كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 12-02-96
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان عزیز و گرانقدرم، در امتداد روزهای نورانی ماه شعبان المعظم به روزی رسیدیم که متعلق به امام سجاد(ع)، حضرت زین العابدین(ع) است. امروز روز معلم هم هست، انشاءالله بهترینها نصیب معلمین خوب و گرانقدر ما شود. حاج آقای حسینی سلام علیکم. ایام مبارک باشد.
حاج آقا حسینی: عرض سلام و ارادت خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. من هم مثل شما به همه عزیزان تبریک عرض میکنم خجسته میلاد انوار را در این ماه، ولادت سید الساجدین، ولادت سید الشهداء، ولادت علمدار با وفای کربلا به مناسبتهایی که ضمیمه این روزها هست، روز کارگر، روز معلم، امروز روز شهادت استاد شهید آیت الله مطهری و روز معلم هست. این روز را گرامی میداریم. به همه معلمین عرض سلام ویژه داریم. به همه کارگران بزرگوار عرض سلام ویژه داریم. روز جانباز را به همه جانبازان عزیز تبریک میگوییم.
یکوقتی من یادآوری کردم، باز هم عرض میکنم جانبازانی که بخشی از بدن خودشان را در راه خدا تقدیم کردند. شاید یک بخشی از جانبازانی که وظیفه ما هست که در برابرشان تعظیم کنیم و غفلت میشود، جانبازان اعصاب و روان هستند که در دوران جنگ این مشکلات را پیدا کردند و کمتر مورد توجه قرار میگیرند. تقاضا میکنم از کسانی که صدای ما را میشنوند و در این موضوع تأثیرگذار هستند، از این بخش از جانبازان هم غفلت نکنند. همه پیامها را مثل همیشه خواندیم. انشاءالله در فرصت مناسب اشاره خواهیم کرد.
شریعتی: این روزها، روزهای نورانی و پر برکتی است. انشاءالله بهترینها نصیب دوستان ما شود و هرچه خیر و برکت هست به سمت شما و خانههای نورانی شما سرازیر شود. اگر خاطر شریف شما باشد حاج آقای حسینی در مورد مکارم اخلاق در نهجالبلاغه برای ما صحبت میکنند. ادامه فرمایشات شما را میشنویم.
بسم الله الرحمن الرحیم، حکمت 238 نهجالبلاغه، «یَوْمُ آلْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى آلْمَظْلُومِ» در بخش مکارم خوبان و مکارم اخلاقی که گفتیم مرحوم آیت الله تستری(ره) یک فصلی در شرح البلاغهشان باز کردند. یک بخشی هست که ما خوش اخلاق باشیم و حسن خلق داشته باشیم و مراعات دیگران را بکنیم. یک بخشی هم هست که به دیگران ظلمی نرسانیم. در این بیان امیرالمؤمنان میفرماید: «یَوْمُ آلْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ» آن روزی که مظلوم از ظالم انتقام خواهد گرفت، خیلی سختتر است از روزی که ظالم به مظلوم، ظلم کرده است. این خیلی مهم است. ما دستمان میرسد در زندگیهای خانوادگی و مدیریتی، کارمند و کارگر زیر دست ما هستند، یک خانوادهای، یک مجموعهای، یک کشوری، هرکس هرچیزی دستش هست، ظلم میکنیم فکر میکنیم تمام شد. امیرالمؤمنین میفرماید: یادتان باشد، آن روزی که این مظلوم از شما انتقام خواهد گرفت خیلی سخت تر از روزی است که شما به این ظلم کردید.
