كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 22-01-96
شریعتی: خیلی خوشحالیم که در روز سیزده رجب، روز پدر خدمت شما هستیم. انشاءالله امروز برای همه شما پر خیر و برکت باشد. بهترینها را برای همه شما آرزو میکنم. یک سلامی هم به حضرت ابوطالب و حضرت فاطمه بنت اسد بکنیم. دوستان خوبی هم که در نجف هستند و برنامه ما را میبینند. وقتی روبروی ایوان نجف قرار گرفتید و صحن و بارگاه حضرت را دیدید، حتماً نایب الزیاره و دعاگوی ما و همه بینندهها باشید. مهمان نهجالبلاغه این سفره با برکت هستیم و حاج آقای حسینی با بیان شیوای خود برای ما خواهند گفت.
حاج آقای حسینی: من یادآوری کنم که روز پدر را فراموش نکنند. آنهایی که سکهها و طلاها را روز زن عیدی گرفتند، جورابها را بدهند که مدتی است ما جوراب نخریدیم. ما بارها تقاضا کردیم به جای اینکه شاخه گلها را ببرید و روی قبر پدر و مادرها بگذارید، روز پدر به پدر هدیه بدهید. ما با صنعت گل مخالف نیستیم. میگوییم به زندهها بدهید. این گل به این زیبایی را بردارید به زندهها بدهید. تا هستیم قدر هم را بدانیم و به هم توجه کنیم. ولو به یک شاخه گل هم شده بروید و دل پدر و مادر را شاد کنید. این سنت گل بردن برای مردهها را به زندهها منتقل کنیم. یک پدری در خانه سالمندان گریه میکرد و میگفت: من چیزی نمیخواهم. فقط دوست دارم بچههای من بیایند و آنها را در آغوش بگیرم. تو را به خدا بروید یک سری به پدر و مادر بزنید. دستشان را ببوسید. «أنا و علىّ أبَوا هذه الامّة» روز امیرالمؤمنین پدر همه امت هست. من یک تقاضا میکنم تو را به خدا اگر کسی تا الآن نرفته است، به دیدن پدر و پدربزرگها و آنهایی که به آنها سر نزدیم، برویم. انشاءالله به حق آقا امیرالمؤمنین(ع) یک روز پدری هم در ایوان نجف برگزار کنیم.
ما کلام امیرالمؤمنین(ع) را که آن هفته آغاز کردیم و به پایان نرسید میخوانم. اگر رسیدیم بعضی دیگر از کلمات حضرت را هم خواهیم خواند. گفتیم: یکی از زیباترین کلمات حضرت این کلمه 470 است. سؤال کردند: توحید و عدل را تعریف کنید. حضرت میفرماید: توحید یک کلمه است. «فَقَالَ (ع) اَلتَّوْحِیدُ أَلاَّ تَتَوَهَّمَهُ» با وهم و خیال خودت نخواهی خدا را توصیف کنی. شعر سنایی را هم خواندیم که ملکا ذکر تو گویم... وهم ما محدود است و خدا نامحدود است. ما نمیتوانیم با فکر و خیال خودمان خدا را توصیف کنیم. توحید این است که کاری به فکر و وهم و خیال خودمان نداشته باشیم و اینطور نخواهیم خدا را درست کنیم و معرفی کنیم.
عدل چیست؟ «وَ اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» وقتی خدا را به عدالت شناختیم که خدا را متهم نکنیم. یعنی چه خدا را متهم نکنیم؟ گفتیم: چهار معنا دارد. یک معنا را جلسه گذشته گفتیم. خطاهای خودمان را به حساب خدا نگذاریم. اشتباهات و خطاهای خودمان را به حساب خدا نگذاریم. مثالهایی را هم زدیم.
مورد دوم این است که اگر کسی میخواهد بگوید: من خدا را به عدالت، عدالت الهی به این است در زندگی سختیها و بلاها و گرفتاریها و آزمونهایی که برای ما پیش میآید، در اینها خدا را متهم نکنیم که خدایا تو به ما ظلم کردی. سختی و گرفتاری و آزمون و بلا در زندگی ظلم پروردگار نیست. گاهی برای این است که ما پرورش پیدا کنیم.
