پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: توجه ويژه امام صادق(ع) به اصحاب و شيعيان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 11- 04-98

حاج آقاي حسيني قمي: بسم الله الرحمن الرحيم،  اهل‌بيت(ع) غير از مواعظ تربيتي و اخلاقي که نسبت به همه پيروانشان داشتند، به ويژه نسبت به اصحاب و ياران که خدمت حضرت مي‌رسيدند، مراقبت‌هاي ويژه‌اي داشتند. يعني اگر کار خوبي مي‌ديدند تشويق مي‌کردند و اگر نقطه ضعفي مي‌ديدند تذکر مي‌دادند.

عرض کرديم اين سيره نبي مکرم اسلام بود، حديثي که بارها خوانديم «يُحَسِّنُ‏ الْحَسَنَ‏ وَ يُقَوِّيه‏» پيامبر کار خوبي را مي‌ديدند، تحسين مي‌کردند و تقويت مي‌کردند. به هر مقداري که حضرت مي‌توانست حمايت مي‌کرد. «وَ يُقَبِّحُ الْقَبِيحَ وَ يُوهِنُهُ» اگر کار زشتي هم مي‌ديدند، تذکر مي‌دادند و تضعيف مي‌کردند.


تقريباً بخشي از امر به معروف و نهي از منکر هست. ما معروف را مي‌بينيم يک مرحله از امر به معروف زباني است، با تشويق کردن معروف رواج پيدا مي‌کند و با تقبيح کار زشت، منکر از بين مي‌رود. در سيره امام صادق(ع) به دليل اينکه تعداد روايات حضرت بيش از همه اهل‌بيت(ع) هست و قابل مقايسه نيست، اين نوع روايات را زيادتر مي‌بينيم. همه عزيزاني که پيگير اين بحث هستند، در نرم افزارها اسامي اصحاب خاص ائمه را با يک حرف ندا مثل «يا» جستجو کنند، مثلاً «يا محمد بن مسلم»، مثلاً روايتي که داريم «دخلتُ علي ابي عبدالله عليه السلام» راوي مي‌گويد: محضر امام صادق رسيدم و بقيه‌اش حضرت به او تذکر دادند. انشاءالله عزيزان خودشان مفصل ببينند. در تبليغ يک تذکر عمومي کافي نيست. موردي هم ببينيم کار خوبي انجام مي‌شود، تشويق کنيم. در جامعه ما مردم براي کارهاي خوب عکس‌العمل نشان نمي‌دهند.


مثلاً کسي براي حضرت معصومه مجلسي گرفته است، فردا شب گراميداشت اين بانوي با عظمت هست، اين مجلس خيلي دردسر و گرفتاري دارد، پنج نفر نمي‌گويند: دست شما درد نکند کار خوبي بود. فصل اول ادامه فصل هفته گذشته است که عرض کردم امام صادق تذکر داده در مورد حقوق مؤمنين بر مؤمنين که داستان أبان بن تغلب را خوانديم.

مي‌گويد: کسي در طواف به من اشاره کرد بيا بيرون و من نرفتم و دور دوم امام صادق مرا ديد، فرمود: با تو کار دارد؟ گفتم: بله، گفتم: مشغول طواف هستم. فرمود: برو، مؤمني با تو کار دارد برو ببين چه کار دارد. اين فصل خيلي مفصل است. در امالي شيخ طوسي هست، از مفضل که توحيد مفضل معروف است. قصد مبالغه ندارم، دو سه روزي است اين روايت را ديدم و خيلي تن من لرزيده است. چقدر ما فاصله داريم. من اعتراف مي‌کنم با اين کلام امام زمين تا آسمان فاصله داريم.


