كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 17-12-95
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
حاج آقای حسینی: بسم الله الرحمن الرحیم. در بحث سیره تربیتی امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه، مباحث ما به صحبت از راههای تحکیم روابط خانواده رسید. یکی از عوامل مهم در تحکیم روابط خانواده، اعتماد زن و شوهر به هم هست. اگر به هم بیاعتماد باشند زندگی پابرجا نخواهد بود. حتماً سؤال خواهند کرد چه کنیم این اعتماد برقرار باشد؟ یکی از مهمترین راههای اعتماد صداقت در زندگی است. چون مهمان سفره امیرالمؤمنین هستیم، چند عبارت را از نهجالبلاغه میخوانم.
خطبهی 42 نهج البلاغه هست. «إِنَّ اَلْوَفَاءَ تَوْأَمُ اَلصِّدْقِ» وفا با صداقت توأم هستند. توأم یا توأمان، خدا به کسانی که بچه دوقلو میدهد، عربها به این توأمان میگویند. «إِنَّ اَلْوَفَاءَ تَوْأَمُ اَلصِّدْقِ» یعنی وفا با صداقت توأم است. اگر زندگی با صداقت بود، وفا در آن هست. یعنی زن و شوهر به هم وفادار خواهند ماند. اعتماد در آن پیدا میشود. «وَ لاَ أَعْلَمُ جُنَّةً أَوْقَى مِنْهُ» سپری محکمتر از وفا پیدا نکردم. در زندگی صداقت عامل وفا است. جمله دوم از بخش حکمتهای نهجالبلاغه، حکمت 47 است. حضرت میفرماید: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَي قَدْرِ هِمَّتِهِ» ارزش یک انسان به اندازه همت اوست. «وَ صِدْقُهُ عَلَي قَدْرِ مُرُوءَتِهِ» چقدر ممکن است انسان در زندگی با دیگران صادق باشد؟ به اندازهای که مروت داشته باشد. آدم به هر مقداری که مروت داشته باشد، مروت را هم به آدمیت و انسانیت معنا کردند. هرچه انسانیت آدم بالا باشد، به همان مقدار صداقتش بالا است.
باز نظیر این در کلمات امیرالمؤمنین است. فرمود: «مَن كَذَبَ أفسَدَ مُرُوَّتَهُ» صداقت نشانه مروت است، نقطه مقابلش، دروغ است که مروت و آدمیت و انسانیت انسان را از بین میبرد. سومین مورد هم باز در کلمات حکمت آمیز نهجالبلاغه است. اواخر نهجالبلاغه حکمت 458 است. «قَالَ عليه السلام عَلَامَةُ الْإِيمَانِ» صداقت علامت ایمان است. مؤمن نمیشود مؤمن باشد و صداقت نداشته باشد. «أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ» علامت ایمان این است که شما صداقت را ترجیح بدهی ولو به ضرر شما باشد. «وَ أَنْ لَا يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عِلْمِكَ» حضرت میفرماید: یکی از نشانههای ایمان این است که بیش از عملت حرف نزنی! به اندازهای که عمل داری حرف بزنی. الآن مشکل ما این است که ادعاها زیاد و حرفها زیاد است و عمل کم است. نشانهی ایمان این است که به اندازه عملت حرف بزنی. تا اینجا سه تا مطلب شد. یکی عامل اعتماد گفتیم صداقت و وفا است. با صداقت دوقلو هستند. دوم اینکه به اندازهای که انسان انسانیت و آدمیت و مروت داشته باشد، به همان اندازه صداقت دارد. سوم اینکه صداقت نشانه ایمان است.
باز یک جمله دیگر از نهجالبلاغه است که در خطبه 86 نهجالبلاغه است. این خطبهی بسیار زیبا و مفصلی است. نکات تربیتی خیلی زیادی دارد. حضرت میفرماید: «جَانِبُوا اَلْکَذِبَ» از دروغ فاصله بگیرید. «فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِیمَانِ» خیلی تعبیر لطیفی است. یعنی اگر شما بخواهی ایمان داشته باشی، ایمان در یک مسیر است. دروغ در یک مسیر است. اینها با هم در یک مسیر نمیتوانند قرار بگیرند. آن یک طرف و این یک طرف است و با هم قابل جمع نیستند. گاهی ما فکر میکنیم انسان میتواند مؤمن باشد و در عین حال بعضی گناهان را انجام بدهد. بعضی گناهان با ایمان قابل جمع نیست. سؤال میکنند مؤمن میتواند بخیل باشد؟ مؤمن است گاهی گرفتار بخل میشود. یا مؤمن میتواند ترسو باشد؟ مؤمن است، میشود. میشود مؤمن دروغگو باشد؟ فرمود: نه! در روایت دیگر داریم «ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ كانَ مُنافِقا» سه صفت است که اگر آدم داشته باشد، منافق است. منافق نه به آن معنایی که منافق در ردیف بدتر از کفار باشد. یکی این است که کسی که سخن میگوید، دروغ بگوید. یعنی فکر نکنیم بعضی از گناهان با ایمان ما قابل جمع است. حضرت فرمود: «فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِیمَانِ» ایمان از یک مسیر میرود و دروغ از یک مسیر میرود. این دو با هم قابل جمع نیستند. بعد عبارت لطیفی دارد که میفرماید: «اَلصَّادِقُ عَلَى شَفَا مَنْجَاةٍ وَ کَرَامَةٍ» آدمی که راستگو است بر ساحل نجات و کرامت است. «وَ اَلْکَاذِبُ عَلَى شَرَفِ مَهْوَاةٍ وَ مَهَانَةٍ» آدمی که دروغ میگوید در پرتگاه هلاکت و پستی است. این خطبه 86 نهجالبلاغه بود.
