برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح خطبه حضرت زهرا (سلام الله عليها)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 02- 11-97
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
حاج آقاي حسيني قمي: بسم الله الرحمن الرحيم، «السلام عليک ايتها الصديقة الشهيده، السلام عليک يا فاطمة الزهرا، يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَكِ قَبْلَ انْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِما امْتَحَنَكِ صابِرَةً وَ زَعَمْنا انَّا لَكِ اوْلِيآءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صابِرُونَ لَكلِّ ما اتانا ابُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اتانا بِهِ وَصِيُّهُ فَانَّا نَسْئَلُكِ انْ كُنَّا صَدَّقْناكِ الَّا الْحَقْتِنا بِتَصْدِيقِنا لَهُما لِنُبَشِّرَ انْفُسَنا بِانَّا قَد طَهُرْنا بِوَلايَتِكِ»
ميدانيد نقشي که حضرت صديقه طاهره(س) در دفاع از حريم امامت و ولايت در اين مدت کوتاهي که بعد از پيامبر زنده بودند، داشتند يک نقش بي بديلي بود. هيچکسي مثل صديقه طاهره اين روزها به ميدان نيامد و نميتوانست به ميدان بيايد. کلماتي که حضرت زهرا در آن خطبه نوراني دارند، هيچکسي مثل حضرت زهرا نميتوانست آنگونه سخن بگويد. دختر پيامبر بود و تنها يادگار پيامبر بود، همه شنيده بودند «فاطمة بضعة مني» پيامبر ميفرمود: فاطمه پاره تن من است، اين پاره تن تازه پدر بزرگوارشان از دنيا رفته، به مسجد آمدند و آن خطبه و فرازهاي حساس و تند اين خطبه را خواندند. فريادهايي که حضرت زد را هيچکس جز حضرت زهرا نميتوانست بگويد.
حتي اگر خود اميرالمؤمنين در مسجد ميآمد و آن خطبه را ميخواند، قصد جان خود حضرت ميکردند ولي به هرحال موقعيت خود بي بي موقعيت استثنايي بود. اولاً دختر پيامبر هست و يک زن است و در اين تراز و شخصيت، مردم همه او را ميشناسند. فقط بايد زهرا باشد تا بتواند اينگونه سخن بگويد. از هر فرصتي حضرت استفاده کردند. زنان مهاجر و انصار عيادت بي بي آمدند، معمولاً در عيادت عدهاي از زنها وقتي عيادت بيمار ميآيند، حال و احوالش را ميپرسند. بايد از دردها و آسيبهاي خودش بگويد ولي همه نقل کردند يک جمله بي بي از شکنجهها و اذيت و آزار خودش مطلبي به ميان نياورده است. فقط آمده از اميرمؤمنان دفاع کرده است و يا فرصتهاي ديگري که فراوان هست.
من از ميان همه اين مجموعه دفاع جانانهي صديقه طاهره از حريم امامت و ولايت، به يک مورد که اوج اين دفاع است اشاره ميکنم و آن خطبه نوراني حضرت فاطمه زهرا(س) است.
در اين ايام محور سخنان ما خطبه نوراني حضرت زهرا(س) باشد. غصه ميخورم که در مجالس متأسفانه کمتر اين خطبه مطرح ميشود. در طول تاريخ دو برخورد متفاوت با اين خطبه نوراني بود، يک برخورد، برخورد اهلبيت(ع) است که اصرار داشتند اين خطبه نسل به نسل در ميان مردم گفته شود. اين جملهاز زيد بن علي بن الحسين است. ميگويد: «رأيت مشايخ آل ابي طالب» من ديدم بزرگان آل ابي طالب اين خطبه نوراني را «يُعَلمّونه» به فرزندانشان تعليم ميدادند. اصرار داشتند اين خطبه از پدرانشان روايت شود و به بچههايشان ياد ميدادند.