مفضل مي‌گويد: خدمت امام صادق از يک شهري به خدمت حضرت آمده بود. در مسيري که آمد بود، يک همسفري داشته، حضرت فرمود: با چه کسي آمدي؟ تعجب کرد. گفت: يک آقايي با ما بود. حضرت فرمود: آمدي مدينه رسيدي، کجا رفت؟ چه شد؟ از او خبر داري؟ گفتم: اين حرف‌ها چيست؟ ما با کسي دو ساعت همسفر بوديم، نمي‌دانم کجا رفت و چه شد. حضرت فرمود: «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مَنْ صَحِبَ مُؤْمِناً أَرْبَعِينَ‏ خُطْوَةً سَأَلَهُ اللَّهُ عَنْهُ يَوْمَ الْقِيَامَة» (أمالي/ص865) اگر کسي چهل قدم با مؤمني همراه شد، خدا فرداي قيامت سؤال مي‌کند اين رفيقي که چهل قدم با او همراه شدي، نبايد سراغش را مي‌گرفتي؟ نبايد مي‌ديدي گرفتاري دارد يا نه؟ چهل قدم کسي با کسي همسفر شد، يک حقي بر گردن او دارد.

تو به مدينه رسيدي، با اين آقا همسفر بودي، نبايد مي‌گفتي: تو در مدينه هستي، جايي، کاري، پولي داري؟ ما چهل سال با کسي همسايه هستيم، با کسي چهل سال رفيق هستيم، اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «صُحْبَةُ عِشْرِينَ‏ سَنَةً قَرَابَةٌ» شما بيست سال با کسي معاشرت داشته باشي اين ديگر در حد قوم و خويشي مي‌شود. امام مي‌گويد: چهل قدم! اگر خدا بخواهد فرداي قيامت حواست بود يا نه، آنوقت اينهايي که در جامعه گرفتاري دارند ما هيچ مسئوليتي نسبت به آنها نداريم؟


حديث دوم هم در تهذيب شيخ طوسي است و هم در کافي مرحوم کليني، کسي محضر امام صادق رسيد و گفت: «إِنَّ لِي عَلَى رَجُلٍ دَيْناً وَ قَدْ أَرَادَ أَنْ‏ يَبِيعَ دَارَهُ فَيَقْضِيَنِي» (کافي/ج5/ص97) من از کسي طلبي داشتم و اين آقا مي‌خواهد خانه‌اش را بفروشد و طلب ما را بدهد. يک تعبيري هست خانه‌اش نزد من رهن است، من خانه‌اش را بفروشم و طلبم را وصول کنم. مي‌گويد: تا اين جمله را به امام صادق گفتم، «قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أُعِيذُكَ بِاللَّهِ أَنْ تُخْرِجَهُ مِنْ ظِلِّ رَأْسِهِ» در پناه خدا قرار مي‌دهم، بخواهي کسي را از سايبان و خانه بالاي سرش بيرونش کني! شما اجازه نداريد اگر کسي مديون به شماست، در فشار قرار بدهي و سر پناهش را بفروشد براي پرداخت بدهي شما. اين آقا خودش مي‌خواسته خانه‌اش را بفروشد. حضرت فرمود: «أُعيذک بالله».


داستان محمد بن ابي عُمير که اگر هرروز گفته شود کم است، بعد از شهادت موسي بن جعفر، از اصحاب خاص حضرت بود. آقا را که هارون به شهادت رساند، ياران نزديکش را دستگير کرد. گفت: ليست کساني که در ارتباط با موسي بن جعفر بودند به من بده تا آزادت کنم. گفت: مرا زندان کردي. من مي‌مانم! خيلي شکنجه کردند و در يک مرحله صد تازيانه زدند. ولي مقاومت کرد و اسامي را نداد و سکوت کرد. چهار سال زندان بود با شکنجه، هارون نا اميد شد و آزادش کرد ولي تمام اموالش را مصادره کرد. به خانه آمد، فکر بود براي غذاي امروزش چه کند. ديد در خانه را مي‌زنند. يک رفيق قديمي بود، گفت: آزاد شدي؟ گفت: بله. گفت: اين دوازده هزار درهم، گفت: بابت چيست؟ گفت: شنيدم اموالت را مصادره کردند.

