پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آشنايي با خطبه 114 نهج البلاغه- حمد
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 15- 05-98

 

حاج آقاي حسيني قمي: بسم الله الرحمن الرحيم، خطبه 114 نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين، «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْوَاصِلِ الْحَمْدَ بِالنِّعَمِ وَ النِّعَمَ‏ بِالشُّكْرِ» عرض کرديم اين عبارت را يکي از علماي بزرگ کتابي در موضوع بلاغات در مورد اين خطبه که مي‌رسد، يحيي بن حمزه که وفاتش سال 705 هست. به اين خطبه که مي‌رسد مي‌گويد: «ان هذا الکلام هو الشفاء بعد کلام الله» اين خطبه اميرالمؤمنين بعد از قرآن شفاي درمان بيماري‌هاي روحي انسان‌هاست. چون مطمئن هستم بسياري از فرهيختگان اين برنامه را مي‌بينند، حتماً موضوع يکي از جلساتشان اين خطبه‌ي 114 باشد.

اگر بخواهيم اسم کلامي را معجزه بگذاريم، اين معجزه اولين معجزه اين خطبه است و اگر با قرآن بسنجيم، قرآن اول و دومين معجزه اين کلام نوراني اميرالمؤمنين(ع) است. چون به ايام غدير هم نزديک مي‌شويم، يکي از بهترين کارها انس با کلام اميرالمؤمنين است. اگر بخواهيم غدير را با عظمت برگزار کنيم، يک بخشي اين است نهج‌البلاغه را احياء کنيم. عزيزان بحث غدير را براي دقيقه نود نگذارند. در آستانه‌ي شهادت امام باقر(ع) هستيم. شب جمعه شب شهادت و روز جمعه روز شهادت امام باقر(ع) است.

بعد از شهادت امام باقر ديگر روز عرفه و شهادت حضرت مسلم را پشت سر گذاشتيم، عيد قربان و بعد هم عيد غدير است. آماده باشيم براي جشن‌هاي مفصل، هم تعظيم شعائر باشد و هم درک و فکر و شعور جامعه ديني را با کلام اميرالمؤمنين بالا ببريم.

شايد اين تشبيه زيبا نباشد. براي کودکتان مي‌خواهيد جشن تولد بگيريد از چند وقت قبل برنامه‌ريزي مي‌کنيد؟ براي دامادي پسر و دخترتان چقدر برنامه‌ريزي مي‌کنيد؟ گفت: واي بر فرق من و تمثيلم! چه مثالي زديم، مي‌شود غدير را با جشن تولد و عروسي مقايسه کرد؟ عيد غدير برترين عيد است و عيد الله الاکبر است.

تازه دو شب به غدير يادمان مي‌آيد که در آستانه‌ي غدير براي حضرت کاري کنيم. وقتي سني و شيعه، مسيحي و غير مسيحي، زانو مي‌زنند، خيلي تعبير بلندي است. مي‌گويد: «ان هذا الکلام هو الشفاء بعد کلام الله»

شريعتي: الحمدلله هم جلسات نهج‌البلاغه خواني زياد شده و پيامش‌هايش به ما مي‌رسد و به برکت شيوايي کلام شما توانستيم با ادبيات اميرالمؤمنين در نهج‌البلاغه آشنا شويم و اين خيلي مهم است.

حاج آقاي حسيني قمي: من هم به برکت سمت خدا با نهج‌البلاغه‌ي اميرالمؤمنين مأنوس شدم، قبل از اين هم انس داشتم اما نه اينطور. الآن هرجا مي‌روم مي‌گويند: بيا سخنراني کن، هيچ چيز همراهم نمي‌برم و يک نهج‌البلاغه همراهم است. هرجاي اين نهج‌البلاغه را باز کنند، دريايي است از معارف و ما به قطره‌اش نرسيديم. به تعبير يکي از اساتيد بزرگوار مي‌گفت: اميرالمؤمنين هنوز مظلوم است و ظالمش ما هستيم.

