برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: امام حسين(عليهالسلام) وارث انبياي الهي
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 01- 08-97
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
حاج آقاي حسيني قمي: عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه بينندگان عزيز و شنوندگان راديو قرآن و عزيزاني که بعدها از شبکههاي ديگر برنامه را ميبينند. در آستانه اربعين هستيم و بارها اين شعر را خوانديم:
زائر کرب و بلا گفت: خداحافظ و رفت *** دل من پشت سرش کاسه آبي شد و ريخت
دو، سه ميليون زائر براي اين سفر راهي ميشوند ولي اين روزها هفتاد ميليون دلسوز هستند. اگر دو ميليون زائر هست، هفتاد، هشتاد ميليون دل شکستهاي هست که اين روزها فراوان ميبينيم و از اينکه اربعين به زيارت حضرت نرسيدند بسيار ناراحت هستند. واقعاً اين راست است که دل من پشت سرش کاسه آبي شد و ريخت.
من به عنوان يک بيان ديني عرض ميکنم، اين بيان را هم مرحوم کليني در کافي شريف، هم شيخ صدوق در علل الشرايع و هم سيد مرتضي در أمالي، هرسه از امام صادق(ع) نقل کردند. حديث معروفي است که «نية المؤمن خيرٌ من عمله» بينندگان اين را يقين داشته باشند. آنهايي که آرزو دارند اگر دستشان ميرسيد حتماً کربلا مشرف ميشدند يقين داشته باشند خداوند آن پاداش را به آنها عطا خواهد کرد.
من ديدم مرحوم کليني (ره) يک حديثي در کافي شريف دارند و يک بياني را علامه مجلسي براي همين حديث «نية المؤمن» دارد. حديث کافي شريف اين است که امام صادق(ع) فرمودند: «إِنَّ الْعَبْدَ الْمُومِنَ» يک بنده مؤمني که دستش خالي است، ميگويد: خدايا «يَا رَبِّ! ارْزُقْنِي» اگر به من ثروت ميدادي، «حَتَّي أَفْعَلَ كَذَا وَ كَذَا مِنَ الْبِرِّ وَ وُجُوهِ الْخَيْرِ» (وسايال الشيعه/ج1/ص49) من چه ميکردم اگر دستم باز بود. همين که اين نيت را دارد، «فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ ذَلِكَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِيَّةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الاجْرِ مِثْلَ مَا يَكْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ» اگر اين ثروت را داشت چه ميکرد، خدا همان ثواب را به او خواهد داد.
«إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ» (وسائلالشيعة، ج 1، ص 49) در هر کار خيري که شما ميگويي: اگر من پول داشتم اين کار را ميکردم، حضرت فرمود: خدا عين همان ثواب را به شما خواهد داد. خدا کريم است و خزانهاش تمام نميشود. مرحوم علامه مجلسي ذيل اين حديث فوري توضيح دادند و فرمودند: فقط اين نيست که چيزي به ذهنش بيايد، اگر داشتم چه ميکردم. نه! نيت تابع آن حالت روحي انسان است. مثلاً کسي ميگويد: خدايا تو خودت ميداني اگر من داشتم باني ميشدم هزار نفر به کربلا بروند. بسم الله، الآن دستت نميرسد، يک نفر را ميتواني، به اندازه پنج هزار تومان، ده هزار تومان! ميگويد: اگر من داشتم يک بيمارستان هزار تخت خوابي مجهز ميساختم.
بسم الله، نداري بيمارستان بسازي، يک بيماري که معطل نسخه و دارو و درمان هست را کمک کن. ميگويد: خدايا اگر من داشتم صد تا خانه براي زوجهاي جوان بي بضاعت درست ميکردم، الآن نداري بسم الله به مستأجرت کمک کن، اجارهاش را زياد نکن! نيت بايد نشان بدهد. همينطور که ادعا کنيم درست نيست. خيلي دلت ميخواست اربعين به کربلا بروي و موفق نشدي، بسم الله! اگر تهران هستي و زيارت حضرت عبدالعظيم که فرمود: «من زارَ عبدالعظيم کان کمن زار الحسين عليه السلام» از اين زيارت و جلسات سيدالشهداء که ميتوانيم استفاده کنيم. باني کسي که نتوانسته مشرف شود، بشويم.
