برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره حضرت سيدالشهداء (ع)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 20- 06-97
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
حاج آقاي حسيني قمي: در مورد سيرهي اصحاب سيدالشهداء(ع) خيلي مطالعه کردم. در اين سالها به زندگي امام حسين و خطبههاي سيدالشهداء فراوان پرداختيم. من نگاه کردم و ديدم زواياي فراواني از زندگي اصحاب امام حسين(ع) هست که کمتر گفته شده و به درد زندگي امروز ما ميخورد. امروز ميخواهم يک آموزههايي از زندگي سيدالشهداء که به درد مجالس اين روزها و شبهاي ما ميخورد را بگويم. همين بحثي که در مقدمه اشاره کردم، اينکه ما بتوانيم بهتر چهرههاي جديد را جذب کنيم. هر شب سعي کنيم تا دير نشده افرادي را با امام حسين آشنا کنيم. شما اين افراد را سوار کشتي کنيد، رساندن اينها به ساحل با سيدالشهداء(ع) است. دستشان را بگيريد و در عزاي سيدالشهداء بياوريد. طعم بسيار شيرين درک معارف سيدالشهداء را به اينها بچشانيم، اينها ديگر از امام حسين جدا نميشوند.
مطلب اول در مورد امام حسين(ع) اينکه ما سعه صدر را از امام حسين ياد بگيريم. خيلي حوصلههايمان کم شده است، يک داستاني را ميگويم که اين داستان در دو منبع قديمي هست، يکي توحيد شيخ صدوق، هزار و صد سال پيش، يکي هم تاريخ دمشق ابن عساکر که براي هشتصد سال پيش است. ابن عباس صحابه پيامبر شاگرد اميرالمؤمنين(ع) در مسجدالنبي نشسته بوده و براي مردم حديث ميگفت. شاگرد خوب اميرمؤمنان بود و تا روز آخر هم پايبند به همين راه بود. روزي که ميخواست از دنيا برود، در طائف آخرين جملهاي که گفت و از دنيا رفت اين بود: «اللهم اني اتقرب اليک بحبّ علي بن ابي طالب» اين آخرين سخن ابن عباس بود. ابن عباس در مسجدالنبي نشسته بود، درس و حديث ميگفت. يک کسي در گوشهي مسجد نشسته بود و مجلس ابن عباس را با جملهاي به هم زد. اين جزء مخالفين اهلبيت(ع) بود.
به ابن عباس گفت: اين مسائل ساده چيست که براي مردم ميگويي؟ اگر راست ميگويي در مورد توحيد يک سخن بگو. مجلس به هم خورد. ابن عباس سرش را پايين انداخت. امام حسين(ع) در گوشه مسجدالنبي حضور داشتند، برخورد اين شخص را با ابن عباس ديد که مجلس ابن عباس را به هم زد. سيدالشهداء(س) فرمود: با حديث او کار نداشته باش، او بحث خودش را ميکند «اليَّ» نزد من بيا از توحيد براي تو بگويم! گفت: نميخواستم از شما بپرسم! اگر شما را قبول داشتم که از شما ميپرسيدم. ابن عباس تا اين سخن را شنيد پا درمياني کرد و گفت: «يأبن الازرق انه من اهل بيت نبوة و هم ورثة العلم» ما هرچه داريم از اينها ياد گرفتيم و اينها اهلبيت پيامبر هستند. من شاگرد اين مکتب هستم. آنقدر گفت و به هر قيمتي بود نافع بن ازرق، کسي که از نظر فکري انحراف داشت و با مکتب اهلبيت فاصله داشت را جذب کرد و نزد امام حسين(ع) نشست.
