كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 26-11-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
آغوش سحر تشنهی دیدار شماست *** مهتاب خجل ز نور رخسار شماست
خورشید که در اوج فلک خانهی اوست *** همسایهی دیوار به دیوار شماست
شریعتی: سلام میکنم به همه شما بینندهها و شنوندههای عزیزمان، انشاءالله هرجا که هستید بهترینها نصیب شما شود. حاج آقای حسینی سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. مثل همیشه همهی پیامها را خواندیم و امروز هم انشاءالله به پیامهای عزیزان پاسخ خواهیم داد. قبل از شروع مطلبی را یادآوری کنم. این روزها اعلام کردند جریمهی بیمهی موتورسوارها را بخشیدند. از ده میلیون موتور سواری که داریم هشت میلیون بیمه نیستند. از این فرصتی که تا آخر سال اعلام کردند، گفتند: اگر کسی بیاید بیمه کند گذشته را میبخشیم. البته الآن بخشیدگی که باز معنا ندارد. مثل همین جریان، چون اگر کسی شش ماه بیمه نداشته باشد، میگویند: جریمه را بخشیدیم. چه جریمهای؟ شما در این شش ماه اگر برای این آقا حادثهای پیش میآمد، خدمات میدادی؟ ولی شما را جریمه میکنند. این جریمه کجا میرود؟ اگر بیتالمال برود، ما حرفی نداریم. میگویند: ما باید جریمه شویم، گوشمالی لازم داریم، بیتالمال برو. مثل جرایم پلیس، الآن این جرایم در ستاد بیمه میرود. یعنی شش ماه، یک سال هیچ خدمتی نداده، آنوقت مطالبه جریمه میکند. حالا لطف کردند گفتند: این را نمیگیریم. بخشودگی، تعبیر بخشودگی صحیح نیست. تقاضا میکنیم از عزیزان که هرطور هست این کار را انجام بدهند.
شریعتی: یک سلام ویژه هم به هموطنان خارج از کشور داریم. هفته گذشته بحث ما خیلی مورد استقبال دوستان ما قرار گرفت. امروز ببینیم برای ما چه آوردهاید.
حاج آقای حسینی: هفته گذشته پیامهای کارت پستالی خانمها در مورد آقایان را خواندیم. گفتیم: آقایان حالا جبران کنند. این هفته هم پیامهای خیلی خوبی رسیده است. این هفته میخواهم پیامهای آقایان را بخوانم. انصافاً خوشحال شدم. به نظرم کسانی که میخواهند روی این مسأله مطالعات جدی داشته باشند، این پیامها را بخوانند، برای دیدگاهشان خیلی مهم است. من این هفته پیامهای خوب را به دو دسته تقسیم میکنم. یک دسته همین پیامهای کارت پستالی است. دسته دیگر هم تحلیلی است. یعنی دلایل اینکه چرا اینقدر اظهار رضایت کردند را بیان کردند. این تحلیلیها برای کار ما مهمتر است. من دسته اول را خیلی سریع میخوانم.
یکی از آقایان نوشته همسرم تاج مرصعی است بر سرم که نگهبانی از آن بر عهدهی من است. یکی نوشته همسرم نامش فرشته است اما به راستی فرشته آسمانی است و زبان من قاصر از بیان خوبیهایش است. یکی نوشته عزیزم تو روشنایی خانه ما هستی. نوشتند بدون همسرم زندگی تنگ و تاریک است. دیگری نوشته اگر به من گفته شود، فقط میتوانم یک نعمت خدا را نگه دارم و ما بقی را تحویل دهم، همسر مهربانم را انتخاب میکنم. آقای دیگر نوشته همه فامیل به ما غبطه میخورند. یک قصهی کوتاهی نوشته که جالب است. ایشان نوشته: من شب کار هستم. یک شب ساعت سه صبح از سر کار برگشتم. چون کلید خانه را برنگشته بودم، تا پنج صبح که همسرم برای نماز بیدار میشود در نزدم. این را در داستان اولیای خدا شنیده بودیم. در مورد آ میرزا جواد آقای تهرانی هست، در مشهد یک چنین قصهای معروف است.