ظالم بيگانه ندارد و ما ظالم هستيم. چرا ما نبايد مسلط باشيم که هرجا رفتيم اين نهج‌البلاغه را بخوانيم. از کلام اميرالمؤمنين نور مي‌بارد. ابن ابي الحديد مي‌گويد: من بعضي از خطبه‌هاي اميرالمؤمنين را هزار بار خواندم. تفسير سوره‌ي کوثر که مي‌رسد قسم مي‌خورد بيش از هزار بار مطالعه کردم.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الْوَاصِلِ الْحَمْدَ بِالنِّعَمِ وَ النِّعَمَ‏ بِالشُّكْرِ» حضرت با حمد خدا سخن مي‌گويند، خدايي که وصل مي‌کند حمد را به نعمت، يک معنا اين است که شما اگر حمد خدا را بگوييد، خدا باز نعمت مي‌دهد و يک معنا اين است که شما بعد از نعمت بايد حمد خدا بگوييد.

«نَحْمَدُهُ عَلَى آلَائِهِ كَمَا نَحْمَدُهُ عَلَى بَلَائِهِ» حمد مي‌گوييم خدا را بر نعمت‌ها، همانطور که در مصيبت‌ها حمد خدا را مي‌گوييم. در مصيبت و بلا حمد خدا را مي‌گوييم. يک داستاني را در حالات امام صادق ديدم که مرحوم قطب راوندي در کتاب دعوات نقل مي‌کند. امام صادق(ع) فرزندي داشتند بيمار شد و از دنيا رفت. فرزند امام صادق در حياط خانه راه مي‌رفت، يک مرتبه يک غذايي در گلوي اين فرزند گير کرد و درجا از دنيا رفت. اميرالمؤمنين دارد: انسان اينقدر ضعيف و ناتوان است يک قطره مي‌تواند او را بکشد.

يک لقمه غذا مي‌تواند قاتل انسان باشد. ماه رمضان يک آقايي هر روز پاي منبر ما مي‌آمد، جمعه آخر ماه رمضان نزديک افطار اين بنده خدا يک لقمه در گلويش گير کرد و دو سه دقيقه نفس نکشيد، لقمه را از دهان خارج کردند، در کما رفت و دو روز بعد از دنيا رفت. يک لقمه مي‌تواند انسان را از بين ببرد.

حضرت آمدند داخل اتاق ديدند زن‌ها شيون و ناله مي‌کنند، حضرت زن‌ها را قسم دادند آرام باشيد. اين جمله را فرمودند: «سُبْحَانَ‏ مَنْ‏ يَقْتُلُ‏ أَوْلَادَنَا وَ لَا نَزْدَادُ لَهُ إِلَّا حُبّاً» منزه است خدايي که فرزند ما را از ما مي‌گيرد ولي محبت ما به او بيشتر مي‌شود. ما اينطور نيستيم! بحث صبر و رضا را گذرانده است. خدا فرزندي را ناگهاني بگيرد و اينطور بگويي! «وَ نَسْتَعِينُهُ عَلَى هَذِهِ النُّفُوسِ الْبِطَاءِ عَمَّا أُمِرَتْ بِهِ السِّرَاعِ‏ إِلَى مَا نُهِيَتْ عَنْهُ» از خدا کمک بخواهيم، نفس ما تحت تأثير نفس أماره است، تحت تأثير وسوسه‌هاي شيطان است.

از خدا کمک بخواهيم بر اين نفس غلبه کنيم، نفسي که در فرمان خدا، آن کاري که خدا گفته انجام بدهيم خيلي کند است. آنچه گفته انجام نده، خيلي با شتاب انجام مي‌دهيم. «وَ نَسْتَغْفِرُهُ مِمَّا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ وَ أَحْصَاهُ كِتَابُهُ عِلْمٌ غَيْرُ قَاصِرٍ وَ كِتَابٌ غَيْرُ مُغَادِرٍ» از خدا طلب آمرزش مي‌کنيم. از کارهايي که خدا مي‌داند.

