يكشنبه 4 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آشنايي با نهج البلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 22- 05-98

حاج آقاي حسيني قمي: بسم الله الرحمن الرحيم، يکوقتي عرض کرديم اگر عزيزان مي‌خواهند براي غدير کاري کنند، برنامه‌ريزي کنند. خيلي فرصت نيست. تقاضا مي‌کنم همه کساني که بنا دارند براي اميرالمؤمنين مايه بگذارند. اگر به ما بگويند: سه‌شنبه آينده وجود مقدس امام زمان مهمان شما هست.

چقدر خوشحال مي‌شويد؟ از حالا تدارک مي‌بينيد که جانم را تقديم امام زمان کنم. جداً امام زمان مي‌خواهد سر سفره‌ي ما بيايد، يعني ما يک چنين قابليتي داريم؟ اين روايت است فرمودند: اگر کسي در روز عيد غدير اطعام کند، اطعام در روز غدير معادل اطعام تمام انبياء و صالحين هست. اينکه گويي ابراهيم و عيسي و موسي و ائمه را مهمان کردي. جانمان را فدا مي‌کرديم اگر مي‌فهميديم يکي از اين بزرگواران مهمان ما هستند. اهل‌بيت کار کم ما را گران مي‌خرند.

مي‌گويند: در غدير به يک مؤمن اطعام بدهيد گويي همه مؤمنين و صالحين را اطعام داديد. متأسفانه در ميان اروپايي‌ها گاهي سالها دو همسايه در کنار هم هستند و کسي از هم خبر ندارد. اين سبک زندگي غربي دارد در زندگي ما هم رسوخ پيدا مي‌کند، متأسفانه! اطعام به همسايه‌ها روز عيد غدير، مهماني بدهيم، خيلي خوب است.

الآن بعضي روزشمار محرم گذاشتند، يکي از علماي بزرگ شيعه سؤال کرده بود که چرا عاشورا دسته راه مي‌اندازيد؟ فرموده بود بخاطر اينکه ما در غدير اين کار را نکرديم، آنوقت به مرور زمان آن تأثيري که غدير بايد داشته باشد، از دست داده است. اگر در عاشورا چنين کاري نکرده بوديم، عاشورا هم نقش خودش را از دست مي‌داد. اگر قصه غدير محکم برگزار شده بود نبايد اينطور مي‌شد.
يکي از علماي بزرگ اهل سنت مي‌نويسد: «لم يقتل الحسين في کربلاء» امام حسين را در کربلا نکشتند، در عاشورا شهيد نکردند. آن روزي حسين را کشتند که نشستند و حق اميرالمؤمنين را گرفتند. يعني اگر ما غدير را محکم گرفته بوديم، کربلا پيش نمي‌آمد. روز شمار محرم را بعد از غدير بگذاريد.

الآن دهه غدير و دهه ولادت و ايام شادي است. بگذاريد مردم شادي داشته باشند. دو ماه عزاداري خواهيم کرد. حالا مي‌خواهند بگويند: تمام انبياء و صالحين سر سفره شما عيد غدير هستند، از حالا تدارک کنيم، جشن مي‌گيريم، عيدي مي‌دهيم، لباس نو بپوشيم، بچه‌هاي ما منتظر آمدن عيد غدير باشند. يک هفته فرصت داريم، انشاءالله از جان و دل مايه بگذاريم.
اي که گفتي فمن يَمُت يَرني *** جان فداي کلام دلجويت
کاش روزي هزار مرتبه من *** مُردمي تا بديدمي رويتژ
اين ايام، ايامي است که در عين حال که ايام ولايت و دهه امامت هست اما به مناسبت حج بيت الله الحرام، قربان و اين روزهايي که حاجي‌ها تا دوازدهم در منا هستند و بعد هم اعمال، سکه‌اش به نام ابراهيم خليل الرحمان زده مي‌شود. همه عالم در عيد قربان ياد ابراهيم خليل الرحمان مي‌کنند. حضرت ابراهيم 60 بار نام مبارکش در قرآن آمده است. اين پيامبر به قدري با عظمت است که هر بخشي از داستان‌ها و ويژگي‌هايش که در قرآن آمده يک درس بزرگي براي جامعه ديني ماست.

