فضایل اخلاقی در نهجالبلاغه- اهمیت سکوت
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 26-02-96
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان عزیزم. خانمها و آقایان، بینندههای خوب و نازنین و شنوندههای بسیار گرانقدرمان، انشاءالله هرجا که هستید در این روزهای بهاری، در روزهای پایانی ماه اردیبهشت دل و جانتان بهاری و سبز باشد. خیلی خوشحالیم که امروز هم در این لحظات و دقایق مهمان لحظات ناب و نورانی شما هستیم. حاج آقای حسینی سلام علیکم و رحمة الله. خیلی خوش آمدید.
حاج آقا حسینی: عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم.
شریعتی: ما در ذیل بحث تربیتی امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه به بحث فضایل اخلاقی رسیدیم، امروز هم انشاءالله این بحث را ادامه میدهیم.
حاج آقای حسینی: بسم الله الرحمن الرحیم، حکمت 224 نهجالبلاغه، «وَ قَالَ علی (ع): بِكَثْرَةِ الصَّمْتِ تَكُونُ الْهَیْبَةُ، وَ بِالنَّصَفَةِ یَكْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ، وَ بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ، وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ، وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ یَجِبُ السُّؤْدُدُ، وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ، وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِیهِ تَكْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَیْهِ»
امیرالمؤمنین هفت موعظه بسیار ارزشمند و زیبای اخلاقی را در حکمت 224 دارد. کلمه اول «بِكَثْرَةِ الصَّمْتِ تَكُونُ الْهَیْبَةُ»، «الصَّمت» یعنی سکوت، با سکوت فراوان انسان هیبت پیدا میکند، این هیبت به معنای ترسیدن نیست. هیبت به معنی جلال و شکوه و ارزش است. اینهایی که سکوت زیاد دارند این هیبت را دارند.
خدا رحمت کند مرحوم تستری در همین شرح نهجالبلاغه، یک جملهای اینجا دارند از قول یحیی برمکی. میگفت: «ما رأیت احداً الا هبتُ» من هرکسی را که میدیدم وقتی او را نمیشناختم، برای او یک جلال و شکوه و ارزشی قائل بودم. منتظر بودم تا حرف بزند. وقتی حرف میزد یا این هیبت با کلامش بیشتر میشد یا میفهمیدم خبری نیست. آدم وقتی سکوت کرده، ما در یک مجلسی یک ساعت سکوت کنیم. اینها که نگاه میکنند نمیدانند ما چه کاره هستیم. «تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد» مشخص نیست و فعلاً برای انسان ارزش قائل هستند تا به زبان بیاییم. وقتی انسان به زبان آمد یا این هیبت بیشتر میشود و یا از بین میرود. امیرالمؤمنین فرمود: با سکوت زیاد آن هیبت حفظ میشود.
باز حضرت یک تعبیر دیگری دارد که در غررالحکم هست. میفرماید: «الصّمت زينة العالم و ستر الجاهل» آدم عالم و دانشمند وقتی در سکوت هست، این همان جلال و شکوه و هیبت و زینت اوست. آدم جاهل تا در سکوت است، آبرویش حفظ شده و پوشیده است. بالاخره معلوم نیست چه هست و چه خواهد شد. همین که حرف نزند احترامش محفوظ است. «ستر الجاهل» یک پوششی برای آدم جاهل است.
خدا رحمت کند بزرگواری بود، خیلی قیافه عالی داشت. اما نمیتوانست راه برود. وقتی خدمتش میرفتیم، همینطور مینشست و نمیتوانست راه برود. وقتی میخواست راه برود خیلی مشکل داشت. میگفت: من تا نشستم به ظاهر خیی آدم حسابی به نظر میآیم، وقتی میخواهم راه بیافتم تازه معلوم میشود چطور هستم. کسانی هم که ساکت هستند تا سکوت میکنند خبری نیست، آدم نمیداند چه خبر است.