شریعتی: ما باید اینها را باور کنیم. یک وقتهایی آدم احساس میکند تا دروغ نگوید مشکلش حل نمیشود. کار پیش نمیرود.
حاج آقای حسینی: اگر در خانوادهای صداقت باشد، اعتماد به هم برقرار میشود. وفا در آن خانواده برقرار میشود. ایمان در آن خانواده پایدار است. یکی از آثار نداشتن صداقت این است که امیرالمؤمنین فرمود: اگر کسی دروغ در زندگی بگوید، قطعاً دیگر اعتماد نخواهد بود. فرمود: «مَن عُرِفَ بالكذبِ» اگر کسی را به دروغ شناختند، «قَلَّتِ الثِقَةُ بهِ» اعتماد به او کم میشود. این خیلی مهم است. گاهی ما یک دروغ میگوییم و ممکن است یک جایی یک منفعتی هم ببریم، یک کاری میخواستیم بکنیم و بالاخره به نفع ما تمام شد. ولی آن اعتماد که از دست برود، آن ضررش خیلی بیشتر از منفعت جزئی است که ما الآن در اینجا داریم.
الآن بحث صنعت ما، ما وقتی یک ماشین به مشتری میدهیم این ماشین را به شرط سلامت میدهیم. در پارکینگ است ده تا ایراد دارد. این درست است الآن یک منفعتی میبرد. ولی آن اعتماد سلب شده است. الآن اینها اعتماد در جامعه ما از بین رفته است. این همه که ترویج و تبلیغ میکنند که کالای داخلی مصرف کنید. چه کسی نمیخواهد؟ همه میخواهند. این همه در سخنرانیها میگوییم کالای داخلی مصرف کنید. ولی تولید کننده هم نباید آن اعتماد را جلب کند؟ وقتی دروغ گفتی دیگر چه اعتمادی؟
حضرت میفرماید: «مَن عُرِفَ بالكذبِ» اگر کسی دروغ بگوید، دروغ این نیست که در کلام بگویم. یک صداقت در کلام و یک صداقت در عمل است «قَلَّتِ الثِقَةُ بهِ» اعتماد به او کم میشود. باز در روایت دیگر داریم «لم تقبل صدقه» حرف راستش پذیرفته نمیشود. باز آثار دیگری که خیلی مهم است. در روایت امیرالمؤمنین است که «الکذب خیانة» کذب خیانت است. اگر من دروغ گفتم و همسرم میداند من دروغ میگویم، همسرم مرا خائن میداند. اگر شریک زندگی مرا اهل خیانت بداند، زندگی برقرار میشود؟ پایدار میشود؟
تعبیر دیگری دیدم که از امام صادق(ع) در کافی شریف است. حضرت فرمود: خدا علیه دروغگوها وارد عمل میشود. چه اقدامی میکند؟ حضرت فرمود: «إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَى الْكَذَّابِينَ النِّسْيَان» (کافی/ج2/ص341) شنیدید میگویند: دروغگو حافظه ندارد؟ خدا علیه دروغگوها وارد عمل میشود و فراموشی به اینها رو میکند. مرحوم علامه مجلسی(ره) در شرح این حدیث فرمودند: بخاطر اینکه وقتی این حافظهاش را از دست داد، وقتی دروغ گفت، بالاخره رسوا میشود. حداقل زودتر رسوا شود بهتر است. به نفع خودش است. خدا رحمت کند یک آقایی میگفت: من باید یک جلسهای را مرتب میرفتم. جایی وعده داده بودم که ساعت 8 بروم، مثلاً ساعت 11 شب رفتم. صاحبخانه خیلی ناراحت و نگران بود. تا رسیدم گفت: سه ساعت است ما را معطل کردی؟ ایشان هم گفت: مادر من امشب از دنیا رفته است. آن بنده خدا هم گفت: مادر شما از دنیا رفته و شما اینجا آمدی؟ گفت: به شما قول داده بودم، آمدم. او شرمنده من شد. یک چند وقتی گذشت و یک شب دیگر باز ما به جلسه خیلی دیر رفتیم. یادم نبود ایشان است. دوباره گفتم: مادرم از دنیا رفت. گفت: شما چند تا مادر داری؟ گفت: من یادم رفته که آن دفعه گفتم مادرم است. امام صادق میفرماید: خدا کمک کند به نفع صادقین و علیه دروغگوها! اینها فراموشی ندارند.
