موضوع برنامه: ويژگيهاي حکومت علوي
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ : 19-04-97
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
حاج آقاي حسيني: بسم الله الرحمن الرحيم، چندين مورد از ويژگيهاي حکومت اميرمؤمنان(ع)، ويژگيهاي يک حکومت ديني در نهجالبلاغه را تقديم ميکنم. چند حديث را نگاه کردم، حديث اول از رسول خداست. فرمود: «عَدْلُ ساعَةٍ خَيرٌ مِن عِبادَةِ سَبعينَ سَنَةٍ» يک ساعت عدالت از عبادت هفتاد سال بالاتر است. اين قابل توجه آنهايي که يک مسئوليتي دارند، پست و کاري دارند، فکر ميکنند در ساعت اداري يا غير اداري ميتوانند خدمت بيشتري انجام بدهند، هي دنبال کارهاي تشريفاتي هستند و فکر ميکنند کارهاي عبادي است. نه! يک ساعت عدالت از هفتاد سال عبادت بالاتر است.
حديث دوم از رسول خداست، فرمودند: همه تقوا در اين آيه خلاصه ميشود. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» (نحل/90) تمام تقوا در اين يک کلمه هست. همه تقوا در اين يک کلمه هست. يک کلام هم اميرالمؤمنين (ع) دارد که بسيار زيباست. فرمود: «اجعل العدل سيفکَ» شمشير تو عدالت باشد. يعني اگر آدم با عدالت رفتار کرد ديگر نيازي به ابزار ديگر نيست. ابزار تو عدالت باشد. بعضي به جاي عدالت از شمشير استفاده ميکنند. قطعاً هستند غدههاي سرطاني و باندهاي جنايتکار، اما براي نظام شمشير شما عدالت باشد. وقتي عدالت بود ديگر نيروي نظامي نيازي نيست. فرمود: «من عمل بالعدل حصن الله ملكه» (غررالحكم، ص 340) خدا ملک و سلطنت او را حفظ ميکند. خدا وعده داده است. شما با عدالت رفتار کنيد من قدرت شما را حفظ ميکنم. باز فرمود: به عدالت رفتار کرديد من ضامن حکومت شما هستم، به ظلم رفتار کرديد، من ضامن نابودي شما هستم. خدا نابودي و هلاکت و از بين بردن قدرت را به تعجيل مياندازد.
اين فقط برنميگردد به اينکه ما بگوييم: در کابينه چند نفر هستند. هرکسي هرجا مسئوليتي دارد. داستاني را بگويم که خيلي جالب است. بهلول از اصحاب امام صادق(ع) و امام کاظم است. هارون الرشيد ميخواست پست قضاوت به او بدهد. اين ديد نميتواند براي هارون قاضي عادلي باشد. هيچ نقشهاي به ذهنش نرسيد جز اينکه خودش را به ديوانگي زد. وقتي آمدند حکم را بدهند، رفتند گفتند: هارون اين مجنون است! گفت: ديوانه نيست. کلک زده تا دين خودش را با اين نقشه حفظ کند. کسي ميبيند هيچ راهي ندارد و تنها راه فرارش از ظلم اين است که از اين مسير استفاده کند.
در اين داستان که بهلول خودش را به ديوانگي زد، يکوقت هارون از جايي رد ميشد اين داد زد: هارون هارون! خليفه مسلمين را اينطور صدا زد. هارون گفت: مرا ميشناسي هي صدا ميزني؟ گفت: بله. «أنت الذي اذا ظلم في المشرق و أنت في المغرب سُئلتَ» در شرق حکومت باشي، ظلمي در غرب حکومت تو بشود، در دورترين نقطه باشي، آن طرف يک ظلمي شود تو مسئول هستي و از تو ميپرسند. فکر نکني يک پست و مقامي هست، گفت: تو همان کسي هستي که در شرق و غرب حکومت، هرجا ظلمي شود از تو ميپرسند! اگر پذيرفتي بايد بايستي.
