پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شباهت‌هاي امام حسين(ع) به انبياي بزرگوار الهي
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 10-07-97
 بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

حاج آقاي حسيني قمي: عرض سلام و ارادت خالصانه خدمت همه بينندگان عزيز دارم. در آستانه اربعين سيدالشهداء(ع) هستيم. مردم در تدارک اين سفر بسيار با عظمت و نوراني هستند که يکي از شعائر بزرگ ديني و اهل‌بيت هست. خواهش مي‌کنم آنهايي که در تدارک هستند سعي کنند همه به هم کمک کنيم. آنهايي که دستشان مي‌رسد ديگران را مهمان کنند، من روي اين نکته تأکيد مي‌کنم. بعيد مي‌دانم اربعين امسال جمعيت کمتر از سالهاي قبل باشد، امسال با همه مشکلاتي که بود، با همه گرفتاري‌هاي اقتصادي عاشورا کمرنگ شد؟ نه، ظاهراً پررنگ‌تر هم بود و مردم از جان براي سيدالشهداء مايه مي‌گذارند. زيارت اربعين و زيارت سيدالشهداء هميشه همراه با خطراتي بوده و هيچوقتي نبوده که مشکلاتي نباشد. اينها عواملي نمي‌شود که اين سفر را کمرنگ کند. اگر بخواهند امام حسين(ع) و عظمت سيدالشهداء را در تاريخ ببينند بايد اربعين را ببينند. مي‌دانيد دشمنان خيلي تلاش مي‌کنند که اين برنامه کمرنگ شود.

کجاي عالم در طول سال يک جمعيت چند ده ميليوني جمع مي‌شوند و با اين عظمت، پياده، از جان و مالشان سرمايه مي‌گذارند، با همه سختي‌ها اين مسير را طي مي‌کنند؟ کجاي دنيا چنين است؟ علاوه بر ثوابش به يک شعائر بزرگ ديني تبديل شده است. عظمت اهل‌بيت، عظمت سيدالشهداء، هرکس هرچقدر مي‌تواند کمک کند. کمک بي منت باشد و کسي به زائر امام حسين منت نگذارد. اگر براي خدا کار مي‌کنيد خالصاً لله خدمت کنيد. بگذاريد زائر سيدالشهداء با همان عزت و عظمتي که خود امام حسين داشت، زائرش هم بايد با همان عزت و عظمت اين مسير را ادامه بدهد.

 


تازگي يک تعبيري را ديدم که امام جمعه محترم نجف مصاحبه کرده بود و چقدر به دولت خودشان سفارش کرده بود که همراهي کنيد، تسهيل کنيد، حتي در مورد ورود زائران ايراني به دولت عراق پيشنهاد کرده بود که آسان بگيريد و سخت نگيريد. مردم عراق با همه سختي‌هايي که دارند در اين مسير چند صد کيلومتري هرچه دارند در طبق اخلاص قرار مي‌دهند. در سيره اهل‌بيت اين بوده و فراوان مي‌بينيم که اهل‌بيت اگر خودشان به زيارت مشرف نمي‌شدند، نايب مي‌فرستادند.

داستان معروف از امام هادي(ع) که به ابوهاشم جعفري فرمود: کسي را از طرف من به کربلا بفرست جدم سيدالشهداء را زيارت کند و براي من دعا کند. مي‌گويد: به حضرت عرض کردم که دعاي شما به اجابت نزديک‌تر است، فرمود: خدا مکان‌هايي دارد که دوست دارد آنجا دعا شود. امام هادي(ع) بيمار شد، فرمود: يک کسي نايب من شود و به کربلا برود و زيارت کند. خانم و آقايي که در خانه نشسته‌ايد! حسرت کربلا رفتن داري، يقين داشته باش اگر يک نفر، دو نفر، ده نفر را به کربلا بفرستي و هزينه سفر را بدهي، کاري کردي که امام هادي(ع) کرد. انشاءالله يک اربعين با شکوه و با عظمت در پيش باشد.