نظیر این تعبیر در کلمه حکمت آمیز 348 است. حضرت میفرماید:«يَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ يَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ» آن روزی که عدل الهی سراغ ظالم بیاید، در دنیا یا در قیامت فرقی ندارد. آن روز خیلی سختتر است از روزی که ظلم کرده است. در پیامها وقتی میخوانیم انواع و اقسام ظلمهایی که هرکس در محدوده خودش کرده است. یک بخشی هم حضرت در خطبههای نهجالبلاغه دارد. خطبه 176 که حضرت میفرماید: «وَ أَمَّا اَلظُّلْمُ اَلَّذِی لاَ یُتْرَکُ» آن ظلمی که خدا رها نمیکند و نمیگذارد، «فَظُلْمُ اَلْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً» اینکه بندگان به همدیگر ظلم کنند. «اَلْقِصَاصُ هُنَاکَ شَدِیدٌ» دست انتقام الهی و قصاص شدید است. «لَیْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لاَ ضَرْباً بِالسِّیَاطِ» دیگر زدن با تازیانه و شمشیر و اینها نیست. «وَ لَکِنَّهُ مَا یُسْتَصْغَرُ ذَلِکَ مَعَهُ» اینها پیش او کوچک به حساب میآید. آن روزی که خدا میخواهد انتقام بگیرد، آقای محترم شما در خانه و زندگی الآن به همسرت ظلم میکنی، خانم محترم شما به شوهرت ظلم میکنی. پدر و مادر شما به فرزندان ظلم میکنی. امیرالمؤمنین میفرماید: آن ظلمی که خدا از آن نمیگذرد همین است، فکر نکنید خدا به یک شمشیر و یک تازیانهای انتقام میگیرد. نه! اینها پیش تازیانه و شمشیر کوچک است. «وَ لَکِنَّهُ مَا یُسْتَصْغَرُ ذَلِکَ مَعَهُ» یک روایتی را یکوقتی خواندیم. خدا شهید دستغیب را رحمت کند. من اولین بار در کتاب ایشان دیدم. ظلم به مردم دیگر قابل گذشت نیست. این حق الناس است. حق الله نیست که بگوییم شب قدر توبه میکنیم. تا سال آینده هم اگر استغفرالله بگوییم، حق مردم را جبران نکنی اثر ندارد. روایت را ایشان نقل میکند که بعضیها به صورتی گرفتار عذاب در آتش هستند که اگر از عذاب آتش جهنم بیرونشان بیاورند و در تنور دنیا بیاندازند، خوابشان میبرد. میگویند: چه جای خوشی، اینجا بخوابیم تا به آن عذاب برنگشتیم. یک ریگ نانی که در تنور است اگر به دست ما اصابت کند، فریاد ما بلند میشود. در تنور آتش دنیا میگویند: بخوابیم تا ما را به آن آتش برنگرداندند. «لَیْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لاَ ضَرْباً بِالسِّیَاطِ»
یک نکته هم باز دیدم که بعضی از مفسرین تذکر دادند، نکته لطیفی است. آیه 45 سوره مبارکه انعام، خداوند متعال کارهایی که انجام داده، مثلاً انسان را آفریده است. آخرش گفته: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ» (مؤمنون/14) هیچ کجا خدا خودش را حمد و ستایش نکرده جز در یک جا، خودش حمد و ستایش خودش را کرده باشد، یک کاری کرده باشد و بعد بگوید: «الحمدلله رب العالمین» خدا خودش میگوید: «الحمدلله». این آیه 45 سوره انعام است. «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» (انعام/45) آنجایی که خدا میگوید: ما ریشه ظالم را کندیم، میگوید: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ». در جای دیگر هم داریم ولی آنجا بعد از انجام یک کاری نیست. همین ابتداعاً الحمدلله! ولی تنها جایی که قرآن آدم و انسان را آفریده است، میگوید: تبارک الله! آسمان و زمین را خلق کرده است. ولی وقتی ظالم را ریشه کن میکند، خدا خودش برای خودش میگوید: الحمدلله رب العالمین!
باز یک تعبیر دیگری در نهجالبلاغه امیرالمؤمنین(ع) است، حکمت 221 حضرت میفرماید: «بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ» کلام بسیار کوتاهی است. یادمان باشد بد توشهای برای قبر و قیامت ما است، ظلم به دیگران. توشه خوبی نیست. اول بلاها و اول گرفتاریهای انسان است. باز یک تعبیر دیگری از رسول خدا در کافی شریف هست. حضرت فرمود: «اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّهُ ظُلُمَاتُ يَوْمِ الْقِيَامَهِ» (كافى، ج2، ص332) میدانید ظلم و ظلمت یک ریشه دارد. حضرت فرمود: از ظلم بپرهیزید. همان ظلم، تاریکی قیامت هست.
