كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 19-11-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم» سلام میکنم به همه شما هموطنان عزیزم، بینندهها و شنوندههای عزیزمان، انشاءالله هرجا که هستید تنتان سالم و قلبتان سلیم باشد. حاج آقای حسینی سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. قبل از شروع به سخن یکی دو مطلب را یادآوری کنم. بزرگی با من تماس گرفت و گفت: پدر من در طول عمرش هیچوقت اهل خمس و حساب سال نبود. ولی تحت تأثیر این برنامه گفت: من حتماً باید قم بروم و حساب و کتاب بکنم. ولی امروز و فردا کرد اجل مهلت نداد و از دنیا رفت. بخشی خوشحال کننده و بخشی ناراحت کننده بود، فرزندشان با من تماس گرفتند و گفتند: ما به احترام اینکه دیدیم پدر همیشه میگوید: میخواهم به قم بروم، این کار را بکنم، ما بعد از مرگش اول خمس مالش را جدا کردیم و تصمیم گرفتیم خمس مالش را بپردازیم. این خیلی خوشحال کننده است. بعد هم تأثیرگذاری برنامه بوده که الحمدلله میگوییم. ثانیاً این هم برای عبرت است که واقعاً اجل مهلت نمیدهد. آدمی که دلش میخواهد یک کاری را انجام دهد، ولی از عمر هیچکس خبر ندارد. اگر انسان فکر کند تا یک ثانیهی دیگر میتواند به حیات خودش مطمئن باشد، دیوانگی است. مگر ایست قلبی چقدر طول میکشد؟ چند لحظه طول میکشد و تمام است. باز جای خوشحالی داشت که بچهها اینقدر توجه داشتند. چون کم پیدا میشود که فرزندان اینقدر متوجه باشند که اگر پدرشان دنبال کار خیری بوده و نتوانسته، اینها جبران کنند. من خیلی خوشحال شدم. البته اگر انسان مراقبت از مال حلال و حرام در زندگی داشته باشد، بارها گفتیم اگر انسان میخواهد به جایی برسد، باید از همین راهها برسد. گذشتن از مال خیلی سخت است.
در حالات شهید ثانی (ره) این فقیه بزرگ میخواندم، که یکوقت به ایشان گفتند: این گندمهایی که از فلان منطقه برای شما میآورند، بعضی از کشاورزها زکات نمیدهند. شما گندم میخری، ولی کشاورزان آن منطقه بعضیهایشان زکات نمیدهند. وقتی شهید این را شنید، دیگر از آن به بعد هرچه گندم میخرید اول زکاتش را میداد. اینقدر احتیاط میکرد.
در حالات سید بن طاووس میدیدم، مرد بزرگی که هرچه بگوییم در مورد ایشان کم گفتیم. کسی هست که در حالاتش مینویسند تشرف به محضر امام زمان(عج) برایش آزاد بوده است. در حالات ایشان میخواندم که وقتی میخواست زکات اموالش را بدهد، چون گندم و کشاورزی داشت. در زکات باید یک دهم را بدهد. بارها گفتیم یک کشاورز اگر هزار کیلو گندم دارد، صد کیلو را زکات بدهد. اگر آبیاریاش دیمی باشد. نهصد کیلو برای خودت و صد کیلو برای ما! مرحوم سید بن طاووس به عکس عمل میکرد. نهصد تا را زکات میداد و صد تا را برای خود برمیداشت. ما حداقل در یک دهم کوتاهی نکنیم. میدانید گاهی زکات یک بیستم است. اگر کسی با آبیاری دستی باشد یک بیستم زکات بدهد. هزار کیلو گندم است، پنجاه کیلو را به خدا بده! نهصد و پنجاه کیلو برای خودت باشد. «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِين» (توبه/60) از هزار کیلو، پنجاه کیلو به فقرا بده، 950 کیلو برای خودت! ما این را هم کوتاهی میکنیم. خیلی خوشحال شدیم از این تأثیرات فراوانی که برنامه و حرفهای ما داشته است.