الآن فکر نکنم کسي از فرزندان ما اين خطبه را خوانده باشد و ترجمهاش را مطالعه کرده باشد. اين برخورد اهلبيت و برخورد مخالف برخورد دشمنان اهلبيت بود که اصرار داشتند انکار کنند اين خطبه براي فاطمه زهراست، اراده و مشيت الهي بر اين تعلق گرفت که حفظ شود آن هم در قديميترين منابعي که ما داريم، در منابع عامه و اهل سنت. اگر مردم مطالبه کنند در اين چند شب، سخنرانها، ما اگر ببينيم عطشي در مردم ديده ميشود خودمان را موظف ميدانيم و اين خطبه را محور سخنانمان قرار بدهيم.
مطلب دوم اينکه اراده الهي اين بود که اين خطبه بماند. قديميترين مصدر و مدرکي که اين خطبه را نقل کرده براي يکي از علماي اهل سنت است. احمد بن ابي طاهر و وفاتش سال 280 است. يعني بيش از 1150 سال، 1200 سال از وفات اين آقا گذشته است. اسم کتاب «بلاغات النساء» است. يعني اين آقا اصرار نداشت که پيامهاي خطبه حضرت زهرا را حفظ کند، خواسته خطبههاي بليغ را بيان کند.
زنان سخنوري که در تاريخ اسلام بودند، اين زنان سخنور را معرفي کند و از هرکدام يک خطبهاي بيان کند. از جمله اينکه خطبه فاطمه زهرا(س) را با عنوان دومين خطبه کتابش ذکر ميکند، جالب است خطبه زينب کبري(س) را سومين خطبه کتابش نقل ميکند با اين نگاه که اين زنان سخنور تاريخي وجود داشتند ولي خداوند اراده کرده اين خطبه در اين قديميترين منبع بماند. تا امروز شرحهاي فراواني بر خطبه نوراني صديقه طاهره نوشته شده است. حدود صد شرح خيلي خوب براي اين خطبه نوراني نوشته شده است. اگر بخواهيم اين خطبه را تقسيم بندي کنيم ميشود به ده بخش تقسيم کرد. اين خطبه به خطبه فدکيه معروف شده است، درست است بحث فدک در آن مطرح شده ولي فقط فدک نيست.
بالاترين محور اين خطبه همان دفاع از حريم امامت و ولايت اميرالمؤمنين(ع) است. بخش اول، اهداف آفرينش. بخش دوم؛ اهداف رسالت پيامبر. بخش سوم؛ ويژگيهاي قرآن. بخش چهارم؛ فلسفهي احکام، ما اين هفتهها حکمت 252 را ميخوانيم که اميرمؤمنان به فلسفه احکام اشاره کردند. بخش پنجم؛ تلاشهاي پيامبر است. بخش ششم؛ وضعيت مردم قبل از ظهور اسلام، بخش هفتم؛ مبارزات اميرالمؤمنان در رکاب پيامبر، بخش هشتم؛ ويژگيهاي فرصت طلبان بعد از وفات پيامبر، بخش نهم؛ حوادث بعد از پيامبر است که صديقه طاهره تحليل کردند. بخش دهم؛ فدک.
نکته ديگر اينکه قبل از وارد شدن به خطبه، فضاي نوراني خطبه خيلي مهم است. در چه فضايي صديقه طاهره اين خطبه را خوانده است. همه کساني که آمدند گزارش اين خطبه را بدهند، اينطور گزارش دادند. «محمد بن سلام، باسناده، عن فاطمة عليها السلام، أنه لما اعتزم أبو بكر على منعها فدك و العوالي. لاءت خمارها على رأسها [و اشتملت بجلبابها]، ثم أقبلت في لمة من حفدتها و نساء قومها تطأ ذيولها ما تخرم من مشية رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله مشيتها حتى انتهت إلى أبي بكر، و هو في حشد من المهاجرين و الأنصار. فنيطت دونها و دون الناس ملاءة. [فجلست] ثم أنّت أنّة أجهش القوم لها بالبكاء [فارتجّ المجلس]» اين فضا خيلي مهم است.
