برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: توجه ويژه امام رضا(ع) به اصحاب و شيعيان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 18- 04-98
حاج آقاي حسيني قمي: بسم الله الرحمن الرحيم، اگر بخواهم يک روايت از ميان دهها روايتي که در مورد زيارت امام رضا(ع) هست، بخوانم، اين حديث را ميخوانم. خيليها هستند که امکان سفر به مشهد مقدس را ندارند يا بضاعت مالي ندارند يا بيمار هستند و يا از بيماري پرستاري ميکنند، اين روايت را ميخوانم و وقتي اين روايت را مينوشتم نگران بودم که دل بعضيها را ميسوزانيم اما نگران نباشيد «نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِه» يقين داشته باشند امام رئوف همين که اينها نيت دارند پابوس امام رضا بروند، اين ثوابها را حتماً خداوند به اينها عطا ميکند.
مرحوم کليني در کافي شريف، شيخ صدوق در من لا يحضر و أمالي، شيخ طوسي در تهذيب و مرحوم ابن قولويه در کامل الزيارات که رواياتش زيارات اهلبيت هست، نقل کردند. حديث از آقا موسي بن جعفر(س) هست. آقا فرمودند: «مَنْ زَارَ قَبْرَ وَلَدِي» کسي به زيارت قبر فرزندم علي بن موسي الرضا برود، «عَلِيٍّ كَانَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ كَسَبْعِينَ حَجَّةً مَبْرُورَةً» خداوند ثواب هفتاد حج مبرور به او عطا ميکند. راوي جا خورد که هفتاد حج؟ فرمود: «قَالَ قُلْتُ سَبْعِينَ حَجَّةً قَالَ نَعَمْ وَ سَبْعِينَ أَلْفَ حَجَّةٍ» هفتصد حج. باز تعجب کرد. فرمود: «قَالَ قُلْتُ سَبْعِينَ أَلْفَ حَجَّةٍ» هفتاد هزار حج مقبول، «قَالَ رُبَّ حَجَّةٍ لَا تُقْبَلُ» گاهي حج پذيرفته نميشود. هفتاد هزار حجي که براي زيارت فرزندم امام رضا گفتم، ثواب هفتاد حج مقبول خداوند عطا ميکند.
باز راوي تعجب کرد و فرمود: هفتاد هزار حج در زيارت امام رضا؟ حضرت فرمود: «مَنْ زَارَهُ وَ بَاتَ عِنْدَهُ لَيْلَةً» کسي يک شب مهمان امام رضا باشد. مثل اين است که خدا را در عرش زيارت کرده است. باز راوي تعجب کرد و گفت: زيارت خدا در عرش؟ حضرت فرمود: بله. البته ميدانيد اين به اين معنا نيست که ميگوييم: خداوند جسم است. هرگز ما خدا را جسم نميدانيم. قطعاً خداوند جسم نيست.
فرمود: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ كَانَ عَلَى عَرْشِ الرَّحْمَنِ أَرْبَعَةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ أَرْبَعَةٌ مِنَ الْآخِرِينَ» فرداي قيامت چهار نفر برگزيدگان اولين و چهار نفر برگزيدگان آخرين در کنار عرش رحمان هستند. از اولين ابراهيم نبي، حضرت نوح و حضرت موسي و حضرت عيسي، برگزيدگان آخرين، خاتم الانبياء، اميرمؤمنان، امام حسن و امام حسين، «ثُمَّ يُمَدُّ الْمِضْمَارُ» يک ميزان و خطکشي کشيده ميشود، «فَيَقْعُدُ مَعَنَا مَنْ زَارَ قُبُورَ الْأَئِمَّةِ ع» هرکس زيارت ائمه رفته باشد، نزد ما ميآيد.