خیلی سال پیش در یک کتابی دیدم حضرت آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی مشترک نوشتند. اسم کتاب را «پیروزی در سایه شکست» گذاشتند. خیلی از کسانی که به جایی رسیدند و موفقیتهایی پیدا کردند، بعد از شکست است. همیشه اینطور نیست که اگر بلا و سختی سراغ ما آمد دیگر همه درها را ببندیم و بنشینیم به خدا و زمین و آسمان بد و بیراه بگوییم که خدایا تو به ما ظلم کردی. بخاطر بلاها و سختیها خدا را متهم نکنیم.
چون مهمان نهجالبلاغه هستیم و امروز هم روز امیرالمؤمنین(ع) هست، امیرالمؤمنین نامهای به عثمان بن حنیف دارد. استاندار حضرت در بصره بود. از نامههای بسیار زیبای نهجالبلاغه هست و بسیار هم طولانی است. یک بخشی از نامه این است. امیرالمؤمنین میفرماید: زندگی من خیلی ساده است. شما هم مثل من زندگی کنید. اگر نمیتوانید حداقل مرا یاری کنید. حضرت اول زندگی خودش را توضیح میدهد. «وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَي مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ» با اینکه امام شما هستم از تمام دنیا دو قرص نان و دو جامه دارم. این سادگی زندگی من است. بعد میفرماید: ممکن است کسی بگوید: «وَ كَأَنِّي بِقَائِلِكُمْ يَقُولُ» شاید کسی بگوید: «إِذَا كَانَ هَذَا قُوتُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ» اگر غذایش دو قرص نان است پس چطور به میدان نبرد عمر بن عبدودها میرود و آن افتخاراتی که حضرت در جهادها دارد. حضرت جواب دادند که فکر نکنید شجاعت به خوردن است. سلامت به خوردن است. آنهایی که در تغذیه مراقب هستند و کمتر غذا میخورند خیلی بدنشان سالمتر است. حضرت میفرماید: «أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْيَةَ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً» پیام حضرت این است. میفرماید: یک سری به درختهای جنگل بزنید. درختهای بیابان، اینهایی که اگر یک بارانی بیاید و به آنها برسد یا نرسد. در معرض طوفانها و بادها هستند و سیراب شدن آنها فقط به یک باران است. درختهای جنگل قوت و قدرتشان بیشتر است یا این گلهایی که در خانه از آن مراقبت میکنیم.
الآن خیلی از کسانی که بعد از ایام نوروز از سفر بازگشتند، میبینند گلهایی که در خانه بوده خراب شده است. گلدانهایی که در خانه داشتند و دائم مراقب بودند سالم بماند، خراب میشود. اما جنگلی که هیچ مراقبتی ندارد، درختها قوی هستند. «ناز پرورد تنعم نبرد راه به جای»، «أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً» صلابت چوب بیشتر است. «وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ» آن درختان سرسبزی که همیشه کنار آب هستند و همیشه مراقب آنها هستند، «أَرَقُّ جُلُوداً» آنها کم دوامتر است. پس اینطور نیست که اگر کسی دچار گرفتاری و سختی شد و آزمونی پیش آمد، بگوید: دیگر خدا ما را نمیبیند. خدا را متهم نکن. اگر تو بخواهی از این شکست پلی برای پیروزی بسازی، بالاترین پل پیروزی تو همین سختی و گرفتاریهاست.
یک شرح حالی از مرحوم علامه طباطبایی (ره) دیدم که خیلی برای من جالب بود. ایشان جالب است که یک شرح حالی خودشان برای خودشان نوشتند. خیلی از علما بودند که شرح حال خودشان را مینوشتند. خاطرات خودنوشت میگویند. من از جوانها خواهش میکنم. امروز تعطیل است. اکثراً در خانه هستند. آنهایی هم که کنکور دارند شاید در خانه هستند و بحث را گوش بدهند. برای موفقیت آنها دعا میکنیم. گوش کنیم که اگر در زندگی آدم یک مشکلی پیدا کرد، یک سختی و شکستی پیدا کرد، «اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» خدا را متهم نکن.