باز حضرت در غرر الحکم تعبیری دارد خیلی زیباست. فرمود: «غطاء المساوي الصّمت» پوشش عیوب انسان همان سکوت است. «غطاء» یعنی پوشش، یک محاسن و یک خوبیهایی داریم، یک عیوبی هم داریم. سکوت پردهای روی عیبهای انسان است. باز تعبیر دیگری هست که فرمودند: «البلاء موکل بالنطق» بسیاری از گرفتاریهایی که برای ما پیش میآید بخاطر حرف زدن ماست. جمله معروفی که میگوید: «زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد» پس حضرت میفرماید: تا در سکوت هستی، اگر جاهل هم باشی یک پوششی است. کسی خبر ندارد. اگر عالم هم باشی زینت عالم هست. پردهای برای عیوب انسان است. بالاخره جلال و شکوه انسان محفوظ است. این یکی از آثار صمت است.
من در کلمات امیرالمؤمنین در نهج البلاغه نگاه میکردم، خیلی جالب است. دهها مورد حضرت آثار و برکات صمت را ذکر کردند. چون خیلی از عزیزان که برنامه را میبینند از علمای بزرگوار و اساتید هستند، طلاب و فضلا هستند و گاهی میگویند: ما بحث را پیگیری میکنیم، اگر کسی میخواهد همین بحث صمت و سکوت و زبان را پیگیری کند، من ده واژه میگویم که حتماً ببینند. واژهی «صَمت»، «صامت» ساکت، «صموت» کسی که خیلی سکوت میکند. «نطق، ناطق، منطق، کلام، سکوت، لسان، فَم»، این ده واژه را اگر در نهجالبلاغه یا در غررالحکم یا در مجموع روایات بررسی کنند، بحث کاملی میشود. در حد یک مقاله بسیار جامعی میشود که ما در حد اشاره عرض میکنیم.
خدا مرحوم علامه تستری را رحمت کند در همین شرح نهجالبلاغه، قبل از ورود به این بحث یک شعری دارد که از یکی از شعرا نقل کرد. «ان ندمت علی سکوتی مرة لقد ندمت علی الکلام مرارا» کسی میگوید: آقا چرا من آنجا حرف نزدم؟ کاش جواب آقا را داده بودم. چرا سکوت کردم، کاش پاسخ داده بودم. اگر یکبار از سکوتم پشیمان شدم، ولی از کلامم بارها پشیمان شدم، واقعاً همینطور است! ما چقدر پشیمان میشویم از اینکه چرا این حرف را زدیم؟ ولی از اینکه چرا این حرف را نزدیم، شاعر میگوید: یکبار پشیمان شدی. ولی از حرف زدنهایت زیاد پشیمان شدی. من چند روایت را از نهجالبلاغه و غرر الحکم یادداشت کردم که میخوانم.
فرمودند: «الصَّمتُ آیَة الحلم» سکوت نشانه بردباری است. آدمهای بردبار و حلیم میتوانند سکوت کنند. اینهایی که زود عصبانی میشوند نمیتوانند سکوت کنند باید تمرین حلم و بردباری کرد. حضرت در کلام دیگر فرمود: «الحِدَّةُ نوع من الجنون» اینهایی که اخلاق تندی دارند و میگویند: دلمان میخواهد این تندی برطرف شود، نمیشود، به این حدیث عنایت کنند. فرمود: تندی، تیزی، اینهایی که پرخاشگر هستند و عصبانی میشوند، «نوع من الجنون» نوعی از دیوانگی است. حضرت فرمود نشانهاش این است که «لان صاحبها یَندِم» صاحبش پشیمان میشود. الآن تندی کرد و داد زد و فریاد زد، بداخلاقی کرد. سر زن و بچه و رفیق داد زد، این نشانهای از جنون است. نشانهاش این است که پشیمان میشود. گفتند: یا امیرالمؤمنین، نه! پشیمان هم نمیشویم. داد زدیم و پشیمان هم نشدیم. خیلیها فکر میکنند که اگر داد نزنند به همسر و فرزند و کارگر، زندگی نمیچرخد! حضرت فرمود: اگر پشیمان نمیشوید، «فان لم یندم فجنونه» اگر پشیمان نمیشوید جنون همیشگی است. دیوانگی همیشگی است. «الحدة» تیزی و تندی بخشی از جنون است. دیوانگی انواعی دارد. یک نوعش همین تندی و تیزی و بداخلاقی است. نشانهاش هم همین است که شما پشیمان میشوی. حضرت فرمود: اگر پشیمان نمیشوی جنون تو دائمی است. جنون به لباس هم نیست. کسی لباس شیک پوشیده دلیل نمیشود که جنون نداشته باشد. پس اگر در عصبانیت سکوت کردی، نشانه بردباری است.