الآن ما خيلي فکر مي‌کنيم، بخواهيم قلم و کاغذ هم بياوريم گناهان و خطاهاي خود را بنويسيم. نمي‌توانيم، چنين حافظه‌اي نداريم. ولي اميرالمؤمنين فرمود: ما از خدايي طلب آمرزش مي‌کنيم که به همه‌ي کارهاي ما علمش احاطه دارد، کتابش همه کارهاي ما را احصاء کرده است و اين علم کوتاهي ندارد.

کتابي است که چيزي از قلم نيفتاده است. حضرت به آيه‌ي 39 سوره‌ي کهف اشاره مي‌کند که فرداي قيامت نامه عمل ما را که دست ما مي‌دهند، عده‌اي مي‌گويند: «يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ‏ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها» (کهف/49) نامه‌ي عمل را که مي‌بيند مي‌گويد: واي بر من! اين چه نامه‌اي است؟

شصت سال پيش تو چنين کاري کردي، قرآن مي‌فرمايد: «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ» (غافر/19) چشم تو يک خيانتي کرد، با يک اشاره‌ کسي را مسخره کردي، با يک اشاره فرمان مسخره کردن و قتل کسي را دادي. آنچه در سينه پنهان کردي، نامه را که مي‌بينند مي‌گويند: «يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ‏ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً» پس از خدا طلب آمرزش مي‌کنيم.

«وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِيمَانَ» به خدا ايمان مي‌آوريم. «مَنْ عَايَنَ الْغُيُوبَ وَ وَقَفَ عَلَى الْمَوْعُودِ» به خدا ايمان مي‌آوريد، ايمان کسي که غيب را مي‌بيند، ابن ابي الحديد زيبا نوشته است که اين جمله اميرالمؤمنين براي خود حضرت است. «الذي هو سيدهم و رئيسُهُم» اميرالمؤمنين از حال خودش مي‌گويد. مي‌گويد: مگر حضرت نفرمود «لَوْ كُشِفَ‏ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً» کسي در عالم داريم که اين حرف را بزند غير از اميرالمؤمنين، اگر همه پرده‌ها کنار برود بر ايمان من اضافه نمي‌شود، من آن ايمان درجه اعلي را دارم.

در بحث‌هاي اعتقادي وقتي مي‌خواهند نقسيم کنند، مي‌گويند: ما سه نوع يقين داريم، علم اليقين، عين اليقين، حق اليقين، ما هنر کنيم به علم اليقين برسيم. علم اليقين چيست؟ يقيني که با علم و استدلال و برهان است. يکوقت عين اليقين است، چشم از راه دور مي‌بيند. يکوقت حق اليقين است، اصلاً نزديک شده و لمس کرده است.

داستاني که معروف است و صحابي خدمت پيامبر بود و حضرت بعد از نماز صبح ديد جواني چهره پريشاني دارد، حضرت فرمود: حالت چطور است؟ گفت: به يقين رسيدم. فرمود: تو به يقين رسيدي؟ چه ادعاي بزرگي، علامت يقين تو چيست؟ گفت: به اينجا رسيدم که دارم مي‌بينم بهشتي‌ها در بهشت و اهل دوزخ در دوزخ هستند. حضرت فرمود: «هذه عبدٌ نَوَر الله قلبه بالايمان» خدا دلش را به نور ايمان، نوراني کرده است، وقتي حضرت تأييد کرد، گفت: من دنيايي نيستم، مي‌خواهم بروم.

مي‌شود مرا دعا کني زودتر بروم؟ به حق اليقين رسيده است. مي‌شود دعا کنيد خدا شهادت را نصيب من کند. حضرت در حق او دعا کردند و در اولين جنگي که پيش آمد، نهمين نفري که به شهادت رسيد، همين جوان بود. ابن ابي الحديد مي‌گويد: اين براي ما نيست و براي سيد العارفين است. اگر به آن درجه از ايمان رسيدي، اخلاصش ديگر شرکي نمي‌گذارد و يقينش ديگر شکي نمي‌گذارد.

