كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين فرحزاد
تاريخ پخش: 93/05/20
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم * * * دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم
بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم * * * پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم
ما کشتهی نفسیم بسا وه که برآید * * * از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم
پیری و جوانی پس هم چون شب و روزند * * * ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان خانمها و آقایان خیلی خوش آمدید به سمت خدای امروز ما، آروز میکنم که در سایهی تقوای الهی زندگی پر برکتی داشته باشید. حاج آقای فرحزاد سلام و رحمة الله، خیلی خوش آمدید.
حاج آقا فرحزاد: علیکم السلام و رحمة الله خدمت شما و همهی هم کاران و بینندگان خوب و عزیز و مهربان عرض سلام داریم و آرزوی بهترین موفقیتها و بندگی خدا و در مسیر بندگی خدا قرار گرفتن همه عزیزان را آرزو میکنیم.
شریعتی: ان شاء الله دوستان خوب ما هم حالشان خوب باشد. میدانید در ذیل بحث خیر و برکت در زندگی که خیلیها دنبال خیر و برکت هستند به بحث تقوا رسیدیم و آثار و برکات آن. گفتیم اگر زندگی پر برکتی میخواهیم محقق نمیشود مگر در سایه سار تقوا، اگر عاقبت بخیری میخواهیم گفتیم اگر گشایش میخواهیم باز هم در سایهی تقوا این اتفاق میافتد. در جلسهی گذشته حاج آقای فرحزاد اشاره کردند که آرامش گمشدهی خیلی از ماست و اگر آرامش هم میخواهیم و آن سکینه ای که میخواهیم در قلب ما پابرجا و مستقر بشود این هم در سایه سار تقوا اتفاق میافتد و محقق نمیشود مگر با تقوا. ادامهی بحث را خدمت شما هستیم.
حاج آقا فرحزاد: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، همان طور که اشاره فرمودید تقوا موضوعی است که در قرآن و روایات ما رویش بسیار زیاد سفارش شده است و در جای جای قرآن، جای جای روایات اهل بیت علیهم الصلوة و السلام اول وصیت و مهم ترین وصیت همین وصیت است خدای مهربان میفرماید در قرآن «وَ لَقَدْ وَصَّیْنَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ إِیَّاکُمْ أَنِ اتَّقُوا اللَّهَ» (نساء/131) به همهی کسانی که قبل از شما امتهای گذشته آمدهاند که صاحب کتاب بودند و همچنین به شما وصیت میکنیم به تقوا یعنی بندگی خدا طاعت الهی، در جای جای نهج البلاغه وصیتهای پیغمبر اهل بیت همه وصیت به تقوا است، علماء بزرگان اساتید اخلاق معمولاً خدمتشان شاگردان مشرف میشوند یا ارادتمندان مهم ترین سوژهای که رویش مانور میدهند وصیت به تقوا است یعنی اگر این باشد همه چیز است. همین یک کلمه. جامع همهی خوبی هاست. روایت زیبایی در کافی شریف است خدای متعال به حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام فرمود که یا موسی اِذا قُطِعتُ رَضیتُ وَاِذا رَضیتُ بارَکتُ وَلَیسَ لِبَرکتی نَهایه ای موسی هر وقت کسی من را فرمان ببرد اطاعت شوم با فرمان من کسی تقوا پیشه کند راضی میشوم از او و هر کس هم که تقوا پیشه کرد از او راضی شدم به او برکت میدهم وَلَیسَ لِبَرَکتی نَهایة برای برکت من هم اندازه ندارد وقتی خدا بخواهد در برکت و لطف و عنایت را باز بکند به عمر ما به مال ما به جان ما به نفس کشیدن ما به حرکات ما گاهی میبینید یک کلمه آدم میگوید یک جمعی هدایت میشوند گاهی میبینید درآمد کم است اما منشأ خیر و برکت میشود یعنی پول با برکت است زندگی با برکت است بعضی مواقع میبینید وسایل خیلی زیاد است اما خوشی نیست، آرامش نیست، همهاش چاله باید کنده شود بیراهه خرج شود خیلی مواقعها وقتها بی خودی تلف میشود اما افرادی هستند در وقت کم فرصت کم کارهای بزرگ میکنند. مرحوم آیت الله زنجانی رضوان الله تعالی علیه پدر آیت الله شبیری زنجانی که الآن از مراجع هستند، مرحوم آیت الله سید احمد زنجانی که مرحوم آیت الله بهاء الدینی با ایشان خیلی رفیق و دوست بودند با حضرت امام هم خیلی دوست صمیمی بودند حضرت امام خیلی به ایشان ارادت داشتند و در بیست سال مرحوم آیت الله بهاء الدینی میفرمودند من همراه این بزرگواران بودم یک بار ندیدم امام از ایشان جلو بیفتد، ایشان یک موقعی فرموده بودند من از حرم صبح میآمدم نماز جماعت و زیارت بر میگشتم تا صبحانه آماده شود ده دقیقه پنج دقیقه طول میکش،د من