شريعتي: اگر مي‌توانيم برويم که عزممان را جزم کنيم و راهي شويم و اگر به هر دليلي نتوانستيم برويم باني شويم و يک نفر يا چند نفر يا دهها نفر را راهي حرم سيدالشهداء کنيم. مقدمه خيلي خوبي بود و دلهاي ما را راهي کربلا کرد. امروز قرار هست چه نکاتي را بشنويم؟


حاج آقاي حسيني قمي: بسم الله الرحمن الرحيم، در زيارت‌نامه سيدالشهداء(ع) ملاحظه فرموده‌ايد، مثل «کامل الزيارات» و «تهذيب شيخ طوسي» اهل‌بيت به ما ياد دادند، وقتي به سيدالشهداء سلام مي‌کنيد حضرت را اينطور معرفي کنيد «السلام علي يا وارث آدم صفوة الله، وارث نوح نبي الله، وارث ابراهيم خليل الله، وارث موسي کليم الله، وارث عيسي روح الله، وارث محمد صلي الله عليه و آله حبيب الله» امام حسين را وارث شش پيامبر که پنج نفرشان پيامبران اولوالعزم هستند، مي‌دانيم.

غير از حضرت آدم بقيه اولوالعزم هستند. به نظرم يکي از مباحثي که خوب است به آن بپردازيم اين است که وراثت سيدالشهداء(ع) در چيست؟ امام حسين وارث چه چيزي از انبياء است؟ اگر خواستند اين بحث را مفصل دنبال کنند، در قرآن کريم اين شش پيامبري که نامشان را برديم، نزديک به دويست و هفتاد بار فقط اسم مبارکشان آمده است. 129 بار اسم حضرت موسي آمده است، شصت بار اسم حضرت ابراهيم آمده است و جمعاً اين شش پيامبر 270 بار نامشان در قرآن آمده است. غير از اينکه قصه‌هايشان در آيات فراواني بدون اشاره به ذکر نامشان آمده است.

ديروز يک طلبه جواني مرا ديد، براي نيجريه بود. با من صحبت کرد و گفت: من تمام برنامه‌هاي شما را مي‌بينم و همه برنامه‌هاي شما را به زبان خودم در شبکه‌هاي مختلف مي‌گويم. اگر اين 270 آيه‌اي که اسم اين شش پيامبر آمده و آيات ديگري که داستان انبياء آمده مراجعه کنند مي‌توانند اين بحث را مفصل ببينند. اين شش پيامبر چه ويژگي داشتند؟ قرآن کريم در سوره مبارکه بقره يک آيه‌اي دارد مي‌فرمايد: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ‏ عَلى‏ بَعْضٍ» (بقره/253) بعضي انبياء درجاتشان متفاوت است. «بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ» بعضي درجات بسيار بيشتري از ديگر پيامبران دارند. قرآن مي‌فرمايد: «مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ وَ آتَيْنا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّناتِ» يکي کليم الله شد، يکي شد روح الله، يکي شد خليل الله، يکي شد حبيب الله، يکي شد صفوة الله، همه انبياء که کليم الله نشدند. همه انبياء روح الله نشدند.

اين دسته از انبياء اولاً ويژگي خاصي دارند، قرآن کريم به پيامبر ما خطاب مي‌کند «وَ اذْكُرْ فِي‏ الْكِتاب‏» يک عده از پيامبران را ياد کن، اينها الگو و اسوه هستند. اسمشان را بياور. داستانش را در قرآن بياور. ده نفر از پيامبران را نام مي‌برد و بيشتر در سوره مريم و صاد هست. «وَ اذْكُرْ فِي‏ الْكِتابِ‏ إِبْراهِيمَ» (مريم/41) پيامبر ابراهيم را ياد کن، ابراهيم الگوست. «وَ اذْكُرْ فِي‏ الْكِتابِ‏ مُوسى‏» (مريم/51) «وَ اذْكُرْ فِي‏ الْكِتابِ‏ إِسْماعِيلَ» (مريم/54)، «وَ اذْكُرْ فِي‏ الْكِتابِ‏ إِدْرِيس‏» (مريم/56) «وَ اذْكُرْ عَبْدَنا داوُد» (ص/17) «وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوب‏» (ص/41) «وَ اذْكُرْ عِبادَنا إِبْراهِيمَ‏ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ» (ص/45) «وَ إِسْماعِيلَ‏ وَ إِدْرِيسَ‏ وَ ذَا الْكِفْلِ» (انبياء/85)، «وَ اذْكُرْ أَخا عاد» (احقاف/21) جمعاً يازده پيامبر است که قرآن مي‌فرمايد: اينها را ياد کن.

