پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه:سيره اصحاب بزرگوار امام حسين عليه السلام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 26- 06-98

حاج آقاي حسيني قمي: بسم الله الرحمن الرحيم، سيره‌ي اصحاب سيدالشهداء مخصوصاً اصحابي که کمتر نام مبارکشان برده مي‌شود، يکي از اين بزرگواران شخصيتي به نام عبدالله بن يَقطُر حِميَري است. اين بزرگوار در ويژگي‌هايش نوشتند که برادر رضاعي امام حسين بود. برادر رضاعي يعني از يک مادر شير خورده باشند. در حالي که نه سيدالشهداء(ع) از غير فاطمه زهرا شير خورده نه اين بزرگوار از صديقه طاهره شير خورده است. به اين جهت که مدتي مادر اين شهيد بزرگوار از امام حسين پرستاري و نگهداري مي‌کرد. مسلم است که سيدالشهداء(ع) فقط از حضرت زهرا شير خورده است.

قهراً با سيدالشهداء هم سن و سال هستند، قهراً از اصحاب رسول خدا به حساب مي‌آيد. امام حسين پيامبر را درک کرد و اين بزرگوار هم پيامبر را درک کرده است. تاريخي که به کربلا برمي‌گردد از اينجا شروع مي‌شود که سيدالشهداء(ع) وقتي نامه‌اي از جناب مسلم بن عقيل دريافت کرد که حضرت مسلم گزارش داد کوفه آماده است. من آمدم با کوفيان اعلام وفاداري کردم، هجده هزار نامه راست است و شما بياييد. سيدالشهداء يک جوابي براي جناب مسلم بن عقيل فرستادند و جواب اين نامه را اين صحابي بزرگوار از طرف امام حسين از مکه به کوفه بردند.

وقتي نامه را آورد در مسير وقتي به نزديکي کوفه رسيد، يکي از مأمورين عبيد الله بن زياد متوجه شد. او را نزد عبيدالله بن زياد فرستاد، عبيدالله گفت: براي چه به کوفه آمدي؟ چون به هر حال فاصله‌ي بين کوفه تا مکه يک مسيري است و اتفاق مهم اين است که ابن زياد در کوفه آمد و ترس و وحشتي که مردم از ابن زياد داشتند و نقشه‌اي که براي ورود به دارالاماره کوفه ريخت، اوضاع زود عوض شد. مردم کوفه تا نيامدن ابن زياد راست مي‌گفتند. به قول مرحوم آيتي که تحليل زيبايي دارند، مي‌فرمايند: مردم کوفه مرحله‌ي اول راست مي‌گفتند و اعلام وفاداري کردند.

وقتي مرحله دوم حضرت مسلم آمد باز هم راست مي‌گفتند، پاي پرچم سيدالشهداء ايستادند. عبيدالله که آمد، ترسيدند. چون ابن زياد از بصره آمده بود و شنيده بودند در بصره آدم صفاک و خون آشام است. وقتي در بصره ابن زياد حکومتش را شروع کرد، گفت: همه بايد براي بيعت بيايند. همه بيعت کردند، چند روزي گذشت و از اطرافيانش سؤال کرد: کسي باقي مانده که با ما بيعت نکرده باشد؟ ليستي دادند که اين هشتاد نفر زير بار بيعت شما نرفتند.

به ابن زياد گفتند: ما اين هشتاد نفر را دعوت مي‌کنيم تا توجيه شوند و با شما بيعت کنند. ابن زياد گفت: ما با کسي جلسه توجيهي نداريم. اسامي هشتاد نفر را گرفت و گفت: دستي که با من بيعت نکرده شايسته نيست که بر بدنش باشد! عين هشتاد دست را از بدن قطع کرد. يک چنين چهره‌ي خشني در کوفه آمده است. مردم کوفه خيلي وحشت داشتند. مخصوصاً وقتي فرمان داد همه بايد در اردوگاه بروند و اعزام به کربلا شوند، خيلي‌ها مخفي شدند. يکوقت در شهر ديد خيلي کسي نيست. چون افرادي مخفي زندگي مي‌کردند. يک غريبي را ديد، گفت: در شهر چه مي‌کني، چرا به کربلا نرفتي؟ گفت: نمي‌دانم کربلا کجاست؟ آمدم از کسي طلبم را بگيرم. گفت: گردنش را بزنيد! کساني که همراهش بودند گفتند: مي‌گويد من از جايي خبر ندارم. گفت: مي‌دانم ولي وقتي گردن اين را بزنيد، بقيه حساب کارشان را مي‌کنند.