علت اينکه اين داستان در توحيد صدوق آمده براي همين است. يک بيان زيبايي حضرت در مورد توحيد دارد. به قدري اين بيان جذاب بود، امام حسين ميخواست از توحيد سخن بگويد. روايت هست که به گريه افتاد. گفت: «يا حسين! ما أحسن کلامک» چقدر زيبا سخن ميگويي! اينجا بايد طبيب حاذق از فرصت استفاده کند. اين شبها دل هرکس ميشکند و نرم ميشود، آمادگي پذيرش هر حرف حقي را دارد. من بارها از ذاکرين و مداحان اهلبيت خواهش کردم و گفتم: وقتي شما داري روضه ميخواني، در اوج روضه که اشک جاري شده و دل شکسته، آنجا يک موعظه ديني بکن. چيزي در مورد خدا و پيغمبر بگو، مخصوصاً به جوانها که خيلي اثر دارد. امام حسين فرمود: «بَلَغني» به من خبري رسيده است.
چون اين آدم از باقي ماندههاي خوارج بود. خوارج اميرالمؤمنين(ع) را کافر ميدانستند. ميگفتند: حکميت را پذيرفته، حکميت کفر است پس کافر شده است. حضرت فرمودند: حکميت را شما بر من تحميل کرديد. ثانياً کفر نيست! حضرت به اين فرد فرمود: «بَلَغَني انک تشهدُ علي عليٍ و علي أخي و عليَّ بالکفر» من شنيدم که تو ما را کافر ميداني، پدرم علي را کافر ميداني، کسي از ما زيباتر توحيد را بيان ميکند؟ به سيدالشهداء عرض کرد: «أنتم مَنار الاسلام، نجوم الاحکام» اگر من چنين اشتباهي کردم، شما نور هستيد، شما ستاره و خورشيد هستيد، همه نور از شماست. من اشتباه کردم! امام حسين(ع) به زيبايي او را جذب کرد و در مسير توحيد اشک او را جاري کرد. خواهش ميکنم در اين شبها جوانان را بخواهيد که براي سيدالشهداء اشک بريزند و معارف را بشنوند. دستشان را در دست امام حسين بگذاريد. در اين کشتي سوار کنيد، آنوقت ديگر از اين کشتي پياده ميشوند؟
اين روايت را شيخ مفيد در أمالي از امام صادق(ع) دارد. «ان الحسين بن علي (ع)، عند ربّه ينظُر الي زوارهٍ و هو اعرف بهم و بأسمائهم و بأسماء آبائهم و بدَرجاتهم و مَنزلتِهِم و انّه ليَري من» هرکسي بر سيدالشهداء گريه ميکند، امام صادق فرمود: امام حسين به زائرينش نگاه ميکند. به گريه کنندگانش، «فَيَستَغفِر لَه» اين شبها امام حسين براي ما استغفار کن تمام است. علت اينکه در محرم اينقدر افراد برميگردند و جذب ميشوند، چون يک طرف هم لطف خود سيدالشهداء است. «و يسأل آبائه» از پدرش اميرمؤمنان و اجدادش ميخواهد که بري گريه کنان سيدالشهداء، طلب آمرزش کنند.
يکي از اصحاب امام صادق، نامش زيد شَهّام است. حديث در رجال الکشي است. ميگويد: محضر امام صادق(ع) بوديم. يک جمعي از کوفيها بوديم. شخصي به نام جعفر بن عفوان وارد مجلس شد، حضرت خيلي تحويلش گرفت. فرمود: نزد من بنشين! حضرت فرمود: «بَلَغَني» به من خبر رسيد براي امام حسين(ع) شعر ميگويي. من گاهي به مداحان ميگويم که شما در يک قصيده، يک غزل ميتوانيد کل يک منبر را برسانيد. خدا رحمت کند، ياد کنم از مرحوم آيت الله تبريزي مرجع بزرگوار، سر درس يکي از شاگردان اشکالي کرد. ايشان جواب داد. شاگرد يک جملهاي گفت که نبايد ميگفت. گفت: اين جواب اشکال من نبود، به من جواب علمي بدهيد! داري روضه خواني ميکني!! مرحوم آيت الله تبريزي زير گريه زد.