یک نکته مهمی که حتماً ذیل این بحث لازم است، این است که صداقت یعنی چه؟ من پنج حدیث از پانصد حدیث را خواندم. از نهجالبلاغه پنج حدیث از پنجاه حدیث را خواندم. خیلی روایت داریم. ما چطور در زندگی خانوادگی صداقت داشته باشیم؟ این صداقتی که میگوییم به این معنی نیست که همه حقایق را هم باید بگوییم. گفتن همه حقایق معنای صداقت نیست. این حدیث هم در من لا یحضر شیخ صدوق است و هم در تحف العقول از کتابهای قدیمی ما هست. امیرالمؤمنین فرمود: «ثَلاثٌ يَقْبَحُ فيهِنَّ الصِّدْقُ» سه چیز است که صداقت در آن زشت است. راستی اینجا خوب نیست. 1- «اَلنِّميمَةُ» سخن چینی. عزیزان شاید وصیت نامه حضرت را زیاد شنیده باشند. ماه رمضان معمولاً محور گفتگوها قرار میگیرد. حضرت وقتی در بستر شهادت بودند، وصیت نامه معروف حضرت «الله الله فی الصلاة» را زیاد شنیدهاید. تا به اینجا میرسد. در مورد الفت بین مردم میگوید. انسان یک کاری بکند و دعوایی را به اصلاح برساند. نقطه مقابل نمیمه است. نمیمه یعنی سخنچینی و دو به هم زدن! امیرالمؤمنین در بستر شهادت فرمود. حدیث معروف است. اما گاهی دیدم خیلی عجیب است. از بس ثواب اصلاح بالا است، بعضی در ترجمه این حدیث به اشتباه افتادند. من یک وقت خدمت بعضی بزرگان رسیدم، گفتم: شما در ترجمهتان، گفتند: درست است. امیرالمؤمنین هم میفرمایند: «صلاح ذات البین افضل من عامّة الصّلاة و الصّیام» (نامه 47 نهجالبلاغه) بین دو نفر را اصلاح کنی بالاتر از تمام نمازها و روزههاست. «عامه» است. شما بین دو نفر را اصلاح کنید از تمام نمازها و روزهها بالاتر است. تمام نمازها و روزهها یک طرف، این یک طرف! وصایای حضرت در بستر شهادت است. حضرت در بستر شهادت وصایایی داشتند یکی این است. «صلاح ذات البین افضل من عامّة الصّلاة و الصّیام» از تمام نمازها و روزهها نه یکسال نماز و روزه! اگر عامه خودمان هم در نظر بگیریم، هفتاد سال نماز و روزه داشته باشیم، چقدر زحمت دارد. اما بین دو نفر را اصلاح کنیم.
من تقاضا میکنم به این مناسبت در آستانهی سال جدید هستیم. بارها گفتیم باور کنید سال جدید فقط به این نیست که خندهای باشد و فیلم و سریالی ببینیم. اینها دل را شاد نمیکند. اینها خوب است و یک خندهای بر لب میآورد. بالاتر این است که ریشهای عمل کنیم. آن مطلبی که حاج آقای انصاریان فرمودند: من تقاضا میکنم هرکسی الآن دادخواست داده و شکایت کرده و پرونده دارد، برود پس بگیرد. طوری نمیشود. دوباره اگر صلح نشد بعد. قرآن میگوید: میشود. «إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما» (نساء/35) اگر بخواهند خدا توفیقش را برقرار میکند. یک وقت نمیخواهند. این گناه را گردن او میگذارد و او گناه را گردن این میاندازد. وعده قرآن است. اگر ما قرآن را قبول داریم، قرآن میفرماید: اگر اینها تصمیم بر اصلاح داشته باشند، «يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما» خدا کمک میکند. قرآن میگوید: شما بخواهید کار حل میشود. ولی یک موارد نادری هست که پنج درصد این پروندهها فایده ندارد، جدا شوند مصلحت است. اما همه نگویند ما جزء آن پنج درصد هستیم. حالا در آستانه سال جدید چند روز دیگر بگذارید بچهها داغ جدایی پدر و مادر را نبینند. باور کنید این داغها از داغ مرگ سنگینتر است. یعنی یک بچه پدرش بمیرد، شاید برایش گواراتر باشد از اینکه بگویید: مادرش از پدرش میخواهد جدا شود. شاید مادر اگر میمرد گواراتر بود. دائم جنگ و دعوا و ستیز است. مشکل تمام نمیشود. در آستانه عید نوروز و سال جدید هستیم، در آستانهی ولادت حضرت زهرا(س) هستیم. قرآن میگوید: «إِنْ يُرِيدا» اگر بخواهید انجام میشود. این نکته مقابل نمیم است. نکته مقابل نمامی و سخن چینی، اصلاح بین دو نفر است.
