موضوع برنامه: سيره تربيتي اميرالمؤمنين علي(ع) در نهجالبلاغه- حکمت 252
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 18- 10-97
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
حاج آقاي حسيني قمي: بسم الله الرحمن الرحيم، «فَرَضَ اللَّهُ الايمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكَاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ» تا اينجا را خوانده بوديم. «وَصِلَةَ الرَّحِمِ مَنَْماةً لِلْعَدَدِ» اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: خداوند صله رحم را واجب قرار داد. صله رحم واجب است و جزء مستحبات نيست.
سر زدن به ارحام از کارهاي واجب است. خداوند صله رحم را وسيلهي فزوني عدد قرار داده است. يعني عمر انسانها زياد و حياتشان با برکت ميشود. اگر قوم و طايفهاي حواسشان به همديگر بود قطعاً تلفات و حوادثشان کمتر ميشود، روز بيماري به دادش رسيد، روز غم و غصه به فريادش رسيد و کمکش کرد، قطعاً اين رفت و آمدها را رعايت کردن، موجب رشد و برکت مادي و معنوي ميشود.
مرحوم علامه مجلسي در بحار يک بابي دارد به نام «باب صلة رحم» 110 حديث ايشان نقل کرده است. مرحوم کليني در کافي شريف هم سي حديث نقل کرده است. اميرالمؤمنين در خطبه 23 نهجالبلاغه بيان زيبايي دارند. ابتدا خطبه23 را ميخوانم و بعد 14 حديث از 110 حديث را نقل ميکنم. اميرالمؤمنين در خطبه 23 ميفرمايد: «ايها الناس! انه لا يَسْتَغْنِي الرَّجُلُ وَ إِنْ كَانَ ذَا مَالٍ وَ وَلَدٍ عَنْ عَشِيرَتِهِ» مردم بدانيد! انسان ولو وضع مالياش هم خوب باشد، از طايفه و عشيره و اقوام بي نياز نميشود.
اينهايي که پولدار هستند، نگويند: ما ثروت داريم و با ثروتمان هر مشکلي در زندگي پيش آمد را برطرف ميکنيم. ثروت همه مشکلات را برطرف نميکند. «وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ» اينکه طايفه در يک روز سختي از ما دفاع کنند با دست و زبانشان، «وَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ حِيْطَةً» اينها از همه مردم حفاظتشان نسبت به خويشاوندشان بيشتر هست. «مَنْ وَرَائِهِ وَ أَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ» ارحام بهتر ميتوانند پراکندگيها و گرفتاري خويشاوند را برطرف کنند.
«وَ أَعْطَفُهُمْ عَلَيْهِ عِنْدَ نَازِلَةٍ» هيچکس مهربانتر از خويشاوند در مصيبت و گرفتاري نيست. بگويد: من پول دارم پرستار ميگيرم. محبت پرستار قابل مقايسه با محبت پدر و مادر و برادر است؟ «إِذَا نَزَلَتْ بِهِ وَ لِسَانُ الصِّدْقِ يَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِي النَّاسِ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ يُوَرِّثُهُ غَيْرُهُ» ميفرمايد: آقايي که وضع ماليات خوب است و فکر ميکني با همين پول همه کار ميکني، اگر به ارحام و خويشاوندانت رسيدگي کردي، بعد از تو همه گفتند: خدا پدرش را بيامرزد.
عجب عمويي بود، برادري بود! اين لسان الصدق، حضرت ابراهيم خليل الرحمان، پيامبر با آن عظمت و مقام استثنايي، يکي از تقاضاهايش از خدا اين است «و اجعل لي لسان صدقٍ في الآخرين» خدايا کاري کن که وقتي رفتيم مردم بگويند: خدا پدرش را بيامرزد. مردم به نيکي از ما ياد کنند. اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه در عهدنامه مالک اشتر دارند، مالک يک کاري کن مردم بعد از تو بگويند: خدا پدرش را بيامرزد، عجب استاندار خوبي داشتيم. هرکسي در حد خودش ميتواند دستي را بگيرد و کاري بکند، کاري کن وقتي رفتي بگويند: خدا پدرش را بيامرزد. «وَ لِسَانُ الصِّدْقِ يَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِي النَّاسِ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ يُوَرِّثُهُ غَيْرُهُ» آدم کاري کند که خداوند بعد از مرگش همهA تعريفش را بکنند بهتر از اين مال است که به ارث بگذارد که به ديگران برسد.
