يكشنبه 4 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره پيامبر گرامي اسلام، حضرت محمد مصطفي(صلي الله عليه و آله)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 15- 08-97

 بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

رسول خدا سيد الکونين است، سيد الثقلين است. فريقين، به سوي خدا دعوت کرد. «فالمستمسکون به مستمسکون بحبل غير منفصمي» هرکس به ريسمان پيامبر چنگ زد به ريسماني چنگ زده که ديگر اين نابودي و از بين رفتن در آن نيست. «فاق النبيين في خَلق و في خُلق» بر همه پيامبران مقدم است.

آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري! خدا رحمت کند يکي از علماي بزرگ مي‌گويد: تمام ويژگي‌هايي که انبياي ديگر از خدا تقاضا کردند که خدا به آنها بدهد، خداوند به پيامبر ما بدون تقاضا داد. حضرت موسي از خدا خواست، «رَبِّ اشْرَحْ‏ لِي‏ صَدْرِي‏» (طه/25) به پيامبر خطاب شد: «أَ لَمْ نَشْرَحْ‏ لَكَ‏ صَدْرَك‏» (شرح/1) آنوقت از اين دهها مورد مثال مي‌زند. آنچه ديگران از خدا تقاضا کردند، خدا بي تقاضا به پيامبر اسلام داده است. «و لم يدانوه في علم و لا کرم» آنها نتوانستند نزديک شوند، در علم و کرم و کرامت، ويژگي‌هاي رسول خدا فاصله خيلي زياد است. «و کلهم من رسول الله ملتمس» همه از پيامبر درخواست دارند «غرفاً من البحر او رشفاً من الديم» يک نسيمي هم به اينها برسد و يک بهره‌اي هم به اينها برسد.


يک مطلب ديگر هم بگويم، حتماً بينندگان دلشان براي حرم مطهر و روضه نبوي خاتم الانبياء پر مي‌زند، آنهايي که به حرم مشرف شدند، وقتي مي‌خواهند از باب البقيع خارج شوند ضريح پيامبر دو استوانه دارد که روي استوانه‌ها اين شعرها نوشته شده است. «نفسي الفداء لقبر أنت ساکنه *** فيه العفاف و فيه الجود و الکرم» جانم فداي اين مرقد مطهري که تو در اينجا آرميده‌اي! همه چيز اينجاست، جود اينجاست و کرم اينجاست.

يک استوانه ديگر اين شعر را نوشته است «يا خير من دفنت بالقاع أعظمه *** فطاب من طيبهنّ القاع و الأکم» اي بهترين انساني که در اين سرزمين به خاک سپرده شده است. اشعار زيادي در مدح حضرت هست که امشب هرچه مي‌توانيم بايد عرض ارادتمان با زيارت حضرت، زيارتنامه حضرت، شرکت در مجالس حضرت نشان بدهيم. امسال که هفتم صفر فقط به نام امام مجتبي(ع) را قرار دادند، بسيار کار خوبي است.

از عزيزان که تلاش کردند اين مسأله در تقويم‌ها ثبت شد، تشکر مي‌کنيم. انشاءالله سالهاي ديگر بيشتر جا مي‌افتد و هفتم صفر به عنوان شهادت امام حسن مجتبي(ع) هست. مردم در ماه محرم و صفر هرچه در توان داشتند گذاشتند، در اربعين هم سنگ تمام گذاشتند. مطلب ديگر اينکه ما همه چشم انتظار ماه ربيع هستيم، فصل ازدواج جوان‌هاي ماست. پدر و مادرها دست به کار شوند، آنهايي که مي‌خواهند به خواستگاري بروند، عقد بخوانند، جشن و عروسي دارند، انشاءالله مبارک باشد.