الآن یک نفر واسطه شود، یقین داشته باشیم، ما گاهی گم میکنیم. الآن به من بگویند: من امشب بنا دارم شب چهارشنبه مسجد جمکران بروم. مسجد جمکران بروی چقدر نماز میخوانی؟ از اذان مغرب تا طلوع آفتاب نماز و دعا بخوان. دوازده ساعت عبادت میکنی. دوازده ساعت نماز یک شب در رکوع و سجده باش و آب هم نخور. فقط رکوع و سجده برو. چقدر میشود؟ فرمود: «صلاح ذات البین افضل من عامّة الصّلاة و الصّیام» نه نماز امشب تو، تمام نمازها و روزههای تو یک طرف! با زبان خودت بتوانی بین دو نفر را اصلاح کنی از همه بالاتر است. ما فکر میکنیم کار خیر این طرف است. آقا امشب شما بیایی، بزرگتر هستی، کلام شما مؤثر است، حرفت نافذتر است. نه! امشب قول دادم یک هیأت بروم. یا یکی کوتاه بیاید، یا اگر نیاز به واسطه هست، واسطه انجام بدهد.
فرمود: سه جا هست که صداقت لازم نیست. یکی سخنچینی است. 2- «وَ إِخْبَارُكَ الرَّجُلَ عَنْ أَهْلِهِ بِمَا يَكْرَهُ» اگر یک خبر بدی را داد، صداقت این نیست که فوری ببری اخبار را تحویل بدهی، بعضیها خیلی سریع و زود منتظر یک خبر ناگوار هستند. 3- «وَ تَكْذِيبُكَ الرَّجُلَ عَنِ الْخَيْرِ» یک کسی حرفی زد و حرفش درست نیست. لازم نیست جلوی جمع بگویی: تو داری دروغ میگویی. به جایی برنمیخورد. بله یک وقت اثری دارد، آبروی یک نفر را میبرند. غیبتی هست، نباید گفت. اما حالا این چیزی که او گفت، تأثیری ندارد. باز در روایت دیگر امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «لا تك صادقا حتی تكتم بعض ما تعلم» (بحارالانوار، ج75، ص8) شما صداقت نداری مگر اینکه بعضی از چیزهایی که میدانی کتمان کنی. تا اینجا چه گفتیم؟
گفتیم یکی از عوامل تحکیم خانواده اعتماد است. اعتماد با صداقت پیدا میشود. آثار صداقت و توأمان را با هم خواندیم. عرض کردیم صداقت طوری است که اگر گفتیم: صداقت لازم است، به این معنی نیست که راستگویی همه جا لازم باشد. موردش کجاست؟ من یک مثال ساده و روشن بزنم. در زندگیهای خانوادگی، ما یک تکالیفی نسبت به همسرمان داریم. خانم نسبت به مرد و مرد نسبت به خانمش یک تکالیفی دارند. اینها را حتماً باید انجام بدهند. در این تکالیف اگر واقعاً زن و مرد به این نتیجه رسیدند که این یکی دارد به او دروغ میگوید، «الکذب خیانة» این تعبیر به خیانت میشود و او میگوید: او دارد به من خیانت میکند. در آن تکالیف واجبات اولیه بر او حتماً باید انجام شود. اما یک تکالیفی نه! من مثال بزنم. اگر یادتان باشد یکوقتی گفتیم: در نگاه دین چهار دسته واجب النفقه ما هستند. اینها ترتیب دارد. قدم اول زندگی خودم است. همسر و فرزند خودم واجب النفقه هستند. اما اگر من زندگی خودم و همسر و فرزندانم را تأمین کردم، مرحله دوم به پدر و مادر میرسد. خوب من زندگی خودم را تأمین کردم، به پدر و مادر میرسم. چه مانعی دارد؟ اگر یکوقت زندگی آنقدر صمیمیت در آن است که خانم میداند شوهرش به پدر و مادرش هم کمک میکند. آقا هم میداند که همسرش کمک میکند، اصلاً ما باید اینطور باشیم و به اینجا برسیم. من خیلی خوشحال میشوم که بعضی از آقایان اینطور هستند. در پیامها نوشتند که شوهر من مرا تشویق میکند و میگوید: چرا امروز خانه پدر و مادرت نرفتی؟ خود آقا پیشنهاد میکند. صبح اول وقت که میخواهد از خانه بیرون برود، خانمش را سوار میکند میگوید: بیا خانه پدرت برویم، نیاز دارند. پیر هستند. پدر و مادر سالخورده داری. یک روزی هم ما این روزها را داریم.