جوانها بروند کتابهای شرح حال بزرگانی که به جایی رسیدند را بخوانند. ببینند چه سختیهایی در زندگی آنها هست. مرحوم علامه نوشتند: من در خاندان علمی در شهر تبریز متولد شدم. در پنج سالگی مادرم و در نه سالگی پدرم را از دست دادم. از همان کودکی درد یتیم بودن را احساس کردم. نوشتند که درس خواندند و بعد به نجف رفتند. من خلاصهاش را بخوانم. برای تکمیل درسهای اسلامی خود به نجف اشرف مشرف شدم. شخصیتی مثل علامه طباطبایی با آن گرفتاریها به نجف میرود. اساتید که بودند؟ مرحوم آیت الله غروی اصفهانی بودند. مرحوم آیت الله قاضی و غیره اساتید ایشان بودند. یک کسی در نجف، مثل ماهی در دریا چه لذتی میبرد؟ولی خود ایشان مینویسد سپس به علت نابسامانی وضع اقتصادی به ناچار به وطن خود بازگشتم. مگر علامه چقدر خرج زندگی در نجف داشته است؟ اینها اهل زندگی آنچنانی نبودند. یک خانه اجارهای داشتند و یک غذای ساده میخوردند. با همه ناراحتی میگوید: مجبور شدم از نجف برگردم و به زادگاه خود در تبریز برگشتم.
علامهای که الآن اگر زنده بود همه دوستان و ارادتمندان دوست داشتند چند دقیقه از محضر علمی ایشان استفاده کنند، میگوید: نه تنها مجبور شدم از نجف برگردم، در تبریز ده سال به دلیل فقر مالی کشاورزی کردم. یعنی عمر شخصیتی مثل علامه طباطبایی ده سال به کشاورزی گذشت. حالا یک جوانی اول زندگی یک مشکلی برایش ایجاد میشود، میگوید: ای خدا عدالت تو کجاست؟ ای خدا چرا به ما توجه نداری؟ «اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ»
یک عروس و دامادی ازدواج کردند. خدا نکند یک ماه قسط اینها عقب بیافتد. باید مشکلات برطرف شود اما خدا را متهم نکنیم. خیلی از این گرفتاریها قدمی برای موفقیت است. جوان عزیز اگر اول زندگی توانستی روی پای خودت بایستی، این هنر است. سپس به علت نابسامانی وضع اقتصادی به ناچار به وطن خود بازگشته و در شهر تبریز منزل گزیدم. در آنجا بیش از ده سال اقامت کردم و در واقع آن روزها،روزهای سیاهی در زندگی من بود. شخصیتهایی مثل آیت الله مطهری، در محضر ایشان یک شاگرد کوچک بودند. آنوقت یک چنین استادی ده سال به شهر خودش برگردد و نتواند در تبریز هم بماند. برود کشاورزی کند که زندگیاش را اداره کند. زیرا به علت نیاز شدید مادی که برای گذراندن زندگی داشتیم از تفکر و درس دور گشته و به کشاورزی مشغول شدم. زمانی که در آنجا بودم احساس میکردم که عمر من تلف میشود. فقر و تهیدستی روح مرا تیره و تار نموده و ابرهای درد و رنج بر روی من سایه میگستراندند چرا که از درس و تفکر دور بودم تا اینکه دیدهی خود را بر وضع زندگیام بستم و شهر تبریز را به مقصد شهر مقدس قم ترک گفتم.
زندگی غم دارد. شیرینی دارد. مشکلات و تلخی دارد. خدا را متهم نکنید. فوری از کوره در نروید. عصبانی نشوید. میفرمایند: البته برای هرکس در طول زندگی به مقتضای شرایط روزهای تلخ و شیرینی وجود دارد. بخصوص برای من از این جهت که مدتی از عمر خود را با یتیمی و دوری از دوستان خود گذراندم و با تمام وجود درد یتیمی را لمس کردم. با حوادث دردناکی در طول زندگی خود روبرو شدم. ولی خداوند منان مرا از یاد نبرده و لحظهای به خود وا نگذاشت و همواره با نفحات قدسیاش مرا در لغزشگاههای خطرناک یاری کرده است. عدالت و توحید این است که آدم دست خدا را همهجا ببیند. احساس میکنم که گویی قدرتی پنهانی مرا به خود جذب نموده و تمام موانع را از سر راه من برداشته است. بارها شب را تا به هنگام صبح مشغول مطالعه بودم. معروف است که ایشان حداقل روزی شش ساعت مطالعه میکردند.
