يكشنبه 4 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره امام سجاد(عليه‌السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسيني قمي
تاريخ پخش: 02- 07-98

حاج آقاي حسيني قمي: بسم الله الرحمن الرحيم، امشب شب 25 ماه محرم، شب شهادت وجود مقدس امام سجاد(ع) هست. انشاءالله عزيزان امشب و فردا در مجالس عزاي حضرت شرکت کنند. به ذهنم رسيد گزارشي از ابعاد مختلف زندگي امام سجاد(ع) بخوانم. شايد جامع‌ترين گزارش از زندگي امام سجاد اين روايت باشد که راوي امام باقر(ع) است و حديث در کتاب خصال شيخ صدوق هست که از مصادر بسيار قديمي ما هست. در ابعاد مختلف زندگاني، در بعد عبادي حضرت شروع مي‌شود. امام باقر مي‌فرمايند: پدرم امام سجاد «قِيَامَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ بَيْنَ يَدَيِ الْمَلِكِ‏ الْجَلِيلِ‏ وَ اعْلَمْ أَنَّكَ بَيْنَ يَدَيْ مَنْ يَرَاكَ وَ لَا تَرَاهُ وَ صَلِّ صَلَاةَ مُوَدِّعٍ كَأَنَّكَ لَا تُصَلِّي بَعْدَهَا أَبَداً» سه گزارش در مورد نماز امام سجاد(ع) بود.

وقتي به نماز مي‌ايستادند مثل عبد ذليلي که در پيشگاه پروردگار با عظمت است، دوم اينکه اعضاي بدن حضرت به لرزه مي‌آمد از خوف خداوند و سوم اينکه هر نمازي مي‌خواندند نماز وداع بود. فکر مي‌کردند شايد اين آخرين نماز باشد. شعري علامه بحرالعلوم دارند که احتمالاً برگرفته از حالات امام سجاد است. در اشعارش مي‌گويد: وقتي به نماز مي‌ايستي، «و احذر لدي التخصيص بالعباده، شرکاً و کذباً و اتبّاع العاده» به نماز مي‌ايستي و اياک نعبد مي‌گويي، حواست باشد که کسي را با خدا شريک قرار ندهي و راست بگويي. «اياک نعبد» واقعي باشد.

از روي عادت نباشد که بدون توجه به مفاهيم بلند نماز «اياک نعبد و اياک نستعين» بگويي. «اياک من قول به تفنّد فأنت عبد لهواک تعبد، تلهج في اياک نستعين، و أنت غير الله تستعين» مي‌گويي «اياک نستعين» ولي غير خدا را مي‌پرستي. تا به اين جمله مي‌رسد «و قم قيام الماثل الذليل، ما بين أيدي الملک الجليل» وقتي به نماز مي‌ايستي فکر مي‌کني آخرين نماز است. من هيچکدام طوري نماز نمي‌خوانيم که معلوم باشد آخرين نماز ماست. اگر به ما بگويند: آخرين نماز شماست، چقدر حواسمان را جمع مي‌کنيم؟ نماز درست بخوانيم و عجله نداشته باشيم.


در روايت هست که کسي از امام سجاد(ع) سؤال کرد، اين چه نمازي است شما مي‌خوانيد؟ فرمود: من در پيشگاه چه کسي ايستادم و نماز مي‌خوانم؟ «إِنَّ الْعَبْدَ لَا يُقْبَلُ مِنْ صَلَاتِهِ إِلَّا مَا أَقْبَلَ‏ عَلَيْهِ مِنْهَا بِقَلْبِهِ» همين يک جمله براي امشب ما بس است، حضرت فرمود: بنده مقداري از نمازش قبول مي‌شود که حضور قلب داشته باشد. هرچه حضور قلب نداشته باشد، قبول نيست. به امام گفت: «فَقَالَ الرَّجُلُ هَلَكْنَا» ما ديگر نماز نخوانيم. اگر شرط نماز حضور قلب است، ما کجا حضور قلب داريم؟ مرحوم آيت الله سيد نعمت الله جزايري نقل مي‌کند که يکي از دوستان من رفت و گفت: بروم دو رکعت نماز با حضور قلب بخوانم.

