كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 03-12-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه شما هموطنان عزیزم. خانمها و آقایان، بینندهها و شنوندههای عزیزمان، انشاءالله هرجا که هستید بهترینها نصیب شما شود. حاج آقای حسینی سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. من فقط یک یادآوری کوتاهی بکنم و اینکه سهشنبه آینده اولین روز از ایام فاطمیه هست. سهشنبه، چهارشنبه و پنجشنبه که روز پنجشنبه روز شهادت صدیقه طاهره(س) و تعطیل رسمی هست. یعنی دهم، یازدهم و دوازدهم اسفند ماه. انشاءالله عزیزان برای شرکت در مجالس یا اگر جایی جلسهای نیست، تأسیس مجلس همت داشته باشند، به نظرم یک مقدار باید کوتاهیهایی که در فاطمیه اول داشتیم را جبران کنیم. در این سالها فاطمیه دوم خیلی مورد توجه قرار گرفته است. چون روز تعطیل رسمی هم هست، امسال هم فاطمیهی اول با 22 بهمن برخورد کرد و حضور میلیونی مردم. شام 22 بهمن شب شهادت حضرت زهرا(س) شد. هرچه آنچه کوتاهی کردیم، اینجا جبران کنیم.
مطلب دوم اینکه مثل همیشه همهی پیامها را بدون استثناء مطالعه کردیم. اگر اجازه بدهید بحثمان را شروع کنیم و بعد از تلاوت قرآن یک وقتی را برای پیامها بگذاریم.
شریعتی: سفرهی اختصاصی اهلبیت برای ما پهن شده و فاطمیه نزدیک است. انشاءالله همه ما توفیق استفاده از این ایام را داشته باشیم و انشاءالله به برکت نام حضرت زهرا همه حاجت روا شویم و مشمول شفاعت حضرت باشیم. بحث هفته گذشته خیلی مورد استقبال قرار گرفت. خدمت شما هستیم و بحث امروز را میشنویم.
حاج آقای حسینی: در بحث سیره تربیتی امیرالمؤمنین برای اینکه پاسخی هم به پیامهای بینندگان در این چند هفته داده باشیم، یک بحثی در راههای تحکیم خانواده تقدیم میکنم. چهار راه را مطرح میکنم. راه اول که خیلی مهم است و شاید کلیدیترین مسأله در زندگیهای خانوادگی باشد، کیمیای محبت، همهی انسانها دوست دارند محبوب دیگران باشند. در روایات و آیات فراوان داریم. زیارت امین الله که حتماً همه خواندند. هر امامی را میشود با این زیارت، زیارت کرد. خیلی زیارت مهمی است و در مصادر قدیمی ما مثل کامل الزیارات و دیگر کتابها آمده و جالب است شاید تنها زیارتی باشد که بخش عمده زیارت دعا هست. دو سه خط اول یک سلام کوتاهی هست. «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ، السلام علیک یا ابا الحسن یا علی بن موسی» دو خط سلام است و بعد سراغ دعا میرود. سیزده دعا هست. شاید کمتر در زیارتها داشته باشیم که غلبهاش با دعا هست. چون زیارت جایی است که انسان باید ساخته شود و کجا بهتر از این. در محضر امام از خدا چه میخواهیم؟ سیزده تقاضا داریم. «اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعَائِكَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِيَائِكَ مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ» در یک زیارت با این سند و اعتبار، سلام به امام دو خط، اما تقاضای از پروردگار در حضور امام سیزده تقاضا است. چهارمین مورد میگوید: خدایا کاری کن که «مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ» آسمانیها و زمینیها ما را دوست داشته باشند. معلوم میشود نیاز طبیعی انسان است. انسان نیاز فطری و طبیعیاش این است که محبوب دیگران باشد. دوستش داشته باشند و خودش کاری کند که این محبوبیت برای او ایجاد شود، خدا کمک کند. مگر در همین دعای تحویل سال نمیخوانیم، «یا مقلب القلوب و الابصار» دائم دنبال این هستیم که خدایا همه چیز دست توست. تو که همه چیز دستت هست، به ما کمک کن، «فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ» تا میرسیم به «مَحْبُوبَةً فِي أَرْضِكَ وَ سَمَائِكَ». این دیگر فرقی نمیکند، در زندگیهای فردی و اجتماعی و خانوادگی هست. ما در بحث خانوادگیاش میگوییم.