گفتم از این پنج دقیقه، ده دقیقه استفاده ببرم، بیکار نباشم بحثهای مفصل احکامی که بین مرد و زن فرق است جامع الفروع بین مرء و المرأة بحثهای این طوری شبیه این را نوشتهاند در احوالشان مفصل این ده دقیقههای کنار هم قرار میگیرد، یک کتاب میشود یک مبحث علمی میشود خیلی گره گشا میشود، میخواهم عرض کنم آنهایی که تقوا برایشان حاکم است عمرشان نفسشان جانشان با برکت است این کلام خداوند متعال است به حضرت موسی که اِذا اُطِعتُ رَضیتُ وَاِذا رَضیتُ بارَکتّ من هر وقت فرمان من برده شود اطاعت شود من راضی میشوم اگر از کسی راضی شدم برکت میدهم و برکت من هم اندازه ندارد به یکی میگویند این قدر حقوق میدهیم اما به کسی میگویند چک سفید یعنی اندازه ندارد و لذا شما ببینید بزرگان یا شخصیتهایی که تقوا در زندگیشان خیلی حاکم بوده است نوشته هایشان کتاب هایشان درس هایشان شاگردهایی که تربیت کردهاند یا کاسبهایی که با برکت بودهاند چقدر خیر به دیگران رساندهاند چقدر گره گشایی کردهاند یک موقعی یکی از بزرگان فرمودند من یک مسجدی رفتم این را عرض میکنم فکر نکنید حتما آدم باید عالم باشد یا ثروتمند باشد اگر زیر سایه تقوا ما آمدیم خیر و برکت هم به سر ما میریزد، فرمودند من یک مسجدی در محلی رفتم منبر از منبریهای معروف و سرشناس است ولی دیدم در آن مسجد حال و هوای عجیبی است یعنی روحانیت و معنویتش خیلی زیاد است ما خیلی مسجد رفتیم زینت کاری شده اما آن روحانیت و معنویت را حس نمیکنیم در آن مثلاً میگفت صحبت که میکردم خیلی اثر گذار بود روضه که میخواندم خیلی مردم گریه میکردند حس خوبی به ایشان منتقل میشد خود امام جماعت مردم گوینده همه به وجد میآمدند مثل این که آدم میرود مشاهد مشرفه کنار قبر اهل بیت یا جمکران یک احساس خاصی دارد این مسجد هم غیر مسجدهای دیگر بود پرسیدم چرا این مسجد یک حال و هوای دیگری دارد، به من گفتند حاج آقا این مسجد بانیاش بانی عجیبی بوده است یک خانمی بوده آذری زبان، ایشان در آذربایجان زندگی میکرده مشکلاتی برایش پیش آمده خانوادهاش از دنیا رفتند تنها شده میرفته در خانهها کار میکرده، آن جا نتوانسته درست زندگی کند آمده تهران در خانههای مردم کلفتی میکرده، دیده چون همسر ندارد اولاد ندارد باقیات صالحات ندارد از دسترنج زحمات خودش که زن خیلی پاک و عفیفی بوده خرد خرد پول جمع کرده زمین را خریده نم نم این مسجد کوچک را ساخته ممکن است یک خانمی که هیچ در ظاهر چیزی ندارد ولی از دسترنج و زحماتش که کسب حلال اندر حلال اندر حلال است آمده یک مسجد کوچکی ساخته منشأ چقدر خیر و برکت شده صدقهی جاریه یعنی دهها سال صدها سال این جا نماز میخوانند دعا میخوانند ذکر میگویند انسان خیلی مواقع اولاد هم دارد پول دارد اما هیچ کدام از اینها برایش مایه خیر نشود. وقتی آدم در مسیر بندگی و تقوا قرار بگیرد خدا میگوید من هم راضی میشوم هم برکت به عمر و مال و جانت میدهم، آن طرفش هم عجیب است که خدای مهربان میفرماید دنبال همان حدیث وَاِذا عُصیتُ غَضِبتُ وَاِذا غَضِبتُ لَعَنتُ وَلَعنَتی بَلَغَ السّابِع مِنَ الوَری فرمود وقتی هم که نافرمانی میشوم و معصیت من را میکنند من غضب میکنم و وقتی غضب میکنم لعن میکنم یعنی او را از رحمت خودم دور میکنم و لعن من هم گاهی تا هفت طبقه اثر میکند یعنی تا هفت پشت ممکن است اثر منفی داشته باشد این است که انسان ریزترین مسائل اگر کار خیر است مستجب است واجب است ترک نکند کوچک نشمارد ما این قدر روایت داریم گاهی عملهای کوچک و پیش پا افتاده را خدا میگوید من از تو راضی شدم. من معتقدم خیر و شر تولید دارد یعنی دائماً خیر میزاید شر هم میزاید، آدمی که معتاد میشود با یک نخ سیگار شروع میکند اما این شر ادامه پیدا میکند یکی دیگر تعارفش میکند یا خودش هوس میکند و این تکثیر میشود، زیاد میشود، تولید دارد خیر هم همین طور است یک وقت آدم صدقه میدهد طرف دعا میکند این دعا باعث میشود که بلاها دفع شود دوباره برکت رزق و روزیمان زیاد میشود دوباره ما صدقه بیشتر میدهیم بیشتر دعا میکنند این همین طور تولید دارد این است که انسان باید مواظب باشد ریزترین مسائلی که در آن نهی شده کوچک نگیرد دست کم نشمارد مثلاً این هم روایت عجیبی است ما در روایت داریم برادرهای حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه السلام بر اثر حسادت که به خدا پناه میبریم