يکوقت يکي از نمايندگان مجلس ميخواست رأي جمع کند، در جمع مردم ميگفت: اگر من نماينده شوم مشکل سوسياليسم و امپرياليسم و کاپيتاليسم را حل ميکنم. يک کسي گفت: سوسياليسم و امپرياليسم و کاپيتاليسم طلب شما، فعلاً اين روماتيسم ما را حل کن! اين «نية المؤمن خير من عمله» با اين بياني که مرحوم علامه مجلسي دارند، نيتي که به تعبير ايشان حالت روحي است و فقط به زبان نيست. بايد خودش را نشان بدهد. کساني که نتوانستند مشرف شوند غصه نخورند. گريه از تأسف و حسرت و اينکه چرا ما نرفتيم، حتماً خدا به ما نظري نداشته، نه! خيليها ثوابهايي دارند خيلي بالاتر از اين است.
خانم محترم شما مادر پيري داري که از ايشان پرستاري ميکني، هزار ثواب اربعين براي شما نوشته ميشود. «بُعد منزل نبود در سفر روحاني!» خانم محترم شما بچه شيرخواره داري، يقين داشته باش که خدا ثواب هزار سفر اربعين را به شما ميدهد. اين آموزههاي ديني خيلي کمک ميکند و مهم است. بعضي ميگويند: ما چه گناهي کرديم که بايد پاي اين مادر پيرمان بسوزيم؟ چه گناهي کرديم يک بچه عقب مانده ذهني داريم؟ شما گناه نکرديد، شما يقين داشته باشيد ثواب شما از زائري که پياده ميرود بالاتر است. غصه نخوريد و ناراحت نباشيد. خدا کريم است و کرم خدا بيش از اين است که ما فکر ميکنيم.
جابر همين اربعين به کربلاي سيدالشهداء ميآيد. عطيه اين جمله را از جابر شنيد که گفت: به خدا قسم ما در ثواب شهداي کربلا شريک هستيم. گفت: جابر اينها اين همه بلا کشيدند. کجا ما اين بلاها را کشيديم؟ گفت: خودم از پيامبر شنيدم. «من أحبَّ قوماً حشر مَعَهُم» هرکس قوم و گروهي را دوست داشته باشد با آنها محشور ميشود. «و من أحبّ عمل قومٍ» هرکس کار گروهي را دوست داشته باشد، شريک در ثواب اوست. ما دوست داشتيم کربلا باشيم.
دوست داشتيم جزء شهداي کربلا باشيم. جابر قسم خورد بخدا قسم ما ثواب شهداي کربلا را داريم. هيچ غصه نخوريد، شما که آرزو داريد به استناد کلام جابر و حديث پيامبر، يقين داشته باشيد خداوند همان ثواب پيادهروي را به شما ميدهيد و در زيارت شريک هستيد. ولي در حد توان خودمان يک کاري انجام دهيم. از بين پيامهاي بينندگان يک پيامي را بخوانم که خيلي متأثر کننده است. نوشتند: من و شوهرم سالهاست در فراق کربلا مثل شمع ميسوزيم ولي بخاطر حق الناسي که گردن ما هست نميتوانيم مشرف شويم. چون بدهي دارند نميتوانند بروند و اين کار پسنديدهاي است.
روايتي از امام جواد(ع) خوانديم که کسي به امام جواد نوشت: «إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُلازِمَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةَ وَ عَلَيَّ دَيْنٌ فَمَا تَقُولُ» ميخواهم يک سفر مفصل به مکه يا مدينه بروم ولي به مردم بدهکار هستم. حضرت نوشتند: «قَالَ ارْجِعْ إِلَي مُودَّي دَيْنِكَ وَ انْظُرْ أَنْ تَلْقَي اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَيْسَ عَلَيْكَ دَيْنٌ» برو حق الناس و دين مردم را بده. حضرت فرمود: «فَإِنَّ الْمُومِنَ لا يَخُونُ» (من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص183) مؤمن خيانت نميکند. يعني اگر من به کسي بدهکار هستم، يکوقت طلبکار ميگويد: خيالت راحت، تو زيارت اربعين برو، هروقت داشتي پول مرا بده. اما اگر طلبکار ميگويد: همين الآن پول مرا بده، بايد بدهي!