از جمعه که روز اول ماه ربيع هست، ماه ربيع المولود، ماه ولادت خاتم الانبياء است. ولادت امام صادق، اينکه فرمودند: «شيعيتنا يحزنون لحزننا، يفرحون لفرحنا» محرمشان جاي خود، عاشورا جاي خود، اربعين جاي خود، امشب و فرداشب هم جاي خود ولي از جمعه که اول ماه ربيع مي‌شود ديگر جشن و شادي است و همه چيز ربيع المولود است. البته هشتم ربيع الاول روز شهادت امام عسگري است اما ماه ربيع الاول ماه شادي است. واقعاً بايد به مردم گفت: دستتان درد نکند. من خيلي شنيدم که با همه گرفتاري‌هايي که مردم داشتند، در عزاداري کم نگذاشتند. همين اربعين خيلي پرشکوه برگزار شد.


من با اين مقدمه کوتاه بحثم را آغاز کنم. در زماني که پيامبر خدا به رسالت مبعوث شدند، تازه ظهور حضرت آغاز شده بود و آوازه پيامبر به اطراف رسيده بود اگر از کسي مي‌پرسيدند، خيلي خبر نداشتند که اين پيامبري که آمده حرف حسابش چيست و چه مي‌خواهد بگويد. اگر مي‌پرسيدند: اين پيامبري که آمده حرف حسابش چيست، پيامش چيست، مي‌شود گفت: در سه جمله اين پيام را خلاصه مي‌کردند. مي‌گفتند: اين آقا کسي است که آمده و يکي از شعارهاي مهمش طرفداري از مظلوم است. با ظالمين درگير است و دنبال عدالت است. با ظالم و ستمگر و بي عدالتي مبارزه مي‌کند.

دوم مي‌گفتند: اين پيامبري است که با فسادهاي اقتصادي مبارزه مي‌کند. حرف اول اين است که ربا حرام است. ما چقدر آيه داريم در مورد حرمت ربا خواري، کم فروشي و رشوه حرام است. يکي از مبارزه‌هاي پيامبر مبارزه با مفاسد اقتصادي بود. سوم جمله اينکه مي‌گفتند: پيامبري است که طرفدار فضايل اخلاقي است. اگر بخواهند پيامبر را در بعد فضايل اخلاقي معرفي کنند سه ويژگي براي پيامبر معرفي مي‌کردند. قرآن و منابع ديني ما همين را مي‌گويد. 1- پيامبري بود که براي هدايت مردم حريص و دلسوز بود. جگرش مي‌سوخت تا مردم هدايت شوند. «لَقَدْ جاءَكُمْ‏ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» (توبه/128) براي هدايت مردم حرص مي‌خورد.


در سوره مبارکه کهف مي‌فرمايد: به قدري پيامبر دلش براي هدايت مردم مي‌سوخت که خدا به او گفت: بس است. اينقدر حرص نخور. داري جان خودت را از دست مي‌دهي. «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ‏ نَفْسَكَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً» (کهف/6) از اسف و غصه‌ي اينکه مردم ايمان نياوردند داري جان خودت را از دست مي‌دهي و خودت را از بين مي‌بري. نمي‌خواهد اينقدر غصه بخوري. خداي ارحم الراحمين به پيامبر مي‌گفت: بس است. هرکاري توانستي کردي. باز در سوره مبارکه فاطر مي‌فرمايد: «فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ‏ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ» (فاطر/8) جان خودت را از دست نده از حسرت اينکه اينها ايمان نمي‌آورند. باز قرآن کريم در سوره مبارکه مريم مي‌فرمايد. اين سيره نه فقط سيره خاتم الانبياء است، حتماً تاريخ پيامبر اسلام خوب و لازم و مفيد است ولي ما وقت نداريم فقط تاريخ بگوييم.

مي‌خواهيم از تاريخ انبياء ببينيم ما در زندگي امروز خود چه کاره هستيم. واقعاً الآن فاصله‌هاي ما با انبياء و اهل‌بيت و سيره اهل‌بيت خيلي زياد است. قرآن در مورد حضرت ابراهيم آيه‌اي دارد. حضرت ابراهيم عمويي داشت به نام آزر، آزر بت پرست بود. حضرت ابراهيم خيلي او را به خدا پرستي دعوت کرد. تا به اينجا مي‌رسد آيه 46 و 47 سوره مبارکه مريم، عموي ابراهيم به حضرت ابراهيم گفت: از من دور شو! «قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ‏ عَنْ‏ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ» تو حاضر نيستي بت‌هاي من و خداهاي مرا بپرستي؟ «لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا» (مريم/46) اگر دست برنداري تو را رَجم مي‌کنم، سنگسار مي‌کنم، از من دور شو! ما برويم جواني را به راه حق دعوت کنيم، او به ما بگويد: از من دور شو! سنگسارت مي‌کنم.

