پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

فضایل اخلاقی در نهج‌البلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 19-02-96
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام می‌کنم به همه شما دوستان عزیزم. خانم‌ها و آقایان، بیننده‌های خوب و نازنین و شنونده‌های بسیار گرانقدرمان، انشاءالله هرجا که هستید باغ ایمانتان آباد باشد و تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم. خیلی خوشحالیم که امروز هم در این لحظات و دقایق مهمان لحظات ناب و نورانی شما هستیم. حاج آقای حسینی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. در آستانه نیمه شعبان هستیم و ولادت حضرت ولی‌عصر، انشاءالله مردم دیگر می‌دانند و نیازی به گفتن نیست. برای حضرت ولی‌عصر سنگ تمام میگذارند انشاءالله. هم در شعار، هم در شعور، هم در جشن‌ها، هم در مجالسی که انشاءالله معرفت ما را بیشتر کند. مث همیشه پیام‌های عزیزان را خواندیم. بیش از پنجاه صفحه پیام بود که واقعاً شرمنده الطاف عزیزان شدم. من یادآوری کنم که عزیزان گفته بودند چرا برنامه سحرگاهان شروع میشود؟ الحمدلله تکرار برنامه دیگر بعد از نماز صبح پخش می‌شود. یک مطلب دیگر اینکه نوشته بودند از طرف بانک کشاورزی تا 25 میلیون تومان کسانی که از بانک کشاورزی قرض گرفتند، هم سودشان، هم جریمه‌شان بخشیده شده است. انشاءالله تا نیمه شعبان هم بقیه بانک‌ها هم بپیوندند. جشن نیمه شعبان جشن حقیقی برای همه باشد.
شریعتی: دیشب کسی نوشته بود من می‌دانم حاج آقای حسینی تا الآن کتابخانه هستند. از طرف من به ایشان خسته نباشید بگویید. امروز منتظر هستیم که صحبت‌های شما را بشنویم.
بسم الله الرحمن الرحیم، پای سفره نورانی امیرالمؤمنین، نهج‌البلاغه، بخش حکمت‌ها، حکمت 257 هستیم. خطاب حضرت به کمیل هست. کمیل یکی از بهترین یاران امیرالمؤمنین بود. دعای کمیل یادگاری است که او برای ما از امیرالمؤمنین نقل کردند. دعای کمیل را امیرالمؤمنین در سجده او تا آخرش را خواندند و کمیل از امیرالمؤمنین یاد گرفته است. امیرالمؤمنین در شب نیمه شعبان سر به سجده گذاشتند و تمام دعا را در سجده خواندند و کمیل یاد گرفت. بنابراین یکی از عبادت‌های خوب همین احیاء شب نیمه شعبان هست که الحمدلله خیلی‌ها به این احیاء توجه دارند و یکی هم همین دعای کمیل خواندن است که امسال شب جمعه هست. کمیل بعد به شهادت رسید. پایان عمرش با شهادت بود.
حضرت به او می‌فرماید: «یَا کُمَیْلُ مُرْ أَهْلَکَ أَنْ یَرُوحُوا فِی کَسْبِ الْمَکَارِمِ وَ یُدْلِجُوا فِی حَاجَةِ مَنْ هُوَ نَائِمٌ» به اهت سفارش کن که روزها دنبال کسب مکارم اخلاقی باشند، شب‌ها هم دنبال رفع حوائج مردمی که در خواب هستند و در استراحت هستند. «مَنْ هُوَ نَائِمٌ» را شارحین نهج‌البلاغه فرمودند: ما باید طوری برویم که بی‌سر و صدا باشد. خواستیم خدمتی هم بکنیم خودش خواب است ولی شما به فکر خدمت رسانی هستی. بی سر و صدا خدمت کنید. آبرومندانه باشد. کسی متوجه نشود. ماشین راه نیاندازید که ما داریم در خانه فانی چیزی می‌بریم. عکس و فیلم نگیرید! «فَوَالَّذِی وَسِعَ سَمْعُهُ الْأَصْوَاتَ» حضرت قسم می‌خورند. قسم به خداوند، «مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً» اگر کسی دلی را شاد کرد، «إِلَّا وَ خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً» خداوند از این سرور یک لطفی را می‌آفریند، «فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ» روزی که خود این آدم گرفتار شد، این لطف «جَرَى إِلَیْهَا کَالْمَاءِ» خیلی تعبیر لطیفی است. مثل آب که می‌گردد و مسیر خودش را پیدا می‌کند، روزی که این آقا گرفتار شد، آن لطف، «کَالْمَاءِ فِی انْحِدَارِهِ» مثل آب در سراشیبی که به سرعت می‌رود و مسیر را طی می‌کند، آن روزی که این آدم گرفتار شد، این لطف این گرفتاری را از او برطرف می‌کند. «حَتَّى یَطْرُدَهَا عَنْهُ کَمَا تُطْرَدُ غَرِیبَةُ الْإِبِلِ» حضرت دو تشبیه دارد. پس خلاصه این پیام این است که شما دنبال کار خیر باشید، یقین داشته باشید، همانطور که آب در سراشیبی مسیرش را پیدا می‌کند، یک روزی که شما گرفتار شدید، آن لطفی که در حق دیگران انجام دادید، خداوند همان لطف را به شما برمی‌گرداند و رفع گرفتاری شما می‌شود.