در عين حال يک پيامبر ديگري داريم که او هم پيامبر است، ولي قرآن مي‌فرمايد: پيامبر ما با او کار نداشته باش «وَ لا تَكُنْ‏ كَصاحِبِ الْحُوتِ» (قلم/48) «إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُومٌ» داستان حضرت حوت، «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ» پيامبر صبر داشته باش و شکيبا باش، «وَ لا تَكُنْ‏ كَصاحِبِ الْحُوت‏» يکوقت مثل يونس نباشي. اين پيامبر است و همه چيز او خوب است ولي ترک اولي است. چرا زود ناراحت شد و زود نفرين کرد؟ چرا شرح صدري که خدا از پيامبران و مؤمنين انتظار دارد، چرا صبر نکرد؟


آيه‌اي که در نماز غفيله مي‌خوانند «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً» (انبياء/87) عصباني شد، پيامبر نبايد زود عصباني شود. «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» که خود قرآن در سوره صافات مي‌گويد: تازه اين ذکر به داد او رسيد و الا تا قيامت او را در شکم ماهي نگه مي‌داشتيم. اگر اين تسبيح را نمي‌گفت تا قيامت در شکم ماهي مي‌ماند. پس آيات قرآن دو دسته شد، يک عده مي‌گويد: «و أذکر» اينطور باش، «و لا تکُن» اينطور نباش. پيامبران، مؤمنين، هرکس تابع پيامبران است. همه اينها درجات و رتبه‌هايي دارند.

يکي از مؤلفين نکته لطيفي دارد و مي‌فرمايد: خيلي از ويژگي‌هايي که پيامبران ديگر از خدا تقاضا کردند و خدا به آنها داد به پيامبر ما بدون درخواست عنايت کرد. حضرت موسي از خدا چه خواست؟ موسي از خدا خواست که خدايا به من شرح صدر بده. ولي در مورد پيامبر ما چطور؟ «أَ لَمْ نَشْرَحْ‏ لَكَ صَدْرَكَ» (شرح/1) ما به تو شرح صدر نداديم. آنچه ديگران تقاضا کردند بدون تقاضا به پيامبر ما داده شد.


ما مي‌خواهيم هم در زندگي انبياء و هم در زندگي سيدالشهداء اين را ببينيم که وارث ابراهيم و وارث نوح به چه معناست؟ نمي‌خواهيم بحث ما يک بحث قرآني صرف باشد، مي‌خواهيم نتيجه بگيريم. آيه را بخوانيم و ببينيم جايگاه عمل به اين آيه و سيره سيدالشهداء(ع) در جامعه و زندگي ما کجاست؟ الآن يکي از گمشده‌هاي جامعه ما شرح صدر است. حوصله‌ها کم شده و مردم زود عصباني مي‌شوند. دو سال پيش آماري‌ مي‌خواندم پزشکي قانوني گفته بود ما در يک سال 500 هزار دعواي خياباني را ثبت کرديم. در سوره هود آيه 74 مي‌فرمايد: «فَلَمَّا ذَهَبَ‏ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ» (هود/74) «وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى‏ قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ» (هود/69) حضرت ابراهيم در خانه خود نشسته بود، يک عده مهمان وارد شدند. سلام کردند و حضرت جواب سلام داد. «فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ» فوري يک غذايي براي آنها تهيه کرد.

«فَلَمَّا رَأى‏ أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ» (هود/70) اين مهمان‌ها دست به غذا نمي‌برند. ترسيد مهمان خانه انسان بيايد و از غذا استفاده کند، اما وقتي دست به غذا نمي‌برد، مي‌گويد: اين نمي‌خواهد نمک‌گير شود و معلوم مي‌شود قصد شري دارد. حضرت ابراهيم نگران شد، «نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً» مهمان‌ها گفتند: جناب ابراهيم «قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا» ما انسان و آدميزاد نيستيم که غذا براي ما آورديد. ما فرشته هستيم و در اين چهره ظاهر شديم. ما مأموريتي داريم، «إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمِ لُوطٍ» (هود/70) آمديم بر قوم لوط عذاب نازل کنيم. قومي که زشت‌ترين گناه را در تاريخ به نام خودشان ثبت کردند. آمديم اينها را عذاب کنيم. داستان بشارت حضرت ابراهيم که خداوند «وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ» (هود/71) خدا به او بشارت داد که فرزندي به او عطا مي‌کند و بعد هم يعقوب.