ما يک آيه نازل مي‌کنيم؟ گاهي ضرب المثل‌هايي که ميان ما هست، حکم يک آيه قرآن است و انگار وحي منزل است. به جهنم، چندين چراغ دارد و بيراهه مي‌رود بگذار تا بيافتد و بيند سزاي خويش! به ما چه، عيسي به دين خود و موسي به دين خود. ده تا ضرب المثل مي‌توانم بگويم براي فرار از مسئوليت. چرا؟ چون طرف حرف ما را نپذيرفته است. جواب کسي که گفته: «لأرجُمَّنکَ وَ اهجُرني» چيست؟ «قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا» (مريم/47) من از خدا مي‌خواهم تو را بيامرزد. اين سيره خاتم الانبياء و حضرت ابراهيم است. آنقدر دلسوزي کرده و غصه خورده که خداوند فرمود: اينقدر غصه نخور! ديگر بس است. آنوقت ما بخواهيم با جواني صحبت کنيم، دو جلسه با او داشته باشيم، گوش نکند. ولش کنيد! به ما چه، ما بيش از اين مسئوليت نداريم. سري که درد نمي‌کند دستمال نمي‌بندند. به من چه!


ما تحمل دختر و پسر خودمان را نداريم. چقدر الآن پدر و مادرها به ما مراجعه مي‌کنند که بچه ما نماز نمي‌خواند. به حرف گوش نمي‌کند. من چقدر نصيحت کنم؟ داستاني از خاتم الانبياء بگويم. عبدالله بن مسعود از اصحاب پيامبر خدا هست. مي‌گويد: روزهاي آخر عمرشان رسول خدا، يک جمعي از اصحاب خاص خودشان را در يک اتاقي جمع کرد. تا نگاهشان به ما افتاد از شدت محبت شروع به گريه کردند. مي‌خواهد اين اصحاب را نصيحت کند و دعوت به تقوا کند.

قبل از اينکه بگويد: «اتقوا الله» ده بار در حقشان دعا کرد. فرمود: «حياکم الله، حفظکم الله، نصرکم الله، نفعکم الله، هداکم الله، سلمکم الله، وفقکم الله، قبلکم الله، رزقکم الله» حضرت ده مرتبه دعا کرد و بعد فرمود: «اتقوا الله». مي‌خواهي دختر و پسرت را نصيحت کني اول خوبي‌هايش را بگو، دخترم ماشاءالله، تو اخلاقت يک است. احترام به پدر و مادرت عالي، درس خواندن تو حرف ندارد. نمره‌ات عالي است. اول امتيازاتش را بگو و بعد بگو: يک تقاضا از تو دارم.

تو در نمازت کوتاهي نکن، در حجاب و پوششت کوتاهي نکن. تو که اينقدر خوب هستي. يک بچه دو ساله، سه ساله را محبت کني عکس‌العمل نشان مي‌دهد، يک پيرمرد هشتاد، نود ساله، دو جمله تعريف کني عکس‌العمل نشان مي‌دهد. همسر شما هيچ خوبي ندارد؟ آقازاده، همسر من، رفيق من، پسر من تو اين را داري، اين را داري، ده تا خوبي داري، يک خوبي ديگر هم اضافه کن.