يادت رفته قبل از زندان دوازده هزار درهم از تو قرض کرده بوديم. اين جاي همان قرض است. گفت: چهار سالي که ما زندان رفتيم، کسي از دنيا رفته و ارث به شما رسيده است؟ گفت: نه. کسب و کار و کشاورزي داري؟ گفت: نه. گفت: من خبردار شدم اموالت مصادره شده و چيزي نداري، با اين پول شما خانه خريده بودم. خانه را فروختم و پول شما را آوردم. گفت: براي غذاي ظهرم ماندم ولي والله با اينکه به يک درهم محتاج هستم، نمي‌گيرم. برو معامله را فسخ کن و خانه‌ات را بگير. از مولايم شنيدم فرمود: کسي را بخاطر بدهي از خانه بيرون نمي‌کنند!


الآن پيامک مي‌دهند که اگر نگاه دين اين است پس چرا بانک‌ها خانه‌هاي ما را مصادره مي‌کنند؟ جوابش اين است که بانک‌ها همه مي‌دانند و تمام راه‌هاي شرعي را مي‌دانند، آنها بلد هستند قانون را چطور دور بزنند، طوري از اول معامله مي‌نويسند که خودشان ضرر نکنند. خيلي‌ها هستند رفتند با وام‌هاي بانک‌هاي دولتي خانه گرفتند، هم خانه را از دست دادند و هم بدهکاري سر جايش است. حديث عجيبي در ثواب الاعمال شيخ صدوق و کافي مرحوم کليني است.

حضرت فرمود: مفضل حواست باشد، «مَنْ‏ كَانَ‏ لَهُ‏ دَارٌ» کسي خانه‌اي دارد «وَ احْتَاجَ مُؤْمِنٌ إِلَى أَنْ يَسْكُنَهَا» مؤمني احتياج به اسکان در اين خانه دارد. «فَمَنَعَهُ إِيَّاهَا» به او نمي‌دهند، «قَالَ اللَّهُ» خداوند خطاب مي‌کند فرشتگان من ببينيد، «مَلَائِكَتِي عَبْدِي بَخِلَ عَلَى عَبْدِي بِسُكْنَى الدُّنْيَا» اين بنده من خانه دنيايي‌اش را به يک بنده گرفتار نداد. «وَ عِزَّتِي لَا يَسْكُنُ جِنَانِي أَبَداً» به عزتم قسم فرداي قيامت در بهشت راهش نمي‌دهم.


الآن آمارهايي که دولتي‌ها مي‌دهند، مي‌گويند: دو ميليون و پانصد هزار خانه خالي هست که پانصد هزار تا در تهران است و دو ميليون در جاي ديگر است. مي‌گويد: نيازي ندارم. اجاره بدهيد. به پولش نياز نداريد، مجاني بدهيد. به بستگانتان بدهيد. با اجاره کم بدهيد. در کشور اسلامي ما ده ميليون نفر را بيرون پشت در خانه‌هايمان گذاشتيم. آنوقت چه جواب خدا را بدهيم؟ يکي از مشکلات مستأجرين اين است که مي‌گويند: الآن براي خانه مي‌گويند بايد دو نفر باشيد. بفهمند بچه هست و سه تا و چهار تا ديگر هيچي. مستأجرين هم بايد رعايت کنند به مال و خانه مردم خسارت نزنند.


چند روزي تهران بودم، شايد در اين چند روز که سوار تاکسي اينترنتي مي‌شديم، سريع سؤال مي‌کردم از راننده که چه مي‌کنيد؟ کارتان چيست؟ موارد متعددي بود و من يک مورد را مي‌گويم. آقايي گفت: ساعت چند است؟ گفتم: نه شب. گفت: شش صبح از خانه بيرون آمدم تا چهار بعد از ظهر در فلان شرکت کار کردم. چهار بعد از ظهر در اسنپ آمدم تا دوازده شب، من به خانه برسم مثل يک جنازه به خانه مي‌رسم. گفتم: چقدر حقوق مي‌گيري؟ گفت: دو ميليون. گفتم: امسال که چهارصد هزار تومان زياد شده است. گفت: کاش اضافه نکرده بودند.