منظورم من اين آيه هست براي درک بيشتر فاصله‌ها و اصلاح آن، اگر نداند هيچ تلاشي نمي‌کند. «فَلَمَّا ذَهَبَ‏ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ» (هود/74) ترس ابراهيم برطرف شد و دانست اينها قصد سويي ندارند. «وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى‏» بشارت دادند که ما براي عذاب قوم لوط آمديم. به تو هم بشارت مي‌دهيم که خدا به تو فرزند مي‌دهد. خيالش که راحت شد «يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ» ابراهيم شروع به مجادله کردن با ما در مورد قوم لوط کرد. خدايا، اينها را فرستادي قوم لوط را عذاب کنند؟ براي چه مي‌خواهي قوم لوط را عذاب کني؟ يک فرصت ديگر، وساطت کرد. حصرت ابراهيم نمي‌دانست اين حکم قطعي پروردگار است.

اگر سؤال کردند بحث امروز سمت خدا چه بود؟ بگوييد: يکي از آبرومندترين پيامبران الهي، ابراهيم خليل الله، ابراهيم خليل الرحمن، همه آبروي خودش را خرج مي‌کند براي شفاعت از قومي که زشت‌ترين گناه و فحشاء در تاريخ به نام آنها ثبت شده است. فرشتگان الهي که آمدند عذاب کنند، «يُجادلُنا» مجادله با ما مي‌کند. اين کار ابراهيم درست بود يا نه؟ آيه بعد مي‌گويد: «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ» (هود/75) ابراهيم حليم است و بايد اين کار را بکند، «أوّاه» يعني دلسوز است. انبياء بايد دلسوز جامعه باشند. در قرآن دو جا اين واه «أوّاه» آمده است. يکي اينجا و يکي باز در جاي ديگر است که در مورد حضرت ابراهيم است. وقتي براي عموي خود استغفار مي‌کرد، باز دارد ابراهيم أوّاه است، دلسوز است.
در قرآن کريم واژه حليم فقط در مورد خداوند آمده و پانزده بار واژه حليم داريم. حليم فقط در مورد خداوند است و دومي در مورد حضرت ابراهيم و اسماعيل است. اگر مي‌خواهيم از قرآن ياد بگيريم، آيه 74 سوره حضرت هود(ع) است، ابراهيم با آن همه عظمت تمام آبروي خودش را خرج مي‌کند براي قومي که زشت‌ترين فحشاء در تاريخ به نامشان ثبت شده است. الآن اگر يک عالم ديني، شخصيتي فردا دادگاه برود، بگويد: شنيدم مي‌خواهي فلاني را به جرم فحشاء حکمي در موردش بدهي.

مي‌گويند: تو خجالت نمي‌کشي با اين لباس و عبا و عمامه آمدي از اين طرفداري مي‌کني؟ ابراهيم همه موقعيتش را براي شفاعت از قوم لوط با آن گناه زشت گذاشت. خواهش هم نکرد و چانه زد. «يُجادلُنا» قرآن هم اين کار او را تأييد مي‌کند. «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ» باور کنيد امروز حضرت ابراهيم با چنين اقوامي کنار مي‌آيد و از اينها شفاعت مي‌کند. ما حاضر نيستيم با فرزند خودمان کنار بياييم. چقدر خانواده‌ها نگران جوان‌هايشان هستند. آقا و خانم، فرزندت را تحمل کن. با فرزندت قهر نکن. مي‌گويد: پسر يا دخترم نماز نمي‌خواند. خوب نخواند، اين دليل مي‌شود با او قهر کني؟ دليل مي‌شود او را به خانه راه ندهي؟
به تازگي پدري نزد من آمد و با من صحبت کرد.

گفت: دختري داشتم ازدواج کرد، زندگي خوب و طبيعي داشتند، بعد از چند وقت دخترم مي‌گويد: من اين آقا را نمي‌خواهم. چرا نمي‌خواهي؟ بدون ذکر هيچ دليلي، ما هرچه فکر کرديم و بررسي کرديم، فايده نداشت و بالاخره دختر ما جدا شد. دختر که جدا شد بعد فهميديم از قبل اين دختر با کسي ديگر ارتباط داشته است. در همين زماني که با اين مرد زندگي مي‌کرد با کسي ديگر در ارتباط بود. دختر از ما جدا شد و خانه مستقل گرفت و سراغ ارتباطات خود رفت.