باز یک تعبیر دیگری از رسول خدا هست که تکان دهنده است. رسول خدا فرمود: «بين العبد و الجنّة سبع عقاب» عقاب یعنی عقبه، گردنه، اینطور نیست که ما فوری به بهشت برسیم. به بهشت رسیدن به این آسانی نیست. خدا رحمت کند شهید بهشتی (ره) میفرمود: بهشت را به بها میدهند نه به بهانه! ما باید این فرهنگ را جا بیاندازیم. بعضی میگویند: آقا خدا دنبال بهانه میگردد، اگر منظور شما از بهانه کارهای خوب بهانه است، بله اینها بهانه است. ولی بهشت را به بهاء میدهند. اینطور نیست که فاصله ما با بهشت کم باشد. حتماً در روایات هم همینطور است. لذا انسان فرمود: بین انسان و بهشت هفت گردنه هست. عقاب، عقبه! بعد فرمود: «أهونها» آسانترین گردنهای که باید از آن عبور کنیم، «الموت» از مرگ به سلامت رد شویم. با ایمان میمیریم، بدون ایمان از دنیا برویم. این مرگی که ما اینقدر از آن وحشت میکنیم، آسانترین است. کسی که این حدیث را از پیامبر شنید، تعجب کرد. گفت: یا رسول الله اگر این آسانترین گردنهها است. «و أصعبها» سختترین گردنه چیست؟ ما همه از مرگ و شب اول قبر و قیامت وحشت داریم. اگر آسانترین گردنه مرگ است، سختترین چیست؟ رسول خدا فرمود: «الوقوف بين يدي اللَّه تعالى إذا تعلّق المظلومون بالظّالمين» آنوقتی که انسان در دادگاه الهی ایستاده و مظلومان سراغ ظالمان میآیند، این سختترین فاصله ما تا بهشت است. اگر از این گردنه عبور کردیم. گردنه حق الناس! ما فقط از مرگ میترسیم. مرگ چه خواهد شد؟ سکرات مرگ چیست؟ ایمان ما، با ایمان از دنیا رفتن، مواظب باشیم کاری کنیم با ایمان از دنیا برویم. تازه حضرت میفرماید: این آسانترین است. سختترین همان گردنهی حق الناس است. انسان در پیشگاه الهی بایستند و مظلوم بیاید حقش را از ظالم بگیرد.
من وقتی پیامها را میخوانم آنقدر تحت تأثیر قرار میگیرم که دوباره بحث را عوض میکنم. در پیامها خیلی میخوانیم که مثلاً آقا خانمش را کتک زده، اذیت کرده و از خانه بیرون کرده است. یا خانمی شوهرش را اذیت کرده است. بعد از سی،چهل سال دارد زندگی را به هم میزند. یا پدر و مادر از بچهها، یا بچهها از پدر و مادرها، کارگر از کارفرما، اصلاً وقتی آدم میبیند فکرش عوض میشود. لذا من به این جهت این بخش از مکارم اخلاقی مرحوم تستری را انتخاب کردم. چون دیروز ولادت علمدار با وفای کربلا قمر بنی هاشم(س) بود، یک عالم بزرگواری داشتیم ایشان در نجف زندگی میکردند، مرحوم آیت الله سید عبدالکریم کشمیری، ایشان نوه مرحوم آیت الله العظمی سید محمد کاظم طباطبایی یزدی صاحب عروه بودند. نوه ایشان بودند، نوه دختری بودند. مجتهد بودند، مدرس بودند، در حوزه نجف درس میگفتند، مؤلف بودند، شرح کفایه مرحوم آخوند خراسانی دارند. از نظر علمی موقعیت و جایگاهی داشتند. از نظر مقامات معنوی هم فوق العاده بودند. شاگرد خاص مرحوم آیت الله قاضی(ره) بودند. مرحوم آیت الله مرتضی طالقانی بودند. علت اینکه ایشان از نجف به ایران آمدند، در آن دورانی که صدام علمای نجف را به شهادت میرساند، چند نفر را هم شهید کرد. شهید آیت الله بروجردی(ره) و شهید آیت الله غروی، چند نفر را که شهید کرد، ایشان گفتند: یک روزی من در صحن امیرالمؤمنین نشسته بودم. کسی آمد از من پرسید: نظرت در مورد صدام چیست؟ ما حواسمان نبود به این گفتیم: «کلبٌ عقور» صدام سگ درنده است. فردا به من گفتند: بساطت را جمع کن و زود برو که نفر بعدی تو هستی! دیگر تمام زندگی را ایشان گذاشته و تنها ایران آمده است. امام خیلی به ایشان علاقه داشتند. امام وقتی ایشان به ایران آمدند، امام یک خانهای برای ایشان تهیه کردند. تقریباً هفده، هجده سال است ایشان از دنیا رفته است. در قم کنار قبر علامه طباطبایی، آنجا که قبر علما هست قبر ایشان هم هست. آیت الله سید عبدالکریم کشمیری، من وارد مقامات ایشان نمیشوم. از ویژگیهایی که ایشان داشته استخارههای عجیبی میکرده است. در بحث استخاره از بینندگان خواستیم خیلی نگران استخاره نباشند مخصوصاً در بحث ازدواج و بحثهای خاص! من شنیدم مثلاً یک کسی به مادرش میگوید: برای ما خواستگاری برو. مادرش خواستگاری میرود، بعد نزد این آقا میآید که استخاره کند. قرآن را که باز میکند، میگوید: مسأله ازدواج است؟ میگوید: بله آقا! میگوید: بیشتر توضیح بدهید. میگوید: آن موردی که شما رفتی علویه است، سیده است. میگوید: سنش اینقدر است. خصوصیاتش این است. همانجا در خانه آیت الله کشمیری به مادرش زنگ میزند که مادر این موردی که شما رفتی این خصوصیات را دارد یا نه؟ میگوید: من اینقدر دقت نکردم که این آقا با استخاره کشف کردند. چنین مردی با چنین موقعیتی بودند.
