كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 29-04-96
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
حاج آقای حسینی: بحثی را با عنوان آموزههایی از مکتب امام صادق(ع) تقدیم میکنم. آموزهی اول سفارش به حج بیت الله الحرام است. در زمان امام صادق پیداست مسألهای بوده و کسانی بودند وسوسه میکردند مردم را از حج واجب باز دارند. من به چند مورد اشاره کنم. کسانی بودند که وسوسه میکردند و میگفتند: چه نیازی هست به حج بروید. مشکلات نیازمندان را حل کنید. برده آزاد کنید! در مصادر قدیمی مثل کافی مرحوم کلینی و من لا یحضر شیخ صدوق خیلی حدیث داریم. حضرت فرمودند: «لِیحْذَرْ اَحَدُکُمْ اَنْ یعَوِّقَ اَخاهُ عَنِ الْحَجِّ» یک هشدار است! این حدیث هشدار جدی است. مرحوم شیخ صدوق در من لا یحضر نقل میفرمایند. امام صادق فرمود: پرهیز کنید از اینکه کسی برادر ایمانیاش را از حج باز دارد. گاهی با وسوسه فکری و شبهه فکری که امروز هم متأسفانه کم نیست یا به هر بهانه دیگری. اگر کسی برادر ایمانیاش را از حج باز بدارد «فَتُصِیبَهُ فِتْنَةٌ فِی دُنْیاهُ مَعَ ما یدَّخَرُ لَهُ فِی الاْآخِرَةِ» یک عذاب دنیایی دارد غیر از عذاب اخروی. اگر کاری کردیم کسی با کلام و تبلیغ و وسوسه و شبهه ما از حج باز ماند، و دلسردش کردیم، امام صادق فرمود: یک فتنه در دنیا و یک فتنه در آخرت است.
بحث حج شوخی نیست. ابن عباس میگفت: من در عمرم در هیچ چیزی حسرت نمیخورم. صحابی با وفای رسول خدا و امیر مؤمنان که تا روز آخر هم با وفا بود. در طائف از دنیا رفت. در کفایة الاثر که برای شیخ صدوق است، قبل از مرگش وقتی ابن عباس میخواست از دنیا برود، آخرین سخنی که گفت: این بود. انشاءالله زبان ما هم در آخرین کلام متنعم به چنین سخنی باشد. فرمود: «اللهم انی اتقرب الیک به حبّ علی بن ابی طالب» یعنی خدایا من به تو تقرب میجویم با محبت امیرالمؤمنین و از دنیا رفت. همین ابن عباس که چیزی کم نداشت. در تفاسیر اگر ما روایات ابن عباس را برداریم خیلی دست ما خالی میشود. مفسر بزرگ قرآن کریم بود. این بزرگوار میگفت: من در زندگیام در هیچ چیزی حسرت نمیخورم جز در یک چیز، چرا پیاده حج بیت الله الحرام نرفتم؟! امام حسن(ع) 25 سفر پیاده به حج مشرف شدند. ابن عباس فرمود: از پیامبر خدا شنیدم کسی که پیاده به حج برود، ثواب هفتاد هزار حج بیت الله الحرام را دارد.
