يكشنبه 4 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ابعاد گوناگون زندگاني آيت الله شهيد سيد حسن مدرس(ره)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 13- 09-97
حاج آقاي حسيني قمي: بسم الله الرحمن الرحيم، چون اين روزها سالروز شهادت آيت الله مدرس(ره) بود، به نظرم اينکه چند دقيقه آخر برنامه بخواهيم به شخصيت اين مرد بزرگوار بپردازيم، ظلم به خودمان است. گفت: مادح خورشيد مداح خود است! ما اگر بگوييم: مدرس را شناختيم از خودمان تعريف کرديم. به ذهنم رسيد که کل اين برنامه را به شخصيت اين مرد بزرگ اختصاص دهيم و انشاءالله بحث پيامبر شناسي در نهج‌البلاغه براي جلسه بعد باشد.


مي‌دانيد آيت الله مدرس، هم فقيه بود. هم حکيم و مفسر بود، متأسفانه شخصيت علمي، معنوي و اجتماعي او تحت الشعاع شخصيت سياسي او قرار گرفت. اين روزها هرچه از مدرس گفته مي‌شود، از حيث سياسي است. من مي‌خواهم به سه بخش ديگر بپردازم. خوشبختانه در مورد ايشان کتاب زياد نوشته شده و من تا هفتاد کتاب را نام بردم و بيش از دويست مقاله در مورد شخصيت اين بزرگوار نوشته شده است.

در بخش حيات علمي اشاره مي‌کنم که ايشان تحصيلاتشان در اصفهان و نجف بوده است و بيست سال شاگردي کرده است. از محضر عالمان بسيار بزرگي در اصفهان سيزده سال، در نجف هفت سال و بعد از اين بيست سال تحصيل دهها سال مدرس بوده است. علت اينکه مدرس مي‌گفتند براي اين بود که درس او در اصفهان گل کرده بود. درس‌هايي که مي‌گفتند خيلي مورد استقبال قرار گرفت و به مدرس معروف شدند. شخصيت‌هايي مثل معروف آيت الله سيد محمد باقر دُرچه‌اي، در محضر ايشان دو سال و سه ماه فقه و اصول خواندند. مرحوم آيت الله شيخ مرتضي ريزي، ريزي روستايي بود که حالا زرين شهر ناميده مي‌شود. چهار سال فقه و اصول در محضر اين بزرگوار خواندند. مرحوم ميرزا جهانگيرخان قشقايي که استاد اين بزرگوار بودند. مرحوم آخوند کاشي که اينها عمدتاً استاد شخصيت‌هايي مثل مرحوم آيت الله العظمي بروجردي بودند. مثل مرحوم حاج آقا رحيم ارباب بودند، مدرس در اصفهان شاگرد اين بزرگواران بود.
در اصفهان به درجه اجتهاد مي‌رسد ولي بعد از اجتهادش تازه به نجف مي‌رود. در نجف هفت سال مي‌ماند شاگرد اين بزرگواران بود. مرحوم آخوند خراساني، مرحوم آيت الله سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي، مرحوم شيخ الشريعه اصفهاني، ميرزاي شيرازي، ميرزاي دوم مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي، مرحوم آيت الله سيد محمد فشارکي، اينها هرکدام يکي از استوانه‌هاي علمي بزرگ حوزه بودند. ميرزاي شيرازي در مورد اين بزرگوار مي‌فرمايد: اين سيد در محمد کوتاهي از تمام همدرسي‌هايش جلو افتاد و در منطق و فقه و اصول سرآمد همه‌ي يارانش هست.

اين تعبيري است که ميرزاي دوم، ميرزا محمد تقي شيرازي در مورد آيت الله مدرس دارد. براي عظمت علمي اين بزرگوار همين کافي است که بدانيم وقتي از نجف تقاضا مي‌کنند، شما پنج نفر مجتهد را معرفي کنيد که ناظر بر قوانين مجلس شوراي ملي آن زمان باشند، از سوي مرحوم آخوند خراساني و مرحوم ملا عبدالله مازندراني يک ليست بيست نفره فرستاده مي‌شود. مي‌گويند: شما از بين اين بيست نفر، پنج نفر را انتخاب کنيد. در آن ليست چه کساني بودند؟ مثلاً مرحوم آخوند زين العابدين گلپايگاني که تازگي صحبت کرديم و هم رديف شيخ انصاري بود. مرحوم آيت الله العظمي آسيد ابوالحسن اصفهاني که در ليست بيست نفر هست، از جمله مرحوم مدرس (ره). يعني از سوي استادش مرحوم آخوند خراساني وقتي معرفي مي‌شود در رديف شخصيت‌هاي تراز اول، يعني مدرس از نظر علمي و فقهي يک فقيه تراز اول است. ايشان از مراجع همزمان خودش چيزي کم نداشت.


