برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: قرآن در نهجالبلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 20- 01-98
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
حاج آقاي حسيني قمي: سلام عليکم و رحمة الله، عرض سلام و ارادت خالصانه دارم خدمت همه بينندگان و شنوندگان عزيز. واقعاً اين اعياد و مواليد را بايد تبريک گفت، چون ماه شعبان ماه ويژهاي است عزيزان صلوات شعبانيه را يادشان نرود. در فرازي از اين صلوات ميخوانيم « وَ هَذَا شَهْرُ نَبِيِّكَ سَيِّدِ رُسُلِكَ شَعْبَانُ الَّذِي حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ» ماه شعباني که پيچيده با رحمت است. «الَّذِي كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَدْأَبُ فِي صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ» يدأب يعني دأبشان اين بود، دأب و سيره پيامبر روزه ماه شعبان و شب زندهداري در اين ماه بود. همه هم شب زندهداري و روزه در اين ماه نيست.
در ادامه صلوات شعبانيه ميخوانيم، «وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ» دعا يک درس معارف است. خدايا به من اين توفيق را بده، من همدردي کنم با کساني که در زندگي گرفتار هستند، هرچه دارم فضل توست به من دادي، من از مالم بگذرم.
گاهي اينهايي که ساختمانهاي مجللي ميسازند، يک آيه قرآن را با سنگ حک ميکنند ولي نميدانم چرا عزيزان اين آيه را ناقص مينويسند. «هذا من فضل ربي...» بقيهاش مهم است «لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُر» (بقره/152) اين کلام حضرت سليمان است. اين فضل خداست که مرا امتحان کند که سپاسگزار خواهم بود يا کفران ميکنم. امروز روز سپاسگزاري کساني است که نعمتي دارند ديگران را شريک کنند، مخصوصاً در اين حادثه اخير که انصافاً آزمون بزرگي است براي مردم ما. شايد رسانه ملي بخاطر مصالحي که مد نظر دارد، آنچه واقع شده و گرفتاريهايي که مردم دارند يا نميتواند نشان بدهد يا نميخواهند نشان بدهند.
ما گاهي اسباب کشي ميکنيم از يک خانه به خانه ديگر، سخت است و غم اسباب کشي آدم را مشغول ميکند. مثلاً در استان خوزستان ميگويند: چهارصد هزار نفر بايد از خانههايشان بروند همين رفتنها و رها کردن زندگي خيلي سخت است. ما يک جا به جايي اثاث داريم غم عالم روي سرمان ميآيد. موکبهاي اربعين، آنهايي که در ايام اربعين کمک رساني ميکنند، الآن روز نجات مردم است. سيدالشهداء فرمود: «اعْلَمُوا أَنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَيْكُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْكُم» حديث معروف است. حاجت مردم نعمت خداست که شما ميتوانيد يک حاجتي را برآورده کنيد.
از نعمت خسته و ملول نشويد. آنهايي که در استان لرستان، خوزستان، گلستان هستند، ميتوانند کمک کنند، حتماً کمک کنند. چون روز سيدالشهداء است، جملهاي از آقا بگويم، روايت هست که کسي محضر سيدالشهداء آمد، يک نامهاي داشت که در نامه حاجتش را نوشته بود. حضرت تا نامه را گرفتند گفت: حاجتت را انجام ميدهم. يک کسي گفت: نامه را ميخوانديد. چه ميخواست؟ چقدر ميخواست؟ حضرت فرمود: فرداي قيامت پاسخ خدا را چه بدهم که اين آقا را همينطور سر پا نگه دارم که در خوف و رجا بماند که آيا مشکل من حل ميشود يا نه؟ سربسته گفتم انجام ميدهم. اين سيره اهلبيت(ع) است.
در کنار تلاش مسئولين و کمک مردم، فرصتي هست که رسانه ملي بايد فرهنگ عمومي را اصلاح کند. برخورد ما با طبيعت در سالهاي گذشته برخورد خوبي نبوده است. چقدر جنگلها را از بين برديم، تصرفاتي که در طبيعت کرديم. ايام نوروز سيزده بدر رفتيم، انصافاً به طبيعت ظلم نکرديم و زبالهها را رها نکرديم. درختها را از بين نبرديم؟ باور کنيد در کشورهاي پيشرفته يکي از جرمهاي بزرگ مثل آدمکشي با آن برخورد ميکنند، کسي درختي را قطع بکند مثل اين است که کسي آدم کشته و يک جرم بزرگ است. وقتش است که از اين حادثه درس بگيريم و يک کاري کنيم.