من ذیل این کلام در شرح نهج‌البلاغه مرحوم تستری دیدم که دو قصه زیبا ایشان بیان کردند که چطور یک روز این لطف به فریاد ما می‌رسد. قصه اول را از کتاب معجم البلدان نقل کردند. می‌دانید معجم البلدان یکی از کتاب‌های مهم است که تقریباً برای هفتصد سال پیش است. بسیار کتاب مهمی است. داستان این است که می‌نویسند در استان دیاربکر که یکی از استان‌های ترکیه هست و خیلی هم خوش آب و هوا است و الآن بالای یک میلیون نفر جمعیت دارد و توریستی است. در آن استان در تاریخی که اینها نقل می‌کنند، استانداری داشته که این استاندار خیلی ذوق شعری داشته و با شعرا خیلی رسیدگی می‌کرده است. شاعری که از راه دور می‌آمد می‌گفت: کاری نداشته باشید و فقط سه روز از او پذیرایی کنید و بعد از سه روز بیایید ببینیم برای ما چه شعری آورده است؟
یک شاعری به نام غسان، آمد سه روز پذیرایی شد و بعد از سه روز باید شعر را می‌برد. این بنده خدا باید از قبل شعر را آماده می‌کرد. اما نکرده بود. گفت: همان‌جا یک شعری می‌گوییم. آنجا هم که آمد، هرچه این سه روز به خودش فشار آورد، شعر نیامد. گاهی قریحه شعر باز نمی‌شود. گفت: سه روز ما اینجا خوردیم و خوابیدیم، الآن برویم پدر ما را درمی‌آورند. چه بگویم؟ یک نقشه‌ای ریخت و یک شعری از یک شاعر دوردستی که در یک محل دیگر بود را برداشت و فقط تلخیص را عوض کرد. آخرش شعر تخلص شاعر را عوض کرد و به نام خودش تمام کرد. گفت متوجه نمی‌شوند. رفت شعر را خواند و او هم خیلی خوشش آمد و و تجلیل کرد و گفت: عجب شعری گفتی؟ حق بود که ما این سه روز از شما پذیرایی کردیم و یک جایزه مفصلی به او داد. یک آدم سخن چین فضولی رفت به این استاندار گفت: سر شما کلاه گذاشتند. این شعر برای او نبود. استاندار خیلی ناراحت شد. سخن چین گفت: این شعر برای فلان شاعر به نام بنی اسد است. این استاندار برای اینکه بیشتر با این شاعر برخورد کرده باشد، گفت: به خود شاعر اصلی بگویید: شعر خودش را با دست خط خودش بنویسد و برای ما بفرستد که ما در چشم این بکنیم و دیگر از این بازی‌ها برای ما در نیاورد. این فهمید جریان از این قرار است و دارد رسوایی به بار می‌آید. باز یک نقشه ریخت! یک پیکی فرستاد زودتر از اینکه نامه این استاندار برسد، رفع پیش شاعر و گفت: واقعیت این است و ما اعتراف می‌کنیم و یک اشتباهی کردیم. بالاخره قریحه ما باز نشد و چنین شد. تو به داد ما برس! آبروی ما را بخر. شاعر خیلی جوانمردی کرد. وقتی نامه استاندار آمد گفت: این شعر برای تو هست و به دست خط خودت بنویس. گفت: نه! من اصلاً این شعر را نمی‌شناسم. شاعرش کیست؟ خبر ندارم. اولین بار است که این شعر را می‌شنوم. چرا آن بنده خدا را متهم کردید؟ این شعر برای من نیست. آمدند و این سخن چین را تنبیه کرد و یک جایزه اضافه‌ای هم به غسان داد.