از 110 روايتي که مرحوم مجلسي در بحار در جلد 71 بابي دارد و مرحوم کليني من چهارده مورد را گلچين انتخاب کنم. از امام صادق در کافي شريف است. «ان القوم ليکونون فَجَرَتاً و لا يکونون بَرَرَتاً» گاهي يک عده هستند فاجر هستند، حضرت ميگويد: اهل کار خاصي نيستند و سر به سجده نميگذارد. نه نمازي، نه روزه و حجي ولي «يصلون ارحامهم» اين کار خوب را انجام ميدهند، آدمي که اهل عبادت نيست ولي صله رحم ميکند، فرمود: خدا به مالشان برکت ميدهد. مرحوم آيت الله العظمي آخوند ملا زين العابدين گلپايگاني ميفرمودند: بعضي کارها هست ولو شما نيتت قربتاً الي الله نيست، ولي خدا تفضلاً پاداش ميدهد. حتي گاهي طرف کافر است ولي کار خيري ميکند و خدا پاداش ميدهد.
با اينکه براي خدا انجام نميدهد و فجره و فسقه است، ولي بخاطر صله رحم خدا عمرشان را طولاني ميکند و به مالشان برکت ميدهد. صله رحم جزء کارهايي است که حتي شما براي خدا انجام ندهيد، ريا کنيد، خود شيريني کنيد. اميرالمؤمنين فرمود: «إِنَ أَهْلَ الْبَيْتِ لَيَجْتَمِعُونَ وَ يَتَوَاسَوْنَ» يکوقت گروهي هستند دور هم جمع ميشوند، اهل مواسات هستند و در گرفتاريها به داد هم ميرسند و اين خيلي مهم است. با اين گرفتاريهايي که مردم دارند، اگر ما هنوز آن نگاه ديني و سيستم ديني را عمل ميکرديم نبايد اينقدر گرفتاري داشته باشيم.
در خانوادهاي که دختر خانم دم بخت است و جهيزيه ندارد، واقعاً در اين عشيره و طايفه اينها، ارحام، يک نفر نيست به فرياد اين برسد؟ بگويند: اين مقدار پول دست شما باشد و جهيزيه را تهيه کنيد و هروقت توانستيد کم کم پرداخت کنيد. ما خودمان حواسمان به اطراف نيست. گاهي ميگويند: من خجالت ميکشم بگويم: عمو، اگر پول ميخواهي من بدهم. اشکالي ندارد، بگو: ما آمادگي داريم، اگر پول لازم داشتيد به ما بگوييد.
اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه فرمود: تو که ميگويي من دست رد به سينه کسي نزدم، سخاوتمند نيستي، آدم خوبي هستي. حضرت ميفرمايد: سخاوت اين است که تو ابتداعاٌ خودت بروي و بگويي. برادر، خواهر، اگر خبري هست من آمادگي دارم. اين پول نزد شما باشد، نخواستيد برگردانيد. شنيدم دختر دم بخت داريد، مبارک باشد. يکوقت براي جهيزيه معطل نباشيد. داريم کساني را که ميگويند: اين پول را بگير و هروقت داشتي بده! اين سخاوت است. اميرالمؤمنين فرمود: سخاوت اين است که شروع کني خودت بگويي، اگر او از تو درخواست کرد، ديگر سخاوت نيست.
آدم ديگر خجالت زده ميشود و اين سخاوت نيست. ما بايد دور هم جمع شويم و ارحام از همديگر خبر داشته باشيم، مواسات کنيم و به داد هم برسيم. «وَ هُمْ فَجَرَةٌ» گاهي دور هم جمع ميشوند با اينکه آدمهاي خوبي نيستند، ولي حواسشان به خويشاوندان هست. «فَيَرْزُقُهُمُ اللَّهُ» خدا به اينها روزي ميدهد. «وَ إِنَ أَهْلَ الْبَيْتِ لَيَتَفَرَّقُونَ وَ يَقْطَعُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَيَحْرِمُهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ أَتْقِيَاءُ» (كافي، ج 2، ص 347) آدم مذهبي است، «أتقياء» ولي «يتفرقون» اهل صله رحم نيستند، خدا اينها را محروم ميکند. تو نماز بخوان، عزاداري کن، ولي حواست به ارحام و خويشاوندان نبود. نماز ظهر و عصر واجب است، اگر نماز نافله خواندي، نماز مستحبي ميشود. صله رحم جزء واجبات است.
