پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: واقعه غدير در نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين (عليه‌السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 06- 06-97
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

حاج آقاي حسيني قمي: عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بينندگان عزيز دارم. پيشاپيش عيد سعيد غدير را تبريک مي‌گويم. قبل از شروع بحث يکي دو نکته را اشاره کنم. نکته اول اينکه غدير بايد جشن و شادي براي همه باشد نه براي جمعي از مردم. هفته گذشته از يک زندان در يکي از شهرها بازديد کردم. زندانياني را ديدم که براي يک ميليون، دو ميليون در زندان بودند. اين چه قانوني است!؟ اصل کلام دين است، اگر کسي مهريه ندارد، نفقه ندارد و نمي‌تواند پرداخت کند، ما نبايد بگوييم تو ثابت کن نداري. من بايد بتوانم ثابت کنم اين دارد و نداده است. همه را زندان مي‌برند.

از حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني سؤال کردند: تعداد زيادي از مردم به دليل ناتواني در پرداخت مهريه در زندان مي‌باشند. آيا زنداني نمودن اين افراد از نظر شرعي جايز است؟ جواب: به طور کلي کساني که توانايي پرداخت ديون خود را ندارد، زنداني نمودن آنها شرعاً جايز نيست. قرآن کريم مي‌فرمايد: «وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَيْسَرَةٍ» (بقره/280) اين آيه کجاي دستگاه قضايي است. مفسدان اقتصادي که حسابشان جداست و با آنها کاري نداريم. زندانياني که براي پرداخت نفقه، براي يک ميليون در زندان هستند. عيد غدير جشن و شادي است نه فقط براي بعضي، اينها هم پدر و مادر و زن و بچه دارند. من به قضات گفتم: آخر براي يک ميليون تومان چرا زندان کرديد؟ گفتند: قانون مي‌گويد. قانون بايد اصلاح شود! اين مطلبي بود که بايد گفته مي‌شد و اميدوارم مؤثر باشد.


مطلب دوم اينکه اين مطالبي که مطرح مي‌کنيم نگاه دين مد نظر ما هست. نگاه دين در اين مسائل چيست؟ من هيچگاه نگاهم اين نبوده که مخاطب اين حرف ما را مي‌پسندد يا نمي‌پسندد. بنا نيست حرف ما حتماً مورد پسند مخاطب قرار گيرد. ما بحث ربا خواري بانک‌ها، ظلم به خانم‌ها، اشتغال را گفتيم. گفتيم: چرا خانمي که سر کار مي‌رود و سرپرست خانواده است، حقوق کم مي‌گيرد؟ اصلاً نگاه ما اين نيست که تأثيرگذار است يا نه؟ چند درصد پسنديدند يا نپسنديدند؟ دين نگاهي دارد که تو که اين حرف را مي‌زني بايد قبل از اين عمل مي‌کردي. اين براي من هم سنگين است. حرف دين را همه بايد پذيرا باشند و «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ‏ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض‏» نباشد. مطلب آخر هم که در آستانه غدير هستيم، اعمال روز غدير فراوان هست.

من روي سه عمل تأکيد کنم. عمل اول روزه روز عيد غدير است. آنهايي که مي‌توانند روز پنجشنبه، روز عيد غدير معادل شصت سال است. اين حديث را اهل سنت هم دارند. در تاريخ بغداد که از کتاب‌هاي معتبر اهل سنت است دارد که روزه‌ي عيد غدير معادل شصت سال است. در بعضي روايات دارد «صوم الدهر» يعني آدم تمام عمر را روزه گرفته باشد. در بعضي روايات دارد ثواب صد حج و ثواب صد عمره دارد. اگر روزه قضا دارند نيت روزه قضا کنند و حتماً ثواب روزه غدير را خواهند برد. دومين مورد هم اطعام است. روايت داريم اطعام در روز غدير مثل اطعام تمام انبياء و صديقين است.

به ما بگويند: پس فردا رسول خدا مهمان شماست، حاضر نيستيم تمام زندگي‌مان را بفروشيم و ميزبان رسول خدا باشيم؟ تمام انبياء و صديقين مهمان هستند. مطلب سوم عيدي دادن است که اختصاص به سادات ندارد. در الغدير علامه اميني هست که هرکسي در اين روز يک درهم عيدي بدهد معادل دويست هزار درهم است. نماز و دعا و زيارت اميرالمؤمنين هم در اين روز آمده که در مفاتيح هم هست و مي‌توانند مراجعه کنند.