در همين ايام نوروز، ديروز پليس اعلام کرد در ايام تعطيلات نوروز بيش از هشتصد نفر تلفات در حوادث رانندگي داشتيم و جانشان را از دست دادند. هشتصد تا آمار يک سال بعضي کشورهاست. چقدر خانوادهها داغدار شدند. تازه امسال نسبت به سالهاي گذشته کمتر شده است. اين آمارها به تحريمها و برجام ربطي ندارد. الآن ميگويند: خودرويي که امروز ما تحويل مردم ميدهيم شأن اين ملت نيست. اين را قبول دارم، جادههاي ما بايد اصلاح شود ولي در عين حال همه ميگويند: عامل انساني از همه مهمتر است.
اين آمارها غير علني است و نميگويند، جادهها و ماشينها براي حوادث بيرون، در شهر چطور؟ در قم که يک ميليون جمعيت دارد، ميدانيد در ده سال گذشته چند هزار نفر داخل شهر از بين رفتند. اينکه به خودرو و جاده ربطي ندارد. اين بد است، اين فرهنگي است که خودمان بايد اصلاح کنيم. تازه ده برابر اين معلول پيدا ميکنيم! چند برابر دوران جنگ تحميلي نقص عضو پيدا ميشود.
همين محلهاي که ما زندگي ميکنيم، هرکسي ميتواند برود فيلم بگيرد، من جايزه ميدهم. يک ويلچر دست بگيرد و پيرزني را سوار کند. يک کالسکه هم دست بگيرد و کودکي را سوار کند. ده دقيقه يک ربع بايستد، يک ماشين برايش نگه نميدارد که عابر رد شود. اين به دشمن ربطي ندارد. در يکي از کشورهاي اروپايي رانندگي ميکردم. خط عابر نگه داشتم. آقايي از دوستان گفت: آقا اگر پليس ديده بود شما را جريمه ميکرد.
گفت: براي اينکه شما نبايد جلوي خط عابر ترمز کني. بايد پنجاه متر صد متر قبل سرعتت را کم کني و ترمز کني که آب در دل عابر تکان نخورد و راحت رد شود. شما امتحان کن ببين کسي اجازه ميدهد بچه رد شود، پيرزن با ويلچر رد شود؟ آدم غصه ميخورد. الآن آمار بگيريد در بعضي از کشورهاي اروپايي که اندازه ما يا بيش از ما جمعيت دارند، ما هشتاد ميليون هستيم و آنها نود ميليون هستند. آمار تلفاتشان را با ما مقايسه کنيد. ميدانيد يک مادر وقتي از دنيا ميرود چه بلايي بر سر خانواده ميآيد. وقتي کوتاهي ميکنيم يادمان باشد گردن دين و پيامبر و امام زمان نياندازيم.
حاج آقاي حسيني: چون روز ولادت حضرت سيدالشهداء است، اشاره ميکنم شباهتهاي امام حسين و قرآن را بيان خواهم کرد. قرآن شکايت ميکند «يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا» (فرقان/30) واقعاً قرآن در ميان ما مهجور است. اين داستان را شايد گفته باشم، خدا مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني را رحمت کند، ايشان خيلي با مرحوم علامه طباطبايي رفيق بودند. ايشان خانه علامه ميرفتند و علامه خانه ايشان ميآمدند. يکوقتي که خانه علامه طباطبايي رفته بودند، سؤال کرده بودند: اين روزها به چه کاري مشغول هستيد؟ ايشان فرموده بودند: مادرم را خواب ديدم، سؤال کردم: شما که مراحلي را پشت سر گذرانديد و به عالم برزخ رسيدهايد، در عالم برزخ چه خبر است؟ مادرم به من گفت: محمد حسين! در دنيا يک کاري کن اينجا ميآيي خريدار داشته باشي.
در برزخ خريدار داشته باشي. سؤال کردم: مادر در آنجا چه چيزي خريدار دارد؟ فرمودند: قرآن، قرآن در برزخ خيلي خريدار دارد. همين رؤياي صادقه ايشان انگيزه ميشود که مرحوم طباطبايي تفسير الميزان را مينويسند. کارهايي که با محوريت قرآن بايد انجام بدهيم خيلي زياد نيست. بحث قرآن يک بخشش تلاوت قرآن است، يک بخش تأثير قرآن در جان و روح انسان است. عمل به قرآن است، يکي تلاوت قرآن است.