یا خانم به شوهرش میگوید: چرا شما کمک نمیکنی؟ یکوقت اینقدر در زندگی فهمیدگی و صفا و صمیمیت هست که هیچ. اما یکوقت اینطور نیست. حالا همسر بنده اگر ثروتمندترین زن دنیا باشد، در عین حال واجب النفقه من است. ثروت خودش برای خودش است. هرطور دلش میتواند خرج کند. اگر یک ارثی به او رسیده، درآمدی دارد، ثروتمندترین زن عالم باشد باز من نمیتوانم در مال او تصرف کنم. خانم از پول خودش میخواهد به پدر و مادرش کمک کند. من میخواهم از پول خودم بعد از نفقه خانوادهام، به پدر و مادرم کمک کنم. اگر آن صفا و صمیمیت بود که الحمدلله! اگر نبود بارها گفتیم. یک خانمی پیام داده من همه قرآن را قبول دارم. ولی یک آیهاش را قبول ندارم. من آیاتی که راجع به احترام به پدر و مادر گفته است را قبول ندارم. برای اینکه شوهر من این آیات را عمل میکند ولی در چشم من میکند. یا از حق من میزند. طوری که مرا اذیت کند. آیا واقعاً یک مردی که میخواهد به پدر و مادرش خدمت کند حتماً باید همسرش را اذیت کند؟ اول باید همسر و فرزندان را تأمین کرد. بعد از اینکه اینها را تأمین کردم، پدر و مادرم واجب النفقه من هستند. حالا اگر همسر من آن صمیمیت و درک را ندارد، حساس است. من نباید به او خبر بدهم. معنای صداقت این نیست. صداقت این نیست که من آمار بدهم چقدر به پدر و مادرم کمک کردم.
شریعتی: یعنی اگر خانم ما، یا شوهر ما حساس است، ما اگر میخواهیم کمک به پدر و مادر کنیم لازم نیست بگوییم.
حاج آقای حسینی: ما انشاءالله دنبال زندگیهایی هستیم که اصلاً خود خانم شوهرش را تشویق میکند. خود آقا همسرش را تشویق میکند. آقا صبح که میخواهد برود خانمش را هم میبرد، میگوید: برو پیش پدر و مادرت بمان. از آن طرف هم خانم اینطور باشد. اگر به این صفا و صمیمیت و به این نگاه دینی رسیدیم که الحمدلله! اینطور هستند و تعدادشان هم کم نیست. اما اگر به این نرسیدیم، یکی از این دو طرف به آن درجه کمالی که باید برسند، نرسیدند. نشانه صداقت این است که من همهی حرفهایی که در خارج از وظیفه خانوادگی من هست بگویم؟ این قطعاً اینطور نیست.
اگر این صداقت در زندگی آمد و اگر زن و مرد باور کردند که چیز مخفی از هم ندارند. آنوقت همان تعبیر امیرالمؤمنین است که «إِنَّ اَلْوَفَاءَ تَوْأَمُ اَلصِّدْقِ» وفا و ایمان در زندگی هست. مطلب دوم هم که به نظرم خیلی مهم است و باز در پیامها زیاد دیدم، درک شرایط ویژه طرف مقابل است. خانم شرایط ویژه شوهرش را درک کند. مرد شرایط ویژه همسرش را درک کند. آقای محترم بداند که همسرش در شرایط ویژه نیاز به توجه بیشتری دارد. چقدر پیام داریم که نوشتند همسر من مرا درک نمیکند. خداوند در سوره مبارکه احقاف آیه 15 و سوره مبارکه لقمان آیه 14 میفرماید: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ» ما به انسان نسبت به پدر و مادرش سفارش کردیم. قرآن تعابیرش مختلف است. گاهی میگوید: «یا ایها الذین آمنوا». گاهی میگوید: «یا ایها الانسان» گاهی میگوید: «یا ایها الذین هادوا» به یهودیها میگوید. گاهی به مؤمنین میگوید. گاهی به انسان میگوید. میگوید: من اصلاً کار ندارم که ایمان داری یا نداری. اصلاً کافر باش. آدم که هستی. من با آدم حرف میزنم! «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ» من با آدم حرف میزنم. «بِوالِدَيْهِ» من به انسان نسبت به پدر و مادر سفارش کردم. «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ» مادر تو را در دوران بارداری با سختیها و مشکلات حمل میکرد. در سوره مبارکه احقاف به جای این تعبیر دارد «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً» (احقاف/15) با کراهت و ناراحتی تو را حمل میکرد. این آقای محترم نباید بداند که همسرش در دوران بارداری یک شرایط ویژهای دارد. در این دوران یک کمبودهایی در جسم مادر پیدا میشود. در این دوران همان غذایی که فرزند در شکم مادر میخورد، شیره جان مادر را میمکد. خواب و خوراکش به هم میخورد. روزهای آخر راه رفتن و نشستن و خوابیدنش به هم میخورد. یا در دوران زایمانش، «وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً» هم بارداری به سختی بود، هم وضع حمل به سختی است.
