پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آشنايي با نهج‌البلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 05- 06-98

 

حاج آقاي حسيني قمي: بسم الله الرحمن الرحيم، خطبه‌ي 132، «نَحْمَدُهُ‏ عَلَى‏ مَا أَخَذَ وَ أَعْطَى وَ عَلَى مَا أَبْلَى وَ ابْتَلَى» اولين سخن اين خطبه حمد پروردگار است، خدايا تو را سپاسگزاريم براي نعمت‌هايي که به ما دادي، يا از ما گرفتي. در خطبه‌ي 114 داشتيم «نَحْمَدُهُ‏ عَلَى‏ آلَائِهِ كَمَا نَحْمَدُهُ‏ عَلَى‏ بَلَائِه‏» حمد خدا بر نعمت‌ها، حمد خدا بر بلاها و مصيبت‌ها. اينجا حضرت عرضه مي‌دارد سپاسگزار پروردگار هستيم بر نعمت‌هايي که داده و آنچه از ما گرفته است. «وَ عَلَى مَا أَبْلَى وَ ابْتَلَى» ابلي يعني داده و «ابتلي» ما را به يک مصيبتي مبتلا کرده است.

خدايا ممنون هستيم بخاطر نعمت‌ها و ممنون هستيم بخاطر بلاها و مصيبت‌ها. اين خيلي پيام مهمي دارد. گاهي ما بخاطر يک مشکل کوچک، ايمان ما متزلزل مي‌شود. در آستانه‌ي ماه محرم و عزاي سيدالشهداء(ع) هستيم. عزيزان يادشان باشد شب عاشورا امام حسين چه خطبه‌اي خواند؟ شب عاشورا که امام خودش را تنهاي تنها مي‌بيند در محاصره‌ي دشمن، «احمده في السَّراء و الضَّراء» در خوشي و ناخوشي‌ها، زيباترين حمد خدا را امام حسين عرضه مي‌دارد: خدايا امشب که شب عاشورا و شب غربت و تنهايي ماست، علامه محمد تقي جعفري اين خطبه را خيلي زيبا ترجمه مي‌کردند. مي‌فرمودند: امام حسين مي‌خواهد بگويد: خدايا، شبي بهتر از امشب نمي‌شود! امشب چه شبي است؟ زيباترين حمد و ثناء را امشب مي‌گويد. «امشب شهادتنامه‌ي عشاق امضاء مي‌شود»

اگر در گرفتاري‌ها پيرو اهل‌بيت هستيم، دنيا دار ابتلاء است، پيدا کنيد کسي را که بگويد: من شصت سال زندگي کردم و هيچ بلا و مصيبتي در زندگي نداشتم. خدا رحمت کند مرحوم علامه طبرسي در تفسير مجمع البيان، در داستان حضرت ايوب که سخت‌ترين امتحانات و گرفتاري‌ها را داشت، يکوقتي همسر حضرت ايوب گفت: تو پيامبر خدا هستي. از خدا بخواه گرفتاري ما تمام شود. اين همه بلا و مصيبت، يک جمله زيبايي فرمود.

جناب ايوب فرمود: همسرم، «كُنَّا فِي‏ النَّعْمَاءِ سَبْعِينَ عَاما فَهَلُمَّ نَصْبِرْ» ما هفتاد سال در نعمت بوديم صبر کن، دوران بلاي ما هفتاد سال بشود تا ما از خدا بخواهيم. چه خبر است؟ هفتاد سال ما در نعمت بوديم چقدر وقت است ما گرفتار بلا هستيم؟ يکي از علماي بزرگوار که خدا رحمتشان کند، ايشان درد پاي شديد داشت، هروقت مي‌گفتيم: پاي شما چطور است؟ مي‌گفت: الحمدلله، اين پا به من مي‌گويد: هشتاد سال به تو خدمت کردم، چند روز است از خدمت کناره‌گيري کردم؟ گاهي در زندگي يک بلا و مصيبتي داريم، مثلاً کسي همسر بداخلاق دارد، کسي اولاد بداخلاق دارد، کسي گرفتار مالي دارد، کسي عزيزي را از دست داده است، الحمدلله!الآن در ايام محرم يادمان باشد، اين ماه عزا و مصيبت اهل‌بيت است. شما يکجا شکايت و گلايه نمي‌بينيد. الآن جوان‌ها خيلي گله و شکايت دارند، پيامبر اگر نعمتي مي‌رسيد، «الحمدلله علي هذه النعمة» اگر بلا مي‌رسيد «الحمدلله علي کل حال» نعمت‌ها را هم ببينيد.