باز کسی نوشته بهترین زن دنیا را دارم. مرا از فقیری به پادشاهی رساند. باز کسی نوشته بعد از خدا همسرم، پیام دیگری دادند که اگر بهشت زیر پای این زن نباشد، زیر پای کیست؟ باز کسی نوشته: شرمندهام که نتوانستم کمی از محبت همسرم را جبران کنم. آقای دیگری نوشته عاشق همسرم هستم، بعد از خدا همسرم! بخاطر سعه صدر، متانت، گذشت و خوش قلبیهای او. آقایی نوشته: خانم من بینهایت خوب، مهربان، صبور، بیتوقع، سازگار و با تقواست. باز کسی نوشته: بعد از ازدواج فهمیدم، اینکه قرآن میگوید: همسر مایهی آرامش است یعنی چه. «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» (روم/21) این پیامهای کوتاه و تعبیرات لطیفی بود که آقایان داشتند. اگر کسی از این قافله جا مانده است، چون خیلیها نوشتند وقتی شما این پیامها را میخواندید، یادمان آمد ما هم باید بگوییم. در مورد خانمهایشان بگویند. در مورد شوهرانشان بگویند. پیامهای فراوانی است که به نظر من پیامهای تحلیلی مهمتر است. من پنج مورد از تحلیلیها را میخوانم.
یکی نوشته همسرم منجی من است، مرا از اعتیاد نجات داد. من این مقدار اطلاعات نداشتم و صادقانه اعتراف میکنم که باور نمیکردم این مقدار پیام باشد. ده پیام نظیر این بود. که من گرفتار اعتیاد بودم و همسرم با صبرش مرا نجات داد. با من ساخت تا من نجات پیدا کنم. کسی نوشته من بداخلاق، معتاد، ولگرد، رفیق باز را به راه راست هدایت کرد. کسی نوشته همسرم باعث شد از اول ازدواج کارهایی که از گفتن آن شرم دارم کنار بگذارم. شکر خدا الآن آدم شدم. چقدر یک زن میتواند تأثیرگذار باشد. کسی نوشته از زمانی که خانم من شریک زندگی من شده است، خیلی به خدا نزدیک شدم. خیلی دوستش دارم. آخری نوشته که از همسر عزیزم تشکر میکنم. با وجود روزهای سخت و اعتیاد من کنارم صبورانه ماند و مرا حمایت کرد. سه سال است که پاک هستم. دست همسرم را میبوسم. گاهی در یک صفحه ده نفر از آقایان نوشتند که مشکل مالی داشتیم، سختیهای شدیدی داشتیم و این همسر ما بود که با ما همراهی کرد. نقش زن در زندگی مشترک!
من چهار مطلب را در نظر گرفتم بخوانم. مطلب اول را با این عنوان نوشتم، نقش منجی بخش زن یا مرد. زن میتواند یک خانه و خانواده را نجات بدهد یا مرد میتواند نجات بدهد؟ این خیلی مهم است. بسیاری از خانهها و خانوادهها وقتی تشکیل میشود، یک سال بعد، دو سال بعد یا همان اول یک مشکلاتی پیش میآید که این زن است که با صبرش و سنگ صبور بودنش میتواند زندگی را نجات دهد. من صادقانه اعتراف میکنم از وقتی که این پیامها را خواندم نگاه جدیدی پیدا کردم و خیلی خوشحال شدم. یعنی بیش از اینکه تا حالا فکر میکردم، باور کردم که زن چقدر میتواند نقش نجات بخشی در خانه و خانواده داشته باشد. ما گاهی آدم بداخلاق و لجباز و معتاد را حاضر نیستیم نیم ساعت تحمل کنیم. کم طاقت هستیم. ولی یک زن شبانه روز و سالها با اینجور مرد میسازد، بعضی گفتند: ده سال زن با من ساخته تا من آدم شدم. با من کنار آمده و مرا تحمل کرده است. بعضی نوشتند: مثل یک مادر غمخوار من بوده است. غصه مرا خورده و درد مرا احساس کرده است. اینها خیلی مهم است. حالا مشکلات مختلف، مشکلات مالی، بعضیها نوشتند: من دو بار ورشکست شدم و به صفر رسیدم. همسرم از من جدا نشد و صبر کرد دوباره زندگی را با هم ساختیم.