به او گفتم: ديگر حق ورود به خانه ما نداري. دور همه فاميل و طايفه خط بکش. من به اين پدر گفتم: چرا اين کار را کردي؟ دختر تو کار بسيار بدي کرده است. ولي سؤال من از شما اين است، اگر يک روزي دخترت پشيمان شد، بالاخره آدم هميشه در اين مسير قرار نمي‌گيرد، يک تفضلي شد و سرش به سنگ خورد و يک جايي متوجه شد اشتباه کرده است. اگر خواست برگردد، کجا برگردد؟ تو که آغوشت را به روي اين بستي، اين کجا برود؟ شما که پسرت به خاطر يک کار خلاف، يا نخواندن نماز بايد او را ترک کني؟


شخصي خدمت آقا موسي بن جعفر(ع) آمد و گفت: من فرزندي دارم، چنين مشکلي دارد و با او قهر کردم. حضرت فرمود: طول ندهي، زود برو اصلاحش کن. زود برو! قهر يعني قطع روابط اجتماعي با کسي و اين بدترين شکنجه است. با دختران و پدرانتان حوصله کنيد. «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ... يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ» دارد با خدا مجادله مي‌کند. از خدا خواهش نکرد، مجادله کرد که خدايا اگر مي‌شود اينها را عذاب نکن. خدا اين را دوست دارد و توصيف و مدح مي‌کند. بدترين شکنجه قطع رابطه است. وقتي شما قطع رابطه مي‌کنيد به دست خودتان فرزندتان را در آغوش دشمن و شياطين قرار مي‌دهيد. در زندان‌ها بدتر از زدن چيست؟ زندان انفرادي است. انسان دوست دارد با ديگران انس بگيرد.

آدم يک هفته در خانه بماند بدون ارتباط با ديگران، ديوانه مي‌شود. از جملاتي که حضرت يوسف در ديوار زندان نوشته بود اين بود «هنا مقبرة الاحياء» اينجا قبر زنده‌هاست. آنوقت در زندان باشي و در انفرادي باشي! زن و شوهر، خانم و آقاي محترم به چه مجوزي دو ماه با شوهرت قهر هستي؟ خانم محترم شما که دو ماه هست با شوهرت رابطه نداري و قهر کردي، در اين دو ماه شوهر شما نيازهاي روحي و عاطفي و زناشويي را چطور اشباع کند؟ در جامعه امروز چنين مردي چه مي‌کند؟ به دست خودت شوهرت را در دامن ديگران مي‌اندازي. آقاي محترم شما که با همسر جوان خودت قطع رابطه مي‌کني، مي‌خواهي او را تنبيه کني.

چطور نيازهاي عاطفي همسرت برآورده شود؟ در صفحه آخر تحف العقول، امام صادق(ع) مي‌فرمايد: اگر دو نفر با هم قهر کنند و اين قهر ادامه پيدا کرد، فرمود: من لعنت مي‌کنم و اعلام برائت مي‌کنم. حضرت فرمود: بيشتر موارد هردو را لعنت مي‌کنم و از هردو اعلام برائت مي‌کنم. دو نفر که با هم دعوا مي‌کنند يک ظالم دارد و يک مظلوم دارد، مظلوم چرا؟ حضرت فرمود: خدا که مي‌داند چه کسي ظالم و چه کسي مظلوم است، شما بگو: اصلاً من ظالم! يک نفر کوتاه بيايد.

سؤال من اين است بچه ما بدتر است يا شمر؟ اين داستان را يکوقتي در برنامه‌اي گفتم، چند وقت بعد يکي از اساتيد زنگ زد و گفت: به دادم برس! من اين قصه را از قول شما جايي مطرح کردم، علما بودند و گفتند: اين قصه سند ندارد و دروغ است. اگر سند بياوري به شما جايزه مي‌دهيم.
کتابي داريم که ابن شهرآشوب مازندراني هفتصد سال پيش اين کتاب را نوشته است. «مناقب» فضايل اهل‌بيت را نوشته است. سيدالشهداء(ع) عصر عاشورا در قتلگاه احساس کردند سينه مبارکشان سنگين شده است. چشمان مبارکشان را باز کردند و ديدند شمر روي سينه نشسته است. محاسن امام حسين را در دست گرفته بود و بالا مي‌برد که سر از بدن حضرت جدا کند. در اين موقعيت عکس العمل امام حسين چه بود؟ امام حسين(ع) تبسمي کردند و شروع به نصيحت کردند.