مطلب دوم اینکه جمعهای که در پیش هست 22 بهمن است. مردم حتماً در راهپیمایی شرکت میکنند، هر گلایهای هم دارند که واقعاً حق گلایه هست و مردم درگیر یک سری از مشکلاتی هستند که مسئولین ما شبانه روز هم در خدمت اینها باشند، باز هم حقشان ادا نشده است. ولی گلایهها جای خود دارد. امروز ما در این راهپیمایی در برابر صهیونیستها و در برابر آدمهایی مثل ترامپ که امروز دارد چهرهی خودش را به دنیا نشان میدهد، که آمریکاییها هم حتی از دست او ذله شدند، انشاءالله خدا شرشان را به خودشان برگرداند. 22 بهمن روزی است که در برابر صهیونیستها و داعشیها و تکفیریها و ترامپها باید به میدان آمد. بحث گلایههای شخصی و خانوادگی ما از نظام جای خود. اینجا باید بیاییم به داعش بگوییم: ما چه کسی هستیم. به وهابیها و قاتلین مردم مظلوم یمن بگوییم: چه کسی هستیم؟ تکلیف 22 بهمن هم که معلوم است.
شنبه 23 بهمن بینندگان یادشان باشد که روز شهادت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س)، فاطمیهی اول است. یک وقت در این ایام 22 بهمن که تلویزیون هم دائم نشان میدهد، از این ایام فاطمیه غفلت نکنیم. البته فاطمیه را سه روز عزاداری میکنند. شنبه، یکشنبه و دوشنبه فاطمیهی اول است که شنبه روز شهادت است. مردم این سه روز را باید احترام کنند. من یک یادآوری هم برای عزیزانی که میخواهند یک جلسهای، جشنی، عقدی داشته باشند بگویم. گاهی واقعاً بیخبر هستند. فاطمیهی دوم هم روز دهم، یازدهم و دوازدهم اسفند ماه است. این سه روز اگر میخواهیم جشنی بگیرید، مطلع باشید. روز شهادت تعطیل رسمی است.
پایان این سال هم که انشاءالله ولادت حضرت صدیقه طاهره(س) است. یک روز به آخر سال است. امسال سالی بود که دو ولادت حضرت زهرا(س) در آن بود. مطلب آخر هم که عرض کنم خیلی خوشحال شدیم که از رسانه دو خبر خوب آمد، یکی بحث آزادی زندانیان بود. همتی که عزیزان کردند و انشاءالله عدهای از زندانیان شب عید کنار خانوادههایشان باشند. انشاءالله مردم کمک کنند، آنهایی که طلب دارند طلبکاران یک مقدار کوتاه بیایند و ببخشند، بالاخره یکطور کنار بیایند، شب عید چند هزار نفر در خانهها و در کنار خانوادههایشان باشند. بحث من جرایم مالی غیر عمد است. انشاءالله مردم کمک کنند. خبر دیگر هم که خوب بود این بود که اعلام کردند کسانی که جریمه دیرکرد در وامشان دارند، آنهایی که از پنج میلیون تا صد میلیون وام گرفتند و جرایم دیرکرد داشتند، یکبار گفتیم: کسی ده میلیون گرفته، بیست میلیون جریمه دیرکردش است. اینها همه مشمول بخشیدگی شده است. اگر تا آخر سال تسویه کنند. البته این بخشیدگی را من نمیپسندم. این بخشیدگی نیست. میدانید عدهای از مراجع میفرمایند: این اصل جریمهاش حرام است. بعضی از این حرام گذشتند! انشاءالله عزیزان همت کنند تا آخر سال بدهی خود را بدهند. خیلیها میگویند: ما اصل بدهی را نداریم بدهیم.
یک جوانی دیروز در حرم حضرت معصومه به من میگفت: من ده میلیون گرفتم، بیست میلیون هم جریمه دارم. ده میلیون را ندارم بدهم. گفتم: دیگر هر طور شده همت کنید، بدهید!
شریعتی: مقدمهی خیلی خوب و پرباری بود. روزهای سه شنبه ما مزین و منور به نام امیرالمؤمنین(ع) است و مهمان سفرهی نهجالبلاغه شریف هستیم. نکات خوبی را در جلسات گذشته حاج آقای حسینی در ذیل بحث سیره تربیتی در نهجالبلاغه برای ما گفتند، امروز ببینیم بحث به کجا خواهد رسید.