وجود يک چنين شخصيتي به مجلس شورا عظمت مي‌داده است. در حالات ايشان هست که دوست و دشمن و موافق و مخالف منتظر حضور مدرس در مجلس بودند. ولو مخالفين تا مدرس مجلس نمي‌آمد، مجلس نبود. يک مجتهدي در اين حد مدتي نماينده است که حالا ما يک مجتهد هم در تمام مجلس شوراي متأسفانه نداريم. بعد در اصفهان شروع به تدريس فقه و اصول و تدريس حکمت و نهج‌البلاغه مي‌کنند. ايشان در اصفهان و تهران سالها تدرس مي‌کند. در مدرسه سپهسالار آن زمان و مدرسه عالي شهيد مطهري که الآن هست. شاگردان ايشان که فراوان هستند، آيت الله حاج ميرزا علي آقاي شيرازي که مرحوم شهيد مطهري محو مقامات معنوي اين بزرگوار بوده که اشاره مي‌کنيم. مرحوم آ ميرزا ابوالحسن شعراني که از شاگردان مرحوم مدرس بودند. آيت الله جوادي آملي افتخار مي‌کند به شاگردي مرحوم شعراني، شعراني شاگرد آيت الله مدرس است. مرحوم شعراني عالم کم نظيري بود و تسلط ايشان به علوم، زبان فرانسه، زبان ابري، ترکي، انگليسي، يک شخصيت و علامه کم نظير بودند.

ايشان محو شهيد مدرس مي‌شود. مرحوم آيت الله ميرزا هاشم آملي که ايشان مي‌گويد: من سني نداشتم و در مدرسه سپهسالار، مدرسه شهيد مطهري بودم که مدرس مرا ديد و گفت: اينجا چه کار مي‌کني؟ گفتم: درس مي‌خوانم، چه درسي؟ اسفار مي‌خوانم. تو به اين سن و سال اسفار مي‌خواني! از من امتحان گرفت و خيلي خوشش آمد و سفارش کرد به من اتاق خوبي بدهند و خادم مواظب من باشد. دهها شخصيت شاگردان اين فقيه بزرگ بودند.


هم مباحثه‌ها، آيت الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني هم مباحثه ايشان بوده است. مرحوم سيد علي کازروني هم مباحثه ايشان بوده است. هم حجره ايشان مرحوم آيت الله شيخ حسنعلي نخودکي اصفهاني بوده است و ايشان در حالات شهيد مدرس نقل مي‌کند که مدرس اهل تهجّد بود. مرحوم نخودکي که مقامات معنوي فوق‌العاده دارد، ذکر خير مقامات معنوي مدرس را دارد و مي‌گويد: مقيد به نماز شب بود و تمام ايامي که با هم بوديم او مقيد به نماز شب و تهجّد شبانه بود. کتاب‌هاي فراواني دارد که من نام بردم. دو جلد حاشيه بر رسائل شيخ انصاري(ره) دارد و جالب است اين حاشيه را در 24 سالگي قبل از رفتن به نجف نوشته است که تقريرات درس استادش مرحوم درچه‌اي و مرحوم شيخ مرتضي ريزي بوده است و نظرات خودش هم در اين کتاب مي‌گويد. رساله‌اي در ترتُب دارد، در شرط متأخر دارد، علم کلام دارد، رسائل فقهيه دارد و مفصل است. همين‌جا براي اينکه تاريخ زندگي اين بزرگوار را گفته باشم، اشاره کنم که نقش استاد در تربيت انسان‌ها خيلي مهم است.