از رسول خدا سؤال کردند: «أ في المال حق سوي الزكاة» غير از اين واجبات مالي، خمس و زکاتي که داريم در چيز ديگر هم ما بدهکار هستيم؟ «قال نعم بر الرحم اذا أدبرت» به خويشاوندانت رسيدگي کني وقتي آنها پشت کردند و قطع کردند. ميگويد: سالهاست برادرم نيامده است، خوب تو برو. عمو با من قهر کرده است، خوب تو با او آشتي کن.
در کافي مرحوم کليني است که به امام صادق عرض کردند: «تَكُونُ لِيَ الْقَرَابَةُ عَلَي غَيْرِ أَمْرِي» قوم و خويش دارم ولي در مسير هدايت ما نيستند. «أَ لَهُمْ عَلَيَّ حَقٌّ؟» حقي به گردن ما دارند؟ «قَالَ: نَعَمْ حَقُّ الرَّحِمِ لا يَقْطَعُهُ شَيْءٌ» هيچ چيزي حق ارتباط با خويشاوند را قطع نميکند «وَ إِذَا كَانُوا عَلَي أَمْرِكَ» اگر از نظر فکري با تو بودند، «كَانَ لَهُمْ حَقَّانِ» دو حق پيدا ميکردند. «حَقُّ الرَّحِمِ وَ حَقُّ الاسْلامِ» (كافي، ج 2، ص 157) اگر کافر و يهودي است باشد، ارحامت است. اگر مسلمان شد، دو تا حق است. کافر است حق الرحم که هست.
کسي از اصحاب امام صادق به نام داود ميگويد: محضر امام صادق بودم، حضرت شروع کردند و فرمودند: «يَا دَاوُدُ لَقَدْ عُرِضَتْ عَلَيَ أَعْمَالُكُمْ يَوْمَ الْخَمِيسِ» نامه عمل شما روز پنجشنبه بر من عرضه شد. «فَرَأَيْتُ» ديدم که تو به پسر عمويت فلاني، صله کردي «فِيمَا عُرِضَ عَلَيَّ مِنْ عَمَلِكَ صِلَتَكَ لابْنِ عَمِّكَ فُلانٍ فَسَرَّنِي» (المناقب، ج 4، ص 227) من خوشحال شدم. امام از کجا خبر ميدهد؟ حضرت ميفرمايد: من يک پسرعمو داشتم دشمن اهلبيت بود.
ولي به من خبر رسيد ين و زن و بچه گرفتار هستند، ميخواستم حج بروم، قبل از حج يک پولي به اين دادم و بعد به مدينه رفتم خدمت امام صادق(ع)، امام صادق(ع) به من فرمود: به من خبر رسيد، کار خوبي کردي. يکوقت خانوادهاي هستند ارتباط با آن خانواده به نفع شما نيست. يک معاند خبيث ممکن است از نظر فکري تأثير گذار باشد و نبايد به خانه او رفت. نياز به رفت و آمد نيست، دورادور يک خدمتي بکن ولي قطع نکن. اگر آسيب ديني ندارد بايد برويم، اگر آسيب ديني دارد، به مسائل ديني توجه ندارند، يک جلسه هم خانه فلاني بروم، بچههاي من اثر ميگيرند، لازم نيست برويد. يکوقت آن طرف مرا راه نميدهد، ميگويد: براي چه آمدي؟ آن يک بحث ديگر است.
حديث بعدي را شيخ طوسي نقل کردند. ميگويد: محضر امام صادق بوديم، حضرت در آستانهي شهادت وصيت کردند، يک پسرعمويي داشتم، فرمودند: هفتاد دينار به اين پسرعمو بدهيد. گفتم: يادتان رفت اين با چاقو به شما حمله کرد؟ حضرت فرمود: «تريدُ أن لا اکون» ميخواهي من مصداق اين آيه نباشم؟ «وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» (رعد/21) شما صله رحم کنيد، او نيامد، نيامد. او بدي کرد باشد.
روايت بعدي در خصال شيخ صدوق است، امام سجاد فرمود: « مَا مِنْ خُطْوَةٍ أَحَبَّ إِلَي اللَّهِ مِنْ خُطْوَتَيْنِ» هيچ قدمي بالاتر از اين دو قدم نيست. «خُطْوَةٍ يَسُدُّ بِهَا الْمُومِنُ صَفّاً فِي سَبِيلِ اللَّهِ» يک قدمي که آدم در جهاد بگذارد، «وَ خُطْوَةٍ إِلَي ذِي رَحِمٍ قَاطِعٍ» (خصال صدوق، ج 1، ص 50) قدم بگذارد سراغ خويشاوندي که او قطع کرده است. اگر آنها تحويل نميگيرند، هنر اين است که شما پاي روي نفس خودت بگذار و قدم جلو بگذار. امام صادق فرمود: دو نفر که با هم قهر کنند، من بيشتر مواقع هردو را لعنت ميکنم. به امام صادق گفتند: چرا مظلوم را لعنت ميکني؟ فرمود: چرا مظلوم نرفت بگويد: من ظلم هستم؟ حضرت فرمود: خدا بهتر ميداند چه کسي ظالم است و چه کسي مظلوم است.