فرمودند: مرا نمي‌شناسي؟ پدر و مادر و جد مرا نمي‌شناسي؟ حضرت نمي‌خواست جان خودش را نجات بدهد، بلکه مي‌خواست دست يک نفر را بگيرد. اگر ابراهيم خليل الرحمن را خدا توصيف مي‌کند «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ» دلسوز، هرکسي مي‌خواهد راه انبياء را برود بايد دلسوز باشد. در کربلا هرکسي که از امام حسين راهش را جدا کرد، عبيدالله بن حرّ جعفي گفت: نمي‌خواهم بيايم. امام حسين به عبيدالله پيام داد، در خيمه من بيا، گفت: براي چه به من پيام مي‌دهي؟ من از کوفه آمدم تا چشم من به چشم تو نيافتد. براي چه ما را در رودروايسي قرار مي‌دهي؟ هرکس به حضرت فرمود: نمي‌آيم، حضرت فرمود: زود از اين منطقه دور شويد و برويد. اگر اينجا باشيد و صداي «هل من ناصر» مرا بشنويد و ياري نکنيد، فرداي قيامت خدا با صورت شما را به آتش پرتاب مي‌کند. أوّاه و دلسوز بودن اين است. بچه‌هاي ما از عبيدالله و شمر بدتر نيستند. اگر به اين آيات مراجعه کنيم، از اين نمونه‌ها در وراثت حضرت سيدالشهداء فراوان است.


شريعتي: امروز صفحه 460 قرآن کريم، آيات 11 تا 21 سوره مبارکه زمر را تلاوت خواهيم کرد.
«قُلْ‏ إِنِّي‏ أُمِرْتُ‏ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ «11» وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ «12» قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «13» قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِي «14» فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ «15» لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ يا عِبادِ فَاتَّقُونِ «16» وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فَبَشِّرْ عِبادِ «17» الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ «18» أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ «19» لكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعادَ «20» أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَكَهُ يَنابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطاماً إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِأُولِي الْأَلْبابِ «21»
ترجمه: بگو: «همانا من مأمورم كه خدا را بپرستم در حالى كه دين را براى او خالص و پيراسته گردانيده‏ام. و فرمان يافته‏ام كه اولين مسلمان باشم». بگو: «البتّه اگر نسبت به پروردگارم عصيان ورزم، از عذاب روز بزرگ بيم دارم». بگو: «من تنها خدا را مى‏پرستم در حالى كه دينم را براى او خالص كرده‏ام. پس شما جز او هر چه را مى‏خواهيد بپرستيد». بگو: «همانا زيانكاران (واقعى) كسانى هستند كه سرمايه‏ى وجودى خويش و بستگانشان را در قيامت از كف داده باشند، آگاه باش، اين همان زيان آشكار است». براى زيانكاران از بالاى سرشان لايه‏هائى از آتش و از زير پايشان نيز لايه‏هايى (از آتش) است. اين عذابى است كه خداوند بندگانش را به آن مى‏ترساند. پس اى بندگان من! از من پروا كنيد.

و كسانى كه از عبادت و بندگى طاغوت‏ها (و قدرت‏هاى ضد الهى) دورى نموده و به سوى خدا بازگشتند بر آنان مژده باد، پس بندگان مرا بشارت ده. آنان كه سخن را با دقّت مى‏شنوند و بهترين آن را پيروى مى‏كنند، آنانند كه خداوند هدايتشان نموده و آنانند همان خردمندان. پس آيا كسى را كه حكم عذاب بر او حتمى شده است (مى‏توانى هدايت كنى؟) آيا تو مى‏توانى كسى را كه در آتش است رهايى بخشى؟ ولى كسانى كه از پروردگارشان پروا دارند، برايشان غرفه‏هايى (در بهشت) است كه بالاى آن غرفه‏ها، غرفه‏هاى ديگرى بنا شده و از زير آنها نهرها جارى است، (اين،) وعده‏ى الهى است و خداوند در وعده‏اش خلاف نمى‏كند.

