كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش:93/05/13
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
روزی گره از زلف تو وا خواهد شد * * * راز شب تار برملا خواهد شد
تو آیهی وحدتی که با آمدنت * * * هر قطب نما قبله نما خواهد شد
شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان خانمها و آقایان خیلی خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز ما آرزو میکنم در هر کجا که هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم خیلی خوشحالیم که همراه شما هستیم و در کنار شما و خدمتگذار شما. آقای فرحزاد سلام علیکم و رحمه الله خیلی خوش آمدید
حاج آقا فرحزاد: علیکم السلام و رحمة الله خدمت شما و همکاران و همهی بینندگان خوب و عزیز و مهربان عرض سلام داریم، انشاء الله که طاعات و عباداتتان مقبول درگاه حق تعالی شده باشد و انشاء الله که این نورانیتی که قطعاً در ماه مبارک رمضان خدای مهربان به همه مرحمت کرده این را برای همیشه حفظ بکنیم و انشاء الله این نورها را خیلی بیشتر کنیم و تا آخرین لحظهی عمر از دستمان نرود و موفق و موید باشند همه.
شریعتی: بحث ما با حاج آقای فرحزاد در ذیل بحث خیر و برکت در زندگی به تقوا رسید مباحث خیلی خوبی شنیدیم حاج آقا اشاره کردند طبق آیه شریفه قرآن کریم و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب، اهل تقوا بن بست ندارند در زندگیشان در جلسهی گذشته هم اشاره کردند که والعاقبه للمتقین اگر میخواهیم عاقبت به خیر شویم باید اهل تقوا بشویم ادامهی این بحث را امروز تقدیم نگاه دریایی و آسمانی شما میکنیم خواهش میکنم که ببینید و بشنوید.
حاج آقا فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، بحث مان در آثار و برکات تقواست انشاء الله که در کلاس تقوا نمرههای خوبی بیاوریم و شاگرد اول باشیم و همین جا کنکوریها هم نتیجه شان آمده خداوند موفقشان بکند در تحصیل علم و مشکلات همه حل شود به برکت پیغمبر و اهل بیت علیهم السلام. یکی از برکات مهمی که در بندگی خدا و تقوا هست آرامش است که این هم واقعاً نکتهی بسیار مهمی است اصلاً بشر دنبال آرامش است، خوشی، راحتی، آرامش اگر هم تحصیل مال میکند یا تحصیل پست و مقام و مدرک میکند برای این است که به آن آرامشی است که مد نظر دارد و راحتی و خوشی که میخواهد برسد، همین جا این نکته را اشاره کنیم بد نیست که بعضیها فکر میکنند صرف رسیدن به مادیات انسان را آرامش میدهد، ما فراوان داریم افرادی که از نظر مالی یا از نظر پست و مقام و رتبه خیلی بالا هستند اما خوشی و آرامش ندارند راحتی ندارند. اینها قطعاً صرف رسیدن به دنیا منهای ارتباط با خدا یا بندگی خدا اصلاً کسی به آرامش نخواهد رسید، آسایش ظاهری دلیل بر خوشی و راحتی و آرامش نیست. چه بسا افرادی که ضروریات زندگی دارند ولی خیلی خوشاند راحتاند آرامش دارند و چه فراوان افرادی که در دنیا خیلی امکانات برایشان فراهم است ولی یک آب خوش از گلویشان پایین نمیرود و دلشان آرام نیست خدا رحمت کند مرحوم آقای دولابی میفرمودند من یک موقعی مهمان یک خانوادهی مستضعف و فقیری شدم که زندگی شان بی نهایت ساده بود یعنی نصف اتاقشان فرش ندارد یک سماور کوچک و چند تکه ظرف و ضروریات اولیهی زندگی را داشتند ولی میگفت واقعاً شاید من حسرت میخوردم به زندگی اینها، تشریفات تجملات اصلاً نبود ولی به قدری اینها خوش بودند در رفاه بودند در آسایش بودند در خوشی بودند در آرامش بودند که چون قانع و راضی بودند اینها یک آرامش فوق العادهای خدای متعال به آنها مرحمت کرده بود یا میفرمودند من یک موقعی آشنایی داشتیم باغ خیلی بزرگی داشت به اصطلاح البته باغ مال خودش نبود او باغبان بود ما را دعوت کرده بود گفت رفتم به این باغبانی که ما را دعوت کرده بود گفتم باغ که مال خودت نیست گفت من این جا باغبانم و نگهبانم ولی خوشی این باغ را این من میبرم مالک نیستم گفت حاج آقا صاحب این باغ میلیاردر است ولی همه از این محضر به آن محضر از این دادگاه به آن دادگاه از این شهرداری به آن شهرداری از این شهر به آن شهر دنبال جمع کردن مال است خیلی جالب است که وقت نمیکند شاید سالی یکی دو بار بیاید این جا یک کیفی بکند استراحتی بکند لذتی که باید از زندگی ببرد را نمیبرد و لذتش را من میبرم یعنی من مالک نیستم من یک کارگر هستم و یک باغبانام آن معذرت میکنم حمالیاش را میکند کیفش را من میکنم. یک موقعی آیت الله بهاءالدینی میفرمودند روزی آن نیست که انسان مالک است روزی آن بهره ای است که ما میبریم یعنی ممکن است ما مستاجر باشیم اما خیلی خوش باشیم و مالک ما در به در باشد. حظ ما و آن چیزی که ما بهره میبریم و لذت میبریم آن نکتهی مهمی است رزق آن چیزی است که ما بهره میبریم و به آرامش میرسیم و