اگر سر نماز باشي طلبکار سراغ شما بيايد بايد سريع پرداخت کني. نماز واجبت را بشکن و برو پول مردم را بده. حق الناس را پرداخت کن و بعد بيا. نوشتند: من و شوهرم سالهاست در فراق کربلا مثل شمع ميسوزيم ولي بخاطر حق الناسي که گردن ما هست نميتوانيم مشرف شويم. اما هر سال ايام اربعين زائراني که پياده به زيارت ميروند در مسير راه با اصرار ميآوريم تا شبي در خانه ما بمانند و از جان و دل از آنها پذيرايي ميکنيم.
آيا پاداشي از زيارت اربعين نصيب ما ميشود؟ قطعاً ثواب نصيب شما خواهد شد. حديث ديگر در کامل الزيارات است. يک بابي در کامل الزيارات هست، باب 44، عنوان باب اين است «ثواب من زار الحسين بنفسه او جهَّز اليه غيره» ثواب کسي که خودش کربلا ميرود يا هزينه ديگري را ميدهد. کسي از امام صادق پرسيد: «ما لمن تجهَّزَ اليه» اجر و پاداش کسي که ديگري را به کربلا ميفرستد ولي «و لم يخرُج لعلة» خودش يک مشکلي دارد و نميتواند. حضرت فرمود: «يعطيه الله بکل درهم ينفقه» هر درهمي که ديگري را در راه کربلا مهمان ميکند «مثل أحد من الحسنات» هر درهمش به اندازه کوه احد است. «يُخلف عليه» خدا چند برابر برايش جايگزين ميکند، بلا را از او دور ميکند و مالش را حفظ ميکند.
داستان علامه مجلسي(ره) و شيخ بهايي را گفتيم. شيخ بهايي گفته بود: اين ثوابها ميشود يا نميشود؟ علامه مجلسي (مجلسي پدر) شاگرد شيخ بهايي بوده، ميگويد: من سر درس گفتم. گفتم: استاد اجازه هست من جواب بدهم؟ مجلسي اول به استاد شيخ بهايي ميگويد. گفت: مگر روايت نداريم «ضربتُ علي يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين الي يوم القيامة» يک ضربت اميرالمؤمنين از عبادت جن و انس بالاتر است. حديث در فضايل احمد حنبل است. 1200 سال پيش احمد حنبل در فضايل الصحابه نوشته است. يک ضربت اميرالمؤمنين از عبادت جنس و انس بالاتر است.
تا روز قيامت عبادت جن و انس يک ظرف و اين شمشير يک طرف، گفتم: استاد شايد بگوييد: حساب اميرالمؤمنين جداست. هجده آيه سوره «هل أتي» براي سه قرص نان نازل شد. استاد چه کساني بودند که اين آيات برايشان نازل شد؟ اميرالمؤمنين، فاطمه زهرا، يکي هم فضّه خادمه بود. فضّه خادمه که معصوم نيست و نبي و ولي خدا نيست. علامه مجلسي به استادش شيخ بهايي گفت: هجده آيه قرآن براي سه قرص نان فضّه خادمه نازل شده است. خدا اينطور ميخرد. نگوييد: يک درهم ما چطور مثل احد ميشود؟ انشاءالله در اين چند روز باقيمانده با ديدن تصاوير اربعين از رسانه ملي، کسي غصه نخورد و افسوس نخورد. حتماً در اين ثواب شريک هستند.
شريعتي: ما با دوستان عزيزمان قرار گذاشتيم که هزينه 110 نفر از مخاطبين عزيز و آنهايي که بضاعت مالي ندارند را پرداخت کنيم. اين 110 نفر به همت مخاطبان ما به 400 نفر رسيده است. شما باني چند نفر خواهيد شد؟
حاج آقاي حسيني قمي: همين خانوادهاي که مشتاق زيارت حضرت بودند و پيام داده بودند را باني ميشويم. البته با اين پيامي که خوانديم حتماً عزيزاني هستند که باني شدند. اگر چنين باشد ما باني چند نفر ديگر خواهيم شد.
شريعتي: بحث ما سيدالشهداء وارث انبياي الهي بود. امروز به کدام يک از انبياء ميپردازيد؟
حاج آقاي حسيني قمي: آيه 5 از سوره ابراهيم «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» ما موسي را فرستاديم که مردم را از تاريکيها به نور ببرد «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ» ايام الله را ياد مردم بياندازد. «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ» داستان حضرت موسي بيش از همه انبياء در قرآن آمده است. اگر از ما سؤال کنند بيشترين داستان قرآني در مورد کداميک از پيامبران است؟ ميگوييم: حضرت موسي، قريب به 130 بار فقط نام حضرت آمده است. فقط اسم حضرت است و الا صدها بار، چون داستان حضرت موسي خيلي فراز و نشيب دارد. از جمله اين آيه است که قرآن در آيات ديگر هم اشاره ميکند ما موسي را فرستاديم، «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ» ايام الله را ياد مردم بياندازد. در برابر فرعون برو، داستان موسي و فرعون را فراوان شنيدهايم.