گاهي براي معلمين مي‌گويم: اگر مي‌خواهيد کلام شما روي دانش‌آموزتان اثر کند اول در دل دانش آموز نفوذ کنيد. کاري کنيد دانش‌آموز شما را دوست داشته باشد. دانش‌آموز وقتي شما را دوست داشت، هرچه بگويي از شما مي‌پذيرد. تحکم فايده ندارد. هنر يک پدر و استاد و معلم و مربي اين است، هنر انبياء اين بود، اگر مي‌خواهيد کلام نفوذ کند با محبت بگوييد. «لَقَدْ جاءَكُمْ‏ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ» سختي‌هاي شما برايش دشوار است. شما در رنج هستيد، بر پيامبر سخت مي‌گذرد. «حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» دو جلسه قبل اين داستان را گفتيم.

سوره مبارکه هود را خوانديم، حضرت ابراهيم خليل الرحمان فرشتگان الهي نازل شدند، اول فرشته‌ها را نشناخت، چون اينها در قالب انساني بودند، فکر کرد اينها مهمان هستند. برايشان غذا آورد، اينها غذا نخوردند. حضرت نگران شدند. نکند قصد سويي دارند که به غذاي ما دست دراز نمي‌کنند، گفتند: نه، «إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمِ لُوطٍ» (هود/70) ما آمديم براي قومي عذاب نازل کنيم. ما فرشته هستيم در اين چهره آمديم. غصه نخور، غذا نخوردي ما اهل غذا نيستيم.

ما فرشتگان الهي هستيم. «فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى» وقتي خيالش راحت شد و نگراني‌اش برطرف شد، دانست اينها فرشتگان الهي هستند، «يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ» شروع کرد با ما مجادله، مفسرين سؤال را جواب دادند که يعني چه؟ پيامبر الهي بايد تسليم فرمان خدا باشد. حضرت ابراهيم نمي‌دانست اين حکم قطعي پروردگار است. پيامبري که از آبرومندترين پيامبران بزرگ الهي هست دارد از تمام آبروي خودش با خدا مجادله مي‌کند براي نجات قومي که زشت‌ترين فحشاء در تاريخ به نام آنها ثبت شده است. آيه بعد مي‌گويد: کار خوب کردي. «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ» (هود/75) ابراهيم بردبار است. أوّاه يعني دلسوز است. انبياء دلسوز بودند.


عزيزان کارشناسي که به برنامه مي‌آيند، غالباً از قم مي‌آيند و ثانياً تمام هفته بايد فکرشان مشغول باشد، شنيده‌ام که شبکه سه بيننده‌اش از شبکه‌هاي ديگر بيشتر است. کار سختي است و خدا بايد کمک کند. گاهي بينندگان عزيز يک پيام مي‌دهند و خستگي يک سال آدم برطرف مي‌شود. من اين آيه را دو جلسه قبل خواندم که حضرت ابراهيم همه آبروي خودش را براي قومي خرج کرده که زشت‌ترين فحشاء در تاريخ به نام آنها ثبت شده است.

معنايش چيست؟ کسي بدي دارد شما دنبالش برو، نجاتش بده، دستش را بگير. دختري، پسري نماز نمي‌خواند، نماز نخواندن گناه خيلي بزرگي است. حالا نمي‌خواند چه کار کنيم؟ نه تو ديگر دختر من نيستي. پسر من نيستي! خيلي‌ها به ما مي‌گويند: بچه ما نماز نمي‌خواند، درست است سر سفره ما بنشيند و لقمه بخورد؟! خوب اگر شما او را طرد کني و به او لقمه ندهي، بدتر است. هنر شما اين است که بتواني به اين بي نماز اينقدر محبت کني که او را جذب کني. ابراهيم از قوم لوط شفاعت مي‌کند. عموي ابراهيم گفت: سنگسارت مي‌کنم، از من دور شو! حضرت ابراهيم فرمود: «قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي». عزيزي پيام داده من اين سخن را در برنامه سمت خدا از شما شنيدم که حضرت ابراهيم اينطور شفاعت کرده است براي آن قوم تا چه رسد به همسايه و بچه‌هاي ما، رفيق ما، يکي از بستگان ما اهل نماز نبود و ما با او قطع رابطه کرده بوديم.