شريعتي: امروز قرار هست غدير را در کلام اميرمؤمنان بررسي کنيم. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي حسيني قمي: بحث امروز بحث بسيار مهمي است. گاهي اين سؤال به ذهن مي‌آيد که آيا اميرالمؤمنين در مورد حقانيت خودشان، اينکه حق من بود جانشين بلافصل رسول خدا باشم. داستان غديري در کار بوده، اين همه تأکيد کردند. آيا اميرالمؤمنين جايي به اين مطلب اشاره کردند يا نه؟ چون گاهي اينطور مطرح مي‌شود که آقا شما خيلي شلوغ کرديد و داغ کرديد. کجا اميرمؤمنان فرمود: حق من غصب شده است؟ حضرت ادعايي نداشتند و بعد از 25 سال هم نوبت خلافتشان شده و هيچ اختلافي هم نداشتند. شما خيلي شلوغ مي‌کنيد. در المراجعات مرحوم علامه شرف الدين که يکي از بهترين کتاب‌ها در زمينه اميرالمؤمنين است. مراجعات بيش از صد نامه است که شيخ سليم رئيس دانشگاه الازهر مصر به صاحب المراجعات نوشته و از ايشان در مورد ولايت اميرالمؤمنين سؤال کرده است.

اين بزرگوار نشسته با حوصله پاسخ داده است. يکوقتي آيت الله بهجت مي‌فرمود: کسي المراجعات را بخواند، حجت بر او تمام است. شيخ سليم رئيس الازهر بود، در خانه نشست و هرچه به ذهنش آمد سؤال کرد و علامه شرف الدين جواب داد. بيش از صد و ده نامه رد و بدل شد. در نامه 101 شيخ سليم سؤال کرد که اميرمؤمنان کجا گفت: حق من پايمال شده است؟ ايشان مواردي از نهج‌البلاغه را ذکر کردند. در نهج‌البلاغه حدود بيست مورد حضرت اشاره کردند که سيد رضي جمع‌آوري کرد. در غير نهج‌البلاغه هم هست ولي چون محور ما نهج‌البلاغه هست از نهج‌البلاغه مي‌خوانيم. در بحارالانوار مرحوم مجلسي جلد 29 از صفحه 450، ايشان 140 صفحه از مواردي که اميرالمؤمنين از حق خودشان دفاع کردند را مطرح کردند.


مورد اول از خطبه دوم نهج‌ البلاغه است. «زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ. لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلي الله عليه وآله) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً» فرمود: آنهايي که حق ما را بردند، اولاً «زَرَعُوا الْفُجُورَ» ناپاکي کشت کردند. «وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ» با غرور سيرابش کردند. محصولش چه شد؟ «وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ» هلاکت محصولش شد. اينکه شخصيتي مثل حضرت علي 25 سال خانه‌نشين شود، براي جامعه هلاکت نيست؟ ابن ابي الحديد مي‌گويد: «اميرالمؤمنين انه افضل البشر بعد رسول الله و أحق بالخلافه من جميع المسلمين» اگر سزاوارتر از همه براي خلافت هست پس چرا بايد خانه نشين شود؟ مي‌گويد: حضرت مصلحت دانست. بعد مي‌فرمايد: «لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلي الله عليه وآله) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ» احدي با آل رسول الله قابل قياس نيست.

«وَ لَا يُسَوَّي بهُمْ» نبايد بين کساني که سر سفره اهل‌بيت نشستند، نمي‌شود بگوييم: مساوي هستند. «هُم أَسَاسُ الدِّينِ» حضرت توصيف اهل‌بيت را مي‌کنند. «وَ عِمَادُ الْيَقِينِ، إِلَيْهِمْ يَفِي‏ءُ الْغَالِي وَ بِهِمْ يُلْحَقُ التَّالِي وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ» حق ولايت براي اينها بود و حکومت براي اهل‌بيت بود. «وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ» همه وصيت پيامبر بود. اين تصريح کلام اميرالمؤمنان، باز ما بگوييم: حضرت ادعايي نداشت و شما شلوغش مي‌کنيد.