به خوشی میرسیم و استفاده میکنیم بهره میگیریم به دیگران میدهیم دیگران را شاد میکنیم آن شادی برمیگردد به خود ما لقمهای که در دهان یتیم میگذاریم گرهی باز میکنیم جهاز برای کسی تهیه میکنیم خدا آنقدر خوشی و آرامش به ما میدهد که اینها ارزشمند است و قیمت دارد. یک استادی داشتیم خدا رحمتش کند ایشان میفرمودند ما در نجف که درس میخواندیم شاید شصت سال پیش میفرمودند که یک فامیلی داشتیم خیلی ثروتمند بود اینها را عرض میکنم که مال به اندازهی نیاز و ضروری خوب است ما منکر نیستیم اما آرامش و خوشی در بندگی خداست در ارتباط با خداست در ارتباط با اولیاء خداست این انسانها را آرام میکند. آن زمان ایشان میفرمودند ما در نجف که درس میخواندیم وضع مالی افراد نوعاً خوب نبود یک غذای ساده یک آبگوشت ساده گاهی دو سه روز یک بار آبگوشت تهیه میکردیم، یک ثروتمندی داشتیم از بستگانمان آمده بود زیارت آنجا چون با ما نسبتی داشت فامیل بود گفت من یک نهار میآیم پیش شما ما هم یک نان پنیر سادهای یا آبگوشت سادهای برایش درست کردیم و غذا را جلویش گذاشتیم سفرهی خیلی ساده ای که در عمرش از این سفرهها ندیده بود غذا را خورد و بعد استراحت کرد و بعد بلند شد و گفت من واقعاً به زندگی شما حسرت میخورم خوشیای که شما دارید راحتیای که شما دارید نه به فکر درگیری دنیا هستید نه به فکر قسط هستید نه به فکر آینده هستید که چه میشود چه خواهد شد قانعٌ بما رزقه الله قانع و راضی هستید گفت من میدانید چقدر ثروت دارم کارخانه دارم، تولیدی دارم، زمین دارم، ملک دارم پاساژ دارم ولی این خوشی و راحتی که شما دارید یک روز یک شب من ندارم گفت حالا من یک شب از زندگیام را برای شما شرح میدهم. گفت من یک موقع در حجره نشسته بودم آشنایی داشتیم به من زنگ زد که مثلاً صد تن پنبه است اگر میخواهی بخر آیندهاش خوب است و سود خواهی کرد من یک کمی تاملی کردم گفتم صد تن نمیخواهم میترسم در سود خیلی نباشد ده تناش را برای من بخر گفت بخر، گفتم نه ده تن کافی است ده تن خریدم دو سه ماه گذشت پنبه قیمتش دفعتاً خیلی رفت بالا که ما نود تن کمتر خریده بودیم گفت آن شب از ناراحتی ای که من چرا بقیهی پنبهها را نخریدم شب تا صبح در خانه قدم میزدم به خودم لعن و نفرین میکردم که چرا همهاش را نخریدم، امام حسین علیه السلام یک جملهی زیبایی دارد میفرماید القنوع راحه القلوب و الابدان آنهایی که قانع و راضیاند به رضای خدا، تلاشش را میکند و به اندازهی معمول نه این که حرص و طمع داشته باشد چشم و هم چشمی ندارد دنبال تشریفات نیست قانع و راضی است بما رزقه الله خدا را شکر الحمدلله یک خوشی درونی خدا به او میدهد، یک راحتی درونی خدا به او میدهد فرمان خدا را میبرد خدا به او آرامش میدهد. امام حسین علیه الصلوه و السلام میفرماید قناعت و راضی بودن به دنیای کم هم قلب و روح انسان را به راحتی و آرامش میرساند و هم بدنها را راحت میکند. یکی از دوستان من میگفت من برادری دارم که کارخانه دارد ثروتمند است، دختر این برادرم میگوید اگر صد خواستگار ثروتمند بیاید من زیر بار نمیروم گفتم چرا؟ گفت من چون پدرم است یا در دبی است یا در کارخانه میخوابد یا در فلان جا است، همهاش دنبال پول در آوردن است صد برابر بخورد باز هم دارد، سیصد سال هم بخورد دارد ولی حرص و طمع او را گرفته نه به خانمش میرسد نه به بچه هایش میرسد ما هفته به هفته نمیبینیم میخواهم عرض بکنم دنیا به اندازه کفاف و عفاف بیاید عیب ندارد
شریعتی: حاج آقا ما وسعت رزق بخواهیم یا نخواهیم؟
حاج آقا فرحزاد: وسعت رزق اگر ما گولش را نخوریم وسعت رزق هم عرض کردم معلوم نیست زیاد داشتن باشد زیاد بهرهگیری و استفاده کردن است و وسعت رزقی که ما به فکر دیگران باشیم خیر به دیگران برسانیم آن لذتش به خودمان برمیگردد، اما این که جمع بکنیم نه امیرالمومنین سلام الله علیه یک موقعی یک درهمی را به دست مبارک گرفتند فرمودند تا وقتی که در دست منی فایده ای نداری ولی اگر از دست من بیرون رفتی یک مشکلی را حل کردی گرهی را باز کردی شکمی را سیر کردی به خودم به خانوادهام یا به دیگران، فرق نمیکند خیری اگر از این پول درآمد آن خوب و قشنگ است این نگاه باید حاکم شود که خیر رساندن به اندازهی خودمان و بقیهاش را برای دیگران مصرف کنیم. افرادی که فرمان خدا را میبرند اطاعت خدا را میکنند اینها یک آرامش فوق العادهای را خدا به آنها میدهد ما وقتی انجام وظیفه کردیم وظیفه مان این بوده دنبال کسب رفتم دنبال زندگی تحصیل و هر چه رفتم و به اندازه ای که خدا خواست به من رساند، من وقتی میگویم الحمدلله الهی شکر فرمان خدا را بردم طبق آیات فراوان خدا یک آرامش و امنیت فوق العاده به انسان میدهد که انسان خیالش راحت میشود من وظیفهام را انجام دادم. این آیهی مبارکه در سورهی