در زيارتنامه سيدالشهداء(ع) ميگوييم: «السلام عليک يا وارث موسي کليم الله» موسي با يک فرعون روبرو بود و سيدالشهدا(ع) با فرعون زمان خودش روبرو بود. همانطور که موسي کليم الله در برابر فرعون خودش ايستاد، سيدالشهداء(ع) در برابر فرعون زمان خودش ايستاد. ولي عجيب است من يک مقايسه ميکردم بين فرعون موسي و فرعون زمان سدالشهداء يعني يزيد. قابل مقايسه نيست. اگر فرصت بود مستند به کلمات اهلبيت و آيات قرآن بيان ميکردم که فرعوني که سيدالشهداء در برابرش قيام کرد يعني يزيد به مراتب بدتر از فرعون زمان حضرت موسي بود. بعضي نمونههايش را ميگويم.
يک داستان، همان داستاني است که در شام پيش آمد و شيخ مفيد در ارشاد نوشته است. امام سجاد(ع) و اهلبيت در مجلس يزيد بودند، همين روزهايي که حضرت در اسارت بودند. يزيد مست بود، مست غرور بود، مست شراب بود، مست قدرت بود. مست پيروزي بود. يکي از اين مستيها براي زمين زدن انسان کافي است. وقتي به اهلبيت جسارت کرد، اهلبيت جوابش را ميدادند. يکوقت امام سجاد خطبه ميخواند و يکوقت زينب کبري(س) خطبه ميخواندند. يزيد عصباني شد و گفت: چرا اينها جواب مرا ميدهند؟ اصولاً جبارها نميخواهند کسي جوابشان را بدهد. عصباني شد. مشاورين او دورش نشسته بودند. گفت: من با اين زن و بچه چه کنم؟ مشاورين گفتند: چرا شما ناراحت شديد؟ ناراحتي ندارد. ما 72 نفر را در کربلا کشتيم. اشاره کنيد اين 84 زن و بچه را هم همينجا ميکشيم. براي يزيد کشتن اهلبيت هيچ کاري نداشت.
شيخ مفيد مينويسد: امام باقر قيام کرد. ولادت امام باقر(ع) سال 57 است. حادثه کربلا سال 61 هجري است. امام چهار سال داشتند. فرمود: يزيد هيچ ميداني اين مشورتي که تو با مشاورينت کردي، عين همين مشورت را فرعون با مشاوران خودش کرد! وقتي موسي در برابر فرعون ايستاد و او را دعوت به يکتاپرستي کرد، فرعون با مشاورين مشورت کرد. با موسي چه کنم؟ مشاورين فرعون گفتند: ناراحت نباش. قرآن ميگويد: «قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ» (شعرا/36) مهلت بده، «وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ، يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ» (شعرا/37) ما ساحران را جمع ميکنيم.
اين سحر است. ساحران را ميآوريم و سحر موسي را باطل ميکنيم. امام باقر به يزيد فرمود: وقتي فرعون با مشاورين خود مشورت کرد، احدي نگفت: موسي را به قتل برسان. همه گفتند: سحر است و سحر را باطل کن. ولي مشاورين تو بالاتفاق گفتند: ما را به قتل برسان. ميداني فرق مشاورين تو و مشاورين فرعون چيست؟ يزيد متحير ماند که اين چهار ساله چه ميخواهد بگويد؟ گفت: چيست؟ فرمود: «اولئک کانوا لرشده و هؤلاء لغير رشده و لا يقتل الانبياء و اولادهم الا الادعياء» مشاورين فرعون هر بدي که داشتند حرامزاده نبودند. ولي مشاورين تو حرامزاده هستند.
نشانهاش اين است که پيامبران و پيامبرزادگان را جز حرامزادگان به قتل نميرسانند و فرمان به قتلشان نميدهند و مشورت به قتلشان نميدهند. اينها همه پيامبر زاده هستند، نوهها و بچههاي پيغمبر هستند. يزيد چه بگويد؟ متحير ماند. بگويد: دروغ ميگويي، قرآن خوانده بود. بگويد: راست ميگويي. پس مشاورين چه ميشوند؟ در آن مرحله از کشتن اهلبيت(ع) با همين داستان صرف نظر کرد.