مورد دوم خطبه سوم نهج‌البلاغه است و خطبه معروفي است، خطبه شقشقيه، «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ» فرمود: ديگران لباس خلافت را به تن کردند. «وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى» آنها خودشان مي‌دانند. حضرت يک تشبيهي کرده است. مي‌فرمايد: نقش من نقش محور سنگ آسياب است. اگر سنگ آسياب محور نداشته باشد که نمي‌چرخد. جامعه بدون محوريت اهل‌بيت و اميرمؤمنان حرکت ندارد. «يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ» از زيباترين خطبه‌هاي اميرالمؤمنين هست. جمله معروفي که زياد شنيده‌ايد در اين خطبه هست «فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً» من صبر کردم، استخوان در گلو و خار در چشم!


مورد بعدي خطبه پنجم نهچ‌البلاغه اميرالمؤمنين(ع) هست. وقتي رسول خدا از دنيا رفتند بعضي آمدند به اميرمؤمنان گفتند: در سقيفه نشستند و حق شما را بردند. يک حرکتي کنيد! حضرت مي‌دانست آن زمان، زمان حرکت نبود. اسلام در معرض خطر بود. «أَيُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ» با کشتي نجات که اهل‌بيت هستند، يعني حرف ما را گوش کنيد. امواج فتنه‌ها را از بين ببريد. «فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ» مي‌گويند: حرص دارد. «وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ» سکوت هم بکنند مي‌گويند: از مرگش ترسيد. حضرت قسم مي‌خورد: من از مرگ نمي‌ترسم! «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ أُمِّهِ» من از علاقه‌اي که طفل شيرخوار به شير مادرش دارد، من بيش از اين علاقه دارم ولي امروز مصلحت نيست و سکوت کردم.
مورد چهارم خطبه ششم نهج‌البلاغه است.

واقعاً تعجب است که کساني مي‌گويند: اميرالمؤمنين(ع) خودش از حق خودش دفاع نکرده است. کي گفته ما از طرف پيامبر منصوب شديم. کي گفت: غدير بود. قدم به قدم در جاي جاي نهج‌البلاغه هست. «فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ) حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا» به خدا قسم از روزي که پيامبر از دنيا رفت، مرا از حقم برکنار کردند. حق مرا گرفتند. ديگران را بر من مقدم داشتند.


مورد پنجم خطبه 26 نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين(ع) است. حضرت شرايط خودشان را توصيف مي‌کنند. «فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلاَّ أَهْلُ بَيْتِي» هيچکسي را نداشتم. «فَضَنِنْتُ بِهمْ عَنِ المَوْتِ» اگر اميرالمؤمنين مي‌خواست حرفي بزند، حرکتي کند، جان خودش و جان اهل‌بيتش در معرض خطر است. يعني از کشتن اميرمؤمنان باکي نداشتند.


مورد ششم خطبه 73 نهج‌البلاغه است. «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أنِّي أحَقُّ النَّاسِ بِها مِنْ غَيْرِي» شما مي‌دانيد من سزاوارتر هستم از ديگران، «وَ وَ اللَّهِ» بخدا قسم، «لَاءُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ اءُمُورُ الْمُسْلِمِينَ، وَ لَمْ يَكُنْ فِيها جَوْرٌ إلاّ عَلَيَّ خَاصَّةً» تا ظلم به من مي‌شود من تحمل مي‌کنم. در قضاوت‌هاي اميرالمؤمنين(ع) معروف است سر يک طفلي دو مادر اختلاف داشتند، او مي‌گفت: من مادر هستم و او مي‌گفت: من مادرش هستم. حضرت شمشير را درآوردند و فرمودند: اين طفل را از وسط دو نصف کنيد. مادر اصلي گفت: من گذشتم! حضرت فرمود: تو صاحب اين بچه هستي.