دخان است انالمتقین فی مقام امین یعنی افرادی که اهل تقوا هستند اهل پرهیز از گناه هستند خودشان را به ظلم و گناه آلوده نمیکنند خدا در مقام امنیت و آرامش اینها را قرار میدهد. ممکن است بدنش ظاهرش اشکالی داشته باشد اما روح و جانش خیلی در آرامش است خوش است. باز برای این که برای بینندهها یک کم مسئله بیشتر باز شود مثال میزنم. مثنوی یک مثالی میگوید روح مومن و اولیاء خدا در قلب و درونش خیلی آرامش دارد و خوشی و راحتی دارد ولی روح منافق و کافر و آنهایی که حرص و طمع دارند یا دنیا پرست هستند، اینها در درونشان متلاطماند مضطرباند خوشی ندارند مثال میزند میگوید مثل این که ما قلب یک کافر یا منافقی که در روحش در اشد عذاب است، رویش را بگیریم سنگ مزار بگذاریم، گل و ریاحین بچینیم ظاهر قبر خیلی قشنگ است، سنگهای قیمتی دارد ولی درون آن روحش غرق در عذاب است یا مار و عقرب به جان روحش میخورد ولی قبر یک مومن متلاشی شده باشد کهنه شده به هم ریخته روی قبر خیلی خراب است اما داخلش روح و ریحان است، میگوید مومن هم نسبت به کافر ظاهر و باطناش همین طور است، ممکن است اولیاء خدا هم در ظاهر گرفتار باشند اما در درونشان احساس آرامش و امنیت میکنند یا این آیهی مبارکه میفرماید «فَمَنِ ٱتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (اعراف/35) وعدهی حتمی خدا است کسی که واقعاً انجام وظیفه بکند تقوا پیشه بکند، درگیر نشود با افراد، تعدی به حقوق دیگران نکند اصلاح بکند دنبال اصلاح باشد حداقل نیتش اصلاح است اگر هم دیگران با او درگیر میشوند او قصد تعدی و اذیت و آزار نداشته باشد، کسی که واقعاً در زندگی تقوا پیشه بکند و دنبال اصلاح و صلح باشد خدا وعده فرموده فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون نه خوفی دارد و نه حزنی دارد معمولاً خوف مال آینده است حزن مال گذشته است چون وظیفهاش را انجام داده به کسی تعدی نکرده خیانت نکرده خلاف نکرده حزن و اندوه ندارد
شریعتی: در واقع جلوه ای از بهشت را تجربه میکند.
حاج آقا فرحزاد: قطعاً این طور است بهشت دستآورد صفات و اعمال و رفتار اوست. به قول حافظ میگوید
من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود * * * وعدهی فردای زاهد را چرا باور کنم
مرحوم آقای دولابی همیشه این نکته را میفرمودند که آیات و روایات را نقد معنا کنید آدمی که خوش اخلاق است اهل تقوا است همین الآن آرامش دارد ظلم نمیکند خیانت نمیکند تعدی ندارد حسابش پاک است مدیون کسی نیست آه مظلوم پشت سرش نیست. این را نگوییم که خوف و حزن مال بعدها است و الآن نیست. یا اولیاء خدا لاخوف علیهم و لا هم یحزنون در قرآن تکرار شده اینها برای همین الآن است یعنی همین حالا خوف برای آینده است حزن برای گذشته است در گذشته اگر معصیتی کردهام با توبه و استغفار پاکش کردهام برای آینده هم وقتی که من به خدا توکل میکنم انجام وظیفه کردهام برای چه نگران باشم؟ خدایی که میگوید متقین در مقام امن هستند خدایی که میگوید تقوا را اگر رعایت کردی دیگر واقعاً حزن و خوفی برایت خدا باقی نمیگذارد اینها را اگر یک کم باور کنیم در مسیرش قرار بگیریم مییابیم. امام رحمه الله علیه الگو بودند در زمان ما برای همه ایشان به قدری آرامش داشتند خبرهای خیلی سنگین به ایشان داده میشد. ایشان طعم همه نوع اذیت و آزارها را به ظاهر چشیده بودند به خانهی ایشان ریختند زندان بردند تبعید به ترکیه کردند چهارده سال دور از وطن در عراق و نجف بودند خدمت امیرالمومنین علیه السلام و بعد هم مشکلاتی که بعد از انقلاب بود و خبرهای ناگواری بود ظاهر خبرهای ناگوار بود اما آرامشی که ایشان داشتند که زبان زد همه بوده است، یعنی همهی مسئولین دیگران میآمدند آرام میشدند مثل یک کوه مقاومی که یک انرژی و نیرویی از جای دیگر میگیرد به دیگران هم آرامش میدهد. این خاطره را مرحوم آیت الله بهاءالدینی رضوان الله تعالی علیه نقل میکردند میفرمودند اوایل که امام انقلاب کردند در سطح کلان و عموم شناخته شده نبودند، جزء اساتید و بزرگان بودند و طلبهها و علماء میشناختند، در ابتدای نهضت و جهانی و عمومی نشده بودند ایشان یک دفعه احساس وظیفه کردند که اعتراض بکنند به دستوراتی که در آن زمان لایحهای به مجلس بردند برخلاف دین و اسلام قیام کردند علیه شاه و با آمریکا درگیر شدند همان موقع. آقای بهاءالدینی فرمودند من نگران امام بودم که نکند ایشان را اذیت نکنند یا روحیه خودشان صدمه نبیند. ایشان همان اوائل انقلاب که هنوز ایشان کس و کاری نداشت و افرادی خیلی نبودند پا به رکابش باشند من رفتم منزل دیدنشان چون از جوانی با ایشان رفیق بودم با حاج آقا مصطفی خیلی دوست بودند مرحوم آقای بهاءالدینی فرمودند آمدم بیرونی به حاج آقا مصطفی گفتم آقا جان چطور است تا آماده شود