هفته گذشته حديث رسول خدا به ابيذر را خوانديم. ابيذر تقاضاي پستي کرد و حضرت فرمود: تو نميتواني. اين پست يک مسئوليت است، تو توانايياش را نداري و بايد اهلش باشي. مورد اولي که اين هفته از حضرت ميخوانم، نامه 67 هست که حضرت علي(ع) به يکي از استاندارانشان نوشتند. «وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَيْنِ» صبح و عصر در ميان مردم حضور داشته باش، با مردم باش. «فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِيَ» اگر کسي از شما سؤالات ديني داشت، پاسخ بده. «وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ» مردم را تعليم بده. «وَ ذَاكِرِ الْعَالِمَ» در عين حال که خودت عالم مُلايي هستي باز از محضر علما استفاده کن «وَ لَا يَكُنْ لَكَ إِلَى النَّاسِ سَفِيرٌ إِلَّا لِسَانُكَ وَ لَا حَاجِبٌ إِلَّا وَجْهُكَ» بين تو و مردم هيچ حاجبي نباشد جز خودت. سفيري بين تو و مردم نباشد جز زبان خودت، خودت با مردم حرف بزن. نه به اين معنا که در يک سيستم سخنگو نباشد، نه! اما از پاسخگويي به مردم فرار نکنيم.
از نشستن و شنيدن درد و حرف مردم، چقدر مسئولين براي مراجعات مردم وقت ميگذارند. به تعبير يکي از اساتيد بزرگوار حکومت اميرالمؤمنين در بخشي از خاورميانه بوده است. مصر يک کشور است، آن زمان يک استان بوده است. يمن يک استان بوده است. حجاز يک استان بوده است. ولي در عين حال وقتي استاندار به مصر ميفرستد، يعني به يک کشور، مثل يک رئيس جمهور امروز، ميفرمايد: صبح و شام با مردم باش. من همينجا تقاضا ميکنم، ديروز در يک مجلسي در مدرسه فيضيه به مناسبت سالگرد حمله دژخيمان رژيم گذشته به مدرسه فيضيه و شهادت امام صادق(ع) مجلسي بود و من آنجا صحبت کردم. گفتم: چرا الآن کار اينطور شده که اگر يک امام جمعه بعد از نماز جمعه بين مردم بيايد، خبر آن همه جا پخش ميشود؟ اگر يکجا نردهها را برداشتند، همه خبرگزاريها پخش ميکنند: خبر داريد در نماز جمعه نردههاي بين مردم و مسئولين را برداشتند؟
من در اين جلسه چون اين مجلس اولين سالي که تشکيل شده بود، زمان مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني بوده، از ايشان بايد ياد ميشد. ايشان فقيه بود، فقيه مجاهد بود. مقام معظم رهبري در مورد ايشان ميفرمودند: در دوران تبعيد امام، تنها صدايي که از حوزه علميه قم شنيده ميشد، صداي اين مرد بود. اين پيرمرد هشتاد ساله، تا روزهاي آخر عمرش، اين پيرمرد و مرجع تقليد در هشتاد، نود سالگي چندين بار ارتباط مستقيم با مردم داشت.
سه وعده نماز ميرفت، پياده ميرفت و پياده ميآمد. دو وعده درس فقه و اصول در خدمت مردم بود. هر روز يک ساعت معيني براي مراجعات عمومي مينشست. ما انتظار داريم علما و آيت اللهها سيره قدما را عمل کنند. يک روزي که ايشان جلسه داشتند و همه ميآمدند، اولين نفر يک پيرمرد خدمت آقا رسيد. گفت: من کاري دارم. ميخواهم چشمم را عمل کنم، يک نامه بنويسيد به بيمارستان بروم مجاني عمل کنم. خرج جيبم را ندارم! فرمودند: چشم! زمستان در پيش است و سوخت کم است. فرمودند: چشم. گفت: يک کار ديگر هم دارم... ايشان فرمود: ديگران هم هستند.