باز حضرت فرمود: «الصمت یوجب الوقار» سکوت علامت وقار است. آدمی که در دعواها و درگیریها آرام صحبت میکند، سکوت میکند و تحمل میکند حتماً نشانه وقار اوست. حدیث بعدی حضرت فرمود: «اکثر صمتک» سکوتت را زیاد کن. سه تا اثر دارد. «یَتَوفَّرْ فِکْرُکَ» فکرت زیاد میشود. فکرت باز میشود. «وَ یَسْتَنِر قَلْبُکَ» دلت نورانی میشود. «وَ یَسلَمَ الْنّاسُ مِنْ یَدِکَ» مردم از دست تو در امان میمانند.
خدا مرحوم علامه طباطبایی را رحمت کند. یک جملهای از ایشان دیدم. بعد دیدم این جمله برگردان این حدیث است. ایشان سفارش میکردند میفرمودند: پر حرفی، حافظه را کم میکند. روایت هم همین را میگوید. میگوید: در مقابل سکوت «یَتَوفَّرْ فِکْرُکَ» فکرت بیشتر میشود. «وَ یَسْتَنِر قَلْبُکَ» قلبت نورانی میشود. از مرحوم علامه قصهای گفتم. آقایی میگفت: خدمت مرحوم علامه بودیم، میخواستیم جایی برویم. ایشان گفتند: آدرس بگیرید. ما آدرس گرفتیم و راه افتادیم، علامه فرمود: آدرس کجاست؟ گفتیم: کوچه فلان، خیابان فلان، پلاک فلان. راه افتادیم. دوباره سؤال کرد. بار سوم گفت: حضرت علامه سه بار من این آدرس را گفتم. در ذهنتان بسپارید. اینقدر نپرسید. فرمود: حیف نیست آدم سلول مغزش را خرج این چیزها بکند؟ مغز ما محدودیت دارد. قدرت ما، جسم ما یک محدودیت دارد. شما که اینقدر حرف میزنی این ظرفیت را پر میکنی.
من یکشنبهها بعد از نماز توفیق دارم در حرم حضرت معصومه خدمت مردم باشم. هفته گذشته گفتم: همین آقایی که پشت سرش نماز خواندید، حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی که نماز حرم را میخواند. خدمت ایشان بروید، انواع و اقسام سؤالات را بپرسید. ایشان غیر از مقام فقهی، در مسأله علم رجال اول هستند. شما هزاران سؤال از ایشان بپرسید، فلان راوی کی آمده؟ تاریخ ولادتش چه وقت است؟ این در سلسله بحثهای رجالی مهم است. ایشان هزاران هزار تاریخ تولد، تاریخ وفات و کتاب و محدثین شیعه، انشاءالله خدا ایشان را سلامت بدارد. من خدمت ایشان بودم، افرادی برای سؤال آمده بودند که مثلاً فلان محدث تاریخش چه وقت است، ایشان به قدری سریع پاسخ میدادند از جستجو در کامپیوتر سریعتر! گفتم: حالا از ایشان که این مقدار حافظهاش را برای اینطور مباحث علمی هزینه کرده، از ایشان بپرسید: تلفن منزل شما چند است؟ بعید میدانم بلد باشند. نمیخواهم بگویم اگرکسی تلفن حفظ است اشکال دارد، ولی کسی حافظهاش را اینطور خرج میکند، یک کسی هم اینطور خرج میکند. این حافظه را با چه چیزی پر میکنیم. امیرالمؤمنین فرمود: «اکثر صمتک» سکوتت را زیاد کن، سه اثر دارد. فکرت بیشتر میشود. قلبت نورانی میشود. مردم هم از دستت نجات پیدا میکنند.