ما کنار عرش رحمان هستيم و آنها کنار ما ميآيند. ابراهيم و موسي و عيسي و نوح و خاتم الانبياء و اميرمؤمنان و امام حسن و امام حسين کنار عرش هستند، آنهايي که زيارت قبور ائمه رفتند، کنار ما ميآيند. «إِلَّا أَنَّ أَعْلَاهُمْ دَرَجَةً وَ أَقْرَبَهُمْ حَبْوَةً» همه کساني که زيارت ائمه رفتند نزد ما کنار عرش ميآيند ولي نزديکترين آنها از نظر عطا و بخشش، آنهايي که درجهشان در ميان زائرين ائمه از همه بالاتر است، «زُوَّارُ قَبْرِ وَلَدِي علي بن موسي الرضا» ميان قبور همه ائمه، يعني کسي قبر اميرمؤمنان و سيدالشهداء و همه ائمه را زيارت کرده، اما آن کسي که از همه درجهاش بالاتر است، زوار قبر علي بن موسي الرضا هستند.
عالم بزرگي داشتيم که حدود شصت سالي است از دنيا رفته است. مرحوم آيت الله شيخ عباس تهراني (ره) قبرشان حرم حضرت معصومه(س) است. مرد خيلي بزرگواري بوده است و صاحب تأليفاتي است. يکوقت از يکي از اساتيد پرسيدم، اسم ايشان را ميخواهيم بياوريم، مقامات علمي و معنوي ايشان را نميدانم، چطور بايد ايشان را صدا کنيم؟ حجت الاسلام بگوييم، آيت الله بگوييم؟ فرمودند: بايد ده آيت الله بگوييد. از ايشان نقل کردند، فرمودند: من تمام روايات زيارات ائمه را بررسي کردم، آنچه من از مجموعه روايات استفاده کردم، زيارت امام رضا(ع) افضل است حتي از زيارت سيدالشهدا(س).
اين تفصيلي دارد و بينندگان از اين فضايل و پاداشها تعجب نکنند. يکوقتي از علامه مجلسي نقل کرديم که در درس شيخ بهايي، شيخ بهايي اين بحث را مطرح کرده بود که اين همه ثواب چطور است؟ مرحوم علامه مجلسي ميگويد: من پاسخ دادم که استاد براي يک ضربتي که اميرالمؤمنين زده است «ضربة علي يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين الي يوم القيامه» تا قيام قيامت جن و انس عبادت کنند، آن ضربت بالاتر است. بعد گفتم: استاد شايد بگوييد: امام، اميرمؤمنان حسابش جداست.
يک مثال ديگري زدم و گفتم: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيرا» هجده آيه براي سه قرص نان، فقط حضرت زهرا و اميرالمؤمنين هم نبودند، فضه خادمه در اين مجموعه بوده است. بنابراين از اين ثوابها تعجب نکنيم. فضل و عنايت پروردگار بيش از اينهاست و زيارت امام رضا هم باز يک حساب ويژهاي دارد که مجال نيست. در روايت داريم کساني به زيارت امام رضا مشرف ميشوند، که معمولاً کساني هستند که به دوازده امام ميرسند. آنهايي که تا به حال زيارت امام رضا نرفتند، غصه نخورند، قطعاً حضرت نگاهش به شما که دلتان پشت پنجره فولاد پر ميزند، حتماً هست.
شريعتي: بُعد منزل نبود در سفر نوراني! قطعاً آقا جواب سلام ما را خواهد داد. انشاءالله روز شنبه و يکشنبه از مشهد مقدس در خدمت شما خواهيم بود و نايب الزياره شما هستيم. براي مشارکت در طرح اعزام زائر اوليها به کانال و سايت برنامه مراجعه کنيد.
حاج آقاي حسيني قمي: در ايام شهادت امام صادق(ع) گفتيم: ما يک سلسله رواياتي داريم مراقبتهاي ويژه ائمه(ع)، غير از تذکرات کلي که ميدادند ولي گاهي يک مراقبتهاي ويژهاي داشتند. در روايتهاي امام رضا از اين مراقبتهاي ويژه فراوان داريم. من در پنج فصل تنظيم کردم. روايات بسيار ناب و زيبايي هست. اولين فصل داستاني است که مرحوم کليني در کافي شريف و شيخ صدوق در سه کتاب مطرح کرده است.