«الْبَاطِنُ‏ لِكُلِّ خَفِيَّةٍ» خدايي که همه مخفي‌ها را مي‌داند، «وَ الْحَاضِرُ لِكُلِّ سَرِيرَةٍ» از درون جان ما آگاه هست. «الْعَالِمُ بِمَا تُكِنُّ الصُّدُورُ وَ مَا تَخُونُ الْعُيُونُ» خدايي که خيانت چشم و آنچه در سينه پنهان شده را مي‌داند. اشاره به آيه نوزده سوره غافر دارد. «يَعْلَمُ‏ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُور» اگر در سينه چيزي را پنهان کنيم، خدا از آن خبر دارد. در قرآن دوازده بار اين تعبير آمده است. «إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذاتِ‏ الصُّدُور» از سينه و قلبت خبر دارد. «وَ نَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ غَيْرُهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً ص نَجِيبُهُ وَ بَعِيثُهُ» پيامبر برگزيده‌ي پروردگار است و انسان نفيس و نجيب پروردگار است و مبعوث پروردگار است. «شَهَادَةً يُوَافِقُ فِيهَا السِّرُّ الْإِعْلَانَ وَ الْقَلْبُ اللِّسَان» شهادت به رسالت و يگانگي پروردگار سرّ و علن هماهنگ است. ظاهر و باطن هم هماهنگ است. قلب و لسان هماهنگ است.

« فَإِنَّهُ وَ اللَّهِ الْجِدُّ لَا اللَّعِبُ وَ الْحَقُّ لَا الْكَذِبُ» حضرت ده تأکيد به کار برده و قسم مي‌خورد به خدا قسم مرگ جدي است و با کسي شوخي ندارد. دروغ نيست، «وَ مَا هُوَ إِلَّا الْمَوْتُ أَسْمَعَ دَاعِيهِ» آن کسي که حق است و دروغ نيست، مرگ است. منادي بانگ خودش را با صداي بلند به گوش همه رسانده است. «وَ أَعْجَلَ حَادِيهِ» قديم رسم بود اينهايي که يک کاروان شتر دارند، مي‌خواهند شترها را حرکت بدهند، حُدي مي‌خوانند که شترها را به سرعت حرکت بدهند. خضرت تشبيه مي‌کند و مي‌فرمايد: مرگ آن سارباني است که آواز خودش را به گوش همه رسانده و به همه گفته: راه بيافتيد.

اين خطبه‌اي که سيدالشهداء دارند و از همه عزيزاني که در ايام محرم تريبون در اختيارشان هست، تقاضا مي‌کنم که خطبه‌خواني فراموش نشود. خطبه‌هايي که سيدالشهداء خواندند، از جمله خطبه‌ي هفتم ذي الحجه، «خطّ الموت على‏ ولد آدم‏ مخطّ القلادة على جيد الفتاة» چقدر زيبا مرگ را ترسيم مي‌کنند. گردنبندي که بر گردن يک دختر جوان باشد، چقدر زيبا مرگ را ترسيم مي‌کنند. خطبه‌اي که هفتم ذي الحجه در مکه خواندند و هشتم ذي الحجه از مکه به سمت کربلا حرکت کردند.

«فَلَا يَغُرَّنَّكَ» حضرت با ده تأکيد قسم مي‌خورد، جدي است، شوخي نيست. روزي که وقتش برسد با کسي شوخي ندارد، «سَوَادُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ» نگو بابا اين همه مردم هستند، چقدر مردم راه مي‌روند. اينهايي که راه مي‌روند مي‌بيني، آنهايي که بهشت زهرا مي‌روند را هم ببين. چند هفته پيش از برنامه سمت خدا بيرون آمدم، مي‌خواستم عيادت يک بيماري بروم. ماشين اينترنتي سوار شدم، تا نشستم راننده مرا شناخت و محبت کرد. گفت: کجا مي‌رويد؟ گفتم: سمت بهارستان، گفت: مي‌خواهيد شما را قم ببرم؟ گفتم: مگر شما قم مي‌رويد؟ گفت: بله، امروز سالروز مرگ فرزند جوان من هست.