هرجا اين بحث را شروع کردم نرسيدم يک قسمت، دو قسمتش را بخوانم. فقط در اين حد که کام مخاطبين ما شيرين شود به زندگي اين پيامبر با عظمت يکسري از آيات را مي‌خوانم. قرآن مي‌فرمايد: «تِلْكَ‏ الرُّسُلُ‏ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ» (بقره/253) درجات انبياء بسيار متفاوت بود. اين استاد بزرگوار مي‌فرمود: همين قرآني که به پيامبر ما خطاب مي‌کند، «وَ اذْكُرْ فِي‏ الْكِتابِ‏ إِبْراهِيمَ» يازده پيامبري که در قرآن يازده مورد است، قرآن به پيامبر ما مي‌گويد: اسم اينها را بياور، ياد اينها باش. مردم از اينها الگو بگيرند. هميشه اسمشان برده شود، از يک طرف مي‌گويد: «وَ اذْكُرْ فِي‏ الْكِتابِ‏ إِبْراهِيمَ».

يا در سوره‌ي نحل که انشاءالله آياتش را مي‌خوانيم «ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ‏» (نحل/123) پيامبر ما به تو وحي کرديم، «أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً» اين يک پيامبر است، يک پيامبر ديگري داريم، او هم پيامبر خداست. اينجا مي‌گويد: «وَ اذْكُرْ» ياد ابراهيم باش، مردم يادش باشند و الگو بگيرند. اما يکجا مي‌فرمايد: مثل اين پيامبر نباش. «وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ‏ الْحُوتِ‏» (قلم/48) مثل يونس نباش. در نماز غفيله مي‌گوييم: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِبا» (انبياء/87) يونس پيامبر بود، اما اشکالش اين بود که زود ناراحت شد.

غضب کرد و ناراحت شد، مردم امتش را رها کرد و از شهر بيرون رفت. فکر کرد ما نمي‌توانيم برايش سخت بگيريم، ما برايش سخت گرفتيم. «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ» در جاي ديگر قرآن هست، «لَلَبِثَ‏ فِي بَطْنِهِ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (صافات/144) اگر ذکر يونسيه را نگفته بود، تا قيام قيامت در شکم ماهي نگه مي‌داشتيم. پيامبر بايد حوصله داشته باشد، نبايد زود عصباني شود و نفرين کند.

مثل يونس نباش ولي«وَ اذْكُرْ فِي‏ الْكِتابِ‏ إِبْراهِيمَ». يک نمونه اين بود که حضرت ابراهيم اوج حلم و بردباري است، سوره مبارکه هود داستان حضرت ابراهيم مفصل است که مهمان‌هايي برايشان آمد و از اينها پذيرايي کرد و اينها دست به غذا دراز نکردند، گفتند: ما فرستاده‌هاي پروردگار هستيم، ما فرشته هستيم و آدميزاد نيستيم که غذا بخوريم. اين حلم و بردباري، «فَلَمَّا ذَهَبَ‏ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ و جاءَتْهُ الْبُشْرى‏ يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ» (هود/74) واژه‌هاي قرآن حساب شده است.

خدايا خواهش مي‌کنم شفاعت ما را بپذير، ما پيامبر هستيم، خدايا چرا مي‌خواهي اين قوم را عذاب کني؟ مفسرين جواب دادند، حضرت ابراهيم نمي‌دانست اين حکم قطعي پروردگار هست و فکر مي‌‌کرد اين هنوز جاي چانه زدن دارد. لذا خود قرآن تعريف مي‌کند، «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ‏ أَوَّاهٌ‏ مُنِيبٌ» (هود/75) ما هرجا مي‌رسيم فقط سفارش جوان‌ها را مي‌کنند. دغدغه بزرگ خانواده‌ها جوان‌ها هستند.

پدر و مادر بزرگوار شما که اينقدر دغدغه‌ي فرزندت را داري، فرض کنيد فرزند شما در انجام واجبات آنطور که شما هستيد، نيست. ما بالاتر از ابراهيم نيستيم. حضرت ابراهيم شفاعت مي‌کند از قومي که زشت‌ترين گناه را در تاريخ به نام آنها ثبت کردند. پدر و مادرها ناراحت نباشيد. وقتي شما غصه مي‌خوريد و ناراحت مي‌شويد، اين غصه و ناراحتي شما منتقل مي‌شود به خانه، به فرزندتان منتقل مي‌شود. اگر فرزند من کاهل نماز است و واجبي را انجام نمي‌دهد، اين غصه و ناراحتي خود به خود منتقل مي‌شود در برخورد من. بايد وظايفي که داريم را انجام بدهيم.