خدا مرحوم مروی (ره) را رحمت کند. منبری بسیار خوبی بود. فاضل و عالم بود و در تاریخ منبرهای خیلی خوبی داشت. اخیراً پنج جلد از منبرهای ایشان چاپ شده است به نام «سخنگوی دانا» که بوستان کتاب چاپ کرده است. ایشان معاون او قوه قضاییه هم بودند. ایشان خیلی با مرحوم کشمیری مأنوس بود. این قصه را ایشان نقل کردند که مرحوم آقای کشمیری(ره) در صحن امیرالمؤمنین(ع) نشسته بودم. عمامهام را کنار گذاشتم، طلبهها و مردم میآمدند میگفتند: استخاره کن، حتی بعضی از علما میآمدند. مرحوم آیت الله خویی به ایشان مراجعه میکرد، در فکر رفتم که دیگر بابا ما دیگر چه کسی هستیم. چه استخارههایی ما بلد هستیم. عالم و جاهل و کوچک و بزرگ و همه سراغ ما میآیند. یک لحظه این فکر در ذهن من رفت، یک خانمی آمد از مقابل ما عبور کند، آمد کنار ما ایستاد، یک خانمی که قیافهاش هم خیلی عادی بود و یک لباس ساده هم پوشیده بود. به من نگاه کرد و گفت: سید! بساطت را جمع کن. چه نشستی اینجا بساط کردی، استخاره میکنی. تو با قرآن استخاره میکنی، نیت میکنی. من با تسبیح استخاره میکنم. گفت: نگاهی به این زن کردم، جا خوردم. گفتم: برو مزاحم کار ما نشو. این که رد شد، گفتم: ای داد بیداد این چه کسی بود؟ این باطن مرا خواند. از کجا فهمید، فکر من رفت به اینکه چه کسی دیگر زیر آسمان مثل ما بلد است استخاره کند؟ دنبال او رفتم. در یکی از ایوانهای صحن امیرالمؤمنان نشسته بود، دیدم مردم به او مراجعه میکنند و استفاده میکنند. گفتم: او را امتحان کنم. گفتم: خانم یک استخاره برای ما بکن. یک دستمالی جلویش پهن بود و پول میگرفت. گفت: مقداری پول در این دستمال بریز برایت استخاره کنم. پولی دادیم و گفتیم: برای ما استخاره کن. با تسبیح استخاره کرد. گفت: اِ... «تمتحنی» ما را میخواهی امتحان کن. گفت: نیت ما را خواند. ما نیتی نداشتیم و همین امتحان بود. این دیگر روی دست ما بلند شده و با تسبیح نیت میکند. صبر کردم ظهر که شد از حرم بیرون رفت، دنبالش رفتم. گفتم: داستان تو چیست؟ ما با قرآن یک مراحلی طی کردیم. تو چه کردی؟ عرض کردم که ایشان شاگرد مرحوم آیت الله قاضی بود. خیلی زحمت کشید. تو چه کردی؟ جواب نداد. اصرار کردم قسمش دادم به حق امیرالمؤمنین که داستانت چیست؟ گفت: تا زندهام به کسی نگو! گفت: داستان من این است.