من تقاضا میکنم خانوادهها یک مقدار به این بحث بیشتر عنایت داشته باشند. باور کنید این بحث کلید حل بسیاری از مشکلات است. مخصوصاً بیان امیرالمؤمنین که ما مهمان سفرهی حضرت هستیم، کلید حل بسیاری از مشکلات هست. پس انسان، زن و شوهر در زندگی خانوادگی دوست دارند محبوب باشند. اینها هم دوست دارند محبوب همدیگر باشند. یعنی خانم دوست دارد محبوب شوهرش باشد. آقا دوست دارد محبوب همسرش باشد. ولی از محبوبیت بالاتر این اظهار محبت است.
اظهار محبت سه راه دارد. یکی زبانی است. همین که آدم به زبان بیاورد. من تو را دوست دارم. از همان حرفهایی که در پیامها بود و ما گفتیم: کارت پستالی است. خانم به شوهرش بگوید و آقا به خانمش بگوید. باور کنید ما در این جریانها کوتاهی میکنیم. خیلیها همسرشان را دوست دارند. خیلی از خانمها شوهرانشان را میپرستند. آقایانی که عاشق خانمهایشان هستند. اما نمیگویند و به زبان نمیآورند. اگر دوستان نگویند که دوباره از غربیها گفتید، به نظرم غربیها در این سیره دینی از ما جلوتر هستند. یعنی دینی که ما داریم آن را ترویج میکنیم، آنها بیشتر در اظهار و گفتن و نشان دادن از ما جلوتر هستند. ما یک مقدار کوتاهی میکنیم.
کسی محضر امام باقر(ع) در مسجدالنبی نشسته بود. یکی از دوستانش آمد از آنجا عبور کند، این به امام باقر(ع) گفت، این آقا که دارد از دور میرود، من این را خیلی دوست دارم. تا گفت: من دوستش دارم. حضرت فرمود: بلند شو، بلند شو! برو به او بگو. در محضر امام بود. باید اینجا ادب احترام کند و بگوید: بلند نشوم. همین قدر که گفت: آقا این مرد که دارد میرود، من خیلی او را دوست دارم. حضرت فرمود: بلند شو! باعث میشود دوستی شما پایدارتر باشد و دوستی شما جاودانهتر باشد. یعنی امام میگوید: نمیخواهد به من احترام کنی و نزد من بنشینی. بنشین و به آن آقا اعلام کن.
باز در داستان دیگری امام صادق(ع) فرمود: اگر کسی را دوست داری به او بگو. بعد امام صادق(ع) استدلال زیبایی کردند. فرمودند: داستان ابراهیم خلیل الرحمان را نشنیدهای؟ به خدا عرض کرد: «رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى» (بقره/260) خدایا مردهها را چطور زنده میکنی؟ نشان من بده. داستان معروف است و همه بلد هستند. خداوند به ابراهیم خطاب کرد: «أَ وَ لَمْ تُؤْمِن» ایمان نداری که من میتوانم مرده را زنده کنم؟ «قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي» ابراهیم به خدا میگوید: خدایا من قدرت تو را قبول دارم ولی اطمینان دل میخواهم. فرمود: اگر ابراهیم از خدا اطمینان دل میخواهد، آنوقت شما نباید به رفیقت با گفتن اینکه من تو را دوست دارم، به او اطمینان دل بدهی؟ واقعاً کیمیا است و ما کوتاهی میکنیم.
آقای محترم به زبان به خانمت بگو. خانم باور میکند. یا خانم محترم شما هم به زبان بگو. آقایی میگفت: من در زندگی مشترک، با اینکه هیچ مشکلی در زندگی نداریم و زندگی ما خوب است، ولی یادم نمیآید در این زندگی سی چهل ساله یکبار خانم من به من گفته باشد: من تو را دوست دارم. میدانم مرا دوست دارد و هیچ مشکلی هم نداریم. ولی به زبان آوردن محبت. از این بالاتر که خیلی مهمتر است رفتاری است. یعنی در عمل نشان بدهیم که تو را دوست داریم. فقط زبان نباشد.