من الآن از طلبهها و دانشجوها سؤال میکنم: چه شبی شش ساعت مطالعه کردیم؟ ایشان میفرماید: بارها شب را تا صبح مشغول مطالعه بودم به خصوص در دو فصل بهار و پاییز و چه بسیار معضلات علمی که در طی مطالعه برای من حل شده است و درس فردا را قبل از اینکه روزش فرا برسد، خود میخواندم تا هنگام رویارویی با استاد هیچ مشکلی برای من باقی نماند.
حرف اول من این است که معنای دوم «اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» این است. الآن حوزه ما حسرت یک ساعت ایشان را دارد. در همین کتاب شرح حال ایشان میخواندم که حتماً دوستان نام مرحوم استاد آیت الله علامه محمد جواد مغنیه را شنیدند. ایشان اصالتاً لبنانی هستند. بیروتی هستند و همین شهید عماد مغنیه از همین خانواده هستند. ایشان از علمای بزرگ است و کتابهای فراوانی دارد از جمله شرح نهجالبلاغه دارد. پنج جلد شرح نهجالبلاغه دارد که ترجمه هم شده است. این مرد بزرگ میگوید: من وقتی تفسیر المیزان علامه طباطبایی به دستم رسید، در کتابخانه را بستم. کتابخانه را تعطیل کردم. یعنی وقتی یک شخصیتی مثل علامه محمد جواد مغنیه کتابخانهاش را بخاطر تفسیر المیزان تعطیل میکند، این مرد باید ده سال کشاورزی کند و برای گرفتاری مالی به جای قلم، بیل دست بگیرد. اما ناراحت نشد و دوباره روز از نو و روزی از نو! ایشان میگوید: احساس میکردم همیشه یک نیرویی مرا یاری میکند.
«اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» در گرفتاری و سختی و مشکلی، خدا را متهم ندانیم. همه که از اول در زندگی شاد نبودند. یک روز در زندگی افت و خیزی دارد. بلند شدن و زمین خوردنی دارد. الآن ما چند میلیون مخاطب داریم. یک نفر را پیدا کنید بگوید: من هفتاد سال عمر کردم و هیچ مشکل و سختی در زندگی نداشتم. یک روز غم نداشتم. یک مشکل نداشتم. «اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» پس خوبیها را ببینیم. بدیها و سختیها را ببینیم. «وَ عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» (بقره/216)سختی هست ولی خیر شماست.
یک وقتی جناب آقای رکنی تهیه کننده برنامه میفرمودند: یکی از دوستان ما مشکل و گرفتاری داشت. من این قصه را برای او گفتم. از پشت تلفن اشک او جاری شد. گفت: من آرام شدم. قصه این است که شخصی خدمت امام صادق آمد و ناراحت بود. حضرت فرمود: چرا ناراحت هستی؟ گفت: خانم من وضع حمل کرده است. من پسر میخواستم، دختر شد. چون آن زمان که دستگاه سونوگرافی نبود که جنسیت مشخص شود. ائمه فقط سؤال میکردند: بچه سالم است یا نه؟ گاهی طرف میپرسد: خوب سونوگرافی رفتی بچه چه بود؟ اگر بگوید: دختر، میگوید: باشد دیگر، خدا داده است. مثل اینکه بلایی رسیده است. یعنی اگر خود این بنده خدا با این قضیه کنار بیاید، اطرافیان نمیگذارند. اگر بگوید: پسر است، میگویند: ماشاءالله! ببین چه شد! امام صادق فرمود: چرا ناراحت هستی؟ گفت: ما منتظر اولاد پسر بودیم، دختر شد. حضرت فرمود: یک سؤالی از تو دارم. بالاخره یک مرحلهای هست که جنسیت فرزند مشخص میشود. اگر در آن مرحلهای که همسر شما باردار بود. خدا بخواهد جنسیت را تعیین کند، دختر یا پسر، اگر خدا به تو وحی میکرد الآن باید مشخص کنیم پسر است یا دختر است. من انتخاب کنم یا تو انتخاب کنی؟ چه میگفتی؟ گفت: میگفتم: خدایا تو صلاح را میدانی. گفت: الآن هم خدا انتخاب کرده است تو چه میدانی! بحث فرزند دار شدن نیست. اصلاً فرزند دار شدن یا نشدن، فقیر بودن، بیماری داشتن، هر مشکلی در زندگی هست. یکوقت ما خودمان کوتاهی کردیم، اما اگر واقعاً ما تلاش کردیم، دیگر خدا را متهم نکنیم.