در روایت دیگر داریم «وَدّ من فی القبور» آنهایی که در قبر هستند یک حسرت میخورند. حسرت میخورند ای کاش همه عالم را میدادند و ثواب یک حج در نامه اعمالشان بود. من شنیدم بعضی از کسانی که امسال واجب الحج هستند بخاطر همین فضاسازیهای فضای مجازی دلسرد شدند. هرسال اعلام میکردند و امسال اینطور نیست. تکلیف آل سعود و جنایات آل سعود معلوم است. آل سعود یک معامله تسلیحاتیاش با آمریکا 480 میلیارد دلار بوده است. طبق طبق طلا به آمریکاییها دادند. ترامپ گفته بود: اگر اینقدر پول ندهید و سود ندهید من به عربستان نمیآیم! کسانی که اینطور دارند خزانه مسلمین را برای خرید تسلیحات میدهند، آنوقت اینها محتاج همین هشتاد هزار زائری هستند که بروند؟ اصلاً این پول برای اینها رقمی میشود؟ همینها بهانه و شبهه میشود برای اینکه مردم به حج نروند. شجره خبیثه ملعونه آل سعود که خدا آنها را ریشه کن کند، امروز وقتی مراجع میگویند: باید حج واجب را انجام داد، چرا شبهه افکنی کنیم؟ چرا کاری کنیم کسی دلسرد شود؟ مراجع فرمودند: همه باید بروند. ما با تلگرام نمیتوانیم دینمان را تعیین کنیم. با فضاسازیهای مجازی نمیتوانیم دینمان را تعیین کنیم. حاجی که همه ساله سر و صدا میکرد و به حج میرفت، حالا امسال اصلاً رویش نمیشود بگوید: من حج بیت الله الحرام میروم! مگر معاذ الله جرمی انجام میدهد؟
روایت هست که باز مرحوم کلینی در کافی شریف و هم شیخ طوسی در تهذیب دارد. کسی میگوید: خدمت امام صادق(ع) بودم.
شریعتی: یک سؤال بپرسم: زمان امام صادق که این روایات را فرمودند و زمان حضرات معصومین که اینقدر ما را به زیارت بیت الله الحرام توصیه کردند، آیا واقعاً مدیریت بیت الله الحرام در اختیار آنها بوده است؟
حاج آقای حسینی: کی مدیریت حج دست ما بوده است؟ آن زمان هم دست بنی امیه و دست منصور دوانقی بوده است. دست هارون الرشید بوده است. ما غیر از پنج سال امیرالمؤمنین کی حکومت دست ما بوده است. در دوران اموی و در دوران بنی امیه و معاویه و در دوران یزید که کعبه را با منجنیق به آتش بستند. در دوران بنی عباس، چه زمان دست ما بوده است؟ همیشه همین مشکلات بوده است. کسی میگوید: خدمت امام صادق(ع) بودم. یک مسألهای را پرسیدم. گفتم: ما نزد فلانی بودیم. یکی از ائمه مذاهب دیگری که در برابر امام صادق مذهب درست کرده بود. شاگردی امام صادق را کرد و بعد مذهب ساخت. کسی آمد از آن آقای مذهب ساز سؤال کرد: نظرت چیست که کسی که حج واجبش را انجام داده، دوباره حج برود یا اگر گفتند: حج خانه خدا چیست. برو یک برده آزاد کن. این ثوابش بیشتر است، کدام را باید انجام بدهد؟ آن آقا که مذهب ایجاد کرده بود، گفت: بله همینطور است. برود برده آزاد کند. به دیگران کمک کنید! این مهمتر از هرچیزی است. کار خیر بر حج مقدم است. امام خیلی ناراحت شد. فرمود: به خدا قسم دروغ میگوید و گناهکار است. حضرت فرمود: وای بر او! حجی در راه خدا انجام دادن از هر کاری بالاتر است. کسی نمیگوید کار خیر نباشد. کار خیر جای خود است. من یادم هست زمانی استفتاء کردم.