کسي که حاضر است از خودش بگذرد ولي فرزند از دست نرود. اميرالمؤمنين فرمود: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أنِّي أحَقُّ النَّاسِ بِها مِنْ غَيْرِي» شما مي‌دانيد خلافت حق من است. «وَ وَ اللَّهِ» بخدا قسم، «لَاءُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ اءُمُورُ الْمُسْلِمِينَ» اصل اسلام از بين نرود. «وَ لَمْ يَكُنْ فِيها جَوْرٌ إلاّ عَلَيَّ خَاصَّةً» فقط به من ظلم مي‌شود. «الْتِمَاسا لِأجْرِ ذَلِكَ» مي‌خواهم خدا به من اجر بدهد، «وَ فَضْلِهِ وَ زُهْدا فِيما تَنافَسْتُمُوهُ» شما مسابقه گذاشتيد به خلافت برسيد. حالا که اصل اسلام در معرض خطر هست ما از حق خودمان مي‌گذريم. اول کساني که آمدند گفتند: بخٍ بخٍ يا علي، اول کساني که تبريک گفتند، همين‌ها بودند. چه شد و اينها کجا رفتند؟


خطبه 144، «كَذِباً وَ بَغْياً عَلَيْنا» دروغ مي‌گويند و به ما ظلم مي‌کنند. «أَنْ رَفَعَنَا اللَّهُ وَ وَضَعَهُمْ» خدا ما را بالا برد و آنها را پايين گذاشت. «وَ أَعْطانا وَ حَرَمَهُمْ» به ما داد و آنها را محروم کرد. «وَ أَدْخَلَنا وَ أَخْرَجَهُمْ» ما را داخل کرد و آنها را بيرون کرد. «بِنا يُسْتَعْطَى الْهُدى» هدايت و روشني با ماست. «وَ يُسْتَجْلَى الْعَمى، إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ» اين کلام اميرمؤمنان که مي‌فرمايد: «إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ» برگرفته از حديث رسول خداست.

تمام منابع مهم عامه اين روايت که رسول خدا فرمود: «لايَزالُ الاِسلامُ عَزيزاً اِلي اِثْني عَشَرَ خَليفَهً ثُمَّ قالَ كَلِمَهً لَمْ اَفْهَمْها! فَقُلْتُ لاَبي ما قالَ؟ فَقالَ كُلُهُمْ مِنْ قُريْشٍ!» (صحيح مسلم/3/1453) اسلام عزيز است و دوازده پيشوا دارد، «کلهُم من قريش» شما اين حديث را با چه مي‌توانيد تطبيق کنيد؟ در صحيح مسلم که از مهمترين کتاب‌هاي اهل سنت است. در صحيح بخاري جلد سوم صفحه 101 هست. همين حديث «کلهُم من قريش» مي‌شود اين را تطبيق کرد با خلفاي اموي؟ اسلام با يزيد و معاويه عزيز شد؟ با هارون و متوکل عزيز شد؟ حضرت فرمود: «وَ يُسْتَجْلَى الْعَمى، إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ غُرِسُوا فِى هذَا الْبَطْنِ مِنْ هاشِمٍ: لا تَصْلُحُ عَلى سِواهُمْ، وَ لا تَصْلُحُ الْوُلاةُ مِنْ غَيْرِهِمْ» ديگر اميرالمؤمنين از اين صريح‌تر چه بگويد ما باور کنيم که حضرت هر روز از حق خودش دفاع کرده است.


مورد بعدي خطبه 150 نهج‌البلاغه است. «إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِه» به محض اينکه رسول خدا از دنيا رفت، «رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْاءَعْقَابِ» به گذشته برگشتند. سفارشات پيامبر يادشان رفت. «وَغَالَتْهُمُ السُّبُلُ، وَاتَّكَلُوا عَلَى الْوَلاَئِجِ وَ وَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي اءُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ» پيامبر چه گفت؟ پيامبر فرمود: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏». «وَ نَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ اءَسَاسِهِ» بنا را از جاي خودش برداشتند و در جاي ديگري بناء خلافت را قرار دادند.


مورد بعدي خطبه 162 نهج‌البلاغه هست. اين خطبه جواب يک سؤالي است که از حضرت کردند. «سأله: كيف دفعكم قومُكم عن هذا المقام و أنتم أحَقّ به؟» چطور شد حق شما را بردند؟ فاصله غدير تا رحلت پيامبر خدا چند روز بود. بعضي فکر مي‌کنند چند سال طول کشيد. روز پنج‌شنبه، هجدهم ذي‌الحجه روز غدير خم است. هجدهم تا پايان ماه ذي‌الحجه دوازده روز است. 28 صفر پيامبر از دنيا رفتند. چيزي در حدود هفتاد روز است.