يکوقتي در جلسهاي گفتم: در حالات حضرت رضا هست که حضرت هر روز روزي ده جزء قرآن ميخواندند. بعد از جلسه ديدم يک آقايي گفت: مگر ائمه بيکار بودند؟ چرا اين حرف را ميزنيد؟! امام رضا سه ساعت در قرآن وقت ميگذاشت، ما گاهي چند ساعت از وقتمان درگير چه کارهايي هستيم. زن شيرده از بچه غافل است و سرش در گوشي است. از زندگي غافل است سرش به فضاي مجازي گرم است. آنوقت همين وقت را ائمه و سيدالشهداء و امام رضا(ع) براي قرآن ميگذاشتند. همين امروز اگر بينندگان دوست داشتند بگويند که امروز چند ساعت قرآن خواندند و چقدر سرگرم گوشي بودند؟ چقدر مشغول فيلم و فوتبال بوديم؟ قرآن از ما توقع ندارد،«يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا». اگر بينندگان بخواهند بحث قرآن در نهجالبلاغه را پيگيري کنند در حد يک رساله کارشناسي است.
بسم الله الرحمن الرحيم، خطبه 176 مفصلترين بيان اميرالمؤمنين است. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لا يَغُشُ» 1- قرآن نصيحت کنندهاي است که کسي را فريب نميدهد. «وَ الْهَادِي الَّذِي لا يُضِلُّ» هدايتگري است که گمراه نميکند. «وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِي لا يَكْذِبُ» سخنگويي است که دروغ نميگويد. «وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ» کسي با قرآن همنشين نشد «إِلا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ» يک چيزي برميدارد و يک چيزي از آن کم ميشود. «زِيَادَةٍ فِي هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى» هدايتش بيشتر ميشود و نابينايي و کوري و گم کردن راهش کم ميشود. چيزي بدست ميآورد و چيزي از دست ميدهد.
«وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ» کسي بعد از قرآن ديگر نميتواند بگويد: من بيچاره هستم. فقير هستم، نمي دانم بايد چه راهي بروم و کجا بروم. «وَ لا لاحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى» کسي بدون قرآن بي نياز نيست و همه نيازمند قرآن هستند. «فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِكُمْ» از قرآن شفاء بخواهيد. يک استاد بزرگواري داشتيم، ميفرمود: اگر قرآن نسخه است، مثل باقي نسخهها، يک آقايي که بيمار ميشود، وقتي طبيب برايش نسخه مينويسد، صرف اينکه اين نسخه را با خط زيبا بنويسد فايده ندارد. شفايتان را از قرآن بخواهيد.
«وَ اسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لاوَائِكُمْ» از قرآن براي شدايد و مشکلاتتان کمک بخواهيد. «فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ» از بزرگترين درد، قرآن شفاست. «وَ هُوَ الْكُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَيُّ وَ الضَّلالُ» از کفر، گمراهي، نفاق، وقتي مشاهد مشرفه ميرويم، ميگويم: فقد نگوييد امام رضا درد دارم. کمر درد دارم، فلج هستم، يکبار بگو: امام رضا من بد دل هستم، متکبر هستم. از خدا بخواه نفاق من برطرف شود. کينه و بداخلاقي من برطرف شود.
من اعتقاد دارم الآن مشکل جامعه ما، مشکل اخلاقي است. دنبال برطرف کردن ريا باشيم که نفاق را از زندگي دور کنيم، بداخلاقي و تکبر و بد دلي را دور کنيم. اميرالمؤمنين ميفرمود: بزرگترين درد را قرآن شفاء ميديد. کفر، نفاق، جهل و ضلالت، از خدا بخواهيد و از قرآن کمک بگيريد. «فَاسْأَلُوا اللَّهَ بِهِ وَ تَوَجَّهُوا إِلَيْهِ بِحُبِّهِ» قرآن را دوست داشته باشيد تا به خدا نزديک شويد. از آداب زيارت ائمه است، زيارت که تمام شد يک گوشه بنشينيد و قرآن بخوانيد و به امام هديه کنيد.
