كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 10-12-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) را تسلیت میگویم. انشاءالله همه بینندگان عزیز در این شبها و روزها که ایام شهادت حضرت زهرا(س) هست، حضورشان در مجالس این بانوی بزرگوار پررنگ باشد. تشکیل مجالس، شرکت در مجالس، یقین داشته باشیم اینکه ما یک ساعتی از عمر خودمان را در روز یا شب خرج مجالس فاطمه زهرا کنیم، جایی گم نمیشود. آنجایی که فردای قیامت به تعبیر قرآن «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيه» (عبس/34) همه از هم فرار میکنند. فرزند از پدر و مادر، پدر و مادر از فرزند، «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُون» (شعرا/88) آن روزی که هیچ چیز به درد ما نمیخورد، آن یک ساعتهایی که ما برای شرکت در مجالس فاطمه زهرا(س) وقت گذاشتیم، حتماً به درد ما میخورد. روز شهادت هم روز پنجشنبه است. ما خیلی بیش از اینها باید برای حضرت زهرا سرمایه گذاری کنیم. تقاضا میکنم مجالس حضرت زهرا را مثل مجالس حضرت سیدالشهداء گرم کنید. یک ساعت در 24 ساعت یک مجلس را در نظر بگیرید، انشاءالله به زیبایی برگزار شود.
شریعتی: در این روزها و شبها که در مجالس عزاداری شرکت میکنید انشاءالله برای ما و همه دوستان خوب ما دعا کنید. برای همه کسانی که التماس دعا گفتند و چشم امیدشان به دعاهای خیر شماست. ببینیم حاج آقای حسینی امروز برای ما چه به ارمغان آوردند.
حاج آقای حسینی: بحث امروز من نقش قرآن در زندگانی فاطمه زهرا(س) است. این نقش را در چهار مرحله میتوان توضیح داد. مرحله اول تلاوت قرآن است. این حدیث مشهور است و فراوان شنیدیم که صدیقه طاهره(س) فرمود: «حببت من دنياكم ثلاث» از همه دنیای شما سه چیز محبوب من است. خوشی من به دنیا بخاطر این سه چیز است. تعلق من در دنیا این سه چیز است. اول فرمود: «تلاوت كتاب الله» خوشا به حال کسانی که دلخوشیشان تلاوت قرآن است. اگر از من و شما و از بینندگان عزیز بپرسند، ورقهای بین ما تقسیم کنند و بگویند: فاطمه زهرا(س) همه دلخوشیاش این سه چیز است که در روایات آمده است. شما هم بنویسید، دلخوشی شما در دنیا چیست؟ تعلق ما در دنیا چیست؟ البته میدانید وقتی میگوییم: تعلق به دنیا، چون فراوان به من میگویند: شما تا بحث میکنید راجع به مذمت دنیا صحبت میکنید. یادم هست که یکوقتی آیت الله جوادی آملی میفرمودند: اینکه دنیا مذمت شده است، چه چیزی از دنیا مذمت شده است؟ چه چیزی در دنیا مذموم است؟ دنیا یعنی آسمان، یعنی زمین، یعنی دریاها، یعنی جنگلها، اینها مذمت شده است؟ اینها که مخلوق خود پروردگار است. خدا مذمت نمیکند یا نه کسب و کار و تجارت مذمت شده است؟ این هم حتماً نیست. این همه روایت در مورد تجارت و کسب و کار و« الْكَادُّ عَلَي عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (كافي،ج5، ص88) کاسب حبیب الله است. پس دنیا به معنی کسب و کار هم مذمت نشده است. به معنی زمین و آسمان و دریا هم مذمت نشده است. پس چه چیزی مذمت شده است؟ امیرالمؤمنین سومین مورد را در نهجالبلاغه اشاره کردند. فرمودند: «اقلوا العرجه علی الدنیا» (نهجالبلاغه/خطبه 204) اسیر دنیا نباشید، دل بستهی دنیا نباشید. همه عالم برای شما، اشکالی ندارد. ولی طوری نباشد که وقتی گفتند بروید، رفتن شما سخت باشد.
من یک مثالی بزنم، اگر دنیا مذموم بود، داشتن دنیا مذموم بود، یکوقت پیامبری مثل حضرت سلیمان نمیگفت: «رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَد» (ص/35) یک حکومتی، یک سلطنتی به من بده، که قبل از سلیمان، بعد از سلیمان نظیر نداشت. در سوره سبأ هست، عزیزان مراجعه کنند. «يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ» قرآن کریم میفرماید: حتی جن و انس و پرندگان لشگریان سلیمان بودند و در خدمت سلیمان بودند. جن را به خدمت کشیده بود. «وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ» (نمل/17) جن و انس و پرنده در خدمتش بود. بد نیست که انسان قدرت داشته باشد و حکومت داشته باشد. دنیا داشته باشد، زندگی داشته باشد، دلبسته نباشد، هرروزی گفتند برویم، برویم.