مگر مي‌شود در فاصله هفتاد روز مردم يادشان برود؟ مي‌شود رسول خدا سکوت کرده باشد و همه چيز را گفته باشد و جانشيني خودش را نگفته باشد؟ گاهي استدلال‌هاي ساده ولي بسيار محکمي است. کسي آمد به شما گفت: غدير را از کجا ثابت مي‌کنيد؟ بگوييد: ما در روايات ديديم رسول خدا جزئي‌ترين مستحبات را بيان کرده، پيامبر 1400 سال پيش روايت دارد که به عرض دندان مسواک بزنيد نه به طول! مدل مسواک زدن را گفت اما مدل حکومت را بعد از خودش نگفت؟! اين را عقلي باور مي‌کند؟ به حضرت گفتند: چطور حق شما را گرفتند؟ حضرت فرمود: «أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ» با استبداد و با زور حق ما را بردند. «وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ (صلي الله عليه وآله) نَوْطاً» نسب ما با پيامبر از همه بالاتر است. «فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ» به ما زور گفتند. عده‌اي طمع کردند به خلافت و ما هم سکوت کرديم. «وَ الْحَكَمُ اللَّهُ» خدا بين ما و آنهايي که حق ما را بردند خدا حکم مي‌کند.


مورد بعد خطبه 172 نهج‌البلاغه است. «وَ قَدْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّكَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ لَحَرِيصٌ!» اميرالمؤمنين فرمود: کسي به من گفت: براي رسيدن به خلافت چقدر حرص مي‌زني؟ «فَقُلْتُ بَلْ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ لَأَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ» در تاريخ نام بردند که سعد بن ابي وقاص به اميرالمؤمنين گفت: شما خيلي براي رسيدن به خلافت حرص مي‌زني. حضرت فرمود: والله شما حريص‌تر هستيد که ظلم بکنيد و حق مرا بگيريد. «وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَبُ» من به پيامبر نزديکتر هستم. «وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِي» حق خودم را مطالبه مي‌کنم. «وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ» داري بين من و حق خودم فاصله مي‌اندازيد.

از کي اميرالمؤمنين با رسول خدا بوده است؟ ديگران بعدها آمدند و مسلمان شدند. اميرمؤمنان در خطبه 192، خطبه قاصعه مي‌فرمايد: «وَ کانَ يَمْضَغُ الشَّيْ ءَ ثُمَّ يُلْقِمُنِيه» غذا را مي‌جويد، نرم مي‌کرد و دهان من مي‌گذاشت. من در اين سن و سال در دامن پيامبر بزرگ شدم. مثل بچه‌اي که دنبال مادر بدود من دنبال پيامبر مي‌رفتم. هر روز يک دستور اخلاقي به من مي‌داد و مي‌فرمود: اين را انجام بده. فرمود: من به پيامبر نزديکتر هستم. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ» خدايا از تو کمک مي‌خواهم «وَ مَنْ أَعَانَهُمْ، فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِيَ» منزلت با عظمت و بزرگ مرا کوچک کردند. «وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي» اينها به جنگ با من آمدند. «أَمْراً هُوَ لِي» خلافت حق من بود. امامت و ولايت حق من بود.


باز در خطبه 178 نهج‌البلاغه هست، اين اولين خطبه‌اي است که حضرت به خلافت رسيدند. روزي که بعد از 25 سال به خلافت رسيده است. اول خطبه‌اي که بعد از 25 سال مي‌خواند، «قَدْ كَانَتْ أُمُورٌ» در اين 25 سال مسائلي پيش آمد. «مَضَتْ مِلْتُمْ فِيهَا مَيْلَةً كُنْتُمْ فِيهَا عِنْدِي غَيْرَ مَحْمُودِينَ» کارهاي ناپسندي انجام دادين، «وَ لَئِنْ رُدَّ عَلَيْكُمْ أَمْرُكُمْ إِنَّكُمْ لَسُعَدَاءُ، وَ مَا عَلَيَّ إِلَّا الْجُهْدُ وَ لَوْ أَشَاءُ أَنْ أَقُولَ لَقُلْتُ» اگر بخواهم مي‌توانم همه را مطرح کنم. ولي نه! «عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَف» خدا از گذشته شما بگذرد.