يکي از راه‌هاي خوب اين است که يک رفيق خوب سر راه بچه‌ها قرار بدهيم. زمينه‌هاي گناه را در زندگي‌شان ايجاد نکنيم. اين شبکه‌هاي ماهواره‌اي زمينه‌هاي گناه و فساد است. وقتي اين برنامه تمام مي‌شود، تمام آموزه‌هاي ديني فرزند شما فرو مي‌ريزد. گاهي در بعضي شهرها که مي‌رويم مسئولين امنيتي و نظامي و قضايي، چيزهايي را براي ما از آثار شوم شبکه‌هاي ماهواره‌اي مي‌گويند. بارها عرض کردم به دخترها و پسرهايتان رحم کنيد.
يک سؤال: اينهايي که براي ما اين دهها شبکه را مي‌فرستند، هزينه‌هاي ميلياردي مي‌کنند. دشمني که در اين اوضاع تحريم داروي بيمار سرطاني را به ما نمي‌دهد، اين نسل کشي و جنايت بزرگي که آمريکايي‌ها انجام مي‌دهند، آنوقت اينها دلسوز ما هستند که به آساني در خانه‌هايمان بتوانيم دهها شبکه‌ي ماهواره‌اي را ببينيم؟ براي سرگرمي ما دلسوزي مي‌کنند؟ آثار تحريم در زندگي‌ها ملموس است.

چطور باور نمي‌کنيم اين دشمن است، آنوقت اين دشمن را ما دستش را مي‌گيريم و در خانه در مغز فرزندانمان وارد مي‌کنيم. در مغز دختر و پسرمان وارد مي‌کنيم. اگر به آن ايده‌آل نرسيديم غصه و حرص نخوريم. با بچه‌هايمان قهر نکنيم و مدارا کنيم. يکوقت عزيزان تصور نکنند که ما مي‌خواهيم گناه بي‌نمازي را سبک بشماريم. گناه بسيار سنگيني است. بي‌نمازي و کاهل نمازي و آيات قرآن را همه مي‌دانند. وقتي به جهنمي‌ها گفتند: «ما سَلَكَكُمْ فِي‏ سَقَرَ» (مدثر/42) اولين حرفي که مي‌زنند «قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» (مدثر/43) اين جاي خود است. ما برخوردمان چطور باشد؟
شريعتي: اگر ما مقدمات تربيت بچه‌هايمان را فراهم کرديم و باز به نتيجه نرسيديم، باز بايد حوصله کنيم و سعه صدر داشته باشيم.
حاج آقاي حسيني قمي: قرآن مي‌گويد: «وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ‏ الْحُوتِ‏» يونس که زود ناراحت شد و نفرين کرد، خدا نمي‌پسندد کسي با کسي قطع رابطه کند، براي چه قطع رابطه کردي؟ اينها بت پرست هستند و خدا پرست نمي‌شوند. خوب تو اينجا آمدي دست اينها را بگيري. براي اصلاح بچه‌ها بايد حوصله داشته باشيم و سعه صدر.

يکوقت پدري به من گفت: من راه حل کساني که غصه نماز بچه‌هايشان را مي‌خورند، پيدا کردم. گفتم: راه حل چيست؟ گفت: پسر و دختر نماز نمي‌خوانند، يک کمربند و يک پارچ آب راه حل است. ولي گفت دستورالعمل دارد. کمربند که معلوم است براي چيست، پارچ آب شرطش اين است که اگر در زمستان بود اين پارچ بايد يخ باشد، يکبار که صبح روي صورتش بريزي تا آخر عمر نماز خوان مي‌شود. تابستان بايد آب داغ باشد که بسوزد.!! اين درست است؟ حالا امشب بچه ما براي نماز صبح خواب مانده است، دختر من، پسر من مقيد به نماز هست و ساعت هم کوک کرده و بيدار نشده است.