حدیث بعدی باز حضرت فرمود: «لا عبادة کالصمت» خیلی تعبیر عجیبی است. هیچ عبادتی مثل سکوت نیست. باز در روایت دیگری حضرت فرمود: «کان الرجل» در زمان بنی اسرائیل اگر کسی میخواست عبودیت و بندگی در زندگیاش پیاده شود، «صمت قبل ذلک عشر سنین» خیلی از جوانهای ما الآن مؤمن و متدین هستند. میگویند: کاش علامه طباطبایی زنده بود. کاش علامه بهجت زنده بود. ما دستور سیر و سلوک میگرفتیم. بالاترین دستور همین است. حضرت فرمود: اگر در زمان بنی اسرائیل کسی میخواست بندگی و سیر و سلوک در زندگیاش پیاده کند «صمت قبل ذلک عشر سنین» ده سال تمرین سکوت میکرد. امام صادق گاهی از اصحابشان گلایه میکردند. ابوجعفر محمد بن نعمان یکی از بهترین یاران امام صادق است. حضرت به او گلایه کرد. حدیث در تحف العقول هست. «ان من کان قبلکم» آنهایی که قبل از شما بودند تمرین سکوت میکردند. شما تمرین حرف زدن، «کان احدهم اذا اراد التعبد یتعلم الصمت عشر سنین» ده سال برای سیر و سلوک و عبادت و بندگی تمرین سکوت میکردند. کار سختی هم هست. ده سال تمرین میکردند. آدم دلش میخواهد حرف بزند و خودش را مطرح کند. سکوت کار مشکلی است.
باز در روایت دیگر هست که «الصمت وقار الهذر عار» صمت نشانه وقار است. «هذر» یعنی حرفهای بی فایده. «الهذر عار» ننگ انسان است. «هذر» حرفهایی است که هیچ نتیجه و ثمری ندارد. بعضیها دیدید چطور مجلس را در اختیار خودشان میگیرند، فکر میکنند علامه دهر هستند. اول تا آخر مجلس را به عهده میگیرد، چه چیزی عاید این مجلس میشود؟ هیچی. خدا مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی را رحمت کند. ایشان میفرمودند: در یک جلسهای که رفتید، اگر دیدید حرفهای بیخود میزنند شما مجلس را به دست بگیرید. در حالات پیامبر خدا هست که ایشان خودش را به مجلس تحمیل نمیکرد. ما در یک جلسهای رفتیم، مردم یک حرفی میزنند. من یک حرف دیگری را میخواهم مطرح کنم. پیامبر خودش را تحمیل نمیکرد. اگر حرف دنیا بود، حضرت ادامه میداد. اگر حرف آخرت بود حضرت ادامه میداد. همراهی میکردند. ولی اگر جلسه به گناه کشیده میشود، ایشان میفرمودند: جلسه را خودتان در اختیار بگیرید.
حدیث بعدی باز حضرت میفرماید: «داووا الغضب بالصمت» عصبانی شدید، با سکوت تمرین کنید. الآن تمام دعواها و اختلافات و عصبانیتهایی که در جامعه میبینیم، فکر میکنیم اگر جواب ندهیم، طرف فکر میکند لال بودیم. آقای محترم حالا خانم یک چیزی گفت، شما سکوت کن. خانم محترم، آقا یک غلطی کرد، اشتباهی کرد. شما سکوت کن. «داووا» درمان کنید. «الغضب بالصمت» عصبانی شدید با سکوت درمان کنید.