نمونه ديگر که ميخواهم عرض کنم، اين کتاب «تاريخ الخلفاء» است. براي ملا جلال الدين سيوطي است. ملا جلال الدين سيوطي از علماي مهم اهل سنت است. تفسيري به نام «الدُر المنثور» دارد. که مهمترين تفسير حديثي اهل سنت است. محال است شما کتابخانهاي را پيدا کنيد و تفسير الدُر المنثور ملا جلال الدين سيوطي نباشد. 450 سال پيش زندگي ميکرده است. مينويسد: وقتي امام حسين(ع) به شهادت رسيد، مدتي گذشت از مدينه هيأتي به شام رفتند به سرپرستي عبدالله بن حنظله پسر حنظله غسيل الملائکه که در رکاب پيامبر به شهادت رسيده بود.
هيأتي از مدينه به شام رفتند ببينند چه خبر است. يزيد چه کار ميکند؟ بعد از شهادت سيدالشهداء تازه مردم يادشان آمد که برويم ببينيم چه خبر است؟ عبدالله بن حنظله گفت: وقتي رفتند و برگشتند، مردم مدينه قيام کردند، واقعه حَرّه که تمام اينها را قتل عام کردند. واقعه حرّه بسيار واقعه سنگيني است و کشتار بسياري از مردم مدينه را انجام داد. عبدالله بن حنظله گفت: به خدا قسم ما قيام نکرديم، ترسيديم از آسمان بر ما عذاب نازل شود. آدمي که شرابخوار است و با دين و نماز و خدا و پيامبر کاري ندارد، آدمي که اهل فسق و فجور است، اين فرعوني است که سيدالشهداء در برابر او قيام کرد.
من در اين مباحث اعتقاد دارم که آدم بايد آداب صحبت را رعايت کند. به طرف جسارت نکند. من با کمال ادب و احترام عرض ميکنم. ما در بحث امامت حرف براي گفتن خيلي داريم. آيات قرآن داريم، خطبه غدير داريم، سنت پيامبر داريم، دلايل عقلي داريم، اينها را کنار گذاشتيم، سؤال: اصلاً اميرالمؤمنين خانه نشين بود. چطور من ميتوانم رضايت بدهم، اينها را خليفه پيامبر بدانم کساني که اين حالاتشان را خودم در حالات آنها مينويسم؟ چطور ميتوانم به او خليفه رسول الله بگويم؟ اينها امام هستند، به اينها نميشود جسارت کرد. به عنوان يک امام اينها را معرفي کنم. مي نميپسندم که آدم وقتي ميخواهد اين مباحث را مطرح کند جسارت کند روي مقدسات ديگران. چطور من ميتوانم بگويم: اين آقا خليفه رسول الله است؟ ما صلح کل نداريم که بگوييم: ديگر دعوا نکنيد. يزيد باشد، هارون و مأمون باشد، امام حسين باشد.
خدا رحمت کند علامه شرف الدين(ره) ميگويد: کنار قبر حُجر رفتم. حجر به دست معاويه شهيد شد. سي کيلومتري دمشق، حجر بن عدي به شام ميآمد، معاويه دستور داد همانجا به قتل برسانند. چون اگر ميرسيدند شايد کسي شفاعت ميکرد و کشته نميشدند. سي کيلومتري دمشق قبر ايشان زيارتگاه است. قبر جناب حجر و فرزندش و هفت نفر از ياران اوست. علامه شرف الدين ميگويد: به زيارت ايشان رفتم و ديدم پيرمرد عرب باديه نشيني نشسته و گريه ميکند. گفتم: براي چه گريه ميکني؟ گفت: «سيدنا حُجر» براي اين سيد مظلوم! گفتم: چه کسي او را کشت؟ گفت: سيدنا معاويه! گفتم: چرا او را کشت؟ گفت: «لحبّ سيدنا علي» بخاطر علي! بابا نميشود که ظالم و مظلوم، قاتل و مقتول را با هم جمع کرد. اين قابل جمع نيست. بايد خطمان را مشخص کنيم. کتاب تاريخ الخلفاء است.