يکي از اساتيد ايشان مرحوم آخوند کاشي بوده است يا مرحوم جهانگير خان قشقايي کسي که سالها تحت تأثير نفس مرحوم قشقايي باشد معلوم است چه درست مي‌شود و چه شخصيت معنوي اين اساتيد بزرگوار تحويل جامعه مي‌دادند. مرحوم آيت الله ارباب شيفته مرحوم آخوند کاشي بود. ايشان در مورد نماز مرحوم آخوند کاشي مي‌فرمود: نماز مرحوم آخوند کاشي افتخار اسلام است. حاج آقا رحيم ارباب خودش با مقامات معنوي فوق العاده که مقامات حاج آقا رحيم کم نيست، مي‌فرمود: نماز استاد ما آخوند کاشي افتخار اسلام و ما بود. مرحوم ارباب از رئيس حوزه اصفهان نقل مي‌کند، شخصيتي به نام آسيد محمد رضا خراساني، مي‌گويد: يک شب به مدرسه صدر آمدم، از هر جاي مدرسه صداي سبوحٌ قدوسٌ مي‌شنيدم. گفتم: منشأ اين صدا کجاست، گشتم و ديدم اتاق مرحوم آخوند کاشي است. چون مرحوم آخوند در حجره در مدرسه زندگي مي‌کرد.


باز قصه‌اي را خود حاج آقا رحيم ارباب نقل مي‌کند، اين بزرگوار با آن مقامات معنوي تازه محو مرحوم آخوند کاشي بود. مي‌گويد: يکوقت استاد (آخوند کاشي) به من فرمود: چون اهل غذا نبود، يک نام و پنيري مي‌خورد. يک شب فرمود: امشب هوس بادمجان کردم. استادي که به هر قيمتي خواستيم راضي‌اش کنيم يک شب غذاي گرم بخورد، راضي نبود خودش امشب پيشنهاد غذا کرد. رفتم بازار و تهيه کردم و در حجره مرحوم کاشي آتشي به پا کردم، شروع به درست کردن غذا کردم، مرحوم آخوند کاشي مشغول نماز شد. چنان محو نماز اين استاد و مناجات اين استاد شدم، نماز ايشان تمام شد و ديدم دود از غذاي من بلند شد و تمامش سوخت! مرحوم آخوند نگاهي کرد و فرمود: امشب هم غذا سوخت و مقدر ما همان نان و پنير است! يعني مرحوم حاج آقا ارباب محو کمالات آخوند کاشي بود. فکر نکنيد اينها غذا نمي‌خوردند، نه! اميرالمؤمنين در نهج‌البلاغه جواب دادند و فرمودند: غذاي من خيلي ساده بود، دو قرص نان. بعضي مي‌گويند: چطور مي‌شود با اين غذا فتح خيبر کرد؟ حضرت جواب مي‌دهد: «إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ» (نهج البلاغه، نامه 45) درختان جنگلي خيلي مقاومتشان بيشتر است تا يک درختي که شما در خانه پرورش دادي. الآن اين درخت را شما دو سه روز مسافرت بروي و آب ندهي، پژمرده مي‌شود. اما درختان جنگلي اينطور نيست. همه مقاومت‌ها به خوردن نيست.


مرحوم آيت الله بهجت در حالات ايشان ديدم که يکي از بستگانشان نقل مي‌کند که ايشان هم غذاي ساده مي‌خوردند و کسالتي نداشتند و روز آخر با بيماري به بيمارستان رفتند و در سن نود سالگي از دنيا رفتند. ايشان اهل غذا نبودند و شب نان و پنير مي‌خوردند و غذاي پختني نمي‌خوردند. يک شب باز پيشنهاد کردند که امشب هوس کردم اشکنه بخورم. خيلي خوشحال شديم که آقا بعد از مدت‌ها هوس اشکنه کردند. فرمودند: به شرطي که تخم مرغ و روغن و مغزگردو نداشته باشد. زندگي ساده‌اي داشتند و در اوج سلامت هم بودند. عده‌اي متأسفانه همين غذا هم نمي‌توانند و بخورند و عده‌اي هم بسيار غذا مي‌خورند. به هر حال مرحوم حاج آقا رحيم ارباب محو عبادت ايشان بود و ايشان يکي از اساتيد شهيد مدرس است. پس اساتيد مرحوم مدرس در اصفهان مرحوم آيت الله درچه‌اي شد. مرحوم شيخ مرتضي ريزي، مرحوم جهانگير خان قشقايي و مرحوم آخوند کاشي. در نجف هم که گفتيم: مرحوم آخوند خراساني و سيد محمد فشارکي و شيخ الشريعه اصفهاني.