چون در روايت داريم اگر انسان دو رکعت نماز قبول شده داشته باشد خدا بهشتي‌اش مي‌کند. گفت: بروم در مسجد نماز بخوانم. الله اکبر نماز را که گفت، يک مرتبه نگاهش افتاد که چرا اين مسجد به اين بزرگي مناره ندارد؟! اگر بخواهند مناره بسازند کجا قرار بدهند، سنگي، آجري، تا سلام نمازش را داد مناره‌هاي مسجد کوفه‌اش تکميل شد. گفت: اين هم نماز با حضور قلب! حضرت سجاد يک جمله فرمودند که خيلي اميدوار کننده است.

«فَقَالَ كَلَّا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُتَمِّمُ ذَلِكَ بِالنَّوَافِلِ» خدا با نافله جبران مي‌کند. اين نافله‌اي که در نماز مي‌خوانيد جبران آن حضور قلبي است که ما نداريم. صحبت از نوافل که مي‌شود، به قول آيت الله سيد احمد شبيري زنجاني، مي‌فرمودند: مستحبات را آسان بگيريد که مردم مشتري شوند. نافله‌ي نماز صبح خيلي آسان است. قبل از نماز صبح آدم دو رکعت بخواند، اين جبران حضور قلبي است که ما نداريم.


شريعتي: نافله را نشسته هم مي‌شود خواند؟
حاج آقاي حسيني قمي: اگر ايستاده باشد جبران دو رکعت نماز ايستاده است. اما اگر نشسته باشد در حکمش تغييري ندارد. عزيزي مي‌گفت: از وقتي من اين حديث را شنيدم نافله صبح من ترک نشده است. در کتاب وسايل الشيعه شيخ حر عاملي در بحث نوافل اين حديث آمده است. دو رکعت نافله صبح «خَيْرٌ مِنَ‏ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا» دو رکعت نافله صبح از دنيا و آنچه در دنياست بهتر است. نماز صبح مي‌خواني، دو رکعت هم قبلش بخوان. نماز عشاء دو رکعت نشسته نافله بخوان.

در مساجد يک فرصتي بين مغرب و عشاء هست و مي‌شود دو رکعت نافله غفيله مي‌خوانند و همان را مي‌توانند نيت کنند نافله مغرب و يک دو رکعت ديگر. در اين حديث حضرت مي‌فرمايد: با نافله، ولي از مجموعه روايات مي‌شود استفاده کرد که براي جبران اين حضور قلبي که نيست، چند راه هست. يکي نافله است، يکي اول وقت خواندن است.

اول وقت، نماز را به عرش مي‌برد. اذان و اقامه در نماز هست. اذان و اقامه يک دقيقه وقت نمي‌برد. روايات ثواب اذان و اقامه عجيب است. ما نسبت به نماز اول وقت خيلي کوتاهي مي‌کنيم. اگر انسان بتواند در مسجد بخواند و به جماعت بخواند، به جماعت که خواند تسبيحات فاطمه زهرا جبران مي‌کند. در مصباح شيخ طوسي هست که امام سجاد(ع) يک دستمالي داشتند، «فِيهَا تُرْبَةُ الْحُسَيْنِ‏ ع وَ كَانَ لَا يَسْجُدُ إِلَّا عَلَى التُّرَابِ» هيچگاه جز بر اين تربت سجده نمي‌کردند. تربت امام حسين را روي سجاده خود پهن مي‌کردند، امام سجاد جز بر تربت سجده نمي‌کردند.


وقتي انسان بر تربت سجده مي‌کند، مرحوم علامه مجلسي حديث را مفصل توضيح دادند، زمين‌هاي هفت‌گانه را نوراني مي‌کند. حجاب‌هاي هفت‌گانه را برطرف مي‌کند. موانعي که براي قبولي نماز است، بنابراين مي‌شود استفاده کرد که اين مجموعه جبران حضور قلبي است که ما نداريم. پس 1- اول وقت بخوانيم. 2- اذان و اقامه 3- در مسجد نماز بخوانيم. 4- با جماعت بخوانيم. 5- تسبيحات و تعقيبات 6- سجده بر تربت سيد الشهدا 7- نوافل.