خدا رحمت کند، مرحوم آیت الله شیخ عباس تهرانی(ره) کتابهای خوبی دارد و در پایین پای آیت الله العظمی حائری در قم دفن شده است. حدود پنجاه سال از وفات ایشان میگذرد. یکوقت من از یکی از اساتید سؤال کردم، ما اسم ایشان را که میبریم چه باید بگوییم؟ حجت الاسلام بگوییم؟ حجت الاسلام و المسلمین بگوییم؟ ایشان فرمود: باید ده آیت الله به ایشان بگویید. بسیار مرد بزرگواری بود. یک آقایی میگفت: من خانهای ساخته بودم، خیلی مجهز و با دقت ساختم. معماری و نقشه و همه چیز کامل بود. ایشان را مهمانی دعوت کردم و گفتم: آقا ببین خانه ما خوب است و هیچ نقصی در آن نیست. خانه را خوب گشت، گفت: یک عیب بزرگی دارد. گفتم: دیگر نمیتوانی روی این خانه ایراد بگیری! همه چیز رعایت شده است. فرمود: فقط اشکالش این است که دل کندن از این خانه سخت است. اگر دل کندن تو سخت نیست، عیب ندارد. اما اگر روزی بگویند: برو، رفتن تو سخت باشد، این عیب بزرگ زندگی دنیاست. جن و انس و پرنده لشگر سلیمان بودند. آن روزی که گفتند: برو، آماده رفت. این خیلی مهم است که ببینیم تعلقات ما در دنیا به چه چیزی هست.
از صدیقه طاهره سؤال کردند: تعلق شما در دنیا چیست؟ مهمترین تعلق ما الآن چیست؟ این تعلقات ما را زمینگیر نکند. هرچه هست ما را زمینگیر نکند. درمانده نشویم. «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها» ما میخواهیم انسان را بالا ببریم، «وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ» (اعراف/176) خودش به زمین چسبیده است.
صدیقه طاهره فرمود: دلخوشی من در دنیا سه چیز است. 1- «تلاوت كتاب الله» هم فاطمه زهرا(س) و هم ائمه(ع) در حالاتشان فراوان هست که خیلی تلاوت قرآن داشتند. پیامبر خدا و ائمه خیلی قرآن میخواندند. شیخ صدوق نقل میکند که امام رضا روزی ده جزء قرآن تلاوت میکرد. شاید بگویند: چطور فرصت میکردند؟ ما وقت نداریم. این اشتغالاتی که ما برای خودمان درست کردیم، فضای مجازی و غیره که فکر میکنیم چیزی هم نیست. اگر در طول روز جمع بزنیم چقدر از فضای مجازی استفاده میکنیم، خیلی زمان زیادی میشود. آنوقت میگوییم: وقت نداریم قرآن بخوانیم.
خدا مرحوم علامه طباطبایی را رحمت کند. یکی از دوستان اهل منبر ما در قم میفرمود: من قبل از انقلاب تبریز بودم. یک شب آنجا مهمان بودیم مرحوم علامه طباطبایی هم بودند. مرحوم علامه فرمودند: من فردا میخواهم جایی بروم و کار دارم، ماشین ندارم. کسی ماشین دارد؟ من گفتم: من دارم و اول وقت خدمت شما میآیم. صبح اول وقت خدمت ایشان رفتم. ایشان تا سوار ماشین شدند به من گفتند: ببخشید من با اجازه اول یک جزء قرآن بخوانم. چون چهل سال است روزی یک جزء قرآن میخوانم. دیروز نرسیدم یک جزء را بخوانم. اول یک جزء را بخوانم و بعد با هم صحبت میکنیم. روزی یک جزء یعنی ماهی یک ختم قرآن، یعنی سالی 12 ختم قرآن. فاطمه زهرا فرمود: اصلاً دلخوشی من تلاوت قرآن است. من صادقانه از خودم و شما و همه بینندگان میپرسم. همین امروز تا به الآن چقدر قرآن تلاوت کردیم؟ یک صفحه خواندیم؟ آخرین باری که ختم قرآن داشتیم کی بود؟ ماه رمضان سال گذشته بود؟
در سیره ائمه خیلی روایت داریم که اینها چقدر مقید به تلاوت قرآن بودند. پیامبر خدا به عبدالله بن مسعود گفت: تو برای من قرآن بخوان. گوش کردن قرآن، استماع قرآن، شنیدن قرآن، پس بحث اول نقش قرآن در زندگی فاطمه زهرا(س) تلاوت قرآن است. فرمود: دومین دلخوشی من «و الانفاق في سبيل الله» دلم در دنیا به این خوش است که انفاق کنم. اینکه زندهام به این است که انفاق کنم. در سوره انسان از آیه 5 تا 22، هفده آیه در شأن یک انفاق فاطمه زهرا آمد. «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيرا» (انسان/8) هفده، هجده آیه قرآن در مورد انفاق حضرت زهرا نازل شد. دلخوشی من انفاق در راه خداست.