خيلي ناراحت شدم. گفتم: چند ساله بود؟ گفت: 23 سال. گفتم: علت مرگ؟ گفت: هيچي! خوابيد و يک ساعت ديگر بيدار نشد. از خواب به مرگ متصل شد. پسرم ورزشکار بود، ولي چند بار گفته بودم که فشارت را چک کن. گفت: نه ورزشکارها نمي‌ميرند. از خواب به مرگ متصل شد!! اينکه اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «سَوَادُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِكَ» سياه لشگر هستند، «وَ قَدْ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ» حضرت هشدار مي‌دهد. هيچکسي به اندازه‌ي اميرالمؤمنين در دنيا کار نکرده است. کار اقتصادي و توليدي و کشاورزي و عمران نکرده است.

حواست باشد فريب نخوري، «مِمَّنْ جَمَعَ الْمَالَ وَ حَذِرَ الْإِقْلَالَ وَ أَمِنَ الْعَوَاقِبَ» ديدي آنهايي که فکر جمع مال بودند و از فقر مي‌ترسيدند، جمع کردي در راه خدا هم بده، نه! اميرالمؤمنين در نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: تعجب مي‌کنم بخيل «عَجِبْتُ لِلْبَخِيلِ يَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِي هَرَبَ مِنْهُ وَ يَفُوتُهُ الْغِنَى الَّذِي إِيَّاهُ طَلَبَ يَعِيشُ‏ فِي‏ الدُّنْيَا عَيْشَ الْفُقَرَاءِ وَ يُحَاسَبُ فِي الْآخِرَةِ حِسَابَ الْأَغْنِيَاءِ الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُيُوبِ وَ هُوَ زِمَامٌ يُقَادُ بِهِ إِلَى كُلِّ سُوءٍ» در دنيا مثل گداها زندگي مي‌کند و در قيامت حسابرسي او همچون حسابرسي ثروتمندان است. آدم بخيل مي‌گويد: نکند من فقير شوم!

«طُولَ أَمَلٍ وَ اسْتِبْعَادَ أَجَلٍ» چون آرزوهاي طولاني داشت و مرگ خودش را دور مي‌ديد، مي‌گفت: نه ما فعلاً بايد جمع کنيم. به کسي نبايد بدهيم و هيچ حادثه‌اي براي ما پيش نخواهد آمد. «كَيْفَ نَزَلَ بِهِ الْمَوْتُ فَأَزْعَجَهُ عَنْ وَطَنِهِ» اي کاش مي‌رسيديم به جايي که در مساجد ما، اميرالمؤمنين يک خطبه دارد که هرشب بعد از نماز به سمت مردم برمي‌گشتند و تکرار مي‌کردند، زاد و توشه داشته باشيد و آماده سفر باشيد. چه مي‌شد در همه مساجد ما، امام جماعت بعد از نماز به سمت مردم برمي‌گشت و چند دقيقه يک فراز از اين خطبه اميرالمؤمنين را مي‌خواندند. اينقدر ما در طول روز مشغول دنيا هستيم، لااقل چند دقيقه يک خطبه‌ي کوتاه از حضرت بخوانيم.

«وَ أَخَذَهُ مِنْ مَأْمَنِهِ» اين مأمني که براي خودش درست کرده بود، «مَحْمُولًا عَلَى أَعْوَادِ الْمَنَايَا» بردند بر تابوتي که چوب‌هاي مرگ است، «يَتَعَاطَى بِهِ الرِّجَالُ الرِّجَالَ حَمْلًا عَلَى الْمَنَاكِبِ وَ إِمْسَاكاً بِالْأَنَامِلِ» حضرت مي‌فرمايد: با سر انگشت تابوت را مي‌برند. معمولاً اينهايي که زير تابوت مي‌روند، فشارش را حس مي‌کنند و بايد محکم باشد، حضرت چرا فرمود: شارعين نهج‌البلاغه گفتند: حاضر نيستند خيلي زير جنازه‌ي طرف بروند، متأسفانه خود تشييع جنازه يک عبرت است. چون مردم حوصله ندارند تشييع جنازه‌ها را کوتاه کردند. قديم از مسجد محل هرکس از دنيا مي‌رفت، مي‌بردند. حالا نزديک قبرستان يک جايي قرار مي‌گذارند و از همانجا مسجد مي‌برند. بعضي حتي حال ندارند زير تابوت عزيزشان بروند. مستحب است که آدم آداب تشييع جنازه را بداند. ما جنازه را در ماشين مي‌گذاريم و خودمان با ماشين دنبالش مي‌رويم.