من باز هم تقاضا میکنم که از این پیامهای تحلیلی بفرستید. مثلاً آقا بنویسد من ولگرد بودم. بداخلاق بودم. معتاد بودم و زن و بچهام را اذیت کردم ولی همسرم با من ساخته و من را آدم کرده است. یا برعکس خانمها بنویسند. متأسفانه الآن آمار طلاقها بیشتر برای شش ماهه اول و بعد برای یک ساله اول است. یعنی دختر و پسر اصلاً حوصله نمیکنند ببینند میتوانند با هم کنار بیایند یا نه؟ میتوانند اصلاح کنند یا نه؟ به یک ایدهآل میاندیشند، فکر میکنند حتماً باید به این ایدهآل برسند. من همینجا بگویم مخصوصاً به پسرها و دخترها که اینکه فکر میکنید اگر این زندگی را بر هم بزنید، حتماً یک زندگی خوب در انتظار شماست، اشتباه است. همین الآن در دادگاههای خانواده هزاران پرونده طلاق هست که شش ماه از ازدواجشان گذشته است. نه ماه از ازدواجشان گذشته است. من به این پسر و دخترها و به پدر و مادرهایشان میگویم. اگر فکر میکنید با به هم زدن این زندگی یک زندگی ایدهآل و آسمانی نصیب شما میشود، غالباً مشکلات زندگی دوم کمتر از زندگی اول نیست. در این مسأله خانمها آسیب پذیر تر هستند. در جامعه ما اینطور است. اگر آقایی همسرش را طلاق داد، زودتر میتواند ازدواج کند. ولی یک خانمی اگر از شوهرش جدا شد سختتر میتواند ازدواج کند. در عین حال هیچکدام اینطور نیست که صد در صد زندگی بعدی زندگی ایدهآلی هست. لذا به همان حرف برمیگردیم، زنها و مردهایی که با مشکلات زندگی ساختند. با مشکلات مالی، بداخلاقی، با ولگردی و رفیق بازی صبر کردند و درستش کردند.
شریعتی: یک نکته من بگویم. واقعاً انرژی که برای تشکیل زندگی مجدد اینهایی که خدای نکرده طلاق میگیرند، میگذارند و زندگی جدید میسازند، قدری تحمل کنند و زندگی اول را حفظ کنند و اصلاح کنند.
حاج آقای حسینی: عنوان اول بحث من این است که زن یا مرد نجات بخش خانه و خانواده هستند. این همان است که در داستان حضرت زهرا(س) اشاره کردیم. وقتی پیامبر خدا از امیرالمؤمنین سؤال میکند: فاطمه برای تو چگونه همسری است؟ امیرالمؤمنین در جواب پیامبر عرض کرد: یا رسول الله! «نعم العون علی طاعة اللَّه» (بحارالانوار/ ج43/ص117) جملهی کوتاهی است ولی خیلی زیباست. من همینجا تقاضا میکنم در این ایام وقتی میخواهیم کلماتی در مجالس مذهبی بگوییم، سلام به ائمه خیلی خوب است. ولی شاید زیباتر از این بخشی از بیانات ائمه باشد. این جمله را میشود تابلو کرد که امیرالمؤمنین در جواب پیامبر خدا وقتی سؤال میکند: فاطمه چگونه همسری است؟ عرض میدارد: خوب یاوری برای بندگی خداست! یعنی زن و مرد هردو میتوانند یار و یاور هم برای بندگی باشند، مثل همین پیامهایی که آمده است. خانم مردش را اصلاح کرده است. یا آقا خانمش را اصلاح کرده است. به جای «نعم العون علی طاعة الله» میشود «نعم العون علی معصیة الله» باشد. یعنی مثلاً خانمهایی که انتظارات بیش از حد از مردان دارند. خوب مرد نمیتواند، وقتی نتوانست انتظارات مالی زن را تأمین کند، گرفتار حرامخواری میشود.