من اسباب محبت را از زبان حضرت علی(ع) بگویم. ایشان ده چیز را جزء اسباب محبت بیان کردند. تقریباً تمام اینها روایات یک جملهای است. یک مبتدا و یک خبر و یک جمله کوتاه است. میشود در ذهن سپرد و تابلو کرد. واقعاً اعتقاد دارم ما در همین جاها یک مقدار به روایات اهلبیت توجه نکردیم. ببینید اسباب محبت چه آثاری دارد؟ چه کنیم محبت ایجاد شود؟ چه چیزی محبت میآورد؟ 1- «حُسْنُ الْخُلُقِ يُورِثُ الْمَحَبَّة»َ خوش اخلاقی، اخلاق خوب، فقط زبان نیست. یک مردی به خانمش بگوید: من تو را دوست دارم، بعد هم تندی و بد اخلاقی کند. 2- «الْإِنْصَافُ يَسْتَدِيمُ الْمَحَبَّةَ» انصاف در زندگی محبت را پایدار میکند.
داستانی را مفصل گفتیم از رسول خدا، در داستان تقسیم غنایم جنگ حنین پیامبر خدا روی مصالحی که نظرشان بود به انصار چیزی ندادند. انصار از پیامبر شکایت کردند و حرفهای تندی زدند. پیامبر یک جلسه خصوصی با انصار گرفت. فرمود: پشت سر من حرف زدید، باشد. آیا این خدماتی نبود که من به شما کردم. حضرت یکی یکی شمرد. کافر بودید، مسلمان شدید. دشمن بودید، دوست شدید. عددی نبودید، از بس با هم اختلاف داشتید. اینها را که شمردند بلافاصله صفحه را برگرداندند. فرمودند: چرا شما جواب مرا نمیدهید؟ شما بگویید: چه خدمتهایی به من کردید؟ گفتند: چه بگوییم؟ پدران و مادران ما فدای شما. فرمود: شما بگویید. شما به من در مدینه پناه دادید. من از مکه فرار کردم و شما مرا پناه دادید. آنجا جایی نداشتم و شما به من جای دادید.
الآن در زندگیها متأسفانه وقتی با طرف دعوایمان میشود دیگر تمام خوبیها را فراموش میکنیم. انصاف داشته باشیم. در همان روزی هم که شما از خانمت کدورتی داری و خانم از شما دارد، خانم بنشیند فکر کند واقعاً این آقا هیچ خیری نداشته؟ همین یک عیب در زندگیاش است.«حبّ الشىء يعمى و يصمّ» (منلایحضرالفقیه/ج4/ص380) آدم به کسی که دوست دارد باید خوبیها را بگوید. خدا نکند ورق برگردد. دشمن هم که بشوی، دیگر همه آن چیزها یادش میرود.
3- تواضع، «ثَمَرَةُ التَّوَاضُعِ الْمَحَبَّةُ» (غررالحکم/ح5179) آدمهای متواضع را همه دوست دارند. آقای محترم شما یک مقدار تواضع داشته باش. خانم محترم شما تواضع داشته باش. کسی از تواضع ضرر ندیده است. اینکه من خودم را کوچک کنم، خودم را رقمی حساب نکنم، اینکه من بگویم: من از همه کوچکتر هستم. در سیرهی علما و زندگیهای موفق هست که تمام آثار و برکاتش این است که طرف خودش را شکسته و متواضع بوده و آنوقت آن در زندگی خانوادگی چقدر مؤثر است. وگرنه مرد فکر میکند الزاماً حتماً باید خانمش به او سلام کند. بعضی هستند این را تکلیف میدانند. بزرگتری گفتند، کوچکتری گفتند. چه کسی گفت: شما بزرگتر هستی. فرض که شما بزرگتر هستی. آدم اگر در اعلی درجه هم هست، خودش باید خودش را کوچک بداند.
4- نرمی در کلام، «من لانت كلمته و جبت محبته» (غررالحکم/ص268) کسی که نرم سخن بگوید، محبتش در دل مینشیند. چقدر خوب است روزهایی هم که ناراحتی داریم، یکوقتی خواستیم با هم گفتوگویی کنیم، داد نزنیم. در بعضی پیامها نوشتند که چقدر مرد ما خشن است. داد میزند. صدایش را بلند میکند.
5- «سَبَبُ الْمَحَبَّةِ الْإِحْسَانُ» نیکی کردن، «الانسان عبید الاحسان» (بحارالانوار/ج17/ص117) انسان بردهی نیکی است. پیامبر خدا فرمود: شما نمیتوانید، «إِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِكُم» (کافی/ج2/ص103) پول نداری که با پول دل همه را بدست آوری. با محبت، با پول، با اخلاق، با احسان، با نیکی، حالا احسان فقط خرج مالی نیست.