گفت: کاش من روضه خوان بودم، من آرزو داشتم روضهخوان سيدالشهداء باشم! همه انبياء و اولياء روضه خوان سيدالشهداء(ع) بودند. در حالات مرحوم آيت الله العظمي حائري، مؤسس حوزه علميه قم هست که ايشان روضه خوان دسته عزاداري امام حسين در سامرا بوده است. آرزو ميکردند روضهخوان سيدالشهداء باشند. يکوقت به آيت الله العظمي حائري گفته بودند: رضاخان روضه خواني را ممنوع کرده بود. ايشان خيلي ناراحت بود. گفتند: چرا اينقدر ناراحت هستيد. طوري نشده است، جلوي يک مستحبي را گرفتند! فرمود: مستحبي است که هزار واجب از آن بيرون ميآيد. قديم مرسوم بود يک قصيده پند آموز زيبا ميخواندند. الآن ما کتابهاي زيبا کم نداريم، آقاي سازگار که خدا ايشان را سلامت بدارد، شش هفت جلد پند زيبا دارند. اول منبر موعظه کنيم دل آماده شود.
امام صادق(ع) خيلي جعفر بن عفوان را تحويل گرفت. فرمود: شنيدم شعر ميگويي؟ گفت: بله، فرمود: شعري براي ما بگو! شعر را گفت حضرت به گريه افتادند. کساني که محضر حضرت بودند گريه کردند. اشک حضرت همينطور به گونه و محاسنش جاري بود، فرمود: «والله لقد شهدت ملائکة الله المقربون» به خدا قسم فرشتگان آسمان در اين جلسه حضور داشتند. «يسمعون قولک في الحسين» روضهاي که براي سيدالشهداء خواندي فرشتهها شنيدند، فرشتهها بيش از ما گريه کردند.
جن و ملک بر آدميان گريه ميکنند. گويا عزاي اشرف اولاد آدم است! ر کامل الزيارات ابن قولويه قمي هست که «ما ذکر الحسين عليه السلام» اگر به مناسبتي نام سيدالشهداء در محضر امام صادق برده ميشد آن روز امام صادق تا شب متبسم ديده نميشد. بنابراين قدر بدانيم مخصوصاً با سعه صدر و حوصله، مردم را سوار اين کشتي کنيم. همه را بياوريم. وقتي آنها آمدند در اين کشتي نشستند، اينهايي که متصدي اين کشتي هستند، خوب نگهداري کنند و خوب تحويل بگيرند و تحويل ناخداي کشتي سيدالشهداء بدهند.
خدا مرحوم محدث قمي را رحمت کند، کتابي نوشته به نام «نفس المهموم»، امام صادق فرمود: «نفس المهموم لظُلمنا تسبيح» اين ايام نفس ميزني و نگران ظلمي هستي که به سيدالشهداء(ع) شده است. فرمود: ثواب سبحان الله دارد. محرم شد و همه مهموم سيدالشهداء هستند. امام صادق فرمود: «يجبَ اليُکتب» اين حديث را بايد با طلا نوشت. يکوقت ما ميگوييم، يکوقت امام ميگويد. «نفس المهمومِ لظلمنا تسبيح و هَمُّهُ لنا عباده» نفس ميزني خدا برايت ثواب عبادت مينويسد. غصهدار سيدالشهداء(ع) هستي، خدا برايت عبادت مينويسد. يک سنت پسنديده در مجالس سيدالشهداء(ع) ديدم که خيلي خوب است، خود سيدالشهداء(ع) چقدر نگران گرفتارها بود.
يکي از برکات مجالس سيدالشهداء(ع) اين باشد، در بعضي هيأتها ميگويند: ما ميخواهيم تا آخر اين دهه همينطور که براي سيدالشهداء عزاداري ميکنند، براي امور خيريه کمک کنند. براي جهيزيهها، براي بي بضاعتها، براي مستمندها، من آمار دارم از مساجدي که به همت امام جماعتها و مردم هر ماه دهها جهيزيه ميدهند. امام حسين(ع) در روايتي از جد بزرگوارشان رسول خدا فرمودند: «أَفْضَلُ الاعْمَالِ بَعْدَ الصَّلاةِ إِدْخَالُ السُّرُورِ فِي قَلْبِ الْمُومِنِ بِمَا لا إِثْمَ فِيه» (المناقب، ج 4، ص 75) شاد کردن دل ديگران از نماز بالاتر است.