«إِذَا رَاَيْتُمُ الْمُؤْمِنَ صَمُوتاً» گفتیم: یک صامت داریم، یک صموت داریم. صموت یعنی بسیار سکوت میکند. اگر دیدید کسی بسیار سکوت میکند «فَادْنُوا مِنْهُ» به او نزدیک شوید. «فَإِنَّهُ يُلْقِي الْحِكْمَةَ» حرفش حکمت است. بعضیها کم حرف هستند. حرف هم که میزنند چون بعد از دو ساعت سکوت حرف زدند، حرفش حساب شده است. حرف حکیمانه میزند. اما اینهایی که از دم صحبت میکنند و امان نمیدهند، اما در مقابل آدمی که هرچه بر زبانش بیاید، میگوید. پناه بر خدا، «فهو شرک الشیطان» شیطان در تربیت او نقش داشته است. در قرآن داریم «شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ» (اسراء/64) بعضیها شیطان در انعقاد نطفهشان سهم داشته است. آدمی که هرچه بر زبانش بیاید را میگوید، هرچه بر قلمش آمد را مینویسد. برایش مهم نیست. نه آبروی خودش مهم است نه دیگران!
روایت دیگر نامه 31 نهجالبلاغه است. «و تلافیک ما فرط من صمتک ایسر من ادراک کمافات من منطقک» آدم گاهی سکوت میکند در جلسهای، میگوید: اول فکر کنم و بعد جواب این آقا را بدهم. میگوید: نکند چیزی از دست بدهم. از این آقا عقب افتادم. حضرت فرمود: جبران چیزی را که از دست دادی با سکوتت، «ایسر من ادراک کمافات من منطقک» آسانتر است. حرفی که میزنی دیگر نمیشود جبران کرد. اگر سکوت کردی، تلافی سکوت آسان است. بسیاری از دعواها او کبریت زده، او یک آتش به پا میکند به اندازه جهنم. تو سکوت کن! امیرالمؤمنین به امام حسن میفرماید: «تلافیک ما فرطَ» سکوتهایی که از دست دادی و بخواهی تلافی کنی، آسان است. اما حرفهایی که زدی دیگر قابل جبران نیست. باز حضرت در ادامه دارد «من اکثر اهجَر»، «اهجر» به معنای هذیان گویی. کسی که پر حرفی میکند هذیان میگوید. اینهایی که مجال حرف زدن نمیدهند. «من اکثر اهجر» کسی که پر حرفی کند هذیان میگوید ولی «من تفکر أبصر» کسی که با فکر و اندیشه حرف بزند، ابصر است. با بصیرت حرف میزند.
باز حضرت فرمود: «دلیل التفکر الصمت» میخواهی ببینی طرف اهل فکر و اندیشه هست یا نه، ببین اهل سکوت هست یا نه. آدمی که اهل سکوت است اهل اندیشه هم هست. فرمود: «و الصمت باب من ابواب الحکمة. ان الصمت یکسب المحبة» (تحف العقول, ص 445) سکوت دری است از درهای حکمت، موجب محبت است «دلیلٌ علی کل خیر»
یک داستانی از حضرت بگویم. حضرت خادمی به نام قنبر داشتند. «قد سمع أمیرالمؤمنین علیه السلام: رجلا یشتم قنبرا» یک کسی به قنبر دشنام داد. «وقد رام قنبر» قنبر خیز گرفت که جواب دشنام او را بدهد. «فقال علیه السلام مهلا» حضرت فرمود: قنبر آرام باش. «دع شاتمک» رهایش کن! فحش داد تو فحش نده. اگر تو فحش ندهی، «مُهانا» بگذار در همان ننگ دشنامش بماند. وقتی تو دشنام ندادی و سکوت کردی سه اثر دارد، «ترضی الرحمن» خدا از تو راضی میشود. «و تسخط الشیطان» شیطان از تو عصبانی میشود. «و تعاقب عدوک» با همین سکوت داری دشمنت را معاقبه میکنی، مؤاخذه میکنی. گاهی سکوت که میکنی طرف مقابل بیشتر اذیت میشود. امیرالمؤمنین قسم خورد «فوالذی خلق الحبة و بریء النسمه ما أرضی المؤمن ربه بمثل الحلم» هیچکسی خدا را به اندازه بردباری راضی نکرده است. رضایت خدا حلم است. «ولا أسخط الشیطان بمثل الصمت» بدترین چیزی که شیطان را عصبانی میکند صمت و سکوت است. «ولا عوقب الأحمق بمثل السکوت عنه» کسی که فحش میدهد نادان است. بدترین مؤاخذه برای آن آدم سکوت است.