6- «سَبَبُ الْمَحَبَّةِ السَّخَاءُ» سخاوتمندی، چقدر نوشتند و پیام دادند. خانمهایی که گلایه کردند و پیامهای تلخی دادند. نوشتند: من اگر از شوهرم هزار تومان بخواهم بگیرم، مثل این است که به عزرائیل جان بدهد. این خیلی بد است، در روایت داریم توسعه به خانوادهها بدهید، که اینها آرزوی مرگ شما را نداشته باشند، بگویند: بمیرد بلکه ما به نوایی برسیم. در پیامهای هفته گذشته بود که خانمی نوشته بود: من برای گرفتن یک روسری گرفتار هستم. اگر نداری میشود با همان محدودیتها هم سخاوت داشت.
7- «الْهَدِيَّةُ تَجْلِبُ الْمَحَبَّةَ» هدیه دادن، ما صدها روایت داریم. در رفت و آمدهای خانوادگی، در رفت و آمدهای دوستیمان، یک هدیه ببریم، ولو یک شاخه گل. طرف خوشحال میشود. من از مردها فراوان سؤال میکنم تولد خانم شما چه وقت است؟ از خانم سؤال میکنم، خانم محترم شما تولد نوهات را هم میدانی. میداند فلان نوه تولدش کی است. تولد نتیجهاش کی است؟ روز تولدش زنگ میزند. حالا میگوییم: آقا تولدش کی است؟ میگوید: آقا به دنیا آمده اصلاً؟ تولد دارد که ما تاریخ تولدش را بدانیم؟
8- «النُّصْحُ يُثْمِرُ الْمَحَبَّةَ» خیرخواهی، اگر نگاه ما نگاه خیرخواهانه باشد. یکوقت ما حرفی که میزنیم فقط برای انتقام است. اگر برسیم مفصل خواهیم گفت. یکی از بحثها همین است که اگر میخواهیم انتقام بگیریم، به جایی نمیرسد. اما اگر زن و شوهر در زندگی خیرخواهی طرف را باور کنند، یک تذکری میدهد میداند از سر دلسوزی است. در امر به معروف چقدر گفتیم که کاری کنید طرف باور کند واقعاً از دلسوزی است.
9- در یک روایتی حضرت فرمود: سه چیز موجب محبت است که دو موردش را گفتیم. یکی این است «وَ حُسْنُ الرِّفْقِ» مدارا کردن. بارها این مطلب را گفتیم. در قرآن کریم سوره مبارکه نساء، آیه 19 میفرماید: «فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُن» با همسرانتان به خوبی رفتار کنید. «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» با خوبی رفتار کنید. «فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُن» اگر یکوقت مشکلی پیش آمد، حوصله کنید. «فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيرا» شما مدارا کنید، خدا خیر کثیر به شما میدهد. همینطور به خانمها سفارش کرده است. اینکه متأسفانه بعضیها فکر میکنند، حرف اول باید دعوا باشد. حرف اول باید طلاق باشد. بیشترین طلاقها در شش ماه اول است. یعنی اصلاً به پای مدارا و رعایت این مسائل نمیرسد.
10- فرمود: «مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِالنَّاسِ حَازَ مِنْهُمُ الْمَحَبَّةَ» خوشبینی، اگر کسی به دیگران خوش بین بود و حسن ظن داشت، محبت دیگران را جلب میکند. باز در پیامها فراوان داریم. کسانی که به همه سوء ظن دارند. یک شعری هست، گفت: «کافر همه را به کیش خود پندارد»! چون خودش کج است فکر میکند همه پایشان را کج میگذارند. چون خودش دنبال کار خلاف است، فکر میکند همه دنبال کار خلاف هستند. دیگر نتیجه اثر دارد. اینکه میگویند: طبیب از مزاج خودش طبابت میکند، واقعیت است. شما یک روز سردرد عجیبی داشته باشی، هرکسی طبیب هم نباشد، هرکسی میگوید: فکر کنم منشأ آن سردرد باشد. فرمود: کسی که به دیگران خوشبین باشد، «حَازَ مِنْهُمُ الْمَحَبَّةَ» بنابراین محبت رفتاری دلایل میخواهد. این ده مورد شد: اخلاق، انصاف، تواضع، نرمی در کلام، احسان، سخاوت، هدیه، خیرخواهی، مدارا و خوشبینی.