سؤال: من وظيفه دارم بيدارش کنم يا نه؟ چه وظيفه‌اي دارم، براي چه بايد بيدارش کنم. اگر خودش خواسته بود که بيدارش کنم، بيدار مي‌کنم اگر نگفته بود و امشب خواب ماند، نبايد بيدار کرد. مي‌گويد: نهي از منکر کنيم، منکري در کار نيست. وقتي فرزند مقيد به نماز است و حالا خواب مانده، ديگر منکري نيست.
ما بزرگاني چون آيت الله حق شناس و آيت الله ميانجي را از دست داديم، ولي بحمدلله آثار اينها هست. کتاب‌ها و سي‌دي‌هايشان هست. از جمله عالم برزخ است که بارها گوش کردم. اين سي‌دي را در ماشين گوش کنيد. اگر ما تصميم بگيريم کلام آيت الله احمدي روي ما اثر نکند، اثر دارد. از بس اين مرد با خدا بود و نيت خالص داشت.

مي‌فرمودند: يکوقتي يک جواني از تهران به من نامه نوشت که يک گرفتاري در زندگي دارم. شما دعا کنيد گرفتاري من برطرف شود. من رفتم حرم حضرت معصومه دعا کردم ولي شب خواب ديدم اين جوان دارد سينه مي‌زند. خدمت آيت الله العظمي حجت رفتم و گفتم: چنين داستاني است و جواني به ما التماس دعا گفته و خواب ديدم که سينه مي‌زند. مرحوم آيت الله العظمي حجت فرمودند: اينکه در خواب سينه مي‌زند نشانه اضطرار است.

باز هم شما برايش دعا کنيد. دوباره به حرم رفتم و دعا کردم، از يک جايي به ما گفته شد: ما مشکل اين را برطرف مي‌کنيم، ولي به او بگوييد: اين دوباره نماز بخواند و اگر نماز خواندن را شروع نکند دوباره گرفتارش مي‌کنيم! مرحوم آقاي حق شناس فرمود: که نامه نوشتم و گفتم قصه اين است. دعاي اول و خواب و دعاي دوم و اين هم آخرش.

اين جوان نوشته بود: تعجب هستم شما از کجا فهميديد. پدر و مادر من نمي‌دانند من نماز نمي‌خوانم. به من مي‌گويند: نماز بخوان، در اتاق مي‌روم و در راه مي‌بندم و يک والضالين مي‌گويم و پدرم قربان صدقه من مي‌رود! جوان عزيز! گاهي گرفتاري‌هايي که در زندگي داريم بخاطر همين چيزهاست. اگر ما گرفتار بوديم الزاماً گرفتاري ما بخاطر ترک يک واجب و انجام يک گناه است ولي خودمان مي‌توانيم در مورد خودمان قضاوت کنيم، در مورد ديگران نمي‌توانيم. در مورد خودمان مي‌توانيم قضاوت کنيم.


گاهي گرفتاري‌ها در زندگي بخاطر گناهان ما و ترک واجب است. نماز دنيا و آخرت دارد اما از آن طرف «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ‏ أَوَّاهٌ‏ مُنِيبٌ» (هود/75) پدر و مادرها بايد برخوردهايشان با حوصله و سعه صدر باشد. بخشي از آيات شصت بار نام حضرت ابراهيم آمده است. سوره مبارکه نحل از آيه 120 «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ‏ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ،شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ،وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ» چقدر خدا ابراهيم را دوست داشت و چقدر ابراهيم، خدا را دوست داشت. ده ويژگي هست که يکي «کان أمةً» يک تنه يک امت بود.

مفسرين چند معنا براي اين گفتند، يک معنا همين که يک تنه کار يک امت را مي‌کرد. نکته دوم اينکه با اينکه تنها مؤمن زمان خود بود ولي مقاومت کرد. «کان أمهً» يعني تنها مؤمن بود ولي تنها مؤمني که در حد يک امت بود. در غررالحکم تعبير زيبايي است، به دخترخانم‌ها عرض مي‌کنم، اگر شما حجاب و عفاف و اخلاق ديني و پوشش ديني داريد، اميرالمؤمنين فرمود: «لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِه‏» اگر مسير شما مسير هدايت است براي اينکه تنها هستي غصه نخور.

ابراهيم غصه نخورد، يک نفر يک امت بود. اگر مسير، مسير حق است اشکالي دارد ما تنها باشيم؟ ابراهيم يک روز تنهاي تنها بود. اميرالمؤمنين تنهاي تنها بود. امروز عالم مي‌گويد: يا اميرالمؤمنين و عده‌اي اميرالمؤمنين را شناختند. اگر مسيرت، مسير حق است«لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِه‏».