امام صادق(ع) یک خادمی داشت. یکوقتی خادم به حضرت اعتراض کرد. امام که برایش مهمان میآمد، حضرت پذیرایی میکردند و وقتی که مهمان میخواست برود، یک لباس به همراه پول به او میدادند. یک کسی بود خدمتگزار امام صادق(ع) بود. این گفت: حالا ما پذیرایی کردیم، مهمان آمده قدمش روی چشم! دیگر برای چه پول جیبی به او میدهید؟ یک پارچه هم باید به مهمان بدهیم؟ حضرت فرمودند: «لا حسنة الدنیا الا الصراط الاخوان» اصلاً دنیا جز خدمت به دیگران لذتی ندارد. اگر فطرت ما دست نخورده باشد، خرابش نکرده باشیم، الآن بینندهها جواب بدهند. ما آن روزی که تنها غذا میخوریم لذتش بیشتر است، فرض کنید در خانه هیچکس نیست، خانواده مسافرت رفتند. خودت میخواهی تنها غذا بخوری. اصلاً آدم میلش به غذا نیست. در حد اینکه ضعف نکند یک چیزی میخورد. آن روزی که تنها غذا میخوری لذتش بیشتر است یا آن روزی که با خانواده غذا میخوری؟ اگر یک روز خانواده بودند، پدر و مادرتان هم دعوت کردید. آن روز لذتش بیشتر است یا باز یک قدم بالاتر. برادر و خواهرها را هم در سفره خودت مهمان کردی. اصلاً همه فامیل را دعوت کردی، اگر ما به آن طبیعت و فطرت خودمان دست نزده باشیم، تک خوری لذتی ندارد. هرچه بالا میرود لذتش بیشتر است. ما از بس خودمان را به بعضی اخلاقهای ناپسند عادت دادیم، لذت نمیبریم. امام صادق فرمود: مهمان که میآید پذیرایی کن. وقتی هم میرود پول جیبی به او بده و لباس هم به او بده. حضرت زهرا(س) فرمود: دلخوشی من این است که به دیگران کمک کنم.
من از همه عزیزان تقاضا میکنم، در روزهای پایانی سال هستیم. انفاق خوب است، قدیمها رسمهای خوبی بود، خانوادههایی که لباس نداشتند، کفش نداشتند، ایتام بودند، به اینها کالا و غذا میدادند. خیلی کار پسندیدهای بود. اگر من و شما عید داریم، آن نیازمند هم عید دارد. بچههای او هم عید دارند. مخصوصاً کسانی که در ارحام و خویشاوندان هستند. خیلیها نوشتند که بگویید: آخر سال کارفرماها مزد کارگرها را بدهند. حقوقهای عقب افتاده را بدهند. وقتی بدهند که به درد بخورد. در پیامها خیلی داریم که گفتند: شش ماه است حقوق ما عقب افتاده است. حالا انفاق جای خود، حداقل این کار یاد ما نرود. شما لذتت این باشد که حقوق کارگرت را سر وقت بدهی. نمیخواهد انفاق کنی! نزدیک عید است، یک آقا یا خانمی را برای خانه تکانی آوردی. عیب ندارد! از مزد کارگر نزن. راه دوری نمیرود یک چیزی اضافه به او بده! اگر مجبور نبود نمیآمد در خانه شما کار کند.
یک خاطرهای بگویم جالب است، در کتاب فواید الرضویه مرحوم محدث قمی(ره) بود. مسجد سید در اصفهان مسجد معروفی است. مسجد بسیار بزرگی است و از مساجد مهم است. این مسجد را چه کسی ساخته است؟ آن آقایی که قبرش در گوشه مسجد است. یکی از علمای بسیار بزرگ شیعه به نام حجت الاسلام شفتی است. برای همین شفت هست که در گیلان است. آمده در اصفهان زندگی کرده و آنجا هم از دنیا رفته است. حالا داستان زیاد است که چقدر خدا ثروت به او داد، با اینکه اول چیزی نداشت، بخاطر دستگیری از دیگران به این ثروت رسید. ایشان در اصفهان یک نانوایی و یک قصابی فقط و فقط مخصوص مراجعه نیازمندان ایجاد کرد. الآن هم من خبر دارم که هستند کسانی که به قصاب و نانوا میسپارند که اگر یک مشتری آمد و پول نداشت، مثلاً این یک میلیون پیش شما باشد، هرکس نیازمند بود آمد، شما به او بدهید.