در ايمان‌ها اگر به آنجا رسيديم، ديگر در ايمان و اخلاص ما نبايد شرک باشد. کسي خدمت امام صادق آمد و گفت: داشتم قرآن مي‌خواندم به اين آيه رسيدم «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ‏ بِاللَّهِ‏ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ» (يوسف/106) بيشتر مؤمنين مشرک هستند، گفت: قرآن چه مي‌گويد؟ فرمود: نترس، اين منظورش شرک در عبادت نيست که شما بت پرست هستيد، نه! حضرت مثال زدند و فرمودند: «قول الرجل» اگر کسي اينطور بگويد.

ما صبح تا شب داريم مي‌گوييم، کسي بگويد: «لو لا فلانٌ لهلکتُ» من دنبال يک گرفتاري بودم و اگر فلاني به داد من نرسيده بود، بدبخت شده بودم. اين شرک است! گفت: بگوييم «لو لا ان من الله عليّ بفلان» اگر خدا او را به فرياد من نرسانده بود. شما علة العلل را ببين، «لا مؤثر في الوجود الا الله» را ببين.

شما يک آب را مي‌بيني، سرچشمه را نمي‌بيني؟ فرمودند: اگر به اينجا برسد، ديگر اخلاص شرک نمي‌گذارد و يقين شک نمي‌گذارد، «إِيمَاناً نَفَى إِخْلَاصُهُ الشِّرْكَ وَ يَقِينُهُ الشَّكَّ وَ نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ شَهَادَتَيْنِ تُصْعِدَانِ الْقَوْلَ وَ تَرْفَعَانِ الْعَمَلَ» من شهادتي مي‌دهم، شهادتي که سخن را بالا مي‌برد و عمل را رفعت مي‌دهد.

ابن ابي الحديد مي‌گويد: اينکه اميرالمؤمنين بعد از اين عبارت مي‌فرمايد: «لَا يَخِفُّ مِيزَانٌ تُوضَعَانِ فِيهِ» اگر پرونده عمل کسي شهادتين درونش باشد، اين پرونده سنگين است و بارش را بسته است. «وَ لَا يَثْقُلُ مِيزَانٌ تُرْفَعَانِ [مِنْهُ‏] عَنْهُ» اگر کسي در پرونده عملش شهادتين نباشد، کارش زار است.

ابن ابي الحديد مي‌گويد: يعني چه؟ مرجعه قومي بودند که مي‌گفتند: شما شهادت مي‌دهيد و تمام، عمل نمي‌خواهد. نماز آن بود که اميرالمؤمنين و سيدالشهدا خواند. اميرالمؤمنين اين را مي‌گويد؟ مي‌گويد: شهادتين درجه‌اي است که اگر در ترازوي عملت شهادتين بود، آن ترازو سنگين است.

اگر شهادتين نداشتيد، هرچه داشته باشيد، يعني شهادتين کافي است؟ مي‌گويد: حضرت فرمود: «شَهَادَتَيْنِ تُصْعِدَانِ الْقَوْلَ وَ تَرْفَعَانِ الْعَمَلَ» شهادتي که عمل را بالا ببرد. تو اگر واقعاً قبول داري يکتاپرست هستي و «لا اله الا الله» مي‌گويي و شهادت به رسالت خاتم الانبياء مي‌دهي، آنوقت در عملت نشان بده.

پيغمبر را قبول داري؟ بايد در عملت ظاهر شود. اگر کسي پيامبر را قبول دارد حتماً قولش را هم قبول دارد. امام باقر(ع) فرمود: من خدا را دوست دارم ولي اگر محبتت براي خدا راست بود و شهادتت راست بود و واقعي بود بايد اطاعت به دنبالش باشد.

«أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّتِي هِيَ الزَّادُ وَ بِهَا الْمَعَاذُ» توصيه مي‌کنم شما را به تقواي الهي، زاد و توشه‌ي شما تقوا هست. «زَادٌ مُبْلِغٌ» تقوا زاد و توشه‌اي است که انسان را به مقصد مي‌رساند. «وَ مَعَاذٌ مُنْجِحٌ» پناهگاهي است که انسان را نجات مي‌دهد. «دَعَا إِلَيْهَا أَسْمَعُ دَاعٍ وَ وَعَاهَا خَيْرُ وَاعٍ» چه کسي به تقوا دعوت کرد؟ آن کسي که صدايش از همه نافذتر است.