حاج آقای حسینی: هفته گذشته بحثی در مورد اخلاق در خانه و خانواده مطرح کردیم. الحمدلله خیلی مورد استقبال قرار گرفت. عزیزان پیامهای زیادی هم دادند و تک تک مطالعه کردیم. ولی یک جملهای را همینطوری یک مرتبه گفتیم، گفتیم: اگر خانمها از شوهرتان راضی هستید، اعلام کنید. آنهایی هم که راضی نیستند، اعلام کنند. باور کنید آنهایی که راضی هستند غوغا کردند. خانمها خیلی از شوهرانشان رضایت داشتند. خیلی تعداد کمی ناراضی بودند. باور بفرمایید بعضی از پیامها به قدری لطیف و زیبا بود که در حد این است که در یک جمله در کارت پستال از آن استفاده کرد. من بعضی از تعبیرات را برای مخاطبین بخوانم.
نوشتند که شوهر من فرشتهی روی زمین است. بعضیها نوشتند هدیهی خداست. بعضی نوشتند معجزهی زندگی است. بعضی نوشتند بزرگترین نعمت خدا به ما هست. بعضی نوشتند شوهر ما یک تکه ماه است. بعضی نوشتند جواهر است. بعضی نوشتند بهترین مرد روی زمین است. بعضی نوشتند من احساس میکنم با بودن این مرد الآن در بهشت زندگی میکنم. خانمی نوشته من التماس میکنم به شوهرم که در آن دنیا هم بیا با هم زندگی کنیم. خانمی نوشته اگر صد بار بمیرم و دوباره زنده شوم دوست دارم دوباره با همین شوهر زندگی کنم. یکی نوشته اگر یک مرد در دنیا باشد که همسرش را عاشقانه دوست بدارد کسی جز همسر من نیست. کسی نوشته خوبی همسرم زبانزد خاص و عام است. همه از خوبی همسرم میگویند. بعضی نوشتند نمیدانم با چه زبانی از خدا تشکر کنم. یکی نوشته من سیصد سکه مهریهام بود. مهریهام را بخشیدم که شاید جبران ذرهای از محبتهای شوهرم را بکنم. یکی نوشته بزرگترین شانس زندگی من شوهر خوب من است. یکی نوشته خوشبختتر از من با این شوهر در دنیا وجود ندارد. یکی نوشته خدا مرا دوست داشت که چنین همسری نصیب من کرد. یکی نوشته به قدری همسرم خوب است که من لایق چنین مردی نیستم. نوشتند همه خوبیها را خدا یکجا به همسر من داده است.
من همینجا خواهش میکنم بینندگان اگر کسی از این قافله جا مانده بنویسد و برای ما بفرستد. یکی نوشته همیشه از خدا میخواهم از عمر من کم کند و به عمر شوهرم اضافه کند. نوشتند شوهر من تا بحال نگذاشته آب در دل من و فرزندانم تکان بخورد. کسی نوشته اگر روزی هزار مرتبه شکر خدا را بکنم باز هم کم است. کسی نوشته تنها کسی که به اخلاقش غبطه میخورم شوهرم است. یکی نوشته بخاطر داشتنش شرمنده و شکرگزار پروردگار هستم. یکی نوشته خیلی خوب است، هرچه بگویم باز هم کم است. یکی هم نوشته یک ساعت طاقت دوری همدیگر را نداریم. هرجا میرویم سعی میکنیم با هم باشیم. یکی هم گفته: بعد از هجده سال هنوز عاشقانه مثل روز اول زندگی میکنیم.
از بس پیامها زیباست، الآن همه جوانها میگویند: اگر اینقدر خوب است زودتر ازدواج کنند. دختر خانمها زودتر بله را بگویند. خوب است با این همه تعریف خانمها، آقایان هم جبران کنند. آقایان هم اگر این پیامها را شنیدند، آنها هم از خانمهایشان تعریف کنند و برای ما بفرستند. البته پیامهای تلخ هم داشتیم، ولی واقعاً نسبت به پیامهای خوب کمتر بود.
نکتهای که باید بگویم این است که این پیامهایی که خواندم به این معنا نیست که هیچ مشکلی نداشته باشند. خیلی از اینها گفتند: ما در زندگیمان مشکل داریم ولی با مشکلات کنار آمدیم. خیلی برای من جالب بود، خیلیها نوشتند ما اوایل زندگی با هم مشکل داشتیم، ولی کوتاه آمدیم و کنار آمدیم و به این تفاهم رسیدیم و الآن اینطور عاشقانه پیام میدهند.
شریعتی: این همدلی و یکی شدن است که باعث میشد اینطور بر مشکلات غلبه کنند.