در اين فاصله که حضرت مسلم به امام حسين گفت: بياييد، همه آماده هستند. عبيدالله آمد مستقر شد و همه چيز عوض شد. وقتي اين نامه را عبدالله بن حِميري آورد، دستگيرش کردند و نزد ابن زياد بردند. ابن زياد گفت: براي چه به اينجا آمدي؟ او مخفي کرد و چيزي نگفت. آنها مي‌دانستند که او پيام رسان امام حسين است ولي عبدالله نامه را مخفي کرد. ابن زياد گفت: برو براي مردم سخنراني کن و تعبير جسارت آميزي در مورد امام حسين به کار برد و گفت: لعنت کن تا ببينم چه تصميمي برايت مي‌گيرم. اينها صحابي‌هاي با وفايي بودند، او براي سخنراني آمد، مي‌دانست که ابن زياد چه آدم خشني است.

وقتي آمد سخنراني کرد، همه مردم جمع شدند. گفت: «ايها الناس! أنا رسول الحسين» من فرستاده امام حسين هستم. «ابن فاطمه بنت رسول الله» پسر فاطمه، دختر پيامبر! براي چه به اينجا آمدم؟ بهترين استفاده را از اين فرصت کوتاه کرد. من نماينده امام حسين هستم. امام حسين در راه است و دارد مي‌آيد. از شما ياري مي‌خواهد در برابر ابن مرجانه بايستيد. حرفش را خيلي سريع گفت. امام حسين در راه است، شما مقاومت کنيد و آماده باشيد و عليه ابن زياد شورش کنيد.


ابن زياد خيلي عصباني شد. آنچه انتظار داشت بر عکس شد. مي‌خواست به سيدالشهداء اهانت کند، ولي او عمل نکرد. به شکل سختي او را به شهادت رساند. در همه تاريخ قديم آمده است که از بالاي دارالاماره او را پرتاب کردند به سمت پايين و تمام استخوان‌هايش شکست. وقتي پايين افتاد، هنوز رمقي داشت و نفس‌هاي آخر را مي‌زد. عبدالملک که قاضي شهر کوفه بود، اين نامرد هم کم نگذاشت، او را ذبح کرد و سر از بدنش جدا کرد.

اينها جزء شهداي کربلا به حساب مي‌آيند ولي شهدايي که هنوز امام حسين به کربلا نرسيده است. حضرت مسلم هم جزء شهداي کربلا هستند. تاريخ کربلا و سيره‌ي شهدا خيلي خوب است ولي فرصت ما کم است. مي‌خواهيم از نکته نکته سيره اصحاب درس بگيريم. از جمله نکته زيبايي که در تاريخ هست، امام حسين به فرستاده‌اش چه گفت؟ گفت: «ايها الناس أنا رسول الحسين» من فرستاده امام حسين هستم، امام حسين را ياري کنيد و کمکش کنيد.

با اين عبارتي که اين آقا مي‌گويد: که امام حسين در راه است، واقعاً واژه‌ي «هل من ناصر» بوده يا نه؟ مي‌شود ما شک کنيم در اينکه سيدالشهداء دنبال جمع کردن نيرو بوده است؟ ياوراني مي‌خواسته و يارگيري مي‌کرده است و پايانش را شهادت مي‌دانسته است. فرستاده‌ي امام حسين را به جرم اينکه پيام امام حسين را سريع رساند، اينطور کردند آنوقت ما مي‌توانيم بگوييم: امام حسن دنبال جمع کردن نيرو و ياور نبوده است؟ امام حسين دنبال صلح با يزيد بود و چاره‌اي جز شهادت نداشت؟!!


در لهوف سيدبن طاووس هست، وفات سيد چه وقت است؟‌ 664 هست، يعني قريب به هشتصد سال پيش، يکي از منابع قديمي ما هست. سيدالشهداء هرکسي را مي‌ديد، مي‌فرمود: به ياري من بياييد. حجت تمام شود، کسي نگويد: امام حسين به من نگفته بود. امام حسين مسيرش مشخص است ولو مي‌داند پايان اين مسير شهادت است. در لهوف قصه‌ي عبدالله بن عمر را آورده است. در مکه هرکسي را ديد دعوت کرد، از جمله عبدالله بن عمر فرزند خيلفه دوم است.