من جایی بودم آقایی بود، از من پرسید: هرسال باید حج بروم. در طول سال ایشان انواع و اقسام کارهای خیر را انجام میدادند. جهیزیه دختر میداد، ایتام را کمک میکرد. هرسال هم فصل حج به حج میرفت. از من پرسید: یک عده گفتند: برای چه هر سال حج میروی؟ تو که اهل کار خیر هستی این هم برای کار خیر بده. گفتم: میپرسم! ما مقلد هستیم و مجتهد نیستیم. از همه مراجع پرسیدم. فرمودند: با این اوصافی که شما میگویید: حتماً این هرسال باید به حج برود. اگر این آدم دستش به کار خیر هست چون نگاهش به مدینه النبی میافتد، مدینه الرسول میافتد، به قبرستان بقیع میافتد، دلش دریا میشود و میبخشد. خیلیها در مکه آدم میشوند. وقتی طواف خانه خدا را میبینند، تازه آدم میفهمد تو چه هستی، هیچی نیستی! در صفا و مروه میآیی رؤسای جمهور و مقامات و کشورهای مختلف مثل باقی افراد یکی میشوند. همه لباس احرام باید بپوشند. باید در این راه بدوند و مستحب است هروله کنند. این اوج عبودیت است. امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه خطبهای دارد، خطبه قاصعه که میفرماید: اگر خدا میخواست اگر خدا حج خانهاش را در یک جای باصفا میگذاشت، میتوانست ولی عمداً در یک جای «لم یزرع بواد غیر ذی زرع» میگذارد. این آزمون است. بیاید ببیند در صفا و مروه و در طواف و منا و صحرای عرفات همه یکسان هستند و همه تکبرها از بین میرود. یک پرنده و مورچه را نباید جا به جا کنی. مورچهای که اینجا جایش امن است را نباید به جای دیگر بگذاری که ناامن است. هزاران درس در حج بیت الله الحرام است. آنوقت این مکه است که دل را تقویت میکند. آدمی که اهل کار خیر است، وقتی زیارت کربلا رفت و قبر شش گوشهی امام حسین را دید، دلش با رحم میشود. اینقدر هستند کسانی که میگویند: کربلا رفتیم آدم شدیم! آنجا دل ما شکست. یک نگاه به قبر رسول خدا، یک نگاه به بقیع بی بقعه.
امام صادق خیلی ناراحت شد، حضرت فرمود: حج خیلی بالاتر از این حرفها هست و وای بر آدمی که اینطور نظر دارد. «فی ای رغبة طواف بالبیت و سعی من الصفاء و المروه و الوقوف بالعرفه و حلق الرأس و رمی الجمار» در کدام کار خیری این چیزها هست؟ طواف کعبه هست، سعی صفا و مروه هست، وقوف در عرفات هست، سر تراشیدن هست. هرچقدر هم برای موهایت ارزش قائل باشی آنجا باید تیغ بزنی. تمام تعلقاتت را باید کنار بگذاری. یک پارچه کفن، پیغمبر وصیت کردند که در لباس احرام کفنشان کنید. لباس احرام که امروز در میقات خودمان را کفن میکنیم، کفن قبر و قیامت ما هم باشد. بعد حضرت فرمود: اینطور که اینها نظر میدهند، حج تعطیل میشود. اگر یک روز مردم حج را تعطیل کنند، امام باید مردم را به حج بیت الله الحرام وادار کند. یکی از مصارف حج بیت الله این است. اگر کسی حج نرفت، از بیت المال بدهند یک عده حج بروند که حج تعطیل نشود.
حدیث در خرائج مرحوم قطب راوندی (ره) از علمای بزرگ شیعه است. هم محقق اربلی در کشف الغمه آورده است. کسی به نام حماد بن عیسی خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت: یک دعا در حق ما بفرمایید. خوشا به حال کسانی که وقتی به امام میرسند و حال خوشی دارند، توسل و توجهی دارند از خدا و معصوم میخواهند و معصوم را واسطه قرار میدهند یک دعا کنند. حضرت دعا کرد، فرمود: خدا این پنج چیز را به تو بدهد. «اللهم ارزق» 1- خدایا آنقدر به حماد بن عیسی بده که پنجاه سفر به حج خانه خدا برود. خدا به او همسر بدهد. به او اولاد بدهد. به او خانه خوب بدهد. امکانات مادی خوب بدهد. در دعای اول پنجاه سفر حج برای او خواست. این آقا وقتی به حج رفت، یک کسی به او گفت: حماد سفر چندم است؟ گفت: سفر چهل و هشتم است! دو سفر دیگر مانده است. پنجاه سفر را رفت و دیگر سنش بالا رفته بود. سفر بعدی آمد در جعفه محرم شود، سیلی آمد در سیل از دنیا رفت. خوشا به حال کسی که بعد از این همه سال در راه حج از دنیا برود.
