برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: بررسي عقايد باطل وهابيت
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 21- 03-98
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
حاج آقاي حسيني قمي: امشب شب هشتم شوال هست. در گذشته مؤمنين خيلي توجه ميکردند. هشتم شوال سالروز جنايت بزرگ آل سعود هست و تخريب قبور ائمه بقيع هست. 96 سال از اين جنايت بزرگ آل سعود ميگذرد که تمام اماکن اسلامي را در مکه و مدينه از بين بردند. عمق جنايت و فاجعه خيلي گسترده است و ما نبايد به آساني از کنار اين بگذريم. همه مردم بايد يادشان باشد که هشت شوال چه حادثه بزرگي رخ داد.
قبر امام عسگري در سامرا که چند سال پيش تخريب شد، چقدر غصه خورديم. به نظرم رسيد با نگاه اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه اين بحث را تقديم کنم. دو مطلب را يادآوري کنم يکي اينکه حساب وهابيها و تکفيرهاي که امروز محصول اينها داعشيها شد، واقعاً حساب اينها از مسلمانها و اهل سنت جداست. يعني در برابر وهابيت تمام مسلمانها قرار دارند. يک بخشي شيعه و يک بخشي غير شيعه هستند. عزيزان شک نداشته باشند، بحث وهابيت و تکفيري ربطي به اهل سنت ندارد.
در طول تاريخ شيعيان، اهل سنت و همه فرقهها زيارت ميرفتند، قبور ائمه بقيع ميرفتند، اين وسط يک فکر باطلي پيدا شد، ابن تيميه و بعد محمد بن عبدالوهاب در برابر همه مسلمانها. لذا جالب است بينندگان بدانند اولين مخالف ابن تيميه که بود؟ ابن تيميه براي هفتصد سال پيش است. بنيانگذار فکري وهابيت است و محمد بن عبدالوهاب که چهار قرن بعد آمد بنيانگذار عملي است و فکر باطل را به اجرا گذاشت. اول کساني که با ابن تيميه مخالفت کردند علماي زمان خودش بودند و دهها کتاب عليه طرز تفکر او نوشتند. ابن تيميه خودش در زندان مرد. يعني به قدري جو سنگيني عليه او شد که در آن زمان به زندان انداختند.
اولين مخالف محمد بن عبدالوهاب پدرش هست، برادرش هست، برادرش کتاب نوشته به نام «الصواعق الهيه» بر رد محمد بن عبدالوهاب، خواهش ميکنم يقين داشته باشند بحث افکار وهابيت يک طرف، همه مسلمانهاي ديگر چه شيعه و غير شيعه يک طرف، مطلب دوم اينکه فقط تخريب بقيع نبود. آثار اسلامي در مکه و مدينه را که از بين بردند، قبر همسران پيامبر، پدر بزرگوار پيامبر حضرت عبدالله کجاست، اثري از قبرش هست؟ اجداد پيامبر عبدالمطلب، عبد مناب، هاشم در قبرستان ابوطالب، قبر عموي پيامبر، عمههاي پيامبر، صفيه، عاتکه، همه اماکن اسلامي را تخريب کردند.
تصوير قبل از تخريب قبرستان بقيع هست، کجا اين نسل يادش هست که بقيع قبه داشت، گنبد و بارگاه داشته و حرمي داشته است. تصوير را ببينند. يا شهداي احد که گنبد و بارگاه داشتند. شهداي فخر، شهداي واقعه حره، کساني که منسوب به اميرمؤمنان هستند و مزار پدر اميرمؤمنان حضرت ابوطالب در قبرستان ابوطالب، مادرشان فاطمه بنت اسد در بقيع، حضرت ام البنين همسر باوفايشان، حتي بالاتر از مکه و مدينه وقتي اين جنايات را در مکه و مدينه انجام دادند، خانههايي را از بين بردند، خانه پيامبر را از بين بردند، يک فرصتي پيدا کردند در کربلا، اين تاريخ نبايد فراموش شود، در شب عيد غدير که همه به نجف رفته بودند اينها به کربلا حمله کردند و چند هزار نفر را در کربلا کشتند و خزائن سيدالشهدا را غارت کردند ولي يک جمله ديدم يکي از نويسندگان امروز مطالعه ميکردند، به نکته مهمي اشاره کردند.