گرفتاري خيلي سختي داشت. تا اين را شنيديم فردا سراغش رفتيم و به داد او رسيديم. خيلي مي‌پرسند: برادر ما اهل نماز نيست، در خانه‌اش وسايل گناه دارد. فقها جواب دادند، اگر رفتن فرزندان ما در اين خانه به دنبالش تأثيري هست، اگر تأثير منفي دارد لازم نيست شما بچه‌هايت را برداري ببري. فقها گفتند: صله رحم حتماً به معني رفت و آمد نيست، همين که گرفتاري از او برطرف کنم. چه گرفتاري از اين بالاتر که کسي را که در گمراهي است، نجات دهم. اين بالاترين صله رحم است. بالاترين خدمت به ارحام است.


پس ويژگي اول براي خاتم الانبياء، اگر مي‌خواستند معرفي کنند در بحث تبليغ مي‌گفتند: حريص است، دلسوز است. امروز در جلسه‌اي گفتم: سيدالشهداء وقتي در مسير راه براي عبيدالله حر جعفي پيام دادند بيا من با تو کار دارم، چه جوابي به ولي خدا داد؟ به حجت خدا، سيدالشهداء(ع) جواب داد، به پيام رسان گفت برو به حضرت بگو: من کوفه بودم. شنيدم شما به کوفه مي‌آيي از کوفه بيرون زدم تا چشم من به چشم شما نيافتد. من اگر مي‌خواستم تو را ببينم، در کوفه مي‌ماندم. من از کوفه بيرون نيامدم الا اينکه چشمم به چشم تو نيافتد. سيدالشهداء تا اين جمله را شنيد، فرمود: نيا، ما مي‌آييم. خود آقا بلند شد به خيمه آمد، عبيدالله مي‌گويد: دلم سوخت وقتي آقا به خيمه آمد.

چون در طول مسير بچه‌هاي خردسال دنبال آقا بودند. گفتند: ببين کار امام حسين به کجا رسيد که با سي چهل تا بچه از اين خيمه به آن خيمه مي‌رود و اين و آن را دعوت مي‌کند. عبيدالله را دعوت کرد و قبول نکرد و نجات پيدا نکرد. خيلي وقت پيش قصه‌اي را گفتم، يکي از دوستان بعد از مدتي زنگ زد و گفت: به دادم برس. گفتم: چه شده؟ از اساتيد حوزه است. گفت: من اين قصه را از شما شنيدم و نرفتم سند ببينم. رفتم يکجا گفتم و در جلسه علما بودند. علما فوري مچ ما را گرفتند و گفتند: اين قصه دروغ چيست مي‌گوييد و به امام حسين نسبت مي‌دهيد؟ گفتم: فلاني نقل کرده است.

گفتند: مگر هرچه گفت حجت است! شما اين حرف را با سند گفتي؟ گفتم: مگر جرأت داريم بدون سند حرف بزنيم؟ ابن شهر آشوب مازندراني براي هفتصد سال پيش است، دو سال پيش کنگره ابن شهر آشوب مازندراني در مازندران برگزار شد. از مفاخر شيعه است. کتابي به عنوان «مناقب اهل‌بيت» دارد. فضايل اهل‌بيت را جمع‌آوري کرده است. اين آقا هفتصد سال پيش نوشته: وقتي عصر عاشورا امام حسين در قتلگاه بود، احساس کرد سينه مبارکش سنگين شده، شمر روي سينه حضرت نشسته است، محاسن امام حسين را دست گرفته بود و سر را بالا برده بود تا از بدن جدا کند، امام حسين يک تبسمي کردند و شروع به نصيحت کردند. مرا مي‌کشي؟ مرا نمي‌شناسي؟ نه اينکه بخواهد خودش را نجات دهد، نه! مي‌خواهد در قتلگاه دست يک نفر را بگيرد و نجات بدهد.