اگر اين فضا را خوب ترسيم نکنيم، عظمت خطبه حضرت زهرا(س) را درک نميکنيم. به صديقه طاهره خبر دادند که کارگزاران و مأموران شما را از باغ فدک بيرون کردند. اين آيه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّه» (اسراء/26) که نازل شد، پيامبر خدا فدک را به فاطمه زهرا(س) بخشيدند. دهها سند در منابع عامه و خاصه دارد. صديقه طاهره راه افتادند براي دفاع از حق اميرالمؤمنين و خودشان به مسجد آمدند. «لاءت خمارها على رأسها [و اشتملت بجلبابها]» خمار مقنعه بزرگ است، «وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَ عَلى جُيُوبِهِنَّ» (نور/31) خمار مقنعه بزرگي است که تمام سر و گردن و قسمتي از سينه را ميپوشاند. جلباب يک پوشش سراسري است. بعد از مقنعه چادر بر سر کردند و راه افتادند.
خدا مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني را رحمت کند. هميشه ميفرمود: خدا را شاکر هستيم احکام بيان شده است. اينکه مردم چقدر عمل ميکنند يا نه بحث ديگري است. اينطور نيست کسي بگويد: من نميدانستم. اين سخنراني را ايشان قبل از انقلاب ميفرمودند. ميفرمود: احکام دين روشن است، کسي بخواهد عمل کند يا نه بحث ديگري است. بدانيم حجاب فاطمه زهرا چيست. بدانيم حجابي که از زن مسلمان انتظار دارند چيست.
ميگويند: اگر حجاب در قرآن بود ما عمل ميکرديم! اين عجيب است. شما آيات سوره احزاب و سوره نور را نديديد؟ سيره اهلبيت را نديديد؟ يکوقت کسي ميگويد: دعا کنيد ما نزديک شويم، ما گرفتار هستيم. وقتي آمدند «ثم أقبلت في لمة من حفدتها و نساء قومها» زنان و خويشانشان و «حفده» زنان همفکر را ميگويند. زناني که همفکر فاطمه زهرا بودند با هم راه افتادند. «تطأ ذيولها» ديديد گاهي يک خانمي با اضطراب يک راهي را ميرود و چادر زير پايش قرار ميگيرد، حضرت با اضطرابي بودند که گاهي چادر زير پايشان قرار ميگرفت.
«ما تخرم من مشية رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله مشيتها» راه رفتن، راه رفتن پيامبر است. کتابهايي به نام مسند داريم. مسند امير مؤمنان، مسند امام حسن و امام حسين، يعني تمام روايات و احوالات يک امام را در يک کتاب جمع کردند. مسند فاطمه زهرا هم داريم. قديميترين مسند فاطمه زهرا چه مسندي است؟ براي ملا جلال الدين سيوطي است قريب چهارصد سال پيش که قرن نهم وفات کردند.
در آن کتاب نوشته است که يکي از همسران پيامبر نقل کرده است، شبيهترين زن به پيامبر فاطمه زهرا(س) بود. «حتى انتهت إلى أبي بكر و هو في حشد من المهاجرين و الأنصار» مهاجرين و انصار و ديگران بودند، به محض ورود فاطمه زهرا به مسجد، «فنيطت دونها و دون الناس ملاءة» همه ميدانند حريم يک زن مسلمان، آن هم دختر پيامبر اين است که بايد يک پردهاي برايش بزنند که پشت پرده قرار بگيرد. به محض ورود حضرت به مسجد يک پرده زدند و حضرت پشت پرده نشستند. «فجلست ثم أنّت أنّة أجهش القوم لها بالبكاء» اجهاش آن حالتي است که گاهي بچههاي خردسال گريه ميکنند و خودشان را به زمين پرتاب ميکنند، با يک ناله فاطمه زهرا(س) مردم شيوه زدند و خودشان را به زمين ميزدند. چرا مردم گريه کردند؟ ياد خاطرات پيامبر افتادند. دختر پيامبر است و در مسجدالنبي آمده است.