بحث اين نيست که بگوييم: اينها اماکن اسلامي هستند. اينها تيشه به ريشه اسلام ميزنند. چرا؟ نويسنده بزرگوار تذکر خوبي دادند، فرمودند: دو هزار سال از ولادت عيسي مسيح گذشته است. بعد از دو هزار سال، بعضي از اين شهرشناسها ميگويند: قصه عيسي و مريم يک افسانه است، مثل ليلي و مجنون ساختند سر مردم را گرم کنند. سند داري، تاريخش کو؟ اگر ما در تاريخ اسلام، در آينده بگويند: چه کسي ميگويد پيامبري بوده است؟ افسانه است. خانهاش کو؟ قبور اجداد و اصحاب و پدرش کجاست؟ همه را از بين بردند، يک مسجدالنبي داريم و يک مسجدالحرام داريم. اينها را ساختند! ساختمان پيداست جديد است.
حساب مسجد جداست، اينها قصد تخريب قبر رسول الله هم داشتند. امروز هم دستشان برسد، همين کار را ميکنند. آن فکر باطل اين کار را بر خودش واجب ميداند. يعني وهابي با فکر خودش امروز واجب ميداند حتي تخريب قبر رسول الله. اشاره کنم حرف اينها چيست و عمده افکار اينها را مطرح کنم.
بخواهيم وهابي را معرفي کنيم، 1- انحراف فکري يعني جمود در انديشه 2- خشونت عملي. در عمل خيلي خشن، داعش محصول امروز همين طرز تفکر است. انواع شکنجههايي که در تاريخ سابقه نداشت انجام دادند. اميرمؤمنان تعبيري دارد، در بخش حکمتهاي نهجالبلاغه، حکمت 92 است. چون ريشه اين افکار در خوارج هم بوده است، خوارج نهروان که در برابر اميرمؤمنان حتي در برابر پيامبر اعتراض ميکردند، داستانش مفصل است، «وَ سَمِعَ ع رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِيَّةِ يَتَهَجَّدُ وَ يَقْرَأُ فَقَالَ نَوْمٌ عَلَى يَقِينٍ خَيْرٌ مِنْ صَلَاةٍ [عَلَى] فِي شَك» نگوييد نماز وهابيها عجب نمازي است.
اگر نماز اين است که اينها ميخوانند، ما چه ميخوانيم. اين حديث پيامبر در منابع عامه و خاصه هست. فرمود: در ميان امت من کساني ميآيند که وقتي نماز آنها را ميبينيد، نماز خودش را سبک ميشمرد وقتي نماز آنها را ميبيند. هزار و چهارصد سال پيش پيامبر از امروز خبر داده است. اگر نماز اين است که اينها ميخوانند، اين ماه رمضان مسجدالحرام چه خبر بود. چه نمازهايي خواندند؟ ولي يک نفر ديده در اين چهل سال در نماز جمعهها يک صداي اعتراض و دفاع از مظلوم باشد؟ شما که مسجد ميروي و خطيب هستي، يکبار اعتراض کني؟ تمام عالم اعتراض کردند و کشورهاي اروپايي صدايشان درآمد. تمام دنيا اعتراض کردند. لذا اميرمؤمنان فرمود: بخوابي ولي با ايمان، با باور، با يقين، مسيرت درست باشد. نمازي بخواند که نماز آل سعود باشد.