يعني زيارت امام که ميروي قرآن خواندن خودت را هديه به امام کن. با محبت قرآن متوجه خدا شويد. قرآن را وسيله خودنمايي و توجه مردم قرار ندهيد. «وَ لا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِمِثْلِهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ» فرداي قيامت قرآن شفاعت ميکند. «وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ» گويندهاي است که کلامش تصديق شده است. «وَ أَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ شُفِّعَ فِيهِ» هرکس قرآن فرداي قيامت شفاعتش کرد، حتماً شفاعت قرآن پذيرفته ميشود.
«وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرْآنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ صُدِّقَ عَلَيْهِ» کسي که قرآن از او شکايت کرد، شکايت قرآن پذيرفته ميشود. هم شفاعت قرآن روز قيامت و هم شکايت قرآن، «فَإِنَّهُ يُنَادِي مُنَادٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» در صحراي محشر يک کسي ندا ميدهد و داد ميزند، «أَلا إِنَّ كُلَّ حَارِثٍ مُبْتَلًى فِي حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ غَيْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ» هرکس هر چيزي کاشته همه گرفتار هستند غير از کساني که در دنيا کار قرآني کردند. «فَكُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ اسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّكُمْ» خدا را با قرآن بشناسيد، «وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِكُمْ» از قرآن بخواهيد که نصيحتتان کند، «وَ اتَّهِمُوا عَلَيْهِ آرَاءَكُمْ» نظرتان را به قرآن تحميل نکنيد.
در برابر قرآن رأي خودت را کنار بگذار و تسليم قرآن باش. «وَ اسْتَغِشُّوا فِيهِ أَهْوَاءَكُمْ» فکرهاي باطل را کنار بگذاريد. «الْعَمَلَ الْعَمَلَ ثُمَ النِّهَايَةَ النِّهَايَةَ» پنج دستور حضرت علي دادند، 1- اهل عمل باشيد. 2- کار را به آخر برسانيد. 3- مقاومت کنيد. 4- صبر داشته باشيد. 5- ورع داشته باشيد. اين يک فراز قرآن در نهجالبلاغه است.
اين کلام اميرالمؤمنين در خطبه 147 خيلي زيباست، «ثُمَّ إِنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ» فرمود: بعد از من زماني ميرسد، «لَيْسَ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ شَيْءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِ» چيزي از حق مخفيتر نيست. «وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ» باطل دوران دارد. حق مخفي است. «وَ لَا أَكْثَرَ مِنَ الْكَذِبِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ رَسُولِهِ ص» نسبت دروغ به خدا و رسول زياد ميدهند. «وَ لَيْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِكَ الزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ الْكِتَابِ» کالايي کسادتر از قرآن نيست. زماني ميرسد که بازار قرآن از همه کسادتر است.
ميترسم بگويم الآن همان زمان است! فهم قرآن يک مرحله هست، مطالعه قرآن يک مرحله است، عمل به قرآن يک مرحله است، گاهي يک آيه قرآن زندگي يک نفر را متحول کرده است. خدا رحمت کند مرحوم آيت الله شيخ مرتضي طالقاني مرد بزرگي بود در مقامات علمي و معنوي، استاد شخصيتهايي مثل آيت الله العظمي بهجت بود، مرحوم بهجت نزد ايشان کفايه و مکاسب ميخواند و ظاهراً درس خارج ايشان هم ميرفت. آقاي بهجت مشتاق ايشان بود.
آقاي ميلاني مشتاق ايشان بود. چه شد ايشان آمد طلبه شد؟ طلبه نبود، در بيابانهاي طالقان ايشان چوپان بود. يکوقتي همينطور که در بيابان دونبال گله بودم، صداي قرآن به گوشم رسيد. يک لحظه با خودم گفتم: مرتضي اگر فرداي قيامت خدا بگويد: اين قرآن نامهاي بود که برايت فرستادم، يکبار اين نامه را از اول تا آخر خواندي چه بگويم؟ اگر بگويم: خدايا نامهات به زبان من نبود. به زبان من ميفرستادي من ميخواندم.