ما برای عشایر هستیم و با یک جوانی از این عشایر ازدواج کردیم و سالها گذشت و خداوند سه فرزند به ما عنایت کرد. یک شب شوهر من به خانه آمد. گفت: من میخواهم تو را طلاق بدهم. گفتم: دست بردار! گفت: یک دختر نجفی پیدا کردم میخواهم با او ازدواج کنم. گفتم: من سه اولاد دارم. زندگی دارم. من هم از عشایر هستم. اگر مرا طلاق بدهی و برگردم آنها مرا میکشند. تو بروی مرا هم میکشند و سه بچه یتیم میشوند. التماس کردم، گفتم: تو برو ازدواج کن. نمی خواهی کسی کلفت و کنیزت باشد؟ لباسهایت را بشوید و خانهات را تمیز کند. من لباسهایت را میشویم و برایت غذا میپزم. همین مقدار کافی است، مرا بیرون نکن. به بچههایم رحم کن. گفت: باشد پس هیچ توقعی از من نداشته باش. گفتم: تو دنبال زندگیات برو! ولی مرا طلاق نده که زندگی من و بچهها از هم میپاشد. مدتی باز به همین شکل گذشت، یک شب به خانه آمد گفت: نه، من امشب در مسجد طلاق تو را خواندم باید بلند شوی بروی. گفتم: تا صبح به من مهلت بده. امشب که جایی را ندارم بروم. صبح بلند شدم دست بچههایم را گرفتم، فقط یک مقدار پول خرد داشتم که یک ماشین سوار شوم، مستقیم از نجف به کربلا رفتم. مستقیم به حرم قمر بنی هاشم رفتم. بچهها گرسنه بودند. سختی راه بود و پول نداشتم. بچهها را در صحن حضرت گذاشتم و به یک بهانهای برایشان قصه سرایی کردم و اینها را خوابشان کردم. داخل حرم رفتم. با قمر بنی هاشم دعوا کردم. گفتم: آقا این چه بساطی است شما جوانمرد هستید. شما غیرتمند هستید. به غیرت شما برنمیخورد. من چطور شکم سه بچه را سیر کنم؟ خدای نکرده به گناه بیافتم؟ خیلی داد و بیداد و دعوا کردم و سراغ بچهها آمدم و دیدم بچهها همه خواب هستند. من هم سر به دیوار گذاشتم و خوابم برد. آقا قمر بنی هاشم را خواب دیدم. حضرت در عالم رؤیا به من فرمود: نه! ما راضی نیستیم تو به گناه بیافتی. ما غیرتمند هستیم و مشکل تو را حل میکنیم. گفتم: چطور مشکل مرا حل میکنی؟ حضرت یک تسبیح به من داد. گفتم: تسبیح به چه درد من میخورد؟ فرمود: استخاره کن. گفتم: من استخاره بلد نیستم. برای چه استخاره کنم؟ گفت:تو استخاره کن ما در گوش تو میگوییم چه بگویی؟ از هرکس هم سه آنه بگیر. حضرت مبلغ را هم تعیین کرد. بیشتر نگیر زندگیات اداره میشود. گفت: من این را از قمر بنی هاشم گرفتم. از خواب بیدار شدم، تسبیح دستم بود. از صحن قمر بنی هاشم بیرون آمدم، در دالون یک خانمی به من برخورد کرد. از آن روز تا الآن دارم با همین زندگیام و سه تا بچهام را اداره میکنم و حضرت به فریاد من رسیده است.
من این قصه را برای چه گفتم؟ هم اینکه کرامت حضرت را بگویم و هم اینکه این زندگی میگذرد. قطعاً خدا به فریاد مظلوم میرسد. اینجا اگر خدا به فریاد مظلوم نرسد، امیرالمؤمنین فرمود: «یَوْمُ آلْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى آلْمَظْلُومِ» تو یک لذتی از زندگی بردی و یک زنی در کنار تو بود و با سه بچه آواره کردی. دنبال خوش گذرانی خودت باشی. حتی اگر در دنیا خدای به فریاد آنها نرسد در قیامت به فریاد اینها میرسد. ما معتقد هستیم خدا جبار است و جبران میکند. «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» خدا انتقام میگیرد ولی یادت باشد، به تعبیر امیرالمؤمنین «یوم العدل» آن روزی که عدالت الهی میخواهد بر سر مظلوم، بر سر ظالم بیاید اشد است. به جایی میرسد که مرحوم آیت الله کشمیری(ره) با آن مقامات معنوی و علمی که داشت، و مقاماتی که تفضل میکردند و نزد ایشان استخاره میکردند، با قرآن استخاره میکرد، ولی خدا این زن را بالا دست او برد و با تسبیح استخاره میکرد و خدا اینطور جبران کرد. ولی آن مرد فکر نکند تمام میشود.
الآن در پیامها میخوانیم در جامعه ما کم نیستند مردهایی که همسرشان را میزنند. آقایانی که پیام میدهند خانم بعد از سی سال زندگی، میخواهد از من جدا شود. در پیامی خواندم که آقایی نوشته بودند من با اشک چشم برای شما پیام میدهم. شما به همسر من بگویید:من الآن با این سن و سال کجا بروم؟ الآن بعد از عروس و داماد و بچه کجا بروم؟ یک طرفه نیست. گاهی مرد و گاهی زن! قبلاً عرض کردیم که گاهی خانم در دوران زندگی سخت، زمانی که آقا چیزی نداشت و هر روز دفترچه قسط دستش بود و یک حقوق کم داشت، این طرف و آن طرف میرفت، امروز که یک وضع مالی خوبی پیدا کرده میخواهد این را طلاق بدهد یا اینکه ازدواج دیگری بکند یا ظلمی بکند. ازدواج دوم بکند و ظلم به همسر اول کند.