اين حرف بدي نيست. جلسه که تمام ميشود ايشان در خانه قدم ميزنند، فرمودند: آقا چه شده؟ حال شما خوب نيست؟ ميفرمايند: نه، من با اين پيرمرد تند شدم. گفتند: چيزي نگفتيد. سه کار او را انجام داديد. بگوييد: فردا بيايد از او عذرخواهي کنم. من جلوي جمع جسارت کردم و بايد از او جلوي جمع عذرخواهي کنم! فردا از اين پيرمرد عذرخواهي ميکند و به قدري مجلس تحت تأثير قرار ميگيرد که ايشان و اهل جلسه به گريه ميافتند.
خاطراتي را از حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني نسبت به مرحوم آيت الله العظمي بروجردي استادشان ميديدم. فرمودند: مرحوم آيت الله العظمي بروجردي از خانه براي درس به مسجد اعظم ميرفتند. در راه يک سيد پيرمردي به ايشان اظهار حاجت ميکند که من يک کار و مشکلي دارم، فرمود: داريم به درس ميرويم، چشم بعد از درس در خدمت هستم! ميآيند درس و سيد هم ميآيد. وسط درس مرحوم آيت الله العظمي بروجردي، شروع به اشکال کردن ميکند. آيت الله العظمي فکر ميکنند دوباره دارد حاجتش را ميگويد. ميفرمايد: گفتم بعد از درس! کسي ميگويد: آقا ايشان اشکال ميکند.
ميفرمايند: ببخشيد، ببينم اشکال شما چيست؟ انشاءالله اينها افسانه و خاطره نباشد. درس که تمام ميشود آيت الله العظمي بروجردي پايين ميآيند و سراغ اين سيد ميروند و دست اين سيد را ميبوسد و عذرخواهي ميکند که من سر درس گفتم آقا من گفتم: باشد بعد از درس!
امام صادق(ع) يک صحابي به نام اسحاق بن عمار داشتند. از اصحاب خوب حضرت بودند. داستان را شيخ صدوق در ثواب الاعمال نقل کرده است. من وضع ماليام که خوب شد، ديگر برو و بيايي و ثروتي داشتم، «أجلستُ علي بابي بواباً» چند تا نگهبان جلوي در گذاشتم، چون مراجعات زيادي داشتم. چند مأمور گذاشتم که اينها را رد کنم. آن سال من مکه مشرف شدم، خدمت امام صادق به مدينه آمدم. سلام کردم. حضرت جواب دادند و روي برگرداندند. گفتم: چه غلطي کردم؟ فرمود: براي چه مقابل در نگهبان گذاشتي که مردم را رد کني؟ توجيه کرد. گفت: من ترسيدم خيلي رفت و آمد زياد باشد يک آدم سرشناسي شوم، از شهرت فراري هستم. حضرت فرمود: اينطور نيست. مؤمنين بايد به داد هم برسند. وقتي متوجه اشتباهش شد و توجيهاش به دردش نخورد، سرش را مدت طولاني پايين انداخت. بعد از مدتي برداشت، تمام محاسنش از اشک چشمش تر شده بود.
خطبه 131 نهجالبلاغه، حکومت يعني چه؟ نظام اسلامي يعني چه؟ اميرالمؤمنين ميفرمايد: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ» خدايا تو ميداني «أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا» ما دنبال قدرت نبوديم. «مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لا الْتِمَاسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ» ما دنبال اينکه دنياي خودمان را آباد کنيم نبوديم. فقفط به اين چهار انگيزه بود: 1- «وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ» ما حکومت را پذيرفتيم تا نشانههاي محو شده دين را برگردانيم. 2- «وَ نُظْهِرَ الاصْلاحَ فِي بِلادِك» در کشور اسلامي اصلاح ايجاد کنيم. به داد مردم برسيم. «فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ» بندههاي مظلومت احساس امنيت کنند. بگويند: خدايا شکر! حکومت اميرمؤمنان(ع) آمد، ديگر خيال ما راحت است که کسي حق ما را نميخورد. «وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ» ما آمديم آن حدود الهي که تعطيل شده بود را دوباره زنده کنيم. از اميرمؤمنان سؤال کنيد: کدام حدود الهي؟ فقط حد کسي که يک خلاف و گناهي انجام داده باشد، همين است.