باز روایت داریم از امیرالمؤمنین(ع)، «ما عُبد الله بشیء افضل من الصمت و المشیء الی بیته» دو چیز را ردیف هم قرار دادند. یکی حج خانه خدا آن هم پیاده، امروز روایتی دیدم، ابن عباس که از اصحاب پیامبر بوده است و بسیار مرد بزرگواری هست، تا آخر هم بر ولایت امیرالمؤمنین ماند و در آن حال از دنیا رفت، در طائف، میگفت: من بر هیچ چیزی غصه نمیخورم جز یک غصه، یک غصه در زندگیام دارم. چرا من پیاده به مکه نرفتم؟ چون از پیامبر شنیدم، پیاده به مکه رفتن ثواب هفتاد هزار حج دارد. عمر نوح هم داشته باشی هفتاد هزار حج بخواهد برود، از این بالاتر است. امیرالمؤمنین فرمود: دو چیز ردیف هم است. یکی پیاده حج رفتن و یکی سکوت! خدا بندگی نشده به چیزی بالاتر از این دو تا، سکوت و پیاده به حج رفتن.
ما اینها را اشتباه نکنیم. حج بیت الله، زیارت سید الشهداء و بگوییم: آقا هرچه پول دارید به فقرا بدهید. برای چه مکه میروید؟ اینها را قاطی نکنید. یکوقتی گفتم: این همه سفرهای مختلف میروند. میلیون میلیون سفر خارج میروند. آنجا کسی نمیگوید پول به فقیر بدهید. به اینجا که میرسد میگوید: کربلا برای چه میروی؟ اینکه مکه میرود، کربلا میرود، ایمانش قوی میشود و برمیگردد جهیزیه میدهد. همین که یک نگاه جوانها به روضه نبوی میکنند، به شش گوشه قبر سیدالشهداء نگاهشان میافتد، شارژ میشوند و توبه میکنند. پولدار دست در جیبش میکند و ما آدم حسابی میشویم. پیاده به خانه خدا رفتن چه ثوابی دارد؟ فرمود: در ردیفش «الصمت و المشیء الی بیته» سکوت و پیاده مکه رفتن است.
حدیث دیگر باز فرمود: «ان الصمت بابٌ من أبواب الحکمة یکسب المحبة و هو دلیلٌ علی الخیر» این حدیث از امیرالمؤمنین نیست و حدیث قدسی است. در ارشاد القلوب مرحوم دیلمی(ره) است و من شنیدم مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به طلبهها سفارش میکرده وقتی تبلیغ میروید ارشاد القلوب حتماً همراه شما باشد. خطاب به رسول خدا «علیک بالصمت» بر تو باد به سکوت، «علیک بالصمت فان اعمر القلوب» آبادترین دلها چه دلی است؟ فرمود: «قلوب الصالحین و الصامتین» خرابترین دلها چه دلی است؟ «فان اخرب القلوب قلوب المتکلمین بما لایعنیهم» آنهایی که حرفهایی میزنند که برایشان فایده ندارد.
باز فرمود: «اول العبادة الصمت و الصوم» الآن ماه رمضان نزدیک است. روزه را با سکوت هم ردیف کردند. پیاده به حج خدا رفتن را با سکوت ردیف کردند. فرمود: «لیس شیء من العبادة أحب الی من الصمت و الصوم» محبوبترین عبادت یکی روزه و یکی سکوت است. «فَمَنْ صامَ وَلَمْ يَحْفَظْ لِسانَهُ» کسی که روزه بگیرد ولی مراقب زبانش نباشد، «كانَ كَمَنْ قامَ وَلَمْ يَقْرَأْ فِي صَلاتِهِ» مثل این است که نماز بخواند ولی حمد و سوره نداشته باشد. کسی روزه بگیرد و مواظب زبانش نباشد، مثل نماز بی حمد و سوره است. کسی عمداً حمد و سوره نخواند نمازش درست نیست. روزه هم بگیرد و مراقب زبانش نباشد، مثل همان است.