یکوقت گفتیم خدا مرحوم آیت الله کفعمی را رحمت کند. در زاهدان زندگی میکرد. شیعه و سنی عاشق این مرد بودند. الآن عزیزان در سیستان و بلوچستان میشناسند. میخواست به عدالت رفتار کند. دو هندوانه میخرید و به خانه میآورد. بعد میگفت: شاید یکی شیرین باشد و یکی نباشد. هردو را نصف میکرد و نصف از این و نصف از آن. اینطور بود.
شریعتی: خیلی نکات خوبی را شنیدیم. این روزها بسیار نیاز داریم که در عرصههای زندگی حواس ما باشد که وقتی خواسته یا خدای نکرده حتی ناخواسته مرتکب ظلمی نشویم.
حاج آقای حسینی: این کلماتی که ما از حضرت میخوانیم، دلمان میخواهد یک اتفاقی در زندگیها بیافتد. حساسیت ما نسبت به ظلم زیاد شود. الآن ماه شعبان است، ما در آستانه ولادت امام زمان هستیم. در آستانه ماه رمضان هستیم. اگر اتفاقی در زندگی ما نیفتاد. نیمه شعبان را فقط از روی چراغانی بفهمیم که نیمه شعبان است؟ فقط به اینکه یک شیرینی و شربتی پخش کنند؟ نه! دوستان ما را خوشحال کنند و به ما پیام بدهند و بگویند: به احترام این اعیاد و ایام، به احترام نیمه شعبان و ماه رمضان، ما دعوا داشتیم گذشت کردیم. آقا و خانم اختلاف داشتند گذشت کردند. پدر زن با داماد و عروس اختلاف داشت، گذشت. در پروندهها رضایتی بدهیم. در آستانه ماه رمضان هستیم خیلیها نوشتند پدر ما زندانی است. دوست داریم ماه رمضان امسال پدر ما کنار ما باشد. خیلی از این زندانیها ظلم است.
من امروز دیدم که یکی از مراجع بزرگ تقلید دو تا تذکر دادند. فرمودند: این ظلم است که شما کسی را که محکوم به اعدام است و باید قصاص کنید را سالها به زندان میبرید و بعد از سالها زندانی شدن، تازه حکم اعدام میدهید؟ روایت داریم که امیرالمؤمنین اگر کسی متهم به قتل بود، او را تا یک هفته زندان میکرد. میفرمود: شما مدارک بیاورید و اثبات کنید او قاتل است. یک هفته مدارک میآوردند. حضرت میفرمود: بسم الله! یا رضایت بدهید یا حکم را اجرا کنیم. اگر مدارک نمیآوردند، حضرت بعد از یک هفته آزاد میکرد. این مرجع تقلید فرمودند: درست است که سالها یک کسی را زندان کنید تا پرونده او درست شود، پنج سال، ده سال، پانزده سال، منتظر اعدام باشد! این درست نیست.
من یک شهری بودم. مسئولین قضایی آن شهر گفتند: زندانی داریم که 33 سال است در زندان است. محکوم به قتل و قصاص است. گفتم: مگر میشود؟چرا؟ گفت: خودش التماس میکند که مرا اعدام کنید. ما اینجا رأی را بررسی کردیم، رأی صادر کردیم و دیوان عالی فرستادیم. شش سال طول کشیده و یک نقض وارد کردند و فرستادند. ما نقض را اصلاح کردیم و دوباره فرستادیم. دوباره چند سال طول کشیده و دوباره فرستادند. البته این آقا چند سالی هم از زندان فرار کرده بود و دوباره به زندان آورده بودند. اما همین 15 سال هم زیاد است که کسی منتظر پروندهاش باشد. نظام ما مشکل کارآمدی دارد. تذکر دومی که این مرجع دادند در بحث مهریههاست. الآن 3000 زندانی مهریه داریم. من یکوقت از شما پول گرفتم، صد میلیون از شما گرفتم. نمیتوانم بگویم ندارم. اما من دیشب ازدواج کردم. یک هفته بعد هم کار به طلاق کشیده شده است. مهر هم 500 سکه است، میگویند: باید بدهی. میگویم: ندارم. شما باید ثابت کنی که من دارم. نه اینکه من زندان بروم تا ثابت کنم دارم یا ندارم. من تصادف کردم. باید ماشین من بیمه باشد. بیمه ندارد. آدم کشتم، دویست میلیون دیه بر گردن من است. دیه نداشته باشی باید زندان بروی. این تذکری که مرجع تقلید مخصوصاً امروزیها دادند اصل بر نداشتن است.