من سؤال میکنم، امروز در جامعه ما کم فروشی هست یا نه؟ رشوه خواری و ربا خواری هست یا نه؟ حرامخواری به عنوان کلی هست یا نه؟ حتماً هست. یک بخشی مرهون این است که مرد در خانه در فشار است و نمیتواند نیازهای مالی را از راه حلال تأمین کند، گرفتار حرام است. راه حرام خواری برای همه آماده است. برای همین زن میشود هم «نعم العون علی طاعة الله» باشد و هم «نعم العون علی معصیة الله» باشد. یعنی کاری کرد که مردی که در خانه پدر و مادرش دنبال مال حرام نرفته بود، در زندگی مشترک بخاطر انتظاراتی که همسرش از او دارد، به مال حرام میافتد. یا برعکس، یعنی مردی که از همسرش انتظاری دارد که همسرش را به گناه میاندازد. «نعم العون علی طاعة الله» باشد. «نعم العون علی معصیة الله» هم میتواند کاری کند این زن مؤمنه که در خانه پدر و مادرش با ایمان بوده است، پیامهای زیادی داریم که مثلاً خانم نوشته: من در خانه پدر و مادرم که بودم، حجابم خوب بود. در زندگی مشترک که آمدم، مرد من به من اصرار میکند که چادرت را بردار و بد حجاب باش. در جمع دوستان من شیک باش. این مرد «نعم العون علی معصیة الله» میشود. او را مجبور به بد حجابی میکند. مجبور به آرایش و گناه میکند. اینها هیچ کدام مجوز شرعی نمیشود. چه در مورد حرامخواری و چه در مورد حجاب. ولی اینها کمک کردند که به جای «نعم العون علی طاعة الله»، «نعم العون علی معصیة الله» شدند.
یا همسرش را مجبور میکند به اینکه تو حتماً باید اشتغالی داشته باشی. چرا بیکار هستی؟ در پیامها خواندیم که خانمی گفته بود: شوهر من به من میگوید: تو سر بار این خانه هستی. فقط میخوری و میخوابی! من میخواهم به یک پیام تلخ هم اشاره کنم. خانم نوشته من فوق لیسانس هستم. ولی شاغل نیستم. شوهرم به من سرکوفت میزند که تو در خانه میخوری و میخوابی! خیلی مرا اذیت میکند و شبها با گریه میخوابم که اینقدر مورد طعن شوهرم هستم. به دلیل اینکه میگوید: تو سربار من هستی و هیچ کاری نمیکنی! این خانم نوشته کار هست، ولی نه کاری که مناسب من باشد. کار منشیگری هست، ولی مراجعه کردم گفتند: تو به شرطی میتوانی در این شرکت بیایی و منشی باشی که این چند مسأله را انجام بدهی. اولاً باید حجابت را کنار بگذاری. بد حجاب باشی. خانم محجبه برای مشتری ما جاذبه ندارد. من نمیدانم این سخن من رسانهای هست یا نیست ولی این درد جامعهی ماست. اگر ما درد جامعه را منتقل نکنیم مشکلی حل نمیشود. شاید منتقل کردیم و حل شد. این خانم مینویسد من دنبال کار رفتم ولی در آن شرکت به من گفتند: اگر میخواهی شاغل باشی باید فلان مدل عطر را استفاده کنی که برای جذب مشتری جاذبه داشته باشد. من از همه عذرخواهی میکنم! نوشته من سر اشتغالی رفتم و به من گفتند: این مدل رژ لب را باید بزنی و آرایش را بکنی و این مدل باید ابرو برداری که اینجا جاذبه داشته باشی. اینها شرایط گزینش و استخدام برای یک زن است! یکوقت ما این چیزها را قبول نداریم و میگوییم: فقط پول! اما به آن کارفرما و رئیس شرکت و مرد شریک زندگی میگوییم: میخواهیم کجای دنیا را بگیریم؟ چه دینی داریم؟ امام حسین فرمود: آزاد مرد باشید! اصلاً پای بندی به دین ندارید. حداقل مرد باشید، آزاد مرد باشید! این مردانگی و جوانمردی است؟ این استعمار و استثمار جدید است. استفاده ابزاری است.
من واقعاً همیشه غصه خوردم. چه حقوقهایی به اینها میدهند. من با گوش خودم شنیدم. نماینده مجلس از شهرک صنعتی با رادیو مستقیم تماس میگیرد. گفتند: کجا هستی؟ گفت: فلان شهرک صنعتی هستم. چه خبر؟ گفت: من اینجا دارم از خانمها میپرسم که خانم به شما ماهی چقدر میدهند؟ میگوید: ماهی 150 هزار تومان! این برای دو سال پیش است. 150 هزار تومان برای یک زن حقوق است؟ یعنی کمترین حقوق آن هم با این شرایط، برای جذب مشتری! این استعمار و استثمار و نامردی نیست؟ آنوقت یک مردی به همسرش بگوید: تو باید سر کار بروی. تو سربار خانه من هستی. برای چه درس خواندی؟ در ادامه نوشتند: برایتان پیش آمده یک جایی رفته باشید، مهمانی رفته باشید بدون دعوت، صاحبخانه از حضور شما راضی نباشد. چه حسی دارید وقتی سر سفرهی آن میزبان نشستید. من در خانه این آقا چنین حسی دارم! یعنی قبول نداریم که در اسلام نفقهی زن بر عهدهی مرد است؟ این از قوانین مسلم دینی ما هست.