حاج آقای حسینی: گفتیم محال است شما در عالم دو نفر را پیدا کنید که صد در صد توافق فکری داشته باشند. امکان ندارد. زن و مرد دو نوع احساسات و تمایلات دارند. ولی میشود با هم کنار بیایند. قرآن هم میگوید: یک مدتی صبر کنید. قرآن میفرماید: صبر کنید، خداوند خیر در زندگی شما قرار میدهد. آیهاش را در سورهی مبارکه نساء بود که خواندم. «فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئا وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً» مصداقش را اشاره کردم. که ما اول زندگی با هم مشکلاتی داشتیم، صبر کردیم با خط قرمزهای هم آشنا شدیم. حساسیتهای هم را شناختیم و با هم کنار آمدیم. توافق فکری صد در صد نیست ولی با هم کنار آمدیم. خیلیها نوشتند ما بعداً به این مرحله رسیدیم. خیلیها نوشتند ما اینطور عاشقانه نوشتیم ولی در عین حال زندگی ما فقیرانه است. ولی همه چیز در مال و ثروت نیست. میشود انسان فقیرانه زندگی کند ولی عاشقانه زندگی کند. این عشق بالاترین ثروت است.
الآن در آستانهی شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) هستیم. زندگی فاطمه زهرا(س) خیلی سخت بود. من در بعضی از جلساتی که خانمها هستند گفتم. گفتم: شما خانمهایی که اینجا هستید، تمام مشکلات خود را روی هم بریزید، اصلاً به خودتان اجازه نمیدهید که مشکلات خودتان را با مشکلات حضرت زهرا مقایسه کنید. میگویند: استغفرالله! ولی طوری عاشقانه زندگی میکردند که امیرالمؤمنین وقتی به خانه میآمد، فرمود: تمام غم و غصهها بیرون خانه بود. یک نگاه به فاطمه میکردم غم عالم از قلب من میرفت. سختی هست، مشکلات و گرفتاری هست، فراز و نشیب هست، ولی رسیدن به این معنا که با هم کنار بیاییم.
چقدر نوشتند مردهایی که در عین حال که گرفتار هستند و بیرون خانه مشکلات دارند ولی با آن کنار آمدند. وقتی به خانه میآیند، خوش اخلاق وارد خانه میشوند. ما خدا قوت میگوییم و آنها ما را درک میکنند. فقر عیب نیست، فقر بد نیست، آنچه خوب است و همه چیز را جبران میکند، اخلاق است. با فقر میشود ساخت.
داستانی بگویم که حتماً برای همه جالب است. یکی از علمای بزرگ شیعه که همه نامش را شنیدند علامه مجلسی(ره) است. مجلسی اول، مجلسی دوم، ملا محمد تقی فرزندش ملا محمد باقر مجلسی، اینها از علمای بزرگ شیعه هستند. علامه ملا محمد تقی مجلسی(ره) شاگردی داشت به نام ملا صالح که از مازندران به اصفهان برای درس علامه مجلسی رفته بود. ایشان بهترین شاگرد علامه مجلسی بود. مرحوم حاجی نوری مینویسد شرحی که بر کافی شریف نوشته است، بهترین شرح کافی است. پس ملا صالح مازندرانی از مازندران به اصفهان رفت و شاگرد علامه مجلسی شد، بهترین شاگرد و ملا و بهترین شارع کافی شریف شد. وقتی آنجا رفت، یکوقتی همین علامه ملا محمد تقی به شاگردش گفت: نمیخواهی ازدواج کنی؟ گفت: ما غریب هستیم و وضع مالی خوب نداریم. از مازندران آمدیم و کسی را نداریم. گفت: به من اجازه میدهی اقدام کنم؟ گفت: شما استاد ما هستی. شب به خانه نزد دخترش آمد. دختر فاضلهای به نام آمنه بیگم داشت. او هم از نظر علمی خیلی فوق العاده بود. آمد گفت: دخترم یک خواستگار برایت پیدا کردم. در فقر نمرهاش بیست است. ولی در فضل و کمال هم نمرهاش بیست است. راضی هستی یا نه؟ رضایت تو شرط است. همه عالم راضی باشند و تو راضی نباشی فایده ندارد. در فقر حد اعلی فقر است ولی در فضل و کمال هم حد اعلی فضل و کمال است. راضی هستی؟ چقدر دختر فهمیده است. یک جمله گفت. گفت: پدرجان فقر عیب نیست. فضل و کمال و اخلاق مهم است. من راضی هستم. آمدند عقد را خواندند، تمام شد. به قدری این خانم اهل علم بود، یک خانم معمولی نبود. در حالات این مرد بزرگ، ملا صالح مازندرانی هست که میگوید: گاهی که شبها کتاب را باز میکردم مطالعه کنم، به یک جایی میرسیدم دیگر نمیتوانستم حل کنم. قابل حل نبود. همینطور کتاب را باز میگذاشتم بروم استراحت کنم. صبح بلند میشدم میدیدم خانم من نخوابیده است. بلند شده دیده من به اینجا رسیدم و متوجه نشدم، خانم من مشکل علمی مرا حل کرده و پاسخش را نوشته است. یعنی یک خانمی در این حد کمال و فضل است ولی میفهمد فقر عیب نیست، آنوقت نتیجه این ازدواج فرزندان صالح و ذریهی طیبهای است که نسل اینها عدهای از علمای بزرگ شده است. گفت: در فقر بیست است ولی در فضل و کمال هم بیست است.