چرا فاطمه زهرا ناله زده است؟ وقتي آمده اين منظره را ديده، محراب و مسجد را ديده است، پدرجان بالاي همين منبر بود هر روز ميگفتي «فاطمة بضعة مني، رضي الله في رضاء فاطمه» رضاي خدا در رضايت فاطمه است. همين مسير بود شش ماه در خانه من آمدي وقتي آيه تطهير نازل شد، «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» (احزاب/33) اين تمام خاطرات پيامبر يکباره زنده شد.
بعد از تو اي پدر ز جنايات امتت *** از حق جز آرزوي شهادت نداشتم
پيداست حال من ز نماز نشستهام *** چون ايستاده حال عبادت نداشتم
دشمن ز من دو بيّنه ميخواست ولي *** کس جز علي براي شهادت نداشتم
لذا حضرت صبر کردند، روايت اين است که آرام شدند جلسه آرام بگيرد و بعد سخنراني را شروع کنند. تا خطبه را آغاز کرد،«ثم افتتحت الكلام بالحمد للّه و الثناء عليه بما هو أهله و الصلاة على نبيه محمد صلّى اللّه عليه و آله» ثناء پروردگار، تا نام پيامبر را بردند، اولين روزهاي وفات پيامبر است، «فعلت أصوات الناس بالبكاء عند ذكر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله» دوباره مردم گريه کردند و حضرت منتظر شدند تا جلسه آرام بگيرد. «أيها الناس اعلموا أني فاطمة و أبي محمد» خودشان را معرفي کردند. بدانيد من فاطمه هستم و پدرم رسول الله است. «أقول عودا و بدء» سخن اول و آخر من يکي است.
«لا أقول ما أقول غلطا» غلطي در سخنان من نيست. فاطمه زهرا مصداق آيه تطهير است و معصومه است. «لا أفعل ما أفعل شططا» هيچ خطايي در سخن من وجود ندارد. لازمه مقام عصمت همين است. «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ» پيامبري از جنس خود شما آمد. «عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ» دلسوز شما بود. «حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» براي هدايت شما حرص ميخورد، «فإن تعرفوه تجدوه» اگر اين پيامبر را خوب بشناسيد، «تجدوه أبي دون آبائكم» تمام مدينه نه، تمام عالم را بگرديد تنها کسي که ميتواند بگويد: پيامبر پدر من است، من هستم. «و أخا ابن عمي دون رجالكم» برادر پسرعمويم علي(ع)، تنها کسي که عقد اخوت با پيامبر داشت، اميرمؤمنان بود. تنها کسي که امروز ميتواند بگويد: من برادر پيامبر هستم، پسرعموي پيامبر هستم و عقد اخوت با پيامبر دارم اميرمؤمنان است. تنها کسي که ميتواند بگويد: من دختر پيامبر هستم، فرزند پيامبر هستم، من هستم. من افتخار ميکنم!
«وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ مذقة الشارب و نهزة الطامع و قبسة العجلان و موطئ الأقدام تشربون الطَرق و تقتاتون الوِرق أذلة خاشعين تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ من حَولكُم فأنقذكم الله برسوله ص بعد اللتَيّا و التي و بعد ما مني بهمالرجال و ذؤبان العرب و [مردة أهل الكتاب] كلما حشوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا و نجم قرن للضلال و فغرت فاغرة من المشركين قَذف بأخيه في لَهواتها فلا ينكفئ حتى يطأ صماخها بأخمصه و يخمد لهبها بحده، مكدودا في ذات الله قريبا من رسول الله سيدا في أولياء الله و أنتم في بلهنية... مجدا كادحا لا تأخذه في الحق لومة لائم» تمام اين کلمات، زيبايي اين کلات بيان فاطمه زهرا در عظمت اميرمؤمنان و معرفي شخصيت اميرمؤمنان است.