خوارزمي مقتلي دارد که مفصل نوشته است، اين حديث از رسول خداست «لو کان سخاء رجلاً لکان حسين» اگر بخواهيم سخاوت را در قالب يک شخصيت مجسم کنيم، حسين است. وقتي امام سجاد(ع) خواستند بدن امام حسين را به خاک بسپارند، شيخ صدوق مينويسد بيش از سيصد زخم شمشير و نيزه بود ولي يک زخم کهنه ديدم. فرمود: اين زخم اثر آن کيسهاي است که پدرم شبها به دوش ميکشيد. شعر زيبايي هست که براي سيدالشهداء است. فرمود: «اذا جادت الدنيا عليک فجُد بها» اگر دنيا به تو رو آورد، از اين دنيا براي ديگران استفاده کن. قبل از اينکه تمام شود به مردم کمک کن. موقعيتي داري، آبرو و اعتباري داري، هرچه داري وقتي دنيا به تو رو کرد تو هم خرج مردم کن. آبرو و مال و ثروت، حافظه امانت خداست.
مرحوم آيت الله العظمي غروي اصفهاني استاد آيت الله العظمي خويي و استاد آيت الله العظمي بهجت بوده است. استاد آيت الله العظمي شيخ محمد نجفي بروجردي بوده است. استاد علامه مظفر بوده است. در حالات ايشان هست از ايشان سؤال کردند: اگر بداني نيم ساعت آخر عمرت هست، چه کار مي کني؟ گفت: جلوي در مينشينم ببينم گرفتار و بيچارهاي رد ميشود، مشکلش را حل کنم. مرحوم آيت الله بهجت ميفرمود: ايشان سر درس آمد درس را تکراري گفت. شاگردها چيزي نگفتند. روز دوم و روز سوم تکراري گفت. روز سوم گفتيم: بحث شما تکراري است. فرمود: ميدانم ولي سه روز است هرچه به ذهنم فشار ميآورم، هيچ چيز يادم نميآيد. خدا خواست به ما بگويد: حافظه تو براي ماست، از تو بگيريم چيزي نداري. امام حسين فرمود: جود و سخاوت مال تو را از بين نميبرد. نگو براي پيري و کوري خودم، خدا به تو ميدهد. با بخل ثروت تو از بين ميرود!
شريعتي: خيلي نکات خوبي را شنيديم. امروز صفحه 439 قرآن کريم، آيات 39 تا 44 سوره مبارکه فاطر را تلاوت خواهيم کرد. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به روح بلند سيدالشهداء(ع) هديه کنيم و از ثواب و برکاتش بهرهمند شويم.
«هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِلَّا مَقْتاً وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً «39» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِي ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِي السَّماواتِ أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً فَهُمْ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْهُ بَلْ إِنْ يَعِدُ الظَّالِمُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً إِلَّا غُرُوراً «40» إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً «41» وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً «42» اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا «43» أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيراً «44»
ترجمه: او كسى است كه شما را در زمين جانشينان (پيشينيان) قرار داد؛ پس هر كس كفر ورزد بر ضررش خواهد بود و كافران را كفرشان جز دشمنى و خشم نزد پروردگارشان نمىافزايد، و كافران را كفرشان جز خسارت نمىافزايد. بگو: آيا شريكان خويش را كه به جاى خداوند مىخوانيد ديدهايد؟ به من نشان دهيد كه چه چيزى را از زمين آفريدهاند، يا براى آنان در (آفرينش) آسمانها مشاركتى است؟ يا به آنان كتابى دادهايم كه ايشان، دليل و حجّتى از آن بر شرك خود دارند؟ (نه، هيچ كدام نيست،) بلكه ستمكاران تنها بر اساس وعدهاى (دروغى) كه بعضىشان به بعضى ديگر (در مورد شفاعت) مىدهند يكديگر را فريب مىدهند. همانا خداوند آسمانها و زمين را از زوال (و سقوط و خروج از مدار) نگاه مىدارد، و اگر زوال پذيرند (و از مدار خارج شوند) احدى جز او نمىتواند آنها را نگاه دارد؛ البتّه او بردبار و آمرزنده است.