سومین مورد از دلخوشیهای حضرت زهرا «و النظر في وجه رسول الله» نگاه به جمال پیامبر است. الآن برای ما نگاه به جمال رسول الله امکان پذیر نیست. شاید به جای آن صلوات بر خاتم الانبیاء بفرستیم. پس اول تلاوت قرآن شد. نقش قرآن در زندگی فاطمه زهرا(س) تلاوت قرآن است. من خیلی خوشحال شدم که عدهای به ما پیام دادند و گفتند: از آن روزی که شما گفتید: روزتان را با یس و آل یاسین شروع کنید، هر روز یک سوره یس و یک زیارت آل یاسین به امام زمان هدیه کنیم. شما ساعت بگیرید اگر این کار یک ربع بیشتر وقت گرفت، بگویید: دیگر وقت ندارم. مرحله اول تلاوت قرآن است.
مرحله دوم سخن گفتن با قرآن است. آدم در اثر انس با قرآن میتواند با قرآن سخن بگوید. این خطبه حضرت زهرا را فراوان شنیدیم که حاج آقای عابدینی هم خیلی زیبا مطرح کردند. این خطبه را اگر کسی بخواهد از اول تا آخر بخواند، یک سخنرانی بیست دقیقهای است. در این سخنرانی فاطمه زهرا بیش از 50 آیه قرآن را تلاوت کردند. یا خود آیات را خواندند و یا کلامشان استناد به آیات قرآن است. این خیلی مهم است. آدم به جایی میرسد که میتواند با قرآن سخن بگوید. مهمترین ویژگی تفسیر المیزان علامه طباطبایی چیست؟ تفسیر قرآن به قرآن است. امتیاز علامه طباطبایی است. ایشان این حرکت را به اوج رساند. چرا علامه توانست قرآن را با قرآن تفسیر کند؟ یا آیه را با آیه دیگر تفسیر کند؟ یک دلیل این همین انس با قرآن است. کسی که میگوید: من روزی یک جزء قرآن میخوانم اینقدر با قرآن آشنا و مأنوس است که با قرآن سخن میگوید. قرآن را با قرآن تفسیر میکند.
مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) از علامه طباطبایی سؤال کرده بود که این روزها به چه مشغول هستید؟ فرمود: مادرم را خواب دیدم. مادرم به من فرمود: محمد حسین یک کاری کن که در این عالم رونق داشته باشی. سؤال کردم مادر، در آن عالم چه چیزی بازار دارد؟ مادرم گفت: قرآن! قرآن اینجا بازار دارد.
مرحله سوم از این بالاتر است. فاطمه زهرا(س) تحت تأثیر آیات قرآن بود. آیات قرآن در زندگی حضرت زهرا(س) حضور داشت. اثر گذار بود. در کتابهای قدیمی ما آمده، سید بن طاووس(ره) نقل کرده است. کتابهای قبل از ایشان نقل کردند. دو آیه بر پیامبر نازل شد. اصحاب خدمت پیامبر نشسته بودند. آیات که نازل میشد، مردم متوجه نزول آیات نمیشدند. ولی حالت پیامبر تغییر میکرد، میفهمیدند یک آیهای نازل شده و خبری هست. وقتی پیامبر خدا به حالت اولیه برگشت، روایت این است «بَكَي بُكَاءً شَدِيدا» (مسند فاطمه زهرا سلام الله علیها) بلند بلند گریه کرد، به حدی که «و بکت صحابته لبکائه» اصحاب هم به گریه افتادند. آدم گاهی میبیند که طرف چطور گریه میکند، از شدت علاقه متأثر میشود. از بس گریه پیامبر شدید بود، کسی به خودش اجازه نداد از پیامبر بپرسد که چه شده است؟ اصحاب میدانستند «و کان النبی صلی الله علیه و آله اذا رأی فاطمه علیهاالسلام فرح بها» تنها چیزی که دل پیامبر را شاد میکند، دیدن فاطمه زهرا(س) است. سلمان در خانه حضرت زهرا آمد و گفت: به فریاد برس! بیا ببین مسجد چه خبر است! پیامبر دارد گریه میکند، از بس گریه شدید است که کسی نمیتواند سؤال کند. فاطمه زهرا(س) آمدند. وقتی وارد شدند، به پدر عرضه داشتند «فدیتک، ما الذی ابکاک»؟ جان زهرا به فدایت چرا گریه میکنی؟ ادب گفتگو را یاد بگیریم؟ اگر پیامبر میفرمود: «فداها أبوها» فاطمه زهرا هم اینطور میگفت: فدای تو شوم چرا گریه میکنی؟ برای اولین بار پیامبر دلیل گریهشان را بیان کردند. فرمودند: دو آیه نازل شده است. سوره مبارکه حجر آیه 43 و 44 نازل شده است. برای اولین بار پیامبر آیه را میخوانند. «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ،لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» (حجر/43 و44) جهنم هفت در دارد و هر گروهی از اهل آتش از یک در وارد جهنم میشوند. آیه در مورد جهنمیهاست. آیه در مورد عذاب کفار است. ولی پیامبر آنقدر گریه کرده است که رفتند فاطمه زهرا را برای دلداری آوردند. این را هم مرحوم سید بن طاووس نقل کرده است و هم یکی از معاصرین شیخ صدوق که کتابی به نام «زهد النبی» دارد. ایشان نقل کرده است.