«أَ مَا رَأَيْتُمُ الَّذِينَ يَأْمُلُونَ بَعِيداً وَ يَبْنُونَ مَشِيداً» نديدي آنهايي که آرزوهاي بلند دارد، کاخ‌هاي بلند و بالا مي‌سازند، چقدر جمع کردند، چه کاخ‌هايي ساختند، «وَ يَجْمَعُونَ كَثِيراً كَيْفَ أَصْبَحَتْ بُيُوتُهُمْ قُبُوراً» امروز خانه‌شان خانه قبر است. «وَ مَا جَمَعُوا بُوراً» هرچه جمع کردند از بين رفت. «وَ صَارَتْ أَمْوَالُهُمْ لِلْوَارِثِينَ وَ أَزْوَاجُهُمْ لِقَوْمٍ آخَرِينَ» وارثش تقسيم مي‌کند، اگر مرد است دوباره ازدواج کرد، اگر خانمي است دوباره ازدواج کرده است. شما کسي را ديدي که عزيزترين عزيزش بگويد: من اينجا چادر مي‌زنم و ديگر بلند نمي‌شوم. خيمه به کنار، از تشييع برمي‌گرديد خنده نکنيد. ظواهر را رعايت کنيد! «لَا فِي حَسَنَةٍ يَزِيدُونَ وَ لَا مِنْ سَيِّئَةٍ يَسْتَعْتِبُونَ» نه ديگر مي‌توانند به حسنات خود اضافه کنند و نه از گناهي توبه کنند. ما از صبح تا شب صحبت دنيا مي‌کنيم، بايد کسي باشد که به ما از آخرت هم بگويد. با مرگ زندگي کنيد.

«فَمَنْ أَشْعَرَ التَّقْوَى قَلْبَهُ بَرَزَ مَهَلُهُ» اگر کسي قلبش جاي تقوا باشد، در مسابقه‌ي دنيا بر ديگران سبقت مي‌گيرد. «وَ فَازَ عَمَلُهُ فَاهْتَبِلُوا هَبَلَهَا» از غنيمت دنيا خوب استفاده کن. هيچکس به اندازه‌ي اميرالمؤمنين کار نکرده است. «وَ اعْمَلُوا لِلْجَنَّةِ عَمَلَهَا» کاري براي بهشت خود انجام بدهيد. «فَإِنَّ الدُّنْيَا لَمْ تُخْلَقْ لَكُمْ دَارَ مُقَامٍ» دنيا جاي ايستادگي نيست، محل عبور است «بَلْ خُلِقَتْ لَكُمْ مَجَازاً لِتَزَوَّدُوا مِنْهَا» تا زاد و توشه بگيريد. «الْأَعْمَالَ إِلَى دَارِ الْقَرَارِ فَكُونُوا مِنْهَا عَلَى أَوْفَازٍ وَ قَرِّبُوا الظُّهُورَ لِلزِّيَالِ» آنچه حضرت روي آن تأکيد دارند، مهيا بودن است. دنيا را خوب داشته باشيم، از حلال داشته باشيم و به وظايف ديني خود عمل کنيم. گاهي مي‌گويند: پيام دين در مورد دنيا و آخرت چيست؟ يک جمله است «اعْمَلْ لِدُنْيَاكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ‏ أَبَداً وَ اعْمَلْ لاخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً» (من‏لايحضره‏الفقيه، ج3، ص 156) طوري زندگي کن که گويي عمر جاودانه داري. ولي طوري براي قيامت کار کن که گويي فردا مي‌خواهي بروي.