عزيزي پزشک عراقي بود، تصويري به من نشان داد که برايم جالب بود. گفت: آقا اين تصوير را ديديد؟ اين تصوير پر بينندهترين تصوير در فضاي مجازي بوده است. گفتند: چيست؟ نگاه کردند ديدند پيرمرد آفريقايي است و پيداست با حال فقر و فلاکت دارد قرآن ميخواند از اين قرآنهايي که سعوديها هديه دادند. زيرش نوشته بود: سعوديها يک ميليون قرآن به آفريقاييها هديه دادند، ولي در عوض چهارصد و هشتاد ميليارد دلار هديه به ترامپ دارند.
پانصد ميليارد دلار قرارداد بستند با آمريکاييها، غير از طلا و جواهراتي که دادند، گفت: عکس اين پيرمرد آفريقايي که با هزار بدبختي نشسته، قرآن خواندش خيلي خوب است، ولي قرآني که اينها ميگويند: ما مهدي قرآن هستيم، قرآن بر سر شما بخورد، اين نشر قرآن است؟ چهار سال است مردم مظلوم يمن را شکنجه ميکنيد. در دو جمله بخواهيم اينها را معرفي کنيم، 1- انحراف فکري 2- خشونت عملي
در بحث انحراف فکري يکي از اشکالات عمدهاي که اينها دارند، به ظاهر قرآن تمسک ميکنند. عقل را از کار انداختند، هيچ ميدانيد ابن تيميه که گفتم: بنيان گزار فکري اينهاست، عبارتش اين است که ميگويد: «إنّ اللّه ينزل إلى السّماء الدّنيا کنزولي هذا» بالاي منبر بود، از منبر يک پله پايين آمد و گفت: همينطور که من از اين منبر يک پله پايين آمدم، خداوند از آسمان دنيا يک پله پايين ميآيد. خدا جسم است. گفت: چرا خدا را جسم معرفي کردي؟ ميگويد: قرآن ميگويد خدا چشم دارد. مگر قرآن نخوانديد؟ «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا» (هود/37) نوح در مقابل چشم ما کشتي بساز.
خدا يک جايي مينشيند، «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» (طه/5) خدا صورت دارد، «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِيم» (بقره/115) خدا نگاه ميکند و اينها به خدا نگاه ميکنند. ما چقدر بايد عالمان اسلامي همه فرق زحمت بکشند تا بفهمانند تو که اين را خواندي، چرا نخواندي «ليس کمثله شيء» چرا نخواندي «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ» (انعام/103) ميخواهم بگويم آثار اين جمود فکري کجا بروز کرده است؟ يکي همين تخريب بقيع است. گفتند: آقا اينکه مسلمانها زيارت ائمه بقيع ميآيند، شهداي احد که ميروند، همسران و دختران پيامبر، اصحاب پيامبر، اينها مشرک ميشوند.
براي اينکه مشرک نشوند، چون زيارت شرک است، ساخت قبور شرک است، چون تبرک شرک است، چون توسل شرک است، ما براي اينکه مسلمانها را از شرک نجات بدهيم اين قبرستان را خراب ميکنيم. آثارش را از بين ميبريم، زيارت شرک، ساخت اين قبور شرک، تبرک و توسل شرک، خدا مرحوم علامه اميني را رحمت کند. مرحوم علامه اميني در جلد پنجم الغدير يک بحث زيبايي دارد و اين بحث تخصصي علماي بزرگوار است. ايشان تعبيرش اين است « قد جرت السيرة المطردة من صدر الإسلام» ايشان ميگويد: در صدر اسلام، از اول اسلام سيره همه مسلمانها بود که به زيارت قبور اولياء و ائمه ميرفتند، الآن عزيزاني که به بقيع مشرف ميشوند، عدد ما در بين زائرين بقيع گم است.
در شام، مگر باب الصغير نيست؟ اين را شيعيان ميروند. در عراق قبور ائمه هست ولي شيعيان ميروند. در مصر آنهايي که به قبر نفيسه ميروند شيعيان هستند. مرحوم علامه اميني ميگويد: در طول تاريخ از صدر اسلام همه زيارت ميرفتند تا اين وسط يک مرتبه يک آدم منحرفي به نام ابن تيميه پيدا شد. چهار قرن بعد محمد بن عبدالوهاب که عامل اجرايي افکار ابن تيميه است.