پس خطای خودمان را به حساب خدا نگذاریم. خدا را متهم نکنیم. دومین مورد هم این بود که در سختیها و گرفتاریها و آزمونها باز خدا را متهم نکنیم و یقین داشته باشیم سختیها میتواند پل پیروزی باشد.
معنای سومی که گفتیم شارحین نهجالبلاغه گفتند، این بیان در شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید است. میگوید: خدا را متهم نکن. «اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» یعنی نگو: خدایا اگر ما گرفتار گناه شدیم،خودت ما را مجبور کردی. میخواستی شیطان را خلق نکنی. میخواستی وسوسههای نفسانی نباشد. میخواستی هواهای نفسانی نباشد. بالاخره ما انسان هستیم. وسوسهها و هواهای نفسانی داریم. خوب گناه میکنیم. این خدا را متهم کردن است. اینکه اگر من خطایی کردم، گناهی کردم بگویم: خدایا مقصر خودت هستی. یک آیه در قرآن هست، سوره مبارکه حضرت ابراهیم آیه 22 است. عزیزان خودشان با حوصله این آیه را ببینند. «وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ» فردای قیامت شیطان میگوید: «إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ» در قیامت عدهای میگویند: خدایا ما چه تقصیری داریم؟ میخواستی شیطان را خلق نکنی. شیطان از خودش دفاع میکند. این دفاع را قرآن نقل کرده است. شیطان میگوید: «إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ» خدا به شما وعده داد. 124 هزار پیامبر آمدند راه را نشان شما دادند. حرف 124 هزار پیغمبر را گوش نکردید، حرف مرا گوش کردید؟ «وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ» من شما را مجبور نکردم. هرکس بگوید: من مجبور کردم، دروغ گفته است. «إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي» من گفتم: بیایید. یک عده هستند که واقعاً شیطان باید پیش آنها درس بخواند. آدمهایی را میبینیم که پناه بر خدا! یک فکرها و نقشههای شیطنت آمیز دارند. «فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ» مرا سرزنش نکنید. خودتان را سرزنش کنید. «ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ» نه من میتوانم شما را نجات بدهم و نه شما میتوانید مرا نجات دهید. هرکس راه خودش را برود. «إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ» جملهای هست که «ویل لمن کفره ابلیس» وای بر کسی که شیطان او را تکفیر کند. قرآن میگوید: فردای قیامت شیطان به ما انسانها میگوید: «إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ» آن کاری که شما انتخاب کردید که برای خدا شریک قرار بدهید، من از آن راه بیزارم. یعنی شیطان ما را تکفیر کند. گردن خدا نگذارید.
ایام ولادت حضرت زهرا(س) یکی از عزیزان به من پیامی داد و گفت: من سالها گرفتار یک گناه پنهانی بودم. ایام فاطمیه به فاطمه زهرا متوسل شدم. حساب کردم از فاطمیه تا ولادت حضرت زهرا(س) چهل روز است. من گفتم: یا فاطمه زهرا من متوسل به شما میشوم و این گناه را کنار میگذارم. شما هم به من کمک کنید روز ولادت خودتان به من عیدی بدهید که دیگر پاک شوم. امام عسگری(ع) فرمود: «رياضة الجاهل و رد المعتاد عن عادته كالمعجز» (تحفالعقول،ص489) گفت: به ولادت حضرت زهرا من از فاطمه زهرا عیدی گرفتم و پاک هستم. امروز هم ولادت امیرالمؤمنین است. نگوییم: شیطان وسوسه کرد و ما اختیار نداشتیم. شیطان فردای قیامت اعلام برائت از ما میکند. وای بر کسی که شیطان او را تکفیر کند! بیایید امروز یک تصمیم جدی بگیرید. بگوییم:یا امیرالمؤمنین تو به ما کمک کن! امیرالمؤمنین فرمود: «اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» خدا را متهم نکنید. همین الآن تصمیم بگیریم اگر یک آلودگی فکری داشتیم. یک بداخلاقی داشتیم، گناهی داشتیم، امروز میتواند نقطه شروع خوبی باشد.