یک کار خیر و یک کار خوب، یک فضیلت اخلاقی، به هر ترتیب این بیچاره هم گرفتار شده است. منظور از این داستان این قسمت است که زمانه گذشت و این شاعری که در آن منطقه زندگی می‌کرد، تحت وسوسه قرار گرفت و مردم شهر علیه استاندار قیام کردند. این هم همراهی کرد و قیامشان شکست خورد و او را نزد استاندار بردند. گفت: باید پدر این شاعر را در بیاورید. علیه من قیام کرده و با مردم همراهی کرده است. غسان گفت: اگر می‌شود این را به من ببخشید. اصرار کرد و التماس کرد و او را بخشیدند. نزد ابن اسد آمد گفت: می‌دانی من چه کسی هستم؟ گفت: من چه شناختی از تو دارم؟ خبر ندارم! گفت: من همین قدر از تو می‌دانم که تو فرشته آسمانی هستی! ما علیه حکومت قیام کردیم و ما را دستگیر کردند و اعدام کنند. گفت: من همان آدمی هستم که آن روز به من شعرت را دادی و آبروی ما را خریدی! لذا امیرالمؤمنان(ع) می‌فرماید: اگر در حق کسی خدمتی کردید یقین داشته باشید که مثل آب که در سراشیبی می‌آید و مسیر خودش را پیدا می‌کند، این لطف روزی به فریاد تو می‌رسد.
باز مرحوم تستری در شرح نهج‌البلاغه یک قصه دیگری را هم نقل کردند. از حوصله این مرد من تعجب می‌کنم. تمام این کتاب‌ها مثل اینکه در مشتش باشد، هر کلامی از امیرالمؤمنین را که می‌خواند. دست می‌کند از این کتاب، از آن کتاب، قصه‌ای، حدیثی، شعری در می‌آورد و واقعاً تسلط عجیبی دارد. اصلاً اگر قصه‌های شرح نهج‌البلاغه را جمع کنند، کتاب جالبی می‌شود و کمکی به فهم کلمات امیرالمؤمنین(ع) است. این داستان در شهری به نام رقّه، همین رقّه‌ای که الآن در سوریه و درگیری‌های تروریستی در آن هست، آنجا کسی بود به نام خزیمه که آدم ثروتمندی بود. خیلی به فقرا رسیدگی می‌کرد و دستگیری می‌کرد ولی روزی ورق برگشت و خودش به صفر رسید. خزیمه که از همه دستگیری می‌کرد، اوضاع به هم ریخت و به صفر رسید. دیگر خانه نشین شد. فرماندار شهر گفت: ما خزیمه را مدتی است نمی‌بینیم! گفتند: بله ورق برگشته و هیچی نگفت. جلوی جمع چیزی نگفت. شبانه ناشناس نقاب زد، اینکه امیرالمؤمنین می‌فرماید: «مَنْ هُوَ نَائِمٌ» اگر راست می‌گویید، خدمت می‌کنید نقاب بزن! اگر راست می‌گویی نگذار طرف بفهمد که شما چه کسی هستی. فرماندار شبانه در خانه‌اش آمد و نقاب زد و یک کیسه پول به او داد. خزیمه گفت: تو چه کسی هستی؟ گفت: معرفی نمی‌کنم. گفت: معرفی نکنی نمی‌گیرم! گفت: نگویی نمی‌گیرم. گفت: پس من یک رمزی می‌گویم «انا جابر اثرات الکرام» ما زمین خورده‌ها را بلند می‌کنیم. هرکس زمین خورد ما زیر بازویش را می‌گیریم. تو رمز را بدان و بیش از این دیگر تحقیق نکن. این آقا آمد و پول را داد و برگشت. فرماندار وقتی برگشت، دیروقت بود. چطور این وقت شب تنها بدون محافظ و نگهبان بیرون رفته بود، خانمش مشکوک شد! تو این وقت شب کجا رفته بودی؟ او هم نمی‌خواست جریان را بگوید. هرچه اصرار کرد، گفت: نه باید داستان را بگویی. گفت: رمزی می‌گویم و جایی نقل نکن.
خزیمه که وضع مالی‌اش خوب شد و شخصیتی شد و نزد سلیمان بن عبدالملک رفت. گفت: خیلی وقت است نبودی؟ گفت: ما زمین خوردیم. کسی که زیر بال زمین خورده‌ها را می‌گیرد به داد ما رسید. هرچه هم گفتیم: نگفت که چه کسی است. گفت: کاش می‌پرسیدی و تحقیق می‌کردی. گفت: نقاب به چهره داشت و من او را نشناختم. گفت: اگر او را شناختی به ما خبر بده. خلیفه خیلی از این آقای خزیمه خوشش آمد، چون رفیق سلیمان بود و بعد از مدت‌ها او را ندیده بود. گفت: الآن که داری برمی‌گردی بگذار ما حکم فرمانداری را به تو بدهیم! فرماندار را برکنار می‌کنیم و تو فرماندار شو. حکم فرمانداری را گرفت و این خوش انصاف آمد اول کاری که کرد حسابرسی مالی کرد و گفت: پول‌ها را کجا خرج کردی؟ خوب از پو‌ل‌هایی که نمی‌خواست به کسی بگوید به خزیمه داده بود. خوب حساب مالی درست در نیامد و او را به زندان انداخت. چند روزی زندان بود، خانمش متوجه جریان شد. برای فرماندار جدید پیغام داد که این کسی که در زندان کردی به غل و زنجیر زدی، یادت باشد «جابر اثرات الکرام» است. همین کسی است که نصف شب می‌آمد و زیر بازوی زمین خورده‌ها را می‌گرفت! او دیگر از شرمندگی مرد! خیلی خجالت کشید.