فاطمه زهرا آمده سؤال کند که چرا گریه میکنید؟ تا فاطمه زهرا این دو آیه را شنید،«وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ،لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» همینطور که فاطمه زهرا نشسته بود «فسقطت فاطمه علیهاالسلام علی وجهها» از شدت تأثر با صورت به زمین خورد. دو آیه عذاب، آن هم عذاب کفار. حضرت زهرا آمده پدر را دلداری بده، عذاب اهل آتش را که میشنود با صورت به زمین میخورد. امیرالمؤمنین یک جمله گفتند. سلمان یک جمله گفت. وقتی اولین آیه را در مورد عذاب قیامت شنیدند، اصحاب هرکدام یک جمله گفتند. این تأثیر آیات قرآن است. واقعاً میشود یک آیه قرآن با انسان اینطور کند؟ بله. آیات پایانی سوره مبارکه حشر را همه بینندهها بلد هستند. «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» (حشر/21) خدا از ما این انتظار را دارد. میگوید: ما این قرآن را بر کوه نازل میکردیم، «لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً» در کوه اثر میکرد.
گاهی جلسات قرآنی در حضور پیامبر برگزار میشد. پیامبر خدا نشسته بودند، اصحاب هم نشسته بودند. یک کسی قرآن را تلاوت میکرد و بقیه گوش میکردند. رسول خدا تعجب کرد. فرمود: این چه جلسهی قرآنی است؟ گفتند: چه اشکالی دارد؟ قرآن میخوانند و ما هم گوش میکنیم. فرمود: چه چیزی را گوش میکنید؟ «أین البکاء» گریه شما کو؟ بعضی از آیات قرآن باید اشک خوف انسان را جاری کند. بعضی از آیات قرآن باید اشک شوق انسان را جاری کند. در آیات اول سوره مبارکه انفال هست. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ» مؤمن چه کسی است؟ «إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» (انفال/2) وقتی قرآن برای آنها تلاوت میشود، بر ایمانشان افزوده شود. نه اینکه اولاً تلاوت نداشته باشیم و وقتی هم داریم تأثیری در ما نداشته باشد. اگر با قرآن این مراحل را گذراندیم، یعنی قرآن را تلاوت کردیم. به جایی رسیدیم که با قرآن سخن بگوییم، تأثیر قرآن در زندگی ما، آنوقت مرحله چهارم مرگ با قرآن و حشر با قرآن است. الآن ما در دعاهایمان تشریفاتی یک چیزی میگوییم. پروردگارا ما را با قرآن زنده بدار. با قرآن بمیران. با قرآن محشور کن. ما کجا با قرآن زنده بودیم که با قرآن بمیریم؟ اگر با قرآن زنده بودیم، حتماً هم با قرآن میمیریم. اما اگر در زندگی با قرآن مأنوس نبودم، چطور میخواهم با قرآن بمیرم؟ چطور میخواهم با قرآن محشور شوم؟
من یک سؤالی میپرسم. یک کسی سؤال مهمی مطرح کرد که مگر نباید ما با قرآن بمیریم، مگر نباید دم مرگ لا اله الا الله بگوییم، مؤمن از دنیا برویم و شهادتین بگوییم؟ کنار دست محتضر قرآن بخواند؟ سؤال: ای خدا چطور انتظار داری ما با ایمان از دنیا برویم؟ مگر لحظات مرگ، سکرات مرگ نیست. قرآن میگوید: «وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْت ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحِيدُ» (ق/19) سکره حالتی است که آدم بین هوشیاری و بیهوشی است. در نهجالبلاغه امیرالمؤمنین مفصل دارد. «اجْتَمَعَتْ عَلَيْهِمْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ وَ حَسْرَةُ الْفَوْت» (نهجالبلاغه/ص159) من در حالتی هستم که هوشیاری کامل ندارم. ای خدا! انصاف داری؟ من سکره هستم. هوشیاری من کامل نیست. بعد هم میگویی: مسلمان بمیر. با لا اله الا الله بمیر؟ بعد هم میگویی: شهادتین را درست بگو؟ این سؤال مهمی است و جوابش یک کلمه است. در سکرات مرگ فکر انسان کار نمیکند. حق با شماست، سکره است. بیهوشی است. ملکات انسان کار میکند. ملکات چیست؟ آن چیزی که در تمام عمر با آن سر و کار داشتیم. آن کسی که ملکه زندگی ما بوده و شب و روز با آن مأنوس بودیم. قرآن ملکه زندگی ما باشد، حتماً در موقع مرگ هم با ایمان از دنیا میرویم. اگر ایمان ملکه زندگی ما بود، حتماً زمان مرگ هم لا اله الا الله خواهیم گفت. کسی میتواند بگوید: خدایا ما را با قرآن بمیران که با قرآن زندگی کرده باشد. فاطمه زهرا با قرآن زندگی کرد. لذا فاطمه زهرا به امیرالمؤمنین وصیت کرد که وقتی مرا دفن کردی از کنار قبر من برنگرد. «ان یجلس عند رأسها و یکثر من تلاوة القرآن» فرمود: علی جان بالای قبر من بنشین! «قبالة وَجهُ» رو به صورت من، اگر بخواهیم رو به صورت میت بنشینیم باید خودمان پشت به قبله باشیم. میت را رو به قبله دفن میکنند. رو به صورت من بنشین و آنجا برای من قرآن بخوان. سؤال: الآن رسم است که همه برای امواتشان قرآن میخوانند. آیا برای همه مفید است؟ نمیدانم.
کسی که در زندگی یکبار به قرآن مراجعه نکرده است، تلاوت قرآن در زندگی نداشته است، به آیات قرآن عمل نکرده است. هرگونه فسق و فجوری داشته است، میشود گفت: خواندن آیات قرآن در مرگش، کنار قبرش به دادش میرسد؟ نمیدانم! ولی اگر کسی با قرآن زندگی کرد، یکی از مراجع بزرگوار میفرمود: برای بعضیها دین در متن زندگیشان است و برای بعضی در حاشیه است. بعضیها همه چیزشان را با دینداری هماهنگ میکنند. این کسب ماست، دین چه میگوید؟ این شغل ماست. دین چه میگوید؟ رفاقت ماست، دین چه میگوید؟ برنامه فلان رسانه، دین ما چه میگوید؟ اخلاق ما در خانه، دین چه میگوید؟ رفت و آمد با فلانی، دین چه میگوید؟ دین در متن زندگیشان است. هرجا دین به خواستههای خودشان لطمه نزد، عمل میکنند. هرجا لطمه زد خواستههای خودشان مقدم است. آنوقت اینها میتوانند بگویند: آقا ما میتوانیم بگوییم: خدایا ما را با قرآن زنده بدار و با قرآن بمیران؟
یکوقت آیت الله جوادی آملی میفرمودند: تعجب میکنم بعضیها شب که خوابی میبینند صبح با نگرانی دنبال تعبیر خواب میروند. یا یک کتاب تعبیر خواب کنار دستشان میگذارند یا تماس میگیرند. ایشان میفرمودند: ما که روزمان همه دروغ است، آنوقت انتظار داری خواب ما راست باشد؟ بیداری ما دروغ است، آنوقت خواب ما راست است؟ تو بیدار هستی دروغ میگویی. برای چه دنبال تعبیر خواب هستی؟تو که در بیداری دروغ میگویی، آنوقت رؤیای تو رؤیای صادقه است؟ بله اگر کسی بیداریاش درست بود، رؤیایش هم درست است. اگر با قرآن زندگی کردیم، با قرآن میمیریم و محشور میشویم.