کسي آمد به اميرمؤمنان گفت: «طهِّرني» مرا پاک کن! فرمود: تو را پاک کنم. يعني چه؟ گفت: من فحشايي مرتکب شدم، حد الهي را بر من جاري کن تا پاک شوم. مرحوم کليني و شيخ صدوق و شيخ طوسي اين را نقل کردند. فرمود: ديوانه هستي؟ گفت: نه سالم هستم. فرمود: آدم سالم ميآيد اعتراف کند براي اينکه حد الهي بر او جاري شود؟ ميفرمودند: توبه و استغفار کن. ولي کجا کوتاه نميآمدند؟ اينکه اميرالمؤمنين ميفرمايد: ما آمديم حدود الهي را اجرا کنيم، نه برويم بگرديم و در دهان کسي بگذاريم. يکوقت اين مثال را در يک سخنراني گفتم. گفتم قصه امام صادق (ع) و سيد حِميري، شراب دستش بود. حضرت فرمود: در ظرف تو چيست؟ گفت: شير خريديم به خانه ببريم.
حضرت فرمود: از اين شير در دست ما بريز. ظرف را سرازير کرد، شراب بود ولي شراب در دست او شير شد. امام صادق(ع)، اهلبيت شراب مردم را تبديل به شير ميکنند. ما شير مردم را تبديل به شراب ميکنيم. آقا ما ميدانيم قصد تو قصد سويي بوده است، تو خبر نداري! فرمود: اينکه ما آمديم حدود الهي را اجرا کنيم، نه اينطور، يقه کسي را بگيريم. برو استغفار کن. حضرت قسم خورد. ولي از آن طرف کدام حد را فرمود کوتاه نميآييم؟ اگر فساد مالي و فساد اقتصادي بود. بدترين جرم در حکومت اميرالمؤمنين(ع) فساد مالي و اقتصادي بود. نه اينکه کسي گناهي انجام داده و ما مچگيري کنيم.
اميرالمؤمنين(ع) در بازار اهواز يک ناظر مالي داشت، مرحوم آيت الله احمدي ميانجي در مکاتيب الائمه اين قصه را مفصل نوشتند. گفتند: اين ناظر مالي بازار يک فساد مالي، يک رانت و سوء استفاده، رشوه، زد و بند، ارز دولتي، اميرالمؤمنين نامه نوشت به استاندارش، حضرت چهارده مجازات نوشتند براي اين مفسد مالي، نه استاندار اهواز، يک مأمور مالي و ناظر مالي بازار، چهارده جريمه در نظر گرفتند.
1- فرمود: از اين کار بلافاصله برکنار کن. 2- به مردم معرفي کن. 3- او را به زندان بيانداز. 4- رسوايش کن. 5- به همه زيردستانت نامه بنويس و بگو: اين آدم فساد مالي داشته و حواستان باشد جاي ديگر سوء استفاده نکند. 6- کوتاهي نکني که اگر کوتاهي کردي من شما را برکنار ميکنم. 7- روز جمعه از زندان بيرون بياور و 35 تازيانه مقابل مردم به او بزن. 8- در بازار او را بگردان. 9- هرکس شاهدي آورد که اين فسادش دامن ما را هم گرفته است، همانجا پول را از او بگير و به صاحبانش بده. 10- او را به زندان برگردان. 11- به زندان رفت او را ممنوع الملاقات کن. 12- اگر شنيدي کسي چيزي به او ياد داده او را به زندان بيانداز. 13- اگر ديدي طاقت دارد بعد از يک ماه 35 تازيانه ديگر به او بزن. 14- حقوق اين خائن را قطع کن و به من زود گزارش بده که چه کردي.