آيا نديده‏اى كه خداوند از آسمان آبى فرو فرستاد، پس آن را به صورت چشمه‏هايى در زمين راه داد، سپس با آن، زراعتى كه رنگ‏هاى گوناگونى دارد بيرون مى‏آورد، آن گاه آن كشت (و زراعت) با هيجان رشد مى‏كند (تا آن كه مى‏خشكد) پس آن را زرد مى‏بينى، سپس آن را به صورت كاه و خاشاك در مى‏آورد، همانا در اين (تغيير و تحوّل) براى خردمندان پند و يادآورى است (كه بدانند دنيا ناپايدار است).


شريعتي: در طليعه بحث امروزمان نکات بسيار خوبي را در مورد زيارت اربعين بيان کردند، گفتيم: اگر بتوانيم باني شويم و خيلي‌ها را عازم کربلاي معلي کنيم کار خيلي بزرگي است، دوستاني که تمايل دارند سهيم و شريک شوند در طرح اعزام زائر اولي‌ها به کانال ما سر بزنند.
حاج آقاي حسيني قمي: آيه 16 سوره مبارکه زمر که تلاوت شد، «لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ يا عِبادِ فَاتَّقُونِ» قرآن در مورد اهل آتش و عذاب جهنمي‌ها بيان مي‌کند، به اينجا که مي‌رسد مي‌فرمايد: «لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ» اهل آتش «ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ» طبقاتي از آتش بالاي سرشان است، «وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ» از زير هم طبقاتي از آتش است. «ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ يا عِبادِ فَاتَّقُونِ» ما گفتيم با فرزندي که نماز نمي‌خواند کنار بياييد اما فرزند بايد بداند ترک نماز نزديک به کفر است.

گناه، گناه است. خيلي‌ها مي‌گويند: مردم را نترسانيد، چقدر از عذاب مي‌گوييد؟ قرآن مي‌گويد: «لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ» خدا مي‌خواهد بندگانش را بترساند. «يا عِبادِ فَاتَّقُونِ» تقوا داشته باشيد. اميرالمؤمنين در نهج‌البلاغه فرمودند: «الْفَقِيهُ‏ كُلُ‏ الْفَقِيه‏» (نهج‌البلاغه/ح90) کسي دين را فهميده «مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يُويِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ» نه مردم را نا اميد کن و نه اميدوار کن. خدا مي‌گويد: من دارم مي‌ترسانم «ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ» براي اينکه ما گناه را کوچک نشماريم.
جلسه‌اي در مشهد بود براي شيخ طوسي(ره)، شيخ طوسي که معروف به شيخ الطائفه است، در جايگاهي بسيار فوق العاده است. در آن سمينار يکي از اساتيد بزرگوار تعبير زيبايي داشت. مي‌فرمود: ما در کتاب‌هاي حديثي، چهار کتاب حديثي داريم مي‌گويند: «کتب اربعه» از اين چهار مورد دو مورد براي شيخ طوسي است. کتاب اربعه چيست؟ کافي، من لا يحضر شيخ کليني، من لا يحضر الفقيه، تهذيب و استبصار که براي شيخ طوسي است. مهم‌ترين کتاب‌هاي رجالي ما که دو تا براي شيخ طوسي است. مهم‌ترين کتاب‌هاي تفسير دو تا براي شيخ طوسي است. مجمع البيان هم همان تبيان شيخ طوسي است. در تفسير، در رجال، در کلام، در فقه، در حديث سهم بزرگي براي شيخ طوسي است. مقام و رتبه شيخ طوسي خيلي بالاست. با همه اين تلاش‌هاي علمي از جامعه‌شان غافل نبودند. در اوج مطالعه اگر نيازمندي در خانه‌اش را مي‌زد، مي‌رفت و تا مشکلش را برطرف نمي‌کرد، برنمي‌گشت. در بحران‌هاي امروز جامعه ما مردم به داد هم برسند. دشمن به ما رحم نمي‌کند. انشاءالله از اين بحران‌ها عبور خواهيم کرد.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group