فرمود: از خدا بترس و از ياري من دست برندار. مرا کمک کن! حضرت از مکه دارد يار جمع مي‌کند. مگر حضرت با زهير ملاقات نکرد؟ زهير قبول کرد و به شهادت رسيد. مگر ضحاک بن عبدالله و مالک بن نضر ارحبي، روز تاسوعا نيامدند. اينها در تاريخ طبري است، از اين دو نفر دعوت کرد. مگر هرثمه خدمت امام حسين نيامد؟ آقا سيدالشهداء به هرثمه گفت: با ما مي‌ماني؟ گفت: نه! رفت و نماند. يا نامه‌اي که حضرت به سران و اشراف بصره نوشتند.

امروزه مخصوصاً مي‌طلبد که در مجالس اهل‌بيت تاريخ و داستان قيام حضرت گفته شود. سيد بن طاووس نقل کرده است که پيامبر خدا در عالم رؤيا به امام حسين فرمود: «يا حسين اخرج‏ (إلى‏ العراق‏) فإنّ اللّه قد شاء أن يراك قتيلا» ما يقينيات خود را ترک نکنيم. خطبه‌ي معروف امام حسين که گاهي که محرم فرا مي‌رسد، فصل آسيب‌شناسي‌ها و ترديدها و شبهات است. اگر عزيزان با منابع و مصادر صحبت مي‌کردند ما ناراحت نبوديم.


خطبه‌ي هفتم ذي‌الحجه که امام حسين مي‌فرمايد: «كأن بأوصالي‏ تتقطعها عسلان الفلوات بين النواويس و كربلاء» دارم مي‌بينم که بند بند بدنم را در کربلا پاره پاره مي‌کنند. اينکه بگوييم: سيدالشهداء دنبال جهاد و دعوت مردم نبودند، در محاصره قرار گرفتند و چاره‌اي جز انتخاب شهادت نداشتند، درست نيست. در کامل الزيارات ابن قولويه قمي هست، ابن قولويه وفاتش 368 است، هزار و صد سال پيش، نامه امام حسين را در باب 23 آورده است. امام حسين(ع) از مکه به محمد حنفيه نامه نوشتند. «فَإِنَّهُ مَنْ ألحق [لَحِقَ‏] بِي‏ مِنْكُمْ اسْتُشْهِدَ مَعِي‏» هرکس به من ملحق شود، پايان اين راه شهادت است. هنوز حضرت راه نيافتاده است و خبري از بي وفايي کوفيان نيست. «مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ، فَلْيَرْحَلْ فَإِنِّي رَاحِلٌ مُصْبِحاً، إِنْ شَاءَ اللَّهُ» هرکس حاضر است خون قلبش را بدهد. شايد زيباتر از نيّر تبريزي کسي اين خطبه را در قالب شعر نياورده است.


گفت اي گروه، هرکه ندارد هواي ما *** سر گيرد و برون رود از کربلاي ما
اين عرصه نيست جلوه‌گه روبه و گراز *** شيرافکن است باديه‌ي ابتلاي ما
تا دست و رو به خون نشست، مي نيافت کس *** راه طواف در حرم کبرياي ما
ناداده تن به زاري و نا کرده ترک سر *** نتوان قدم گذاشت به خلوت‌سراي ما
ما را هواي سلطنت ملک ديگر است *** کين عرصه نيست در خور فرّ هماي ما
يزدان ذوالجلال به خلوتسراي عشق *** آراسته است بزم ضيافت براي ما
برگردد آنکه با هوس کشور آمده *** سر ناورد به افسر شاهي گداي ما
برگشت هرکه طاقت تير و سنان نداشت *** چون شاه تشنه کاري به شمر و سنان نداشت


اين خطبه براي مکه است و هنوز حضرت راه نيافتاده است. من باب 24 را خواندم. باب 19 و 20 و 23 را ببينيد، خبري که انبياء از شهادت سيدالشهداء و ملائکه از سيدالشهداء(ع) داشتند. مي‌شود انبياء و اولياء و همه با خبر باشند و سيدالشهدا و رسول خدا خبر نداشته باشد؟ از دعوات راوندي که براي هفتصد سال پيش است، وقتي سيدالشهداء(ع) خواستند از مدينه به سمت کربلا حرکت کنند، ام سلمه که بسيار باوفا بود و همسر با وفاي پيامبر بود، به امام حسين گفت: «لا تخرج الي العراق» به کربلا نرو! «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) يَقُولُ يُقْتَلُ‏ ابْنِيَ‏ الْحُسَيْنُ بِالْعِرَاقِ وَ عِنْدِي يَا بُنَيَّ تُرْبَتُكَ» حسين در کربلا به شهادت مي‌رسد و آن خاکي که پيامبر به من داد، در شيشه نگه داشتم.