من با یک ماشین کذایی تصادف کردم. بیمه نبودم، اشتباه کردم و دویست میلیون دیه بر گردن من است. من باید زندان بروم؟ شما ثابت کنید من دویست میلیون دارم. در زمان امیرالمؤمنین(ع) حضرت چه کار میکرد؟ حضرت میگفت: طرف متهم به قتل است. قتل عمد است، قصاص کنید. مدارک بیاورید. یکوقت گفتم: جراحی میگفت به زندان افتادم. من اگر بیرون بروم کار کنم ماهی پنجاه میلیون درآمد دارم. زندان بروم که درآمدی ندارم. یک راننده ساده زندان برود برایش پول میشود؟ میخواهم به بینندهها بگویم: اگر کسی را بخاطر مهریه و دیه زندان کردیم. اگر کسی را بخاطر بدهی زندان کردیم که ندارد بدهد. یکوقت یک کسی پولت را خورده و نمیدهد. اما پولی در کار نبوده و به شما بدهکار است. قوه قضاییه پانزده میلیون پرونده دارد. بگذریم! خدا شاهد است، چند روز پیش خانمی نزد من آمد، پروندهای را توضیح داد که من خجالت کشیدم چطور آقا بخاطر این جریان رفته شکایت کرده است؟ مثلاً من با تو بلند صحبت کردم. یا یک ظلم خیلی کوچکی کردم. ما خیلی از اینها را میتوانیم حل کنیم. «یَوْمُ آلْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى آلْمَظْلُومِ» آن روزی که مظلوم از تو انتقام بگیرد سخت تر از روزی است که تو به او ظلم کردی.
شریعتی: انشاءالله باز هم این دغدغههای حاج آقای حسینی در این روزها بهانهای شود که اگر ظلمی را مرتکب شدیم، حاج آقای فرحزاد اشاره کردند که افضل اعمال ماه شعبان صلوات و استغفار است. یکی از بخشهای استغفار عفو و گذشت و جبران ظلمها است. امروز صفحه 568 قرآن کریم، آیات پایانی سوره مبارکه حاقه و آیات ابتدایی سوره مبارکه معارج در سمت خدای امروز تلاوت میشود.
«فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هاهُنا حَمِيمٌ «35» وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ «36» لا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُنَ «37» فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ «38» وَ ما لا تُبْصِرُونَ «39» إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ «40» وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِيلًا ما تُؤْمِنُونَ «41» وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ «42» تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «43» وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ «44» لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ «45» ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ «46» فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ «47» وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ «48» وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ «49» وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ «50» وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ «51» فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ «52»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ «1» لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ «2» مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ «3» تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ «4» فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلًا «5» إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيداً «6» وَ نَراهُ قَرِيباً «7» يَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ «8» وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ «9» وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً «10»
ترجمه: پس امروز در اين جا دوستى صميمى ندارد. و نه غذايى جز خونابه. كه جز خطاكاران آن را نخورند. پس سوگند به آنچه مىبينيد. و آنچه نمىبينيد. همانا آن (قرآن) كلام رسول گرامى است. و سخن يك شاعر نيست چه كم ايمان مىآوريد. و (همچنين) سخن كاهن و پيشگو نيست، چه كم متذكّر مىشويد. (همانا قرآن) فرستادهاى از جانب پروردگار جهانيان است. و اگر پيامبر بعضى گفتارهاى ساختگى را به ما نسبت دهد، قطعاً او را با قدرت (و به قهر) مىگرفتيم. سپس رگ قلبش را قطع مىكرديم. و هيچ يك از شما نمىتوانست سپر او شود. همانا اين قرآن براى اهل تقوا وسيله تذكّر است. و ما مىدانيم كه بعضى از شما تكذيب كننده قرآنيد. و بى شك (اين تكذيب در قيامت) بر كافران حسرتى خواهد بود. و همانا آن، حق و يقينى است. پس با نام پروردگار بزرگت به تسبيح پرداز.