با اين مقامات علمي و تأليفات، عضو فقيه تراز اول و عضو فقهايي که ناظر بر شريعت قوانين بودند از نجف معرفي شدند، جالب است در کنار اين درسها توجه عجيبي به نهج‌البلاغه داشتند. يکوقتي اشاره کرديم در اين مقدمه سيري در نهج‌البلاغه، شهيد آيت الله مطهري مي‌نويسند: کسي که دست مرا گرفت و با نهج‌البلاغه آشنا کرد مرحوم حاج ميرزا علي آقاي شيرازي است. آقاي مطهري مي‌فرمايد: من نهج‌البلاغه را مي‌ديدم و خطبه‌هايش را حفظ مي‌کردم ولي با دريا و دنياي نهج‌البلاغه آشنا نبودم. به اصفهان رفتم و چه وصفي از مرحوم حاج ميرزا علي آقاي شيرازي مي‌کند. ايشان محو حاج ميرزا علي آقاي شيرازي شد. ايشان به قم مي‌آمد به دعوت آيت الله العظمي بروجردي و براي روحانيون قم منبر مي‌رفت و اول تا آخر منبرش هم اشک چشم بود. ايشان گريه مي‌کرد و شاگردان گريه مي‌کردند. آقاي مطهري شيفته ايشان مي‌شود.

آقاي مطهري طلبه جواني نبود و در عين حال جلب ميرزا علي آقاي شيرازي شد. مي‌گويد: مديون ايشان هستم که با دنياي نهج‌البلاغه آشنا شدم. مرحوم حاج ميرزا علي آقاي شيرازي محو که بود؟ مرحوم مدرس. مي‌گويد: مدرس مرا با دنياي نهج‌البلاغه آشنا کرد. اين کتاب «سرگذشت، افکار و آثار آيت الله شهيد مدرس» هست و کتاب مفصلي است و جزء منابع ما به حساب مي‌آيد و از کتاب‌هاي مؤسسه‌ي کتاب شناسي شيعه است. تقريباً اينها آن هفتاد کتابي که در مورد مدرس بوده، ديدند و بيش از هزار صفحه شرح حال آيت الله مدرس هست که انصافاً خيلي زحمت کشيدند.


در اينجا عبارت مرحوم آيت الله حاج ميرزا علي آقاي شيرازي را نقل مي‌کنند. آقاي مطهري شيفته مرحوم حاج ميرزا علي آقاي شيرازي شده و مي‌گويد: او مرا با دنياي نهج‌البلاغه آشنا کرد و حاج ميرزا علي آقا شيفته شهيد آيت الله مدرس است. مي‌نويسد مدرس زندگي عجيبي داشت. در تمام عمر طلبگي را ترک نکرد و لباس کرباسي مي‌پوشيد و لقمه‌اي نان خوراک او بود. در مراجعت از نجف روزهاي پنجشنبه براي طلاب درس اخلاق مي‌گفت.

مبناي درس اخلاق او نهج‌البلاغه بود. يک روز به درس ايشان رفتم. چنان حاضر الذهن عبارات نهج البلاغه را از حفظ مي‌خواند و از کتب بزرگان شعر و ادب و ادبيات عرب ضرب المثل مي‌آورد که علاقه‌مند شدم و مدتي به درس ايشان مي‌رفتم. مدرس مي‌گفت: شخصيت انسان به اخلاق انساني است. پيامبر فرمود: «بُعِثْتُ لاتَمِّمَ‏ مَكَارِمَ الاخْلاقِ‏» (مكارم ‏الاخلاق، ص 8) بالاترين کتاب اخلاق نهج‌البلاغه است. بخوانيد و به ديگران ياد بدهيد. مشوق من در نهج‌البلاغه مدرس بود و اين کلام آيت الله حاج ميرزا علي آقاي شيرازي است.