در سفري که به عراق مشرف شده بودم، در يک جايي رسيدم، يکي از عراقيها گفت: قيمت دلار شما چند است؟ گفتم: هشت هزار و خردهاي. گفت: چطور اينقدر گران؟ گفتم: عزيز من داريم هزينه آزادي را ميدهيم! آمريکا براي چه با ما دعوا دارد؟ گفتم: هزينه دفاع از مردم مسلمان عراق و عتبات و بيرون کردن داعش و امنيت عراق را ميدهيم. هزينه آزادي و جوانمردي است. وقتي آمدم به رفيقم گفتم: کاش ميشد به او بگويم: فقط هزينه آزادي هم نيست. هزينه رانت و فسادهاي مالي هم هست، هزينه بيتدبيريها هم هست. به تعبير يکي از عزيزان، ترامپ يک سگي است که پارس کرده است، قرآن ميگويد: «کمثل الحمار»، «کمثل الکلب». واقعاً بخشي از اينها هزينه آزادي است ولي فقط آن نيست.
الآن يک ماه نشده در خطبههاي نماز عيد مقام معظم رهبري فرمودند: مردم بايد با نشاط و اميد باشند. بالاترين خدمت به مردم نشاط و اميد است. در ديداري که همراه کارشناسان سمت خدا با مقام معظم رهبري داشتيم، ايشان از جزئيات برنامه سمت خدا خبر داشت. ميفرمودند: آقاي شريعتي بهترين مجري است. صداي ما زودتر از فرماندار و وزير به مقام معظم رهبري ميرسد. واقعاً ميگذارند نشاط و اميد در اين مملکت باشد؟ وقتي هر روز اخبار را ميبيني، سلطان سکه و موبايل و ارز و خودرو را گرفتند. خوب بعد چه؟ چه برخوردي شد؟ در برخورد اخير ايشان به مسئولين قوه قضائيه فرمودند: اطلاع رساني کنيد. اين برخوردها مؤثر باشد. الآن يک جوان تحصيل کرده وقتي هر روز اين اخبار را ميشنود، فقر مالي هم دارد، فقط ميبيند سلطان سکه و موبايل را گرفتند، خوب ديگر چه؟ ديگر براي اين جامعه اميد ميماند؟ اميرالمؤمنين چهارده دستور براي يک آدمي در بازار اهواز داد. مگر کجاي عالم است؟ يک نماينده ميآيد اعلام ميکند: موجودي حسابهاي آقازادهها بيشتر از ذخاير ارزي کشور است. روزنامهها تير ميزنند. اين يعني چه؟ آقازاده کيست؟ اين راست است يا دروغ است؟ خوب چطور ميشود اميد و نشاط داشت؟ شما يک دستوري بدهيد با اينها برخورد سريع شود.
بساطي که از اين طرف در مورد ارز مسافرتي شروع شده است. خوب يک کسي بيمار است حتماً ارز مسافرتي ميخواهد. يک کسي بچه دانشجو دارد حتماً ارز مسافرتي ميخواهد. يکي از دوستان گفت: مادربزرگم را ديدم، به تفليس رفته بود. گفتم: براي چه تفليس رفتي؟ گفت: اينها گفتند ارز ميدهند، مرا هم بردند. بازي ميکنيم!! نماينده تهران ميگويد: من خبر نداشتم که ارز را اينطور ميدادند. اين بيان اميرالمؤمنين است. فرمود: ما از تشکيل حکومت اين چهار هدف را داشتيم. «اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ» خدايا فقط تو ميداني ما براي قدرت نيامديم. ما براي چهار چيز آمديم. 1- آمديم نشانههاي از دست رفته دين را برگردانيم. 2- اصلاح ايجاد کنيم. 3- کاري کنيم مردم بگويند: ديگر کسي به ما ظلم نميکند. 4- آمديم حدود تعطيل شده الهي را به پا کنيم.