شریعتی: در دعای ماه رمضان داریم «اللهم ارزقنی حج بیتک الحرام فی عامی هذا و فی کل عام»
حاج آقای حسینی: «اللهم احرسنى بحراستك و احفظنى بحفظك و اكلأنى بكلاءتك و ارزقنى حج بيتك الحرام فى عامنا هذا و فى كل عام و زياره قبر نبيك و لا تخلنى يا رب من تلك المشاهد الشريفه و المواقف الكريمه» (مصباحالمتهجد، ص 587)
شریعتی: در روز شهادت امام صادق دعا میکنیم انشاءالله دوستانی که مشرف میشوند صحیح و سلامت بروند و برگردند و دست پر برگردند. امروز صفحهی 21 قرآن کریم آیات 135 تا 141 سوره مبارکه بقره در برنامه سمت خدا تلاوت میشود. چقدر خوب است ثواب تلاوت آیات را هدیه کنیم به روح بلند امام صادق(ع) که بسیاری از معارف و داشتهها و احادیث را مدیون حضرت هستیم.
«وَ قالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ«135» قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى وَ عِيسى وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ«136» فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِي شِقاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ«137» صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ«138» قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِي اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ«139» أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ«140» تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ«141»
ترجمه: (اهل كتاب) گفتند: يهودى يا مسيحى شويد تا هدايت يابيد، بگو: (چنين نيست،) بلكه (پيروى از) آئين حقگراى ابراهيم (مايه هدايت است، زيرا) او از مشركان نبود. (اى مسلمانان!) بگوييد: ما به خدا ايمان آوردهايم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط (كه پيامبرانى از نوادگان يعقوبند) و آنچه به موسى و عيسى و پيامبران ديگر از طرف پروردگارشان نازل شده است، (ايمان آوردهايم. و) ما بين هيچ يك از آنها جدايى قائل نيستيم (وميان آنان فرق نمىگذاريم و) در برابر خداوند تسليم هستيم. اگر آنها (نيز) به مانند آنچه شما بدان ايمان آوردهايد، ايمان بياورند، همانا هدايت يافتهاند، و اگر سرپيچى نمايند، پس جز اين نيست كه آنها (با حقّ) در ستيزند وخداوند شرّ آنان را از تو دفع مىكند و او شنوندهى داناست. (اين است) رنگآميزى الهى و كيست بهتر از خدا در نگارگرى؟ و ما تنها او را عبادت مىكنيم. (اى پيامبر! به اهل كتاب) بگو: آيا دربارهى خداوند با ما مجادله مىكنيد، در حالى كه او پروردگار ما و شماست و اعمال ما براى ما و اعمال شما از آنِ شماست و ما براى او خالصانه عبادت مىكنيم. يا مىگوييد كه ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط، يهودى يا نصرانى بودند؟ بگو: شما بهتر مىدانيد يا خدا؟ (چرا حقيقت را كتمان مىكنيد؟) و چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه گواهى و شهادت الهى را (دربارهى پيامبران) كه نزد اوست، كتمان كند و خدا از اعمال شما غافل نيست. (به هر حال) آن امّت بگذشت، آنچه آنان بدست آوردند براى خودشان است و آنچه شما بدست آورديد براى خودتان است و شما از آنچه آنان كردهاند، سؤال نخواهيد شد.
شریعتی: اشاره قرآنی را بفرمایید و انشاءالله باز هم در مکتب امام صادق(ع) زانو بزنیم و از فرمایشات گوهربارشان بشنویم.
حاج آقای حسینی:آیهای که تلاوت شد «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً»، «صِبْغَةَ اللَّهِ» رنگ خدا است، «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» خوشا به حال کسانی که رنگشان رنگ خدایی باشد. برای اینکه رنگ خدایی پیدا کنید این آیات سوره بقره خیلی جالب است. «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُود» (بقره/125) خانهای که خدا به ابراهیم و اسماعیل فرمان میدهد برای زائران من آماده کن. «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ،وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيم» (بقره/126و 127) خانهای با این عظمت اگر رنگ خدایی پیدا کردیم، خانهای که خدا به انبیای خودش دستور میدهد «طهرا» پاکیزه کنید، مهمانهای من دارند میآیند. برای رفتن به این خانه جا دارد زنده و مرده حسرت بخورند اگر یک وقت توفیق این سفر را از دست بدهند.