ما خوشحال هستيم و خدا را شکر که همه بيننده‌ها در طول هفته مهمان قرآن کريم، نهج‌البلاغه، صحيفه سجاديه و چهل حديث امام خميني هستند و اينها خيلي ارزشمند است. بينندگان به اين زمان برنامه اکتفا نکنند و يک زماني بگذارند. اگر آقاي مطهريA A A جذب استاد مي‌شود و آن استاد جذب مدرس مي‌شود و مدرس جذب نهج‌البلاغه مي‌شود، ما هم يک مقدار بيشتر انس بگيريم. از جمله کارهايي که مرحوم مدرس انجام مي‌دهد توجه به تفسير قرآن است. در حالات ايشان است که عده‌اي از علما، مرحوم بهبهاني، مرحوم لواساني را جمع مي‌کند که يک تفسير جامع بنويسند، آن همه تفسيري که آن زمان بوده است.

هشتاد سال از شهادت شهيد مدرس مي‌گذرد. هشتاد سال پيش مرحوم مدرس تفسير جامعي را در ميان تفاسير پيدا نمي‌کند. اينها را جمع مي‌کند که يک تفسير ديگري بنويسند ولي متأسفانه بحث تبعيد ايشان به خواف در آن نه سال و بعد هم شهادت ايشان ديگر مهلت نمي‌دهد که ايشان کار را ادامه بدهد. از چيزهايي که براي من جالب بود، طرح‌هايي براي اصلاح نظام حوزه داشتند. مي‌فرمودند: حتماً بايد ما اين چند درس را به کتاب‌هاي درسي حوزه اضافه کنيم. يکي تاريخ است، تا ما تاريخ گذشتگان را ندانيم نمي‌توانيم با زمان خودمان خوب انس بگيريم و موضع گيري سياسي داشته باشيم. آموزش زبان که مي‌فرمود: من حسرت مي‌خورم چرا دو سه زبان خارجي بلد نيستم. اي کاش ياد گرفته بودم و اصرار داشتند. 130 سال پيش ايشان حسرت مي‌خورد که چرا نرفتم زبان ياد بگيرم!


آشنايي با مسائل روز؛ خيلي اصرار داشتند و آن زمان مسائل روز خيلي مورد توجه حوزه‌هاي علميه نبود. يک شخصيت خاصي از جمله ايشان که خيلي اصرار داشت طلبه‌ها با مسائل روز آشنا باشند. حتي ايشان مي‌گويد: در نجف به استادي گفتم: اجازه مي‌دهيد چند نفر از شاگردان شما که قريب الاجتهاد هستند يک مقدار اخبار سياسي بخوانند. مي‌گويد: استادم به من فرمود: سه چهار نفر بيشتر قريب الاجتهاد ندارم و آن هم بيکار نيستند.

باز جالب است که خيلي تأکيد داشتند به مبلغين و وعاظ مي‌گفتند که احکام ياد مردم بدهيد. يکوقتي در يکي از روستاهاي اصفهان پاي منبر واعظي مي‌روند و خيلي صداي قشنگي داشتند. پايين مي‌آيند و مي‌روند وضو بگيرند، مي‌بيند اين پيرمرد روستايي وضويش غلط است. همان‌جا به اين واعظ مي‌گويد: منبر به اين خوبي رفتي، چهار مسأله بگو. اگر شما به وظيفه‌ات درست عمل کرده بودي، وضوي اين پيرمرد روستايي اشتباه نبود و همه منبر اين نيست که شما گفتي. تفسير و نهج‌البلاغه و اخلاق و احکام بگو.
حيات اجتماعي ايشان خيلي قابل توجه است. عالمان دين آنهايي نيستند که فقط سرشان در کتاب باشد. حتماً بايد بدانند اطرافشان چه مي‌گذرد و مردم چه مشکلاتي دارند. در اختيار مردم باشند، مدرس در اختيار مردم بود. پياده از خانه به مجلس مي‌رفت و از مجلس پياده به خانه مي‌آمد. در راه وقتي مي‌آمد با بقال محله هم صحبت مي‌کرد و گزارش مي‌داد امروز در مجلس چه تصويب کرديم و چه شد. مردم در جريان باشند.

از جمله داستان‌هايي که در حيات ايشان براي من جالب بود، اين بيمارستان آيت الله فيروز آبادي که هنوز هم هست، ايشان در حقيقت مؤسس اين بيمارستان بود. مرحوم آقاي فيروزآبادي و عده‌اي از رجال سياسي و نمايندگان مجلس را ايشان دعوت مي‌کند و مي‌فرمايد: شما به اين حقوقي که از مجلس مي‌دهند احتياجي نداريد. اين حقوقي که مي‌گيريد را کنار بگذاريد و بيمارستان بسازيد. خودش و جمعي از نمايندگان را جمع مي‌کند و اين بيمارستان فيروز آبادي را بنا مي‌کنند و هيچگاه نمي‌گفته من سهمي داشتم ولي باني‌اش خود ايشان بود.