گفتم: چرا؟ گفت: چهارصد هزار تومان اضافه کردند و هشتصد هزار تومان کم کردند. گفتم: چطور؟ گفت: چهارصد هزار تومان کارانه به ما مي‌دادند، چهارصد هزار تومان اضافه کار مي‌گرفتم، هشتصد هزار تومان قطع شد و چهارصد هزار تومان اضافه شد. من يک ميليون و پانصد هزار تومان اجاره مي‌دهم از دو ميليون چقدر مي‌ماند؟ دو تا بچه دارم، يکي هشت ماهه و يکي دو ساله، هر دو دوران شير خشک و لوازم کودک، من چطور اين خانه را اداره کنم؟ اگر بعد از ظهر نيايم ديگر نمي‌توانم پول شير خشک را در بياورم. يک بخشي مشکلات و تحريم هست، يک بخشي هم بي تدبيري‌ها و اهميت‌ها و اولويت‌ها را در نظر نگرفتن است.

يک بخشي اين است که ما به هم رحم نمي‌کنيم. تو يک کارگر داري، پانصد هزار تومان، يک ميليون براي شما چيزي نيست. شما رحم کنيد. آقاي کارفرما شما رحم کن، به خاطر رضاي خدا هرطور شده چهار کارگر را نگه دار که بيکار نشوند. آقايي مي‌گفت: من پولم را در بانک بگذارم، ماشين بخرم و ارز بخرم، هزار برابر سودآوري دارد، ولي براي اينکه اين کارگر بيچاره نشود و زن و بچه‌اش آواره نشود، دارند جهاد مي‌کنند.


يک آقايي در قم لوازم خانگي دارد. به من گفت: من اگر سال گذشته پانصد کولر فروختم، امسال 20 تا فروختم. يعني 480 نفر ديگر کولر لازم داشتند ولي نتوانستند بخرند. گفت: والله آمار من دقيق است. الآن فصل جا به جايي خانه‌ها هست. هرکس مي‌تواند با مستأجرين کنار بيايد. پيام‌هاي اميدوار کننده زيادي داريم. کسي نوشته من به نيابت از امام صادق، براي خشنودي امام صادق از تمام کساني که طلب داشتم، گفتم من از نصف طلبم گذشتم.

يک کسي نوشته من در سيستم کامپيوتري اسم بدهکارها را ثبت نام کرده بودم. چند نفرشان را بخشيدم و جلوي اسمشان نوشتم به احترام امام صادق بخشيدم! کسي که جلوي اسم بدهکار مي‌نويسد صفر، به احترام امام صادق بخشيدم، امام صادق فردا جبران نمي‌کند؟ امام رضا که در آستانه ولادتش هستيم مي‌دهد. حضرت معصومه باقيمانده‌اش را مي‌دهد. الآن بالاترين دغدغه همين مشکلات مستأجرين هست. در فصل گرما خبر داري همسايه‌ي شما کولر دارد، ندارد. خيلي قيمت‌ها بالا رفته است. به من گفتند: قيمتي که سال گذشته براي کولر مي‌داديم، امسال براي يک پنکه مي‌دهيم.