اصل اشتغال بانوان در جامعهای که ما میلیونها مرد بیکار داریم. نقد منصفانه بگوییم. ما قبلاً هم گفتیم، زنی سرپرست خانواده است، چارهای نیست. دولت باید زندگیاش را تضمین میکرد. دولت کوتاهی کرده است. یک زنی که سرپرست خانواده است، باید دولت اسلامی زندگی او را تأمین میکرد، نکرده و این زن مجبور به اشتغال است. بانوانی هستند که پزشک هستند، کاری میکنند که خانمها دیگر نیازی برای مراجعه به مردها نداشته باشند. خانمهایی هستند که معلم و استاد هستند، خیلی از اینها ممنون هستیم. اینها کاری میکنند که دختران ما مجبور نباشند سر کلاسهایی بروند که مرد بیاید تدریس کند. اینها را قبول داریم. ولی از اینها بگذریم چه اصراری است، مخصوصاً در فضای امروزی، با آمارهایی که میدهند. سه میلیون، چهار میلیون بیکار داریم. اگر ما سه میلیون زن شاغل داریم، سه میلیون مرد بیکار داریم، یعنی ما راضی شدیم سه میلیون مرد در خانه بنشینند، در برابرش سه میلیون مرد شاغل باشند، غیر از این سه شغلی که گفتیم که چارهای نیست.
یک عده از خانمها میگویند: جواب مردها چیست؟ این را باید در فرهنگ اصلاح کنیم. یعنی مرد باید زندگی همسرش را در حد توان تأمین کند. نه فقط نفقه بدهد، پول جیب هم بدهد. هر مقداری که میتواند. همسر هستند یعنی سرشان را یکجا میگذارند. یعنی فکرشان یکی است. فکر و مغز و تدبیرشان یکجا است. آنوقت یک زن برای اشتغال خودش چه توجیهی دارد؟ شما میگویید: سه میلیون مرد بیکار داریم. از آن طرف هم سه میلیون زن شاغل داریم. یعنی ما راضی شدیم که مردها در خانه بنشینند و زنهایمان اشتغال داشته باشند.
آقای قرائتی یک حرف زیبایی میزنند. میفرمودند: من تعجب میکنم اسرائیل، صهیونیستها روزی چند تا قوانین بینالملل را نقض میکنند. هیچکس نمیگوید: چرا؟ ما آنوقت باید ملتزم با این باشیم چون کنوانسیون بینالملل و حقوق بشر و حقوق زنان گفته، باید این دو میلیون زن شاغل را داشته باشیم. واقعاً تأسف دارد.
تازگی شنیدم که جناب رئیس جمهور با افتخار میگفتند: که ما در سال گذشته یک میلیون و پانصد هزار شغل ایجاد کردیم. از این یک میلیون و پانصد هزار شغل، ششصد هزار شغل برای بانوان ایجاد کردیم. اگر اینها جزء همان سه دسته است، خیلی ممنون! اما اگر جزء آن سه دسته نیست، یعنی شما ششصد هزار مردی که باید بروند خرج زندگی را بدهند، خانه نشین کردید! مشکل ازدواج اینها از بین میرود. همه مفاسدی که الآن شاهد هستیم. الآن در یازده دولت، هر دولتی آمده برای کسب آراء زنان گفته: من بیایم، اشتغال زنان را درست میکنم. وقتی این فرهنگ در جامعه جا افتاد، نتیجهاش این میشود که مردی به خودش جرأت میدهد به همسرش اینطور خطاب کند. تو برو به هر قیمتی شده شغل پیدا کن ولو منشیگری! ما باید فرهنگ را اصلاح کنیم. زنان ما باور کنند، اینکه امام (ره) فرمود: از دامن زن مرد به معراج میرسد.