اگر بخواهیم روی هر کدام از اینها توقف کنیم، از سیره علما و زندگی بزرگان بگوییم، نامهها و پیامهایی که آمده است. دادگاههای خانواده، دلایل جدایی به همین برمیگردد که طرف حوصله نداشته یک کلام همسرش را بشنود. یک نکته مهمتری که میخواهم عرض کنم. اگر کسی اسباب محبت را خوش گوش نکرده، این را گوش بکند. آفات محبت، چه چیزی ریشه محبت را از بین میبرد؟ امکان ندارد این دو چیز در زندگی ما باشد و محبت و دوستی در خانه و خانواده ما باشد.
1- امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «لا مَحَبَّةَ مَعَ كَثرَةِ مِراءٍ» (غررالحکم/10532/2655) در خانوادهای که «مراء» یعنی جدال و بگو و مگو، سر و صداهای بینتیجه، کلمهی «مراء» جدال، دعوا، همین چیزی که امروز در خانوادههای ما بخشی از زندگی را متأسفانه پر کرده است. کلمهی «مراء» را زدم، ببینم چند مورد میآید؟ در نرم افزار جامع الاحادیث که دارم هزار و هجده بار کلمهی «مراء» در روایات ما آمده است. یعنی دهها مورد ائمه(ع) راجع به بگو و مگوهای ما صحبت کردند. ما از این هزار و هجده مورد، چهار، پنج مورد را گلچین بگویم.
روایت از پیامبر خداست که مرحوم شهید در منیة المرید دارد. خانوادههای محترم خواهش میکنم، اگر به همین کلام امیرالمؤمنین توجه شود، من قول میدهم هشتاد درصد پروندههای طلاق بسته شود. منشأ بسیاری از دعواها سر همین است.
شریعتی: این ده موردی که حضرت امیر فرمودند و این نکاتی که حاج آقای حسینی میگویند، نسخههایی است که هیچ هزینهای برای ما ندارد.
حاج آقای حسینی: این امتحان و تخلق به اخلاق به این آسانی نیست. واقعاً کار سختی است. خانم محترم، آقای محترم شما سر چه موضوعی با هم کدورت دارید؟ آخرین باری که دعوا کردید سر چه موضوعی بوده؟ شما یک جملهای گفتی، آقا یک جملهای گفته و شما جوابش را دادی. او گفته و شما گفتی. خوب شما کوتاه بیا. نه! فکر میکند من لال هستم. فکر میکند من زبان ندارم. هشتاد درصد دعواهایی که در خانوادهها هست سر این است که یک کسی یک حرفی زد. غلط کرد که گفت! خانم یک حرفی زد، غلط کرد گفت! شما چرا ادامه میدهی؟ نه من باید جوابش را بدهم. خوب یکی شما میگویی و یکی او میگوید. پیامبر خدا فرمود: «ذَرُوا الْمِراءَ» بگو مگوها را کنار بگذارید، «فَاِنَّ اوّل ما نَهانِي» (بحار الأنوار، ج2، ص 138) فرمود: اول چیزی که خداوند ما را نهی کرد که مسلمانها باید مواظب این باشند، « بَعْدَ عِبادَةِ الْأوْثانِ الْمِراءُ» اول وظیفهای که مسلمان دارد، کسی میخواهد مسلمان شود، اول دستور دینی وقتی مسلمان، بت پرستی را کنار گذاشت، مراء را کنار بگذارد. جدل، مخاصمه را کنار بگذارد.
همین الآن در خانه اگر نشستید، آقا یک چیزی گفت، شما کوتاه بیایید. هیچی نگویید. گفت که گفت. سکوت شما به جایی برنمیخورد. مسألهای پیش آمده، به دادگاه کشیده شده، ریشهیابی کنید سر چه موضوعی بوده است. یک چیزهای کوچک است. الآن در خیابان سر چه دعوا میشود؟ طرف یک حرفی میزند، شما برو. شما سعی میکنی حرفی بزنی کم نیاوری. سعی میکنی بالاتر بگویی. پیامبر خدا فرمود: «مَنْ تَرَک الْمِراءَ وَ هُوَ مُحِقٌّ» (بحارالانوار/ج2/ص137) من نمیگویم: حق با شما نیست. حق با شما، ولی شما کوتاه بیا. فرمود: کسی که مراء را ترک کند، «بُنِيَ لَهُ بَيْتٌ فِي أعْلي الْجَنَّةِ» در روایت دیگر داریم که حدیث در توحید شیخ صدوق است. پیامبر فرمود: «أنا زعیمٌ» من ضامن هستم «بیت فی اعلی الجنه، فی وسط الجنه، فی ریاض الجنه» یک خانهای، یک باغی، در بالاترین نقطه بهشت، 2- در وسط بهشت، 3- در باغهای بهشت. سه خانه میدهم. ضمانت میکنم خدا سه خانه بدهد. در بالای بهشت، وسط بهشت، باغهای بهشت، «لِمَنْ تَرَكَ المِراءَ وَإِنْ كَانَ مُحِقّاً» حق با شماست، شما کوتاه بیا. من اعتقاد دارم اگر به همین برسیم، از همین امروز خانمها تصمیم بگیرند، شریک زندگیشان یک حرفی زد، شما جواب نده.