در أمالي، عيون الاخبار الرضا، معاني الاخبار و در تحف العقول از مصادر قديمي اين داستان را داريم. کسي به نام عبدالعزيز ميگويد: ايامي که امام رضا در خراسان بودند، ما در مرو بوديم، يک روز در مسجد جامع مرو رفتيم، روز جمعه جمعي بودند، اين جمع نشستند براي خودشان يک بحثي در مورد امامت مطرح کردند. «فَأَدَارَ النَّاسُ بَيْنَهُمْ أَمْرَ الْإِمَامَةِ» هرکس شروع کرد امامت را طوري تفسير کرد. «فَذَكَرُوا كَثْرَةَ الِاخْتِلَافِ فِيهَا» گفتند: فلان مذهب اينطور است، اينها اينطور ميگويند. ميگويد: بعد از اين جلسه محضر مولايم امام رضا رفتم. «فَدَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ الرِّضَا ع فَأَعْلَمْتُهُ» داستان جلسه مسجد جامع مرو را گفتم. «بِمَا خَاضَ النَّاسُ فِيهِ فَتَبَسَّمَ ع» حضرت تبسمي کردند و فرمودند: «ثُمَّ قَالَ ع يَا عَبْدَ الْعَزِيزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خُدِعُوا» اينها جاهلانه دخالت کردند و اشتباه کردند.
دو مطلب را عرض کنم، يک نفر است محضر امام آمده و امام براي يک مخاطب چطور وقت گذاشتند، اين حديث مفصلترين و جامعترين حديث در موضوع امامت است. روايت از اين بالاتر نداريم. امام رضا در اين حديث هفتاد ويژگي براي امام بيان کرده است. فرمودند: امام اين است. الآن کسي يک مطلبي را از ما بپرسد، يک جواب مختصر ميدهيم. امام مراقب بودند و ديدند يک نفر از خط امامت فاصله گرفته، يک نفر در جمعي رفته که ديگران امامت را طور ديگر تفسير کردند و امام نگران شده است.
من که اينجا نشستم، صاحبان تريبوني که بحث را ميبينند، ما ببينيم يک نفر مسير را اشتباه رفته اينطور برايش وقت ميگذاريم؟ حديث از اين بالاتر نداريم که در روايت، در روايت ما داريم که امامت را بيان کردند. حضرت شروع کردند مفصلاً بيان کردند که مجال نيست. حضرت فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَم يَقْبِضْ نَبِيَّهُ ص حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ الدِّينَ» فرمودند: آيا اين آيه را قبول داريد که «اليوم اکملت لکم دينکم» پيامبر از دنيا نرفت مگر اينکه خداوند دين را برايش کامل کرد. «وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنَ» قرآني براي او نازل کرد، «فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ» همه چيز در اين قرآن هست. حلال وحرام و حدود و احکام در اين هست. «وَ بَيَّنَ فِيهِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَ وَ الْأَحْكَامَ وَ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ» نميشود خداوند بگويد: من دين را کامل کردم، يک قرآني نازل کرده همه چيز را بيان کرده، آنوقت در اين قرآن مسأله امامت را بيان نکرده باشد.
«فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ لَمْ يُكْمِلْ دِينَهُ فَقَدْ رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ» اگر کسي فکر کند خدا دينش را کامل نکرده، جواب قرآن را چه ميدهد. ما در قرآن آياتي در مورد جزئيات احکام داريم، مثلاً احکام روزه، کسي مسافر بود چه کند؟ کسي بيمار بود در روزه چه کند؟ کسي مشکل مالي داشت در احکام دِين چه کند؟ آنوقت ميشود اين قرآن جزئيات احکام را بگويد و مسأله امامت را نگويد و بعد بگويد: من همه چيز را کامل کردم؟ «إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ» امامت بالاتر از اين است که مردم خودشان بتوانند انتخاب کنند، «إِنَّ الْإِمَامَةَ خَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَا إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلَ ع» خداوند به ابراهيم امامت را وقتي داد، «بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ الْخُلَّةِ» مقام نبوت و خليل اللهي را پشت سر گذاشت، «مَرْتَبَةً ثَالِثَةً» بعد فرمود: «وَ فَضِيلَةً شَرَّفَهُ بِهَا وَ أَشَادَ بِهَا ذِكْرَهُ فَقَالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»
«إِنَّ الْإِمَامَةَ هِيَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِيَاءِ» جانشين پيامبران است. «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ مِيرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ» کمال نماز و روزه، کمال حج و جهاد، «الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَارُ الْإِمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِيرُ وَ السِّرَاجُ الزَّاهِرُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ النَّجْمُ الْهَادِي» امام هم خورشيد است، هم ماه و ستاره است، هم نور است.
«الْإِمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَى الظَّمَإِ وَ الدَّالُّ عَلَى الْهُدَى وَ الْمُنْجِي مِنَ الرَّدَى الْإِمَامُ النَّارُ عَلَى الْيَفَاعِ الْحَارُّ لِمَنِ اصْطَلَى بِهِ وَ الدَّلِيلُ فِي الْمَهَالِكِ مَنْ فَارَقَهُ فَهَالِكٌ الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَيْثُ الْهَاطِلُ وَ الشَّمْسُ الْمُضِيئَةُ» هم آب گوارا، هم ابر باراني است، هم باران و چشمه زلال است. «وَ السَّمَاءُ الظَّلِيلَةُ وَ الْأَرْضُ الْبَسِيطَةُ وَ الْعَيْنُ الْغَزِيرَةُ وَ الْغَدِيرُ وَ الرَّوْضَةُ الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ» هم امين مهربان است، هم پدر دلسوز است، هم برادر شفيق است، هم پناه بندگان است. «الصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآدِ الْإِمَامُ أَمِينُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلَادِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّهِ الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ الْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّينِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْظُ الْمُنَافِقِينَ وَ بَوَارُ الْكَافِرِينَ» هم پاک است، هم از مقام عصمت برخوردار است، حليم و بردبار است، عزت مسلمانهاست، خشم نفاق است، نابودي کفار است.
«الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ» امام منحصر به فرد است و يگانه روزگار است. «وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ» جايگزين ندارد. «وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ» چه کسي ميتواند چنين امامي را انتخاب کند. «وَ الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا يَجْهَلُ وَ رَاعٍ لَا يَنْكُلُ مَعْدِنُ الْقُدْسِ وَ الطَّهَارَةِ وَ النُّسُكِ وَ الزَّهَادَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعِبَادَةِ» معدن پاکي و قداست و عبادت و زهد و علم است.
«مَخْصُوصٌ بِدَعْوَةِ الرَّسُولِ ص وَ نَسْلِ الْمُطَهَّرَةِ الْبَتُولِ لَا مَغْمَزَ فِيهِ فِي نَسَبٍ وَ لَا يُدَانِيهِ ذُو حَسَبٍ فِي الْبَيْتِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ الذِّرْوَةِ مِنْ هَاشِمٍ وَ الْعِتْرَةِ مِنَ الرَّسُولِ ص وَ الرِّضَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرَفُ الْأَشْرَافِ وَ الْفَرْعُ مِنْ عَبْدِ مَنَافٍ نَامِي الْعِلْمِ كَامِلُ الْحِلْمِ مُضْطَلِعٌ بِالْإِمَامَةِ عَالِمٌ بِالسِّيَاسَةِ مَفْرُوضُ الطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَاصِحٌ لِعِبَادِ اللَّهِ حَافِظٌ لِدِينِ اللَّهِ إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ ص يُوَفِّقُهُمُ اللَّهُ وَ يُؤْتِيهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ» بايد توفيق الهي داشته باشند و علمشان از مخزون علم الهي باشد. «فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ» خدا اينها را عطا ميکند. «هَلْ يَقْدِرُونَ عَلَى مِثْلِ هَذَا» کسي ميتواند اينطور کسي را انتخاب کند؟
يک فصل مهمي است، امام رضا ميگويد: هفتاد ويژگي است، يک تعريف هم ميگويد: براي چه اينقدر سخت ميگيريد؟ مثل رياست جمهوريهاي امروز، يک کسي بيايد همينطور که در دنيا امروز رئيس جمهور انتخاب ميکنند. يک کسي را مردم انتخاب کردند، اين باشد. يکوقت ميگوييم: امامت آن است و ترامپ هم ميتواند باشد. ملک عبدالله و بن سلمان هم ميتواند باشد. يکوقت نه، اين تعبير است و هفتاد ويژگي است. مخاطب امام رضا يک نفر است.