جای تأسف است که چقدر خانوادههایی بودند که زندگی خوب و صمیمی داشتند ولی مرد به این دوران بارداری و زایمان همسرش و شرایط سخت بعد از زایمان توجه نکرده است. بعد از زایمان خانم گرفتار جنون شده است. یا گرفتار بیماریهای روحی شدید که سالهاست داروی اعصاب میخورد، برای اینکه در آن ماههای اول باید خانم یک شرایط ویژه داشته باشد. بعد آقا به او ملاحظه میکرد و کنار میآمد. کم نیستند کسانی که بعد از دوران زایمانشان گرفتار انواع و اقسام بیماریهای روحی شدند. گرفتار جنون شدهاند. خود بارداری و زایمان آسان نیست. قرآن میگوید: «وَهْناً عَلى وَهْنٍ»،«حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً» بچه شیره جان مادر را میخورد و تغذیه میکند. وقتی که به دنیا میآید شیری که میخورد، شیره جان مادر است. این مادر چقدر گرفتار ضعفهای جسمی و روحی و آسیبهای جدی میشود. ما دو وعده غذا نخوریم فریاد ما بلند میشود، دستم درد میکند، کمرم درد میکند، حال ندارم.
یا همین دورانی که خانمها عذر ماهانه دارند. خیلی جالب بود که بعضیها گفتند: ما در این دوران مواظب این شرایط هستیم. اگر در شرایط دیگر توجه ما به خانم پنجاه درصد بود، این وقت هشتاد درصد است. خانم را درک میکنیم. حالا شما در این شرایط بداخلاقی نکنید، خانم خلق و خویش تنگ است. شما او را درک کن. بعد از زایمان خلق و خویش تنگ است. دوران بارداری یک اذیت و ناراحتی پیدا کرد، خلق و خویش تنگ شد. در دوران عذر ماهانه خلق و خویش تنگ شد. شما او را درک کن. من برایم خیلی جالب بود که آقایی گفته بود: من درک میکنم و در این شرایط کوتاه میآیم. اگر در شرایط عادی گاهی یک حرف تندی میزنم، خانم یک جوابی میدهد. ولی وقتی خانم در این دوران هست، من میفهمم باید کوتاه بیایم. دوران بارداری من باید کوتاه بیایم. توجه به شرایط ویژه نسبت به خانمها خیلی مهم است.
حالا نقطه مقابل، اگر خانم شرایط ویژه همسرش را درک کند. با این آقا سالها زندگی کردی، او را میشناسی، آدم خوبی است. هرچه داشته صادقانه در طبق زندگی و خانواده گذاشته است. هیچ جایی و هیچ کاری نکرده است. اما الآن مدتی است گرفتاری اقتصادی و مشکلات اقتصادی دارد. شما با او کنار بیا، کوتاه بیا. کسی خدمت پیامبر خدا آمد و گفت: من همسری دارم یک ویژگیاش این است. وقتی میبیند من ناراحت هستم، به من میگوید: «ما یُهِمُّک» هَمِّ تو چیست؟ غصهات از چیست؟ اگر غصهات دین است، انسان باید نگران دینش باشد. اگر غصهات دنیا است، غصه نخور. خدا کفیل روزی ماست. این حرف ساده نیست.
ما اگر ده جلسه روی این جمله بحث کنیم که خانمهای محترم! الآن که مشکلات اقتصادی وجود دارد، گرفتاریهایی که بعضیها دارند، کسانی که شش ماه است حقوق نگرفتند، باز اینهایی که حقوق نمیگیرند یک امیدی دارند که روزی میگیرند، آنهایی که دو سال است بیکار هستند، چه فشار عظیمی را تحمل میکنند؟ اصلاً قابل درک نیست. تو را به خدا در آستانه سال نو، کسانی که دستشان میرسد، قدیمها رسم بود کمکی میکردند. کفشی، لباس نو، از خویشاوندان خودمان شروع کنیم. هرکسی از اطراف خودش خبر بگیرد. اگر خانم درک کند که شوهرش الآن در وضعیت مشکلی است، الآن در جامعه ما این مشکلات حرام خواری و ربا خواری و رشوه خواری هست. این حرام خواری دلیلش چیست؟ به نظرم اگرچه بخشی از این به آقایان برمیگردد ولی یک بخش عمدهاش به این برمیگردد که در خانه در فشار است. یعنی خانمش شرایط ویژه او را درک نکرده است. مشکلات اقتصادی او را درک نکرده است. مجبور نه به این معنا که مجوز دارد این کار را انجام بدهد.