ميرسد تا «الوليد بن يزيد بن عبدالملک» يکي از خلفا، مجموعه اينها را امام ميگويند. در مورد خليفه مينويسد، «الخليفة الفاسق کان فاسقاً شريباً للخمر» بي حساب شراب ميخورد، «منتهکا حرمات الله» احکام الهي يعني چه؟ ميخواست مکه برود گفت: دلم ميخواهد بالاي کعبه بروم و آنجا شراب بخورم! اين آقا خليفه رسول الله است. از مسند احمد حنبل که از ائمه بزرگ اهل سنت است نقل ميکند که پيامبر خدا فرمود: کسي ميآيد به نام وليد که از فرعون زمان موسي براي امتش بدتر است. به منصور ميرسد.
در مورد منصور مينويسد: «قتلَ خلقاً کثيراً حتي استقام ملکه» خلق زيادي را کشت تا حکومتش پايدار شود. به متوکل ميرسد، ميگويد: «هو الذي أمره بهدم قبر الحسين» همان کسي است که فرمان داد قبر امام حسين را خراب کردند، «و هدم ما حوله» خانههاي اطراف را خراب کردند و تبديل به کشتزار کردند. نگذاشت مردم به زيارت حضرت بروند. در اين ايام شيعه و سني و مسيحي و غير مسيحي به زيارت امام حسين(ع) ميآيند و اختصاص به شيعه ندارد. همه عالم به زيارت ميروند. «کان مهمکاً» متوکل مُنهمک، غوطه ور در شراب خواري و شهوتراني بود. 37 خليفه است که چطور ما ميتوانيم اينها را به عنوان خليفه رسول الله معرفي کنيم.
اين سؤال به ذهن مردم ميآيد و در تاريخ هست، همين دوراني که ايام امامت حضرت سجاد(ع) است، بعد از عاشورا امامت امام سجاد شروع ميشود. حضرت معاصر با اين خلفا بود. با يزيد، با مروان، با عبدالملک، ايشان مينويسد: عبدالملک همان کسي است که روز اولي که خطبه خوانده گفته: «ايها الناس اگر کسي مرا به تقوا دعوت کند با شمشير گردنش را ميزنم. زُهَري چهرهي سرشناسي بود. آمد گفت: راست است، حتماً دروغ است! راست است ميگويند: شما شراب ميخوريد؟ با کمال جرأت عبدالملک گفت: شرابخواري که چيزي نيست. شرب خمر چيزي نيست. ما شرب دماء مسلمين را داريم. خون مسلمانان را ميخوريم.
آيه 15 سوره حضرت ابراهيم، ذيل همين سوره ميفرمايد: «وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُ جَبَّارٍ عَنِيدٍ» (ابراهيم/15) تفاسير اهل سنت است. اين داستان معروف را نقل ميکند که وليد تفأل به قرآن زد اين آيه آمد، «وَ خابَ كُلُ جَبَّارٍ عَنِيدٍ» ستمگرها نابود هستند. قرآن را هدف تير قرار داد و شعر گفت. به قرآن خطاب کرد و گفت: مرا تهديد ميکني؟ من جبار عنيد هستم! به خداي خودت بگو: وليد مرا پاره پاره کرد. سؤال اين است که چرا جامعه به اينجا رسيد؟ من خيلي ساده بگويم. من دلم نميسوزد از اينکه يکوقتي در برنامه نباشم. ولي دلم ميسوزد يکوقتي اگر بودم چرا اين حرف را نگفتم؟ اين دلسوزي دارد.
چرا جامعه به اينجا رسيد؟ مدينه الرسولي که صادراتش، توليدش سلمان فارسي و مقداد و ابيذر و عمار و مالک بود، آنوقت زمان اين خلفاء تاريخ نوشته در تمام کشور اسلامي اگر رقاصه ميخواستند، آوازهخوان ميخواستند، از مدينة الرسول ميبردند. ابوالفرج اصفهاني مفصل نقل کرده است. مدينهاي که با وجود پيامبر توليدش سلمان و مقداد بوده است، هرکجاي کشور پهناور اسلامي رقاصهخوان ميخواستند از مدينه ميبردند. چرا به اينجا رسيد؟ جوابش را اميرالمؤمنين در غرر الحکم دادند. فرمود: «الناس بزمانهم اشبه من ابائهم» مردم بيش از آنکه تحت تأثير تربيت پدرها باشند، تحت تأثير فضا و محيط ايشان هستند. وقتي اين عبدالملک است، وقتي او وليد است، وقتي او يزيد است.