از حسادت که روایت هم داریم کم کسی خالی از حسادت است، مومن کامل پیغمبران امامان از حسادت خالیاند که خیر دیگران را مثل خودمان از دیگران بخواهیم رقیبمان زمین میخورد خوشحال نشویم این در کمتر کسی است در برادرهای حضرت یوسف در حد اعلی بوده به قصد از بین بردن برادر که پدر متوجه او است و به او محبت میکند به قصد از بین بردن برادر، برادر را بردند تفریح قصدشان این بود برادر را بکشند حسادت آدم را به کجاها میرساند پسرهای پیغمبر بر اثر حسادت لقمهی حلال تربیت صحیح، اما اولاد ناخلف چه کار میکند خواباندن حضرت یوسف را سرش را از بدن جدا کنند یک برادری داشت حضرت یوسف علیه السلام یک کمی جلوی شر و گناه را هم هر چقدر هم بگیری غنیمت است و خیر را هر چه اضافه کنی غنیمت است این جا دلش تکان خورد دید تاب این که خون از گردن برادرش جاری شود طاقت نمیآورد، به برادرانش گفت نه این کار را نکنید یک جوری که دور از چشم ما از دنیا برود برادر هستیم اذیت میشویم در خونش دست و پا بزنیم گفتند بیندازید در چاه یا میمیرد یا یکی میبردش هم باعث شد که از کشته شدن نجات پیدا کند حتی آنها گفتند نه ممکن است زنده بماند بعد باعث دردسر شود گفت نه اگر او را بخواهید بکشید من میروم به پدر میگویم که کار شماست این سفت ایستاد برادر را نگذاشت بکشند سر از گردن جدا کنند روایت داریم خدا به خاطر همین اندازه که جلوی قتل برادر را گرفت خدا نسل نبوت را در ایشان قرار داد، اسمش لاوی بوده لاوی بن یعقوب خدا نسل پیغمبری را در او قرار داد این است که در هر کار خیری مواظب باشیم عقب نیفتیم کوتاه نیاییم آن طرفش هم چون انبیاء ریزترین مسائل را به آنها گیر داده حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه السلام با این که پیغمبر بوده خیلی هم مراتب و درجات داشته ولی در روایت داریم که وقتی که عزیز مصر شد و از زندان رهایی پیدا کرد و تعبیر خواب پیدا کرد یک نفر بر اثر زندان رفتن و حوادث خیر پیش آمده یک کشور را نجات داد و مملکتی را از کفر نجات داد هدایت کرد از قحطی نجات داد از بحرانها نجات داد و عزیز شد چقدر برکات در آن بود چون نافرمانی نکرد خودش را آلوده به زلیخا نکرد خودش را آلوده به ناپاکی نکرد خدا چه برکتی به مملکت داد. برای همین حضرت یوسف علیه السلام انبیاء ترک اولیاء ریز داشتند حضرت یوسف علیه الصلوة و السلام وقتی عزیز مصر شد برادرها او را شناختند و خودش را معرفی کرد پیراهنش را فرستاد پدرش حضرت یعقوب علیه السلام بینا شد و دعوتشان کرد که بیایند برای دیدن او، حضرت یوسف علیه السلام عزیز مصر بزرگ مصر با اعیان و انصار و اینها آمد به استقبال پدر. پدر پیری که مدتها پسر را ندیده آن قدر از فراغ پسر گریه کرده حقش بود حضرت یوسف این برنامهها رسومات و تشریفات را بگذارد کنار بزند همه را برود با استقبال پای پدر دست پدر را ببوسد، آن شئونات حکومتی را شاید مناسب نبوده رعایت کرد دیر پیاده شد دیر رفت به استقبال پدر و آن حالت که نهایت خضوع و خشوع را باید پیاده کند را نکرد یک کمی تأمل کرد و دیر کرد که این شئونات حفظ شود حدیث داریم جبرئیل آمد دست حضرت یوسف علیه السلام را فشار داد نوری رفت بیرون فرمود میدانی این چه نوری است؟ این نور نبوت بود در نسل شما دیگر پیغمبری نخواهد آمد لذا بچههای حضرت یوسف هیچ کدام پیغمبر نشدند، میخواهم عرض کنم ریزترین کار خیر را مواظب باشیم ترک نشود و ریزترین شرم، گناه و بدی را دست کم نگیریم لاوی پیغمبر را نبود به خاطر این که جلوی قتل را گرفت نسل نبوت آمد در اولاد او حضرت یوسف پیغمبر چون یک ذره دیر احترام کرد پیغمبری از نسلش برچیده شد.
شریعتی: خیلی وقتها ما چقدر ساده از کنار این نکات رد میشویم کارهای خیر که کوچک هستند و ساده از کنارشان رد میشویم یا کار شر متقابلا
حاج آقا فرحزاد: بله گاهی با یک راهنمایی با یک تذکر با یک دلسوزی. ما حدیث داریم شاخه پدر آمده بیرون به چشم و سر و صورت افراد گیر میکند سنگی سر راه مردم است، خاری وسیلهای لغزندگی اینها را کسی به قصد خیر رساندن به دیگران بر میدارد، من محور و خود محور نباشیم کسی که خیر به دیگران میرساند خدا میگوید من به تو برکت میدهم حد هم ندارد برکت من به خاطر همین عاقبت بخیر میکنم.
شریعتی: در روایت داریم پس نکتهاش همین است اگر یک شاخهای را از سر راه بردارید اهل بهشت میشوید.