اين هفت مورد جبراني است براي حضور قلبي که در نماز نداريم. در تفسير کشف الاسرار ميبدي که تفسيرش شرح تفسير خواجه عبدالله انصاري هست، يک عالم سني هفتصد سال پيش اين داستان معروفي که اميرالمؤمنين در نماز بودند و تير را در نماز از پاي حضرت درآوردند و حضرت متوجه نشدند را بيان کرده است. ما هم اينطور نماز مي‌خوانيم. يک آقايي مي‌گفت: طرف نماز مي‌خواند، نمازش که تمام مي‌شود، پيداست تمام گفتگوهاي اطراف را هم حواسش بوده، مي‌گويد: آنجا که شما گفتي اينطور نيست، اينطور است.

آقايي مي‌گفت: من نماز مي‌خوانم، قلم و کاغذ کنار دستم است. کلي چيزها در نماز يادم مي‌آيد و مي‌نويسم
اين گزارش هم در حالات حضرت سجاد هست که «وَ سَقَطَ بَعْضُ‏ وُلْدِهِ‏ فِي‏ بَعْضِ‏ اللَّيَالِي» شبي حضرت مشغول نماز بودند، يکي از بچه‌هاي حضرت از يک بلندي افتاد، «فَانْكَسَرَتْ يَدُهُ» دستش شکست. «فَصَاحَ أَهْلُ الدَّارِ» بچه کوچک بود و همه سر و صدا و شيون کردند. «وَ أَتَاهُمُ الْجِيرَانُ وَ جِي‏ءَ بِالْمُجَبِّرِ» همسايه‌ها آمدند و رفتند يک شکسته‌بندي را خبر کردند، دست بچه را جا انداخت. «وَ جَبَرَ الصَّبِيَّ وَ هُوَ يَصِيحُ مِنَ الْأَلَمِ» هنوز فرياد مي‌زد.

«وَ كُلَّ ذَلِكَ لَا يَسْمَعُهُ» امام سجاد هيچکدام از اين سر و صداها را نشنيدند. وقتي صبح شد بعد از نماز حضرت سؤال کردند: «مَا هَذَا فَأَخْبَرُوهُ» چرا دست بچه چنين است؟ ديديد کسي که عاشق فوتبال است، هرچه صدايش بزني متوجه نمي‌شود. اين توجه را ضرب در صد هزار کنيد، توجهي است که امام سجاد داشتند.


«وَ وَقَعَ حَرِيقٌ فِي بَيْتٍ هُوَ فِيهِ‏ سَاجِدٌ» حضرت در سجده بودند، خانه آتش گرفت، «فَجَعَلُوا يَقُولُونَ» داد مي‌زدند، «يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ النَّارَ النَّارَ» خانه آتش گرفت. «فَمَا رَفَعَ رَأْسَهُ» حضرت سرش را بلند نکرد تا آتش را خاموش کردند. گفتند: شما کجا بودي؟ حواست نبود آتش گرفت؟ «حَتَّى أُطْفِيَتْ فَقِيلَ لَهُ بَعْدَ قُعُودِهِ مَا الَّذِي أَلْهَاكَ عَنْهَا» چه بود که حواس شما را از آتش پرت کرد؟ «قَالَ أَلْهَتْنِي عَنْهَا النَّارُ الْكُبْرَى» آتش قيامت که حواس من به آن بود. قسمت اول در مورد نماز و عبادات امام سجاد بود.

قسمت دوم در مورد سفارش امام سجاد به علم و دانش است، جون روزهاي اول شروع مدارس هست، براي دانش آموزان و دانشجويان عزيز بگويم. در حالات امام سجاد هست «إِذَا جَاءَهُ‏ طَالِبُ‏ عِلْمٍ» کسي که دنبال تحصيل علم بود، «فَقَالَ مَرْحَباً بِوَصِيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ» فرمود: خوش آمديد، پيامبر در مورد شما خيلي سفارش کرده است. بعد فرمود: «ثُمَّ يَقُولُ إِنَّ طَالِبَ الْعِلْمِ إِذَا خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ» کسي که دنبال علم و دانش مي‌رود، وقتي از خانه بيرون مي‌رود، «لَمْ يَضَعْ رِجْلَهُ عَلَى رَطْبٍ وَ لَا يَابِسٍ» پايش را روي جايي نمي‌گذارد، «إِلَّا سَبَّحَتْ لَهُ إِلَى الْأَرَضِينَ السَّابِعَةِ» هفت زمين برايش تسبيح مي‌گويند.