دهها روايت از منابع عامه اهل سنت نقل است که پيامبر فرمود: «من حج البيت و لم يضرني فقد جفاني» حج برود و زيارت من نيايد به من جفا کرده است. آنوقت شما ميگوييد: زيارت شرک است؟ اين را آقاي ابن تيميه درعبارتش نقل کرده است که اگر کسي به نيت زيارت پيامبر به مدينه برود سفرش سفر معصيت است.
احکام مسافر برايش بار نميشود، اين سفرش سفر معصيت است. مثل کسي که بخواهد براي ظلمي يا فحشايي به يک شهري برود و آدم بکشد يا يک ظلمي انجام بدهد، اين سفر معصيت است. ميگويد: اگر شما به اين نيت بروي که زيارت پيامبر است، سفر معصيت است. آنوقت کاري که به تعبير علامه اميني در طول تاريخ بوده، دهها روايت است که من يکي را خواندم. فرمود: هرکس به زيارت من بيايد و به زيارت قبر عمويم حمزه نرود، باز به من جفا کرده است.
آنوقت شما ميگويي: زيارت قبور شهدا شرک است، اين را بايد خراب کنيم و بقيع را از بين ببريم. آنقدر آمرين به منکر سر و صدا ميکنند که صداي زائر به گوش کسي نرسد و نتوانند يک زيارتنامه بخوانند. ميدانيد همه عالم و رؤساي جمهور اگر هيچ شخصيتي هم نداشته باشد ميگويد: يک شاخه گل روي اين قبر بگذاريم، سرباز گمنام وطن را احترام ميکنند، اوف بر شما که سردار شهيد اسلام، قبر حمزه سيدالشهداء و اين همه شهداي تاريخ اسلام را از بين برديد و اجازه نميدهيد الآن کسي احترام کند.
يک کتابي است که صاحب اين کتاب سيصد سال قبل از ابن تيميه بود، کتاب الثقات براي ابن حبان است. موضوع کتاب شخصيت شناسي است، مثل کتاب رجال که داريم. مؤلف اين کتاب متوفي 354 است. يعني سيصد پنجاه و چهار هجري که هزار و صد سال پيش اين آقا قبل از ابن تيميه زندگي ميکرد. طرف حساب ما وهابيها هستند.
ما مثل اين آقا در ميان اهل سنت شايد سه نفر نداشته باشيم. شخصيتي است براي هزار و صد سال پيش، اين جلد هشتم به مناسبت زندگاني يکي از راويان امام هشتم(ع) است، «مات بطوس من شربة السقاه المأمون» با شربتي که مأمون به امام رضا داد او به شهادت رسيد. «قبره مشهور يزار و قد زرته مراراً کثيرتاً» عالمي که سيصد، چهارصد سال قبل از اين افکار باطل ابن تيميه بوده است. هشتصد سال قبل از محمد بن عبدالوهاب بوده است. اين جمله عالم اهل سنت را بايد با طلا نوشت، فرمود: گرفتاري برايم پيش نيامد مگر اينکه متوسل به امام رضا شدم و خدا گرفتاري مرا برطرف کرد. آخر ميگويد: خدا مرگ ما را «علي محبة مصطفي و اهل بيته» چه کاره عالم اسلام هستي که متولي همه بشوي؟
در سوره مبارکه کهف آيه 21 هست، قرآن ميگويد: وقتي اصحاب کهف را پيدا کردند، گفتند: چه کنيم؟ عدهاي گفتند: يک ساختماني بسازيم، «قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً» يک مسجد درست کنيد کنار قبور اصحاب کهف، اگر کار خلافي بود ميگفت: اينها بد کردند. کنار قبور اصحاب کهف ميشود مسجد ساخت آنوقت کنار قبر ائمه بقيع اين همه اولياي خدا و شهدا بنايي بسازيم شرک است.