داستانی از مرحوم آیت الله العظمی خوانساری گفتیم. گفت: به اندازه چند لحظه فکر کن بعد تصمیم بگیر. گاهی خانمهایی هستند که وقتی طرفشان یک چیزی به او میگوید، عجله در جواب ندارند. خوشا به حال کسانی که اینطور هستند. بعضیها تا طرف حرف نزده بالاتر از او جواب میگویند.
روایت در نهجالبلاغه، کلمات قصار، کلمات 31 است. فرمود: «مَن جَعَلَ دَیدَنَهُ المِراءَ لَم یُصبِح لَیلَهُ» کسی که مراء و بگو و مگو منش و عادت او باشد، شبش به صبح نمیرسد. یعنی در زندگی موفق نمیشود. گفتم: هشتاد درصد پروندهها ریشهای ندارد. او یک حرفی زده و او هم جواب تندتری داده است.
باز در روایت دیگری داریم، کلمه قصار، کلمه 368 است. فرمود: «من ظن بارضه فالیدع المراء» هرکس آبرویش را میخواهد، بگو و مگوها را کنار بگذارد. هرکس دنبال آبرویش است، مواظب آبرویش است بگو و مگو را کنار بگذارد. در روایت دیگری که باز خیلی امیدوارکننده است. پیامبر خدا به امیرالمؤمنین فرمود: یا علی «رأیتُ عَلي بابِ الجنّةِ مكتوباً» در شب معراج دیدم که بر سر در بهشت نوشته شده است، «أنتِ مُحَرَّمَّةٌ» ورود به تو (بهشت) حرام است بر کسی که «عَلي کلِّّ بَخِيلٍ وَ مُراءٍ وَ عاقٍ وَ نَمّامِ» (جامع الاخبار/ص98) آدمهای بخیل، آدمهایی که اهل بگو و مگو، جدالهای بیهوده هستند، کسی که عاق والدین است، کسی که سخن چین باشد.
حدیث بعدی باز در کافی شریف است. «ثلاثٌ مَن لَقِيَ اللّه عزّ و جلّ بهِنَّ دَخلَ الجَنّةَ مِن أيِّ بابٍ شاءَ» سه دسته هستند کسانی که سه ویژگی داشته باشند، از هر در بهشت بخواهند وارد میشوند. 1- «مَن حسنَ خُلقُهُ» خوش اخلاق باشند. «و خَشِيَ اللّه» خدا را در خلوت در نظر بگیرد. 3- «و تَرَكَ المِراءَ و إنْ كانَ مُحِقّا» ولو حق با اوست. حق با شماست، مرد شما بیخود کرد تندی کرد. خانم شما خیلی بیخود کرد. بیخود ایراد گرفت. زحمات شما را در خانه نادیده گرفت. آقای محترم خسته از کار آمدی، این خانم زحمات شما را بیرون خانه نادیده گرفت،جمله تندی به شما گفت. خانم محترم آقا از راه آمده، زحمات شما را در خانه نادیده گرفته، به شما جمله تندی گفته است. حق با شماست، شما جوابش را بده. ولی چیزی نگو! فرمود: اگر جوابش را نده این هم از کسانی است که از هر دری از درهای بهشت بخواهد، وارد میشود.
پس یک محبت زبانی شد. در محبت زبانی کوتاهی نکنیم. دوم محبت رفتاری بود. محبت رفتاری اسبابش ده مورد و آفاتش دو مورد بود. یک آفات جدال بود. آفت دیگر هم فرمود: آنهایی که منت زیاد میگذارند. باز در پیامها خیلی دیدیم. آقای محترم اینقدر سر زن و بچه منت نگذار. خانم محترم منت نگذار. کار کردی، زحمت کشیدی، ولی اگر بخواهی هر روز بر سرش بزنی، دیگر جایی برای محبت باقی نمیماند. شرمنده این باشی که لباسش را شستی، شرمنده این باشی که خانهاش را اداره کردی. دائم باید زیر منت تو باشد. یا بر عکس آن، فرقی ندارد. پس آفات محبت یکی بگو و مگوها بود. یکی هم منت گذاشتن بود.