ويژگي اول پيامبر که اگر مي‌خواستند پيامبر را معرفي کنند، يکي دلسوزي است. پدر و مادر، جوان‌ها، رفيق حوصله داشته باشيد و زود از ميدان به در نرويد. يکبار گفتي، هزار بار بگو. طرف به شما فحش داد، ديگر ما از ابراهيم بالاتر نيستيم. از ابراهيم که آبرومندتر نيستيم. از خاتم الانبياء بالاتر نيستيم. ده دعا کرد و يک جمله گفت: «اتقوا الله» ما برعکس عمل مي‌کنيم. بچه شما ده تا خوبي دارد، شما مي‌گوييد: اين درست، اين ادبت، اين اخلاقت، دلم به چه چيز تو خوش باشد! شما انتظار داري بچه شما حرف شنو باشد؟ اين پسر و دختر شما هيچ خوبي ندارد؟


ويژگي دوم اينکه پيامبر خدا خود الگوي عملي بود. محال است ما خلاف عمل کنيم و بچه‌هايمان را به خوبي دعوت کنيم. اگر پيامبر خدا دعوت به انفاق مي‌کرد، در راه خدا بدهيد. خودش اينقدر انفاق کرد که قرآن مي‌گويد: بس است. «وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» (اسراء/29) اگر بحث جهاد پيش آمد، اميرالمؤمنين در نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: وقتي جنگ سخت مي‌شد، همه به پيامبر پناه مي‌بردند. اگر عبادت بود به مردم نمي‌گفت: شما نماز بخوانيد. «طه، ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ‏ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏» (طه/1و2) چقدر نماز مي‌خواني و عبادت مي‌کني؟ ما اين قرآن را نازل نکرديم اينقدر خودت را به زحمت بياندازي.

بس است! در حالات پيامبر هست که حضرت از خواب بيدار مي‌شدند و وضو مي‌گرفتند، آيات پاياني سوره آل‌عمران را مي‌خواندند، به آسمان نگاه مي‌کردند و گريه و راز و نياز مي‌کردند. دو تا دو رکعت نماز مي‌خواندند و مي‌خوابيدند. دوباره بيدار مي‌شدند، دو تا دو رکعت مي‌خواندند. هشت رکعت، دوباره مي‌خوابيدند و دوباره بيدار مي‌شدند. در عبادت آيه نازل شد بس است. در ايثار آيه نازل شد، در هدايت آيه نازل شد، بس است. در جهاد مقدم بر همه بود. در ايثار عزيزان خود مقدم بود. در جنگ بدر عمويش عبيده تقديم شد. در جنگ احد عمويش حمزه به شهادت رسيد. در جنگ موته پسرعمويش جعفر طيار، اميرالمؤمنين در نامه نهم نهج‌البلاغه مي‌فرمايند: «قدمَّ اهل بيته» عزيزان خودش را از دست داد.


ويژگي ديگر اينکه پيامبر خدا يک تلاش فوق العاده‌اي داشت. ما گاهي دلسوزي داريم ولي تلاش ما فوق العاده نيست. وقتي سيره پيامبر را مي‌خواهند بيان کنند، يکي از اصحاب پيامبر نقل مي‌کند، «کان رسول الله يعلمنا هذه الکلمات» وقتي مي‌خواست اين مسائل اخلاقي را ياد ما بدهد، «تعليم المکتب الغِلمان الکتابه» مکتب يعني معلم، غِلمان يعني بچه‌ها، بچه‌هايي که به مدرسه مي‌روند مي‌خواهند نوشتن ياد بگيرند، معلم چطور ياد مي‌دهد؟ يکي از سخت‌ترين کارها معلمي سال اول است. دست بچه را پاي تخته مي‌گيرد و درست نوشتن را ياد مي‌دهد. پيامبر هم همينطور فضايل اخلاقي را ياد مي‌داد. يک تلاش فوق العاده تا اينها در مسير قرار بگيرند.