شارحين نهج‌البلاغه گفتند: خود پروردگار و رسول خدا و اولياي خدا که سخنانش از همه نافذتر و تأثيرگذارتر است. «فَأَسْمَعَ دَاعِيهَا وَ فَازَ وَاعِيهَا» خطبه‌ي 202 نهج‌البلاغه، سيد رضي مي‌فرمايد، مرحوم شيخ صدوق در أمالي در مجلس 77 مي‌گويد: اميرالمؤمنين هرشب بعد از نماز عشاء به طرف مردم برمي‌گشتند و اين خطبه را سه بار تکرار مي‌کردند. شما پيدا کنيد يک سخنراني که اميرالمؤمنين هرشب سه بار يک جمله را تکرار کند. «تَزَوَّدُوا رَحِمَكُمُ‏ اللَّهُ فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيَا» دعوت به تقوا مي‌کرد، زاد و توشه‌تان را بگيريد، رفتن خبر نمي‌کند.

«عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ تَقْوَى اللَّهِ حَمَتْ‏ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ مَحَارِمَهُ» اگر کسي تقوا داشته باشد، آثارش اين است که اولياي خدا را از گناه حفظ مي‌کند. بارها گفتيم که مهم باورهاي ديني است. ما در جامعه، جامعه‌ي ما وقتي به فلاح و رستگاري مي‌رسد که باورهاي ديني‌اش تقويت شود. اگر کسي از خدا، چرا اينقدر قرآن و نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين و اولياي خدا روي پايه‌هاي ديني کار کردند؟ روي بحث مبدأ و معاد کار کردند؟ اعتقادات، شما قرآن را هرجا ورق مي‌زنيد، يا از مبدأ مي‌گويد يا از معاد، يا از آفرينش انسان مي‌گويد و يا از پايان انسان، اگر من مبدأ و معاد را باور کردم آنوقت ديگر تقواي من حافظ محارم است.

«وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ» خوف خدا در دل انسان مي‌آيد، «حَتَّى أَسْهَرَتْ لَيَالِيَهُمْ وَ أَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ‏» شب‌ها شب زنده‌دار و روزها دنبال روزه هستند. کسي خواب ناز خودش را از بين ببرد و از خواب بيدار شود و دنبال راز و نياز با خدا برود، چه انگيزه‌اي دارد؟ «فَأَخَذُوا الرَّاحَةَ بِالنَّصَبِ» به جاي راحتي بعضي از سختي‌ها را در زندگي خود تحمل کردند، روز گرم روزه مي‌گيرد و تشنگي را تحمل مي‌کند، «وَ الرِّيَّ بِالظَّمَإِ وَ اسْتَقْرَبُوا الْأَجَل‏ فَبَادَرُوا الْعَمَلَ وَ كَذَّبُوا الْأَمَلَ فَلَاحَظُوا الْأَجَلَ» اينکه به تقوا رسيدند، أجل را نزديک مي‌بينند. هر آن احتمال مي‌دهد به آخرت خط برسد. آرزوها را تکذيب مي‌کند، آرزو بايد باشد اما با واقعيت‌ها هماهنگ باشد. اميرالمؤمنين در نامه 31 نهج‌البلاغه به امام هشتم مي‌فرمايد: پسرم بدان که انسان به همه آرزوهايش نمي‌رسد. آرزو بايد با واقعيت‌ها هماهنگ باشد. الآن جوان‌ها آرزو دارند اما با واقعيت هماهنگ نيست.

 

شريعتي: چقدر خوب است يادي کنيم از شهداي حج خونين سال 66 که امروز به تاريخ قمري مصادف شده با آن جمعه خونين و ياد و خاطره‌ي همه حجاج عزيزمان را که به سدت آل سعود شهيد شدند گرامي ‌مي‌داريم. يادي از شهداي حادثه منا کنيم که انشاءالله همه مهمان سفره‌ي حق تعالي و اهل‌بيت باشند.