همين اميرمؤمنان که اينقدر مي‌گويد: «تزّوَدوا» حواستان باشد، زاد و توشه بگيريد، جنازه‌ي شما را مي‌برند، ديگر خبري نيست. امروز که روز «هل أتي» است چه کار کرد؟ «وَ يُطْعِمُونَ‏ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً» (انسان/8) براي چه بود؟ از غذا و نان و سفره‌ي خودشان، سني و شيعه نقل کردند، اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا نزديک افطار نشسته بودند، مسکين و يتيم و اسير آمد و با آب افطار کردند. گاهي جوان‌ها مي‌پرسند: مسکين و يتيم و اسير را فهميديم، اسير يعني چه؟ اسير که در زندان است، در تفاسير به اين نکته اشاره شده، زمان پيامبر زندان به اين شکل امروزي نبود که حبس باشند، کسي که اسير مي‌شد تحت نظر بود. يعني مسلمان‌‌ها يک نفر، دو نفر، سه نفر اسير را تحت نظر داشتند و در کل مدينه رفت و آمد مي‌کردند.

مسلمان‌ها در گرفتاري و مشکلات مالي بودند، اين اسير هم گرفتاري مالي داشت و مجبور مي‌شد از ديگران تقاضاي کمک کند. در خانه‌ي حضرت زهرا و اميرمؤمنان آمد. وقتي اسير مي‌گوييم يعني چه، يعني کسي که دو روز قبلش در جنگ رو در رو با پيامبر خدا جنگيد تا پيامبر را به قتل برساند و نتوانست و اسير شد. شب گرسنه بود، آمد در خانه حضرت زهرا آمده، دختر پيامبري که ديروز مي‌خواسته به قتل برساند، گفته: من گرسنه هستم. اينها نان خودشان را دادند و با آب افطار کردند.

متأسفانه امروز مي‌بينيم فضايلي که براي اميرالمؤمنين هست گاهي به يک شکلي مي‌خواهند خدشه دار کنند. کتابي داريم به نام شواهد التنزيل براي حسکاني است که از علماي بزرگ اهل سنت است و وفاتش سال 470 است. تقريباً هزار سال از وفات ايشان مي‌گذرد. موضوعش شأن نزول‌هاي قرآن است. ايشان در مقدمه‌ي کتابشان نوشته است، مي‌گويد: در جلسه‌اي بين جمعي بودم، يک کسي آنجا گفت که احدي از مفسرين نگفته که آيات «هل أتي» در شأن اميرمؤمنان است. هيچکس نگفته است؟ ديدم عجب ظلمي به اميرالمؤمنين مي‌کنند.

براي دفاع از مظلوميت اميرالمؤمنين رفتم کتابي نوشتم و تمام آياتي که در شأن اميرالمؤمنين هست را جمع آوري کردم. اين انگيزه شد که من کتاب شواهد التنزيل را بنويسم. اينجا مفصل داستان نزول اين آيات را در شأن اميرمؤمنان نوشته است. مرحوم علامه اميني(ره) در الغدير که همه جا سنگ تمام گذاشتند، 34 تا از علماي اهل سنت را نام مي‌برد که داستان نزول آيات «هل أتي» در شأن اميرمؤمنان و فاطمه زهرا را نقل کردند. از جمله زمخشري که از علماي بزرگ اهل سنت است و در تفسير کشاف، يا ملا جلال الدين سيوطي در تفسير در المَنثور، کتاب‌هاي فراواني داريم که فقط تفسير سوره‌ي «هل أتي» هست و فقط شأن نزول و داستان سوره‌ي «هل أتي» است.

اميرمؤمنان به نزول «هل أتي» افتخار مي‌کرد. در احتجاجاتشان مي‌نويسد: اميرمؤمنان هم با خليفه‌ي اول، هم با خليفه‌ي دوم وقتي مي‌خواستند احتجاج کنند مي‌فرمودند: شما را به خدا قسم، اين آيات براي من است يا شما؟ شما بگوييد. از جمله احتجاجاتي که اميرمؤمنان و اهل‌بيت همين بود. شافعي يکي از پيشوايان چهارگانه‌ي اهل سنت است. ائمه‌ي اربعه‌ي اهل سنت، در مورد اميرمؤمنان و هل أتي شعر گفته است.