به نام خداوند بخشنده مهربان. سائلى، عذابى واقع شدنى را درخواست كرد. كه براى كافران است و هيچ بازدارندهاى براى آن نيست. و از سوى خداوندِ صاحب درجاتِ والاست. فرشتگان و روح، در روزى كه مقدار آن پنجاه هزار سال است، به سوى او بالا مىروند. پس صبر كن صبرى نيكو. همانا آنان آن روز را دور مىبينند. و ما آن را نزديك مىبينيم. روزى كه آسمان همانند فلزّ گداخته شود. و كوهها مانند پشمِ حلّاجى شده گردد. و هيچ دوستى از دوستش احوالى نپرسد.
شریعتی: چقدر خوب است ثواب تلاوت این آیات را هدیه به روح بلند امام سجاد کنیم و از ثواب و برکاتش بهرهمند شویم انشاءالله. روز معلم را به همه معلمها و اساتید گرانقدرمان تبریک و شادباش میگوییم و از خدای متعال بهترینها را برایشان طلب میکنیم. مطالب یاد مرگ حاج آقای عالی که خیلی هم الحمدلله پر مخاطب بوده و هست در کانال برنامه قرار دارد. همینطور داستانها و حکایتهایی که کارشناسان ما در ضمن مباحث به آنها اشاره میکنند. فرستادن هرکدام از این مطالب و حکایات و داستانها میتواند هدیه خوبی باشد و شاید تلنگری باشد برایشان و مسیر زندگی آنها را تغییر بدهد. اشاره قرآنی امروز را بفرمایید.
حاج آقای حسینی: آیهای که تلاوت شد خیلی هشدار است. مخصوصاً در این ایام که در فضای انتخابات هستیم. قرآن میفرماید: فردای قیامت «وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً»، حمیم یعنی رفیق صمیمی. صمیمیترین رفیق فردای قیامت از رفیق صمیمی خودش دیگر سؤال نمیکند. هرکس گرفتار خودش است. بعد آیه بعد دارد «يُبَصَّرُونَهُمْ» اینها را به هم نشان میدهند، ولی «يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ» ولی آدمهای مجرم حاضر هستند همه را فدا کنند و خودشان نجات پیدا کنند. «وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ» حاضر هست همسرش، فرزندش، دوستش، رفیقش، همه را فدا کند که خودش نجات پیدا کند. حمیم، مثل حمام که گرم است. رفیق داغ و صمیمی دیگر به فکر هم نیستند و کاری به هم ندارند. فقط به فکر نجات خودشان هستند. اگر رفیق اینطور است مواظب باشیم در این فضاهای انتخاباتی بخاطر یک کاندیدا دین خودمان را از دست ندهیم. مردم حتماً باید در انتخابات حضور پیدا کنند و حضورشان هم حتماً دشمن شکن خواهد بود. اما این به این معنا نیست که ما تنور را داغ کنیم و به قیمت تخریب هم کار کنیم! من به هیچ جناحی تعلق ندارم. وظیفه ما حضور است. مردم هم نشان میدهند اما الآن بدجور داریم دین فروشی میکنیم! تخریب، دروغ، برای اینکه طرف را از میدان به در کنیم. اگر نزدیکترین رفیق تو هم باشد، فردای قیامت نزدیکترین رفیقها هم از هم فرار میکنند.
این بحثی که در مورد زندانی داشتیم، در مورد جرایم غیر عمد است. ما به هیچ وجه از کلاهبردارها و شیادها دفاع نمیکنیم. یکی هم اینکه عدهای الآن محکوم شدند ولی زندانش را طول میدهند و میگویند: بلکه اولیای دم راضی شوند. خدا خیرشان بدهد و خیلیها هم رضایت میگیرند. ما این را نمیگوییم، کسی که پروندهاش سالها مشخص نشده را میگوییم. نکته آخر هم اینکه در پیامها هم بود. نوشتند ماه رمضان نزدیک است. غیر از عزیزانی که کنکور دارند و درگیر کنکور هستند، مدارس گفتند: تا 25 خرداد، تا بیست ماه رمضان امتحان دانش آموزان برقرار است. سؤال من این است نمیشود کاری کنیم. از الآن برنامهریزی کنیم حداقل سال آینده اینطور نباشد. سؤال من این است خرداد گرمتر است یا نیمه شهریور که در آستانه مهر هستیم؟ هوای نیمه شهریور از خرداد بهتر است. اگر مسئولین صدای ما را میشنوند، پانزده روز از این طرف برنامهریزی کنند زودتر شروع کنند. امسال تا 20 رمضان بچههای دانش آموز ما که میخواهند روزه بگیرند باید امتحان بدهند. انشاءالله خدا ما را با امیرالمؤمنین(ع) محشور بدارد.