کتاب «سيرتنا و سُنتنا» علامه اميني را زياد ديده بودم، فکر مي‌کردم سيره‌ي پيامبر است. اخيراً نگاه کردم و ديدم ايشان يک کتاب نوشته فقط در مورد اينکه تمام منابع عامه، تمام منابع قديمي اهل سنت، آورده که امام حسين از شهادت خبر داشتند. پيامبر به ايشان خبر داده بودند. حديث ام سلمه را مفصل نقل کردند. اين درست است که ما بگوييم: نه، حضرت خبر نداشتند و نيتشان صلح بود؟ ام سلمه گفت: من اين تربت را در شيشه‌اي گذاشتم و پيامبر فرمود: حسين به کربلا برود، به شهادت مي‌رسد. امام حسين فرمود: «يَا أُمَّ سَلَمَةَ إِنِّي مَقْتُولٌ» اگر من کربلا هم نروم، اينها اينجا مرا مي‌کشند. اينطور نبود که اگر امام حسين در مکه مي‌ماند، يزيد با او کاري نداشت.


اگر دنبال منابع دست اول هستيم، ما بر تاريخ چيزي را تحميل نکرديم. الآن به برکت سيدالشهداء و عزاي سيدالشهداء، از دينداري ما چيزي جز عزاداري سيدالشهداء باقي نمانده است. عزاي امام حسين متن همه چيز است. زيارت عاشورا متن همه چيز است. اربعين متن است و حاشيه نيست. مرحوم آيت الله العظمي حائري(ره) خيلي ناراحت بود که رضاخان عزاداري را ممنوع کرده بود. يکي از شاگردان گفت: چرا ناراحت هستيد؟ مگر چه شده است؟ جلوي روزه و نماز را که نگرفتند. جلوي مستحبي را گرفتند، ايشان فرمود: بله ولي مستحبي است که هزار واجب از آن بيرون مي‌آيد.

ماه رمضان شب‌هاي قدر چند نفر در خانه خدا مي‌آيند؟ ولي به برکت عاشورا و اربعين، همين پياده روي اربعين، کساني که به کربلا مي‌روند و نگاه به قبر شش گوشه سيدالشهداء بياندازند، چقدر انسان‌ها را متحول مي‌کند. همه اهل‌بيت کشتي نجات هستند. امام رضا هم کشتي نجات است ولي فرمود: «سفينة الحين اوسع و اسرع» در مجالس ما چقدر خطبه و روايات سيدالشهداء را خواندند؟ تمام اين خطبه‌ها و پيام‌ها و معارف دين، هرچه داريم به برکت سيدالشهداء است. طبق آمارها که شنيدم، در استان يزد فقط در عاشورا مبلغ بسيار بالايي براي نيازمندان کمک کرده بودند.


در آستانه‌ي ماه صفر هستيم، پنجم صفر شهادت حضرت رقيه هست. بعضي مي‌گويند: اصلاً کجا حضرت رقيه بوده است؟ کجا امام حسين طفلي به نام رقيه داشته است؟ کتاب عماد الدين طبري، نام کتابش «کامل بهايي» است. محدث قمي چه تجليلي مي‌کند که دوازده سال براي تأليف اين کتاب زحمت کشيده است. شهادت حضرت رقيه و روضه‌ي حضرت رقيه را مثل همين روضه‌اي که مي‌خوانيم، هفتصد سال پيش عمادالدين طبري نقل کرده است.

کاهي آدم در يقينيات هم شک مي‌کند. داشتيم زيارت عاشورا مي‌خوانديم، گفتيم: نکند در اين زيارت عاشورا هم دست برده شده است؟! ديدم مرحوم شيخ طوسي در مصباح آوردند، وفات شيخ طوسي 460 است، هزار سال پيش در مصباح و شهيد اول در کتاب مزار، عين همين زيارت عاشوراي مرحوم محدث قمي را نقل کردند. ما از همه مادحين اهل‌بيت خواستيم که همان خطبه‌اي که سخنران در سخنراني‌اش مي‌گويد، مداح اهل‌بيت در قابل شعرهاي زيبا بياورد. نخل ميثم آقاي سازگار که مداح اهل‌بيت هستند، شش جلد است. تمام خطبه‌هاي امام حسين را در قابل شعر آورده است.