کسي که صبح از خانه بيرون مي‌رود، هرکسي که طالب علم است، پايش را برمي‌دارد و هرجا بگذارد، هفت زمين براي او ثواب سبحان الله دارد. «وَ لَقَدْ كَانَ يَعُولُ مِائَةَ أَهْلِ بَيْتٍ مِنْ فُقَرَاءِ الْمَدِينَةِ» صد خانواده را امام سجاد(ع) تحت پوشش قرار داده بودند و به اينها کمک مي‌کردند. صد خانواده يعني چهارصد نفر، هزينه زندگي‌شان را بر عهده گرفته بودند. «وَ كَانَ يُعْجِبُهُ أَنْ يَحْضُرَ طَعَامَهُ الْيَتَامَى» حضرت دوست داشتند موقع غذا بچه‌هاي يتيم سر سفره بيايند، مساکين سر سفره بيايند، «وَ الْأَضِرَّاءُ وَ الزَّمْنَى‏ وَ الْمَسَاكِينُ الَّذِينَ لَا حِيلَةَ لَهُمْ وَ كَانَ يُنَاوِلُهُمْ بِيَدِهِ» حضرت با دست اين بچه يتيم‌ها را غذا مي‌دادند و محبت مي‌کردند. «وَ مَنْ كَانَ لَهُمْ مِنْهُمْ عِيَالٌ» اگر از کساني که تحت پوشش بودند، زن و بچه داشتند، براي آنها جداگانه غذا مي‌بردند.

«حَمَلَهُ إِلَى عِيَالِهِ مِنْ طَعَامِهِ وَ كَانَ لَا يَأْكُلُ طَعَاماً حَتَّى يَبْدَأَ فَيَتَصَدَّقَ بِمِثْلِهِ» امام سجاد(ع) هيچگاه غذا نمي‌خوردند مگر اينکه اول مثل همان غذا را صدقه مي‌دادند. در حالات امام رضا(ع) هست که وقتي براي حضرت غذايي مي‌آوردند، قبل از اينکه دست بزنند، ظرفي از اين غذا طلب مي‌کردند، دست نخورده در آن ظرف مي‌گذاشتند و به فقرا مي‌دادند.


در حالات امام سجاد(ع) هست که «اذا کان يصوم» حضرت وقتي روزه مي‌گرفتند، دستور مي‌دادند گوسفندي را قرباني مي‌کردند، اعضايش را قطعه قطعه مي‌کردند و اين گوسفند را مي‌پختند، خود امام جاد(ع) سرکشي مي‌کردند به اين غذا و وقتي بعد از ظهر مي‌شد، نزديک افطار، غذا را بين فقرا و نيازمندان تقسيم مي‌کردند. وقتي قرباني تقسيم مي‌شد، مي‌فرمودند: حالا افطاري مرا بياوريد. نان و خرما افطار حضرت بود. يک ذره هم از اين غذا براي خودشان برنمي‌داشتند.

قطعاً کلام امام و زندگي امام سجاد تأثيرگذار است. خيلي‌ها به من گفتند: مدرسه‌ها شروع شده و هنوز فراوان هستند دانش‌آموزاني که لباس مناسب ندارند و نتوانستند پول براي تهيه روپوش بدهند، براي کفش و کيف و لوازم التحرير بدهند. شما دو تا دانش‌آموز داري، فرض کن سه تا دانش آموز داشتي، چطور از جان براي سرويس و لباس و کفش او مايه مي‌گذاري، فرض کن سه تا اولاد داشتي. هرکسي حواسش به دوستان و بستگان و همسايگانش باشد. يکي آمد گفت: حقوق ما هفتصد هزار تومان است. سه تا بچه مدرسه‌اي دارم، براي يکي روپوش مدرسه خريدم، 94 هزار تومان.