اینکه میگویم: امروز، چون آدم گاهی در گرفتاریها به پدر پناه میبرد. آدم در هر سن و سالی هم که باشد، آنهایی که پدر دارند خدا برایشان نگه دارد و آنهایی که پدرشان را از دست دادند، به حق حضرت زهرا(س) الساعه روح و ریحانی به ارواح همه پدرانی که از میان ما رفتند عاید و واصل بگرداند. خیلیها امروز میگویند: ای کاش پدر زنده بود! انشاءالله به حق فاطمه زهرا (س) و به حق این روز، بهترین انوارش را بر قبر همه پدرانی که از دست رفتند، نازل بفرماید. آدم در هر سن و سالی که باشد باز به پدر پناه میبرد و میگوید: به داد من برس! امروز روز پدر و روز امیرالمؤمنین است. ما به امیرالمؤمنین پناه میبریم. میگوییم: یا امیرالمؤمنین تو پدر ما هستی. ما میخواهیم تصمیم بگیریم. یک گرفتاری و بداخلاقی داشتیم. آلودگی اخلاقی داشتیم. امروز عیدی به ما بده، که فردای قیامت شیطان ما را تکفیر نکند. فردای قیامت جلوی شیطان شرمنده نشویم. شیطان به ما بگوید: من شما را مجبور نکردم! مرا سرزنش نکنید. در سوره ابراهیم است و شیطان ادعا میکند.
پس سومین معنای«اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» این است که ما فکر نکنیم شیطان ما را مجبور میکند، بگوییم: خدایا تو ابزار گناه را فراهم کردی. امروز با اینکه ابزار گناه زیاد است، اگرچه امروز هم ابزار گناه آماده است، ولی هیچکس نمیتواند بگوید: من مجبور به گناه شدم. 124 هزار پیامبر دعوت کردند و شیطان یک نفر است.
چهارمین معنایی که برای «اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» نقل شده است و شارحین نهجالبلاغه هم نقل کردند، این است که نگویید: خدایا تکلیفی به گردن ما گذاشتی که ما قدرت انجامش را نداریم. چه کسی میتواند این واجبات را انجام بدهد؟ اگر خدا را عادل میدانیم، خدای عادل و حکیم بندهاش را به کاری مکلف نمیکند که نتواند انجام بدهد. این آیه «آمن الرسول» که مستحب است بعد از نماز عشاء خوانده شود، «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» (بقره/286) نگویید: خدایا خیلی سخت است. نماز بخوانیم. روزه بگیریم. حجاب را رعایت کنیم. ما در 24 ساعت هفده دقیقه برای نماز خواندنمان وقت بگذاریم، در سال بخواهیم یک ماه روزه بگیریم. الآن حدود یک ماه و نیم تا ماه رمضان مانده است. فردا اول رمضان شد میگویند: ای خدا ما چطور روزه بگیریم؟ با این کار سنگین، شغلمان بنایی است. نانوایی است. رانندگی است. از الآن برنامهریزی کنیم. اگر من گفتم: خدایا تو روزهای را بر من تکلیف کردی که نمیتوانم بگیرم، یعنی خدا را متهم کردم.
یکی از مراجع بزرگوار میفرمود: بعضی مردم دو دسته هستند. اگر دین در متن زندگی ما باشد، کارهای دیگرمان را با دین هماهنگ میکنیم. الآن یک ماه و نیم تا ماه رمضان باقی مانده است. برنامهریزی کنید. کاری کنید که در ماه رمضان یک مقدار از کارهایتان را کم کنید. یک عده از دوستان ما دیدند ماه رمضان از یکی از کشورهای اروپایی به مشهد آمده بودند. گفتند: اینجا چه میکنید؟ گفتند: آنجا روزها بلند است. ما باید بیست ساعت روزه بگیریم. ما در یازده ماه برنامهریزی کردیم این یک ماه را تعطیل کنیم، مرخصی بگیریم و این یک ماه را زیارت امام رضا بیاییم و روزه بگیریم.