بعضي مي‌گويند: چرا به امام حسين مي‌گوييد من غلام شما هستم؟ ما عبد خدا هستيم، چرا به امام حسين مي‌گوييد: من بنده تو هستم!؟ اين چيز عرفي است. من به شما مي‌گويم: غلام شما هستم. مخلص هستم! چرا چنين برداشتي مي‌کنيد؟ مرحوم سيد بن طاووس در اقبال مکرر نقل کرده که ما در زيارت اميرالمؤمنين و ائمه(ع) عرضه مي‌داريم من بنده شما هستم. يعني عبوديت پروردگار را ندارم؟ همين اصطلاحاتي است که ما در عرف داريم. خوب نيست در همه چيز ترديد کنيم. چرا امام حسين را از همه انبياء بالاتر مي‌دانيم؟ کامل الزيارات براي هزار سال پيش است.

پانصد حديث در مورد امام حسين است. امام حسين از انبياء بالاتر نيست. امام صادق(ع) فرمود: «لَيْسَ‏ مِنْ‏ مَلَكٍ‏ مُقَرَّبٍ‏ وَ لَا نَبِيٍّ مُرْسَلٍ إِلَّا وَ هُوَ يَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يَزُورَهُ فَفَوْجٌ يَهْبِطُ وَ فَوْجٌ يَصْعَدُ» تمام انبياء و فرشتگان يک التماس دارند، يک آرزو دارند. اينکه اجازه بگيرند و زيارت سيدالشهداء(ع) بروند. اين چه ولي خدايي است؟ مرحوم علامه اميني فرمود: امام حسين هرچه داشت در راه خدا داد. خدا همه عزت را به سيدالشهداء داده است.


يکي از نوادگان ابوحمزه ثمالي مي‌گويد: در اواخر حکومت بني مروان مخفيانه به زيارت قبر امام حسين(ع) رفتم. چون اگر مي‌فهميدند، بني اميه مرا مي‌گرفتند و مي‌کشتند. تاريکي شب رفتم و مخفيانه رسيدم. آقايي آمد گفت: تو نمي‌تواني بروي، گفتم: چرا؟ گفت: حضرت موسي با هزاران فرشته به زيارت امام حسين آمدند و تا سحر نوبت زيارت حضرت موسي است. مدتي گذشت و دوباره آمدم، گفت: نمي‌تواني بروي. گفتم: اگر بني مروان بفهمند مرا مي‌کشند، بگذارم بروم! گفت: نمي‌شود تا اذان صبح زيارت سيدالشهداء مخصوص جناب موسي و هزاران فرشته است.


حاج آقاي حسيني قمي: دو مطلب را عرض کنم، اولاً تقاضا مي‌کنم در آستانه‌ي باز شدن مدارس هستيم، اگر قرار هست کمکي به نيازمندان بکنيم، ما شرمنده مردم هستيم. يکي آمد گفت: حقوق ما هفتصد هزار تومان است. ديروز سه تا بچه مدرسه‌اي دارم، براي يکي روپوش مدرسه خريدم، 94 هزار تومان. دو تاي ديگر هنوز ماندند. با اين حقوق هفتصد هزار توماني چه کنم؟ اگر ما خدا و پيغمبر و انبياء را قبول داريم، الآن وقت کمک کردن است. مطلب ديگر اينکه خبري خواندم و تعجب کردم، يکي از وزراء فرمودند: در جامعه ما شش تا هفت درصد بدحجابي هست. آمارهاي ديگرشان هم چنين است؟ آيا واقعاً اين آمار واقعي است؟ با کوچک کردن آمارها چيزي درست نمي‌شود. مطلب ديگر هم خوشحال شدم وقتي ديدم رئيس محترم قوه قضاييه دستور پيگيري پرونده‌‌ي کارگرها را دادند.
شريعتي: شنيديم که ايشان پيشنهاد کردند در هر مسجدي يک حقوقدان مستقر شود تا ورودي پرونده‌ها کمتر شود و مردم مشاوره بگيرند.
حاج آقاي حسيني قمي: کتابي با نام «ابصار العين» هست که چند نکته جالب دارد، مي‌نويسد که هشت مادر شهيد در کربلا حضور داشتند، مادران شهداي ما هيچکدام ناظر شهيد شدن فرزندشان نبودند. ولي هشت مادر شهيد در کربلا بودند که ناظر شهادت فرزندانشان بودند. يکي علي اصغر(س)، حضرت زينب(س) که فرزندش عون به شهادت رسيد. بانوي بزرگوار به نام رمله مادر حضرت قاسم(ع)، عبدالله بن الحسن، عبدالله بن مسلم فرزند مسلم بن عقيل و مادرش رقيه که دختر اميرالمؤمنين بود. عمر بن جناده، عبدالله بن عمير کلبي که مادرش ناظر شهادتش بود.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group