الآن یک خانم در پرسشنامه سؤال میکند، وقتی به اشتغال میرسد، خجالت میکشد بنویسد خانهدار است. این فرهنگ باید اصلاح شود. با افتخار بگو من مادر هستم! با افتخار بگو من همسر هستم! اگر خانه اصلاح شد تمام مشکلات ما حل میشود. آقا نوشته: خانم من مرا اصلاح کرد. خوب اگر بنا باشد زن و مرد در تهران بزرگ سر یک شغلی باشند، زن و مرد شش صبح از خانه بیرون بروند، شش بعد از ظهر برگردند. این زن مادر میشود؟ این زن همسر مهربان میشود؟ این محیط همان محیط خانهای است که قرآن میفرماید: «خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها» یک داستانی بگویم جالب است.
من مجلهای میخواندم با آقایی مصاحبه کرده بودند. این آقا چند وقت پیش از دنیا رفت. این آقا چهل سال همسایهی مرحوم آیت الله بهجت بود. با ایشان مصاحبه کردند: شما در این چهل سال خاطراتی از ایشان دارید؟ گفت: خیلی خاطره دارم. گفتند: یکی را بگو. گفت: خانم من از دنیا رفت. ما برای شهر الیگودرز بودیم. بستگان خانم من با خبر شدند و از الیگودرز به خانه ما آمدند تا برای مراسم خاکسپاری آماده شویم. خیلی خانه شلوغ شد. دیدم در خانه را میزنند. در را باز کردم و دیدم آیت الله بهجت است. سلام کردم و گفتم: ببخشید حتماً سر و صدا مزاحم مطالعه شما شد. فرمودند: نه! گفتم: گرفتاری این مراسم را داری یک پولی برای شما آوردم. یک پولی به من دادند و فرمودند: این را هزینه کنید. بعداً ایشان میگوید: وقتی دستم باز شد و رفتم و هرچه اصرار کردم ایشان پول را پس نگرفت. خیلی اصرار کردم فرمود: اگر بدهی میدهم برای همسرت قرآن بخوانند. مرحوم بهجت سؤال کردند: مراسم تشییع چه وقت است؟ گفتند: کسی از شما توقع تشییع ندارد! فرمود: نه من میخواهم بیایم! گفتم: شما دعا کنید. کافی است! فرمود: نه من باید برای تشییع بیایم! گفتیم: فردا فلان ساعت تشییع است. ایشان برای تشییع در حرم حضرت معصومه(س) آمدند. گفتم: خیلی لطف کردید، بفرمایید! فرمود: نه، کجا خاک میکنید؟ من میخواهم تا خاکسپاری بیایم. هرچه اصرار کردند فرمود: من میآیم. وقتی خاکسپاری تمام شد، گفتم: چرا اصرار داشتید که بیایید؟ فرمود: بخاطر اینکه همسر شما زن بهشتی است و با شهداء محشور میشود. گفتم: شما خبر از زندگی ما نداشتید، برای چه این را میگویید؟ فرمود: چرا. ما چهل سال است با شما همسایه دیوار به دیوار هستیم. یک دیوار دو متری بین خانه ما و شما فاصله است. در این چهل سال یکبار صدای این زن را نشنیدم. یکبار من این زن را ندیدم. این زن بهشتی است.
اگر ما دنبال فضیلتها هستیم، این مسابقات دنیایی که امروز میرویم ما را به جایی نمیرساند. خدا شهید مطهری را رحمت کند. میفرمود: بعضی فکر میکنند چون ما هواپیما از اروپا وارد میکنیم، سبک زندگی ما باید از آنها بیاید. این خطاست. اگر در صنعت محتاج آنها هستیم، سبک زندگی اینطور نیست. آنها در سبک زندگی شکست خوردند. من اهل شعار نیستم. اهل اینکه یک طرفه هم بکوبم نیستم. ما صنعت را از آنها گرفتیم ولی در سبک زندگی موفق نیستند. الآن همین دولت سوئد که نخست وزیر سوئد اخیراً به ایران آمده، بیشتر کابینهاش زنان هستند. مثلاً اگر پانزده وزیر داشتند، سیزده وزیر زن بود. همین سوئدیها در سبک زندگی شکست خوردند. امروز چیزی به نام خانه و خانواده ندارند. خودشان نسل خودشان را در معرض خطر میدانند. میگویند: ما تا فلان سال منقرض میشویم. خانه و خانواده نداریم. زندگی نداریم.