خانه موروثي داشت و اختصاص داد براي حمام عمومي مردم، پل بسازند، ساختمان بسازند، خانه بسازند، خانه موروثي خودش را وقف اين کارها مي‌کند. در يکي از نطق‌هايي که در مجلس داشتند، سخنراني که مي‌کند در حضور رضاخان و همه نمايندگان است. حريّت ايشان معروف است. ايشان در سخنراني مي‌فرمايد: تمام اين مقامات، شاه، رئيس الوزرا، نمايندگان، حجت الاسلام، همه نوکر مردم هستند. يکي اسمش شاه است و يکي اسمش رئيس الوزرا نخست وزير است، يکي نماينده مجلس است.

همه نوکر مردم هستند. اين خيلي مهم است که مسئول باور کند نوکر مردم است. رضاخان از اين نطق او ناراحت مي‌شود و مي‌گويد: نمي‌شد يک تعبير ديگري به کار ببريد؟ ايشان مي‌فرمايد: ما زبان فارسي خودمان صحبت مي‌کنيم و شما درس خوانده هستيد به زبان ديگر هرچه مي‌خواهيد بگوييد. ما نوکر مردم هستيم! اگر مسئولي باور کند، نماينده مجلس باور کند نوکر مردم است، خادم مردم است.


دختر ايشان مرحوم فاطمه بيگُم، دختر آيت الله مدرس مي‌گويد: زياد اتفاق مي‌افتاد که وقتي مدرس خانه مي‌آمد، با لباس کامل رفته بود. برمي‌گشت عبا را دور خود پيچيده بود، يا پيراهنش را در راه کسي گرفته بود و به نيازمندي داده بود يا قبايش را مي‌داد. باز هست که وقتي پيشنهاد مي‌کنند حقوق نمايندگان زياد شود، ايشان مخالفت مي‌کند و مي‌فرمايد: مردم ندارند. اگر همه مردم داشتند شما به حقوقتان اضافه کنيد. يکوقتي دختر ايشان مريض مي‌شود. بيماري حصبه مي‌گيرد. بيمارستان خيلي خوب در شميران بود و گفتند: به آن بيمارستان منتقل کنيد و امکانات خوبي هست. ايشان مي‌فرمايد: تمام مردم فرزندان من هستند. اگر همه مردم مي‌توانند مريضشان را به اين بيمارستان ببرند، دختر من هم برود!


الآن در همين گرفتاري‌ها، مردم گرفتاري را درک مي‌کنند به شرطي که فاصله‌اي بين مسئولين و مردم نبينند. انصافاً در اين روزها واقعاً از خحجالت مردم از خانه کمتر بيرون مي‌آييم. هرکس به هر قيمتي بخواهد مي‌فروشد. حقوق‌ها ثابت ولي قيمت‌ها هر روز بالا مي‌رود. بايد به فکر مردم باشيم. اگر نماينده‌اي اين دغدغه را داشت مثل مدرس مي‌شود. امروز شخصيت‌هايي مثل آيت الله مدرس را در مجلس کم داريم. اين ميلياردها هزينه‌اي که نماينده مجلس براي رفتن به مجلس مي‌کند آيا مديون کسي نمي‌شود؟ چه اصراري است و چه چيزي نصيبش مي‌شود که حاضر است ميلياردها هزينه کند؟ چه خبر است؟ بياييد يک طرح استيضاح براي خودتان بنويسيد. چه اشکالي دارد.

شما ده نفر شويد مي‌توانيد يک وزير را استيضاح کنيد. شما از حوزه انتخابيه يک سي‌ام رأي آورديد، اگر هزار نفر مردم حوزه گفتند: شما کوتاهي کردي! شما که هر روز استيضاح مي‌کنيد، بعضي از نماينده‌ها 25 هزار رأي آوردند. با يک سي‌ام مي‌توانيد وزير استيضاح کنيد. آنچه براي مرحوم مدرس مي‌ماند همين ساده زيستي ايشان است. مرحوم آيت الله سيد اسد الله روضاتي مي‌گويد: من مهمان آقاي مدرس شدم در مدرسه سپهسالار، به من و همه همراهانم غذا داد، به همه ما يک گرده نان و يک تخم مرغ داد. آيت الله مدرس با آن شخصيت و آن نام، اگر ايشان مي‌نوشتند: به فلاني رأي بدهيد تمام بود. اينقدر مردم به او اعتماد داشتند. اگر در مجلس عليه لايحه‌اي صحبت مي‌کرد تمام بود.