شريعتي: تمام حرفهاي حاج آقاي حسيني زبان حال ما و همه مردم خوب ايران هست و جوانهايي که نياز به اميد و نشاط و نياز به يک آينده روشن دارند، انشاءالله همه دست به دست هم بدهيم خلأها و مشکلات حل شود که واقعاً برازنده حکومت ما نيست. از جوار بارگاه کريمه اهلبيت حضرت فاطمه معصومه(س) دعا ميکنيم که انشاءالله رفع گرفتاري و مشکلات بشود و مملکتي که مملکت امام زمان هست به ثبات و آرامش برسد. امروز صفحه 376 قرآن کريم، آيات پاياني سوره مبارکه شعرا را تلاوت خواهيم کرد.
«ما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ «207» وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَها مُنْذِرُونَ «208» ذِكْرى وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ «209» وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ «210» وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ «211» إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ «212» فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ «213» وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ «214» وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «215» فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ «216» وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ «217» الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ «218» وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ «219» إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «220» هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّياطِينُ «221» تَنَزَّلُ عَلى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ «222» يُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَكْثَرُهُمْ كاذِبُونَ «223» وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ «224» أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وادٍ يَهِيمُونَ «225» وَ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ «226» إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ «227»
ترجمه: آنچه برخوردار بودند، در دفع عذاب به كارشان نيايد. وما (مردم) هيچ منطقهاى را هلاك نكرديم، مگر آن كه بيمدهندگانى داشتند. تا مايهى پند و عبرت باشد، و ما ستمكار نبوديم (كه بدون هشدار مجازات كنيم). و قرآن را شيطانها نازل نكردهاند. نه سزاوار آنان است (كه شياطين آن را نازل كنند) و نه قدرت بر اين كار دارند. بىشك آنها از شنيدن (اخبار آسمانى) بركنارند. پس (اى پيامبر!) با خدا معبود ديگرى را نخوان كه از عذاب شدگان خواهى شد. و خويشان نزديكت را هشدار ده. و براى مؤمنانى كه از تو پيروى كردهاند، بال خود را بگستر (و متواضع باش). پس اگر سرپيچى كردند بگو: قطعاً من از آنچه انجام مىدهيد بيزارم. و بر (خداى) عزيز و مهربان توكّل كن. خدايى كه چون (به نماز) برمىخيزى تو را مىبيند.
و حركت تو را در ميان سجده كنندگان (نيز مىبيند). زيرا كه اوست شنوا و دانا. آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مىآيند؟ بر هر دروغساز گنه پيشهاى فرود مىآيند. (زيرا اين افراد) به سخنان شياطين گوش فرا مىدهند و بيشترشان دروغگويند. (پيامبر اسلام شاعر نيست، زيرا) شاعران را گمراهان پيروى مىكنند. آيا نديدى كه آنان در هر وادى سرگشته مىروند؟ و مطالبى مىگويند كه به آن عمل نمىكنند؟ مگر آنان (شاعرانى) كه ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام داده و خدارا بسيار ياد مىكنند، و پس از آن كه مورد ستم قرار گرفتند (به دفاع از خود) يارى مىطلبند (و با شعر از مظلوميّت خود دفاع مىكنند) و كسانى كه ظالمند، به زودى خواهند دانست كه به كدام بازگشتگاه باز خواهند گشت.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد و امروز قرار هست از آيت الله وحيد بهبهاني هم از زبان شما بشنويم.