حاج آقاي حسيني قمي: گاهي خانواده‌هاي معظم شهداي حج خونين و شهداي منا گلايه مي‌کنند که فراموش شديم. اينطور نيست و هم رسانه‌ها و همه ما نسبت به شهداي فاجعه‌ي حج خونين و مخصوصاً فاجعه‌ي منا را نبايد فراموش کنيم و اين جزء جنايات بسيار بزرگي است که با هيچ آبي دامن آل سعود را پاک نخواهد کرد. اميدواريم هرچه زودتر همه اين خانواده‌هاي معظم ذلت آل سعود را ببينند.

به همه شهدا تعظيم مي‌کنيم. آيه‌اي که تلاوت شد «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا شَهادَةُ بَيْنِكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنانِ» بحث وصيت و شاهد گرفتن در وصيت را بارها عرض کرديم. بحث وصيت خيلي مهم است و انسان‌ها تا زنده هستند هزار گرفتاري در مسائل مالي و حقوقي دارند و وقتي مي‌ميرند تازه اول گرفتاري براي وارثان و دعواي بين ورثه است. چقدر پرونده داريم که برادرها و خواهرها بعد از مرگ پدرشان در زندان هستند و گرفتار شدند. چرا اهل وصيت نيستيم؟ وصيت نمي‌نويسيم که بچه‌هاي ما بعد از مرگ ما گرفتاري نداشته باشند.

شريعتي: مباحث وصيت حاج آقاي حسيني چاپ شده و مدوّن هست که براي تهيه اين کتاب مي‌توانيد به سايت برنامه مراجعه کنيد.

حاج آقاي حسيني قمي: حضرت در قسمت ديگري از اين فراز مي‌فرمايد: «إِنَّ الَّذِي أُمِرْتُمْ‏ بِهِ‏ أَوْسَعُ مِنَ الَّذِي نُهِيتُمْ عَنْهُ» فرمان‌هايي که خدا گفته انجام بدهيد، چيزهايي که بر شما مباح و حلال است، مباح و حلال خدا خيلي وسيع‌تر از آن چيزي است که نهي‌تان کرده است. بعضي مي‌گويند: چه بخوريم؟ همه چيز حرام است. شما محرمات را بشمار. قرآن گفته چند چيز که حرام است، نخوريد.

مثلاً گوشت خوک نخوريد! هزار چيز را بنوش و مشروبات الکي را نخور. در معامله ربا نکنيد، اهل کم فروشي و ربا و رشوه نباشيد. اميرالمؤمنين فرمود: آن چيزي که مباح و حلال است را انجام بدهيد. اينها وسوسه‌ي شيطان است! اگر کسي در کلام اميرالمؤمنين معاذ الله ترديد دارد، يک پيام به ما بدهد. ما بيست، سي گناه کبيره داريم. اين همه کار مباح براي شما هست.

«وَ مَا أُحِلَ‏ لَكُمْ أَكْثَرُ مِمَّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ» اين چيزي که حلال است، بيشتر است. «فَذَرُوا مَا قَلَّ لِمَا كَثُرَ» اين موارد کم حرام را کنار بگذاريد. در برابرش اين همه موارد حلال هست. «وَ مَا ضَاقَ لِمَا اتَّسَعَ» بعضي از شارحين نهج‌البلاغه نکته‌ي خوبي را اشاره کردند و گفتند: مگر قرآن نمي‌گويد، در سوره مبارکه بقره هست که «هُوَ الَّذِي خَلَقَ‏ لَكُمْ‏ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً» (بقره/29) همه چيز براي شماست.