پس نقش قرآن در زندگی حضرت زهرا(س)، تلاوت قرآن در زندگی زهرا(س)، سخن گفتن با قرآن، تأثیر آیات قرآن مرحله سوم است. تأثیر آیات قرآن است که انفاق میکند. تأثیر آیات قرآن است که از نابینا خودش را میپوشاند. تأثیر آیات قرآن است که وقتی میخواهد خطبه بخواند، «لاثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها» (خطبه فدکیه) با آن پوشش در مسجد النبی میآید. مرحله چهارم هم مرگ با قرآن و حشر با قرآن است. فاطمه زهرا با قرآن محشور نشود، چه کسی میخواهد با قرآن محشور شود؟
شریعتی: یک تلنگر خوبی برای همه ما بود و نکات خوبی را شنیدیم. انشاءالله ما هم زندگیمان را براساس قرآن تنظیم کنیم. فقط یک نکتهای را به حضرت زهرا بگویم و اینکه گرچه دنیای ما برازندهی شما نبود ولی همه میدانیم که یکی از دلخوشیهای شما تلاوت قرآن بود و ما هم این روزها تلاوت قرآن میکنیم و آن را به روح بلند و آسمانی شما هدیه میکنیم که انشاءالله شما هم نگاه مادرانهتان را از ما دریغ نکنید. امروز صفحهی 505 قرآن کریم، آیات 21 تا 28 سوره مبارکه احقاف در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«وَ اذْكُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ وَ قَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «21» قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَأْفِكَنا عَنْ آلِهَتِنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «22» قالَ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أُبَلِّغُكُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ «23» فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُمْ بِهِ رِيحٌ فِيها عَذابٌ أَلِيمٌ «24» تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّها فَأَصْبَحُوا لا يُرى إِلَّا مَساكِنُهُمْ كَذلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ «25» وَ لَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيما إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «26» وَ لَقَدْ أَهْلَكْنا ما حَوْلَكُمْ مِنَ الْقُرى وَ صَرَّفْنَا الْآياتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «27» فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَ ذلِكَ إِفْكُهُمْ وَ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «28»
ترجمه: و سرگذشت برادر قوم عاد (حضرت هود) را ياد كن، آنگاه كه قومش را در منطقه احقاف هشدار داد. در حالى كه پيش از او و پس از او هشدار دهندگانى آمده بودند. (او به مردم گفت:) جز خدا را نپرستيد كه من از عذاب روز بزرگ بر شما مىترسم. (قوم عاد به حضرت هود) گفتند: آيا به سراغ ما آمدهاى تا ما را از خدايانمان برگردانى؟ پس اگر از راستگويانى، آنچه را وعده مىدهى براى ما بياور. هود گفت: علم (به زمان وقوع قيامت) تنها نزد خداست و من آنچه را بدان فرستاده شدهام به شما ابلاغ مىكنم، ولى (متأسفانه) شما را گروهى جاهل مىبينم. پس چون آن تودهى ابر را ديدند كه به سمت سرزمين آنان روى آورده است، گفتند: اين ابر باران زاست، (هود گفت: چنين نيست) بلكه آن عذابى است كه به شتاب خواستارش بوديد. بادى كه در آن عذابى دردناك نهفته است. (آن باد) به فرمان پروردگارش همه چيز را در هم مىكوبد. پس صبح كردند در حالى كه چيزى جز خانههايشان ديده نمىشد، اينگونه، تبهكاران را جزا مىدهيم. و همانا به قوم عاد چنان امكاناتى داديم كه به شما (اهل مكّه) نداديم و به آنان گوش و چشم و دل داديم، ولى گوش و چشم و دل آنان به حالشان سودى نبخشيد، زيرا پيوسته آيات خدا را انكار مىكردند و (بالاخره) عذابى كه آن را به مسخره مىگرفتند، آنان را فراگرفت. و همانا آبادىهايى را كه در اطراف شما (اهل مكّه) بود، نابود كرديم و آيات خود را گونه گونه بيان كرديم تا شايد (از راه باطل خود) باز گردند. پس چرا معبودانى كه به جاى خداوند براى تقرّب برگزيده بودند، آنان را يارى نكردند؟ بلكه از نزد آنان محو شدند و اين بود (سرانجام) دروغ و انحراف آنان و آنچه دروغ مىبافتند.
شریعتی: انشاءالله لحظات زندگی ما منور به نور قرآن کریم و منور به نور حضرت زهرا(س) باشد. حسن ختام فرمایشات شما را میشنویم.