حاج آقا فرحزاد: بله چون خیر به دیگران میرسانید دلسوزی میکنید از خودتان میگذرید. بهشت جای کسانی است که از من آمدهاند بیرون. این آمد بیرون این هم برکت میآورد دعای خیر دیگران برایش زیاد میشود لذا فرمود برکت من اندازه ندارد نهایت ندارد. یکی از برکات تقوا این است که همان طور که هفته گذشته عرض کردیم این آرامش خوشی و راحتی گم شدهی همه است، مال و ثروت منهای فرمان خدا و اطاعت آرامش نمیآورد، خوشی نمیآورد، انسان نگران است نگران آینده است چطور حفظ بکند چطور جمع بکند چطور تقسیم بکند چطور پخش بکند چطور دوباره در بیاورد اما اگر کسی اعتمادش به خدا شد با خدا بود با خدا زیست سورهی مبارکهی بقره «فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (بقره/38) خدای مهربان میفرماید دغدغهی شما به قول من باید اطاعت من باشد، متابعت من باشد، کسی که حرف من را گوش میدهد من کاری با او میکنم خوف و حزنش برداشته شود، یعنی من فرمان خدا را بردم آن چیزی که انجام وظیفه بود انجام دادم هر چه میخواهد بشود خدا از من راضی است چهارده معصوم راضیاند انبیاء راضیاند همهی خوبهای عالم راضی اند؟ تمام من دیگر دغدغه ای ندارم «فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» این نفی نکره در سیاق افادهی عموم میکند یعنی همهی خوفها را بر میدارم نمیگوید خوف خاص، همهی ترسها را بر میدارم مشکل ما این است که حرف خدا را گوش نمیدهیم خدا میگوید اگر تو حرف من را گوش میدهی من خوف و حزن و دغدغه و استرس و اضطراب و سرخوردگی و سردرگمی همهی اینها را صفر میکنم. اینها چون متوجه نمیشوند، یعنی واقعاً همهی خوفها را از بین میبرد یعنی اگر در گودی قتلگاه هم است دلش آرام آرام است روایتی است که اکثر مقاتل نقل کردهاند راوی میگوید هر چه قدر به شهادت نزدیکتر میشد حضرت صورتش برافروختهتر میشد و آثار بشارت و خوشی در وجودش ظاهر بود ،بله ظاهر قضیه خیلی تلخ بود باطنش خیلی رِضاً بِرِضاک تَسلیماً لامرِک بر افروختهتر میشد شاد بود حتی در برخی نقلها است به صورت قاتلش تبسم کرد و گفت که بیا من از تو شفاعت کنم آب بده تا از تو شفاعت کنم اما او قبول نکرد در هر صورت میخواهم بگویم ممکن است به ظاهرش ابتلائات باشد اما در درونش خوف و حزن برداشته میشود. انجام وظیفه ملاقات خدا. چرا اصحاب امام حسین شوخی میکردند چرا در رفتن به میدان سبقت میگرفتند. لذت میبردند کیف میکردند روایت است. نکتهاش همان تکلیف و عمل به تکلیف است. یا بچههای جبهه ما فراوان دوستانی که بودهاند میگویند شب عملیات مثل این که شب عروسی است خوشحال بودند، لذت میبردند، کیف میکردند، از دنیا کنده شدهاند کیف میکردهاند اگر واقعاً انسان فرمان خدا را ببرد حرف خدا را اطاعت بکند «فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» آینده و گذشته خوف و حزنش برداشته میشود. یکی از برکات بسیار مهم تقوا این است که انسان انس و ارتباط با خدا پیدا میکند، یعنی خدا میگوید این آیه در قرآن تکرار شده حتی در سورهی توبه دو بار نزدیک هم تکرار شده آیهی 36 و 123 سورهی مبارکه برائت یا توبه است «وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ» (توبه/36) خدای بزرگ با چه کسانی است؟ معیتاش با چه کسانی است؟ به معنی مطلق با همهی خلق است، با همهی موجودات اما با آنهایی که حمایتشان میکند تحت تکفل میگیرد در کنف خودش نگاهشان میدارد مواظبت میکند آنها را به مقصد واقعی میرساند با آنها چه است؟ پذیرایی خصوصی با آنها است با همهی خلق و موجودات است خدا کسی از خدا نمیتواند جدا شود «لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ» (اخلاص/3) نه کسی از خدا جدا شده و نه خدا از کسی، خدا میگوید بدانید این موضوع مهمی است با همهی برکات و خیرات با چه کسی هستم؟ «أَنَّ اللَّـهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ» خدا میفرماید من با متقین هستم هوای آنها را دارم بهترین برکات را به آنها میدهم، یا این آیه هم خیلی آیهی زیبا و عالی است مثل همهی آیات «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ، فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ» (قمر/54-55) خیلی آیهی جذابی است، اهل تقوا را خدا در باغستانهایی قرار میدهد، نهرها جاری است البته بدن ما ظاهر ما بعداً به آنها میرسد ولی اگر با تقوا زندگی کنیم در درون ما باطن ما این انهار هویدا میشود، اولیاء خدا واقعاً آن آرامش را حس میکنند آن جنات تجری را ممکن است درک بکنند مرحوم علامه طباطبایی یک موقع فرموده بودند من مشغول یک کاری بودم حورالعینی در مکاشفه در بیداری آمد خیلی هم به من التماس میکرد ولی من انسی داشتم به قرآن یا حدیث یا چیزی حیفم میآمد که آن انسم را از دست بدهم، یعنی حتی در دنیا هم ممکن است پردهها برود کنار یک چیزهایی به آنها نشان بدهند غیر از این که در درونشان آن خوشی و راحتی است ««إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ» نه جنت، جنات باغها و «فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ» یعنی در جایگاهی که جایگاه صدق و راستی است در نزد پادشاهی که قدرتمند است نه مالک، ملیک است مقتدر است، هر چه بخواهی در اختیارت میگذارد ما نمیخواهیم آن آرامش مطلق؟ خوشی مطلق؟ راحتی مطلق؟ در جوار خدا با خدا بنشینیم میگوید با خدا مینشینی، اگر انسان راست و حسینی واقعاً با دیگران تا بکند کلک نزند، حقه بازی نکند، حیله بازی نکند، خدا میفرماید در نزد خودم جایش میدهم، هر چه هم بخواهی به تو میدهم هر چه اراده کنی برایت حاضر میکنم هر چه خوشی بخواهی به تو میدهم. و این روایت زیبایی که اگر انسان بر اثر اطاعت و تقوا میتواند هم همنشین خدا شود و هم همنشنی پیغمبر و اهل بیت شود این خیلی موضوع مهمی است. بنده فکر نمیکنم چیزی در عالم هستی بالاتر از رضایت خدا و همنشینی خدا و همنشینی چهارده معصوم علیهم السلام داشته باشیم. این روایت زیبایی که بسیاری از مفسرین نوشتهاند شأن نزول هم دربارهی همین داستان نازل شده. محدث قمی در سفینه کلمهی ثوبان که پیغمبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم یک غلامی داشتند به نام ثوبان کانَ شَدیدُ الحُبّ لِرَسولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم خیلی عاشق پیغمبر بود خیلی شیفتهی پیغمبر بود خیلی پیغمبر را دوست داشت محبت پیغمبر و اهل بیت هم ریشهی اسلام است خود حضرت فرمود حُبّی وَ حُبّاً اَهلَ البَیت اَساسَ الاسلام ریشه و سرمایهی اصلی اسلام محبت پیغمبر و اهل بیت است، امام باقر علیه السلام فرمودند محبت خدا و محبت دوستان خدا یک بزرگی فرمودند غیر از محبت خدا و آن چه وابسته به خدا است متعلَق خدا است غیر از محبت خدا و دوستان خدا هر چه است باید کف دست بگذاری فوت کند برود و میرود هم رفتنیها میرود ماندنیها میماند ماعندکم ینفد آن تعلقات غیر خدایی همهاش بریده میشود قطع میشود ولی آن چه که مال خداست جاودانه میماند. غیر محبت خدا و دوستان خدا هر چه باشد باید ببری قطع نکنی هم خودش قطع میشود. جبرئیل هم به پیغمبر عرض کرد که یا رسول الله احبب من شد فانک مفارقه هر کسی را میخواهی دوست داشته باشی دوست داشته باش اما جدا میشود آن چیزی که جدا نمیشود خداست و اولیاء خدا که جدا نمیشوند. ثوبان شدید الحب رسول الله بود خیلی پیغمبر را دوست داشت و خدمتگزار هم بود واقعاً خدمت میکرد غلام و برده آن زمان بوده برای عزیزانی که در این زمان زندگی میکنند برایشان خیلی سنگین نیاید که غلام برده. در جنگها اسیر میشدند اسلام قوانین زیادی میگذاشت آزاد شوند الآن غلام و برده نیست. با یک بهانههایی کسی روزه را عمداً بخورد، قسم ناحق بخورد، فلان کار را بکند به همسرش آزار برساند، تهمت بزند به بهانههایی اینها آزاد میشدند آن زمان بوده برده و غلام و کنیز بوده حق و حقوق آنها را رعایت میکردند بسیاری از مادران امامان ما کنیز بودند یعنی کنیز بودن عار نبوده امام میبخشید به افراد یا میبخشید به فرزندش امام هادی علیه السلام کنیز نرجس خاتون را خریدند و بخشیدند به امام عسکری علیه السلام از ایشان امام زمان علیه السلام متولد شد، مادرهای خیلی از امامان ما کنیز بودند دارای مقامات بسیار بالایی بودند. راه حلال شدن این بود که یا ازدواج بکنند یا کنیز را بخرند یا ببخشند به یک کسی و البته اینها در طول زمان آزاد شدهاند، کم کم بساطش برچیده شد. اما در جنگ که اسیر میشدند یک راه حل آزاد شدن اینها بود. برده بود، کنیز بود. همهی امامان ما هم غلام داشتند هم کنیز داشتند پیغمبر ما هم همین طور. حق و حقوق اینها را رعایت میکردند اجحاف نمیکردند این هم یکی از غلامها بود، برده بود، عبد بود، خدمت پیغمبر کار میکرد، در سطح ظاهری سطح پایینی بوده است ولی خیلی پیغمبر را دوست داشت یک بار پیغمبر خدا دیدند این رو به لاغری است مثل این که گرفتاری مریضی دارد جسمش خیلی تحلیل رفته لاغر شده است یک بار فرمودند که مشکلت چه است داری لاغر میشوی ضعیف شدی؟ عرض کرد یا رسول الله یک فکر یک خیال من را آن قدر ناراحت کرده افسردهام کرده. فرمودند چه فکری؟ عرض کرد من در دنیا به شما خیلی علاقه دارم الحمدلله در خدمت شما هستم خیلی هم خوشحالم ولی این که من یک روزی از دنیا خواهم رفت و بین من و شما فاصله میافتد اگر خدای نکرده العیاذ بالله به قول من اهل جهنم باشم که دیدار برای ابدیت است اگر هم اهل بهشت باشم بهشت درجات متفاوتی دارد حدیث داریم درجهی پایین تا پالا یک تا دو از زمین تا آسمان فاصله است خیلی فاصله دارد درجات بهشت، یک کسی در سطح پایین است یک کسی آن بالا با انبیاء مینشیند من کجا شما کجا؟ گیرم من غلام هم با تقوا بودم بردند بهشت ولی من پایین بهشت شما سید انبیاء آن بالای بهشت من کجا دستم به شما میرسد؟ در هر صورت بین ما فاصله میافتد. غصهای از فراغ بدتر در عالم نداریم فراغ محبوب و حبیب. پیغمبر خدا تأمل کردند معمولاً این جاها از فطرت و حقیقت سوالی میشد حضرت منتظر میشدند از بالا جواب بیاید این آیهی مبارکه نازل شد «وَمَن يُطِعِ اللَّـهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَـئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِيقًا» (نساء/69) خدا با هیچ کس فامیل نیست فرمان ببریم اطاعت کنیم حرف گوش دهیم آن چیزی که در توانمان است آن مقداری هم که گیر میکنیم باید از خدا کمک بخواهیم راههای رسیدن به تقوا را هم باید بپردازیم. آن چیزی که در توانمان است به کار ببریم اگر خدای مهربان در این آیه میفرماید اگر کسی فرمان خدا و رسول را ببرد حرف گوش بدهد یعنی عشق و محبت دارد کنارش هم اطاعت داشته باشد. در اطاعت میل و رغبت داشته باشد نه این که از اجبار و ناچاری بلکه مشتاق باشد اگر کسی فرمان خدا و پیغمبر را ببرد خدا او را با نبیین با صدیقین با شهدا با صالحین محشور میکند. صدیقین اوصیاء انبیاء هستند امامان معصوم هستند شهداء در راه خدا جانشان را دادهاند و صالحین که افراد نیکوکار هستند یعنی همهی خوبها و بعد هم میفرماید اینها خوب رفقایی هستند «وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِيقًا» یعنی ممکن است بلال حبشی باشد عرض کردم این برده بودن که عار نیست که به بعضیها برخورده بلال حبشی در دل پیغمبر و اهل بیت جا داشته ثوبان هم همین طور. این آیه برایش نازل شده تو با پیغمبر محشور میشوی آن بالای بهشت
بنازم به بزم محبت که آن جا * * * گدایی به شاهی مقابل نشیند
یعنی این محبت و پیوند و اطاعت که معمولاً کسی عاشق هم باشد حرف هم گوش میدهد
رشتهای در گردنم افکنده دوست * * * میکشد هر جا که خاطر خواه اوست
قطعاً بداند آن رشتهی تقوا که امیرالمومنین تعبیری دارند به رشتههای ایمان و تقوا چنگ بزنید که شما را به خوشی و راحتی همیشه میرساند اگر رشتهی تقوا ما داشته باشیم و چنگ بزنیم به رشتهی تقوا قطعاً هم همنشین خدای متعال خواهیم بود و هم با پیغمبر و اهل بیت محشور خواهیم شد
شریعتی: ان شاء الله چشم اندازی که حاج آقای فرحزاد از برکات و آثار تقوا ترسیم کردند خیلیها را مشتاق کرده بفهمند و یاد بگیرند و بدانند که چگونه میشود به این تقوا رسید که حاج آقا وعده دادند ان شاء الله به زودی به آن خواهیم پرداخت. در سایه سار تقوا همهی این آثار و برکات شامل ما و خانواده و زندگی همه مان شود. به قرار روزانه میرسیم تلاوت آیات روح بخش و نورانی کلام وحی صفحهی 170 مصحف شریف قرار روزانهی سمت خدایی هاست آیات 156 تا 159 سورهی مبارکهی اعراف. آیات را تلاوت میکنیم و باز میگردیم همراه شما. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ ﴿١٥٦﴾ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿١٥٧﴾ قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿١٥٨﴾ وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ ﴿١٥٩﴾
ترجمه:
و برای ما در این دنیا و آخرت، نیکی مقرّر کن که ما به سوی تو بازگشته ایم. خدا فرمود: عذابم را به هر کس بخواهم می رسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است، پس به زودی آن را برای کسانی که [از شرک، کفر، بت پرستی و ارتداد] می پرهیزند و زکات می پردازند و به آیاتم ایمان می آورند، مقرّر و لازم می دارم. (۱۵۶) همان کسانی که از این رسول و پیامبر «ناخوانده درس» که او را نزد خود [با همه نشانه ها و اوصافش] در تورات وانجیل نگاشته می یابند، پیروی می کنند؛ پیامبری که آنان را به کارهای شایسته فرمان می دهد، و از اعمال زشت بازمی دارد، و پاکیزه ها را بر آنان حلال می نماید، و ناپاک ها را بر آنان حرام می کند، و بارهای تکالیف سنگین و زنجیره ها [یِ جهل، بی خبری و بدعت را] که بر دوش عقل وجان آنان است برمی دارد؛ پس کسانی که به او ایمان آوردند و او را [در برابر دشمنان] حمایت کردند و یاریش دادند و از نوری که بر او نازل شده پیروی نمودند، فقط آنان رستگارانند. (۱۵۷) بگو: ای مردم! یقیناً من فرستاده خدا به سوی همه شمایم؛ خدایی که مالکیّت و فرمانروایی آسمان ها و زمین فقط در سیطره اوست، جز او معبودی نیست، زنده می کند و می میراند، پس به خدا و رسول او پیامبر ناخوانده درس که به خدا و تمام سخنان او ایمان دارد، ایمان بیاورید، و از او پیروی کنید تا هدایت یابید. (۱۵۸) و از قوم موسی گروهی هستند که مردم را با [موازین و روش هایِ] حق هدایت می کنند و به درستی و راستی داوری می نمایند. (۱۵۹)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: این سمت خداست که با احترام تقدیم نگاه آسمانی شما میشود خیلی خوشحالیم که همراه شما هستیم خیلی ارادت داریم ان شاء الله زندگی شما منور به نور صلوات بر محمد و آل محمد باشد. خیلیها منتظر هستید که حاج آقا فرحزاد از برکت ذکر صلوات بر محمد و آل محمد و آثار و فضائل آن برای ما بگویند و بعد هم ان شاء الله نکتهی قرآنی امروز