خدا نميگويد: چرا زبان قرآن را ياد نگرفتي؟ چهل ساله بود. همانجا احشام را تحويل داد و گفت: ميخواهم طلبه شوم. به اصفهان آمد پنج سال در مدرسه صدر اصفهان بود و بعد به نجف رفت. شخصيتي ميشود که آيت الله بهجت جذب ايشان ميشود. يک صداي قرآن و يک نداي قرآن چنين ميکند. الآن در زندگي ما قرآن کساد هست يا نه؟ يک دور تفسير خوانديم و يک کلاس تفسير رفتيم، عمل به قرآن کرديم؟ فهم قرآن داشتيم؟ آيات قرآن در زندگي ما اثر داشت يا نه؟ در زيارت ناحيه مقدسه در مورد سيد الشهداء هست، «کنت للرسول ولدا» تو فرزند پيامبر هستي «و للقرآن سندا» سند قرآن هستي. يعني اگر بگويند: اين قرآن عملاً چه کسي را تربيت کرد؟ ميگويند: سيدالشهداء را تحويل داده است. در سلامها داريم «السلام عليک يا شريک القرآن» امروز کسي به دنيا آمده که شريک قرآن است.
«إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ» وقتي ميخواهند درست تلاوت کنند، کسي با قرآن کاري ندارد. «وَ لَا سِلْعَةٌ أَنْفَقَ بَيْعاً وَ لَا أَغْلَى ثَمَناً مِنَ الْكِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» اگر بخواهند قرآن را به ميل خودشان تفسير کنند، آنوقت رواج دارد. «وَ لَيْسَ فِي الْعِبَادِ وَ لَا فِي الْبِلَادِ شَيْءٌ هُوَ أَنْكَرَ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَ لَا أَعْرَفَ مِنَ الْمُنْكَرِ» زماني ميرسد چيزي ناشناختهتر از معروف نيست و چيزي معروفتر از منکر نيست. کلام اميرالمؤمنين واقعاً زيباست. واژه کتاب را اگر جستجو کنيد، کلام اميرالمؤمنين را پيدا ميکنيد.
در نامه 69 نهجالبلاغه نامهاي که حضرت به حارث همداني دارد، اول جملهاي که حضرت سفارش ميکند اين است که به قرآن تمسک کن و از قرآن بخواه نصيحت کند. همه اين چيزهايي که در مورد قرآن گفتيم، همه اينها در زندگي سيدالشهداء وجود دارد. اميرالمؤمنين قرآن را نور معرفي کرد، امام حسين نور بود. «كنتَ نوراً فى الأصلاب الشّامِخة و الأرحام المطهّرة» حضرت فرمود: قرآن «شافعٌ مشفع» چه شفاعتي بالاتر از شفاعت سيدالشهدا.
نگفتيم قرآن يک بينهاي است و راه را نشان ميدهد، در زيارت سيدالشهداء هست، «اشهد انک علي بينة من ربک» چه بينهاي بالاتر از زندگي سيدالشهداء؟ نگفتيم قرآن مبشّر است، بشارت دارد، انذار دارد، نگفتيم قرآن موعظه است؟ در مسير کربلا مواعظي که سيدالشهداء دارد. نگفتيم قرآن هادي است، قرآن معجزه است. چه معجزهاي بالاتر از سيدالشهداء؟ چه هدايتي بالاتر از سيدالشهداء؟ چقدر مردم به برکت امام حسين نجات پيدا ميکنند.
نگفتيم قرآن شافي است و شفاء ميدهد. نفرمودند: استجابت دعا تحت قبهي حسين است. خداوند شفا را در تربت امام حسين قرار ميدهد. نگفتيم قرآن مبارک است، چه برکتي بيشتر از زندگي سيدالشهداء و شهادت براي اسلام، نگفتيم قرآن فارغ بين حق و باطل است. مسير و قيام سيدالشهداء جدا کرد حق و باطل را در طول تاريخ، در روايات فراواني داريم هميشه قرآن تازه است و قرآن کهنه نميشود.
سيدالشهداء سال به سال کلامش، عزايش، ولادتش، نامش، حرمش، زيارتگاهش، کسي شد بگويد: من خسته شدم از خواندن زيارت سيدالشهداء؟ روايت معروف زينب کبري که از جدشان نقل کردند که نامش هرگز فراموش نميشود. اگر انسان با قرآن مأنوس شد و با قرآن زندگي کرد، با قرآن ميميرد و با قرآن محشور ميشود. در دعاها ميگوييم: پروردگارا ما را با قرآن زنده بدار و با قرآن بميران. آخر ما با قرآن زندگي کرديم که با قرآن بميريم؟ سر مقدس حضرت سيدالشهداء آيات قرآن را در مسير خواند، با قرآن زندگي کرد و سر مقدسش قرآن خواند.
