامان ما افتخار ميكنند. امام سجاد(ع) در خطبه شام فرمودند: من فرزند خديجه كبري هستم. انشاءالله عزيزان نام خديجه را زياد روي بچههايشان بگذارند.
بزرگواري ميگفت: من از بس مظلوميت حضرت خديجه را ديدم، سعي ميكنم نام حضرت خديجه را خيلي ترويج كنم. به بستگان گفتم: هركس دختر دار شد، اسمش را خديجه بگذارد، من به او سكه ميدهم. حضرت خديجه(س) دو لقب مشهور به نام طاهره و مباركه داشتند. اين لقبهاي دخترشان حضرت زهرا(س) است. طاهره يعني عفاف و پاكي و حجاب و دوري از نامحرم معروف به طاهره بوده است. مباركه هم به معني اين بود كه از ايشان مرتب خير و بركت ميباريد. اهل خير بود. اشتغال زايي ميكرد و كار خير ميكرد. بعد هم كه با پيغمبر ازدواج كردند، همه را در اختيار پيغمبر گذاشتند. شبي كه با پيغمبر ازدواج كردند، پيغمبر ما مال و ثروتي نداشتند، در خانه عمويشان زندگي ميكردند. حضرت خديجه زانو زدند و عرض كردند كه آقا جان ناراحت نباشيد. مال من مال شماست، خانه من خانه شماست. من هم كنيز شما هستم. اول شخصيت عالم همسر پيامبر ما شدند. دوم شخصيت عالم داماد ايشان شده است. سومين شخصيت عالم دخترشان است. بهترين فرزندان عالم نوههاي ايشان شدند.
در مقاتل نوشتند كه حضرت زينب(ع) وقتي در قتلگاه روضه خواندند، فرمودند: پدرم علي فداي خديجه كبري! اين خيلي تعبير عجيبي است. چون در آستانه ولادت امام حسن مجتبي(ع) هستيم، روايت داريم اميرالمؤمنين خيلي شباهت به پيغمبر داشتند. آقا امام حسين شباهت زيادي به مادرشان فاطمه زهرا داشتند. امام حسن مجتبي شباهت زيادي به حضرت خديجه (س) داشتند.
كتابي نوشتند كه 160 ويژگي براي اين بانور بزرگوار است. «خصايص ام المؤمنين، حضرت خديجه كبري(س)» نام كتاب است.
خدا را به حق محمد و آل محمد قسم ميدهيم كه قلب امام زمان را از ما راضي و فرجش را نزديك، و همه ما را جز پيروان اهلبيت قرار بده و رفع هم و غم و گرفتاري از گرفتارها، خصوصاً دوستداران اهل بيت بفرما و وسايل شغل و مسكن و ازدواج و نياز را براي همه فراهم كن و اين ماه را پر از خير و بركت و متقي قرار بده.