اگر آسيب ديني دارد با تلفن مشکل را حل کن ولي اگر آسيب ديني ندارد، پا روي نفسمان نميتوانيم بگذاريم بايد پا روي نفسمان بگذاريم. هستند کساني که چندين سال با هم قهر هستند، خواهر با خواهر دو سال است قهر هستند. امام صادق فرمود: تو ظالم نيستي که تو مظلوم هستي، من تو را هم لعنت ميکنم.
الآن اختلافات خانوادگي که زياد است براي اين است که همه ميگويند: حق با من است. تو بگو من ظالم هستم. امام صادق فرمود: من ظالم بودم، تمامش کن. مجالس شيخ مفيد، اميرالمؤمنين فرمود: سه خصلت هست تا بلايش گريبانگير نشود آدم نميميرد. بعضي عقوبتها به قيامت نميماند. يکي ظلم است. دوم قطع رحم است. بسياري از گرفتاريهاي خانوادگي براي فطع رحم است. در دنيا قطع رحم و ظلم چوب خوردن دارد.
سوم هم قسم دروغ است. امام صادق فرمود: اگر ميخواهي ديدن پدر و مادر برويد، خرجش اين است که دو سال بايد يک راهي را بروي، دو سال راه برو و به پدر و مادرت سر بزن. اگر ميخواهي به خويشاوندت سر بزني بايد يک سال راه بروي، يکسال برو ولي به خويشاوندت سر بزن.
در کافي مرحوم کليني است که امام صادق فرمود: «انّي أحبُّ ان يعلم الله» دوست دارم خدا بداند، «أنّي قد اذللت رَغَبَتي» من خودم را بخاطر خويشاوند کوچک کردم، من امام صادق، ولي خدا، حجت الله، يک جامعه کبيره بخوان، فرمود: دوست دارم خدا ببيند من خودم را کوچک کردم «اذللتُ» تو خودت را کوچک کن. اين بحث را براي کوک و بزرگ گفتم، الآن بزرگهاي فاميل نگويند: چه خوب گفتيد! نه. اينجا بايد بزرگي کنيد. امام صادق فرمود: «و انيّ لَاُبادرُ اهل بيتي» من زودتر ميروم به اهلبيتم کمک ميکنم. «أصلهم قبل أن يستغني أني» نکند يکوقت قبل از من کسي به آنها کمک کند و مشکلشان حل شود.
در کافي مرحوم کليني است که پيامبر خدا فرمود: «أُوصِي الشَّاهِدَ مِنْ أُمَّتِي وَ الْغَائِبَ مِنْهُمْ وَ مَنْ فِي أَصْلابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَنْ يَصِلَ الرَّحِمَ وَ إِنْ كَانَتْ مِنْهُ عَلَي مَسِيرَةِ سَنَةٍ فَإِنَّ ذَلِكَ مِنَ الدِّينِ» (كافي، ج 2، ص 151) صله رحم واجب است. از مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني يک استفتاء کردند چهارده سؤال است.
سؤال کردند صله رحم واجب و قطع رحم حرام است، چه کار کنيم صله رحم انجام دادهايم؟ فرمودند: صله رحم موضوعي است عرفي و صدق آن نسبت به اوضاع و احوال اشخاص مختلف است. گاهي ممکن است بر يک سلام خوب يا يک شربت آب که به رحم بدهد صله رحم نمايد و در روايت ديگر آمده است، «صِلْ رَحِمَكَ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ» (كافي، ج 2، ص 151)، «صلوا ارحامکم ولو بحُسن السلام» قطع رحم موضوعي است عرفي نسبت به اشخاص و موارد مختلف است. عدم مساعدت مالي شخصي که غني است.