هرچه مي‌خواهيد بخوريد، چند نوشيدني حرام داريم. چند خوردني حرام داريم؟ چند معامله حرام داريم؟ در بحث فقه و اصول که مطرح است روايات ما اينطور مي‌گويد: «کلُ شيء لک حلال حتي تعلم» يک استثنايي دارد. از قواعدي است که وقتي فقهاي ما وارد مباحث فقهي مي‌شوند، «کل شيء لک مطلق» قرآن مي‌فرمايد: «وَ ما جَعَلَ‏ عَلَيْكُمْ‏ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ» (حج/78) ما نخواستيم دين شما حرج باشد. پيامبر فرمود: خداوند مرا مبعوث کرد «بُعِثْتُ إِلَيْكُمْ بِالْحَنَفِيَّةِ السَّمْحَةِ السَّهْلَةِ الْبَيْضَاءِ» (بحارالانوار/ج30/ص548) در اين سالها عده‌اي در فضاي مجازي مي‌خواهند دين را اينطور جلوه بدهند که دين همه چيز را حرام کرده و دست و پاي انسان را بسته است. نه همه چيز حلال و مباح است مگر موارد استثنايي، لذا حضرت مي‌فرمايد: مغالطه نکنيد.

شريعتي: براي دوستاني که اهل مطالعه هستند چه شرحي از نهج‌البلاغه را پيشنهاد مي‌دهيد؟

حاج آقاي حسيني قمي: شرح فارسي که آيت الله العظمي مکارم شيرازي دارند و 15 جلد از شرح نهج‌البلاغه است که بسيار جامع و کامل است به نام پيام امام اميرالمؤمنين(ع). در مورد زراره بخواهيم سخن بگوييم، مي‌ترسم ظلم باشد، چون زراره يک شخصيت کم نظير است، در آستانه‌ي شهادت امام باقر هستيم، به اين مناسبت از يکي از اصحاب حضرت نام مي‌بريم و ياد مي‌کنيم. حتماً در مجالس حضرت شرکت کنيد، شيخ مفيد مي‌نويسد: شيعه قبل از امام باقر و امام صادق، مناسک حج و حلال و حرام را بلد نبود. چون براي ائمه قبل مجال نبود و فرصت ندادند. امام علي(ع) خانه نشين بود.

در پنج سال درگير سه جنگ بود. امام حسن(ع) را خانه نشين کردند و سيدالشهداء را شهيد کردند. امام سجاد گرفتاري داشتند، اولين فرصت که پيدا شد، براي امام باقر(ع) است. از جمله اصحاب ايشان يکي زراره است. از نجاشي رجالي شناس بزرگ يک عبارت است که ايشان فرمود: «شيخ اصحابنا في زمانه» بزرگ اصحاب ما، از همه مقدم بود. «فقيهاً متکلماً اديباً قد اجتمعت فيه خلال الفضل» هر فضلي در او وجود داشت. «صادقاً فيما يربي» در روايت داريم «افقه الاولين» آنهايي که از همه فقيه‌تر بودند شش نفر بودند، يک نفر زراره است ولي در اين شش نفر باز زراره از همه بالاتر است.

امام صادق فرمود: «لو لا زراره» اگر زراره نبود، روايات پدرم از بين مي‌رفت. باز حضرت فرمود: محبو‌بترين انسان‌ها زنده و مرده‌شان چهار نفر هستند، يکي زراره و يکي محمد بن مسلم است. در سند بيش از دو هزار حديث حضور دارد. الآن يک روايت وقتي از امام صادق دست ما مي‌رسد کارساز است و کلي از مسائل را حل مي‌کند. با يک روايت فقهاي ما صدها باب را باز مي‌کنند.

جناب زراره بيش از دو هزار حديث از امام باقر و امام صادق به ما رسانده، در روايتي داريم فرداي قيامت منادي ندا مي‌دهد، حواريون خاتم الانبياء و اميرالمؤمنين بيايند، به حواريون امام باقر مي‌رسد، وقتي در محشر خطاب مي‌کنند: حواريون امام باقر(ع) کجا هستند؟ نه نفر اجازه دارند قيام کنند. حواريون يعني اصحاب خاص، يکي محمد بن مسلم و يکي زراره بن اعين و يکي حمران بن اعين است، اينها چهار برادر بودند و همه از اصحاب خوب امام صادق بودند.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group