خانم محترم اگر زندگی شما، زندگی فقیرانهای است، ولی به تعبیر خودتان نوشتید شوهر من با اخلاق است و فضایل اخلاقی دارد، با فقر میشود کنار آمد. فقر عیبی نیست. ما نمیخواهیم از فقر طرفداری کنیم. ولی اگر نشد، فقر بن بست زندگی نیست.
شریعتی: من احساس میکنم اگر فقر در زندگیها هست که هست و اگر مشکلاتی هست که هست، دو راه داریم یا بداخلاق باشیم یا خوش اخلاق. با خوش اخلاقی است که میشود با فقر کنار آمد.
حاج آقای حسینی: روایت داریم سه دسته از زنها هستند که فردای قیامت با فاطمه زهرا محشور میشوند و عذاب قبر ندارند. از برزخ در نجات هستند تا قیامت که سراغ حضرت زهرا بروند. یک دسته «امراه صبرت علی عسر زوجها» آن زنی که با تنگدستی شوهرش کنار بیاید. این طن طبق روایات فرمودند: دیگر از برزخ در رفاه و راحتی است تا قیامت به حضرت زهرا(س) برسد. اگر با این باورها زندگی کنیم، اگر با سختی و گرفتاری و فقر و تنگدستی شوهرش بسازد. باز جالب بود که عدهای در پیامهایشان نوشتند که اینکه اینقدر ما از شوهرانمان تعریف کردیم و گفتیم: آسمانی است، بخاطر این است که اشاره کردم میگویند: مشکلات مالی داریم، ولی مرد خوش اخلاقی است. متواضعی است. اگر ما ده جلسه صحبت کنیم، یکی از چیزهایی که کلید حل بسیاری از مشکلات زندگی است، همین گذشت است. همین تواضع است. همین که آدم از تکبر بیرون برود. غرور او را نگیرد. باور کنید شما هر مشکلی هم داشتید، ولی وقتی زن و شوهر با هم کنار بیایند، من و تویی در کار نیست. ما شدند. نه این ادعایی و نه او ادعایی دارد. نه این غرور دارد و نه او غرور دارد. بعضیها بدیشان این است. آدم به چه چیزی دلش را خوش کند؟ آدم به چه چیزی دلش را خوش کند؟ هیچی ندارد تازه آدم متکبر و پرخاشگری هم هست.
باز یک داستانی بگویم، به نظرم این داستانها مؤثر است. خانوادهها بیشتر توجه کنند. اگر میخواهند خدا عزت بدهد، اگر میخواهند خدا رفعت بدهد، عزت و عظمت دست خداست. چهل، پنجاه روز دیگر این دعا را میخوانیم. «یا مقلب القلوب» خدا گردانندهی دلهاست. عزت دست خداست. اگر عزت میخواهیم در زندگی کوتاه بیاییم و اهل گذشت باشیم. تکبر نداشته باشیم. مرگ نگوید: من حاکم زندگی هستم. زن نگوید: من حاکم زندگی هستم. در حالات مرحوم وحید بهبهانی(ره) میدیدم. وحید بهبهانی شخصیت و عالم بزرگ و از مفاخر بزرگ شیعه است. استاد میرزای قمی بود، استاد علامه بحر العلوم بود. شخصیتی در این حد، استاد مرحوم ملا مهدی نراقی بوده است. شخصیتی با این عظمت، به او میگویند: معلم البشر! مجدد المذهب، در اول قرن سیزده مذهب را تجدید کرد. علامه ثانی، محقق ثالث، ایشان در اصفهان متولد شد. ولی مدتها در بهبهان بود، وحید بهبهانی میگفتند. تا آخر عمر در کربلا زندگی کرد. یک حوزهی با عظمتی را در کربلا اداره کرد. انشاءالله اگر عزیزان کربلا مشرف شدند، یادشان باشد بعد از زیارت سیدالشهداء، پایین پای شهدا قبر ایشان است. این مرد با این عظمت، با این القاب، از او پرسیدند: با این همه عظمت و این دانش و مقبولیت، با چه چیزی به اینجا رسیدی؟ چه شد به اینجا رسیدی؟ سه جواب داده است. فرمودند: اولاً ما شایسته این حرفها نیستم. ولی اگر بخواهم رمزش را بگویم، رمزش این است که من خودم را در زندگی هیچ حساب میکردم. برای خودم هیچ منزلت و شأنی قائل نبودم.