من شنیدم بعضی از خانمها هستند که وقتی شوهرشان میخواهد صبح از خانه بیرون برود، دم در میگوید: یادت باشد ظهر که برگشتی با لقمه حلال برگردی. ما هیچ چیز جز حلال از تو نمیخواهیم. خدا مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی را رحمت کند. در حالات ایشان هست که صبح که میخواستند از منزل بیرون بروند، میگفت: خدایا به حق چهارده معصوم یک کاری کن من ظهر با ایمان برگردم. آقای مرعشی نجفی کجا میخواست برود؟ سر درس، زیارت حضرت معصومه، نماز جماعت! آدمی که کارش درس و علم و بحث و شاگرد بوده، باز میگفته: خدایا کاری کن که ظهر که برمیگردم با ایمان برگردم. حالا خانم محترم شما هم کاری کن که شوهرت که صبح از خانه بیرون میرود، ظهر با ایمان برگردد. با ایمان برگشتن او یک درصد مهمی هم این است که دنبال حرامخواری نرود. حرام خواری نکردن هم به درک شما در شرایط ویژه بستگی دارد. پس یک مسأله مهم درک شرایط ویژه است. آقا شرایط ویژه همسر را درک کند. خانم شرایط ویژه شوهرش را درک کند.
چند جلسه پیش اشاره کوتاهی کردیم و نرسیدیم توضیح بدهیم. مطلب سومی که عرض میکنم شناخت خطوط قرمز همدیگر است. مرد یک حساسیتها و زن یک حساسیتهایی دارد. اگر بخواهیم زندگی ما پایدار باشد، شرایط خطوط قرمز و حساسیتها را اولاً بشناسیم، ثانیاً احترام بگذاریم. مثلاً فرض کنید مرد وقتی در خانه میآید، دوست دارد همسرش استقبال او بیاید. البته مرد هم باید با خوش اخلاقی بیاید. دوست دارد وقتی از راه رسید، مشکلات و دعواها مطرح نشود. بعضی از آقایان دوازده ساعت کار میکنند. بعضی دو شغله کار میکنند. میگویند: ناچار هستم. کار اضافی صحیح نیست. تا ما میگوییم، میگویند: شما شکمت سیر است. راست میگویند. میگویند: من با سه شغل هم هنوز نمیرسم!
یک آقایی میگفت: من میخواستم خانه بروم. خانم من زنگ زد. گفت: من دیگر بعد از آن عهد کردم تلفن خانمم را بیرون جواب ندهم. زنگ زد گفت: کجایی؟ گفتم: در راه خانه هستم. گفت: خوب شد آمدی. تا نیامدی بگویم که در جریان باشی. امروز مادرت اینجا آمده با مادرشوهر دعوا کردیم. بچه هم از پله افتاد و پایش شکست. صاحبخانه هم جوابمان کرد. گفت: دو روز دیگر باید اسباب کشی کنی. برای وامت هم اخطار آمده که تا فردا نیایی... گفت: من دیگر تیمارستان بروم یا بیمارستان بروم!
اگر خانم توجه داشته باشد که وقتی مرد وارد خانه میشود یک استقبالی از او شود. یا آقایان به خانمها توجه داشته باشند. آقا، همسر شما دوست دارد هر روز یک سری به خانه پدر و مادرش بزند. تلفن کند. پیامهایی دیدم که ای کاش دروغ بود. نوشته من یک سال است میخواهم خانه پدر و مادرم بروم، شوهرم اجازه نمیدهد. این دینداری است؟ مسلمانی است؟ خانم جوان است و تازه ازدواج کرده و دوست دارد پیش پدر و مادرش برود. شما روی خط قرمز او آشنا باش. یک نکتهای هم که گاهی در خانوادهها مورد غفلت قرار میگیرد، این است که خانم دوست دارد شوهرش از راه آمد بنشیند به حرفش گوش کند. ما مردها بیرون خانه هستیم، آنقدر با دیگران سر و کله میزنیم، دیگر حوصله نداریم. آقا آن حرفی که بیرون زدی، یک مقدار هم برای خانه بگذار.
یک آقایی میگفت: آنقدر مردم به من اظهار محبت میکنند دیگر از ارتباط با مردم متنفر شدم! خوب این آقا میخواهد به خانه برود. روزه سکوت میگیرد. خانم چه تقصیری دارد؟ یکوقتی یک کتابی میخواندم، یک آقایی نوشته بود «کوچکهای بزرگ»! حالا میگویند: بحث شما در سمت خدا به جایی رسیده که آقا به خانه آمد به حرف خانمش گوش بدهد؟ همین مشکل است. همین مهم است. شما اظهار محبت که نمیکنی. حرف که نمیزنی. بعضی خانمها خیلی حساس هستند.