متأسفانه شاید ما فکر کنیم اینها افسانه است. از بس بعضی از فضیلت‌های اخلاقی در جامعه ما کمرنگ شده است. خزیمه رفت عذرخواهی کرد. گفت: خانم شما به داد ما رسید و خبر داد. گفت: باید یک جایی برویم. گفت: خلیفه از من پرسیده بود این جابر اثرات الکرام چه کسی است؟ بلند شو من تو را ببرم و بگویم تو چه کسی هستی که زیر بازوی زمین خورده‌ها را می‌گیری. خلیفه حکم استانداری به او داد. خزیمه سر جای خود فرماندار ماند و او هم استاندار شد. متأسفانه امروز تا دولت‌ها عوض می‌شود تا چایچی فلان استان هم عوض می‌شود.
باز مرحوم علامه شوشتری این قصه را به این مناسبت عرض می‌کند که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: مطمئن باشید اگر شما یک روز کار خیری انجام دادید، شما دلی را شاد کردید، این شاد کردن دنبال شماست. اگر روزی هم شما زمین خوردید، مثل آبی که در سراشیبی مسیر خودش را پیدا می‌کند. یقین بدانید روزی این به فریاد شما می‌رسد.
شریعتی: من معتقد هستم اگر روزی به کسی لطفی کردیم، خوبی کردیم، حتی اگر او در حق تو بدی کرد، روزی از راه دیگری به داد تو می‌رسد.
حاج آقای حسینی: من یکبار دیگر این جمله را باز ترجمه کنم. حکمت 257 نهج‌البلاغه، امیرالمؤمنان به کمیل فرمود: روزها دنبال کسب مکارم اخلاقی باشند، شب‌ها هم دنبال رفع حوائج مردمی که در خواب هستند. یعنی بی سر و صدا و آبرومندانه! «فَوَالَّذِی» حضرت قسم خوردند که به خدا قسم اگر کسی دلی را شاد کند، خدا از این شادی یک لطفی را ایجاد می‌کند که روزی که خودت گرفتار شدی، این لطف به فریادت می‌رسد. «جَرَى إِلَیْهَا کَالْمَاءِ فِی انْحِدَارِهِ» مثل آب در سراشیبی مسیرش را پیدا می‌کند «حَتَّى یَطْرُدَهَا» تا این گرفتاری را از آنها برطرف کند.
یک داستان دیگری هم از امام صادق(ع) نقل کنم. داستان جالبی است که مرحوم تستری این را نقل کردند. در کافی مرحوم کلینی(ره) است. امام صادق یک صحابی به نام صفوان داشت. صفوان جمال، شتربان بود. شترهای خودش را کرایه می‌داد. می‌گوید: من خدمت امام صادق(ع) بودم. کسی از راه رسید و گفت: ما هرچه در این شهر می‌گردیم و می‌خواهیم شتری کرایه کنیم، پول نداریم، کرایه نداریم. حضرت فرمود: این صفوان جمال است. هنرش این است. صفوان بلند شو و مشکل این برادر ایمانی را حل کن. صفوان رفت و مشکل برادر ایمانی را حل کرد و برگشت. حضرت پیگیری کردند. فرمودند: چه کردی؟ گفت: الحمدلله! خدا مشکل او را حل کرد. حضرت فرمود: بدان، «أَمَا إِنَّكَ أَنْ تُعِينَ أَخَاكَ‏ الْمُسْلِمَ‏ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ طَوَافِ أُسْبُوعٍ بِالْبَيْتِ مُبْتَدِئاً» (كافي، ج 2، ص 198) یک هفته مکه بروید و شبانه روز بخواهید طواف کنید، چقدر وقت می‌برد. این از یک هفته طواف، آنهایی که مکه و کربلا می‌روند الآن شب نیمه شعبان بخواهیم یک جشن ولادتی برویم، فرض کن خانم شما می‌گوید:آقا مواظب بچه باش! شما باش من امشب بروم. یقین داشته باش بیشتر ثواب داری. مادری داری، پدری داری، مادربزرگی داری، پدربزرگی داری، یک کسی گرفتاری دارد، کاری دارد، قطعاً جشن امام زمان ارزش است. اما یادمان باشد. فرمود: اگر حاجت این مؤمن را برآورده کنی از یک هفته طواف بیشتر ثواب دارد.