اگر عليه نماينده‌اي صحبت مي‌کرد مدرس حرف مي‌زد تمام بود با آن عظمت علمي و موقعيت اجتماعي و شخصيت معنوي، الآن غذاي خيلي از مردم نان و تخم مرغ است ولي آيا غذاي نمايندگان مجلس هم همين است؟ در قوه قضاييه غذا همين است؟ کسي به مدرس مي‌گويد: ما مي‌خواهيم مجسمه شما را درست کنيم، مي‌گويد: مجسمه من بايد در دل مردم باشد.


ايشان را چند بار ترور کردند، ايشان بدون محافظ بود ولي مي‌گفت: ما نبايد از مردم دور باشيم. نگهبان نداشت، خانه ساده‌اي داشت. سعه صدر فوق العاده‌اي داشت. يکوقتي در اصفهان بودند، دو جاسوس مي‌فرستند براي کنترل کردن ايشان، آقاي مدرس جاسوسي که آمده متوجه مي‌شود ولي آنقدر با اينها صميمي برخورد مي‌کند، اينها را خانه مي‌برد و غذا مي‌خورند. مي‌گويد: مگر شما را براي جاسوسي نفرستادند، من همه چيز را به شما مي‌گويم، هر روز در درس من شرکت کنيد. اينقدر با اينها خوب برخورد مي‌کند که جاسوس حکومت طلبه مي‌شوند و از طلبه‌هاي خوب مي‌شوند.

مدرس با جاسوسش اينقدر خوب و لطيف برخورد مي‌کند که از جاسوس، طلبه مي‌سازد. اين قدرت جذب اين بزرگوار است و امروز متأسفانه اين قدرت دفع ماست. ايشان نه سال در تبعيد بود، خيلي اذيت شد و چشمش را از دست داد. بسيار مورد شکنجه قرار گرفت، در اين نه سال روزي دوازده ساعت مشغول عبادت بودند.


شريعتي: امروز صفحه 523 قرآن کريم، آيات 52 تا 60 سوره مبارکه ذاريات و آيات ابتدايي سوره مبارکه طور را تلاوت خواهيم کرد.
«كَذلِكَ‏ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ «52» أَ تَواصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ «53» فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ «54» وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ «55» وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ «56» ما أُرِيدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِيدُ أَنْ يُطْعِمُونِ «57» إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ «58» فَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذَنُوباً مِثْلَ ذَنُوبِ أَصْحابِهِمْ فَلا يَسْتَعْجِلُونِ «59» فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ يَوْمِهِمُ الَّذِي يُوعَدُونَ «60»


«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، وَ الطُّورِ «1» وَ كِتابٍ مَسْطُورٍ «2» فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ «3» وَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ «4» وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ «5» وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ «6» إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ لَواقِعٌ «7» ما لَهُ مِنْ دافِعٍ «8» يَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً «9» وَ تَسِيرُ الْجِبالُ سَيْراً «10» فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «11» الَّذِينَ هُمْ فِي خَوْضٍ يَلْعَبُونَ «12» يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلى‏ نارِ جَهَنَّمَ دَعًّا «13» هذِهِ النَّارُ الَّتِي كُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ «14»
ترجمه: (اى پيامبر!) بدين گونه (كه تو را تكذيب كردند) پيشينيان اينان نيز هيچ پيامبرى برايشان نيامد مگر آنكه گفتند: جادوگر يا جن‏زده است. (آيا مخالفان در طول تاريخ) به يكديگر سفارش كرده‏اند (كه با انبيا اين گونه برخورد كنند؟) نه، بلكه آنان مردمى طغيانگرند. پس، از آنان روى بگردان كه تو مورد سرزنش نيستى.