که ما اندرون برویم خدمت آقا، من سراغ گرفتم ایشان من عذر میخواهم عین تعبیر را بگوییم بهتر است که امانت داری در تعبیر شود حاج آقا مصطفی هم خدا رحمتش کند شوخ مزاج بودند ایشان به بنده فرمودند که آقای بهاءالدینی پدر من آنقدر آرامش دارد پا در کفش آمریکا و شاه کرده توپیده به همه از هیچ کس نمیترسد لا خوف علیهم و لا هم یحزنون گفت آنقدر آرامش دارد که شب بعد از کارهایش سرش را میگذارد به متکا هنوز سر به متکا نرسیده خر و پفش بلند میشود، یعنی این که آنقدر احساس آرامش میکند اگر نظر بینندههای عزیز هم باشد ایشان وقتی از فرانسه برمیگشتند که در آستانهی پیروزی انقلاب بود که خیلیها نگران بودند که وقتی ایشان میآید چه خواهد شد وقتی حکومت دست بختیار و دست آمریکا در واقع بود حکومت. ممکن بود هواپیما در راه ایرادی و اشکالی را برسانند یا این که بیاید دستگیرشان بکنند اتفاقاتی ممکن بود ایشان در هواپیما نماز شب خواندند استراحت کردند خوابیدند خبرنگارها آمدند گفتند شما چه احساسی دارید ایشان گفتند من احساسی ندارم، که الآن مثلاً چه خواهد شد چنین خواهد شد هر احتمالی ممکن است باشد یا از این طرف من پیروز شدم خودم چنین کنم چنان بکنم بلند پروازی بکنم فرمودند نه انجام وظیفه مهم است یک جمله ای هم امام رحمه الله علیه همیشه میفرمودند که جملهی قشنگی است ما مأمور به وظیفه و تکلیفیم اما این که نتیجه چه میشود دست ما نیست. یک کشاورز وظیفهاش این است که خوب زمین را بشکافد، بذر بپاشد، آبیاری بکند، وظیفهی باغبانی و کشاورزیاش را انجام دهد، اما این که کی باران میآید کی رشد میکند کی نتیجه میرسد کم میشود یا زیاد میشود ما مامور به نتیجه نیستیم به ما گفتهاند این کار را انجام بده چشم. این اندازه این مقدار انجام بده.
شریعتی: حالا این که یکی از ثمرات تقوا در واقع این آرامش است نکتهاش کجاست؟ در همین انجام وظیفه است یا نکتهی دیگری دارد؟
حاج آقا فرحزاد: همان است. ما مدیون به خدا هستیم دینمان دین بندگی است و باید فرمان خدا را ببریم فرمان خدا را که ببریم خدا میگوید من هم به تو آرامش میدهم، پرتویی از غنای خدا از الطاف خدا شامل حال آن بنده میشود. در واقع ما بندهای خیالی را بریدهایم
بند بگسل باش و آزاد ای پسر * * * چند باشی بند سیم و بند زر
این بندهای دنیایی ناآرامی میآورد خوشی را میبرد راحتی را میبرد ولی بند شدن به غنی مطلق غنای مطلق جمال مطلق کمال مطلق اصلاً گم شدهی ما او است گم شدهی ما که دنبال آرامشیم آرامش ما فقط در ارتباط با خدا و فرمان بردن است.
شریعتی: در واقع نا آرامی که ما گاهی دچارش هستیم به خاطر همین بندهایی است که اطراف ما است و منهای خداست.
حاج آقا فرحزاد: بندها و این که تکلیفمان را انجام نمیدهیم خلاف تکلیفمان را قدم برمیداریم به ما گفتهاند از این مسیر بندگی بروید از مسیر بندگی خارج میشویم مثل این که از جاده بیرون میرویم به دست انداز میافتیم جاده خاکی میشود در گودال میافتیم اما در مسیر صحیح باشیم آرامش عجیبی به انسان دست میدهد من وظیفهام را انجام دادهام در مقابل اولاد و همسر و پدر و مادر. خیانت نکردهام، خلاف نکردهام، چرا ناراحت باشم، چرا خوف داشته باشم. به اصلاح الخائن خائف کسی که خیانت میکند همیشه احساس ناآرامی میکند اما کسی که امین است به خدا امانت داری کرده به خلق خدا امانت داری کرده هیچ وقت نگران نیست. یکی از نزدیکان امام رحمه الله علیه که در دفترشان بود برای من نقل میکرد ایشان فرمودند برای من وقتی در زندان بودم زمان شاه ممکن بود اعدام بکنند، شکنجه بکنند، خیلی برنامهها داشتند، رئیس ساواک یکی از این نمایندههای شاه آمده بود خدمت ایشان ایشان فرموده بودند که شما چه کار میتوانی با من بکنی؟ اگر من را اعدام بکنید من میروم به لقاء خدا و ملاقات خدا و مردم علیه شما میشورند اگر من را زندان بکنید، باز خدا به من ثواب و درجه میدهد باز مردم علیه شما میشورند تبعید بکنید باز مردم علیه شما میشورند، اگر من را زنده بگذارید آزادم بکنید باز علیه شما میشورم هر کاری بکنید به نفع من است به ضرر شما است، یعنی مومن اگر انجام وظیفه بکند تکلیف الهیاش را انجام دهد به درستی، هر طوری بغلطد خدای متعال چون پشتش است فرمان خدا را میبرد این جملهای که ما در دعای کمیل زیاد خوانده ایم «یا من اسمه دواء و ذکره شفاء و طاعته غناء» ای خدایی که نام تو مسکن است اسمه دواء یا رب یا الله میگوییم با خدا فقط به زبان خالی اسمش را میآوریم خود این اسم آوردن یک دوایی است یک مسکنی است اما اگر از این یک کم مرحله بالاتر باشد ذکر یعنی توجه قلبی و یاد ذکر غیر از اسم است اسم فقط لفظ خالی است، لفظ مسکنی است تسکین میدهد دعا میکند اسم خدا را میآورد اما اگر همراه این دلت هم به خدا وصل شود ذکر داشته باشی، توجه