حضرت این داستان را فرمودند. فرمودند: کسی خدمت امام حسن(ع) آمد. حضرت مسجد بودند. کاری داشت، مشکلی داشت. گفت: بلند شوید با من فلان جا برویم. حضرت همراه او راه افتاد. در راه که حضرت آمدند بروند، دیدند اِ... جلوتر از ما امام حسین آنجا بود. گفت: مؤمن، امام حسین اینجا بود. چرا به امام حسین نگفتی؟ گفت: اتفاقاً من می خواستم بروم. به من گفتند: امام حسین معتکف است، کاری با او نداشته باشید. اعتکاف او به هم می‌خورد. چیزی به او نگویید. من مسجد آمدم تا شما را ببینم. حضرت فرمود: اشتباه گفتند. کسانی که نگذاشتند نزد برادرم بروی، اشتباه کردند. اگر می‌آمد از اعتکاف یک ماه برای او بالاتر بود.
گاهی ما این سبک، سنگین‌ها را یادمان می‌رود. فکر می‌کنیم عبادت فقط نماز خواندن است. نماز خواندن قطعاً خوب است. عبادت خوب است ولی به جای خودش یادمان باشد امام حسن فرمود: اگر به برادرم امام حسین می‌گفتی، اعتکاف را رها می‌کرد و دنبال تو می‌آمد و ثوابش از یک ماه اعتکاف برای او بیشتر بود.
من سه حکمت دیگر در نظر گرفتم بخوانم. حکمت بعدی حکمت 19 نهج‌البلاغه است. امیرالمؤمنین فرمود: «أَقِیلُوا ذَوِی الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا یَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَیَدُ اللَّهِ بِیَدِهِ یَرْفَعُهُ» حضرت می‌فرماید: یکوقت «ذَوِی الْمُرُوءَاتِ» آدم‌های جوانمرد، آدم‌هایی که شخصیتی برای خودشان دارند. اهل مروت و مردانگی هستند، اینها اگر اشتباهی کردند، «أقیلوا» یعنی اقاله کنید. «فَمَا یَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَیَدُ اللَّهِ بِیَدِهِ یَرْفَعُهُ» آدم‌های خوب و جوانمرد که مردانگی و فتوت در زندگی‌شان هست اگر یک روزی هم زمین بخورند، اشتباهی هم بکنند، «إِلَّا وَیَدُ اللَّهِ بِیَدِهِ یَرْفَعُهُ» دستش در دست خداست. خدا او را بلند می‌کند. اگر انسان اهل مردانگی و جوانمردی و دستگیری از دیگران باشد، یک روزی هم اشتباه کند، حضرت می‌فرماید: شما هم از اشتباه او بگذرید. آدم‌های خوب و با شخصیت اشتباهی کردند، شما بگذرید. فرق بگذارید. کوتاه بیایید.
مشکل جامعه ما این است که یکباره به سیم آخر می‌زنیم. تعبیر بسیار جالبی در کلام حضرت است، می‌فرماید: «ان کف الله تعالی علیهم» حضرت دستشان را بالا آوردند و فرمودند: دست خدا بالای سر اینهاست، یک روزی هم اشتباه کنند و مشکلی پیدا کنند، خدا یک روز به فریادشان می‌رسد. پس شما هم گذشت کنید.
«ذَوِی الْمُرُوءَاتِ» یعنی چه؟ مردانگی را هرکس یک طور معنا می‌کند. به چه کسی جوانمرد می‌گویند؟ یک نفر خدمت رسول الله آمد و گفت: من خیلی آدم خوبی هستم. حضرت چهار حالت برای او بیان کردند. فرمودند: اگر عقل داری آدم با فضیلتی هستی. مروت و جوانمردی، اگر اخلاق داری، مروت داری و جوانمرد هستی. ما به چه کسانی جوانمرد بگوییم؟ آدم‌هایی که خوش اخلاق باشند. آدمی که اخلاق داشت به فریاد دیگران می‌رسد. زمین خورده را بلند می‌کند. به زن و بچه‌اش ظلم نمی‌کند. در جامعه ظلم نمی‌کند. رسول خدا فرمود: معیار این است. به هرکسی جوانمرد نگوییم. مروت و مردانگی و جوانمری به تعبیر پیامبر خدا کسی جوانمرد است که اخلاق داشته باشد. بعد فرمود: اگر پول داری، می‌توانی به مالت بنازی که ما پول داریم. اگر تقوا داری، دین داری. پس یادمان باشد که حضرت می‌فرماید: «أَقِیلُوا ذَوِی الْمُرُوءَاتِ» آنهایی که مردانگی دارند و جوانمردی دارند. شخصیت اخلاقی دارند. همیشه دستگیر دیگران هستند و خوش اخلاق هستند، شاد و شاداب هستند، اخمو نیستند. اگر اشتباهی هم کرد، با او ملاحظه کنید. اینطور آدم‌ها اگر زمین بخورند، دستش در دست خداست و خدا او را بلند می‌کند و حضرت فرمودند: خدا بر سر اینها سایه افکنده است.