باز در روایت دیگری امیرالمؤمنین در علامات مؤمن، حدیث خطبه متقین را قبلاً خواندیم. امیرالمؤمنان ویژگیهای زیادی برای متقین ذکر میکنند. «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ» حرف زدنشان حرف زدن حسابی است. حرف زدن صحیح است. باز در مورد متقین فرمود: «طویل الصمت» سکوتشان طولانی است. «إِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُهُ» سکوت کند از سکوتش ناراحت نمیشود. آخر گاهی ما سکوت میکنیم ولی در جایی که سکوت کردیم بعد پشیمان میشویم که چرا سکوت کردیم؟ چرا جواب ندادیم. از سکوتمان افسرده میشویم. فرمود: نه، مؤمن آن کسی است که اگر سکوت کرد از سکوتش ناراحت نشود.
باز حضرت فرمود: «اول ما یدخل النار» اول چیزی که انسان را جهنمی میکند، دو تا چیز است. یکی گناه دامن و یکی گناه زبان است. حدیث آخر که باز در نهجالبلاغه هست، خطبه 78 است. «اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِی» خدایا بیامرز. «مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی» چیزهایی که تو بهتر میدانی را بیامرز. «فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَیَّ بِالْمَغْفِرَهِ» اگر من توبه کردم و دوباره برگشتم، تو هم دوباره مرا بیامرز. اگر برگشتم دوباره آمرزش خودت را شامل حال من کن. «اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِی مَا وَأَیْتُ» خدایا وعدههایی که به تو دادم ولی وفا نکردم را بیامرز. «مِنْ نَفْسِی وَ لَمْ تَجِدْ لَهُ وَفَاءً عِنْدِی». «اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِی مَا تَقَرَّبْتُ بِهِ إِلَیْکَ بِلِسَانِی ثُمَّ خَالَفَهُ قَلْبِی» حرفهایی که به زبان گفتم ولی قلبم با آن مخالفت کرد. به زبان گفتم: مؤمن هستم. به زبان گفتم: دین دارم. به زبان گفتم: پیرو اهل بیت هستم ولی عملم چیز دیگر بود. «اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِی» خدایا گناهان چشم، زبان و دل مرا بیامرز. «رَمَزَاتِ اَلْأَلْحَاظِ» گناهان چشم، «وَ سَقَطَاتِ اَلْأَلْفَاظِ» گناهان زبان، «وَ شَهَوَاتِ اَلْجَنَانِ» گناهان دل، «وَ هَفَوَاتِ اَللِّسَانِ» حضرت یکبار دیگر تأکید میکنند، لغزشهای زبان را در من بیامرز.
امیرالمؤمنین(ع) در حکمت 349 فرمود: «من کثر کلامه» آنهایی که پر حرف هستند، «کثر خطوة» خطاهایشان زیاد میشود. «مَن كَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَياؤُهُ» حیای او کم میشود. یکوقت آدم اشتباه میکند، عذرخواهی میکند و اصلاح میکند. اما کسی عادت کرده است. برایش مهم نیست حیای او کم میشود. «وَ مَن قَلَّ حَياؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ» کسی که حیایش کم شد، ورع و تقوایش هم کم میشود. «وَ مَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلْبُهُ» دلش میمیرد. «وَ مَن ماتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ» فرمود: «وَمَنْ عَلِمَ أَنَّ كَلاَمَهُ مِنْ عَمَلِهِ» اگر کسی باور کند حرف زدن هم بخشی از اعمالش هست، «قَلَّ كَلاَمُهُ» کلامش را کم میکند. اگر ما مال کسی را بخوریم، کار بدی میدانیم. حق کسی را بخوریم، از دیوار کسی بالا برویم کار بدی است. اما زبان، حرفی که میزنیم فکر میکنیم باد هواست. حضرت میفرماید: کسی بداند کلام هم بخشی از اعمال اوست، کلامش کم میشود.