بحث دومی که در آموزههای مکتب امام صادق هست، روایت زیادی داریم در امالی شیخ مفید هست، کتاب غیبت نعمانی است. در صفات الشیعه شیخ صدوق هست. عنوان بحث دوم من انتظارت امام صادق از شیعیان است یا صفات شیعه! امام صادق از شیعیان چه انتظاراتی دارد؟ 1- فرمود: «اعرفوا منازل شیعتنا» شیعهها در یک درجه نیستند. از قدیم اینطور بود. درجه سلیمان، درجه مقداد، درجه ابیذر، درجه عمار متفاوت بود. اصحاب امیرالمؤمنین و اصحاب امام صادق هرکدام یک درجه داشتند. زُراره، محمد بن مسلم، برادران زُراره با دیگر اصحاب درجات مختلف داشتند. ما هم خودمان را جزء اصحاب ائمه میدانیم. فرمود: اگر میخواهید منازل و درجات شیعیان ما را بدانید یک راه دارد. «اعْرِفُوا مَنَازِلَ النَّاسِ عَلَي قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ عَنَّا» (كافي، ج 1، ص50) به اندازهای که روایات از ما بلد هستند، نه فقط روایت فهم و درک روایت مهم است.
یکی از خدمات بزرگی که علمای شیعه کردند، اگر مرحوم کلینی(ره)، کافی شریف مینوشت. علامه مجلسی آمد شرح کافی و مرآت العقول را نوشت. اگر شیخ صدوق «من لا یحضره الفقیه» نوشت، مجلسی اول «روضة المتقین» نوشت. اینها روایتها را جمع کردند، اینها فهم روایات. «مرآت العقول» یکی از بهترین کتابهاست. کسی مثل علامه مجلسی درک روایات، فهم روایات کردند. الآن یکی از مشکلاتی که ما در عالم اسلام میبینیم این است که روایت را از پیامبر شنیده اما نمیفهمد این روایت یعنی چه؟ مشکلی که امروز از تکفیری و وهابی و داعشی داریم جهود فکری است. فهم و درک روایات و درک آیات و قرآن مهم است. میگوید: خدا قابل رؤیت است. میگوییم: از کجا گفتی؟ میگوید: قرآن میگوید: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ، إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ» (قیامت/22 و 23) پس این آیه چیست «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ» (انعام/103) «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْء» (شوری/11) میگوید: خدا جسم است. میگوییم: از کجا میگویی؟ میگوید: «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» (طه/5) خدا بر عرش نشسته است. ما هرچه سپاسگزار عالمان بزرگی که درک و فهم روایات را برای ما باز کردند باشیم، کم است. ما فقط نمیگوییم: کافی، من لا یحضر، تهذیب، دهها عالم شیعه اینها را شرح کردند. ملا صالح مازندرانی که شرحش یکی از بهترین اصول کافی است. ملاصدرا بر کافی شرح نوشت. علامه مجلسی مرآت العقول نوشت.