خدا مرحوم آیت الله سید هادی شیرازی را رحمت کند. از ایشان میپرسند شما که هستی؟ گفته: من هیچ بن هیچ بن هیچ هستم. من هیچی نیستم. اینکه به این عظمت رسید، فرمود: رمزش در سه کلمه است. من در زندگی هیچوقت خودم را جایی حساب نکردم. هیچوقت خودم را به حساب نیاوردم. امام(ره) چه شد به این عظمت رسید؟ مگر کسی میتواند منکر شود؟ واقعاً امام خودش را هیچ حساب نکرد. میگفت: من نوکر این مردم هستم. رهبر ما نوجوان سیزده سالهای است، اگر اینقدر مردم به امام علاقه پیدا کردند و حرف امام را گوش کردند و جانشان را تقدیم کردند، چون امام از خودش هیچی نداشت. میگفت: من هیچ هستم.
حالا هم اگر یک خانه بخواهد خانهی خوبی باشد، مرد خودش را هیچ حساب کند و زن هم بگوید: من هیچ هستم. آنوقت مرد میگوید: ما چه کاره هستیم؟ همه زندگی برای شماست. اگر زندگی به این خوبی اداره میشود، اگر بچههای ما به این خوبی هستند، همه اینها از وجود شماست. خانم هم بگوید: نه من چه کاره هستم؟ همه برای شماست. شما زحمت میکشی و سرپرست خانه هستی. اگر این بگوید: من هیچ هستم. او بگوید: من هیچ هستم، آنوقت دیگر ممکن نیست در این زندگی دعوا بیاید. تلخی بیاید؟
حرف آخری که میخواهم بزنم این توافقها و اتفاقها ساده نیست. خانمها گفتند: ما در زندگی مشکلات داریم، سختی و گرفتاری داریم. ولی با گرفتاری و مشکلات کنار آمدیم. از آن طرف هم گلایههایی که خانمها داشتند بگویم. گفتند: شوهر من ساعتهای زیادی در فضای مجازی است. به من توجه ندارد. شانزده ساعت در فضای مجازی است. پس کی کار میکند؟ باز بعضی نوشتند شوهر من بد دهان است. حرف زشت میزند، حرفهایی که من و بچههایم از حرفهایش خجالت میکشیم. بعضی نوشتند شوهر ما سوء ظن دارد. بعضی نوشتند شوهر ما در زندگی دروغ میگوید. بعضی نوشتند به بچهها اهمیت میدهد، به من اهمیت نمیدهد. اینها هرکدام درد است. بعضی نوشتند شوهر من مغرور و متکبر است. خودش را دانا و من را نفهم میداند. بخاطر موقعیتی که دارد اصلاً ما را آدم حساب نمیکند. پناه بر خدا! بعضی نوشتند ما خیلی در خانه کار میکنیم و زحمت میکشیم. ولی کارهای خانه به نظر شوهر ما نمیآید. این همه زحمت کشیدیم، انگار نه انگار! چون خانه دار هستم شب که به منزل میآید، بعد از آن همه کار و خستگی به من میگوید: نان خور اضافی. چرا نرفتی کارمند شوی؟ این زنی که اینطور زحمت کشیده و چند بچه را به این خوبی اداره کرده است، تو با آرامش دنبال کار رفتی. بعضیها نوشتند تحقیر میکنند.