البته ممکن است بیننده‌ها پیام بدهند و بگویند: شما از چه ترویج می‌کنید؟ پس اینهایی که هر خطایی کردند... نه! در روایت داریم «وَ أَقِيلُوا الْكِرَامَ عَثَرَاتِهِمْ إِلا فِي حَدٍّ مِنْ حُدُودِ اللَّهِ‏» (دعائم‏الاسلام، ج 2، ص 465) یکوقت یک کار حرامی انجام می‌دهد و حقی را ضایع می‌کند. حد الهی تعطیل نمی‌شود، اما قبل از حد الهی به ما ظلمی کرده و اشتباهی کرده، مخصوصاً اینجا اهل گذشت باشیم.
«اقیلوا» اقاله یعنی گذشت، در فارسی معنا می‌کنند، می‌گویند: اگر کسی جنسی خرید، آمد پس بدهد، اقاله کنید و جنس را پس بگیرید. آقا شما جنسی را به کسی فروختی، این بنده خدا پشیمان شد. پس بگیر! در بازارها تابلو زدند: جنس فروخته شده پس گرفته نمی‌شود!!! درست ضد دستوری که اسلام گفته: اقاله مستحب است. پس بگیرید. در اروپا پس گرفتن قانونی قانونی است. شما تا یک ماه اگر جنس را خریدی از شما پس می‌گیرند با همان برخوردی که به شما فروختند. گاهی ما پس می‌گیریم، اما طوری برخورد می‌کنیم که طرف می‌گوید: چه غلطی کردم جنس را پس دادم!
متأسفانه بعضی از ما به جای اینکه این را یاد بگیریم که دستور دینی خودمان هست، آنجا هم می‌رویم سوء استفاده می‌کنیم. من دیدم بعضی از ما متأسفانه جنسی را می‌گیرد، می‌داند قانون است یک ماه پس می‌گیرند. تا 29 روز از آن استفاده می‌کند، مثلاً یک پالتویی را می‌خرد، 29 روز استفاده می‌کند، روز سی‌ام می‌رود پس می‌دهد. این خیلی بد است، تصرف در مال است. حقی را ضایع کردن است. اقاله به معنی باز پس گرفتن است. در بازار اسلامی ما انشاءالله رواج پیدا کند.
شریعتی: امروز بعد از ظهر انشاءالله در نمایشگاه کتاب حوالی ساعت 16:30 منتظر شما هستیم. سالن A3 راهروی پنج، غرفه شماره 42 که محصولات فرهنگی برنامه سمت خدا و کتاب‌های کارشناسان عزیز ما را می‌توانید تهیه کنید. امروز صفحه 575 قرآن کریم، آیات پایانی سوره مبارکه مزمل و آیات ابتدایی سوره مبارکه مدثر در سمت خدای امروز تلاوت می‌شود.
«إِنَ‏ رَبَّكَ‏ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى‏ مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَ اللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى‏ وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «20»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ «1» قُمْ فَأَنْذِرْ «2» وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ «3» وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ «4» وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ «5» وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ «6» وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ «7» فَإِذا نُقِرَ فِي النَّاقُورِ «8» فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ «9» عَلَى الْكافِرِينَ غَيْرُ يَسِيرٍ «10» ذَرْنِي وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِيداً «11» وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً «12» وَ بَنِينَ شُهُوداً «13» وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيداً «14» ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ «15» كَلَّا إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً «16» سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً «17»
ترجمه: همانا پروردگارت مى‏داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تو هستند، نزديك به دو سوم شب يا نصف آن يا يك سوم آن را به عبادت برمى‏خيزيد و خداوند شب و روز را اندازه‏گيرى مى‏كند. او مى‏داند كه شما نمى‏توانيد به طور دقيق آن را احصا كنيد. از اين رو شما را بخشيد (و حساب دقيق شب را از شما برداشت) پس آنچه ميسّر است از قرآن بخوانيد. خداوند مى‏داند كه برخى از شما بيمار خواهند شد و گروه ديگرى به سفر مى‏روند تا از فضل خدا (رزق) جويند و گروه ديگرى در راه خدا به جهاد مشغولند (و از تلاوت قرآن باز مى‏مانند) پس (اكنون كه فرصت داريد) هرچه مى‏توانيد از قرآن بخوانيد و نماز به پا داريد و زكات بدهيد و به خداوند وام دهيد، وامى نيكو (بدانيد كه) آنچه براى خود از پيش فرستيد، آن را نزد خدا نيكوتر و با پاداشى بزرگ‏تر خواهيد يافت و از خداوند طلب آمرزش كنيد كه همانا خداوند آمرزنده مهربان است.