امام رضا نگران شده يک نفر تحت تأثير جو مسجد جامع مرو قرار نگيرد و فکر کند آنچه آنها گفتند درست است. يک حديث ديگر که در ثواب الاعمال شيخ صدوق است. ائمه مرز دينداري را مشخص ميکردند. مرز اعتقادات صحيح را معين ميکردند. در عين اينکه احترام و ادب را حفظ ميکردند، کسي به نام مُيَّسر خدمت امام آمد و گفت: من يک همسايهاي دارم که هروقت بيدار ميشوم با صداي مناجات و قرآن و گريه و زاري اين آقا از خواب بيدار ميشوم. «إِنَّ لِي جَاراً لَسْتُ أَنْتَبِهُ إِلَّا بِصَوْتِهِ إِمَّا تَالِيَا كِتَابَهُ يُكَرِّرُهُ وَ يَبْكِي وَ يَتَضَرَّعُ وَ إِمَّا دَاعِياً» يا قرآن ميخواند و اشک ميريزد و يا در حال دعاست. پرسيدم: آيا اين سابقه بدي داشته و بر آن اينقدر گريه ميکند و ناله ميکند يا نه آدم خوبي است؟ گفتند: بسيار آدم خوبي است.
«فَسَأَلْتُ عَنْهُ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ فَقِيلَ لِي إِنَّهُ مُجْتَنِبٌ لِجَمِيعِ الْمَحَارِمِ» هيچ گناهي هم انجام نداده است. امام(ع) ديد اين خيلي تحت تأثير عبادت قرار گرفته است. الآن وقت سفر حج است، الآن ميروند ميگويند: اگر نماز اين است که اينها ميخوانند، اگر خطبههاي نماز جمعه اين است ما چه کاره هستيم؟ يکبار گفتيم: اينها چهار سال است که دارند خون مردم مظلوم يمن را ميريزند. شما يک ندا و اعتراض شنيدي؟
حضرت فرمود: صبر کن، عجله نکن. به گريه کاري نداشته باش. مسير اين درست است يا نه؟ «قَالَ فَقَالَ يَا مُيَسِّرُ يَعْرِفُ شَيْئاً مِمَّا أَنْتَ عَلَيْهِ قَالَ قُلْتُ اللَّهُ أَعْلَمُ قَالَ فَحَجَجْتُ مِنْ قَابِلٍ فَسَأَلْتُ عَنِ الرَّجُلِ فَوَجَدْتُهُ لَا يَعْرِفُ شَيْئاً مِنْ هَذَا الْأَمْرِ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَخْبَرْتُهُ بِخَبَرِ الرَّجُلِ فَقَالَ لِي مِثْلَ مَا قَالَ فِي الْعَامِ الْمَاضِي يَعْرِفُ شَيْئاً مِمَّا أَنْتَ عَلَيْهِ قُلْتُ لَا قَالَ يَا مُيَسِّرُ أَيُّ الْبِقَاعِ أَعْظَمُ» حضرت فرمود: کدام بقعه روي زمين از همه جا حرمتش بالاتر است؟ «حُرْمَةً قَالَ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَم» فرمود: دو نقطه در عالم هست که از همه نقاط عالم حرمتش بالاتر است.