«أنا عبدٌ لفتي، أنزل فيه هل أتي، الي متي أکتمه، أکتمه الي مَتي» من بنده کسي هستم که آيات هل أتي در شأن او نازل شد، تا کي کتمان بکنم؟ به قدري داستان نزول صريح و شفاف است. «إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً، عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً، يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً» (انسان/5-7) اميرالمؤمنين و حضرت زهرا نذر کرده بودند که اگر حسنين شفا پيدا کردند، سه روز را روزه بگيرند. به نذر خود وفا کردند. «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‏ حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً» (انسان/8) سه روز روزه گرفتند براي اينکه به نذر خود وفا کنند.

روز اول مسکين آمد، روز دوم يتيم آمد و روز سوم اسير آمد. هر سه روز غذاي خود را دادند و با آب افطار کردند. «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً، إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً، فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً، وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً» (انسان/9-12) اگر ما پاداش داديم بخاطر صبر است. «مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً» (انسان/13) مگر قرآن نمي‌گويد: فرداي قيامت بهشتيان در بهشت هستند، نه ديگر از تابش خورشيد اذيت مي‌شوند و نه سرما، نه گرماي بهشت آزار دهنده است و نه سرماي آن.

تمام مفسرين اهل سنت، شيعه و سني از جمله در روح المعاني که براي آلوسي هست، أمالي شيخ صدوق، «بينا اهل الجنة في الجنة» اين عيدي اهل‌بيت (ع) به ما باشد. در حالي که بهشتي‌ها در بهشت هستند، «بينا أهل‏ الجنّة في‏ الجنّة إذ يرون نورا مثل الشمس قد أشرقت له الجنان» يک نوري را مثل نور خورشيد مي‌بينند، بهشت با اين نور، نوراني مي‌شود. «فيقول أهل الجنّة: يا رضوان!» اهل بهشت مي‌گويند: اي مالک بهشت، اين چه نوري است؟ «و قد قال ربّنا: (لا يَرَوْنَ فِيها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِيراً)» ما در دنيا که بوديم خدا وعده داده بود، در بهشت نه گرماي خورشيد و نه سرما هست. خدا قوتي باشد براي همه کساني که پانزده شب جشن و شادي و سرور، از عيد قربان تا ديشب که شب 25 ذي الحجه بود را جشن ولايت داشتند. «فيقول: ليس هذا بشمس و لكن عليّا و فاطمة ضحكا من شي‏ء أعجبهما فأشرقت الجنان من نور ضحكهما» از خنده‌ي علي و زهرا است و اين نور از خورشيد و گرماي خورشيد نيست. علي و فاطمه تبسمي کردند و از تبسم اينها بهشت نوراني است.

ما نبايد بنشينيم فضايل بخوانيم. يادمان باشد از ما هم انتظار دارند يک قدمي برداريم. اميرمؤمنان نان خود را به يتيم و اسير و مسکين داد، حداقل در اين گرفتاري‌هايي که مي‌بينيم، يک عده واقعاً زندگي سخت دارند و با سيلي صورت خود را سرخ نگه مي‌دارند. چند روز پيش آقايي به من پيام داد: من مي‌خواهم کليه خريداري کنم، ده ميليون کم دارم. گفتم: چقدر مي‌خواهي بخري؟ گفت: کسي سي ميليون مي‌فروشد.

مي‌گويند: پيوند کليه تحت پوشش است؟ گفت: بله، ولي بايد در نوبت باشم و دو سال ديگر در دنيا نيستم. براي من عجيب بود و نمي‌دانم مسئولين خبر دارند يا نه، آن کسي که براي سي ميليون تومان کليه مي‌دهد و آن کسي که اسير است براي نداشتن سي ميليون تومان که کليه بخرد. هردو مصيبت است. اگر اميرالمؤمنين افطار خود را داد، وظيفه‌ي ما هم اين است که حداقل يادمان باشد در اين گرفتاري‌ها و مصيبت‌ها، حواسمان به اطرافيان خود باشد.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group