به نام خداوند بخشنده مهربان‏، اى ردا بر خود كشيده. به پا خيز و هشدار ده. و پروردگارت را بزرگ بدار. و لباست را پاكيزه دار. و از پليدى دور شو. و (در عطا) منّت مگذار. و (كارت را) بزرگ مشمار و به خاطر پروردگارت صبر كن. پس هنگامى كه در صور دميده شود. پس آن روز، روز سختى است. بر كافران آسان نيست. مرا واگذار با آن كه خود به تنهايى آفريدم. و به او مالى پيوسته و در حال فزونى دادم. و پسرانى كه در كنارش حاضرند. و براى او اسباب كاميابى را به طور كامل آماده كردم. با اين حال، طمع دارد كه بيفزايم. هرگز، زيرا او به آيات ما عناد مى‏ورزد. به زودى او را به گردنه‏اى سخت گرفتار مى‏كنم.
شریعتی: انشاءالله بهترین‌ها نصیب شما شود. اشاره قرآنی امروز را بفرمایید.
حاج آقای حسینی: آیه‌ای که تلاوت شد، آیه پایانی سوره مزمل چند دستور اخلاقی کنار هم دارد که این ردیف بودن آن خیلی مهم است. نگاه دین نگاه جامعی است. از جهاد تعریف می‌کند، «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» هرچقدر می‌توانید قرآن بخوانید. «وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» نماز بخوانید و زکات مالتان را بدهید. «وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» قرض بدهید. اینها هم ردیف هم هستند. نماز و زکات و قرض و جهاد و تلاوت قرآن. نگاه دین نگاه جامعی است. اینکه فکر کنیم فقط قرآن بخوانیم و فقط خدمت به خلق کنیم، نه! اگر جهاد بودیم، در میدان مبارزه بودیم. اهل قرض دادن بودیم. اهل نماز بودیم و اهل زکات بودیم. این نگاه جمع است.
شریعتی: هفته قبل که خدمت حاج آقای میرباقری بودیم، ایشان یک نکاتی را از جزء سی قرآن کریم برای ما گفتند. از سوره‌هایی که انتخاب کردند و شرح دادند و تفسیر کردند. نکات خوبی را شنیدیم. بحثی ایشان در مورد سوره مبارکه کافرون و صف بندی جبهه اسلام و کفر داشتیم و نبی مکرم اسلام و مقامات و شئون ایشان، الحمدلله در ایام نمایشگاه بین المللی کتاب تهران چاپ شده و به بازار عرضه شده و مقام بسم الله و سوره کافرون، تحت عنوان «تأملات قرآنی» جلد اول هست و سلسله مباحث برنامه سمت خداست که حاج آقای میرباقری زحمت کشیدند و دوستانشان این کتاب را تألیف کردند و عرضه کردند و انشاءالله دوستان مطالعه کنند و از مطالب این کتاب بهره‌مند شوند.
حاج آقای حسینی: شب نیمه شعبان همه نمازها و دعاها جای خود، احیای شب نیمه شعبان را هم فراموش نکنند. الآن 4:30 اذان صبح است و مردم هم تا ساعت یک و دو بیدار هستند. دو ساعت بیشتر بیدار بمانند و احیاء بگیرند. به عبادت بپردازند و سعی کنند جلساتی که دور هم هستند به گناه کشیده نشود. دعای کمیل را هم بخوانند که در شب نیمه شعبان امیرالمؤمنین در سجده این دعا را خواندند و به کمیل یاد دادند.