«قَالَ يَا مُيَسِّرُ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ مَا بَيْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ» بين حجرالاسود و مقام ابراهيم باغي است از باغهاي بهشت، بين قبر مطهر پيامبر خدا و منبر پيامبر هم باغي است از باغهاي بهشت. ديگر از اين بالاتر نداريم. «وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَمَّرَهُ اللَّهُ فِيمَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ فِيمَا بَيْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ يَعْبُدُهُ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ ذُبِحَ عَلَى فِرَاشِهِ مَظْلُوماً كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ الْأَمْلَحُ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ وَلَايَتِنَا لَكَانَ حَقِيقاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُكِبَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ» اگر کسي هزار سال عمر کند، آنجا در بين رکن و مقام يا حرم پيامبر خدا را عبادت کند، هزار سال و آخر هم مظلومانه خونش را بريزند روي زمين ولي مسير فکرياش درست نباشد، امامتي که امام رضا فرمود را نداشته باشد، خدا از او نميپذيرد و فرداي قيامت سزاوار است که خداوند او را در آتش بياندازد.
رفتيم حج نگوييم: چه نمازي، چه جمعهاي، چه مسجدالحرامي دارند؟ اگر جماعت اين است ما چه جماعتي داريم؟ فريب نماز آنها را نخوريد. مسير نماز آنها به داعش و تکفيري ختم شد. همدستي با صهيونيستها و اسرائيليها و آمريکاييها، اگر فکر صحيح نباشد و امام را به هفتاد ويژگي نشناسد، هرچقدر عبادت کند درست نيست. مرز ايمان را مشخص کرديم. ايمان صحيح اين است که با اين ولايت پيش برود. حواستان باشد آنهايي که در محدوده ولايت هستند، آنهايي که اين ولايت را پذيرفتند، ممکن است درجات ايمانشان متفاوت باشد. فکر نکنيم اگر کسي درجه ايمانش به درجه دهم که اولياي خدا بودند، نرسيدم، شما بقيه را طرد کنيد.
کسي محضر امام آمد، ميگويد: من ديدم در ميان شيعيان افراد مختلفي هستند. همان امامي که ميگويد: مرز ايمان، ولايت است. ولي آنهايي که در داخل اين محدوده هستند، فرمودند: ديگران را طرد نکنيد. اگر کسي در ايمان و درجه شما نبود، در محدوده ولايت است. فرمود: ايمان ده درجه است. اگر کسي به پله دهم رسيد، به پله نهمي نگويد: تو چيزي نيستي. حضرت فرمودند: «کان سلمان في العاشره» سلمان درجه دهم بود.
ابوذر پله نهم بود. حديث در خصال شيخ صدوق است. مقداد درجه هشتم بود. ولي سلمان نبايد به ابوذر بگويد، سلمان از اصحاب سرّ است. در روايت داريم «لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِي قَلْبِ سَلْمَانَ» اسراري که اميرمؤمنان به سلمان تحويل داد، اگر ابوذر بداند در قلب سلمان چه ميگذرد، خدا رحمت کند هرکس که سلمان را بکشد. يعني يک چيزي به سلمان دادند و به ابيذر ندادند و به ايذر دادند و به مقداد ندادند. فرمود: آنهايي که درجه ايمانشان پايينتر است، آنها را رد نکن.
هنر داري و ميتواني، اگر ديدي کسي درجه پايينتر است، ميتواني بالا بياوري، يک پله بالا بياور. به آرامي بالا بياور! اگر ديديد کسي عملش مثل شما نيست، با شما فرق دارد، به آرامي بالا بياوريد! مشکل ما اين است که يک عده نشستيم و ميگوييم: ما هستيم و ديگر هيچ! ما ميشناسيم و ديگر هيچ! اين از قديم بوده است.
زراره جز شاگرد اولهاي مکتب امام صادق است ولي گاهي اشتباه مي کرد و حضرت تذکر ميدادند. به امام صادق گفتم: «إِنَّا نَمُدُّ الْمِطْمَرَ» (بحارالانوار/ج69/ص164) ما يک ترازويي داريم، هرکس در ترازوي ما باشد مؤمن و بهشتي است و هرکس نباشد، جهنمي است. «فَقَالَ وَ مَا الْمِطْمَرُ قُلْنَا الَّذِي مَنْ وَافَقَنَا مِنْ عَلَوِيٍّ أَوْ غَيْرِهِ تَوَلَّيْنَاهُ وَ مَنْ خَالَفَنَا بَرِئْنَا مِنْهُ» وقتي اين جمله را فرمود، حضرت نپسنديد. فرمود: زراره، «يَا زُرَارَةُ قَوْلُ اللَّهِ أَصْدَقُ مِنْ قَوْلِكَ» کلام خداوند در قرآن از کلام تو درستتر است.