وقتي او متوکل است، توليد مدينه همين ميشود. اينکه بارها عرض کرديم، گفتيم: ما زمانمان چه زماني است؟ چرا ما اينقدر اصرار داريم؟ چقدر تقاضا ميکنيم آقا الآن مردم ما، بچههاي ما تحت تأثير چه هستند؟ بچهها کمتر تحت تأثير تربيت پدر و مادرها هستند. بالاتر از پدر و مادر، 1- رسانه ملي 2- روزنامهها، 3- فضاهاي مجازي، مدرسه، دانشگاه، در و ديوار.
ما با همه انتقادي که از رسانه ملي داريم، ولي تازه بايد به چشم بگذاريم. اگر خبر داشته باشيد که در فيلمهاي سينمايي و سريالهاي خانگي چه پخش ميکنند، من ميگويم: اگر ما در اين چهل سال امروز ميخواهيم فرهنگ جوانها، اخلاق جوانهايمان را بدانيم، بايد ببينيم امروز جامعه ما چه کرده است. رسانه ملي چه کرده است. روزنامهها و فضاي مجازي چه کردند. تريبونها چه کرده است. سمت خدا چه کرده است.
يکوقت من گفتم: فلان برنامه چرا اين ترانه را پخش کرده است؟ چرا اين کمدي را پخش کرده است؟ تهيه کننده برنامه توجيه کرد که آقا مردم اينطور ميخواهند. من ميگويم: ما ذائقه مردم را عوض کرديم و مسئول تغيير ذائقه مردم هستيم. چهل سال پيش ذائقه مردم اين نبود. ذائقه ما يک شبه تغيير نميکند. ما حق نداريم ذائقه مردم را عوض کنيم! «الناس بزمانهم أشبه من آبائهم» مدينة الرسولي که توليدش سلمان و مقداد و ابيذر بود، صادراتش در مدينه زمان اين خلفاء رسيد به جايي که رقاصه ميخواستند از مدينه ميبردند.
يک آوازهخوان در مدينه از دنيا رفت، تمام شهر مدينه تعطيل شد. همين مدينهاي که سه ماه پيش پسر پيامبر، از مدينه هجرت کرد يک نفر نگفت: پسر پيامبر کجا ميرود ولي شهر براي چه تعطيل شد، شهر براي مرگ يک آوازهخوان تعطيل شد و سيد الشهداء شبانه از مدينه به مکه رفت و کسي نگفت: چرا ميروي؟ امروز هم ما مسئول هستيم. نگوييد: مردم اينطور خواستند. ما اينطور پخش نکنيم مردم جاي ديگري ميروند. مقام معظم رهبري فرمودند: اينکه ميگوييد اگر ما پخش نکنيم جاي ديگر ميروند، خوب بروند. مثل اينکه در کليسا دستگاه مطربي راه بياندازيم براي اينکه مردم به کليسا جذب شوند. جذب کليسا نشدند، جذب آن برنامه شدند. من ميگويم: ما مسئول تغيير ذائقه مردم هستيم. امروز وزارت ارشاد مسئول تغيير ذائقه هست. رسانه ملي مسئول است. سينماگران و همه مسئول هستيم.
شريعتي: امروز صفحه 481 قرآن کريم، آيات نوراني سوره مبارکه فصلت را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ مِنْ آياتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خاشِعَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْياها لَمُحْيِ الْمَوْتى إِنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «39» إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آياتِنا لا يَخْفَوْنَ عَلَيْنا أَ فَمَنْ يُلْقى فِي النَّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آمِناً يَوْمَ الْقِيامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «40» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ «41» لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ «42» ما يُقالُ لَكَ إِلَّا ما قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقابٍ أَلِيمٍ «43» وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِيًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آياتُهُ ءَ أَعْجَمِيٌّ وَ عَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فِي آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُولئِكَ يُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ «44» وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ «45» مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ «46»
ترجمه: و از آيات خداوند آن است كه زمين را پژمرده (و بى جان) مىبينى پس همين كه (از آسمان) آب را بر آن فرو فرستاديم به جنبش در آمد و نمو كرد، البتّه همان كسى كه (زمين مرده را) زنده كرد، قطعاً زنده كنندهى مردگان است؛ بدون شك او بر هر كارى قادر است. همانا كسانى كه در آيات ما به انحراف مىروند بر ما پوشيده نيستند، پس آيا كسى كه در آتش افكنده مىشود بهتر است يا كسى كه در روز قيامت در آرامش حاضر مىشود؟ شما هر چه مىخواهيد انجام دهيد، قطعاً خداوند به آن چه عمل مىكنيد، بينا است. البتّه كسانى كه به قرآن چون به سراغشان آمد كفر ورزيدند (به كيفر خود مىرسند) در حالى كه قرآن كتابى نفوذ ناپذير است. هيچ گونه باطلى از پيش رو و از پشت سر در آن راه ندارد، (اين قرآن) از طرف خداوند فرزانه و ستوده نازل شده است. (اى پيامبر!) به تو گفته نمىشود جز آن چه به پيامبران قبل از تو نيز گفته شده، همانا پروردگار تو صاحب آمرزشى بزرگ و كيفرى دردناك است. و اگر ما قرآن را عجمى قرار داده بوديم حتماً مىگفتند: «چرا آيات آن باز و روشن نشده (و با تعجب مىپرسيدند) آيا (قرآن) اعجمى و (مخاطب آن پيامبر و مردم) عربى؟!» بگو: «اين قرآن براى كسانى كه ايمان آوردند هدايت و شفايى است، و كسانى كه ايمان نمىآورند در گوشهايشان سنگينى است و قرآن براى آنان مايه كورى است، (گويى) آنان از راه دور ندا مىشوند.