من هفته گذشته پیامی را در مورد خانم هجده سالهای خواندم که شوهرش او را میزد. خیلیها نوشتند ما متأثر شدیم. باز هم برای ما نامه نوشتند که شوهرم مرا در حد مرگ میزند. یکی هم باشد زیاد است. بعضی نوشتند تا وقتی کارش خوب است اخلاقش خوب است. وقتی مشکلاتی پیدا میکند، ضرر مالی میبیند بداخلاق میشود. بعضی گلایه کردند و گفتند: شوهر ما خوب است ولی گاهی در جمع خانواده برای مزاح مرا به مسخره میگیرد تا دیگران بخندند. پناه بر خدا! بعضی نوشتند دوست و رفیق برایش مهمتر از خانواده است. این هم خیلی زشت است. پیامبر فرمود: من بهترین در خانه هستم. نه بیرون خانه! بعضی از بخیل بودن مردها گلایه کردند. بعضی از هوس باز بودن مردها گلایه کردند. یک نفر نوشته: من پنج سال است خانه پدرم نرفتم به دلیل خودخواهی شوهرم، فقط به خاطر دختر دوازده سالهام تحمل میکنم.
خیلی از اینها تقریباً بخش عمدهاش به مردهای عصبانی برمیگردد. مردهایی که تند مزاج هستند. در حالات آیت الله سید احمد خوانساری میخواندم، این داستان را از قول آیت الله خرازی نقل کردند. نوشتند که مرحوم خوانساری گفتند: زمانی با قطار با بچهها مشهد میرفتیم. در کوپه که نشسته بودیم به این هم کوپهایها گفتم: هرکسی قصهای تعریف کند تا زمان بگذرد. هرکسی شروع کرد قصهای را تعریف کرد. یک نفر از جمع گفت: من شغلی داشتم که باید چندین سال از شهر و دیار و خانهام میرفتم. قصه برای هفتاد سال پیش است. الآن ارتباطات اینقدر نزدیک شده است. من یادم هست پیرمردی در شهرستانی میزبان ما بود. میگفت: ما که مسافرت میرفتیم، ارتباطی با خانواده نداشتیم، اگر برمیگشتیم معلوم میشد زنده هستیم. اگر برنمیگشتیم که فاتحه ما را میگرفتند. این آقا تعریف کرد که من یک مسافرتی رفتم چندین سال طول کشید. مجبور بودم این کار را انجام بدهم. وقتی برگشتم شب به خانه آمدم. هفت، هشت سال مأموریت بودم و از خانه خبری نداشتم. زن و بچهام را گذاشتم و بعد از چند سال برگشتم. خانمم را به همراه پسر بچهی دوازده سالهام گذاشتم و رفتم. وقتی برگشتم شب بود. وارد خانه شدم. کلید را انداختم و وارد خانه شدم. دیدم ای داد و بیداد! ما این همه دنبال کار و زندگی و آواره در شهر و بیابان بودیم. خانم من با جوانی نشسته و میگویند و میخندند! خیلی ناراحت شدم و عصبانی شدم. اسلحهای داشتم. اسلحه را کشیدم تا همانجا اینها را به قتل برسانم، یک مرتبه یاد حرفی افتادم. یک کسی به من نصیحت کرده بود هروقت عصبانی شدی به اندازهی یک سیگار کشیدن صبر کن. کمی خودم را کنترل کردم. صبر کردم و آرام شدم. تا وارد شدم اینها گفتند: به به! بابا جان کجا بودی؟ نگو این بچه دوازده ساله حالا یک جوان هجده ساله شده است. اگر یک لحظه تأمل نکرده بود، بچه خودش را کشته بود. الآن پروندههای اعدام را ببینید. سر چه آدم کشتند؟ یک لحظه زود تصمیم گرفتند. آقای محترم، خانم محترم شما میخواهی زمین و زمان را به هم بزنی، کاری میکنی که بعداً قابل جبران نیست. به اندازه یک سیگار کشیدن قدم بزن. در روایت داریم اگر ایستادهای، بنشین. نشستهای، بایست.