فرمود: شما در پرتگاه آتش بوديد، چه داشتيد؟ نه موقعيت سياسي داشتند و نه موقعيت اجتماعي و فرهنگي داشتيد. نه غذا و آبي داشتيد، هر لحظه نگران اين بوديد که دشمن به شما حمله کند. چون جنگها و دعواها زياد بود. چه کسي شما را نجات داد؟ به وسيله پدرم، نجات پيدا کرديد.
گرفتار سه دسته دشمن شد. آدمهاي قوي و بي منطق مثل ابوجهلها و ابوسفيانها، گرگهاي گرسنه، «مردة أهل الكتاب» يهوديان و نصرانياني که با پيامبر قرارداد بسته بودند ولي عهدشکني کردند. خدا آتش آنها را خاموش کرد ولي به چه وسيلهاي؟ وقتي مشرکين دهان باز ميکردند براي خوردن مسلمانها و لشگر اسلام، برادرش علي را در دهان دشمن ميانداخت. کسي که ميتوانست دشمن را گلوگير کند و به زمين بزند علي بن ابي طالب بود. علي برنميگشت «حتى يطأ صماخها بأخمصه و يخمد لهبها بحده» کدام اميرمؤمنان؟ «مكدودا في ذات الله، مُجْتَهِداً فِي أَمْرِ اللَّهِ قَرِيباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ سَيِّداً فِي أَوْلِيَاءِ اللَّهِ مُشَمِّراً نَاصِحاً مُجِدّاً كَادِحاً» هميشه کمر همت را آماده بسته بود و تلاش فراوان داشت. «لَا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ» سرزنش سرزنش گنندگان در اميرالمؤمنين تأثير نداشت. کجا بود که پيامبر باشد و اميرمؤمنان نباشد؟ در احد آسمانيان سکه به نامش زدند، «لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار» در احزاب همه فرار کردند و ترسيدند.
عمر بن عبدود فرياد ميزد: چه کسي است بيايد با من بجنگد؟ يکي از کساني که بعدها در برابر اميرمؤمنان ايستاد، گفت: يا رسول الله، من اين را ميشناسم. يکوقت با کسي دعوايش شد دنبال سپر ميگشت، سپر پيدا نکرد، يک بچه شتر دست گرفت به عنوان سپر. ولي اميرمؤمنان(ع) ايستاد. پيامبر فرمود: دشمن تو عمر بن عبدود است. گفت: يا رسول الله، من علي بن ابي طالب هستم. اين خدمات اميرالمؤمنين است. شما آن روزها کجا بوديد؟آن روزهايي که اميرمؤمنان از يک نبرد برميگشت، گاهي نود جراحت بر بدن اميرمؤمنان بود. گاهي يک وسيلهاي را از اين طرف بدن وارد و از طرف ديگر بدن خارج ميکردند.
شما کجا بوديد؟ «وَ أَنْتُمْ فِي رَفَاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ وَادِعُونَ فَاكِهُونَ آمِنُونَ» شما زير سايهي امن زندگي ميکرديد. «تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ» منتظر خبر مرگ ما بوديد. منظر حادثه براي ما بوديد. «وَ تَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبَارَ وَ تَنْكِصُونَ عِنْدَ النِّزَالِ وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتَالِ» شما از جنگها فرار ميکرديد. درسوره آل عمران يه 154 هست «إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيم» قرآن ميگويد: آنهايي که در احد فرار کردند، فريب شيطان را خوردند.