یک محبت گفتاری شد. یک محبت رفتاری شد. اینکه من دوستت دارم. در عمل هم نشان بدهیم. فقط در گفتار نباشد وگرنه فایده ندارد. یکبار دست به جیبش نکرده و یک هدیه برای خانمش بگیرد. 1- زبان 2- رفتاری 3- نوشتاری. نوشتاری هم خیلی مهم است. چیزی راحتتر از نوشتن نامه نیست. اما الآن نامه نوشتن کم شده است. همه مبتلا به فضای مجازی هستند. از فضای مجازی خوب استفاده کن. آقای محترم، خانم محترم، مسافرت رفتی. در تلگرام میروی بنویس: مثلاً من در این مدت که از شما دور شدم چه شده و چه شده است. انسان باور میکند. پیامبر خدا فرمود: «لا یذهب من قلبها ابدا» هرگز از دلش بیرون نمیرود. چقدر در پیامها نوشتند که ما یکبار یک کلمهی محبت آمیز از همسرمان نشنیدهایم.
شریعتی: انشاءالله به برکت نام امیرالمؤمنین و این آموزههایی که جزء سرمایههای دینی ما هست، خانوادههای ما هر روز گرم و گرمتر شوند. یکی از افتخارات ما این است که تمام کارشناسهای ما با مطالعه، تمام انرژی و زندگیشان را وقف مخاطبین ما کردند. صفحهی 498 قرآن کریم، آیات پایانی سوره مبارکه دخان در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«إِنَ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ «40» يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ «41» إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «42» إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ «43» طَعامُ الْأَثِيمِ «44» كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ «45» كَغَلْيِ الْحَمِيمِ «46» خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلى سَواءِ الْجَحِيمِ «47» ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَمِيمِ «48» ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ «49» إِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ «50» إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ «51» فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ «52» يَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِينَ «53» كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ «54» يَدْعُونَ فِيها بِكُلِّ فاكِهَةٍ آمِنِينَ «55» لا يَذُوقُونَ فِيهَا الْمَوْتَ إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولى وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِيمِ «56» فَضْلًا مِنْ رَبِّكَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «57» فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ «58» فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ «59»
ترجمه: همانا روز جدا سازى (حقّ از باطل) وعدهگاه همه آنهاست. روزى كه هيچ دوستى از دوست خود حمايتى نمىكند و آنان (از هيچ سوى ديگر نيز) يارى نمىشوند. جز كسى كه خداوند او را مورد رحمت قرار دهد، همانا او عزيز و رحيم است. (ميوه) همانا درخت زقّوم، غذاى گناهكاران است. همچون مس آب كرده در شكم آنها مىجوشد. همچون جوشش آب داغ. (به مأموران دوزخ گفته مىشود) گنهكار را بگيريد و او را به وسط آتش شعلهور بكشيد. سپس از آب سوزان بر سرش بريزيد. (به او گفته مىشود) بچش كه تو همان هستى كه به گمان خود عزيز و كريم بودى. اين همان است كه همواره در آن ترديد داشتيد. به راستى پرهيزگاران در جايگاهى امن هستند. در ميان باغها و (كنار) چشمهسارها. لباسهاى ابريشم نازك و ضخيم مىپوشند در حالى كه در برابر هم (بر تختها) جاى گرفتهاند. اين گونه (ما پاداش مىدهيم) و آنان را به حورالعين (زنان سيمين تن و فراخ چشم) تزويج مىكنيم. در آن باغها هر ميوه را (كه بخواهند) با آسودگى مىطلبند. در بهشت جز مرگ نخستين (كه پشت سر گذاشتهاند) مرگى نخواهند چشيد و خداوند آنان را از عذاب سوزان حفظ نموده است. (اينها همه) بخششى است از طرف پروردگارت، اين است همان كاميابى بزرگ. جز اين نيست كه ما قرآن را به زبان تو آسان گردانديم تا شايد متذكّر شوند. پس منتظر باش كه آنان نيز منتظرند. (تو منتظر پيروزى و آنان منتظر سرنوشت شوم خود).
شریعتی: قرار بود حاج آقای حسینی به پیامهای دوستان بپردازند.