حاج آقای حسینی: امیرالمؤمنین در خطبه 202 نهجالبلاغه دارد که هنگام خاک سپاری فاطمه زهرا(س)، امیرالمؤمنین درد دلی با رسول الله داشتند. من بخشهایی از این را بخوانم. وقتی بدن حضرت صدیقه طاهره(س) را دفن کردند، روایت این است حضرت دستشان را از خاک قبر تکان دادند، «هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ» همه غمهای عالم بر قلب امیرالمؤمنین سرازیر شد. تا آدم عزیزش را دفن نکرده، باور نمیکند. وقتی دفن کردند، شروع کردند با پیامبر درد دل کردند. «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ» این کلمات امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه خطبه 202 است. کس دیگری نبود که امیرالمؤمنین با او درد دل کند. بچهها نبودند یا اگر هم بودند خردسال بودند. دفن جنازه مخفیانه و شبانه بود. فقط میتوانست با پیامبر درد دل کند. «عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوارِكَ» سلام از من و از دختری که در کنار تو آرامید. «وَالسَّرِيعَةِ اللَّحاقِ بِكَ» زود فاطمه به تو ملحق شد. «قَلَّ يا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي» امیرالمؤمنینی که در سختترین شرایط مثل کوه ایستاده است، اینجا اعتراف میکند که کم آوردم! «قَلَّ يا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي» یا رسول الله! علی در فقدان فاطمه کم آورد. صبر اولیای خدا هم کم میشود. «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ، فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ اءُخِذَتِ الرَّهِينَة» یا رسول الله! امانتی که به من داده بودی، از من گرفتند. من نمیخواستم فاطمه از من جدا شود. «اءَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ» امیرالمؤمنین اهل مبالغه نیست. غم من دائمی است! در آخر نهجالبلاغه هست که به امیرالمؤمنین گفتند: آقا، شما چرا محاسنتان را خضاب نمیکنید؟ «اَلْخِضَابُ زِينَةٌ وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِي مُصِيبَةٍ (نهج البلاغه،حکمت473) من عزادار هستم. تا روز آخر عزادار فاطمه زهرا(س) بود. «وَ اءَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ» دیگر شبها خواب ندارم. «إِلَى اءَنْ يَخْتارَ اللَّهُ لِي دارَكَ الَّتِي اءَنْتَ بِها مُقِيمٌ» تا پیش شما بیایم. «وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ» یا رسول الله! دخترت فاطمه به زودی به تو خبر میدهد، «بِتَضافُرِ اءُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِها» امت همه برای کوبیدن فاطمه جمع شدند. نه نه! فاطمه به تو نمیگوید. «فَاءَحْفِها السُّؤالَ» اگر به اصرار از او بپرسی، شاید به شما بگوید. فاطمه کسی بود که به امیرالمؤمنین نگفت. اگر به امیرالمؤمنین گفته بود، امیرالمؤمنین در دل شب هنگام غسل سر به دیوار نمیگذاشت. حتی به امیرالمؤمنان نگفت.
بعد از نبی به دخترش، امت امان نداد *** از مهر کس تسلی آن خسته جان نداد
میخواست با علی سوی مسجد رود ولی *** دردا که تازیانه قنفذ امان نداد
«میخواست تا که دهد جان به پشت در» این همه بلا و مصیب آمد، فاطمه زهرا تا سه ماه زنده ماند، این شاعر جواب داده، نه! فاطمه زهرا باید همین پشت در جان میداد.
میخواست تا که دهد جان به پشت در *** چون بیکسی علی دید، جان نداد
یعنی گفت: چند روزی را با امیرالمؤمنان بمانم. همین روزها کنار بستر وقتی فاطمه زهرا(س) با امیرالمؤمنان درد دل میکردند، امیرالمؤمنان به فاطمه زهرا فرمود: تو چرا گریه میکنی؟ من باید گریه کنم. من دارم فاطمه از دست میدهم. تو چرا گریه میکنی؟ عرضه داشت: علی جان! «ابکی لما تلقی بعدی!» (بحارالانوار/ج43/ص218) برای مصیبتهایی که بعد از من میبینی. یعنی زهرا این دو سه ماه هم به سختی جانش را نگه داشت که علی تنها نباشد. دیگر بیش از این نتوانست.
میخواست تا که دهد جان به پشت در *** چون بیکسی علی دید، جان نداد
هر قهرمان کند به نشان خود افتخار *** زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد
اگر نشان داده بود، آنوقت در دل شب متوجه نمیشد که حضرت سر به دیوار بگذارد. لذا امیرالمؤمنین در این خطبه نهجالبلاغه به حضرت عرضه میدارد: «فَاءَحْفِها السُّؤالَ» به اصرار از فاطمه سؤال کن، «وَاسْتَخْبِرْها الْحالَ» به اصرار بپرس شاید فاطمه به شما بگوید. آخرش هم نالهی جانسوزی دارد. «وَالسَّلامُ عَلَیْكُمَا سَلامَ مُوَدِّعٍ» یا رسول الله هم با تو وداع میکنم و هم با فاطمه وداع میکنم. فرمود: نمیخواهم از کنار قبر فاطمه بروم. «اءَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَةٍ، وَ إِنْ اءُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنِّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ» یقین داشته باشید از این جمله استفاده میشود، اگر امیرالمؤمنین میتوانست از کنار قبر فاطمه برنمیگشت، ولی امر و وصیت فاطمه زهرا بود که دفن مخفیانه باشد. امیرالمؤمنین باید زود برگردد تا کسی متوجه محل خاکسپاری این مظلومه عالم نشود.