حکمت بعدی حکمت 396 است، امیرالمؤمنین چهار مطلب را اینجا بیان کردند. 1- «الْمَنِيَّةُ وَ لا الدَّنِيَّةُ» مرگ آری و ذلت هرگز! چون ایام ولادت امام حسین(ع) سوم شعبان بود. جالب است این را بگویم. قرآن کریم آیه‌ای در سوره مبارکه غافر دارد. «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا» (غافر/51) ما پیامبران و اولیاء را یاری می‌کنیم «فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ» در دنیا و قیامت، خیلی برای من جالب بود. دیدم یکی از مفسرین اهل سنت در تفسیر «فی ظلال» برای سید قطب هست که وقتی به این آیه رسید این سؤال را مطرح کرده است. کجا خدا انبیاء و اولیائش را در دنیا یاری کرده است؟ در قیامت بله، همه قیامت برای انبیاء و اولیاست ولی خدا در دنیا کجا یاری کرده است؟ ما یاری می‌کنیم «رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا» این همه پیامبران را کشتند. سیدالشهداء را سر بریدند. این همه ائمه را شهید کردند. بنی اسرائیل یک روز هفتاد نبی را می‌کشتند. معاذ الله خدا که دروغ نمی‌گوید. « إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ» در تفسیر فی ظلال می‌گوید: پیروزی مگر پیروزی خون بر شمشیر است. اگر ما پیروزی خون بر شمشیر را باور کنیم، چرا خدا یاری کرده است. مثالش جالب است. این مفسر اهل سنت می‌گوید. چون سیدالشهداء سوم شعبان دو ولادت دارد. یکی ولادت از مادر و یکی هم ولادت دومشان که سوم شعبان ورود حضرت به مکه است و مقدمه نهضت سیدالشهداء(ع) است. از سوم شعبان امام حسین به مکه رسیدند. «یستوی فی هذا المتشیعون و غیر المتشیعین» می‌گوید: اولاً امام حسین برای شیعه‌ها نیست. شیعه و غیر شیعه، بعد غیر شیعه هم نه فقط مسلمان‌ها، «من المسلمین و كثیر من غیر المسلمین» شیعه، مسلمان، مسیحی، همه ملیت‌ها و ادیان، امام حسین برای همه است. می‌گوید: من از شما سؤال دارم. اگر امام حسین در 57 سالگی به شهادت نمی‌رسید، چقدر دیگر می‌خواست عمر کند؟ ده سال دیگر، بیست سال دیگر، در 70 سالگی یا هشتاد سالگی به مرگ طبیعی از دنیا می‌رفت. می‌گوید: اگر سیدالشهداء هزار سال عمر می‌کرد نمی‌توانست پیام خودش را به این زیبایی که با شهادتش رساند، برساند. پس این پیروزی است.
امیرالمؤمنین می‌فرماید: «الْمَنِيَّةُ وَ لا الدَّنِيَّةُ» مرگ آری، شهادت آری اما ننگ هرگز! «وَ التَّقَلُّلُ وَ لا التَّوَسُّلُ» به کم قانع باش ولی اینکه به دیگران التماس کنی و شخصیت خودت را از بین ببری، نه! از کلمات بسیار کوتاه و زیباست. نهج‌البلاغه است. آهنگ کلام حضرت آموزنده است. آدم هرکجا خواست طمعی کند، یادش باشد «وَ التَّقَلُّلُ وَ لا التَّوَسُّلُ» آدم به کم قانع باشد، یکوقت بله باید ابزار زندگی همه فراهم شود. ما همیشه غصه می‌خوریم،گرفتاری و مشکلات مردم، مسئولین باید صد برابر این، هزار برابر این به فکر مردم باشند. اینها جای خود است و ما نمی‌خواهیم توجیه کنیم. ولی ما الآن در گرفتاری هستیم، آیا این را بپذیریم یا توسل به این معنا که ذلت را بپذیریم، پیش هرکسی آبروی خودمان را ببریم. به هر ابزاری متوسل شویم. «مَنْ لَمْ يُعْطَ قَاعِداً لَمْ يُعْطَ قَائِماً» اگر کسی نشسته به خواسته خودش نرسد، ایستاده هم به خواسته‌اش نمی‌رسد. بخواهیم ساده ترجمه کنیم، یعنی اگر شما با تلاش معتدل و صحیح به خواسته‌ات نرسیدی، یقین بدان با راه‌های نادرست و غلط و حرام‌خواری نخواهی رسید. «الدَّهْرُ يَوْمَانِ: يَوْمٌ لَكَ، وَيَوْمٌ عَلَيْكَ» روزگار دو روز است، یک روز با تو هست، یک روز با تو نیست.«فَإِذَا كَانَ لَكَ فَلاَ تَبْطَرْ» روزی که روزگار با تو هماهنگ است، مغرور نباش و خودت را گم نکن. «وَإِذَا كَانَ عَلَيْكَ فَاصْبِرْ» روزی هم که با تو نیست، صبر کن، هردو آزمون توست. بارها گفتیم که آزمون فقر آزمون است. آزمون غنا آزمون است و معلوم نیست آزمون ثروت، آن چیزی که دنیا به اقبال کرده و همه چیز در کام ما هست، سخت‌تر از آزمون فقر است.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group