حاج آقا فرحزاد: چون امشب شب 15 شوال شهادت حضرت حمزه سید الشهداء علیه الصلوة و السلام و ایام وفات حضرت عبدالعظیم حسنی است و بزرگداشت این دو بزرگوار حدیثی دربارهی حضرت حمزه علیه السلام که در رابطه با صلوات هم است عرض میکنم. پیغمبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم یک روز به اصحاب فرمودند که من دیشب عمویم حضرت حمزه و پسر عمویم جعفر طیار را خواب دیدم، که هر دو این بزرگوار شهید شدند، حضرت جعفر طیار برادر امیرالمومنین در جنگ موته به شهادت رسیدند و حضرت حمزه هم در جنگ احد که 15 شوال بود که باید این ایام را گرامی بداریم این خاطرهی مهم را. دو بازوی قوی پیغمبر بودند آن قدر قوی بودند تعبیری من دیدم خیلی جالب است حضرت امیر علیه السلام وقتی میبردند به مسجد که دستان مبارک حضرت را بسته بودند میفرمودند وا حمزتاه وا جعفراه یعنی حضرت حمزه کجاست؟ جعفر طیار کجاست؟ اگر اینها بودند کمکم میکردند به این جاها کار گرفته نمیشد. غیورمند بودند و پا به کار. پیغمبر این دو بزرگوار را خواب دیدند فرمودند غذاهای متنوع بهشتی میخوردند غذاها عوض میشد رطب و انگور و اینها البته پیغمبر خبر دارند برای این که ما متوجه شویم. خواب پیغمبر هم مثل وحی است مثل بیداری است هیچ شک و شبهه در آن نیست فرمودند از این دو بزرگوار سوال کردم در آن عالم افضل و برترین اعمال چه است؟ چون آن عالم شهود واقعی است لمس میکند میبیند عرض کردند: پدران ما و مادران ما به قربانت یا رسول الله، در این عالم برترین اعمال را ما یافتیم که سه چیز است یک چیزی که در این عالم کاربردش از همه بیشتر است صلوات بر محمد و آل محمد است همهی بینندهها هم صلوات میلیونی بفرستند که هدیه کنند به روح پیغمبر و چهارده معصوم که برکاتش بیشتر شود این تعبیر خیلی مهم است پیغمبر از این دو بزرگوار شهید که عمو و پسر عمویشان است میپرسند افضل و برتر اعمال چیست؟ میفرمایند یک: افضل اعمال صلوات بر پیغمبر و آل پیغمبر است، دوم ما یافتیم افضل اعمال در این عالم محبت پسر عمت علی بن ابی طالب علیه السلام است، که این هم واقعاً بزرگترین زاد و توشه ای که آدم میتواند از این عالم ببرد محبت و ولایت امیرالمومنین علیه السلام طبق روایات بسیار زیاد که هیچ کسی از صراط نمیتواند عبور کند مگر با ولایت و محبت امیرالمومنین علی علیه السلام که در یک حدیث داریم هیچ پیغمبر و امامی به خدا نزدیک نشد الا به محبت این آقا، هیچ کس دور نشد جهنمی نشد الا به بغض این آقا، یعنی محک است، میزان است، صراط است، دومین چیز محبت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام است و سومین چیز آب دادن به تشنهها آب که میگوییم مطلق نوشیدنی است شربت است شیر است چایی است نوشیدن خود این ما گاهی غافل میشویم آب دادن کنار صلوات و محبت امیرالمومنین علی علیه السلام آمده.
شریعتی: یعنی چه آب دادن یعنی در لیوان آب بریزیم تعارف کنیم بفرمایید آب؟
حاج آقا فرحزاد: به مهمانها آب میدهیم آب سرد کن در مدارس میگذاریم سر راه میگذاریم افراد تشنهای که در تابستان له له میزنند آب دادن به بندگان خدا. یک روایت را چند هفته قبل خواندیم که از اعمال ریز هم غفلت نکنید یک زن بدکاره ای خدا به او داده بود به خاطر این که یک حیوانی را در بیابان داشت از تشنگی تلف میشد لباسش را کند به کفشش بست به زحمت از چاه آب در آورد این حیوان را از تشنگی نجات داد خدا او را موفق به توبه کرد پایان کارش ختم به خیر شد، قصرش را پیغمبر در بهشت دیدند، این است که در کارهای زیر هم خدا برکت میدهد غافل نشویم آب دادن را گاهی در سفرهها میگذارید آب نمیگذارند نان نمیگذارند آب دادن به تشنهها آب دادن به انسانها به موجودات را خدا خیلی دوست دارد این معنی ظاهرش است معنی باطنش این است که افرادی که تشنهی علماند حقایق و معارفاند آن طرف هم داریم در روایت داریم ایتام آل محمد را دریابید مرحوم آقای دولابی باطن را اشاره میکردند میفرمودند سیراب کردن فقط به آب و غذای ظاهری نیست این هم افضل است قطعاً بالاتر است نگاه معرفتی هم داشته باشید این به عنوان افضل اعمال است روایت داریم جبرئیل گفت دوست دارم جزء بنی آدم باشم به خاطر این که آب بدهم به تشنهها آب سرد کن میگذارند برای مردم یخچال و آب سرد کن میگیرند آنها به خیر و نوایی برسند.
شریعتی: خب اشارهی قرآنی امروز را بفرمایید.