شريعتي: در سالروز ميلاد با سعادت امام حسين همراه شما هستيم. از حضرت ابالفضل العباس و امام حسين(ع) خواهيم شنيد.
حاج آقاي حسيني قمي: ما در قم يک آقاي منبري داشتيم، پيرمرد باصفايي بود از دنيا رفت. حاج آقا عباس حسيني، يکوقت ميگفت: يکوقت يکجا منبر رفتم، اين روايت را خواندم که در منابع حديثي ما هست که بهشت هشت در دارد و هر گروهي بخاطر اعمالي که دارند ميتوانند از يک در وارد شوند. يک کسي از پاي منبر من يک جملهاي گفت منبر را به هم زد. گفت: ان روايت که شما خواندي و اين درها، يک در آسانتر نداري که ما از آن وارد شويم.
من جوابي ندادم. به خانه آمدم، سفينة البحار محدث قمي کنار دستم بود. گفتم: خدايا من اين را باز کنم ببينم جوابي هست فردا بدهم. تا باز کردم اول اين صفحه حديث آمد که هم عامه نقل کردند هم خاصه، او گفت: دري غير از اين درها هست که راحتتر به بهشت برويم؟ آمد «ان الحسين بابٌ من ابواب الجنة». نه اينکه سيدالشهداء يک تشکيلاتي جدا از تشکيلات ديگر دارد، نه! همان جمله که فرمودند: «کلهم سفن النجاة و سفينة الحسين اسرع» آدم زودتر به نام امام حسين ميتواند به خدا برسد. خدا مرحوم علامه شيخ جعفر شوشتري را رحمت کند. ميگويد: اگر باب التوبه راهت ندادند از باب الحسين بيا. باب الحسين تو را به باب التوبه ميرساند. فراوان ديديم آدمهايي که گفتند: ما اهل هر خلافي بوديم يک زيارت سيدالشهداء و يک نگاه به قبر شش گوشه ما را متحول کرد.
خدا رحمت کند مرحوم آيت الله بروجردي، در قم رسم بود که يک مجلسي را اهل منبر شب سوم شعبان در قم ميگرفتند و خود آيت الله العظمي بروجردي در اين مجلس ميآمد. يک شبي که ايشان در اين جشن مفصل بودند، گريه ميکنند، يک کسي ميگويد: شما مرجع تقليد هستيد، گريه ميکنيد. خوب نيست. ايشان فرمود: امشب تنها مولودي است که امشب وقتي جبرائيل آمد تهنيت ولادت سيدالشهداء را به رسول خدا عرض کرد، همزمان خبر شهادتش را به پيامبر دادند. جبرائيل وقتي خبر تولد سيدالشهداء را به رسول خدا گفت، داستان کربلا و شهادت حضرت را هم بيان کرد.
امام حسين فرمود: من از جدم رسول خدا نقل ميکنم که فرمود: «أَفْضَلُ الاعْمَالِ بَعْدَ الصَّلاةِ إِدْخَالُ السُّرُورِ فِي قَلْبِ الْمُومِنِ بِمَا لا إِثْمَ فِيه» (المناقب، ج 4، ص 75) همه چيز نماز شب نيست، فکر نکنيم فقط در نماز شب برويم و جمکران برويم. بعضي از اين تصاويري که آدم از سيل زدگان ميبيند واقعاً تأسف ميخورد و ناراحت ميشود. دل مؤمني را شاد کنيم. وقتي حادثه کربلا تمام شد و مردم به کوفه برگشتند، از هرکس ميپرسيدند: شما چه کرديد؟ يکي ميگفت: من علي اکبر را کشتم. يکي گفت: من علي اصغر را شهيد کردم. يکي گفت من امام حسين را شهيد کردم. به کسي گفتند: تو چه کردي؟ گفت: من اسمش را نميگويم، ويژگيهايش را ميگويم شما حدس بزنيد! گفت: يک آقاي بلند قامتي، ماه کجا روي دل آراي تو! سرو کجا قامت رعناي تو! جاس سجده در پيشانياش بود. يک پيرمرد هشتاد نود ساله، حبيب بن مظاهر جاي سجده در پيشانياش باشد خيلي عجيب نيست. علمدار 34 ساله کربلا، وقتي قاتل ميخواهد او را معرفي کند ميگويد: جاي سجده در پيشاني او بود.