ملاک دیگر اینکه در امالی شیخ مفید است. امام صادق فرمودند: شیعیانی را دوست داریم که این ویژگیها را داشته باشند. جمعاً بیست ویژگی را بیان کردند. 1- «من کان عاقلاً فهماً فقیها» عقل، فهم، فقه، فقه یعنی درک و فهم دین. اولین کتاب کافی شریف چیست؟ کتاب العقل و الجهل است. ما شیعهای را دوست داریم که عاقل و فهمیده باشد. دنبال فهم دین باشد. شیخ صدوق مینویسد: اگر شب قدر مباحثهی علمی کردی از همه بالاتر است. 2- «حلیماً مداریاً صبورا» بردبار باشد، اهل مدارا باشد، صبر و حوصله داشته باشد. امام صادق دوست نداشت شیعیانش زود ناراحت شوند و از کوره در بروند. بردبار باشند و با اخلاقشان دعوت کنند. این قصه را هزار بار گفتیم. کسی خدمت امام صادق(ع) آمد، اسمش شَقرانی است. حضرت داشتند نزد خلیفه میرفتند. تا دیدند امام صادق نزد خلیفه میرود، گفت: به داد من برس! من گرفتاری مالی دارم، سفارش کنید پول مرا بدهند. حضرت چیزی نگفتند. رفتند و برگشتند. حضرت فرمود: سفارش کردم پولت را بدهند. این داستان را زمخشری نقل کرده است. این قصه امام صادق را این مفسر اهل سنت نقل کرده و میگوید: این را باید دنبال پیامبرها پیدا کنیم. حضرت وقتی بیرون آمدند گفتند: من سفارش کردم که پول تو را بدهند. اما یک چیزی به تو بگویم. خوبی از همه خوب است، از تو بهتر است چون به ما منسوب است! بدی از همه بد است، از تو بدتر است چون به ما نسبت داری. نفرمود: تو بدی کردی. آدمی بود که گرفتار شراب خواری بود. ما بودیم میگفتیم: هان! دیدی! برو خجالت بکش!
به یکی از علمای بزرگ گفتند: کسی گرفتار شرابخواری است. چه کنیم ترک کند؟ فرمود: به او بگویید: اگر باز هم خواست شراب بخورد. یک بسم الله بگوید و بعد شراب بخورد. به او گفتند: آقا فرموده بخور ولی بسم الله بگو و بعد بخور! سر ظرف شراب آمد، گفت: بسم الله! ای خاک بر سرم! بسم الله و شراب؟! همین باعث شد ترک کند.
کسی امام صادق را به مهمانی دعوت کرد. سر سفره تا نشستند، یک کسی گفت: آب، صاحب مجلس گفت: آب چیست؟ امروز هرکس هرچه میخواهد هست. شراب برایش ببرید! تا گفتند امام بلند شد. گفتند: کسی به شما کاری ندارد. بنشینید. معاذ الله! فرمود: از جدم رسول الله شنیدم، کسی سر سفرهای بنشیند که دیگری شراب میخورد، ملعون است و لعنت خدا بر او باد! خیلی مواظب باشیم. روایتش را خواندم که کسی که گرفتار شرابخواری است مثل بت پرست است.
زمخشری میگوید: اینطور موعظه کردن اخلاق انبیاء است. پس اول فهم روایات بود. دوم عاقل بودن و فهیم بودن و فقیه بودن. 3- حلیم و صبور بودن. 4- «صدوقٌ» شیعه ما صدوق است. در روایت داریم کسی که نمازش را خیلی طول میدهد، رکوع و سجودش را خیلی طول میدهد، به او نگاه نکنید، جای دیگر امتحانش کنید. صداقت دارند یا نه؟ به داد مردم میرسند یا نه؟ 5- «وفیٌ» اگر اهل وفا بود شیعه ما هست.
شریعتی: آن حکایت کوچه تنگ و باریک و امام صادق را بفرمایید.
حاج آقای حسینی: آدرس این را بگویم. مرحوم شیخ بهایی(ره) در کتابی به نام کشکول فرمودند. کشکول اصلش فارسی است. کشکول شیخ بهایی کتاب خوبی است. شیخ بهایی این داستان را در کشکول نقل کرده است. کسی به نام حِمیَری شاعر اهلبیت است. شعر در زمانی که شعر گفتن برای اهلبیت (ع) مثل چوبه دار بود، زمان امویها، زمان بنی امیه، کسی برای امام صادق، برای امیرالمؤمنین شعر بگوید. میگفت: اگر کسی پیدا کرد یک فضیلت برای امیرالمؤمنین که من به شعر نیاورده باشم به او جایزه میدهم. آدمی با این درجه شعر و نفوذ گرفتار یک مشکلی بود. گرفتار شراب خواری بود. مواظب باشیم گاهی شیطان از یک رخنه وارد میشود و ما را زمین میزند.