از امام رضا(ع) هست که فرمودند: «أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَأْخُذُ بِنَاصِيَةِ السَّخِيِ‏ إِذَا أُعْثِرَ» (بحارالانوار/ج68/ص355) آدم سخاوتمند يک روز بخواهد زمين بخورد، خدا دستش را مي‌گيرد و بالا مي‌برد. ما در زندگي گرفتاري نخواهيم داشت؟ مشکلي براي ما به وجود نمي‌آيد؟ آقاي مسئولي که دستت مي‌رسد، آقاي سخاوتمند، هرکس مي‌تواند کاري بکند. يک روايت هم در ثواب الاعمال شيخ صدوق است. «هَلْ‏ أَدُلُّكُمْ‏ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ» (صف/10) شما در راه خدا يک قدمي بردارد که خدا کمک کند. «كَانَ‏ فِي‏ بَنِي‏ إِسْرَائِيلَ‏ قَحْطٌ شَدِيدٌ» (بحارالانوار/ج93/ص123) در بني اسرائيل چند سال قحطي شديد شد.

«سِنِينَ مُتَوَاتِرَةً وَ كَانَ عِنْدَ امْرَأَةٍ» خانمي در بني اسرائيل در سالهاي قحطي يک لقمه ناني پيدا کرد و خواست استفاده کند. «لُقْمَةٌ مِنْ خُبْزٍ فَوَضَعَتْهَا فِي فِيهَا لِتَأْكُلَهَا فَنَادَى السَّائِلُ يَا أَمَةَ اللَّهِ الْجُوعُ» يک سائل و گرسنه‌تر از خودش آمد گفت: من گرسنه هستم. «فَقَالَتِ الْمَرْأَةُ أَتَصَدَّقُ فِي مِثْلِ هَذَا الزَّمَانِ» من در اين گرفتاري خودم، اين را بدهم؟ گفت باشد و من از دهان خودم گذشتم. به اين سائل داد. «وَ كَانَ لَهَا وَلَدٌ صَغِيرٌ» فرزند کوچکي داشت، در صحرا مادر از بچه دور شد.

يک مرتبه ديد فرياد بچه بلند شد، ديد گرگي فرزندش را به دهان گرفته است. «يَحْتَطِبُ فِي الصَّحْرَاءِ فَجَاءَ الذِّئْبُ فَحَمَلَهُ فَوَقَعَتِ الصَّيْحَةُ فَعَدَتِ الْأُمُّ فِي أَثَرِ الذِّئْبِ فَبَعَثَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَبْرَئِيلَ ع فَأَخْرَجَ الْغُلَامَ مِنْ فَمِ الذِّئْبِ فَدَفَعَهُ إِلَى أُمِّهِ» جبرئيل نازل شد، خدا فرمود: بچه را از دهان گرگ بگير و به مادرش بده. «فَقَالَ لَهَا جَبْرَئِيلُ يَا أَمَةَ اللَّهِ أَ رَضِيتِ لُقْمَةً بِلُقْمَةٍ» جبرئيل به اين زن فرمود: راضي شدي؟ يک لقمه در راه خدا دادي، لقمه را از دهان گرگ بيرون آورديم و به خودت داديم. اگر مي‌خواهيم خدا به ما برساند، به ديگران برسانيم.


جناب آقاي عاملي در ماه رمضان مباحث بسيار جذاب و دلنشيني مي‌گفتند، يک داستاني ايشان گفتند. يک آقايي به نام آقاي علي پور در آلمان زندگي مي‌کردند. اوج ثروت مالي را داشتند. مي‌گفتند: اين ماشين بنز را يکي من سوار مي‌شوم و يکي صدر اعظم آلمان. يک روزي به فکر مي‌افتد با اين مال چه کنم؟ آخرش که چي؟ شب اول قبر از بنز من و صدر اعظم آلمان مي‌پرسند يا اينکه در گرفتاري‌ها با مردم چه کردي؟ يک لحظه به ذهنش مي‌رسد که تمام ثروت و دارايي‌اش را بدهد.