به خدا، یاد خدا، این درمان است شفاء است شفاء میآورد سومیاش طاعته غناء آنهایی که دنبال غناء هستند غناء یعنی این غنائی که ما به خوشی برسیم به راحتی برسیم به رفاه برسیم حتی فرمان ما در دیگران اثر گذار باشد، این فرمایش امام مجتبی علیه السلام است که امروز هم روز دوشنبه متعلق است به امام مجتبی علیه السلام تعبیر خیلی زیبایی است حضرت میفرماید من عَبَدَ الله عَبَّدَ الله لَهُ کُلّ شیء اگر کسی بند خدا شد عبد خدا شد تمام عالم مخلوقات و موجودات بند او خواهند شد یا روایت دیگری داریم تمام مخلوقات از او میترسند، اگر کسی از خدا ترسید خدا کاری میکند که همهی موجودات از او حساب ببرند از او بترسند اگر هم از خدا نترسید از هر چیزی باید بترسد با یک تق میپرد ولی اگر من عَبَدَ الله عَبَّدَ الله له کل شیء یعنی اگر کسی واقعاً بند خدا شد بندهی خدا شد طاعت خدا را بر همه چیز اختیار کرد تقوا معنیاش همین است سر دو راهی سه راهی چهار راهی که میرسیم بگوییم خدایا تو چه میخواهی؟ هر چه تو بگویی وقتی میگویی هر چه تو بگویی فرمان او را ببری خدا هم میگوید هر چه تو بگویی من هم عمل میکنم من هم عالم و موجودات را در اختیارت میگذارم تو هر چه بگویی بشود. عجیب احساس آرامش میکنند از مرگ نمیترسد هیچ چیز نمیتواند تکانش بدهد چرا شب عاشورا اصحاب امام حسین خوش بودند؟ شوخی میکردند حتی بعضی هایشان یکی به آنها گفت الآن شب شوخی است؟ گفت از قوم و قبیلهام بپرس من سابقاً شوخی نمیکردم ولی وقتی من وظیفهام را انجام دادم در راه امام به شهادت میرسم در راه خدا به شهادت میرسم چه لذتی از این بالاتر است امام باقر علیه الصلوه والسلام فرمود اصحاب جدم اباعبدالله علیه السلام لن یمسه الم الحدید یعنی رنج نیزه و آهن را حس نمیکردند این قدر شوق ملاقات خدا شوق بهشت داشتند لا خوف علیهم و لا هم یحزنون آنقدر تجلی کرده بود خوش بودند راحت بودند ما برای این که خیلی سنگین نیاید برای بینندهها گاهی یک مادری ببیند بچهاش در حوض افتاده و خفه میشود سر راهش میخ آهن است، شیشه خورده است، پایش پاره میشود، جراحت برمیدارد اصلاً متوجه نمیشود یا در دعوا حالت غضب پیدا میکند اصلاً متوجه نمیشود اگر کسی شوق به یک کاری دارد توجهش به یک جای دیگر میرود دیگر حوادث دنیا حوادثی که به بدن میخورد فراموش میشود باطل میشود اگر کسی واقعاً تقوا در زندگیاش پیشه کند وعدهی حتمی خدا است، «إِنَّ ٱلْمُتَّقِينَ فِى مَقَامٍ أَمِينٍ» (دخان/51)، «فَمَنِ ٱتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (اعراف/35) اگر کسی واقعاً دنبال تقوا بود دنبال آشتی کردن با خدا بود صلح و اصلاح را در زندگی پیشه کرد خدا وعده داده است لا خوف علیهم و لا هم یحزنون انشاء الله امیدواریم که ما هم به این مقام تقوا و مقام آرامش که آرامش فقط و فقط در فرمان بردن است یاد خدا هم در روایت داریم که خیلی سفارش شده است یاد خدا یعنی فرمان خدا. امام صادق علیه السلام فرمود من اطاع الله فقد ذکر الله یعنی اگر کسی فرمان خدا را برد ولو این که زبانش لا اله الا الله نگوید ذکر نگوید فرمان خدا یعنی یاد خدا و کسی که معصیت خدا میکند خدا را فراموش کرده ولو این که زبانش سبحان الله بگوید ما فقط به زبان اهمیت ندهیم زبان مقدمه است که قلب و عملمان به مسیر خدا برسد و سبک بندگی در ما ایجاد شود. امیدواریم که این آرامشی که انسان دنبالش است و گمشدهاش است به برکت تقوا و بندگی خدا به آن برسیم
شریعتی: ان شاء الله زندگی همهی دوستانمان سرشار از آرامش باشد در سایهی تقوا و عمل به فرامین و دستورات قرآن کریم و معارف اهل بیت علیهم السلام به قرار روزانه مان میرسیم امروز صفحه 163 مصحف شریف در سمت خدا تلاوت میشود آیات 96ام تا 104ام سورهی مبارکهی اعراف. باز میگردیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد
وَلَوْ انأَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴿٩٦﴾ أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى انيَأْتِيَهُم بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ ﴿٩٧﴾ أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى انيَأْتِيَهُم بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ ﴿٩٨﴾ أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ ﴿٩٩﴾ أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ أَهْلِهَا آنلَّوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ ﴿١٠٠﴾ تِلْكَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَائِهَا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا مِن قَبْلُ كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الْكَافِرِينَ ﴿١٠١﴾ وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ وَإِن وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ ﴿١٠٢﴾ ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَافَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ﴿١٠٣﴾ وَقَالَ مُوسَى يَا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ﴿١٠٤﴾