معنای چهارم «اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» این است که نگو خدایا تکلیفی بر ما قرار دادی که نمیتوانیم انجام بدهیم. واقعاً ما طاقت چهار رکعت نماز هم نداریم. طاقت حجاب نداریم. یک خمسی بخواهیم بدهیم، آقا هرطور میخواهی بهترین وجه، آبرومندانه، مسافرت برو و عقد و عروسی و مهمانی و شادی و هر طور داری خرج کن. آخر سال ببین اضافه نیامد که هیچ، اضافه آمد هشتاد درصد برای تو و بیست درصد خمس بده. «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» با این تعارض دارد؟ هشتاد درصد برای تو و بیست درصد را بده. اگر عین همین پول سال دیگر باقی مانده دیگر خمس نداری. یکبار هشتاد درصد برای تو و بیست درصد را بده. به قول این عالم بزرگوار این کلام یادمان باشد. دین در متن زندگی است. کارهای دیگر را با دین هماهنگ میکنیم. یعنی از الآن برنامهریزی کنم که ماه رمضان چطور روزه بگیرم. یا نه دین در حاشیه زندگی است. اگر دین در حاشیه زندگی باشد، ما زندگی میکنیم. هرچقدر هم شد دینداری کنیم. شد شد، نشد نشد! پس معنای چهارم«اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» خدا را متهم نکن، این است که خدایا تکلیفی بر ما معین کردی که ما نمیرویم. این چهار معنا برای این کلام امیرالمؤمنین بود.
شریعتی: چقدر خوشحال هستیم که روز ولادت امیرالمؤمنین از نهجالبلاغه شریف و کلام امیرالمؤمنین برای ما گفتید. انشاءالله خدا توفیق عمل به همه اینها را به ما عنایت کند. امروز صفحه 547 قرآن کریم، آیات 10 تا 16 سوره مبارکه حشر در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونا بِالْإِيمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ «10» أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَ لا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ «11» لَئِنْ أُخْرِجُوا لا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا يَنْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا يُنْصَرُونَ «12» لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ «13» لا يُقاتِلُونَكُمْ جَمِيعاً إِلَّا فِي قُرىً مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ «14» كَمَثَلِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِيباً ذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ «15» كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ «16»
ترجمه: و كسانى كه بعد از مهاجرين و انصار آمدند، مىگويند: پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما سبقت گرفتهاند، بيامرز و در دلهاى ما كينه مؤمنان را قرار نده. پرورگارا! همانا تو رئوف و مهربانى. آيا به منافقان نظر نكردى كه به برادران خود، كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزيدند، مىگويند: اگر شما رانده شديد، ما نيز با شما خارج خواهيم شد و درباره شما از هيچ كس پيروى نخواهيم كرد و اگر مورد هجوم و جنگ قرار گرفتيد، قطعاً ما شما را يارى خواهيم كرد و خداوند شاهد است كه اين منافقان هر آينه دروغ گويند. همانا اگر (كفّار) اخراج شوند، (منافقان) با آنان خارج نخواهند شد و اگر مورد تهاجم و جنگ قرار گيرند، منافقان آنان را يارى نخواهند كرد و اگر به يارى آنان برخيزند، (هنگام خطر) به آنان پشت خواهند كرد. سپس (هيچ يك از كفّار و منافقان) يارى نمىشوند. قطعاً ترس و وحشتى كه از شما در دل منافقان است، سختتر از خوفى است كه آنان از خدا دارند و اين به خاطر آن است كه آنان فهم و معرفتى ندارند. منافقان (به قدرى ترسو هستند كه) به طور جمعى با شما نمىجنگند، جز در مناطق حفاظت شده يا از پشت ديوارها، درگيرى آنان ميان خودشان سخت است، تو آنان را متّحد مىپندارى در حالى كه دلهايشان پراكنده است. اين به خاطر آن است كه آنان گروهى هستند كه نمىانديشند. (مَثَل يهود بنى نضير) مَثَل كسانى است كه چندى قبل از آنان بودند (و با وعدههاى منافقان اغفال شدند) و تلخى و ناكامى انحراف خود را چشيدند و برايشان عذاب دردناكى است. (فريب اهل كتاب از منافقان،) مثل (اغفال) شيطان است آنگاه كه به انسان گفت: كافر شو، پس چون كفر ورزيد، گفت: من از تو تبرّى مىجويم، من از خداوندى كه پروردگار جهانيان است مىترسم.