دو تاي ديگر هنوز ماندند. با اين حقوق هفتصد هزار توماني چه کنم؟ نمي‌دانم داستان روپوش مدرسه‌ها چيست که اصرار دارند سال به سال رنگ لباس‌ها تغيير کند. مي‌گويند: کارآفريني است اما کار پسنديده‌اي نيست. دانش‌آموز يک لباس را امسال پوشيده، سال ديگر هم مي‌تواند همان را بپوشد. اين چه کاري است که هرسال رنگ روپوش را تغيير مي‌دهيد؟ فرزند پاره تن انسان است. رسول خدا فرمود: «أَوْلَادُنَا أَكْبَادُنَا» فرزند پاره جگر انسان است. مادر بزرگوار، چقدر سعي مي‌کني فرزندت آبرومندانه مدرسه برود؟ آقايي که شما صد تا کارگر داري، کارگر شما همين است. او هم دوست دارد بچه‌اش آبرومند باشد.


سختي‌هاي دوران امام سجاد(ع) از سخت‌ترين دوران‌هاي ائمه بود و قريب 34 سال حکومت يزيد هست و بعد حکومت مروانيان هست. در عين حال امام سجاد توانستند همان مطالبي که ائمه ديگر در قالب قال الصادق و قال الباقر بعدها بيان کردند، در قالب دعا بيان کنند. اين صحيفه سجاديه، بالاترين ميراث علمي گرانبهاي آقا زين العابدين است که دوشنبه‌ها آقاي فرحزاد اين صحيفه را شرح مي‌دهند. مناجات ابوحمزه و خمسة عشر يک دريا معارف است. امام سجاد در قالب دعا بيان فرمودند و به ما رسيده است ولي آن بخشي که من بيشتر تأکيد دارم پيام‌رساني خون شهيدان کربلاست.

امام سجاد به زيبايي اين کار را انجام داد. از عصر عاشورا تا کوفه و شام رفتند و برگشتند. در مناقب ابن شهرآشوب گزارش خطبه‌ي امام سجاد را که نقل مي‌کنند، مي‌دانيد يزيد مجلس گرفته بود، مست پيروزي و قدرت و شراب بود، مست جواني بود، خودش را پيروز مي‌دانست، تمام مردم شام را هم دعوت کرده بود. زينب کبري(س)، امام سجاد(ع)، 84 زن و بچه در غل و زنجير مي‌خواهد پيروزي خودش را جشن بگيرد. اهل‌بيت را در اين جلسه آورده است. مناقب ابن شهرآشوب براي هفتصد سال پيش است. يک خطيب درباري را هم فرستاده و گفته هرچه مي‌تواني در مدح ابوسفيان و معاويه و آل ابوسفيان و مذمت امام حسين بياور. امام سجاد اسير در دست دشمن اسير است. يک مرتبه از پاي منبر فرياد زدند، «ويحک ايها الخاطب» واي بر تو! بخاطر رضايت يزيد خشم خدا را بر خودت خريدي! جايگاه تو آتش است.

تا اين جمله را گفت، همه ترسيدند. فرمود: يزيد اجازه بده! جايي که مدح ابوسفيان کنند، منبر نيست، چوب است. من يک حرفي بزنم رضاي خدا باشد و اين بندگان خدا اجر و پاداشي ببرند. مردم حساس و ماجراجو هستند، اصرار کردند که بگذار اين آقا حرف بزند. يزيد گفت: شما او را نمي‌شناسيد. مجبور شد اجازه بدهد که امام سجاد منبر برود. حضرت خطبه‌اي خواند که مردم به گريه افتادند و دلها را به لرزه واداشت. مردم شام ضجه زدند، مردمي که اين همه تحت تأثير تبليغات عليه اهل‌بيت بودند، با يک خطبه حضرت ضجه مي‌زدند. حضرت بعد از حمد و ثناي الهي اينطور سخن را آغاز کردند.

«أَيُّهَا النَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِينَا الْعِلْمَ‏ وَ الْحِلْمَ‏ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي» مردم خداوند به ما شش فضيلت عطا کرده و ما را با هفت برتري بر ديگران قرار داده است. خدا به ما علم و دارايي، حلم و بردباري، جود و سخاوت، فصاحت بيان، محبت ما را در قلوب مؤمنين قرار داده است. مردانگي و جوانمردي به ما داده است. ما هفت امتياز داريم که کسي ندارد. محمد مختار از ماست. حيدر کرار از ماست. جعفر طيار از ماست.