ترجمه:
و اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و پرهیزکاری پیشه می کردند، یقیناً [درهایِ] برکاتی از آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم، ولی [آیات الهی و پیامبران را] تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالی که همواره مرتکب می شدند [به عذابی سخت] گرفتیم. (۹۶) آیا اهل شهرها ایمنند از اینکه هنگام شب، عذاب ما در حالی که خوابند بر آنان درآید؟! (۹۷) آیا اهل شهرها ایمنند از اینکه هنگام روز، عذاب ما در حالی که سرگرم [امور دنیایی] اند بر آنان در آید؟! (۹۸) آیا از عذاب و انتقام خدا ایمنند در حالی که جز گروه زیانکاران خود را از عذاب و انتقام خدا ایمن نمی دانند؟! (۹۹) آیا [سرگذشت عبرت آموز پیشینیان] برای کسانی که زمین را پس از صاحبانش به ارث می برند، روشن نکرده که اگر ما بخواهیم آنان را به کیفر گناهانشان می رسانیم و بر دل هایشان مهر می زنیم، پس آنان [دعوت حق را] نشنوند؟ (۱۰۰) این شهرهاست که بخشی از داستان هایش را برای تو بیان می کنیم، و یقیناً پیامبرانشان برای آنان دلایل روشن آوردند، ولی آنان بر آن نبودند که به حقایقی که پیش از آمدن آن دلایل تکذیب کرده بودند ایمان بیاورند؛ این گونه خدا بر دل های کافران [به سزای لجاجت وعنادشان] مُهر می زند. (۱۰۱) و برای بیشتر آنان هیچ گونه پای بندی وتعهدی [نسبت به وعده هایشان مبنی برایمان آوردن پس از دیدن معجزات ودلایل] نیافتیم، و در حقیقت بیشتر آنان را نافرمان [و پیمان شکن] یافتیم. (۱۰۲) سپس بعد از پیامبران گذشته موسی را با آیات خود به سوی فرعون و اشراف و سران قومش فرستادیم؛ ولی آنان به آن آیات ستم ورزیدند. پس با تأمل بنگر که سرانجام مفسدین و تبهکاران چگونه بود؟ (۱۰۳) وموسی گفت: ای فرعون! یقیناً من فرستاده ای از سوی پروردگار جهانیانم. (۱۰۴)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: انشاء الله زندگی همهتان منور به نور صلوات بر محمد و آل محمد باشد و معطر به عطر قرآن کریم. نکتهی صلوات را حاج آقای فرحزاد بفرمایند و در ادامه هم اشارهی قرآنی آیات امروز را.
حاج آقا فرحزاد: در روایت داریم پیغمبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید یکی از برکات ذکر صلوات پاکیزه شدن اعمال و قبولی اعمال است یعنی شرط قبولی اعمال ذکر صلوات بر محمد و آل محمد است. زکاه لاعمالکم هم خودمان را تزکیه میکند هم اعمالمان را تزکیه میکند و پاک میکند و مورد پذیرش و قبولی قرار میگیرد، حتی یک روایتی دیدم که امام صادق علیه السلام فرمود اگر کسی تمام اعمال نیک را به جا بیاورد ولی در پروندهی اعمالش صلوات بر محمد و آل محمد نباشد اعمالش پذیرفته نمیشود مثل ولایت اهل بیت است و لذا میدانید در تشهد نماز واجب است که صلوات با آل محمد را بگوییم اگر آنهایی که میخواهد پرونده شان خیلی نورانی باشد و اعمالشان پذیرفته شود انشاء الله جای جای پرونده شان را نورانی کنند با صلوات بر محمد و آل محمد.
شریعتی: اشارهی قرآنی امروز را بفرمایید.
حاج آقا فرحزاد: اتفاقاً آیهی اول همین صفحه دربارهی بحثی است که خودمان مشغولش شدیم که یکی از مهمترین برکاتی که در زندگی معنوی و مادی برای ما سرشار از معنویت و مادیت است و برکات را خدا برای ما سرازیر میکند وعده ای است که خدای متعال در این آیهی مبارکه داده است آیهی 96 سورهی اعراف «وَلَوْ انأَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ» خدای مهربان میفرماید اگر اهل شهرها قریهها، ایمان خدا را قبول کنند مبدأ و معاد را قبول کنند و زندگی شان با تقوا باشد ظلم نباشد خیانت نباشد اذیت و آزار نباشد انجام وظیفه باشد لام تأکید آورده است اولش هم أَنَّ آمده است چند تا تاکید است یعنی قطعی است از ماست که بر ماست خدا کم بندهاش نمیگذارد کم خلاقیتش، کم رزاقیتش، کم لطف و عنایتش، این ما هستیم که در رزق را میبندیم یا پس میزنیم یا موانع ایجاد میکنیم یا گناههای شخصی یا بعضی گناهان هم هست گناهان عمومی است مثلاً اگر قاضی قضاوت ناحق بکند باران کم میشود بعضی گناهان است که دودش در چشم همه خواهد رفت ولی اگر ایمان و تقوا پیشه کنند خدای مهربان میفرماید حتماً ما بر آنها در برکات آسمان و زمین را به رویشان باز میکنیم اگر آنهایی که میخواهند واقعاً در برکات آسمان و زمین به رویشان باز شود ایمان و تقوا در زندگیشان داشته باشند وعدهی حتمی خداست که در برکات آسمان و زمین به رویشان باز میشود.