مي‌گويد: شهداي کربلا 72 نفر در راه سيد الشهداء جان دادند، به احترام 72 شهيد کربلا تمام ثروتشان را به 72 مدرسه تبديل مي‌کنند در استان اردبيل و جاهاي ديگر. مي‌گويد: شهدا از جان گذشتند. بُرير به امام حسين گفت: آقاجان، «يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ بِكَ عَلَيْنَا أَنْ نُقَاتِلَ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ تَقَطَّعَ‏ فِيكَ‏ أَعْضَاؤُنَا ثُمَّ يَكُونَ جَدُّكَ شَفِيعَنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ» خدا بر ما منت گذاشته که اين فرصت را پيدا کنيم و در راه شما بجنگيم و قطعه قطعه شويم. منت خداست! تمام ثروتش را 72 مدرسه تبديل مي‌کند، اواخر کم مي‌آورد. به دولت مي‌گويد: من يک خانه مسکوني دارم. اين خانه براي شما باشد. اين بقيه مدرسه‌ها را تمام کنيم.



حاج آقاي حسيني قمي: هرچقدر اهل‌بيت سفارش کردند با يک گرفتار کنار بياييم، از آن طرف هم گفتند: گرفتار هم با کسي که با او مدارا کرده، حق او را رعايت کند. داستان در کافي مرحوم کليني است و کسي از اصحاب امام صادق از دنيا رفت. نام او سَيّابه بود. پسر جواني داشت به نام عبدالرحمن بن سَيّابه، مي‌گويد: پدرم که از دنيا رفت، دستم خالي بود. چيزي براي ما نگذاشته بود. نگران بوديم چه کنيم. يکي از دوستان پدرم گفت: بروم ببينم اين دوست ما از دنيا رفته است، زن و بچه او گرفتاري ندارند؟ گفت: پدرت چيزي براي شما گذاشته است؟ گفتم: نه، هزار درهم به من داد. گفت: فقط سفارش کنم اين هزار درهم را خرج نکن.

اين را سرمايه قرار بده. از سودش زندگي‌ات را اداره کن. گرفتم، يکي ديگر از دوستان پدرم آمد گفت: بهترين جنس ابريشم است، بيا اين را بفروش. با اين هزار درهم و راهنمايي رفيق پدرم رفتم جنسي را گرفتم و فروختم و در فاصله‌اي وضع مالي‌ام خوب شد. وقت حج رسيد. گفتم: به حج بروم. نزد مادرم آمدم. گفت: اول هزار درهم بدهي را برگردان و پول مردم را بده. رفتم پول را بدهم، رفيق پدرم تعجب کرد و گفت: اگر هزار درهم کم است باز هم بدهم! گفتم: نه، آمدم طلب شما را بدهم. طلب را دادم و به مکه رفتم. در مدينه خدمت امام صادق رسيدم.

حضرت براي پدرم طلب رحمت کرد، سؤال کرد: وضع مالي پدر چطور است؟ گفتم: پدر چيزي براي ما نگذاشت، يک رفيقي از دوستان پدرم هزار درهم به من داد. تا گفتم، حضرت فرمود: آمدي حج؟ هزار درهم به مردم بدهکار هستي و به حج آمدي؟ گفتم: وضعم خوب شد و هزار درهم را دادم. حضرت فرمود: کار خوبي کردي. «عليک بصدق الحديث واداء الامانه، تشرک الناس في اموالهم» اگر دو چيز در زندگي باشد، راستگويي و امانتداري، شريک مال مردم هستي، اگر اينها به احترام امام صادق کنار آمدند، شما که مستأجر هستيد هم هواي صاحبخانه را داشته باش.

او از مالش گذشت، شما هم به احترام امام صادق زندگي‌ات را ديني کن. صاحبخانه با شما کنار آمد، شما هم ببين نقطه ضعف شما چيست. کاري کنم که امام صادق و امام رضا در زندگي من باشد. ابزار و وسايل گناه را جمع کنم. آقايي پيام داده و نوشته: ضامن کسي شدم، سه تا قسط نداده است. زنگ زدند از بانک که قسط نداديد. به آن آقا زنگ زدم که قسط ندادي، گفته: جنابعالي!؟ ضامن شدي برو قسط بده!

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group