شما وضعت خوب است و دست در جيب نميبري. نسبت به رحم خود که فقير است کمک نميکني و محتاج است، در بعضي موارد قطع رحم شمرده ميشود. تو کمک نکني قطع رحم گناه کبيره ميشود. نه اينکه فقط زنگ بزني و حالش را بپرسي. همين سؤال را از مرحوم آيت الله العظمي خويي سؤال کردند، فرمودند : گاهي به امداد مالي است. مشکلش را برطرف کني. گرفتارياش را برطرف کني.
شريعتي: اين هفته قرار گذاشتيم از شخصيت با عظمت ميرزاي شيرازي ياد کنيم. نکات شما را در مورد اين شخصيت بزرگ ميشنويم.
حاج آقاي حسيني قمي: ميرزاي شيرازي(س) از بزرگاني است که صاحب مقامات علمي و معنوي فوق العاده است. واقعاً کم نظير است. شاگرد شيخ انصاري و استاد شخصيتهايي مثل آخوند خراساني و سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي، مثل مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي دوم، مثل آيت الله سيد محمد فشارکي که استاد آيت الله العظمي حائري بوده است. سي سال ايشان مرجعيت عامه شيعه داشته است. روزي که از دنيا ميرود 24 ماه شعبان از دنيا ميرود و شب اول رمضان جنازهاش را دفن ميکنند. چرا؟ جنازه را مفصل در سامرا تشييع ميکنند و به کاظمين ميبرند، کاظمين تشييع و به بغداد ميبرند، به کربلا و نجف ميبرند، يک هفته جنازه ميرزاي قمي روي دست مردم است.
ميرزاي شيرازي اين عظمتش است، حرم اميرالمومنين باب طوس قبر ايشان است. ايشان يک سفري به مکه ميروند، آوازهي ميرزا همه جا پر بود. امير مکه دلش ميخواست با ميرزاي شيرازي ملاقات کند. شخصيتي که وقتي فتواي تحريم تنباکو را ميدهد در کاخ سلطان هم قليانها را ميشکنند، چه کسي است؟ امير مکه پيام ميدهد که من حاضر هستم فلان روز با ميرزا ملاقات کنم. ايشان ميگويد: من آنجا بيايم؟ «اذا رأيتم العلماء علي باب الملوک» اگر يکوقتي علما دم خانه قدرتمندان رفتند، بگوييد: بد عالماني هستند. چه ملوک بي ادبي! اما اگر برعکس شد «و اذا رأيتم الملوک علي باب العلماء» اگر پادشاهان در خانه عالم آمدند، آنوقت بگوييد: به به! چه عالمان خوبي، چه پادشاهان خوبي که ميروند در خانه علماء. امير مکه خيلي از اين حرف خوشش ميآيد و به ديدن ميرزا ميرود و جذب او ميشود.
اخيراً از آيت الله العظمي وحيد خراساني شنيدم، ميرزا اواخر عمر سرش شلوغ بود و هرکسي را نميپذيرفت. يک روز شيخ ناشناسي در خانه ميرزا آمد و گفت: به ميرزا بگوييد ميخواهم با ايشان ملاقات کنم. گفت: تو که هستي؟ با يک لباس مندرس بود، گفت: ميرزا تو را بپذيرد؟! آمد گفت: فلاني آمده است. ميرزا با عجله عبا و قبا را بر تن کرد و فرمود: بفرما. پذيرايي مفصل و تحويل مفصل و او را بدرقه کرد. همه تعجب کردند او کيست؟ ميرزا فرمود: او کسي است که آرزو ميکنم تمام درسها و شاگرهايم و تمام خدمتم و مرجعيتم را در نامه عمل اين بنويسند، ثواب عمل او را در نامه عمل من بنويسند. گفتند: چه کرده است؟ گفت: ما با هم، هم مباحثه بوديم. يکوقتي گفت: من از فردا درس بي درس، ميخواهم بروم. کجا؟ رفت در يک محلي که اينها اهلبيت را نميشناختند. مسيرشان از اهلبيت جدا بود. گفت: من آمدم اينجا معلم قرآن و پول هم نميخواهم، مجاني، بچههايتان را تحويل من بدهيد. شبها نان خوردهها را جمع ميکرد و امرار معاشش از اين بود. بچهها را گرفت و قرآن ياد داد و فکر بچهها را عوض کرد و بچهها سراغ پدر و مادرها رفتند و روي آنها اثر گذاشتند، در يک مدتي تمام خانواده را متمايل به اهلبيت کرد. ايشان ميفرمودند: هزارتا مثل ما خک پاي اين آقايي نميشويم که توانست از اين مسير يک منطقه را به اهلبيت(ع) آشنا کند و برگردد.