و (مشركان) با سختترين سوگندها، به خدا سوگند ياد كردند كه اگر هشدار دهندهاى به سراغشان بيايد از هر يك از امّتهاى ديگر هدايت يافتهتر شوند؛ پس همين كه هشدار دهندهاى برايشان آمد، جز نفرت (از حقّ) چيزى بر آنان نيفزود. (نفرت آنان از حقّ) به خاطر استكبار در زمين و نيرنگ بدشان بود، و نيرنگ بد جز اهلش را فرا نگيرد، پس آيا آنان جز سنّت (خداوند را در مورد قلع و قمع) پيشينيان انتظار دارند؟ با آنكه براى سنّت و قانون الهى هرگز جايگزينى نخواهى يافت، و هرگز براى سنّت الهى تغييرى نخواهى يافت. آيا در زمين سير نكردند تا ببينند كه سرانجام كسانى كه قبل از ايشان بودند و قدرتشان بيش از آنان بود چه شد؟ و هيچ چيز در آسمانها و زمين نيست كه خداوند را به عجز در آورد (و از حيطهى قدرت او خارج باشد.) البتّه او بس آگاه و تواناست.
شريعتي: در اين روزها و شبها براي همديگر دعا کنيم، خيليها التماس دعاي ويژه گفتند. انشاءالله به برکت سيدالشهداء(ع) گره از کار فرو بسته آنها باز شود. نکات پاياني بحث شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي حسيني قمي: ابن عساکر در تاريخ دمشق اين قصه را در مورد امام حسين(ع) مينويسد. کسي ميگويد: من کربلا آمدم، ديدم جايي چند خيمه زدند. سؤال کردم خيمه کيست؟ گفتند: براي سيدالشهداء(ع) است. رفتم ديدم سيدالشهداء(ع) اشکش جاري است و در خيمه نشسته قرآن ميخواند. گفتم: آقاجان در اين بيابانها چه ميکني؟ وسط اين بيابانها کسي نيست. حضرت فرمود: «هذه الکتب اهل الکوفه» اشاره کردند به نامههايي که مردم کوفه براي سيدالشهداء نوشته بودند. اين ايام انس بيشتري با قرآن داشته باشيم، الحمدلله امروز مجالس ما همه با قرآن شروع ميشود و اين سنت خوبي است. ولي اينطور نباشد که به قاري قرآن بگوييم: بخوان تا سخنران ما بيايد.
در مورد آياتي که تلاوت شد، «أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ» معاويه کجا رفت؟ يزيد کجا رفت؟ «فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً» کجا رفتند آنهايي که ظلم کردند. چه کسي ميتواند آمار بگيرد که امشب چند مجلس براي سيدالشهداء برگزار هست؟ امشب و ديشب چند نفر براي امام حسين سينه زدند؟ خدا را قسم ميدهيم به سيدالشهداء به همه ما قابليت حضور و درک حضور عزاي سيدالشهداء را عنايت کند. تقاضا دارم هم طهارت ظاهري و طهارت باطني داشته باشيم و با وضو وارد مجلس امام حسين شويم. روزها مراقبتهايمان را بيشتر کنيم و شبها از مجالس امام حسين(ع) بيشتر استفاده کنيم. خدا را قسم ميدهيم به حق سيدالشهداء به همه ما قابليت دريافت حداکثري از عزاي سيدالشهداء(ع)، بهره معنوي از اشک سفره سيدالشهداء(ع) و عزاي امام حسين عنايت بفرمايد.