بدن پيامبر خدا را کجا دفن کردند؟ در خانه خودشان، اگر ساختمان و بنا شرک و کفر است، اي مسلمانها چرا همانروز خانه را براي قبر پيامبر خراب نکرديد؟ مگر خانه و ساختمان نبود؟ در صحيح مسلم که جزء صحاح معتبر اهل سنت هست، جلد سوم يک باب دارد، «زار النبي قبر امه فبکاء و ابکي من حوله» پيامبر زيارت قبر مادرشان رفتند و گريه کردند و اطرافيان پيامبر همه گريه کردند. آنوقت شما ميگوييد: اين شرک است؟ آيه 64 سوره نساء، «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً» اي پيامبر ما، اگر مسلمانها خدمت شما بيايند، گناهي کردند و بگويند: استغفرالله، پيغمبر برايشان طلب آمرزش کند، چه اشکال دارد بگوييم: يا رسول الله، شما از خدا بخواه ما را بيامرزد.
سوره يوسف آيه 97 «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ» برادران يوسف گفتند: تو براي ما از خدا طلب مغفرت کن. چه اشکال دارد بگوييم: امام حسين شما نزد خدا آبرو داري؟ «يا وجيها عند الله» در دعاي توسل هفده بار اين دعا تکرار شده است. «اشفع لنا عند الله» آيه 159 سوره مبارکه آل عمران «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُم» سوره مائده آيه 34 «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَة» (مائده/35) سوره ممتحنه آيه 12 «فَبايِعْهُنَ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» زنها وقتي ميآيند با تو بيعت کنند. سوره منافقون آيه پنجم «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ» البته گاهي حرف باطلي ميزنند، ميگويند: پيامبر زنده بود، تو الآن پيامبر را زنده نميداني؟ پيامبر را در حيات برزخي زنده نميداني.
همه در حيات برزخي هستند، نه فقط رسول الله. نه فقط امام حسين، اين آيه که ميگويد: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً» شهدا زنده هستند، امام حسين در حيات برزخي است، يزيد و فرعون و شمر هم در حيات برزخي هستند. پس چه فرقي دارد؟ «بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون» (آلعمران/169) سوره مبارکه غافر «النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ» (غافر/46) عزيزان يادشان باشد اشتباه نکنيم. وقتي زيارت پيامبر ميرويم، زيارت مرده نرفتي. حضرت در حيات برزخي است. همه در حيات برزخي هستند، ما با مرده کار نداريم. مدل حيات و زندگي عوض شده است. همه در حيات هستند. امام حسين در حيات و دشمنش هم در حيات است. اين در نعمت و آنها در عذاب هستند.
نکته ديگر، عبارتي در مورد توسل نوشتم در صحيح بخاري جلد دوم صفحه 33 هست، صحيح بخاري از کتاب بسيار مهم است. ميگويد: وقتي خشکسالي شد، مردم نيازمند باران رحمت الهي شدند. «اللهم کنا نتوسل اليک بنبيک و انا نتوسل اليک بعمّ نبيک» تا پيامبر زنده بود به پيامبر متوسل ميشدند، الآن به عموي پيامبر متوسل ميشوند. عبارتي يادداشت کردم تاريخ بغداد که بسيار کتاب مهمي است و در ميان اهل سنت جايگاه ويژهاي دارد.
شافعي ميگويد: قبر ابوحنيفه در بغدا معلوم است که گنبد و حرم دارد. چطور شافعي ميگويد: من متبرک ميشوم به قبر ابي حنيفه، آنوقت تو ميگويي: مسلمانها نبايد متبرک به قبر ائمه بقيع شوند. در سوره مبارکه يوسف هست «اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيراً وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ» اين پيراهن مرا ببريد، چون يعقوب از شدت گريه نابينا شده بود. چطور پيراهن يوسف ميتواند چشم يعقوب را بينا کند؟ اگر بگوييم يک کسي برود متبرک شود به حرم امام رضا شرک است؟ زيارت بقيع برود متبرک شود شرک است؟