یکی از دوستان ما میگفت، شهید هم شد. میگفت: من سه دختر دارم! من حواسم به تحصیل اینها بود. حواسم به اشتغال اینها بود ولی از ازدواج اینها غفلت کردم. الآن سه دختر دارم که تحصیلاتشان عالی است، اشتغالشان فوقالعاده است، ولی سنها بالا و هیچکدام زندگی ندارند. انشاءالله همه دخترخانمها خوشبخت شوند. اگر فقط به فکر اشتغال و فکر تحصیلاتی بودیم که ضروری یا غیر ضروری است، ما بارها گفتیم تحصیلی خوب است که مورد علاقه شما باشد. خانم درس خوانده فوق لیسانس گرفته، میگوییم: چه خواندی؟ میگوید: اسمش را نیاور که یادش میافتم ناراحت میشوم. خوب برای چه خواندی؟ پدر پیر تو با حقوق کارمندی رفته وام گرفته که تو در فلان دانشگاه غیر دولتی ثبت نام کردی و درس خواندی، الآن اسم رشتهای که خواندی هم نمیگویی! گاهی فکر تحصیل و اشتغال هستیم، ولی از خانه و خانواده غفلت کردیم.
یک روایتی است از یحیی المازنی، میگوید: من سالها همسایهی دیوار به دیوار زینب کبری(س) بودم. کسی است که حاج آقای فرحزاد دیروز حدیثش را خواندند که در قیامت وقتی حضرت زهرا(س) وارد میشود، حدیث شفاعت، راویاش همین یحیی المازنی است. میگوید: من سالها همسایهی خانه زینب (س) بودم. «والله ما سمعت لها صوتا و لا رعیت لها شخصا» به خدا قسم خودش را ندیدم و صدایش را هم نشنیدم. همین بانوان بودند که آن روزی که باید به میدان میآمدند، 22 بهمن برای اینها بود. انقلاب برای اینها بود. دفاع مقدس و مدافعین حرم برای اینها هستند. ما میگوییم: حضور را یک اصل تلقی نکنید. همه چیز را فدای حضور نکنیم. اولویتها را در نظر بگیریم.
شریعتی: یعنی حضور متناسب با شخصیت و ظرافتهای خانمها باشد و بستر و عرصهاش فراهم باشد.
حاج آقای حسینی: اینکه یک آقایی اینطور همسرش را مورد سرزنش قرار بده که چرا شاغل نیستی، با این شرایطی که اشاره کردم.
شریعتی: صفحهی 491 قرآن کریم، آیات 23 تا 31 سورهی مبارکه زخرف در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ «23» قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُكُمْ بِأَهْدى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَيْهِ آباءَكُمْ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ «24» فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ «25» وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِي بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ «26» إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ «27» وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «28» بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتَّى جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِينٌ «29» وَ لَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنَّا بِهِ كافِرُونَ «30» وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ «31»
ترجمه: و بدين گونه ما در هيچ شهر و ديارى پيش از تو هشدار دهندهاى نفرستاديم مگر آنكه ثروتمندان مغرورشان گفتند: ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و از آثار آنان پيروى مىكنيم. (پيامبرشان) گفت: آيا اگر آئينى هدايت بخشتر از آنچه پدرانتان را بر آن يافتيد برايتان بياورم (حاضريد دست از راه نياكان برداريد) گفتند: ما به آنچه بدان فرستاده شدهايد كافريم.پس ما از آنان انتقام گرفتيم و بنگر كه فرجام تكذيب كنندگان چگونه است. و (به ياد آور) زمانى كه ابراهيم به پدر (عمويش آزر) و قوم خود گفت: همانا من از آنچه شما مىپرستيد بيزارم. مگر (پرستش) كسى كه مرا پديد آورد كه البتّه او هدايتم خواهد كرد. و آن (كلمه توحيد) را در ميان نسلش كلمه ماندنى قرار داد. باشد كه آنان (به توحيد) بازگردند. (من نه تنها مشركان را هلاك نكردم) بلكه آنان و پدرانشان را كامياب كردم تا آن كه حقّ (قرآن) و پيامبرى آشكار به سراغشان آمد. و چون حقّ به سراغشان آمد، گفتند: اين سحر است و ما به آن كفر مىورزيم.و گفتند: چرا اين قرآن بر مردى بزرگ (از نظر جاه و مال) از دو قريه (مكّه و طائف) نازل نشده است.