شریعتی: خیلی ممنون این آیه برای دوستان مان آشناست با همین آیه وارد بحث آثار تقوا در زندگی شدیم و در ذیل بحث خیر و برکت حاج آقای فرحزاد به این آیه مکرر اشاره کردند با ادامهی بحث خدمت شما هستیم.
حاج آقا فرحزاد: قبل از این که بحث را ادامه دهیم ذکر خیر مرحوم آیت الله بهاءالدینی شد خودشان هم عارف وارسته و فرهیخته ای بودند دوستان ما زحمت کشیدند گزیدهی مهمی از سخنان ایشان و فرمایشات ایشان را که کلیدی و کاربردی هم است زحمت کشیدند چاپ کردند دوست عزیزم آقای اسدی زحمت کشیدند از شاگردان ایشان بودند انتشارات عطش هم کتابهای سمت خدا را چاپ کردهاند، کتاب آقای عالی و آقای حسینی عزیزان میتوانند مراجعه کنند. سبک بندگی اسم کتاب است. انشاء الله مطالعه احوال شخصیتها یا کلمات آنها خیلی راهگشا و گره گشاست که عزیزان بتوانند تهیه بکنند.
شریعتی: کتاب سبک بندگی گزیده ای از سخنان فقیه وارسته عارف فرزانه آیت الله بهاءالدینی. انشاء الله دوستان بتوانند تهیه بکنند و از فرازهای ناب کتاب استفاده بکنند. حاج آقای فرحزاد در ادامه دوستان ما منتظر هستند ببینند که باز هم بحث آرامش را در سایهی تقوا ادامه خواهیم داد، ما میشنویم.
حاج آقا فرحزاد: بله عرض کردم ما اگر دنبال پول پست مدرک هر چه میگردیم میخواهیم به آن آرامش برسیم مقصد آرامش است خوشی و راحتی و رفاه و سرحال بودن، کیفور بودن و با نشاط بودن است، و این فقط و فقط در گرو فرمان خدا را بردن اطاعت خدا را کردن است. یک آیهی خیلی زیبایی است که این هم نوید میدهد امنیت و هدایت و آرامش را «ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَـنَهُم بِظُلْمٍ أُولَـئِكَ لَهُمُ ٱلْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ» (انعام/82) خیلی آیهی زیبایی است یعنی همه آیات خدا قطعاً زیبا است، ولی گاهی یک آیهی کوچک نکتههای خیلی ظریف و بزرگی دارد. خدا میفرماید آنهایی که ایمان بیاورند فقط یک شرط گذاشته است ایمانشان را با ظلم آلوده نکنند یعنی کدورتهایی که به وجودمان میآید برای این است که آه مظلوم پشت سر ما است حق پدر و مادر و همسر و اولاد و دوست و رفیق زیرمجموعهمان کارفرما و بالا دست و پایین دست و حق را ضایع کردهایم این برمیگردد دلمان میگیرد قلبمان متلاطم میشود ولی اگر کسی که واقعاً حقوق همه را ادا کرده اصلاً اگر قیامت و آخرت هم نباشد که قطعاً هست در همین دنیا وجدانش راحت است ولی کسی که زور به یک کسی میگوید یک قاضی که به ناحق حکم میکند، ممکن است این جا پول و پله هم گیرش بیاید اما شب که میرود خانه در رختخواب وجدانش به او فشار میآورد روحش او را عذاب میکند، عذاب وجدان میگیرد، خوشی را از او میگیرد کامش را تلخ میکند ولی کسی که واقعاً حق مظلوم را ادا کرد حق را از ظالم گرفت و به مظلوم داد او احساس آرامش و خوشی میکند.
شریعتی: اگر ایمان ما زلال باشد و رفتار ما صاف و پاک باشد احساس آرامش میکنیم.