حضرت فرمود: تو که ميگويي ما فقط بهشتي هستيم، اين آيات را چه جواب ميدهي؟ «فَأَيْنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساء وَ الْوِلْدانِ» (نساء/97-99) اگر کسي صداي حق را نشنيد، جهنمي است؟ اگر کسي قاصر بود و مقصر نبود، «لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا» کسي صداي حق و معارف حق را دريافت نکرده است. جهنمي است؟ مرحوم علامه مجلسي توضيح دادند، کسي که حسنات و سيئات آنها مساوي است. شما فکر ميکنيد جهنمي است؟ اينها منتظر رحمت خدا هستند و رحمت خدا شامل آنها ميشود.
شش آيه قرآن را خواند و حضرت به او تذکر داد که تند نرو. اصحاب ائمه دو دسته بودند، يک عده راوي حديث بودند، يک عده مجتهد بودند. يعني فتوا ميدادند. پس خلاصه بحثم اين شد که امام رضا مرز ايمان را با ولايت مشخص کردند. در عين حال فرمودند: کساني که داخل در مرز ولايت بودند، از يک تا ده پله دارد. پاييندستيها را رد نکن و دستشان را بگير.
حاج آقاي حسيني قمي: يک خدا قوت به تمام کنکوريهاي عزيز بگوييم و انشاءالله که در همه آزمونهاي زندگي موفق باشند. اولاً بدانند همه عالم در اين آزمون خلاصه نميشود. همه زندگي را به اين آزمون گره نزنند. در اين ايام پدر و مادرها خيلي به زحمت افتادند، به همه آنها خسته نباشيد ميگوييم. انشاءالله مجلس هم مشکل کنکور را حل کنند و اين استرس بچهها برطرف شود. از جوانها ميخواهم که از پدر و مادرها هم تشکر کنند، پدر و مادرها هم متقابلاً تشکر کنند. يکوقت بحثي در مورد تعاملات پدر و مادرها و فرزندان و بالعکس داشتيم. از امام رضا روايت داريم که فرمود: «مَا كَانَ ع يَذْكُرُ مُحَمَّداً ابْنَهُ إِلَّا بِكُنْيَتِهِ» (عيون الاخبار الرضا/ج2/ص240) نميشد امام رضا اسم امام جواد را ببرد الا با کنيه، «فيَقُولُ كَتَبَ إِلَيَّ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ كُنْتُ أَكْتُبُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع» امام جواد سه ساله بودند، ولي امام رضا با کمال احترام و ادب نام ميبردند. در روايت هست امام جواد وقتي نامه پدر را ميديدند، ميگرفتند و ميبوسيدند.
يک مطلبي به حجاج بگويم، اولاً تقاضا ميکنم که حق الناس و حق الله را ادا ميکردند. اين رسم بوده و هست، خمس مالشان را بدهند، بدهي دارند، بدهند و تسويه حساب کنند. حق الناسي اگر هست برطرف کنيد. در بحث خمس بارها گفتيم که نگران نباشيد و سمت دفاتر مراجع برويد. خيليها ميگويند: سهم سادات را خودتان به سادات بدهيد. سهم امام را هم خودت نميدهي از مرجع تقليد اجازه بگير. تقاضاي مهمي که دارم اين است که اين حاجيها به اطراف و ارحام و خويشاوندان خود سر بزنند و اگر گرفتاري هست، فقري هست، برطرف کنند. داود رقي از اصحاب امام صادق(ع) است. گفت: ميخواستم به حج بروم. يک پسرعمويي داشتم که با اهلبيت رابطه نداشت. رفتم يک پولي به پسرعمويم دادم و به خانواده او رسيدگي کردم و به حج رفتم. خدمت حضرت در مدينه رسيدم، امام صادق فرمود: نامه عملت به دستم رسيد، من خوشحال شدم قبل از سفر حج به پسرعمويت رسيدگي کردي.