حاج آقای حسینی: میشود پیامها را به سه دسته تقسیم کرد. یک دسته پیامهای فراوانی بود که نوشتند، در مورد بحث اشتغال نوشتند که شما میگویید: خانمها سراغ اشتغال نروند، میدان را به آقایان بدهند. نوشتند: ما گرفتار مردی هستیم که سخاوتمند نیستند. برای خرجهای اولیه هم نقشی ندارند. پیامبر خدا فرمود: «الا اخبرکم بخیر رجالکم» بهترین مردها کسی است که «و لايجلى عياله الى غيره» کاری نکند که همسرش مجبور باشد دستش را نزد دیگری دراز کند. حالا دیگری فرق ندارد. حتی اگر فرزندش باشد. آقا بچههایش دارند، داشته باشند. الآن یک خانمی، ثروتمندترین زن روزگار باشد. باز نفقه او به عهده شوهرش است. آنوقت شما به خانمی که نیازهای اولیه دارد، چطور خرجی نمیدهد. خانم بخواهد از بچههایش کمک بگیرد؟ بخواهد از پدر و مادر خودش کمک بگیرد؟ فرمود: «الا اخبرکم بشرار رجالکم» پیامبر فرمود: بگویم بدترین مردها چه کسانی هستند؟ کسی که کاری میکند همسرش دست نیازش را به دیگری دراز کند. همه اینها را ما باید با هم ببینیم. اگر با هم دیدیم آنوقت یک زندگی دینی و جامعه دینی داریم. یکوقت مرد ندارد و باید زن و مرد با هم بسازند. اما اگر دارد این حرف معنا ندارد.
مطلب دومی که باز در خیلی از پیامها بود. نوشتند: چند وقتی است متوجه شدم، همسرم در تلگرام با دختران دیگر چت میکند و من این کار او را خیانت میدانم و نمیدانم باید چه کنم حتی به روی او نیاوردم. گاهی تصمیم به جدایی گرفتم ولی واقعاً به زندگی و همسرم علاقه دارم. هرچند کار او باعث شده که نسبت به او کم علاقه شوم، اما باز هم مانند همیشه به او محبت میکنم و تمام تلاش خودم را میکنم تا وظایف خودم را به نحو احسن انجام دهم. اما متأسفانه با خیانت همسرم مواجه شدم. او مشغول فضاهای مجازی و دیدن فیلمهای مبتذل است. متأسفانه یا خوشبختانه همسر من شغل مناسبی ندارد ولی من شاغل هستم. این نتیجه است. یعنی در جامعه ما اینطور تقسیم کار کردند. خانم نوشته: من سر کار میروم و شوهرم کار ندارد. مرد بیکار درون خانه چه کند؟ خوب نتیجهاش همین است. مرد بیکار درون خانه نشسته و آلوده به فضای مجازی و فیلمهای مبتذل است. ما به این تقسیمها راضی شدیم! من میگویم: میتوانیم خود خانمها مدیریت کنند و جامعه مدیریت کند. این واقعیتی است که هست. الآن خانمها را سر کار بردیم و مردها درون خانه نشستند، شغل ندارد. وقتی شغل نداشته باشد ازدواج ندارد. این آقا الآن مزدوج است. ازدواج کرده ولی این آفات را دارد. ما به این شرایط راضی نباشیم. خود خانمها مدیریت کنند. جامعه مدیریت کند. آدمی که بیکار باشد زمینه گناه برایش ایجاد میشود.
دسته سوم پیامها که واقعاً جای تأسف دارد. نوشتند: ما حرفهای شما را قبول داریم ولی امروز با هشتصد هزار تومان و با یک میلیون درآمدی که داریم. چهارصد هزار تومان اجاره میدهیم. نمیتوانیم زندگی را اداره کنیم. مجبور هستیم که هردو کار کنیم. من این را تا حدی قبول دارم. الآن میگویند: دو میلیون تومان حقوق زیر خط فقر است. کسی با هشتصد تومان حقوق و مستأجر هم باشد، دیگر چه میماند؟ خیلی سخت است. تا دیر نشده بیاییم کاری کنیم. ما باید مدیریت کنیم و دست به دست هم بدهیم. ما میتوانیم اگر راهی دارد، خودمان مدیریت کنیم و یک جامعه مطلوب داشته باشیم انشاءالله.
خدا را به حق صدیقه طاهره قسم میدهیم که کیمیای محبت را به همه خانههای ما برگرداند و ما خودمان هم به بازگرداندن این کیمیا کمک کنیم.