به تفاسير رجوع کنيد، تفسير فخررازي را بخوانيد، ذيل آيه 154 سوره آل عمران ميفرمايد: چه کساني فرار کردند؟ در احد شيطان فريب فرار داد. چه کساني پيامبر را تنها گذاشتند؟ فاطمه کسي نيست که بي مدرک سخن بگويد. اين فاطمهاي که از مقام عصمت است ميگويد. گذشتهها گذشت و سخن از امروز است.
«فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَائِهِ وَ مَأْوَى أَصْفِيَائِهِ ظَهَرَ فِيكُمْ حَسَكَةُ النِّفَاقِ وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ وَ نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِينَ وَ نَبَغَ خَامِلُ الْأَقَلِّينَ وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْمُبْطِلِينَ فَخَطَر فِي عَرَصَاتِكُمْ وَ أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِكُمْ فَأَلْفَاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِيبِينَ وَ لِلْعِزَّةِ فِيهِ مُلَاحِظِينَ ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفَافاً وَ أَحْمَشَكُمْ فَأَلْفَاكُمْ غِضَاباً فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ إِبِلِكُمْ وَ وَرَدْتُمْ غَيْرَ مَشْرَبِكُمْ هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِيبٌ وَ الْكَلْمُ رَحِيبٌ وَ الْجُرْحُ لَمَّا يَنْدَمِلْ وَ الرَّسُولُ لَمَّا يُقْبَرْ ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ» فرمود: گذشتهها گذشت. امروز که پيامبر از دنيا رفت، چرا همه چيز عوض شد؟ خداوند پيامبرش را نزد انبياء و اولياء و اصفياء برد.
اين گذشته است و اين فرار از جنگهاست. شما از جنگها فرار کرديد. اميرمؤمنان همه جا بود و شما هيچ جا نبوديد. «ظَهَرَ فِيكُمْ حَسَكَةُ النِّفَاقِ وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ وَ نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِينَ» آنهايي که ساکت شده بودند و در اثر قدرت اسلام يک گوشه خزيده بودند، سر بيرون کردند؟ چرا ابوسفيانهايي که بخاطر قدرت اسلام ساکت شده بودند، امروز ميداندار شدند؟
خدا رحمت کند علامه طباطبايي (ره)، سؤال مهمي را مطرح کرده است. ميفرمايد: قرآن کريم اين همه سوره در مورد منافقون دارد. اين همه آيات در مذمت منافقين دارد. علامه طباطبايي ميفرمايد: پيامبر از دنيا رفت، منافقين کجا رفتند؟ اينها مسجد ضرار در برابر پيامبر ساختند و اين همه توطئه کردند و نقشه ريختند، چرا اثري از کارشکني در برابر دستگاه نميبينيد. ديگر حضور منافقين را نميبينيد؟ اميرمؤمنان در خطبه 210 پاسخ داده است.
اميرالمؤمنين ميفرمايد: منافقين نمردند ولي کاري نداشتند، آنچه خواستند به آن رسيده بودند.حضرت زهرا فرمود: چرا با مردن پيامبر همه چيز تغيير کرد؟ وقتي پيامبر از دنيا رفت، شيطان سرش را از سوراخ بيرون کرد و شما را صدا زد. همه به شيطان جواب داديد و لبيک گفتيد. «اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفَافاً وَ أَحْمَشَكُمْ فَأَلْفَاكُمْ غِضَاباً فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ إِبِلِكُمْ» آنجايي که نبايد ميرفتيد، رفتيد. حقي که براي شما نبود گرفتيد. «وَ وَرَدْتُمْ غَيْرَ مَشْرَبِكُمْ» گلايه من اين است «هَذَا وَ الْعَهْدُ قَرِيبٌ وَ الْكَلْمُ رَحِيبٌ وَ الْجُرْحُ لَمَّا يَنْدَمِلْ» جراحت ما از داغ پيامبر التيام پيدا نکرده بود. «وَ الرَّسُولُ لَمَّا يُقْبَرْ» پيامبر هنوز به خاک سپرده نشده بود.