حاج آقاي حسيني: «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» ما از پيامبر خدا کسي را بالاتر داريم؟ خدا به پيامبر فرمان ميدهد بال رحمتت را بگشا و مردم را زير بال رحمتت بگير. هيچکسي متواضعتر از پيامبر نبود. دقيقاً همين اشاره قرآني را اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه دارد. نامه 27 به استاندارشان مينويسند. اولين کلام در نامه اميرالمؤمنين اين است «فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ» اينجا هم خداوند به پيامبر فرمان ميدهد:«وَ اخْفِضْ جَناحَكَ» پيامبر تو مردم را زير بال رحمت بگير و کنار مردم بنشين.
شريعتي: شما که عمري در حوزه مشغول هستيد، از مرحوم آيت الله وحيد بهبهاني براي ما بگوييد.
حاج آقاي حسيني: بعضي از فقهاي بزرگ و علماي بزرگ ردههاي بسيار فوق العادهاي دارند. وقتي ميخواهند از ايشان نام ببرند، ميگويند: مجدد المذهب، علامه ثاني، محقق ثالث، تعبيري هست که ميگويند: در هر صد سالي يک کسي مذهب را تجديد کرده است. حيات دوباره داد. از بهترين دورانهاي حوزهي علميه در کربلا، همين دورهاي است که مرحوم وحيد بهبهاني در آنجا حضور پيدا ميکند، شاگرداني مثل علامه بحرالعلوم، ميرزاي قمي دارد. اين علم و دانش در نسل ايشان اثر داشته است. الآن گاهي بحث ميکنند ايشان بالاتر بود يا پسرش بالاتر بود؟ يعني يک نسل پر علم و دانش و پر برکت، مخصوصاً از کارهايي که اين بيت و اين نسل انجام دادند، ميشود کار علما را به پنج مرحله تقسيم کرد.
عدهاي تدوين حديث کردند و احاديث را جمع کردند مثل مرحوم کليني و شيخ صدوق، شيخ طوسي، اگر اينها تدوين حديث نکرده بودند اين احاديث به ما نميرسيد. 2- تدوين فقه، کساني مثل شيخ طوسي، مثل محقق حلي، به آيت الله العظمي بروجردي گفتند: شما ميتواني شرايع بنويسي؟ فرمود: يک سطرش را. کساني مثل شهيد اول، خوب است بينندگان بدانند اعلم علما و افقه فقهاي شيعه در عصر غيبت چه کسي است؟ در عصر غيبت فقيهترين عالم شيعي چه کسي است؟ همه ميگويند: شهيد اول. مرحله سوم مبارزه با خرافات و آفات، از جمله همين وحيد بهبهاني و نسلش است. با افکار باطل، با صوفي گرايي، با اينهايي که افکار اخباريگري را مطرح ميکنند. مرحله چهارم کساني که ترويج دين ميکنند. کساني مثل علامه مجلسي، وحيد بهبهاني مروج المذهب بودند. مرحله پنجم کساني که با استعمار مبارزه کردند مثل ميرزاي شيرازي، شهيد مدرس. پس شد تدوين حديث، تدوين فقه، ترويج دين، مبارزه با خرافات، مبارزه با استعمار. مرحوم وحيد بهبهاني در همه اين پنج مرحله نقش برجسته داشته است. البته زمان تدوين حديث که گذشته بود اما در اين چهار مرحله بعد نقش اساسي داشتند.
شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي حسيني قمي: در آستانه دهه کرامت هستيم، ولادت امام رضا(ع) يازدهم ذي القعده، تکريم ولادت فاطمه معصومه(س)، ماه ذي القعده مناسبتهاي فراواني دارد. خدا را به حق امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) قسم ميدهيم. خدايا به حق محمد و آل محمد همه حوائج بينندگان عزيز را برآورده به خير بفرما. گرفتاريها برطرف بفرما. مريضها لباس عافيت بپوشان. خير دنيا و آخرت به همه عنايت بفرما.