مرحوم آیت الله حاج رحیم ارباب(ره) مرد بزرگی بود. در ردیف مراجع و علمای بزرگ شیعه در اصفهان زندگی میکردند و قبرشان هم در تخت فولاد اصفهان است. ایشان میگفتند: فردای قیامت ما را در پنجاه موقف نگه میدارند. در هر موقفی باید به یک سؤال جواب بدهیم. ایشان فرمود: من یقین دارم این پنجاه موقف، اگر در هر موقفی معطل شوم، یقین دارم در موقف زبان معطل نمیشوم.
شریعتی: انشاءالله خدا به همه ما توفیق بده بتوانیم این سکوت را تمرین کنیم. امروز صفحه 582 قرآن کریم، آیات ابتدایی سوره مبارکه نبأ را از جز سی قرآن کریم آغاز میکنند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، عَمَّ يَتَساءَلُونَ «1» عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ «2» الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ «3» كَلَّا سَيَعْلَمُونَ «4» ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ «5» أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً «6» وَ الْجِبالَ أَوْتاداً «7» وَ خَلَقْناكُمْ أَزْواجاً «8» وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً «9» وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً «10» وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً «11» وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً «12» وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً «13» وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً «14» لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَباتاً «15» وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً «16» إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ مِيقاتاً «17» يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً «18» وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَكانَتْ أَبْواباً «19» وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً «20» إِنَّ جَهَنَّمَ كانَتْ مِرْصاداً «21» لِلطَّاغِينَ مَآباً «22» لابِثِينَ فِيها أَحْقاباً «23» لا يَذُوقُونَ فِيها بَرْداً وَ لا شَراباً «24» إِلَّا حَمِيماً وَ غَسَّاقاً «25» جَزاءً وِفاقاً «26» إِنَّهُمْ كانُوا لا يَرْجُونَ حِساباً «27» وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا كِذَّاباً «28» وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ كِتاباً «29» فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِيدَكُمْ إِلَّا عَذاباً «30»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان، درباره چه از يكديگر مىپرسند؟ از خبر بزرگ. همان كه ايشان در باره آن اختلاف دارند. چنين نيست؛ زود است كه بدانند. باز چنين نيست؛ زود است كه بدانند. آيا زمين را بستر قرار نداديم؟ و كوهها را (همچون) ميخها؟ و شما را جفت آفريديم. و خواب را مايه آرامش شما قرار داديم. و شب را پوششى ساختيم. و روز را وقت تلاش و معاش قرار داديم. و بر فراز شما هفت (آسمان) استوار بنا كرديم. و (خورشيد را) چراغى فروزان قرار داديم. و از ابرهاى متراكم و فشرده، آبى فراوان فرو فرستاديم. تا بوسيله آن دانه و گياه و باغهاى پر درخت بيرون آوريم. همانا روز جدايى، وعدهگاه (ما با شما) است. روزى كه در صور دميده شود و گروه گروه مىآييد. و آسمان گشوده شود و به صورت درهايى باز درآيد. و كوهها روان شوند و چون سراب گردند. همانا دوزخ، كمينگاهى است. براى سركشان، جايگاه و بازگشتگاهى است. روزگارانى در آن به سر برند. در آن دوزخ، نه خنكى چشند و نه آشاميدنى. مگر آب جوش و خونابه و چركابهاى. كه اين، كيفرى مناسب گناه آنهاست. آنان بودند كه به روز حساب، اميد و باورى نداشتند. و آيات ما را به سختى تكذيب مىكردند. (ولى) ما حساب همه چيز را در كتاب خود داشتيم. پس بچشيد كه جز عذاب بر شما نمىافزاييم.