حمزه سيدالشهداء از ماست. دو سبط اين امت، حسن و حسين از ما هستند و مهدي اين امت از ماست. اگر کسي با اين کوتاه سخن ما را شناخت که شناخت و اگر نشناخت، من خودم را معرفي کنم. «وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِي وَ نَسَبِي أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا أَنَا ابْنُ مَن حَمَلَ الرُّكْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِي الْهَوَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ‏ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى‏ أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِيلُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى أَنَا ابْنُ مَنْ‏ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَيْهِ الْجَلِيلُ مَا أَوْحَى» مردم بدانيد من پسر مکه و منا هستم، من پسر زمزم و صفا هستم، من پسر بهترين کسي هستم که به حج خانه خدا آمده و طواف گرد کعبه نموده و لبيک اجابت گفته است. من پسر پيامبري هستم که..
بار ديگر از ملک پراّن شوم *** آنچه در وهم تو نايد آن شوم


فرشتگان آسمان در آسمان‌ها به امامت او نماز خواندند. خدا آنچه به او خواسته وحي کند را وحي کرده است. «أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى» من جدم رسول الله است. در شامي که نام اميرالمؤمنين جرم است. «أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِيمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِينَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِينَ مِنْ آلِ يَاسِينَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ أَنَا ابْنُ الْمُؤَيَّدِ بِجَبْرَئِيلَ الْمَنْصُورِ... ِ وَ كَبْشُ الْعِرَاقِ مَكِّيٌّ مَدَنِيٌّ خَيْفِيٌّ عَقَبِيٌّ بَدْرِيٌّ أُحُدِيٌّ شَجَرِيٌّ مُهَاجِرِيٌّ مِنَ الْعَرَبِ سَيِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَى لَيْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَيْنِ وَ أَبُو السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ذَاكَ جَدِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ» علي را اينطور بشناسيد.

در جنگ‌هاي حساس در برابر گردن کش‌ها در بدر و احد و احزاب، جدم اميرالمؤمنين ايستاده است. يک چشم بر هم زدن به خدا کفر نورزيده است. تاج گريه کنندگان و زينت عبادت کنندگان است. بهترين بنده خداست. کجا بود که اميرالمؤمنين نبود؟ کجا بود که پيامبر باشد و اميرالمؤمنين حضور نداشته باشد؟ در مکه و مدينه بود، در بيعت شجره و عقبه بود، هرجا رسول خدا در هر نبرد و صلحي که حضور داشت، اميرالمؤمنين در کنار رسول خدا بود. اين خطبه کار را به جايي رساند، ضجّه مردم درآمد. «حَتَّى ضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ وَ خَشِيَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ فِتْنَةٌ» يزيد ترسيد مردم شورش کنند!


اول کسي که روضه‌ي سيدالشهداء را در شام خواند، امام سجاد بود. مردم کشتيد و زديد و تمام شد، «أَنَا ابْنُ مَسْلُوبِ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ بَكَتْ عَلَيْهِ مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ نَاحَتْ عَلَيْهِ الْجِنُّ فِي الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ فِي الْهَوَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ‏ رَأْسُهُ‏ عَلَى‏ السِّنَانِ يُهْدَى» من پسر کسي هستم که او را با لب تشنه کشتيد. من پسر کسي هستم که عبا و عمامه او را به غارت برديد. من پسر کسي هستم که سرش را بالاي نيزه‌ها چهل منزل هديه بردند. «أَنَا ابْنُ الْمَجْزُوزِ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا» من پسر حسيني هستم که سرش را از قفا جدا کردند، «أَنَا ابْنُ مَنْ نَاحَتْ عَلَيْهِ‏ الْجِن‏» شما کف زديد و شادي کرديد.
جن و ملک بر آدميان نوحه مي‌کنند *** گويا عزاي اشرف اولاد آدم است
شما شادي کرديد، ولي فرشتگان آسمان گريه کردند. کار به اينجا رسيد آنوقت يزيد به بهانه اينکه وقت نماز است و خطبه امام سجاد(ع) را به اسم اذان قطع کرده ولي امام سجاد باز ادامه دادند. هر جمله‌اي که مؤذن خوانده و امام سجاد جمله را معنا کرده و تا آخرين لحظه، تا وقتي که مردم اين مسجد را بر هم زدند، امام سجاد به خطبه‌شان ادامه دادند.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group