خطبه 210 نهج‌البلاغه هم خيلي پيام دارد. خدا مرحوم علامه طباطبايي را رحمت کند. در الميزان يک بحثي دارد، در جلد پانزده الميزان است. يک سؤال خيلي مهمي مطرح است. اميرالمؤمنين(ع) اوج ادب است. اوج متانت است. سؤال: مي‌دانيد تا زماني که رسول خدا زنده بودند انواع کارشکني‌ها در برابر پيامبر از سوي منافقين وجود داشت. سوره‌اي به نام منافقون داريم و جاي جاي قرآن نقشه‌هاي منافقين را بيان مي‌کند. مسجد ضرار ساختند. مرحوم علامه اميني از منافقين در زمان پيامبر آمار بالايي مي‌دهد. وقتي پيامبر از دنيا رفت، منافقيني که تا نفس آخر در برابر پيامبر کارشکني کردند، هر نقشه‌اي بود کشيدند و قصد جان پيامبر را کردند. سؤال: پيامبر که از دنيا رفت، در اين 25 سال شما ديديد حرکتي، کاري، نقشه‌اي عليه تشکيلات حکومتي بازي کرده باشند و اذيت کرده باشند؟ چرا منافقين سکوت کردند؟ آيا بعد از رحلت پيامبر اينها دسته جمعي مردند؟ اميرالمؤمنين به اين سؤال پاسخ داده است. آنهايي که مي‌گويند: حضرت سکوت کرده اين را ببينند.

حضرت مي‌فرمايد: «وَ قَدْ أَخْبَرَكَ اللَّهُ عَنِ الْمُنَافِقِينَ بِمَا أَخْبَرَكَ» در قرآن اوصاف منافقين را خواندي، «وَ وَصَفَهُمْ بِمَا وَصَفَهُمْ» قرآن منافقين را توصيف کرده است. «ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ فَتَقَرَّبُوا إِلَى أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ» به پيشوايان گمراهي نزديک شدند، «وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ بِالزُّورِ وَ الْبُهْتَانِ فَوَلَّوْهُمُ الْأَعْمَالَ» به اينها پست و مقام دادند. «وَ جَعَلُوهُمْ حُكَّاماً عَلَى رِقَابِ النَّاسِ» اينها را بر گرده‌ي مردم سوار کردند. «فَأَكَلُوا بِهِمُ الدُّنْيَا» نشتند با هم دنيا را خوردند، «وَ إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوكِ وَ الدُّنْيَا» رسم دنيا همين است. مردم مي‌بينند کجاي دنيا آبادتر است. در تاريخ هست روزي که بعد از 25 سال به خلافت رسيد، طرف آمد گفت: آقا چه مي‌کني؟ اين غلام من است. در بيت المال به او همانطور مي‌دهي که به من مي‌دهي؟ فرمود: در بيت المال اين حرف‌ها نيست. پاداش جهاد شما نزد خداست. بيت المال بايد مساوي تقسيم شود.


چرا طلحه و زبير در برابر اميرالمؤمنين جبهه‌گيري کردند؟ چرا پنج سال حکومت اميرمؤمنان حضرت درگير سه جنگ سنگين شد؟ جنگ صفين، جنگ نهروان و جنگ جمل، حاضر نبودند عدالت را بپذيرند. «وَ إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوكِ وَ الدُّنْيَا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ» مگر کساني که خدا حفظشان کند. اين بيست مورد از مواردي است که اميرالمؤمنين در نهج‌البلاغه واضح و به طور کامل از حقانيت خودشان و مظلوميت خودشان و سفارش پيامبر دفاع کردند.


شريعتي: امروز مي‌خواهم نهج‌البلاغه اميرمؤمنان علي(ع) را با خطبه‌هاي بي نظير، حکمت‌هاي ناب و نامه‌هاي دل‌انگيزش معرفي کنم. دوستان عزيزي که اهل مطالعه هستند به ما پيامک بدهند، دوستان ما آنها را راهنمايي خواهيم کرد. امروز صفحه 425 قرآن کريم، آيات 51 تا 54 سوره مبارکه احزاب را تلاوت خواهيم کرد.