حاج آقا فرحزاد: این آیهی اول از این صفحه بعد از این که حضرت موسی علیه السلام هفتاد نفر از قومش را انتخاب کرد و به کوه طور برای ملاقات با خدای متعال برد و آنها تجلی که خدای متعال کرد تاب نیاوردند بیهوش شدند از دنیا رفتند خود حضرت موسی هم بیهوش شد بعد دنبال این داستان خدای متعال نقل میکند که حضرت موسی این دعا را کردند «وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَهِ» خدایا هم در دنیا برای ما زیبایی و حسنه بنویس هم در آخرت اولاً دعاهایمان را همیشه از خدای متعال جدی بخواهیم هم برای دنیا هم برای آخرت همیشه هم چیزهای خوب بخواهیم حُسن باشد در آن عاقبت بخیری باشد اگر هم دعایی که شک داریم بگوییم خدایا اگر رضای تو است اگر صلاح ما است این را قید داشته باشیم حسنه که بگوییم همهی خوبیها را شامل میشود، خدایا ما به تو برمی گردیم اگر هم خطایی کردیم اشتباهی کردیم چون از خدا ملاقات میخواستند خدا گفت شما طاقت ندارید ملاقات من را دنبالش میفرماید عذاب من محدود است به همه نمیرسد به آنهایی که خیلی مشکل دارند و خیلی قابل برگشت نیستند و عناد دارند میرسد هر کسی که من بخواهم و وضعش خراب است به آنها اصابت میکند ولی رحمت من فراگیر است به همهی موجودات میرسد، عذاب من به عدهی خاصی اصابت میکند ولی یک رحمت عام است که رحمانیت خدا همهی موجودات را میرسد، آن برکتی که خدا در رحمت خاص گذاشته است ولی آن رحمت خاصی که من مینویسم قطعی میشود و همه را عاقبت بخیر میکند آنها را مینویسم برای آنها که با تقوا هستند، تناسب با بحث ما هم دارد فَسَاَکتُبُها سین دارد یعنی به زودی حتما این کار را میکنم کتب مثل کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیام یعنی قضا و قدر حتمی خدا است غیر قابل برگشت است خداوند بر خودش فرض کرده و قابل برگشت نیست افرادی که متقی هستند زکات میدهند واقعاً فرمان خدا را میبرند ایمان میآورند خدا میگوید من قطعی کرده ام برای آنها رحمت را قطعاً ثبت میکنم. ان شاء الله امیدواریم جزء همین دسته باشیم که رحمت خدا کتبی بشود قطعی بشود یعنی مهر و امضا شده است امضاء خدا را کسی نمیتواند رد بکند.
شریعتی: خیلی ممنون. یک نکته را عرض میکنم و بحث را در اختیار حاج آقا بگذاریم. لحظات پایانی را مزین بکنند به یک روایات از روایات حضرات معصومین علیهم السلام و آن هم این که خیلیها میگویند ما پیام میفرستیم چرا پاسخ نمیدهید من عرض کردم خدمت شما این صحبتهای کارشناسان خوب برنامهی سمت خدا در طی هفته بر اساس پیامهای شما و درخواستهای شما طراحی و تنظیم میشود گفتم که خیالتان راحت باشد مباحث ما بر اساس نیازهای شماست و نکاتی که متذکر میشوید طراحی میشود و تقدیم حضور شما میشود. حاج آقای فرحزاد یک روایتی از روایات نابتان را بخوانید محظوظ شویم.
حاج آقا فرحزاد: بله در رابطه با تقوا که عرض کردیم هر کسی با تقوا باشد واقعاً با پیغمبر با خدا محشور میشود با اهل بیت محشور میشود مرد باشد زن باشد کوچک باشد در هر قشر و طایفهای باشد یک روایت زیبایی محدث قمی در کلمهی خَلَدَ نقل کرده خانمی بوده به نام ام خالد ابوبصیر میگوید محضر امام صادق علیه السلام بودم خانم وارد شد بعد از عرض سلام و ادب به امام صادق گفت: جانم به قربانت یعنی این قدر عرض محبت و ارادت میکرد من مشکل گوارشی پیدا کردهام در بدنم رفتم پیش اطباء آنها به من گفتند باید آب جو مصرف بکنید آب جو مصرف کنی مشکل گوارشی ات برطرف میشود حضرت به او فرمودند چرا مصرف نکردی گفت آقا دین من را در اختیار شما است من اگر فردا خدا را ملاقات کردم خدا به من گفت چرا این را خوردی من میگویم امام جعفر صادق علیه السلام به من فرمود اگر هم مریضیام بدتر شد و گرفتاری پیدا کردم خدا بگوید چرا نخوردی بگویم امام صادق فرموده نخور من نوکر افراد که نیستم نوکر ولی خدا هستم نوکر شما هستم، میخواهم بگویم شما چه میفرمایید؟ فرمان خدا چه است؟ امام صادق از این خیلی خوششان آمد متن روایت این است که به ابابصیر که کنیهاش ابامحمد بود فرمودند چقدر این خانم خانم خوبی است چقدر قشنگ آمده دینش را از من میپرسد که فرمان خدا را میخواهد ببرد که من تحت فرمان شما هستم نه هوا و هوس و نه جو و جامعه و هر چه دیگران شوند. حضرت خیلی خوشحال شدند از این سوال و از این تسلیم بودنش فرمودند به خدا قسم یک قطره آب جو هم یا شراب هم به تو اجازه نمیدهم مصرف بکنی فرمودند اثر سوئش را وقتی متوجه میشود که نفست به حنجره برسد کسی که مبتلا به شرب خمر یا آب جو است موقع مردن بی ایمان از دنیا میرود ممکن است ایمانش از دستش برود خیلی خطرناک است