به نظرم بيش از آنچه که ما بايد دغدغه داشته باشيم، اينهايي که اهل عفاف و حجاب نيستند را دعوت کنيم، دغدغه‌ي اينهايي را دارم که با حجاب هستند. يک دخترخانمي خيلي اهل حجاب و عفاف و همه چيز است ولي در يک جمع مي‌بيند تنهاست و کم مي‌آورد!!! اگر صد نفر آنجا هستند، اين تنهاست. دخترخانم تنها هستي، شما در يک جمع مي‌روي و اهل حجاب و عفاف و پوشش و اخلاق و نماز و دينداري و حسن خلق هستي، نترس! «لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِه‏» مسيرت حق است يا نه؟ مي‌بينم دخترخانم‌هايي که بسيار مؤمن است اما مي‌ترسم از اين تنهايي وحشت کند.

نترس! «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ‏ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً» ابراهيم مطيع خدا بود. خداوند وقتي مي‌خواهد خليل الرحمان را ستايش کند، به مطيع بودن ستايش مي‌کند. «إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ‏ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» ريا در کارش نبود، شرک در کارش نبود. «شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ» سپاسگزار خدا بود و خدا او را گلچين کرد. «وَ هَداهُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ، وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصالحين» در دنيا به او حسنه داديم و در آخرت هم جزء صالحين است.
«وَ آتَيْناهُ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً» چه حسنه‌اي بالاتر از اين، فرزندان صالح، نام نيک، در سوره مبارکه شعرا حضرت ابراهيم از خداوند تقاضا کرد که خدايا «وَ اجْعَلْ لِي لِسانَ‏ صِدْقٍ‏ فِي الْآخِرِينَ» (شعرا/84) کاري کن بعد از من نام نيک از ما بماند و خوشنام بمانيم. خليل الرحمان است، سوره‌اي به نام ابراهيم، شصت آيه، شصت بار نامش آمده است ولي از خدا چه مي‌خواهد؟ خدايا کاري کن ما رفتيم بگويند: همه از ابراهيم به نيکي ياد کنند.

تمام عالم در بحث حج و طواف، در صفا و مروه و قرباني نام حضرت ابراهيم است. يکوقت ديدم حاجياني که به مکه مشرف مي‌شوند، مقام حضرت ابراهيم يک جعبه شيشه‌اي است که هي سرک مي‌کشند اين چيست؟ اين سنگ زير پاي حضرت ابراهيم است. حضرت ابراهيم که ديوار کعبه را بنا مي‌کرد، بالا رفت، به جايي رسيد که ديگر دستش نمي‌رسيد، يک سنگ زير پايش گذاشت که دستش به ارتفاع ديوار برسد. خدا مي‌گويد: ابراهيم مي‌خواهم نام تو را در تاريخ بگذارم.

«وَ اتَّخِذُوا مِنْ‏ مَقامِ‏ إِبْراهِيمَ‏ مُصَلًّى» (بقره/125) هر نبي و ولي و عبد صالحي که به طواف کعبه مي‌آيد، نمازش را بايد پشت مقام ابراهيم بخواند. همه انبياء و اولياء و بندگان صالح خدا طواف کرديم بايد نماز بخوانيم، کجا بايد نماز بخوانيم، اين پشت مي‌آيي، اينجا چيست؟ هيچي، يک سنگ زير پاي حضرت ابراهيم است. سنگ زير پاي تو را مصلاي همه بندگان خودم تا قيامت مي‌کنم. آنوقت اين حج، حج ابراهيمي مي‌شود.
اميرالمؤمنين در خطبه 23 مي‌فرمايد: «وَ لِسَانُ‏ الصِّدْقِ‏ لِلْمَرْءِ يَجْعَلُهُ اللَّهُ فِي النَّاسِ خَيْراً مِنَ الْمَالِ يَأْكُلُهُ وَ يُوَرِّثُهُ» يکوقت وارث ما نيازمند است برايش بگذاريم، اما اگر نيازي ندارد يک کاري کن وقتي رفتي، مردم بگويند: خدا رحمتش کند، چه مدرسه‌اي ساخت؟ چه بيمارستاني، چقدر دختر را جهازيه داد.