«تُرْجِي مَنْ‏ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ‏ تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَيْكَ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَ لا يَحْزَنَّ وَ يَرْضَيْنَ بِما آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَلِيماً «51» لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا ما مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَ كانَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ رَقِيباً «52» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى‏ طَعامٍ غَيْرَ ناظِرِينَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيماً «53» إِنْ تُبْدُوا شَيْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيماً «54»


ترجمه: از همسرانت هر كدام را خواستى مى‏توانى (نوبت او را) مؤخّردارى و هر كه را خواهى نزد خود جاى دهى، و بر تو باكى نيست هر كدام را كه (براى مدّتى) ترك كرده‏اى دوباره طلب كنى؛ اين (حكم) براى آن كه چشمانشان روشن شود و ناراحت نشوند و همه‏ى آنان به آنچه در اختيارشان مى‏گذارى راضى باشند مناسب‏تر است، و خداوند آنچه را در دل‏هاى شماست مى‏داند، و خداوند دانا و بردبار است. از اين پس، هيچ زنى بر تو حلال نيست، و نبايد (همسرانت را رها كنى و) همسر ديگرى به جاى آنان بگيرى، هر چند زيبايى آنان تو را به شگفت آورد، مگر كنيزانى كه مالك آنها مى‏شوى؛ و خداوند بر هر چيزى مراقب است.

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! به خانه پيامبر وارد نشويد مگر آن كه به شما اجازه داده شود براى خوردن غذا، (به شرط آن كه قبل از موعد نياييد) و در انتظار وقت غذا نباشيد؛ ولى هرگاه دعوت شديد پس داخل شويد، و وقتى غذا خورديد پراكنده شويد، و (بعد از خوردن غذا) به گفتگو نپردازيد؛ همانا اين (گفتگوهاى پس از غذا) پيامبر را آزار مى‏دهد، امّا او از شما شرم مى‏كند (و چيزى نمى‏گويد) ولى خداوند از (گفتن) حقّ شرم ندارد. و هرگاه از همسران پيامبر چيزى از وسايل زندگى (به عنوان عاريت) خواستيد از پشت پرده بخواهيد؛ اين رفتار براى دل‏هاى شما و دل‏هاى آنان به پاكى و پاكدامنى است و شما حقّ نداريد كه رسول خدا را آزار دهيد و با همسران او پس از رحلتش ازدواج كنيد كه اين كار نزد خداوند (گناهى) بزرگ است. اگر چيزى را آشكار نماييد يا پنهانش كنيد پس بى شكّ خداوند به هر چيزى داناست.


شريعتي: انشاءالله در اين روزها و شب‌ها دلتان شاد باشد و بهترين‌ها براي شما اتفاق بيافتد. نکات پاياني شما را بشنويم.
حاج آقاي حسيني قمي: به احترام اميرالمؤمنين (ع) اين غدير تصميم بگيرند هرکس به نحوي دل يکديگر را شاد کنند. اگر مستأجر دارد، با مستأجر راه بيايد. در آستانه باز شدن مدارس هست به دانش آموزي لباسي بدهد، کفشي بدهد. هرکس هرطور مي‌تواند دلي را شاد کند و گره‌اي را باز کند. زنداني را آزاد کند، به پدر و مادرها برسند. در بخش نامه‌ها نامه 62 نهج‌البلاغه، حضرت مي‌فرمايد: بعد از اينکه پيامبر خدا از دنيا رفتند، «فَلَمَّا مَضَى، تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ» مسلمان‌ها دعوا کردند. «فَوَاللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي وَ لَا يَخْطُرُ بِبَالِي» به خدا قسم به ذهن من خطور نمي‌کرد با اين همه سفارشات پيامبر «أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ» کسي حق مرا بگيرد.
خدا را قسم مي‌دهيم به حق اميرالمؤمنين دل همه ارادتمندان حضرت را شاد بگرداند به شرط اينکه ما هم دل ديگران را شاد کنيم.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group