گلایهی زیادی هم که عدهای داشتند این بود که نوشتند مردها بد زبانی میکنند. من خواهش میکنم آداب گفتگو را از اهلبیت(ع) یاد بگیرید. آقای محترم یادت هست آن روزی که عقد و ازدواج را خواندی وقتی میخواستی برای خانمت پیام بدهی چه مینوشتی؟ آنوقت حالا چطور حرف میزنی؟
یک قصهای در حالات امام رضا(ع) میدیدم. مرحوم شیخ صدوق نقل کرده است. امام هشتم(ع) یک شعری خواندند. آن کسی که در محضر امام رضا بود، گفت: این شعر برای کیست؟ حضرت فرمود: یک شاعر عراقی! گفت: فکر کنم این شعر برای ابوالعتاهیه است. شما اسمش را نبردی! حضرت فرمود: برای چه اسمش را گفتی؟ گفت: چه اشکالی دارد؟ فرمود: لقب خوبی نیست. شاعر خیلی مهمی بود. ابوالعتاهیه یعنی پدر گمراهی. الآن هرکس بخواهد شعرش را بخواند میگوید: ابوالعتاهیه این شعر را گفته است. اگر اسمش را بگویی اسماعیل ابو اسحاق، کسی نمیشناسد. کسی که لقبش بد است، امام رضا لقبش را نمیگوید. آنوقت شما برای خانمت، شوهرت، دوستت، لقب بد میگذاری؟ مرحوم خوانساری که از محدثین بزرگ شیعه است، در سر درس وقتی میخواست روایت بخواند، اگر راوی یک لقبی داشته که اشاره به نقص عضوی بوده، لقب را نمیگفت. آنوقت ما به همسرمان این القاب را بدهیم و در پیامها این همه گلایه از بد زبانی و بد اخلاقی داشته باشیم.
شریعتی: دعا بفرمایید.
حاج آقای حسینی: از خدا میخواهیم به همه ما توفیق بدهد اخلاق فاطمی و اخلاق علوی داشته باشیم. مردان ما علوی و زنان ما فاطمی زندگی کنند. انشاءالله.
شریعتی: تلاوت آیات قرآن حسن ختام برنامه امروز ما خواهد بود. صفحه 484 قرآن کریم، آیات 11 تا 15 سورهی مبارکه شوری در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ «11» لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ «12» شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ «13» وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ «14» فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ «15»
ترجمه: آفريننده آسمانها و زمين، براى شما از خودتان همسرانى قرار داد و از چهار پايان نيز جفتهايى، به اين وسيله شما را كثير مىكند. او را هيچ مانندى نيست و او شنوا و بيناست. كليدهاى آسمانها و زمين براى اوست، براى هر كه بخواهد رزق را توسعه مىدهد و يا تنگ مىگيرد، همانا او به هر چيز آگاه است (و توسعه و تضييق او بر اساس علم و حكمت است). از (احكام) دين آنچه را به نوح سفارش كرد، براى شما (نيز) مقرّر داشت و آنچه به سوى تو وحى كرديم و آنچه ابراهيم و موسى و عيسى را بدان سفارش نموديم آن بود كه دين را به پا داريد و در آن دچار تفرقه نشويد، آنچه مردم را بدان دعوت مىكنى بر مشركان سنگين است. خداوند هر كه را بخواهد به سوى خويش بر مىگزيند و هر كه را به درگاه او رو آورد به سوى خويش هدايت مىكند. و (از دور پيامبران) پراكنده نشدند مگر پس از آنكه علم (به حقّانيّت آنان) برايشان حاصل شد، به خاطر روحيه كينه و حسادت كه ميانشان بود، و اگر سنّتِ سابق خداوند (در مورد مهلت دادن به كفّار) تا زمانى معيّن نبود، ميان آنان حكم مىشد (و اهل باطل هلاك مىگشتند) و همانا كسانى كه پس از آنان كتاب آسمانى را به ميراث بردند، دربارهى آن دچار شك و ترديد هستند. پس (اى پيامبر) به خاطر آن (كه اهل كتاب دچار شك و ترديد يا عناد و لجاجت با تو هستند، آنان را به راه حقّ) دعوت كن و بر آن پايدارى نما آن گونه كه فرمان يافتهاى و خواستههاى آنان را پيروى مكن و (به آنان) بگو: به هر كتابى كه خدا نازل كرده است ايمان دارم و فرمان يافتهام تا ميان شما به عدالت حكم كنم. خداوند، پروردگار ما و شماست. اعمال ما براى ما و اعمال شما براى شماست (و هيچ كدام مسئول كارهاى ديگرى نيستيم) هيچ حجّتى ميان ما و شما (ناگفته) نمانده است. خداوند (در قيامت) ميان ما جمع خواهد كرد و بازگشت همه به سوى اوست.