میگوید: ظرف شرابم دستم بود و داشتم به خانه میرفتم. یک مرتبه تصادفاً در کوچههای مدینه با امام صادق برخورد کردم. گفتم: انشاءالله حضرت چیزی از ما نپرسد. اتفاقاً حضرت سؤال کرد: چه چیزی در ظرف داری؟ گفت: شیر است. حضرت فرمود: یک مقدار از این شیر در دستم بریز. چاره نداشتم، ظرف را سرازیر کردم، شیر بیرون آمد. در دست امام شیر شد! میخواهم بگویم: اگر اهلبیت اینطور آبرو داری میکنند، امام صادق اینطور آبرو داری میکند، خدا چطور آبرو داری میکند.
یکی از آقایان اساتید حوزه میگوید: من خدمت امام رفتم. الآن حفظ آبروی دیگران و مؤمن برای ما مهم نیست. هرچه بخواهیم مینویسیم. تیتر میزنیم، خبر و شایعه پخش میکنیم. به نظرم بعضی از روزنامهها با تیترهایشان دیگر آبرویی برای کسی نگذاشتند. یکی از اساتید میگوید: خدمت امام(ره) رفتم. سؤال کردم فلانی چطور آدمی است؟ یک شخصیت سیاسی از دنیا رفته بود. امام دستش را اینطور کرد. گفت: آدمی رو به راهی نبود. بلافاصله فرمود: نمیدانم! نمیدانم! بلافاصله اصلاح کرد. ایشان میگوید: از خدمت امام بیرون رفتم. سه روز بعد خدمت امام آمدم، تا مرا دید فرمود: فلانی من نمیدانم! ذهن امام هنوز درگیر بود. آنقدر آبروی افراد مهم است. امروز ما آبروی فرد را از زمین و زمان میبریم. همین که آن ظرف شراب تبدیل به شیر شد، باعث تحول آن شاعر شد. مسیرش عوض شد. به امام صادق(ع) شیخ الائمه میگویند. یعنی از همه ائمه از نظر سنی بزرگتر است. امام صادق 65 سال عمر کردند. چرا به امام صادق شیخ الائمه میگویند؟ به دلیل اینکه در میان اهلبیت ما صدیقه مظلومه هجده ساله داشتیم. امام جواد 25 ساله داشتیم. امام مجتبی 45 ساله داشتیم. امام عسکری 28 ساله داشتیم. آنوقت یک امام ما که در 65 سالگی به شهادت میرسد شیخ الائمه میشود. خدا میداند در این دوران سخت مخصوصاً دوران منصور که از دیوار خانه امام بالا میرفتند، مأمورین امام را شبانه با سر و پای برهنه به خانه منصور احضار میکردند. منصور به امام صادق گفت: چرا نزد ما نمیآیی؟ حضرت فرمود: من برای چه نزد تو بیایم؟ دنیایی نداریم که از آن بترسیم. کسانی نزد خلفا میآیند که از دنیایشان میترسند. من از دنیا چیزی ندارم. تو آخرت نداری که من پیش تو کسب فیض برای آخرت کنم. نه من دنیایی دارم که از آن بترسم و نه تو آخرتی داری. منصور حرفش را عوض کرد. گفت: درست است تو دنیایی نداری که بترسی. بیا ما را نصیحت کن! فرمود: کسی که به فکر قبر و قیامت باشد با تو نشست و برخاست نمیکند. کسی که دنبال دنیا باشد تو را نصیحت نمیکند. نصیحت تو با دنیا قابل جمع نیست. این اوج عزت و سعادتی است که افتخار میکنیم امامی که شبانه مأمورین از دیوار خانه بالا میرفتند و شبانه با سر و پای برهنه احضار میکردند، در اوج سختی در برابر ظالم میایستد، و فریاد میزد: نه تو آخرتی داری که ما از تو استفاده کنیم، نه ما دنیایی داریم که از دست بدهیم.