یادی از شهید آیت الله بهشتی(ره) بکنم. ایشان قصهای را نقل میکرد. بعد من این قصه را در مصادر قدیمی پیدا کردم. در کتابهای قدیمی تاریخ برای قرن سوم و چهارم است. چه شد که بعضی اسلام میآوردند؟ حاتم طایی یک پسری داشت. اسلام نیاورده بود. خواهرش به او گفت: حرف حساب پیامبر چیست؟ اگر پادشاه است خوب پادشاهی کند. اگر رسول است به او ایمان بیاور. عُدی پسر حاتم طایی گفت: بروم بررسی کنم این رسول است یا پادشاه است؟ میگوید خدمت پیامبر رفتم. حضرت در مسجد بود. حضرت به من فرمود: بلند شوید به خانه ما برویم. راه افتادیم، در راه یک خانم سالخوردهای جلوی پیامبر را گرفت. گفت: من با شما کار دارم! عدی بن حاتم هم دارد پیامبر را امتحان میکند که پادشاه است یا رسول است؟ گفت: به قدری پیامبر با حوصله با این زن صحبت کرد، به قدری با حوصله به حرف او گوش کرد که من خسته شدم. همانجا گفتم: این پادشاه نیست. پادشاهان اینطور با مردم برخورد نمیکنند. در روایت داریم کسی با پیامبر صحبت میکرد، آنقدر پیامبر منتظر میماند تا او برگردد.
حالا شما به خانه آمدی، چهار کلمه هم با خانم حرف بزن. باز به این مثال محدود نکنیم. عنوان کلیاش آشنا شدن با نقاط حساسی بود که هرکدام دارند، یا به عبارت دیگر با خطوط قرمز هم آشنا شوند.
شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای حسینی: خدا را به حق صدیقه طاهره قسم میدهیم که در آستانه ولادت حضرت زهرا(س) و هم در آستانه سال نو انشاءالله صفا و صمیمیت و محبتها و گذشتها در زندگیها خیلی بیشتر شود، من یک خبری خواندم خیلی خوشحال شدم. نوشته بودند از اول سال تا آخر بهمن 328 نفری که محکوم به قصاص شدند، صاحبان دم راضی شدند و رضایت دادند از زندان آزاد شدند. من تا آخر سال حساب کردم، یعنی روزی یک نفر، انشاءالله هرچه بیشتر از این گذشتها با خبر شویم.
شریعتی: حسن ختام برنامه امروز ما قرائت صفحه 512 قرآن کریم، آیات 10 تا 15 سوره مبارکه فتح است.
«إِنَ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً «10» سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً بَلْ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً «11» بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى أَهْلِيهِمْ أَبَداً وَ زُيِّنَ ذلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُوراً «12» وَ مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَعِيراً «13» وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً «14» سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلى مَغانِمَ لِتَأْخُذُوها ذَرُونا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونا كَذلِكُمْ قالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنا بَلْ كانُوا لا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا «15»
ترجمه: همانا كسانى كه با تو بيعت مىكنند، در واقع با خدا بيعت مىكنند، دست خداوند بالاى دست آنهاست، پس هر كس پيمان شكنى كند، به زيان خود پيمان مىشكند و هر كس به آنچه با خداوند عهد بسته وفا كند، خداوند به زودى پاداش بزرگى به او خواهد داد. به زودى باديهنشينان بازمانده از جنگ و جهادگريزان، (براى توجيه خلاف خود) به تو خواهند گفت: اموال و خانوادههايمان ما را مشغول و سرگرم ساخت (و نتوانستيم تو را همراهى كنيم). پس براى ما (از خداوند) طلب آمرزش كن. آنان به زبان چيزى مىگويند كه در دلهايشان نيست. (به آنان) بگو: اگر خداوند براى شما زيانى اراده كند، يا براى شما سودى بخواهد، كيست كه در برابر خداوند از شما دفاع كند، بلكه خداوند به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است. بلكه (نافرمانى و فرار شما به خاطر آن بود كه) گمان كرديد پيامبر و مؤمنان هرگز (به سلامت) به خانوادههاى خود باز نخواهند گشت و اين در دلهاى شما آراسته شد و گمان بد كرديد و (اين گونه) مردمى بدبخت شديد. و هر كس به خدا و پيامبرش ايمان نداشته باشد، پس ما براى كافران آتش شعلهور آماده كردهايم. حكومت آسمانها و زمين براى خداوند است، هر كه را بخواهد (و شايسته بداند) مىبخشد و هر كه را بخواهد (و سزاوار بداند) عذاب مىكند و خداوند آمرزنده و مهربان است. آنگاه كه شما به سوى غنايم (خيبر) حركت كرديد تا آنها را برگيريد، متخلّفان (از حديبيّه) مىگويند، بگذاريد به دنبال شما بياييم، آنان مىخواهند كلام خدا را (كه فرموده است: غيراز اصحاب حديبيّه در خيبر شركت نكنند)، تغيير دهند. (به آنان) بگو: شما هرگز نبايد دنبال ما بيائيد، اين گونه خداوند (درباره شما) از قبل گفته است. پس آنان بزودى مىگويند كه شما نسبت به ما حسد مىبريد (و نمىخواهيد ما نيز از غنايم بهرهاى ببريم. چنين نيست)، ولى آنان جز اندكى نمىفهمند.