حاج آقا فرحزاد: بله الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانشان را لباس ظلم نپوشانند ظالم نباشند یعنی با تقوا باشند الذین آمنوا و لم یلبسوا ایماناً اگر ظلم و ظالم در کنارمان نباشد و ما تبعیت ظالم نکنیم ظلم به کسی نکنیم خدا میفرماید اولئک لهم الامن من به اینها امنیت و آرامش و خوشی میدهم و اینها کسانی هستند که هدایت پیدا کردهاند. مهتدون هم بالاتر از مهدی است مهدی یعنی هدایت شده مهتد یعنی کسی که هدایت در وجودش مستقر شده یعنی دیگر عاقبت به خیری قطعی است و موقت نیست و قطعاً هدایت شده است. یک روایت زیبایی دیگر هم دیدم آنهایی که واقعاً تقوا پیشه کنند خدا در را به رویشان باز میکند و چه برکاتی نصیبشان میشود این هم روایت زیبایی است در کافی شریف است در روایت داریم که یک کسی آمد خدمت امام صادق علیه السلام به حضرت عرض کرد که من همسایهای دارم کنیزی دارد خیلی نفیس و زیباروی و دلربا، یک بار چشمم به این کنیز افتاده است و دلم از جا کنده شده است، شیفتهی این کنیزش شدهام کنیز مردم است مال کس دیگری است من چه کار بکنم؟ آدم خوب و متدینی بوده است نمیخواسته گناه و معصیت بکند امثال این افراد زیاد داریم اشخاصی که گرفتار میشوند مهر و محبت این کنیز به دلش افتاده است کنیز هم برای مردم است نامحرم هم است. به امام صادق گفت من نمیخواهم گناه کنم آنهایی که نمیخواهند گناه کنند خدا راه نجات و حلال برایشان درست میکند، حضرت فرمودند اگر چشمت افتاد به کنیزی که مورد علاقهات است این دعا را بکن اسئل الله من فضله خدایا من از فضل تو میخواهم، آیهی قرآن هم داریم واسئل الله من فضله حلالش و خوبش را از خدای متعال بخواهید خدای متعال تامین میکند، قطعاً بدانیم وعدهی خداست که اگر ما از حرام صرف نظر کردیم مثل شیخ رجبعلی خیاط که داستانش را گفتیم، کربلایی کاظم ساروغی که خیلی داستانش عجیب بود هفتهی قبل گفتیم اینها واقعا چه طور خدا به آنها عزت داد؟ چطور به آنها درهای رحمت را باز کرد؟ یک نمونهاش هم این روایت است حضرت فرمودند اگر چشمت افتاد او را دیدی این جمله را بگو اسئل الله من فضله، من از فضل خدا میخواهم این دعا را تکرار کرد یک چند روزی گذشت دید یک روز همسایه در میزند با او کار دارد آمد و گفت من یک مسافرت طولانی برایم پیش آمده میخواهم بروم مسافرت من یک کنیزی دارم زیباروی و جذاب و جوان و خوب، این را میخواهم پیش شما امانت بگذارم همسایهی من هستید آدم خوب بود امین بود، امین باشید درهای رحمت به رویتان باز میشود خائن باشید معلوم نیست. میخواهم او را پیش شما امانت بگذارم این کنیز را بروم سفر و سفر طولانی هم است چند ماه یا چند سال طول میکشد این شخص گفت من آدم مجردی هستم و زن هم در خانه نیست محرم هم در خانه ندارم که زنی باشد، مرد و زن نامحرم در یک خانه جائز نیست اشکال دارد، نمیتوانم نگه دارم کنیز شما را گفت طوری نیست من کنیز را به شما میفروشم نسیه پولش را هم نمیخواهد بدهی مثلاً این کنیز را میفروشم فرض فرمایید به پول امروز ده میلیون، پولش را الآن نمیخواهد بدهی بعداً که برگشتم کنیز را به من میفروشی آن پول وصول نشده عیب ندارد به عنوان نسیه باشد اگر داشتی میدهی نداشتی هم من کنیز را برمیگردانم، راه حلال شدن در اسلام یکی ازدواج است عقد است و یکی هم بخشیدن یا خریدن کنیز است یعنی کنیز که در زمان سابق بوده است میفروختن و میخریدن یا کسی میبخشید به کسی حلال میشد برای طرف بسیاری از مادرهای امامان ما کنیز بودند، که اینها را خریدند یا به آنها بخشیدند گفت باشد گفت کور از خدا چه میخواهد دو چشم بینا اسأل الله من فضله پول هم نداد کنیز مفت در اختیار او محرم و حلالش شد گفت شما بهرهات را از این کنیز ببر، اگر خواستی نگهاش داری پولش را به من بدهی نخواستی هم کنیز را بر میگردانم او رفت مسافرت او به وصال رسید مدت طولانی کنیز در کنارش بود و ازش بهره میبرد یک چند وقتی که گذشت خلیفهی زمان ماموری فرستاد در شهر که کنیزهای زیباروی و به درد بخور را برای خودش بخرد و جمع بکند، از جمله شناسایی کردند یکی این کنیز را آمد به این آقا گفت که این کنیز را میخواهیم برای خلیفه بخریم گفت این کنیز امانت است فروختهاند ولی گفتهاند اگر خواست به خودش برگردانم گفت نه باید حتما بفروشی به ما و قیمت خیلی بالاتر مثلاً اگر ده میلیون است ما بیست میلیون میدهیم وادارش کردند این کنیز را به اینها بفروشد کنیز را به قیمت کلانی به آنها فروخت بعد از این که خودش بهره برده بود و او هم برد رفت و وقتی که بعد از چند وقت همسایهی او برگشت به او گفت کنیز من چه شده است گفت این طور شده است نمایندهی خلیفه آمد گفت عیب ندارد من هم به این معامله راضیام پولی که بنا بود به من بدهی به من برگردان گفت من بیست میلیون فروختهام همهاش را میدهم گفت من برنمی دارم من همان ده میلیون که معامله کردهام را میخواهم آن ده میلیون را برداشت بقیه را بخشید یعنی کسانی که نمیخواهند گناه بکنند شک نکنند حتماً خدا راه حلال راه صحیح برایشان باز میکند ولی آنهایی که میخواهند دست اندازی بکنند خیانت بکنند به طرف مسائل گناه بروند شیطان میآید آنجا به کمک آنها و هم به دنیا رسید و هم به وصال رسید و هم این که گناه و معصیت نکرد واقعاً این آیات را قبول بکنیم باور بکنم، آزادی راحتی خوشی صفا صمیمیت در گروه بندگی خداست اگر بند خدا شدیم از همهی بندها آزاد میشویم ولی اگر بند خدا نشدیم باید بند خیلیها بشویم و ما را به کار میکشند و بعد هم خردمان میکنند. امروز هم که روز دوشنبه است و امشب هم شب هشتم شوال و سالگرد تخریب حرم مطهر امامهای بقیع است که انشاء الله عزیزان پاس میدارند و گرامی میدارند، خدا لعنت کند آنهایی که دشمن اهل بیتاند دشمنی میکنند و بی ادبی میکنند به مشاهد مشرفه انشاء الله خدا شر اینها را از کشورهای اسلامی بردارد و کم بکند، روز دوشنبه است متعلق به امام مجتبی و امام حسین السلام علیک یا ابامحمد یا حسن بن علی و السلام علیک یا اباعبدالله.