(ولى صدا را نمىشوند). و البتّه ما به موسى كتاب (آسمانى تورات) داديم، پس در آن اختلاف شد و اگر نبود سنّت سابقِ پروردگارت (در مورد مهلت دادن به مردم)، قطعاً ميانشان داورى شده بود (و هر اختلاف كنندهاى به كيفر خود رسيده بود)، و البتّه آنان دربارهى قرآن نيز در شكى همراه با سوء ظن هستند. هر كس كار شايستهاى انجام دهد، پس به سود خود اوست، و هر كس بدى كند پس بر عليه خويش عمل كرده است، و پروردگار تو به مردم ستم نمىكند.
شريعتي: اين هفته قرار است از مرحوم آيت الله مهدوي کني ياد کنيم. اگر نکتهاي هست بفرماييد.
حاج آقاي حسيني قمي: در مورد مرحوم آيت الله مهدوي کني همين يک جمله کافي است که ما اگر اين شخصيتها را از دست داديم، مرحوم آيت الله حقشناس را از دست داديم، مرحوم آيت الله احمدي ميانجي را از دست داديم، کتابهاي اينها هست. اينها را از دست نداديم. خيلي خوشحال ميشوم که ميبينم گاهي جوانها در ماشين نوار آيت الله حق شناس را گوش ميدهند. آيت الله احمدي ميانجي يا مرحوم آيت الله مهدوي، آن روز که اين جمله را گفتم، آقاي رکني گفتند که چند هزار نفر پيامک داده بودند و سيدي مرحوم آيت الله احمدي ميانجي را ميخواستند. گفتم: اگر شما تصميم بگيريد کلام آيت الله احمدي در شما اثر نکند حتماً اثر ميگذارد.
شريعتي: کتاب «نقطههاي آغاز در اخلاق عملي» تأليف حضرت آيت الله مهدوي کني هست. بسيار کتاب خوبي است براي هرکسي که دوست دارد اخلاقش عالي و متعالي باشد. براي تهيه اين کتاب به 20000303 پيامک بدهيد. انشاءالله روح مرحوم حاج آقاي مهدوي کني شاد باشد. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي حسيني قمي: سه مرتبه آيه شريفه را با هم بخوانيم «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء، بِحَقِّ يس وَ الْقُرآنِ الْکَرِيمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرآنِ الْعَظِيمِ يا مَنْ يَقْدِرُ عَلَي حَوائِجِ السّائِلِينَ يا مَنْ يَعْلَمُ ما فِي الضَّمِيرَ يا مُنَفِّسَ عَنِ الُمَکُرُوبِينَ يا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُوْمِينَ يا راحِمَ الشَّيْخِ الْکَبيرِ يا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ، يا مَنْ لا يَحْتاجُ اِلَي التَّفْسِيرِ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» خدايا به حق سيدالشهداء مريضهايي که به اين جمع التماس دعا گفتند، لباس عافيت بپوشان. گرفتاريهايشان را برطرف بفرما. امر ازدواج و اشتغال جوانهاي ما را مقرر بفرما. ما را در دنيا و آخرت از اهلبيت جدا مگردان.