و (به مردم) تذكّر بده كه قطعاً تذكّر براى مؤمنان مفيد است. و جن و انس را نيافريدم مگر براى آنكه مرا عبادت كنند. و من از آنان هيچ رزقى نمى‏خواهم و نمى‏خواهم كه به من طعام دهند. زيرا خداوند است آن روزى رسانِ نيرومندِ استوار. پس به تحقيق براى كسانى كه ظلم كردند، سهم و نصيبى (از عذاب) همانند سهم هم مسلكانشان است، پس از من درخواست شتاب نكنند (كه به آن خواهند رسيد). پس واى بر كسانى كه كفر ورزيدند، از روزى كه وعده داده مى‏شوند.


به نام خداوند بخشنده مهربان‏، به (كوه) طور سوگند. به كتابى نوشته شده در صفحه‏اى گشوده سوگند. به آن خانه‏ى آباد (خانه خدا) سوگند. به سقف برافراشته (آسمان) سوگند. به درياى شعله‏ور سوگند. كه عذاب پروردگارت قطعاً واقع شدنى است. و براى آن هيچ مانعى نيست. روزى كه آسمان به شدّت درهم‏پيچيده شود و كوه‏ها از جا كنده شده و به شتاب روان گردند. پس در آن روز، واى بر تكذيب كنندگان! آنان كه در باطل فرو رفته و به ياوه‏سرايى (درباره آيات الهى) سرگرمند. روزى كه به سختى به سوى آتش رانده مى‏شوند. (و به آنان گفته مى‏شود:) اين همان آتشى است كه دائماً آن را تكذيب مى‏كرديد.


شريعتي: تعدادي از سؤالات شما را انتخاب کردم و حاج آقاي حسيني به آنها پاسخ خواهند داد.
حاج آقاي حسيني قمي: ما پنج روز تا آخر ماه ربيع فرصت داريم. عزيزاني که مي‌خواهند رد مظالم پرداخت کنند تا روز شنبه که آخرين روز ماه هست فرصت دارند. ما از مراجع مثل حضرت آيت الله العظمي صافي گلپايگاني، حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي، آيت الله العظمي وحيد خراساني، آيت الله العظمي سيستاني، آيت الله العظمي شبيري زنجاني و مقام معظم رهبري اجازه گرفتيم. هرکس مي‌خواهد رد مظالم بدهد تا پانصد هزار تومان، اگر مي‌خواهد بيشتر بدهد بايد اجازه بگيرد.

رد مظالم را توضيح داديم که ما ناخودآگاه يکسري دين‌هايي داريم، بچه بوديم مال کسي را از بين برديم. معامله‌اي کرديم پول اضافه گرفتيم، معلم بوديم بچه‌اي را زديم، کرايه نداديم. همه ما مبتلا هستيم، به نيت رد مظالم بدهيم. اگر بدهکار بوديم که رد مظالم حساب مي‌شود و اگر نبوديم صدقه‌اي است که به فقرا داديم. در بين ارحام و خويشاوندان نگاه کنيد، البته به پدر و مادر و اولاد نه، چون پدر و مادر را بايد زندگي‌شان را تأمين کنيم. پدر و مادر بايد زندگي فرزندشان را از راه ديگري تأمين کنند، خانم‌هايي که وضع مالي خوبي دارند، اگر اولادشان گرفتاري و مشکل مالي دارد، بايد گرفتاري مالي او را از جاي ديگري تأمين کنند. خانم‌ها مي‌توانند به شوهر بدهند چون نفقه زن به عهده شوهر است و عکس آن اشکالي ندارد. اگر شوهر فقير است مي‌توانند خانم‌ها بدهند ولي شوهر نمي‌تواند به خانم پولي بدهد و بگويد اين رد مظالم به شما باشد.
حتماً آقايان يک پولي به خانم‌ها بدهند يا به نيت خانم‌هايشان را مظالم بدهند. به نيت پدر و مادرها و فرزندان بدهند، به نيت امواتشان بدهند. هيچ خدمتي بهتر به پدر و مادر، عزيزي که از دست رفته، فرزندي، شوهري، همسري که از دست رفته، هيچ خدمتي بالاتر از اين نيست. گل را به زنده‌ها بدهيد، روي قبر گل نگذاريد. هيچ خدمتي براي کسي که از دنيا رفته بالاتر از دادن رد مظالم نيست.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group