شريعتي:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت *** به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد
امروز صفحه 495 قرآن کريم، آيات 74 تا 89 سوره مبارکه زخرف را تلاوت خواهيم کرد. چقدر خوب است که ثواب تلاوت آيات را به روح بلند نبي مکرم اسلام هديه کنيم.
«إِنَ‏ الْمُجْرِمِينَ‏ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ «74» لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ «75» وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ «76» وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ «77» لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ «78» أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ «79» أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى‏ وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ «80» قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ «81» سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ «82» فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ «83» وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ «84» وَ تَبارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «85» وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ «86» وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ «87» وَ قِيلِهِ يا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا يُؤْمِنُونَ «88» فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ «89»


ترجمه: بدون شك مجرمان در عذاب دوزخ جاودانه‏اند. عذاب از آنان كاهش نمى‏يابد و آنان در آنجا (حزنى همراه با) يأس دارند. و ما به آنان ستم نكرديم ولكن آنان خود ستمگر بوده‏اند. و فرياد مى‏كشند كه اى مالك (دوزخ! بگو:) پروردگارت عليه ما حكم (مرگ) صادر كند. او مى‏گويد: شما ماندنى هستيد (و مرگ در كار نيست). همانا ما حقّ را براى شما آورديم ولى اكثر شما نسبت به آن كراهت داشتيد. بلكه آنان تصميم قطعى (بر نپذيرفتن حقّ) گرفتند، (اگر چنين است) پس ما نيز تصميم گرفته‏ايم (و كيدشان را بى‏اثر مى‏گذاريم). آيا آنان گمان مى‏كنند كه ما اسرار پنهانى و سخنان در گوشى آنان را نمى‏شنويم. چرا و فرستادگان ما نزد آنان حضور داشته و (همه چير را) ثبت مى‏كنند.

(اى پيامبر! به آنان) بگو: اگر براى خداوند رحمن فرزندى بود پس من اولين پرستنده بودم (و به آن فرزند احترام مى‏گذاردم). منزّه است پروردگار آسمان‏ها و زمين، پروردگار عرش، از آنچه او را توصيف مى‏كنند. پس (اين ياوه‏سراها را) به حال خود واگذار تا (در باطل) فرو روند و سرگرم باشند تا روزى را كه وعده داده شده‏اند ملاقات نمايند. و اوست آنكه در آسمان‏ها پرستش مى‏شود و در زمين نيز پرستش مى‏شود و اوست حكيم دانا. بلند مرتبه است، آن كه حكومت آسمان‏ها و زمين و آنچه ميان آنهاست براى اوست و آگاهى از قيامت مخصوص اوست و به سوى او باز گردانده مى‏شويد. كسانى را كه جز او مى‏خوانند مالك هيچ گونه شفاعتى نيستند مگر كسانى كه شهادت به حقّ داده‏اند (مثل حضرت عيسى و فرشتگان كه بدون رضاى خودشان معبود قرار گرفته‏اند) و آنان خود مى‏دانند (كه مورد شفاعت كجاست). و اگر از مشركان سؤال كنى چه كسى آنان را آفريده است، قطعاً خواهند گفت: خدا. پس چگونه به انحراف كشانده مى‏شوند. و سخن رسول ما اين است: اى پروردگار! همانا اينان قومى هستند كه ايمان نمى‏آورند. (اكنون كه از هدايتشان نا اميد شده‏اى) پس از آنان روى گردان و بگو: بدرود. در آينده خواهند فهميد (كه كيفرشان چيست؟)
حاج آقاي حسيني قمي: اين هفته در مورد مرحوم آيت الله مرعشي نجفي مطالب فراواني فرمودند. گاهي خداوند لطفي در حق شخصي انجام مي‌دهد که اين لطف شامل حال همه نمي‌شود. لطفي خداوند شامل حال ايشان کرد که بزرگ پاسبان فرهنگ شيعه، بدون مبالغه است. ايشان در زماني که ديگران از اين مسأله غفلت داشتند، خدا به قلب اين مرد انداخت که کتاب‌هاي شيعه را جمع آوري کند، اگر نبود اين کتابخانه و اينکه ايشان در يک دوراني به شدت تمام نسخه‌هاي ارزشمند شيعي را جمع آوري کرد، خدا مي‌داند امروز چقدر از اين کتاب‌ها از دست ما رفته بود. بسياري از کتاب‌هاي علماي شيعه الآن در هلند و لندن است. اگر ايشان اين کار را نکرده بود الآن اين منابع هم آنجا بود. اين خدمت را خدا به ايشان کرد.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group