شریعتی:
عشق من و تو چه ماجرایی دارد *** این قصه چه شاهی، چه گدایی دارد
من بین صفا و مروه هم میگویم *** ایوان نجف عجب صفایی دارد
چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را هدیه به روح بلند و آسمانی امیرالمؤمنان قرآن ناطق بکنیم و انشاءالله از ثواب و برکات آن همه ما بهرهمند شویم. اشاره قرآنی را بفرمایید. دعا کنید و همه آمین بگوییم.
حاج آقای حسینی: آیه پایانی که تلاوت شد، مناسب همین آیهای است که خواندیم. شبیه آیه 22 سوره ابراهیم است. «كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ» شیطان به آدم میگوید: کافر شو. ولی وقتی کافر شد، «قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ» شیطان از انسان اعلام برائت میکند. کار شیطان وسوسه است. 124 هزار پیامبر کارش دعوت به حق است. ولی یادت باشد آن 124 هزار پیامبر دستت را میگیرند و تو را تا بهشت میبرند. ولی شیطان وقتی کافر شدی، همینجا میگوید: «إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ» شیطان در همین دنیا اعلام برائت میکند.
شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم. یاد اساتیدی هم که همه به گردن ما حق دارند بکنیم. یادی هم از حاج آقای مهندسی(ره) بکنیم. انشاءالله روحشان شاد باشد و مهمان سفره امیرالمؤمنین باشند.
حاج آقای حسینی: چون در آستانه نیمه ماه رجب هستیم،یکی از شبهای بسیار با عظمت در ماه رجب نیمه ماه رجب است. مرحوم آیت الله ملکی تبریزی در کتاب المراقبات نقل کردند که خدای متعال به حضرت آدم خطاب کرد. چون آدم سؤال کرد بهترین روزها چه روزی است؟خداوند فرمود: «یا آدم احب الاوقات الی یوم النصف من رجب» نیمه ماه رجب است. اعمالی دارد از جمله نماز حضرت سلمان که روز اول ماه خوانده شده است. در نیمه ماه رجب هم هست. زیارت امام حسین(ع) است. شب وروز نیمه ماه رجب ایام البیض است. تقاضا میکنم از کنار این روز ساده نگذرید. ایام اعتکاف هم هست.
حرف آخر من این است که خدا مرحوم آیت الله ملکی تبریزی را رحمت کند. فرمود: ماه رجب ماه حرام است. چه چیزی حرام است؟ جنگ با کفار حرام است. اگر جنگ با کفار حرام است، جنگ با مسلمانها حلال است؟ یک آتش بس برای جنگهای داخلی، جنگهای اجتماعی، رسانهای، خانوادگی خودمان بدهیم. تو را به خدا روز سیزده رجب اگر تا به حال دیدن پدر و عمویت نرفتی، بلند شو برو. اگر با برادرت کدورتی هست، بگذر. اگر خانم با همسرش کدورتی دارد، بگذرد. دیگر امروز هم تمام شود از دست رفته است.
خدا را به حق امیرالمؤمنان قسم میدهیم، انشاءالله فرزندان قدر همه پدرانی که در قید حیات هستند را بدانند. خدا سایه پدران را بر سر فرزندان مستدان بدارد. همه پدرانی که از دنیا رفتند، گاهی دوستان میگویند:چرا شما در بین صحبتهایت پدر خودت را نمیگویی؟ همه پدرانی که از این عالم رخت بستند و پدر ما که از دنیا رفتند، خدا را به حق حضرت زهرا(س) قسم میدهیم که روحشان را با پدر همه امت امیرالمؤمنین محشور بگرداند و در این روز ولادت ارواح همه پدران ما را مهمان سفره امیرالمؤمنان قرار بدهند.