بهانه شما چه بود؟ «ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ» گفتيد اگر خليفه تعيين نکنيمک و سقيفه بني ساعده تشکيل ندهيم فتنه به پا ميشود. «أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ» شما در فتنه خودتان نقش داشتيد. از وفات پيامبر با غدير چيزي حدود هفتاد روز گذشته است.
شريعتي: از مرحوم آيت الله بافقي براي ما بگوييد.
حاج آقاي حسيني قمي: از ايشان هرچه بگوييم کم است. در حرم عبدالعظيم همايشي براي بزرگداشت مرحوم بافقي برگزار شد و آنجا مفصل صحبت کردم. اين بزرگوار خيلي مأنوس با آيت الله العظمي شيخ عبدالکريم حائري بودند. کمک هزينه تحصيلي که مرحوم آيت الله العظمي حائري به طلبهها ميدادند توسط ايشان ميدادند.
گاهي وقتي اول ماه ميرفتند کمک هزينه را دريافت کنند، مرحوم شيخ مؤسس حوزه ميفرمود: ندارم. مرحوم آيت الله بافقي مستقيم به مسجد جمکران ميرفتند و توسل به امام زمان ميکردند و با همان توسل مشکل را برطرف ميکردند. نکته مهم و قابل توجه اين است که روز اول سال، تحويل سال در حرم حضرت معصومه(س) مثل همه جا مردم جمع ميشدند. مرحوم آيت الله بافقي در مسجد بالاي سر حرم مشغول دعاي ندبه بودند.
به ايشان خبر ميدهند، چرا نشستهايد؟ رضاخان همسرش و عدهاي از زنها را براي تحويل سال به حرم فرستاده است. ولي زن رضاخان بدون حجاب به حرم آمده است. مرحوم آيت الله بافقي دعاي ندبه را بست، سراغ همسر رضاخان ميرود و سؤال ميکند: شما مسلمان هستيد يا کافر هستيد؟ اگر کافر هستيد براي چه وارد حرم شديد؟ اگر مسلمان هستي چرا با اين هيأت آمديد؟ زن رضاخان ناراحت شد، شهرباني قم ميرود و با رضاخان تماس ميگيرد که کسي به من چنين برخوردي کرد.
رضاخان از تهران به قم ميآيد و آيت الله بافقي را به قدري زير ضربات چکمه خودش قرار ميدهد که اين مرد فقط فرياد يا صاحب الزمان ميزند و بعد به حرم حضرت عبدالعظيم تبعيد ميکند. ايشان اواخر عمر ساليان سال در شهرري تبعيد بودند. امام(ره) گاهي به شهرري ميرفتند به زيارت حضرت عبدالعظيم(س) و هم ديدن مرحوم آيت الله بافقي.
اين مرد مبارز و مجاهد تا آخر عمر همانجا زندگي ميکند و همانجا از دنيا ميرود و جنازهاش را در قم ميآورند پايين پاي مرحوم آيت الله العظمي حائري دفن ميکنند. دعاي ندبه خواندن و انتظار امام زمان يکوقتي است که ما نشانه ارتباطي در عمل هم با امام زمان داشته باشيم، نهي از منکر و امر به معروف داشته باشيم، و الا همين که بگوييم: حضرت زهرا(س) چگونه وارد مسجد شد، اين حجاب و عفاف و پاکي و پاکدامني را به زبان خوش به جامعه خودمان منتقل کنيم.
خدا را به حق صديقه طاهره قسم ميدهيم حوائج همه ملتمسين دعا را برآورده بخير بگرداند. مريضها لباس عافيت بپوشاند. رفع گرفتاري و پريشاني از همه ملتمسين دعا بفرمايد. خدايا به حق صديقه طاهره زيارت خانه خودت و مدينه الرسول، قبر گمشده صديقه طاهره(س)، عتبات عاليات و مشهد الرضا را با معرفت و مکرر نصيب همه ما بفرما.