بنابراين قرآن مي‌فرمايد: ما اينها را به ابراهيم داديم، «وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصالحين» اين دنيايش است، در قيامت جزء صالحين است. «رَبِّ هَبْ لِي حُكْماً وَ أَلْحِقْنِي‏ بِالصَّالِحِينَ‏» (شعرا/83)

بخشي از آياتي که در مورد حضرت ابراهيم خليل الرحمان هست در سوره مبارکه صافات هست، از آيه 102 هست «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ‏ قالَ‏ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‏» حضرت ابراهيم به اسماعيل فرمود: من در خواب مي‌بينم که تو را قرباني مي‌کنم، نظر تو چيست؟ «قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» هرچه خدا گفته انجام بده، «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ» حضرت ابراهيم در عالم رؤيا مأمور مي‌شود سنگين‌ترين مأموريت قرباني کردن فرزندش است.

البته خواب انبياء غير از خواب ما هست. رؤياي صادقه هست. ابراهيم خليل الرحمان در رؤيا مي‌بيند که عزيزترين عزيزش را در راه خدا قرباني مي‌کند. اين چه ايماني است که در رؤيا فرمان مي‌گيرد و پاي عمل مي‌آيد؟ ما نه در رؤيا، در بيداري، اين همه آيات، بيش از شش هزار آيه قرآن، هزاران حديث، پيام انبياء و پيام ديني، چرا اهل عمل نيستيم؟ نه قرباني کردن فرزندمان، خدا از ما نخواست.

در خواب به ابراهيم گفتند: قرباني کن، گفت: چشم، اسماعيل گفت: «قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ» ما در بيداري‌مان، اين همه آيات قرآن، آيه‌اي که مي‌گويد: ربا حرام است، در مورد رسيدگي به ديگران و اين همه فرمان‌ها، اينها در بيداري است و اين همه انبياء و اولياء آمدند. از ما نخواستند فرزند قرباني کنيم، گفتند: يک بخشي از مالت را بده، از ديگران دستگيري کن، حواست به ديگران باشد. ما فقط مي‌توانيم از ابراهيم خليل الرحمان تجليل کنيم. عجب پيامبري بود. «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ» وقتي اسماعيل را آماده قرباني کرد، مرحوم شيخ صدوق يک حديثي در عيون الاخبار الرضا از امام رضا(ع) دارد.

داستاني است که مرحوم علامه طبرسي دارد. «وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ» (صافات/104) به ابراهيم گفتيم: بس است. «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا» آنچه ما از تو مي‌خواستيم تا همين‌جا بود. «إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ، إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِينُ، وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» (صافات/105-107) چه ذبح عظيمي بود؟ معروف است که مي‌گويند: يک قوچي آمد و ابراهيم آن را قرباني کرد. «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» يعني چه؟ ما ذبح عظيم را فدا کرديم و به جايش ذبح عظيمي داديم.

شيخ صدوق در باب 17 عيون الاخبار الرضا نقل کردند، امام رضا فرمود: ذبح عظيم چيست؟ چون اين هفته هم در برنامه از حضرت مسلم تجليل مي‌کنيد که اولين قرباني راه سيدالشهداء بود، امام رضا فرمود: وقتي خداوند به ابراهيم فرمان داد اسماعيل را قرباني کن، حضرت ابراهيم خيلي غصه خورد. گفت: خدايا دلم مي‌خواست اسماعيل را قرباني کنم و اجر و پاداشي که يک پدر در قرباني کردن در داغ فرزند مي‌بيند نصيب من مي‌شد.

خطاب شد: ابراهيم خودت برايت عزيزتر است يا خاتم الانبياء؟ عرضه داشت خاتم الانبياء. فرزندان او برايت عزيزتر هستند يا فرزندان خودت؟ گفت: فرزندان او. اگر فرزندان خودت را قرباني مي‌کردي برايت سخت‌تر بود يا قرباني فرزند رسول خدا؟ گفت: آن مصيبت سنگين است. جبرائيل نشست وقتي اسماعيل خواست قرباني شود، روضه‌ي سيدالشهداء را براي ابراهيم خواند و به قدري ابراهيم متأثر شد که عرض کرد خدايا اگر اسماعيلم را قرباني کرده بود، قلبم اينقدر درد نمي‌آمد. «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group